هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
✍️ #تحریر_حم
راز «انتظار فرج» و «نیمه خرداد»!
#شهید #محمد فریدالدین #عطار_نیشابوری، سخت در تکاپوی شغل #عطاری (داروسازی و داروشناسی و فروش عطر و ادویه) در مغازه خود بود و احیاناً مشغول چرتکه انداختن دخل و خرجش و «درگیر تنها بود تا دلها» که عارفی وارد شد و وابستگی او به دنیا و #عالم_شهود را به رخش کشید و اینکه از #عالم_غیب #غفلت دارد و بعد از طی صحبتی که مبادله شد، #عارف ناشناس، دراز کشید و جان به جانآفرین تسلیم کرد!
عطار به شدت متأثر شد و دست از #دنیا کشید و #علم و #عرفان را پیشه کرد و در وادیهای عرفان تا آنجا تاخت که #هفت_شهر_عشق را گشت در حالی که دیگر مدعیان، اندر خم یک کوچه بودند!
او دانشمندی است که به شهادت آثارش علاوه بر #طب و ادویه، در #حکمت، #نجوم و #علوم_دینی نیز تبحر دارد. دلپذیرترین و مقبولترین #تألیفات_عطار، کتاب #منطق_الطیر اوست که مجموعه کاملی از عرفان، حکمت و #اخلاق است.
بیت «هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچهایم»، از جمله ابیاتی است که به #مولانا منسوب شده اما در انتساب آن تردید است و علامه حسنزاده آملی در کتاب «نامهها برنامهها» (مشتمل بر ۴۷ نامه و دستورالعمل) آن را به «عارف جامی» نسبت دادهاند.
اگرچه #مولوی هم در جای جای آثار خود از عطار به نیکی یاد کرده و بی هیچ اغراقی او را میستاید؛ چراکه شاید ارزش وجودی آثار خود را وامدار این #شاعر و عارف بلندآوازه #نیشابوری میداند. معروف است که بهاءالدین محمد –پدر مولوی- در مهاجرت خود، زمانی که از نیشابور میگذرد به ملاقات عطار رفته و عطار نسخهای از کتاب #اسرار_نامه خود را به مولوی که در آن زمان خردسال بود میبخشد.
#جامی در کتاب #نفحات_الانس درباره دگرگون شدن #حالات_روحی عطار و گرایش او به عرفان مینویسد: «گویند سبب #توبه وی آن بود که روزی در دکّان عطّاری مشغول و مشغوف(=غرق در) معامله بود. درویشی به آنجا رسید و چند بار شیءالله گفت. وی به درویش نپرداخت. درویش گفت: ای خواجه! تو چگونه خواهی مُرد؟ عطار گفت: چنان که تو خواهی مُرد. درویش گفت: تو همچون من میتوانی مُرد؟! عطار گفت: بلی. درویش کاسهای چوبین داشت، زیر سر نهاد و گفت: #الله و جان بداد. عطار را #حال متغیّر شد و #دکان برهم زد و به این #طریق در آمد.»
و سرانجام به دست سربازهای #مغول مهاجم به #ایران به #شهادت رسید.
#اجداد_امام_خمینی که در دوره دوم #حکومت مغولها مدتی ساکن نیشابور بودهاند، بیتأثیر از #عرفان_عطار نبودند و بلکه بر او پیشی گرفتند.
#امام_خمینی نیز (همچون درویشی که عطار را منقلب و #متحول ساخت)، چنان #خرق_عادت کرده و با #ایصال به #معدن_عظمت، #غرق_نور #عرفان_الهی بود که میتوانست #فرج (رحلت) خود را خودش انتخاب کند. زیرا که دعای همیشگی «الهی! هب لی #کمال_الانقطاع الیک» حضرتش، #مستجاب بود و اجابت شد که در شب #پانزدهم_خرداد، جان به جانآفرین تقدیم نماید تا از عالم شهود به عالم غیب #پرواز کند.
او خودش به خودش #رخصت داد که توانست #ختم کند عبارات پایانی خود را به #مرخص_میشوم!
خالق حماسه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (که سالگرد آنرا برای همیشه، #عزای_عمومی اعلام فرمودند) آن #قیام_خونین مردمی در نظرش، دردناکترین #مصیبت بود و سرانجام هم #رحلت خود را به آن #فاجعه، پیوند زد تا #غم_نیمه_خرداد را برای پیروانش، مضاعف سازد.
