eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
377 عکس
152 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
چنانم   در  دلی  حاضــر که جان در جسم و خون در رگ @shia_poem
آن کسانی که باورم دارند سائل اما زر و دِرَم دارند دوستان فقیر من، غنی اند دیده بر صاحب کرم دارند مثل خورشید می درخشند و سایه ای بر روی سرم دارند این سه ارباب، نورِ اَلله اند در دل عاشقان حرم دارند به رضا می رسد سه مرقومه مقصدش صالح است و معصومه می نویسم فقط گدا هستم کفتر خانهء شما هستم می نویسم دخیل سه حرمم گرچه دلتنگ کربلا هستم خسته از کاظمین آمده ام تشنهء جام سامرا هستم می نویسم که زائرم اما حاجی خانهء خدا هستم قرن، قرن کرامت ازلی است کار، دست نوادگان علی است نور محض علی الدوام، رضا از همین جا به تو سلام، رضا هرکجا حرف دیگران آمد حرف من بوده یک کلام، رضا بسته ام دل به پنجره فولاد زندگی بی غمت حرام، رضا حاجتم را به اذن تو دادند خادمان تو یا امام رضا قبله ام سوی تو شده مایل پس نباید به کس ببندم دل دل عاشق، اسیر معصومه است خاک محشر کویر معصومه است شور دریاچه اش چه شیرین است اصلاً آنجا غدیر معصومه است گره وقتی به کار می افتد آخرین تیر، تیر معصومه است آنچه زهرا نداشت در دنیا حرم بی نظیر معصومه است می زنم پیش پای او زانو دختر فاطمه است این بانو چشم ما و محبت صالح دست ما و اجابت صالح نذر موسی بن جعفری داریم تا قیامت ز برکت صالح هم گداهای شهر ری هستیم هم گداهای حضرت صالح دل نبستیم بین عصر ظهور به کسی غیر دولت صالح نان ما و نوای ما مهدی است به همه دردمان دوا مهدی است #@shia_poem
طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد در گلشن دین باز گل یاس در آمد بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد درد همگان باز نگفته شده درمان آمد به جهان ، جان ِ علی جان ِ خراسان یک بار دگر سوره کوثر شده معنا فریادرس هر لب ِ تشنه شده دریا ای حیدریون فاطمه برگشت به دنیا تا کور شود هر که بُوَد دشمن مولا ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید از فاطمه هر چیز شنیدید ، ببینید ماییم همه ملت ایران ِ کریمه هستیم کنیزان و غلامان کریمه در سفره ی ما هست فقط نان کریمه موریم ولی مور سلیمان ِ کریمه هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات جز لطف ندیدیم ازین عمه سادات او کیست که صاحب نفسانند گدایش او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش والله فقط کار ائمه است ثنایش جمع ِ حرم آل کسا صحن و سرایش چون کعبه بُوَد عزت این روضه ی رضوان این فخر بهشت است که قم گشته در ِ آن ای فاطمه ی فاطمه ای بانوی جنت دلبسته ی دار الکرمت اهل کرامت دارند بزرگان ز تو امّید شفاعت ای مفتخر از پیر غلامی ِ تو بهجت قم مرد خدا دیده چه بسیار ، چه بسیار شیعه چه قَدَر هست به این شهر بدهکار بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را آوازه ی عشق تو گرفته همه جا را کوتاهی عمر ِ تو بر افراشت وفا را رفتی تو ره ِ زینب ِ شاه ِ شهدا را مانند عقیله تو وفادارترینی بر یوسف مشهد تو خریدار ترینی من گرچه بَدَم سائل درگاه شمایم گردیده قم و مشهدتان سعی و صفایم بی نان و نوایم نه تویی نان و نوایم من بنده ی سلطان معین الضعفایم بانو چو گذشته بده رنگی به حنایم بیچاره شدم ، دیر شده کرببلایم #@shia_poem
"دختری از اهل بیت آفتاب" دختر لبخندهای مستجاب از تبار لا فتی إلّا علی وارث مَن عندَه علمُ الکتاب نورِ نور نور نور نور نور نابِ ناب ناب ناب ناب ناب ناب یعنی خالص و پاک و طهور سوره‌ی کوثر، شراب اندر شراب نور یعنی خواهر شمس الشموس "بوی گل را از که جوییم از گلاب" دختر "وَالکاظمینَ الغَیظ" اوست "آفتاب آمد دلیل آفتاب" ای دل من در پناه کوی تو مثل بال کفتران بی‌اضطراب مریما از نزد جبرائیل، عشق هاجرا از بهر اسماعیل، آب مهربان باران تندِ بی‌دریغ! بی‌کران آیینه‌ی پُر آب و تاب! هم به جان خسته‌ی زینب، ببخش هم به نام نامی زهرا، بتاب #@shia_poem
