#السلام_علیک_یاامام_رئوف❤️
اولِ عشق خودت هستی و آخر،حرمت
نرود عمر هدر قَطعِ یقین در حرمت
فیضِ دستان شما دانه برایم پاشید
تا کبوتر شدم و داد مرا پَر حرمت
محشری هست حریمت که خدا میداند
آسمان را اُفُقِ چَشمِ تو میچرخاند
هرکسی را گرهٔ کور به کار افتاده
گذرش بر حَرَمِ تو دو سه بار افتاده
تو دعا کردی و افتاد دل ما یادت
یک سحر پَر زد و شد زائرِ گوهرشادت
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
شب و روز غصه دارم که تو نیستی کنارم
تو که نیستی کنارم، شب و روز غصه دارم...
تو که«والضحی»مایی به ظهور اگر درآیی
برسد به روشنایی شب تار انتظارم...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🌹"مهدی جان"🌹
❤ به همین سلام ها دل خوش کرده ام
همین مستحبى که جوابش واجب است
مرا آرام مى کند
آنقدر آرام که از همه چیز فارغ مى شوم و تنها به تو فکر مى کنم
به واقع که فکر کردن به تو، لذت بخش است!
آن قدر لذت بخش که شیرینىاش را با هیچ آمال و آرزویى عوض نمى کنم
اصلاً مگر آرزویى زیباتر از این هم وجود دارد؟!
🍃🌸 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌸🍃
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج 🍃
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
⚫️#محرم_نامه_شهدایی
🖤شهید مدافعحرم #حسین_معز_غلامی
▪️شب پنجم محرم بود. حسین گفت:«میای بریم هیئت؟ دعوتم کردهاند باید برم بخونم.» گفتم:«بریم.» با خودم فکر کردم شاید یه هیئت بزرگ و معروفیه که یه شبِ محرّم رو وقت میذاره و میره اونجا.
▪️وقتی رسیدیم جلوی هیئت، بهمون گفتند هنوز شروع نشده. حسین گفت:«مشکلی نداره! ما منتظر میمونیم تا شروع بشه.» نیمساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد.
▪️وقتی داخل هیئت شدیم، جا خوردم! دیدم کلا سهچهار نفر نشستهاند و یک نفر مشغول قرآنخواندنه. بعد از قرائت قرآن، حسین رفت و شروع کرد به خواندنِ زیارت عاشورا و روضه. چشمهاش رو بسته بود و میخوند و به جمعیّت هم هیچکاری نداشت.
▪️توی راهِ برگشت، بهش گفتم:«حاج حسین! شما میدونستی اینجا اینقدر خلوته؟» گفت: «بله! من هرسال قول دادهام یه شب بیام اینجا روضه بخونم. گاهی توی این مجالس خلوت که معروف هم نیستند، عنایاتی به آدم میشه که هیچکجا همچین چیزی پیدا نمیشه.»
🎙راوے: دوست شهید
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فتنه اکبر.mp3
8.96M
#پادکست_روز
√ فتنه ی اکبر آخرالزمان چیست؟
√ جنس حملهها در این فتنهها چیست؟
√ چگونه میتوان آنها را تشخیص داد؟
#رهبری | #استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
AUD-20210305-WA0095.m4a
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸
هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن.
التماس دعای فرج.🌹
🦋🌹💖
@hedye110
هرچند ڪه رسم است ، بگویند
تبریڪ پسر را به پدرهـا...
میلادِ پدر بر تو مبارڪ
ای آمدنت، رأسِ خبرهـا...💕
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔅
#میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)🌺
#برهمگان_مبارڪ_باد🌺
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
جانم فدای نام شما يا صاحبالزمان
قربان آن مقام شما يا صاحب الزمان
جان ميدهمبخاطر يک لحظه ديدنت
دل عاشقٍ سلامِ شما ياصاحبالزمان
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
شهدای دوران دفاع مقدس نشان دادند که اگر روز عاشورا در کربلا حضور داشتند، در رکاب حسین (علیهالسلام) به شهادت میرسیدند؛
مانند شهید «محمود اخلاقی» که بدون هیچ ترسی نماز ظهر عاشورای خود را زیر آتش خمپاره دشمن به جماعت تشکیل داد...