او از همان زمان که سینه خود را به سرنیزههای #خود_فروختگان به #شیطان_بزرگ گشود، منتظر فرج (شهادت) خود بود. البته ظاهر عبارت «#انتظار_فرج از #نیمه_خرداد کشم»، اشاره به انتظار ظهور و فرج #امام_زمان(عج) دارد ولیکن برای عارف کمنظیری مثل او فرج میتواند #لقاء_الله و مرگ خودخواستهای باشد که انتظارش را از نیمه خرداد ۱۳۴۲ تا نیمه خرداد ۱۳۶۸ کشیدند:
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرسی نیست که در هجر رخش داد کشم
عاشقم عاشق روی تو نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد کشم
مُردم از زندگی بیتو که با من هستی
طرفه سری است که باید بر استاد کشم
سالها میگذرد حادثهها میآیند
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم!!
امام خمینی در پیامی (به تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۵۸) اعلام کردند: «ملت ما نه #محرم را که شاهد قتلعامهای وحشیانه #جباران است، فراموش میکند و نه #۱۵_خرداد (سال ۱۳۴۲) را که سرآغاز #نهضت_اسلامی_روحانیت است» و تأکید کردند: «ملت ما این روز را عزیز میشمارد و من #پانزده_خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام میکنم.»
نام و یادش در این سالیاد مبارک، گرامیباد.
🔹 امام خامنهای (نیمه خرداد۱۴۰۲):
«امام بزرگوار ما ابعاد شخصیتش از #ابن_سینا و #شیخ_طوسی بزرگتر و متنوعتر است. #سرآمدان_تاریخ را نه میشود حذف کرد و نه #تحریف کرد. امام خمینی سرآمد همهجانبه است.»
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
نیمه خرداد۱۴۰۲
💠 کانال چلچراغ معارف و احکام حم 👇
🆔eitaa.com/chelcheraaqHM
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
☫﷽☫
#تحریر_حم
🎲🎲🎲
🎲🎲
🎲
🎲 یک طاس، چند نقطه دارد؟! 🤔
🔰 قسمت دوم:
https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1758
قسمت قبلی ☝️
👈 در باز تعریف حکایت #مولوی در قصه سه نفر فارس، عرب و ترکزبانی که دنبال انگور، عنب و اوزوم بودند، تعداد نقطههای یک طاس را شاهد مثال خود قرار دادیم تا در مسیر اثبات خطاکارانه بودن بسیاری از اختلافات و قضاوتهای متفاوت، گامی بر داریم و دیدیم که فقط راستگویان صحنه میتوانند #چهل فرقه باشند!
تا چه رسد به اغیار پلید و پلشتی که در کلام خطا و خلافشان هیچگونه راستی و درستی وجود ندارد.
😳 تعیین تکلیف با قرعهکشی!
در مواجهه دیدگاههای مختلف و نظریههای گوناگون پیرامون یک مسئله یا موضوع، بعضی افراد، عجولانه و سهلانگارانه به #قرعه_کشی متوسل میشوند!
گویا در دعوای کسی که فقط گلبرگهای لطیف یک گل را میبیند و میستاید و کسی که متقابلاً فقط #صلابت خارهای تیز و زهرآگین شاخه آنرا دیده و فرار را بر قرار ترجیح میدهد و بالتبع خود را از #لطافت زیبا و بوی خوش آن محروم میکند، تفاوت و تمایزی وجود ندارد!
بدون اندیشه در اینکه با قرعهکشی ایبسا نصیبی بجز خار گزنده نخواهد داشت.
اگرچه گاهی قرعهکشی هم کار چندان آسانی نیست.
خاطرم هست در سال ۱۳۸۶ در جایگاه مشاور معاونت هماهنگی #سازمان_فرهنگی هنری شهرداری، پرونده اختلافی (اختلافی بین فرهنگسرای سالمند و مؤسسه نشر شهر) برای کارشناسی و داوری به بنده ارجاع شد که بسیار حیرتانگیز بود.
هیچ پروندهای آنقدر وقت و دقت مرا بدنبال خود نکشید و در قضاوت مرا متحیر نساخت!
تا اینکه ناچارا جمعبندی خود را در دو صفحه متفاوت نوشتم و در کارتابل معاون وقت سازمان گذاشتم.
بگمانم فردای آنروز بود که فریاد او در معاونت پیچید که این دیگه چه رقمشه!؟!
حدس میزدم که قاطی کنه!
به دفترش رفتم و گفتم که این پرونده خیلی پیچیده است و هر دو طرف صاحب حق هستند ولیکن دقیقاً با سهم مساوی!
من خیلی سعی کردم که لااقل به یکطرف ۵۱٪ حق بدهم و به دیگری ۴۹٪ ولیکن هیچکدام بر دیگری برتری نداشت!
وی هم که علوم سیاسی خوانده بود، گیج شده بود و ضمن تأیید برداشت بنده، گفت: هر دو حکم صادره شما را مکررا و با دقت خواندم ولی آخرش نفهمیدم اینرا باید امضاء کنم یا این یکی را؟!
مگه میشه که در اختلاف دو مدعی، هر کدام ۵۰٪ حق داشته باشند؟!
گفتم: میبینید که شده!
گفت: اینجوری که دعوا حل و فصل نمیشود.
گفتم: ظاهراً چارهای بجز قرعهکشی نداریم!
اما او حتی جرأت نکرد خودش یکی را تصادفی انتخاب کند!
گفت: یکی از این دو تا را بگذارید جلوی من تا امضاء کنم!
منهم چشمانم را بستم و یکی را برداشته و گذاشتم جلویش و
او دومی را بنظرم پاره کرد و دور انداخت!
در اینجا با مرور این خاطره نمیخواهم شیرجه به قرعهکشی را توجیه کنم بلکه قصدم تذکر است که در ارزیابیها و قضاوتهای خود خیلی خیلی باید دقت و احتیاط بخرج بدهیم و هشدار به آنهائی که بدون هیچ دقت و تعمق و احتیاطی، براحتی در باره دیگران (از #مسئولین_نظام گرفته تا مردمان پیرامونی خود) قضاوتهای تند و عجیبی میکنند و دیگران را هم میخواهند بدون کمترین #استدلال_صحیح و مؤیدی با خود همراه سازند.
#نگاه_درست
#میزان
#پلورالیسم_اسلامی
... ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
بهار ۱۴۰۰
قسمت بعدی 👇
https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1760
💠کانال اطلاعرسانی
چلچراغ معارف و احکام حم 👇
eitaa.com/chelcheraaqHM
🙏گروه هماندیشی
چلچراغ معارف و احکام👇
https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
نماز؛ کوفتن درگاه حق با تمام وجود
قال رسول الله (صلیالله علیه و آله):
«إنَّ المُصَلّي لَيَقرَعُ بابَ المَلِكِ و إنَّهُ مَن يُدِم قَرعَ البابِ يُوشِكُ أن يُفتَحَ لَهُ»
یعنی؛ نمازگزار، درب خانه فرمانروا[ى جهان] را مىكوبد و هر كه درِ خانهاى را پيوسته بكوبد، اميد است كه به رويش گشوده شود.
(نهجالفصاحه/ص۸۲۷ و
مسندالشهاب/ج۲/ص۱۸۸)
دکتر شریعتی (مجموعه آثار۲/خودسازی انقلابی):
«... این بعد اجتماعی و سیاسی امر، اما مولوی به یک بعد وجودی و فلسفی و عرفانی هم اشاره میکند و ببینید که برداشت مولوی در #رکوع و #سجود: «سبحان ربی العظیم و بحمده، سبحان ربی الاعلی و بحمده» چیست. #مولوی میگوید:
گفت پیغمبر رکوع است و سجود
بر در حق، کوفتن حلقه وجود
چه جور است؟ چه جور قضیه را میفهمیده و چه منظرهای به ذهنش میرسیده است؟ تصویر را از زندگی یک سوار تنها در یک صحرا گرفته است. مسافری تنها در جادههای قدیم سواره میآمده است. شب شده، بیابان است، چراغی نیست، قهوهخانهای نیست، راهداری نیست و بیا و برویی نیست. ماندگی، آوارگی، تنهایی، گرسنگی، احتیاج به آب، احتیاج به غذا. ناگهان به در قلعهای میرسد، نیمه شب، در قلعه بسته است، چکار میکند؟ احساس شدید به اینکه اینجا پناهگاه است، در اینجا آدم هست، غذا هست، زندگی هست، نجات از آوارگی و وحشت و گرگ و سرما و برف هست. و براساس این احساس میخواهد خود را هرچه زودتر به درون قلعه بیندازد. چکار میکند؟ حلقه در قلعه را تندتند میزند.
انسان هم در پهنه وجود، درعرصه زندگی، تنهای تنها، هراسزده ترسیدهای است که در برابر در پنهانی آنطرف این جهان، آنسوی زندگی، دری که بر رویش بسته است، هر روز سرش را مثل حلقه میکند و هی میزند به این در که یعنی: باز کن.
گفت پیغمبر رکوع است و سجود
بر در حق، کوفتن حلقه وجود
والسلام»
👌 ۱۷ بار رکوع و ۳۴ بار سجده یعنی ۵۱ بار حلقه شدن برای کوفتن درگاه حق لایزال! یعنی ۵۱ بار برقراری ارتباط و اتصال از #عالم_شهود به #عالم_غیب! یعنی ۵۱ بار رجوع #جسم به #روح! یعنی ۵۱ بار فرم ظاهری بخشیدن به محتوا و باطن #رجعت_کبری!
انسان بدون رجعت کبری در؛
۱) #رجعت_کبیره (قیامت و محشر و آخرت) دستاوردی بجز #خوف و #حزن نخواهد داشت.
۲) در #رجعت_صغیره (بازگشت به قیام و سلطنت شکوهمند و غیرقابل تصور ۵۰٫۰۰۰ ساله امام آخرالزمان)، غایب خواهد بود.
۳) در #رجعت_صغری (بازگشت از بیداری و هوشیاری و تعقل پس از خواب و بیهوشی و جنون)، آرامشی متین و حتی آسایشی ماندگار نخواهد یافت.
#فلاح انسان در رجعت کبری (إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون) نهفته است و نماز پنجگانه شبانهروزی، ترکیبی جهادی از #ذکر و #حرکت پیاپی برای چنین رجعتی مقدس است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الم ﴿١﴾ ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿٣﴾ وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿٤﴾ أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥﴾
#انسان از زمانی که به #دنیا #هبوط کرده است، پشت دروازههای رستگاری، جا مانده است و برای بازگشت به #سعادت_ابدی، هیچ راهی ندارد بجز رجعت کبری.
بنیاد اسلام (از جمله نظام سیاسی آن) بر پنج «یُـ» استوار است:
۱- «یُــؤمنون بالغیب»
۲- «یُــقیمون الصلاة»
۳- «مما رزقناهم یُــنفقون»
۴- «یُــؤمنون بـما اُنزل ...»
۵- «و بالآخرة هم یُــوقنون»
حی علی الفلاح
حی علی الصلوة
حی علی خیرالعمل
طبق آیات آغازین طولانیترین سوره قرآن، رهیافت به هدایت الهی و راه فلاح و رستگاری در پنج امر نهفته است:
👌ایمان به غیب،
👌ارتباط با عالم غیب (نماز)،
👌انفاق از آنچه رزق است،
👌ایمان به وحی مُنزَل
👌یقین به آخرت.
این امور خمسه در طول همدیگر قرار دارند که ایمان به غیب سرآغاز و بنیاد آنهاست.
بدون ایمان به غیب، گزارش عبادات (ایاک نعبد و ایاک نستعین) به عالم غیب، معنا و مفهومی ندارد.
مهمترین عبادتی که ارزش گزارش به غیب (در قالب نماز) را دارد، #انفاق_ارزاق است که اصل عبادات است.
گویا که اگر انفاقی صورت نپذیرد، عبادتی هم رخ نداده است تا گزارش گردد!
«مما رزقنا» بطور کلی، شش نوع است که انفاق آنها، همان «وسع»ی است که هر انسانی به میزان برخورداری از آنها مکلف است (لا یکلف الله نفسا الا وسعها)
وسع و ظرفیت هر نفسی همان ارزاق ششگانه اوست. یعنی؛
وسع، توان، مهارت، قوت و قدرت؛
۱- تنافزاری
۲- مغزافزاری
۳- دلافزاری
۴- فنافزاری
۵- مالافزاری
۶- ربطافزاری
لا حول و لا قوة الا باللّه
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
اللهم عجل لولیک الفرج
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۶/۲
🆔@chelcheraaqHM
💠
🎲 هماندیشی چلچراغ معارف
🙏