از خیابان إرم رد میشود ابيات من میرود شعرم زیارت با همه حاجاتِ من با سلامی این حرم را بوسه باران میکند باز هم با عاشقی طی میشود ساعاتِ من هر چه با ایوان آیینه صمیمی تر شدم بیشتر شد شوقِ من! تکثیر شد لذّاتِ من دارد از زهرا(س) نشان! دلداده اش هستم که هست عمهٔ سادات نامش؛ فاطمه ساداتِ من دلبخواهش میشوم هر روز نذر مادرش کم شود کاهی اگر از کوهِ ایراداتِ من خواندمش بی بی کریمه تا که دستم پُر شود تا بگردانَد کرَم را جزو خُلقیاتِ من خواهر شاه خراسان عشق اجداد من است دوستش دارند حتی تک تکِ امواتِ من آرزو دارم بخوانم این زیارتنامه را آنچنان با معرفت که دل بماند ماتِ من إذن از موسی بن جعفر(ع) از ازل دارم اگر هست نذر حضرت معصومه(س) احساساتِ من! #@shia_poem
خانه‌ای که سایه‌اش موسی‌ابن جعفر می‌شود خوش به حال آنکه در این خانه دختر می‌شود از زیارت نامه‌ات پیداست بیش از آن ، رضا از مقاماتت بگوید خلق کافر می‌شود از سفارش‌های آقایم رضا فهمیده‌ام خوشبحال هرکه  با تو  او برادر می‌شود باورش سخت است اما باورِ ما هست که..  زائرت با زائرِ زهرا برابر می‌شود می‌شود ام‌ابیها هرکه نامش فاطمه است دختر این خانه هم یک روز مادر می‌شود در مقام زائرانت دیده‌ام این شأن را هرکه از قم می‌رود مشهد کبوتر می‌شود تکه سنگی بودم و گفتند باید قم روی سنگ اگر عاشق شود در صحن مرمر می‌شود می‌شود مرمر ولی نه ، چند وقتی  بگذرد زیر پای زائران یک تکه  گوهر می‌شود دانش‌آموز آمدند و عاقبت مرجع شدند سنگ هم اینجا بیاید عاقبت زر می‌شود هر کویری  که تو را فهمید می‌گردد بهشت هر بهشتی  که به تو دل داد قمصر می‌شود گاه در مشهد زمانی قم زمانی شهر‌ری خوشبحال ما که با تو عمرِ ما سر می‌شود #@shia_poem
تقدیم به خاک پای ، مادر ز خاطر برده ماه هفتمِ هفت آسمان، غم را حمیده مادرش وقتی به او بخشید تکتم را   ١ زنی که کنیه ی او حضرت ام البنین بوده   ٢ کسی که پرورانده در بغل، سلطانِ عالم را همان نجمه که عطر حضرت معصومه را دارد همان که کرده جاری در کویر شور، زمزم را همان که کودکش قبل از تولد در سحرگاهان برایش خوانده با صوت جلی، آیاتِ محکم را   ٣ همان خورشید هشتم که پناه بی پناهان است   ۴ همان که برده بالا تا فراز عرش، پرچم را علی صورت علی سیرت علی ظاهر علی باطن دوباره غصب کردند از علی حق مسلم را چه فرزندی، همان که ناله ی یابن الشبیب او دمادم زنده کرده روضه ی باز محرم را کسی که مادر خورشید شد، فرزندِ فرزندش کشد بر خاک ذلت بینی یحیی بن اکثم را عجب شمس الشموسی از نگاه نجمه جاری شد که روشن کرد تا روز قیامت کل عالم را 1_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٢ 2_الوافی بالوفیات جلد ٢٢ ص ١۵۴ 3‌_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٧ 4_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ٢٠ @shia_poem
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس از ستاره پر شده دور و بر شمس الشموس از مدینه نور می تابد به سمت آسمان اول ذالقعده آمد دلبر شمس الشموس هشت جنت وام دار حضرت معصومه است زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس جبرئیل آمد برای آنکه حکاکی کند ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس... #@shia_poem
لب گشود و خاکِ قُم از بوی گُل لبریز شد عالَمی دیدند قم اینگونه عالِم خیز شد آسمان خاکش شد و سوگند بر خضرِ نبی پیشِ دریای شکوهش کوه هم ناچیز شد رودخانه محضِ پابوسیِ او آمد به قم آبِ قم مثلِ شرابی ناب ، شور انگیز شد شهرهای بیشماری فرشِ راه او شدند جای جای خاکِ ایران قالیِ تبریز شد تا حسابِ دیگری وا کرد روی شهر قم به حسابِ اهل قم هفت آسمان واریز شد بی صدا پژمرد و از داغَش انارِ ساوه هم گشت خونین دل تر و خون گریه ی پاییز شد سالها رفت و کمی هم کم نشد از لطفِ او لطفِ بانو شاملِ ما پُرگناهان نیز شد قم فراوان کرد تغییر و حرم فرقی نکرد چون نگینی که رکابش بارها تعویض شد هرکسی افسرده بود و از طبیبان چاره خواست بینِ داروهاش شبهایِ حرم تجویز شد... @shia_poem
از آسمان که آمده بودی، لبخند می‌زدی به «رضا»یت اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست، قبله‌نمایت! من تشنه‌ای رسیده به دریا، با حسرت زیارت زهرا دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت پای ضریح سر بگذارم، بال و پری اگر چه ندارم خود را به دست تو بسپارم، تا پر کشم به سوی خدایت لبخندِ شهر تو نمکین است، «قم»، قلب مهربان زمین است ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، کریمه! فدایت ای دختر یگانه‌ی مادر! میراث جاودانه‌ی کوثر! مثل علی نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟ می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت، از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت @shia_poem
بده مژده بر دشت خشک گلوها پر از باده ی کوثری شد سبوها بدون توسل، رسیدن محال است مُصَلِّي که شد از دل بی وضوها؟ چه گوییم از وجه ی این کریمه مخواهید مدحش ز بی آبروها که در شأن او گفته باب الحوائج: "فداها ابوها... فداها ابوها..." اگر بر دل خسته ام وعده دادم فقط وعده ی ماه ذی القعده دادم قدم بر زمین مدینه نهاده شده زینب دوم خانواده شده مثل زهرای اطهر مرامش همیشه به پای ولی ایستاده چه گویم من از هیبت او که باشد شبیه سکینه زنی پر اراده چه دنیا... چه عقبی... ندارد هراسی کسی که دلش را به معصومه داده به قلبش خدا نور عصمت دمیده چه کرده... چه معصومه ای آفریده بیا با تبسم گره می گشاید بیا بانوی قم گره می گشاید اگر با دل صاف و ساده بریزی دوتا مشتِ گندم گره می گشاید نگو حاجتت را، دلت پر که باشد بدون تکلم گره می گشاید بگو زیر لب یا رضا در طوافش سرِ دور هشتم گره می گشاید چه معصومه ای، زینب شاه طوس است عزیز دل و عشق شمس الشموس است به لب نام زیبای معصومه دارم به دل مُهر و امضای معصومه دارم همین که کنار ضریحش می آیم توسل به زهرای معصومه دارم منم عبد اولاد موسی بن جعفر ضمانت ز بابای معصومه دارم منِ قطره گرچه حقیرم، امیدِ... ...رسیدن به دریای معصومه دارم حلیمه، فهیمه، علیمه، حکیمه برای من بی نوا شد کریمه ۱. آیت‌الله سیّد نصرالله مستنبط از کتـاب «کشف اللـئالـى» نقل فرمـوده که روزى عده‌اى از شیعیان وارد مدینه شـدند و پرسش‌هایـى داشتند که مى‌خـواستند از محضر امام کاظم علیه السلام بپرسند. امام علیه السلام در سفر بـودنـد. آن‌ها پـرسش‌هاى خـود را نـوشته به دودمان امامت تقـدیـم نمـودند. چـون عزم سفر کردنـد، بـراى پاسخ پرسش‌هاى خـود به منزل امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدند. امام علیه السلام مراجعت نفرموده بـود و آن‌ها امکان توقف نداشتند. از ایـن رو حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ آن پرسش‌ها را نـوشتند و به آن‌ها تسلیـم نمودنـد. آن‌ها با مسرت فراوان از مدینه منـوره خارج شدند و در بیرون مدینه، با امام کاظم علیه السلام مصادف شـدنـد و داستـان خـود را بـراى آن حضـرت شـرح دادند. هنگامـى که امام کاظم علیه السلام پرسش‌هاى آنان و پاسخ‌هاى حضرت معصـومه سلام الله علیها را ملاحظه کردند، سه بار فرمودند: «فداها ابـوها!» (پدرش به قربانـش باد.) @shia_poem