eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
377 عکس
152 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بنوازد مرا ولو به " لن "  ترنی بساط حوزه کرم میکند ، چه ذوالکرمی بساط روضه عطا میکند ، چه ذوالمننی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بله ؛غدیر جوان شد ز باده ی کهنی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی به جعفر بن محمد بگو بسوز و بساز مباش فکر حرم گر نواده ی حسنی سیاه تر ز همه روزگار پروانه ست اگر که شمع بسوزد میان انجمنی نخست آنچه صدا میکند سر زانوست اگر کشیده شود ناگهان سر رسنی ببین چه بر سر زن یا که مرد میاید طناب را بکشی ، تازیانه هم بزنی عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد  پناه برد به یک آستین پیرهنی چه سخت میگذرد مرد آبروداری طی طریق کند با غلام بددهنی اگر چه سوخته در ، جای شکر آن باقی ست که میخ در نگرفته به گوشه بدنی اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی چه حرفها  نشنید و چه چیزها که ندید شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی غریب نیز از اینجا نمیرود عریان برای تو کفن آورده اند ، عجب کفنی @shia_poem
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او شبی دلم به هوای زیارت آمده است مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او... از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت بگو برای من از رفتن شبانهٔ او نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او... @shia_poem
خون می چکد از چشم فرزندان صادق صوت حزین می آید از زندان صادق بیچاره زندان، اشک می بارد دمادم از روضه های غربت چشمان صادق رخت عزای خویش را بر تن نمودند اهل سماء مانند شاگردان صادق زندان معطر شد صدای مادر آمد گردیده گویا فاطمه مهمان صادق آهسته زندان گشت ساکت، سَم اثر کرد پَر زد به سوی حضرت حق ، جان صادق امشب مدینه ساکت است و هست خاموش خاموش شد چون نغمه ی قرآن صادق امشب ملائک عازم کوی بقیعند سر می گذارد عرش، بر دامان صادق از آتش دوزخ یقیناً در امان است چشمی که امشب می شود گریان صادق او رفت اما مکتبش پاینده مانَد دنیا شود پُر ، از طرفداران صادق هر روز می تابد ز سمت مشرق عشق بر این جهان انواری از عرفان صادق هر کس که باشد شیعه ی شیخ الائمه باید بماند بر سر پیمان صادق باید نمازش را بخواند اول وقت هر کس که خود را داند از یاران صادق یارب مبادا لحظه ای از ما شود سلب این ارتزاق معنوی از خوان صادق "زائر" ز درگاه خدا خواهد که یک روز این جان ناقابل شود قربان صادق @shia_poem
"دختری از اهل بیت آفتاب" دختر لبخندهای مستجاب از تبار لا فتی إلّا علی وارث مَن عندَه علمُ الکتاب نورِ نور نور نور نور نور نابِ ناب ناب ناب ناب ناب ناب یعنی خالص و پاک و طهور سوره‌ی کوثر، شراب اندر شراب نور یعنی خواهر شمس الشموس "بوی گل را از که جوییم از گلاب" دختر "وَالکاظمینَ الغَیظ" اوست "آفتاب آمد دلیل آفتاب" ای دل من در پناه کوی تو مثل بال کفتران بی‌اضطراب مریما از نزد جبرائیل، عشق هاجرا از بهر اسماعیل، آب مهربان باران تندِ بی‌دریغ! بی‌کران آیینه‌ی پُر آب و تاب! هم به جان خسته‌ی زینب، ببخش هم به نام نامی زهرا، بتاب #@shia_poem
از خیابان إرم رد میشود ابيات من میرود شعرم زیارت با همه حاجاتِ من با سلامی این حرم را بوسه باران میکند باز هم با عاشقی طی میشود ساعاتِ من هر چه با ایوان آیینه صمیمی تر شدم بیشتر شد شوقِ من! تکثیر شد لذّاتِ من دارد از زهرا(س) نشان! دلداده اش هستم که هست عمهٔ سادات نامش؛ فاطمه ساداتِ من دلبخواهش میشوم هر روز نذر مادرش کم شود کاهی اگر از کوهِ ایراداتِ من خواندمش بی بی کریمه تا که دستم پُر شود تا بگردانَد کرَم را جزو خُلقیاتِ من خواهر شاه خراسان عشق اجداد من است دوستش دارند حتی تک تکِ امواتِ من آرزو دارم بخوانم این زیارتنامه را آنچنان با معرفت که دل بماند ماتِ من إذن از موسی بن جعفر(ع) از ازل دارم اگر هست نذر حضرت معصومه(س) احساساتِ من! #@shia_poem
خانه‌ای که سایه‌اش موسی‌ابن جعفر می‌شود خوش به حال آنکه در این خانه دختر می‌شود از زیارت نامه‌ات پیداست بیش از آن ، رضا از مقاماتت بگوید خلق کافر می‌شود از سفارش‌های آقایم رضا فهمیده‌ام خوشبحال هرکه  با تو  او برادر می‌شود باورش سخت است اما باورِ ما هست که..  زائرت با زائرِ زهرا برابر می‌شود می‌شود ام‌ابیها هرکه نامش فاطمه است دختر این خانه هم یک روز مادر می‌شود در مقام زائرانت دیده‌ام این شأن را هرکه از قم می‌رود مشهد کبوتر می‌شود تکه سنگی بودم و گفتند باید قم روی سنگ اگر عاشق شود در صحن مرمر می‌شود می‌شود مرمر ولی نه ، چند وقتی  بگذرد زیر پای زائران یک تکه  گوهر می‌شود دانش‌آموز آمدند و عاقبت مرجع شدند سنگ هم اینجا بیاید عاقبت زر می‌شود هر کویری  که تو را فهمید می‌گردد بهشت هر بهشتی  که به تو دل داد قمصر می‌شود گاه در مشهد زمانی قم زمانی شهر‌ری خوشبحال ما که با تو عمرِ ما سر می‌شود #@shia_poem