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
همیشه میگفت: صد رکعت نماز بخون، صد تا کار خوب انجام بده ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه و اخلاق نداشته باشی به هیچ دردی نمیخوره، مومن باید شاد باشه.
"شهید محمدهادی امینی"🌿🌱
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#تبریک_امام_زمانم
آیینه حسن ایزدی آمده است
گنجینه علم احمدی آمده است
یک غنچه ز گلزار امام هادی
با عطر گل محمدی آمده است
#ولادت_امام_حسن_عسکری مبارکباد
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سی و شش
✨لحظه ای پس از سکوت مرد و عیالش، به ناگاه شیونی تازه از آنها برخاست.
🍁اهل کاروان یکی یکی به محمل ها برگشتند و به امید رسیدن به قم، لحظه ها را غنیمت یافتند.
سیندخت بی اختیار به یاد حمله راهزنان افتاد. یادش آمد از آن روز تلخ که زمین، کشتزار سروهای بلندی شده بود که یکی یکی بر خاک بیابان می افتادند، اما اگر آن روز تن تاجران مقصد شمشیرها بود، چندی پیش در این صحرا، آمیزش شمشیرهای برهنه با گوشت و پوست فرزندان موسی بن جعفر(علیه السلام) سیل خونی به راه انداخته بود؛ در آنی و کمتر از آنی!
در چشم برهم زدنی، مهاجمان حکومتی حرمت قافله مسافران مرو را در هم شکسته بودند. اسب های جنگی، خرامان خرامان از میدان پیروزی ناجوانمردانه دور شدند و سواران، پیروزمندانه از شهدای کاروان فاصله گرفتند.
خدیجه همچنان مویه می کرد:
_مگر چند روز از صفر گذشته بود؟ پس این چه ربیع الاولی بود که کاروان بانویم را به عزای محرم و صفر بازگردانده؟!
سیندخت زخمی تازه در جان خود یافت. از چند منزل پیش، نفس های سمندش به شماره افتاده بود. از صبح چشم نگشوده و خسبیده بر ارابه، چونان ماهی روی خاک جان دادن را تمرین می کرد.
سیندخت بی اختیار به سوی سمندش شتافت. می دوید و اوج حادثه را میان سکون ممتد اسبش شهود می کرد. سمند دیگر نفس نمی کشید.
مرگ اسب بیمار نفس را در سینه سیندخت به استخوانی گلوگیر تبدیل کرد. به سرفه افتاد؛ سرفه ای سرشار از اشک، مویه ای به رنگ پایان دنیا.
دنیا در نظرش تمام شده بود. سیندخت بدون سمند چه امیدی به زیستن داشته باشد؟ کدام اسب، جز سمندش، لایق است که او را به سرزمین کیارش برساند؟! آه کشید و با زانو بر زمین افتاد. صدای مویه زنان در هیاهوی بیابان گم شده بود. دست بر پهلو گرفت و به سختی از جای برخاست.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
در عملیات کربلای۴
از یک گـروه هفت نفری
که با قایق به آن طرف اروند رفته بودند،
تنها حاجستار توانست جانِ سالم بِدَر ببرد و به عقب برگردد ، و اکثر آنها از جمله صمد برادرِ حاج ستار شهید شدند ...
وقتی که از حاجی پرسیدیم:
« حاجی، تو که میتوانستی
جنازهی برادرت را با خود بیاوری ،
چرا این کار را نکردی ؟»
در جواب گفت:
« همه بچه هـا برادر من هستند،
کدامشان را می آوردم؟ »
یک جرعه آفتاب ص۵۵
#شهید_ستار_ابراهیمی🌷
فرمانده گردان ۱۵۵ لشکر ۳۲ انصارالحسین
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
بیست و دوم محرم مهدی به دنیا آمد.
تا خواستند به ابراهیم خبر بدهند سه روز طول کشید.
روز چهارم ساعت سه صبح ابراهیم از منطقه برگشت.
عوض این که برود سراغ بچه، یا احوالش را بپرسد، آمد پیش من گفت: تو حالت خوبه ژیلا؟ چیزی کم و کسر نداری برم برات بخرم؟
گفتم: احوال بچه را نمیپرسی؟
گفت: تا خیالم از تو راحت نشه نه.
مذهبی ها عاشق ترند 🙂
#شهید_محمد_ابراهیم_همت 🕊🌱
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سی و هفت
✨کاروان در شوقی آمیخته با زخم به شهر قم وارد شد.
🍁میان کاروانسرا پیرمردی مشغول نعل کردن اسب بود. عبدالله کاروانش را سکنی داد و با شتاب به سوی او شتافت.
_سلام بر تو ابوهانی! دیروقتی است که به مدینه بازنگشته ای!
پیرمرد سرش را بالا آورد و به نگاه امیدوار عبدالله خیره شد. ایستاد و دستی بر کمر گرفت.
_سبحان الله! برادر! مدینه بی امام، نفس را بر من تنگ می کند. امان از مصیبت هایی که یک به یک بر شیعیان وارد می شود. به خدا پناه می برم از این همه بلا!
سیندخت، رها از مسافران، به دنبال عبدالله به پیرمرد نزدیک می شد. لهجه عربی او شباهت زیادی به لهجه رافعه داشت. شاید این کنجکاوی او را به سوی پیرمرد کشانده بود. کنار اسب ایستاد و به یاد سمندش، دستی بر یال های آن کشید.
پیرمرد، به سیندخت نگاهی انداخت و رو به عبدالله کرد و گفت:
_از مرو آمده ام. خدمت مولایمان بودم. وقتی خبر حادثه سناباد را شنیدند، بار دیگر مصیبت بر ایشان زنده شد.
عبدالله کنجکاوانه پرسید:
_سناباد؟! کدام مصیبت؟
ابوهانی آه کشید.
_حرامیان به باقیمانده کاروان دختر موسی بن جعفر(علیه السلام) در سناباد حمله کردند و همه را از دم شمشیر گذراندند.
سیندخت، بی آنکه خود دلیلش را بداند، کنجکاو شده بود.
می خواست بداند آیا بانو... آنچه را او خواهان دانستنش بود، عبدالله با پریشانی پرسید. اینک پیرمرد شگفت زده به او خیره مانده بود.
_چه می گویی عبدالله! می پرسی بانو از سناباد به مرو رسید؟ مگر اصلا بانو از قم عبور کرد؟!
عبدالله کمی آسوده شد.تا اینکه صدای شیون خدیجه، بند دل سیندخت را از هم گسست. خدیجه خود را بر دیوار کاهگلی ایوان می زد و بانویش را صدا می کرد. سیندخت، شگفت زده به سوی او شتافت. اُم مسعود بر سر و سینه خود می کوبید و از عمق جان ضجه می زد.
سیندخت شانه خدیجه را فشرد.
_چه شده؟! چه شنیده ای؟!
خدیجه خود را در آغوش سیندخت رها کرد.
_بانویم... بانویم...
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
~🕊
خونریزےشدیدیداشت
وارداتاقعملشدیم
دڪتراشارهڪردڪهچادرمرادربیاورم
تاراحتترمجروحراجابهجاڪنم
گوشهچادرمراگرفتبریدهبریدهگفت:
"مندارممیرمڪهچادرتوازسرتنیفته"
🌿همونجورےڪهچادرمتومشتشبود
شهیدشد..🖤
📌بهروایتپرستارجنگنازنینکیانے
#وصیت_شهدا🖐🏻
#شهدا_شرمندهایم💔
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
بی تو ای صاحب الزمان
بی قرارم هر زمان
از غم هجر تو من دل خسته ام
هم چو مرغی بال و پر بشکسته ام
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
هر رزمنده ای:
در جیب هایش در موهایش
و لای دکمههای یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ میبرد
آمار کشته های جنگ
همیشه غلط بوده است!
هر گلوله دو نفر را از پا در میآورد!
سرباز و دختری که در سینهاش میتپد
#وداع_آخر
#شهید_جلیل_محمودنژاد
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🏴__________🌷__________🏴
...بار بر دوش ما بسیار سنگین است.
مراقب باش ای مسلمان، اشک و داغ بازماندگان شهدا، سوزاننده تر از آتش جهنم است اگر غفلت کنیم.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
پایان حیـات ما
ختم به خیـر است
این خاصیت عشق به
حضرت زهراست!
#اللهم_ارزقنا_شهادت
🥀#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
نمیدانم چه اندازه باید زمان بگذرد
تا بدانیم که جانهایمان باید فدایِ آن
ناپیدایی شود که بیرون از ما نیست... 🥀
امام زمان 🌱
اللهم عجل لولیڪ الفرج 💚
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
آفتاب هشتم را که به غربت تبعید کردند
دوباره تاریخ تکرار شد!
و فاطمه ای دیگر "زینب گونه"
سفیرِ غُربت و تنهایی امام خویش گشت...
چنانکه از کوثر بیکرانِ وجودش اینک قم،
مرکز ثقل تشیع و محور جغرافیایی جهان اسلام است.
و امروز...
ماییم و تنهایی و غربت هزار سالهی آفتابی دیگر..
#وفات_حضرت_معصومه_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
مداحی آنلاین - دلیل مقام بالای حضرت معصومه - استاد عالی.mp3
3.74M
🏴 #وفات_حضرت_معصومه(س)
♨️دلیل مقام والای حضرت معصومه(س) چیست؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
#وفات_حضرت_معصومه_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سی و هشت
✨آن سو، پیرمرد که می کوشید عبدالله را به آرامش بخواند، لب به گفتن گشوده بود:
🍁_بعد از حمله راهزنان، خبر به سرعت به گوش شیعیان ساوه رسید. یکی یکی، هروله کنان و بر سرو سینه زنان، به سوی کاروان شکسته بانو شتافتند.
می آمدند تا مرهمی بر زخم های بی درمان اهل کاروان باشند و تشییع کنندگان اجساد شهیدان. شیعیان ساوه بر پیکر شهیدان نماز خواندند و در تدفین آنها، مصیبت دیدگان را یاری دادند. خدا می داند بر بانویمان چه گذشت، وقتی که دید برای رسیدن به برادر، چه برادرها از دست داده.
زنان ساوه دور بانو حلقه زده و هر یک بر آن بودند تا تسلّایی برای جانش بیابند. شنیده ام لحظه ها در سوگ و ماتم و مرثیه سپری شد تا آفتاب رو به زوال نهاد. برادر، خود را به بانو رساند تا از او کسب تکلیف کند: خواهرم! مردم ساوه مشتاق اند که به شهرشان وارد و مدتی در آنجا بیاسایید تا عزای شهیدانمان برپا شود و توانی برای ادامه راه بیابیم. نظر شما چیست؟ چه امری می فرمایید خواهر؟!
سکوت بانو، نگاه برادر را به سوی او خوانده بود.
آیا این خواهر من است یا آتشکده ای سوزان؟!
برادر چنان آتشی در گونه های سرخ خواهر، مشتعل می دید که بی درنگ رو به زنان ساوه و خدمتکاران فریاد زد: خواهرم را دریابید.
صدای برادر امام(علیه السلام) چنان طوفانی را در خود نهفته بود که زنان به یکباره زیر شانه های بانو را گرفته و دورش حلقه زدند. خدمتکاری که هرم تن بانو را لمس کرده بود، مضطربانه گفت: حال بانوی ما وخیم است. آبی بیاورید!
شیعیان دور بانو حلقه زدند. مردم ساوه در نگرانی عظیم خود به دست و پا افتاده بودند.
قطره آبی که بر صورت بانو پاشیده شد، برای لحظاتی او را به هوش آورد. آرام پلکی زد و پرسید: منزل بعدی کجاست؟ همین یک پرسش کافی بود تا همگان کُنه اشتیاق خواهر را برای ادامه سفر دریابند. در این میان پیرمردی نورانی از مردم ساوه جواب داد: بی بی جان! ای دختر موسی بن جعفر(علیه السلام) بعد از شهر ما ساوه به قم می رسید.
بانو نیم خیز شد. به دور دست بیابان چشم دوخت. در همان حال، آرام و مشتاق زیر لب ذکری می خواند؛ ذکری که هیچ کس به شنیدن آن راهی نبرد. تنها چیزی که همگان شنیدند، پرسش دیگری بود که بانو آن را بر زبان آورده بود: فاصله اینجا تا قم چند فرسنگ است؟ پیرمرد جواب داد: بانو! ده فرسنگ دیگر تا قم مانده.
سیندخت داشت بانو را می دید که با چه تقلایی بازوی خویش را سپر قامت خود کرد و کوشید تا از زمین برخیزد. چادرش را بر صورت محکم کرد و رو به بازماندگان زخمی خود گفت:
_من را به قم ببرید. کاروان را به قم برسانید؛ زیرا من از پدرم، امام کاظم(علیه السلام) شنیدم که فرمود: قم مرکز شیعیان ما خواهد بود.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
مشغول آشپزی بودم
آشوب عجیبی در دلم افتاد
مهمان داشتم
به مهمان ها گفتم: شما آشپزی کنید من الان برمیگردم
رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم
دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند و یک بار دیگر بیاید ببینمش
ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم
رنگش عوض شد و سکوت کرد
گفتم: چه شده مگر؟
گفت: درست در همان لحظه میخواستیم از جادهای رد شویم که مین گذاری شده بود
اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند میدانی چی می شد ژیلا؟
خندیدم...
با خنده گفت: تو نمیگذاری من شهید بشوم تو سدّ راه شهادت من شدهای... بگذر از من... 🥲
راوی: همسر شهید 💚
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🍁پاییــــز و غمِ هجـــرِ تو افـزون شده برگرد
چون بـرگِ خـزان دیده دلم خون شده برگرد
🍁لیــــلای پریشــان شده در قـامت این باغ
حـــالات رُخم چون رخ مــجنون شده برگرد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
قرب به اهل بیت ۲۲.mp3
10.63M
✘ من دلم تنگ نمیشه برا امام زمان علیهالسلام!
چرا؟ چه مشکلی وجود داره؟
مجموعه #قرب_به_اهل_بیت (علیهماالسلام)
#استاد_میرباقری | #استاد_شجاعی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
ماجرای واقعی شهیدی که مادرش قصد سقط او را داشت : شهید علی اصغر اتحادی
🔻چهار دختر و سه پسر داشتم...
اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشم.
دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم ، همان شب خواب دیدم
🔸 بیرون خانه هم همه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!!
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد.
نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت:
این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!!
آن آقای نورانی فرمود:
حتی اگر علی اصغر امام حسین علیه السلام باشد؟!
بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت...
گفتم: اقا شما کی هستید؟
گفت: علی ابن الحسین امام سجاد علیه السلام!
🔸هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو ، دیدم ظرف دارو خالی است!
صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم.
آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!
🔸آخرین پسرم ، روز میلاد امام سجاد علیه السلام به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!!
🔸علی اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد علیه السلام ، در تیپ امام سجاد علیه السلام شهید شد!
◀️شاید فرزندی که سقط میشود، بنا باشد سردار سپاه ارباب باشد! به مادر و پدر او بودن افتخار کنیم...
#شهید_علی_اصغر_اتحادی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سی و نه
✨وقتی با همان حال دگرگون و بیمار بر محمل نشست، زنان و مردان ساوه به التماسش نشستند و گفتند:
🍁_بانوی ما! شما را سوگند به عشقی که در قلبمان داریم، در شهر ما بمانید. می دانیم که ساوه برای شما مبارک نبود. می دانیم که خون عزیزانتان بر خاک ما ریخته شده، اما شما بزرگی کنید و مدتی کنار ما بمانید. ما دلسوخته امام هفتم(علیه السلام) هستیم. شما برای ما، نشانی مزار گمشده مادرتان فاطمه(سلام الله علیه) هستید. مدتی نزد ما بمانید و شهرمان را به برکت حضور خودتان مزیّن کنید. خواهش می کنیم بانو! در حق ما این لطف بزرگ را روا دارید...
بانو با دست های لرزان، سر از محمل بیرون آورد و فرمود:
_من باید به قم بروم. شما را به خدای بزرگ و بی همتا می سپارم.
پیرمرد آهی کشید و دست تسلا بر شانه عبدالله نهاد.
_برخیز برادر! زیارت اولی است که به خاک بوسی دختر موسی بن جعفر(علیه السلام) مشرف می شوی.
زن رو به اُم مسعود، قصه هفته ها پیش را مرور می کرد:
_کاروان به قم نزدیک شده و خبر به گوش خاندان سعد رسیده بود.
اُم مسعود، برخلاف سیندخت، به خوبی می دانست که آل سعد از شیفتگان ولایت و از محبان اهل بیت (علیه السلام) به شمار می رفت. کارنامه این خاندان پر بود از جانفشانی و عشق ورزی در مسیر خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی(علیه السلام).
زن ادامه داد:
_مردمی را دیدم که سراسیمه از هر گوشه قم به سوی بیابان می دویدند. گویی رستاخیزی در قم به پا شده بود. آل سعد بر هم پیشی می جستند تا خود را به محضر بانویشان برسانند؛ به محضر شبیه ترین مردم به مولایشان امام رضا(علیه السلام)! می آمدند تا به یاد مولا(علیه السلام) با بانو هم کلام شوند و از دریای انفاس او جرعه ای بنوشند. اما به راستی آیا این شور و شادمانی، این اشتیاق بی حد، می توانست مرهمی بر زخم دل های اهل قافله باشد؟
موسی بن خزرج از بزرگان قبیله سعد بود و از معروف ترین شیعیان قم. جلو آمد و تمامی شور و هیجان خویش را از ملاقات بانو در گرفتن افسار شتر تجلی داد. شتر را به حرکت درآورد و رو به بانو گفت: آمده ام تا شما را به منزل خود در قم ببرم. ما میزبان قافله شما خواهیم بود. این افتخار را به ما عنایت کنید بانو! بر من منت نهید و رویم را زمین نیندازید.
بانو به آرامی لب گشود و در منتهای بیماری طاقت فرسای خود رو به موسی فرمود: خدا به شما محبان ولایت جزای خیر عطا کند. این جمله در منطق مردم قم یعنی پذیرش دعوت آل سعد و در نظر موسی یعنی منتهای سعادت.
قافله به آرامی تپه های سنگی را پشت سر می گذاشت و دل های تپنده ای را که در امتداد کاروان بانو در حرکت بود، به قم پیوند می داد.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ ما فقط یک راه برای عبور آسان و سالم از فتنههای سنگین آخرالزمان داریم : #والسلام
#استاد_شجاعی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat