#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته
صد نیستان ناله از آه نَزارش ریخته
فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی
این همه یاس پریشان در کنارش ریخته؟
یا پریده در حقیقت رنگ از روی مهش
یا دل آئینه ی آئینه دارش ریخته
تیر دیگر در کمان صیاد دنیا چون نداشت
زهر را چون طرح بر جان شکارش ریخته
خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند
آبروی سامرا از چشم زارش ریخته
در عیادت از دلش شاید که دلها بشکند
چون دل اهل و عیال او کنارش ریخته
بس که می سوزد گمانم قالب خورشید را
از دل آتش نهاد داغدارش ریخته
شاید از کرببلا می آید و قبر حسین
ابر دلتنگی که باران بر مزارش ریخته
در کفن پیچید مانند خبر در کوچه ها
در گریز روضه خود طرحی به کارش ریخته
جای دارد تاک روید "معنی" از خاک درش
اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته...
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
نفس نفس نفست عطر ربنا دارد
قنوت نیمه شبت ذکر آتنا دارد
به عمق معرفت واژه های جامعه ات
هجا هجا کلماتت دَم از خدا دارد
کریم، ابن کریمی و عالمی آقا
به دامن کرمت دست التجا دارد
کبوترانه پریده در آسمان شما
دلی که حسرت سرداب سامرا دارد
من از هوای گدایی درگهت مستم
گدای سامری ات میشوم ... صفا دارد
فدای نام تو یا ایها النقی، جانم
چقدر لشکر تو یار و جانفدا دارد
اگر چه دست تو را خصم بی بصیرت بست
هنوز اهل تو در بیت خویش جا دارد
هنوز غصه بزم شراب را داری
هنوز دست تو جای طناب را دارد
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
شکسته روضه ات دل مقلب القلوب را
گرفته رنگ چهره ی تو حالت غروب را
شکوه غربتت، شراره زد به قلب کائنات
گریست دجله وفرات،گریست اهدنا الصّراط
عزا گرفته اند پای روضه ی تو سال ها
برای سر سلامتی به جد تو غزال ها
فرازهای جامعه کبیره سوگوار تو
فراز سجیة الکرم شده است بی قرار تو
گمان کنم که فاطمه کنارتو نشسته است
زبان گرفته مادری که پهلویش شکسته است
فدای روی زرد تو، وجود غرق درد تو
چقدر آه میکشد، کنار جسم سردتو
زمان رنج وغصه ی تو خاتمه گرفته است
چقدر روضه ی تو بوی فاطمه گرفته است
دوشنبه بود لحظه ی هجوم زهر برجگر
دوشنبه بود وکوچه ها،دوشنبه بود و میخ در
دوشنبه قاتلت شده، دوشنبه بود خانه سوخت
مغیره که نداشت شرم،غلاف و تازیانه سوخت
مصیبتت دم مرا به سمت آه میبرد
به پشت مرکبی تورا پیاده راه میبرد
تو را چگونه دست بسته باطناب میبرند؟
تو کوثری تو را به مجلس شراب میبرند؟
چقدر زخم خورده ای،شبیه جُبّهٔ حسین
کشانده ای مرا دوباره زیر قبّهٔ حسین
هزار شکر پیکرت به زیر آفتاب نیست
میان مقتلت سخن زکودک رباب نیست
هنوز جای شکر مانده سنگ بر جبین نخورد
هزار شکر یُمسِک السَّماء بر زمین نخورد
کنار پیکر تو گریه بود و هلهله نبود
میان مقتل تو نام شمر و حرمله نبود
به صحن سینه ی تو چکمهٔ سنان نمیرسد
به پای بوسی لب تو خیزران نمیرسد...
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
آیا که شود باز ببینم وطنم را
آرام کنم سینهی پر از محنم را
دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم
با مادر غمدیده بگویم سخنم را
از سوز عطش تار شده راه نگاهم
آخر چه کنم؟ لرزش دست و بدنم را
آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی
سخت است تماشا کنم اشک حسنم را
آن روز که در گوشهی ویرانه نشستم
لرزاند، غم عمهی سادات تنم را
من کشتهی بیحرمتیِ بزم شرابم
با آنکه نبسته لب چوبی دهنم را
آن روز که آمد به میان حرف کنیزی...
سخت است که تفسیر نمایم سخنم را
ناموس خدا، خیرهسری، چشم حرامی
سربسته گذارید بلای کهنم را
در این دم آخر به خدا یاد حسینم
زیر سرم آماده نهادم کفنم را
تشییع تن سالم من کار ندارد
غارت ننموده است کسی پیرهنم را
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
دلم زیارت دوره گرفته در پایت.
دو چشم من شده از غصه غرق دریایت.
زیارتی همه از روضه های ملموست.
فدای صبر زیاده دل شکیبایت.
شدی یتیم به طفلی ولی بزرگ شدی.
میان گرگ صفت ها شبیه بابایت.
امان نداشت ز دست هجوم دشمن ها.