تقدیم به خاک پای ، مادر ز خاطر برده ماه هفتمِ هفت آسمان، غم را حمیده مادرش وقتی به او بخشید تکتم را   ١ زنی که کنیه ی او حضرت ام البنین بوده   ٢ کسی که پرورانده در بغل، سلطانِ عالم را همان نجمه که عطر حضرت معصومه را دارد همان که کرده جاری در کویر شور، زمزم را همان که کودکش قبل از تولد در سحرگاهان برایش خوانده با صوت جلی، آیاتِ محکم را   ٣ همان خورشید هشتم که پناه بی پناهان است   ۴ همان که برده بالا تا فراز عرش، پرچم را علی صورت علی سیرت علی ظاهر علی باطن دوباره غصب کردند از علی حق مسلم را چه فرزندی، همان که ناله ی یابن الشبیب او دمادم زنده کرده روضه ی باز محرم را کسی که مادر خورشید شد، فرزندِ فرزندش کشد بر خاک ذلت بینی یحیی بن اکثم را عجب شمس الشموسی از نگاه نجمه جاری شد که روشن کرد تا روز قیامت کل عالم را 1_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٢ 2_الوافی بالوفیات جلد ٢٢ ص ١۵۴ 3‌_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٧ 4_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ٢٠ @shia_poem
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس از ستاره پر شده دور و بر شمس الشموس از مدینه نور می تابد به سمت آسمان اول ذالقعده آمد دلبر شمس الشموس هشت جنت وام دار حضرت معصومه است زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس جبرئیل آمد برای آنکه حکاکی کند ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس... #@shia_poem
لب گشود و خاکِ قُم از بوی گُل لبریز شد عالَمی دیدند قم اینگونه عالِم خیز شد آسمان خاکش شد و سوگند بر خضرِ نبی پیشِ دریای شکوهش کوه هم ناچیز شد رودخانه محضِ پابوسیِ او آمد به قم آبِ قم مثلِ شرابی ناب ، شور انگیز شد شهرهای بیشماری فرشِ راه او شدند جای جای خاکِ ایران قالیِ تبریز شد تا حسابِ دیگری وا کرد روی شهر قم به حسابِ اهل قم هفت آسمان واریز شد بی صدا پژمرد و از داغَش انارِ ساوه هم گشت خونین دل تر و خون گریه ی پاییز شد سالها رفت و کمی هم کم نشد از لطفِ او لطفِ بانو شاملِ ما پُرگناهان نیز شد قم فراوان کرد تغییر و حرم فرقی نکرد چون نگینی که رکابش بارها تعویض شد هرکسی افسرده بود و از طبیبان چاره خواست بینِ داروهاش شبهایِ حرم تجویز شد... @shia_poem
از آسمان که آمده بودی، لبخند می‌زدی به «رضا»یت اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست، قبله‌نمایت! من تشنه‌ای رسیده به دریا، با حسرت زیارت زهرا دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت پای ضریح سر بگذارم، بال و پری اگر چه ندارم خود را به دست تو بسپارم، تا پر کشم به سوی خدایت لبخندِ شهر تو نمکین است، «قم»، قلب مهربان زمین است ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، کریمه! فدایت ای دختر یگانه‌ی مادر! میراث جاودانه‌ی کوثر! مثل علی نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟ می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت، از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت @shia_poem
در آسمان ملائکه ی خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره های ما نمک آوردند  بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند با چشم های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینه ی حوض است  آن کاسه های پر از خورشید سیرابمان از آبِ طلا کردند ملا حسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی از بس که بوده اند نمک گیرت در هر مقام شور به پا کردند صحن عتیق و جلوهء دیرینش با چلچراغِ خوشهء پروینش اینها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه سرا کردند ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی  یک عمر روزه های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند تکرار فاطمه است عبور تو ، توصیف زینب است مرور تو  معصومه نام داشت حضور تو ، اما تو را کریمه صدا کردند ای تا همیشه کار تو کارستان  اثبات کرده شوکت تو هر آن  هرگز نکرده اند همه مردان کاری چنان که فاطمه ها کردند … @shia_poem