خلوص راز و نیازت به نیمه شب هایت.
به دست بسته کشیدند و بردنت اما.
نخورده ضربه ی سیلی به روی زهرایت.
چه فرق بین علی یا نقی که توهین شد.
به نام شیر خداوند و نام زیبایت.
دویده ای پی مرکب شبانه در کوچه.
به یاد عمه ی تنها میان صحرایت.
سه شب شبیه اسیران کربلا دادند.
به جای خانه تو را در خرابه ها جایت.
میان بزم شراب به یاد مجلس شام.
دلت شکسته و برگشت رنگ سیمایت.
به پیش چشم خودت قبر خویش را دیدی.
ولی کسی نزده بوسه پای رگ هایت.
چه قدر لحظه ی جان دادنت غریب شدی.
نبود در برت آن لحظه ماه رعنایت.
#رسول_رشیدی_راد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته
مادرت را باز در هول و ولا انداخته
کاری از دستِ طبیبان بَر نمی آید غریب
در کنارِ بستر تو مرگ جا انداخته
پوستی بَر استخوان داری،به زهرا رفته ای
خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته
رفته رفته حجره ات گودال سرخی میشود
زهر، لب هایِ تو را از ربنا انداخته
تشنگی بی رحم تر از نیزه ی زیرِ گلوست
تارهایِ صوتی ات را از صدا انداخته
جامِ مِی شرمنده ی اندوهِ چشمانت شده
ماجرا را گردنِ شام بلا انداخته
شام گفتم، خیزران آمد به یادم «وای وای»
گریه ها را یادِ طشتی از طلا انداخته
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
دست فهم بشر از درك شما كوتاه است
گر چه اندازه ي انفاس به سويت راه است
جز در خانه ي تو محض طلب كردن رزق
هر كه جاي دگري رفت يقين گمراه است
نوه ي حضرت خورشيد شدي،سوره ي نور
ذره اي كه شده روشن ز نگاهت ماه است
ليله القدريتان ارثيه ي زهرا بود
فقط از كنه مقام تو خدا آگاه است
زير و رو ميكند اين جامعه را جامعه ات
خط به خط جامعه تفسير كلام الله است
سامرا رفته فقط حرف مرا ميفهمد
اوج لذت بخدا سجده بر اين درگاه است
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
آن روز از کبوتر زخمی پری نبود
خورشید فاطمه که به این لاغری نبود!
شد مثل مادرش به خدا راه رفتنش
فرقی که داشت این که جوان بستری نبود
آیا دلیل غصّهی او زهر بوده؟ نه
از آن شراب، دردسر بدتری نبود
یک بیحیا و ظرف شراب و امام بود
اما به لعل لب، لب چوب تری نبود
یک شهر دشمن از همهجانب ولی دگر
چشم طمع که در پی انگشتری نبود
آنجا کشنده بود که در پیش دختران
میزد یزید چوب،… وَ آبآوری نبود
ای کاش در مقابل چشمان خواهری
رأس بریده داخل طشت زری نبود
فریاد میکشید صدای گرفتهای:
بابا محاسن تو که خاکستری نبود!
وای از غروب شام غریبان که ناقه بود
امّا میان جمع، علی اکبری نبود
#علی_زمانیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد
كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد
تیرگیها را كه باران از نگاه گریه شست
شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد
تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند
چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد
در هجوم کشف های ناگهانی گر گرفت
شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد
نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب...
خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد
سیر اسرار ازل در روضههای شفع و وتر
سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد
آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض
در جوابم یک حرم، در خاك، ویران گریه کرد
تا نوشتم نام مولایم علی هادی است
از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد
هادی ای مظلوم ای سرّ خدای فاطمه
غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد
#کاظم_رستمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#چارپاره
بی هوا درب خانه ات وا شد
عده ای نانجیب آمده اند
بین سجده، بدون عمامه
پیِ تو ای غریب آمده اند
می کِشد با دو دستِ بسته تو را
دل به تقدیر داده بودی تو
دشمنانت سوار بر مرکب
پشت مرکب پیاده بودی تو
جان فدایت که روضه خوان بودی
یادِ نور دو عین افتادی
عقب قافله زمین خوردی
یادِ بنتُ الحسین افتادی
تا رسیدی به کاخ آن ملعون
پر و بالت تمام خاکی شد
ذره ای از بها نمی افتد
گیرم اصلا امام خاکی شد
متوکل شراب آورد و...
بعد از آن هم کمی به تو خندید
طعنه زد لااقل بخوان شعری
شعر خواندی...وجودِ او لرزید
دل زهراییت شکست آن جا
یادت افتاده بود بزم شراب
یاد دندان و خیزران بودی
یادت افتاده بود اشک رباب
یادت آمد شراب را می ریخت
به روی زخم دیده ی جدت
چشم عباس خیره شد ناگه
سوی رأس بریده ی جدت
می چکید اشکش از نوک نیزه
همه ی های و هویم این جا بود
دختری زیر لب فقط می گفت:
کاش الآن عمویم این جا بود
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#چارپاره
همراه با زیارت زیبای جامعه
در هر فراز نام تو را ذکر میکنم
"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین
در هر نماز نام تو را ذکر میکنم
حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند
وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت
دیشب مریض خانهی ما با وساطتت
شد رو به راه، تذکرهی کربلا گرفت
پیچیده سوز نالهی تو بین قرنها
آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد
با پارهپارهی جگرت این غزل گریست
با خون دل نوشته شد و چارپاره شد
بالا سر تو ضامن آهو کشید آه
بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد
از روی درد ناله زدی: وای مادرم
کم شد ز سینه درد و به پهلو اضافه شد
روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده *
با تازیانه بر جگرت حملهور شدند
روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد
یادآور مصیبت دیوار و در شدند
گر چه به روی سینهی تو زهر پا گذاشت
دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود
گر چه به تو تعارف جام شراب شد
دیگر خبر ز طشت و لب و خیزران نبود
از قتلگاه کرببلا سر در آورد
هر کس که کرد مرثیهخوانیِ قتل تو
یک تا دوازده... همه را شمر کشته است
آن ضربهی دهم شده بانی قتل تو
* بنا بر بعضی روایات امام هادی (ع) در روز دوشنبه به شهادت رسیدند. وقتی پیکر مطهر آن حضرت را حرکت میدادند، شنیدند کنیزی میگوید:
(ما ذا لقینا فی یوم الاثنین قدیماً و حدیثاً)
(ما چه کشیدیم از نحوست روز دوشنبه از قدیمالایام تا این زمان) و با این جمله به روز شهادت پیغمبر (ص) و آتش زدن در خانهی حضرت صدیقه (س) اشاره کرد.
📚 منتهی الآمال،شیخ عباس قمی ص ۱۲۹۰
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
اشک را روز جزا با نور قیمت میکنند
بر تو هر کس گریه کرده وقف جنت میکنند
ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد
بر هزاران حاتم طائی کرامت میکنند
اشکهایی را که در این روضههایت ریخته
قطره قطره وصل بر دریای رحمت میکنند
سینهزنهای تو با سینهزدن در روضهات
مثل موسی در میان طور عبادت میکنند
مردم ایران به یاد صحن نورانی تو
حضرت عبدالعظیمت را زیارت میکنند
عدهای با پرچم یاهادیات روز جزا
از تمامی گنهکاران شفاعت میکنند
نام تو دارد جهانی را هدایت میکند
علتش این است بر نامت اهانت میکنند
کاش میشد ما فدایی نگاهت میشدیم
کاشکی در سامرای تو سپاهت میشدیم
ای کلام تو کلام ناب قرآن یا نقی
زنده شد از برکت نام تو انسان یا نقی
حرمت نام تو ای مظلوم شهر سامرا
واجب عینی شده بر هر مسلمان یا نقی
مردم ایرانزمین با احترام و مؤمناند
کاش جای سامرا بودی در ایران یا نقی
با دعای جامعه ما را رساندی تا خدا
ای کلید اصلی ابواب ایمان یا نقی
مهبط وحیی تو آقا معدنالرحمه تویی
ای مصابیحالدجی ای باب احسان یا نقی
ای که اعلامالتُقی هستی و هم کهفالوری
هر کسی شد نوکرت شد از بزرگان یا نقی
منتهیالحلمی ستون علمی ارکانالبلاد
ای امام مهربانِ بهتر از جان یا نقی
با گدایی از تو دارم پادشاهی میکنم
مرغ دل را سوی ایوان تو راهی میکنم
آمدم کنج حریمت با دو تا چشم تری
آمدم پیش تو آقاجان برای قنبری
آمدم مثل غلامی بر سر بازار تو
جان زهرا حضرت هادی مرا هم میخری؟
ای غریب سامرا ای آشنای عالمین
تو امام عسگری هستی و خود بیعسگری
هر زمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است
با ضریح تختهایات اشک در میآوری
ای فدای نام تو جان تمام شیعهها
ایهاالهادی النقی تو یک علی دیگری
در خرابه جا گرفتی پیش یک دسته گدا
پادشاهانه نشستی در کنار نوکری
نیمهی شب ریختند آقا سر سجادهات
قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری
بردنت از خانهات اما دری دیگر نسوخت
در میان شعله دست و پای یک مادر نسوخت
گرچه بر روی لبت نامی به جز مادر نبود
روی دوشت کندهزنجیر زجرآور نبود
آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست
در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود
دور تو پر بود از نامردهای سامرا
در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود
دور تو کف میزدند و عدهای باده به دست
سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود
گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی
دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود
جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب
خیزران بالا نمیآمد لبی هم تر نبود
خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان
خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود
وای از شام بلا و مجلس شوم یزید
بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید
#مهدی_نظری
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem