استاد سیدرضا مؤید؛
الگوی شاعران هیئتیسرا
بخش پایانی
استاد مؤید در برخی آثار خود توانسته است با شناخت نیاز مخاطب در یک برهه تاریخی
در عین سادگی و طراوت کلام، محتوایی عمیق و شاعرانه مطابق شئون شعر ویژه هیئت ارائه کند؛
شعری که عموم آن را بهراحتی بفهمند
و علاوه بر آن، خواص و اهل فن بر ارزشهای آن صحّه گذارند.
در برخی از آثار استاد مؤید
نشانههایی فراوانی از تلاش برای ارائه مفهوم والا و شاعرانه،
و نیز اقتاع دو نوع مخاطب عام و خاص مشهود است:
نمونههایی از سادهسرایی و وصف شاعرانه
بر لب دریا لب دریادلان خشکیده است
از عطش دلها کباب است و زبان خشکیده است
سوز بی آبی اثر کرده است در اهل حرم
هر طرف بینی لب پیر و جوان خشکیده است
آه از این میهمان داری که در دشت بلا
میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است
نازم این همت که عباس آید از دریا ولی
آب بر دوش است و لبها همچنان خشکیده است
دامن مادر چو دریا، اصغرش چون ماهی است
کام ماهی بر لب آب روان خشکیده است
گر ندارد اشک تا آبی به لبهایش زند
چشمهء چشم رباب از سوز جان خشکیده است
و:
دل شکسته من انس با علی دارد
امید از همه بگسسته تا علی دارد
منم ز شهر ولايت، ز کوی سوختگان
شناسنامۀ من مهر ياعلی دارد
خدا مدال علی دوستی به ما داده است
به غير کشور ما شیعه کجا علی دارد
به روز حشر برای شفاعت امّت
علی حسين و رسول خدا علی دارد
سادهسرایی با محوریت مضمون حماسی:
اشک روز و شب ما وقف تو ای کشته عشق
گریه گر هست سزاوار غم توست حسین
من نگریم به عزایت که بهشتم بدهند
ور بهشتم بدهند از کرم توست حسین
در ره عشق زدی گام و در این راه خطیر
طفل شش ماهه تو هم قدم توست حسین
آیه کهف که خواندی خبر پیروزی است
سر بر نیزه بلندت عَلم توست حسین
مدح با محوریت تحلیل:
حسین از خون من بر چرخ پاشید
بلی عرش خدا را زیورم من
لبم سرچشمه ی آب حیات است
کجا محتاج شیر مادرم من
و:
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاك را كیمیا كند زهرا
این مقام كنیز او باشد
تا دگر خود، چهها كند زهرا!
مدح و تحلیل تاریخ:
دل و بازوی قوی داری تو
مهر و قهر علوی داری تو
بازوانت چو جدا شد عباس
دست تو دست خدا شد عباس
زان خداوند مدالت بخشید
جای دو دست دو بالت بخشید
مدح با محوریت معرفی سبک زندگی حسینی:
شایسته است گفتن صلوا علی الحسین
چون مصطفی ز توست تو از مصطفی حسین
هر کس که جست بر تو توسل، نجات یافت
ای ناخدای فلک اتیکم نجی حسین
سنت بود سلام به تو بعد هر نماز
زیرا بود نماز هم از تو به پا حسین
از فاطمه به نام تو آغاز میشود
برنامه شفاعت روز جزا حسین
نامت چو بر زبان گذرد بند بند من
گویند با زبان و دلم یکصدا حسین
پر میزند دلم به هوای حریم تو
آنجا که مستجاب بود هر دعا حسین
سلام بر تو که در زیر تیغ با لب خشک
برای شیعه فرستاده ای پیام حسین
جزئی نگری در تاریخ و وصفهای حسی با هدف ارائه مرثیه:
سلام بر تو و آن قطرههای خون سرت
که ریخت روی زمین در مسیر شام حسین
ز خون سینه و پیشانی ات وضو کردی
برای سجده به درگاه ذوالکرام حسین
بخاک بود جبین و سرت جدا کردند
نماز عشق تو در سجده شد تمام حسین
جزئی نگری در تاریخ و کشف مضمونهای تازه:
قلب مولانا حسین بن علی
هست جای مهر دو دلبر ولی
در درون جای خدای اکبر است
در برون آرامگاه اصغر است
کربلا عرش سریر اصغر است
روز عاشورا غدیر اصغر است
زان علی حق کرد نعمت را تمام
زین علی گردید تکمیل قیام
و:
روح ایمانند کوچک یا بزرگ
هر دو قرآنند کوچک یا بزرگ
و:
در میان عاشقان روی دوست
هر کسی محرم شود در کوی اوست
حج او جز رنج چندین گام نیست
چند ساعت بیش در احرام نیست
لیک اصغر را که جان در کام بود
متصل شش ماهه در احرام بود
آنچه در این مختصر تقدیم شد، در حقیقت بیان بخشی از ارادت و شیفتگی سیساله صاحب این قلم،
به اشعار ولایی شاعر آلالله استاد سیدرضا مؤید است.
امید است ،
شاعران آلالله باشناخت شیوههای آفرینش شعر ولایی،
بتوانند به نیازهای واقعی مخاطبان شعر در هیئت پاسخگو باشند.
مسلما ًمطالعه آثار شاعران پیشکسوت و بررسی تجربههای موفق ایشان، این مسیر را هموارتر خواهد نمود.
#پاسداشت_مقام_ادبی_معنوی_مرحوم_استاد_مؤید
#درباره_معیارهای_شعر_مناسب_اجرا_در_هیئت
حلقه شعر ولایی فرات
کارگاه نقد تخصصی شعر ولایی
با حضور #سید_مهدی_حسینی_رکن_آبادی
دوشنبه های دو هفته یک بار
https://eitaa.com/foratpoem
#یک_نکته_ازین_معنی
حافظ؛ شاعر وعظ های شاعرانه
(پیشکش به مناسبت بزرگداشت روز حافظ)
حافظ را خداوندگار غزل دانستهاند و صدالبته تعبیر درست به جایی است؛
اما کمتر کسی به این سؤال پاسخ دقیقی داده است که:
حافظ در غزلهای خود چه تدبیراتی اندیشیده است تا او را از دیگران متمایز کند؟
آیا غنای عرفان اوست؟
شیوه بیان رندانه و قلندرانه او؟
ذهنیت شاعرانهای که در غزل ترسیم کرده است یا زبان او؟
یکی از ابعاد پنهان و کشف نشده حافظ،
استفاده بههنجار و دقیق و درست او از شگردهای بیانی بهویژه در حوزه علم معانی و رعایت اقتضائات است.
با این شگردهاست که توانسته با خلق فضاهای متفاوت، زمینههای ارائه شیوه بیانهای متنوع و تاثیرگذار را فراهم کند.
شاعران و شعرپژوهان معمولا بین فضای شعر و موضوع موعظه و نصیحت، قرابتی قائل نیستند!
و بر این باورند که ورود به عرصه موعظه و پند نصیحت در شعر،
در حکم یک بندبازی خطرناک است که حاصل آن جز سقوط نیست؛
حال اگر این بازی خطرناک در غزل عاشقانه این اتقاق صورت پذیرد، سرنوشت آن از پیش، معلوم است!
موضوع بحث ما گرایش حافظ به پندورزی و موعظه در غزل است
و نکته جالب توجه این است که، برخی از حافظپژوهان براین باورند که حافظ اصلا اهل موعظه و نصیحت نیست!
اما واقعیت امر این است که دیوان او سرشار از پندها و موعظههایی است
که به بیان شاعرانه، رندانه، غیرمستقیم و تاثیرگذار
ارائه شده است و تحقیق در این باره و دستهبندی نصایح شاعرانه او جزو اموری است که ظاهرا تاکنون بدان توجهی نشده است.
نکته مهم و قابل درنگ این که، حافظ در شعرش رفتارها و موضعهای عاطفی متفاوت دارد؛
هم عاشق است؛
هم در برابر معشوق تسلیم است؛
هم تواضع دارد؛
هم سرشار از آرزو است؛
هم گلهمنداست؛
هم ادب گفتار را بهسختی رعایت می کند.
اما گاهی در لابلای تمام این سلوک و آداب عاشقانه از موضع دیگر با معشوق حرف میزند؛
از او توقع دارد؛
سخت معترض است؛
برای او شرط و شروط میگذارد
و حتی به او در هاله ای زبان و بیان شاعرانه هشدار می دهد و توبیخش می کند!
تأکید بر این نکته ضرورت دارد که
تمام این موضوعات و مضمونهای وعظ و نصیحت و تعریض
اولاًدر فضایی عاشقانه و عاطفی،
و ثانیاً با بیانی شاعرانه
و ثالثاً بنا به اقتضائات زبان و بیان، کاملاً رندانه ارائه می شود.
به عنوان مثال به غزل
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بی قرار من باشی...
بنگرید.
این غزل بهظاهر، غزلی پندمحور نیست؛
اما با درنگ در مضامین و نحوه بیان آن در می یابیم حافظ در فضای کاملاً عاطفی
در ابیات آغازین، ابتدا از انتظارها و حسرتها سخن می گوید
سپس از توقعات و انتظارهایش از معشوق:
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوگوار من باشی
و در مراتب بعدی از معشوق خواهش و انتظار دارد:
شود غزاله خورشید، صید لاغر من
گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی
و سپس این فضا را گسترش می دهد
و در کنار آرزوها،
مطالبه خود را نیز در لایههای پنهان سخن آشکار می کند:
سه بوسه کز دولبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرضدار من باشی!
و در پایان، بهراحتی آرزوی خود را به معشوق تلقین می کند:
من این مراد ببینم به خود که نیمشبی
به جای اشک روان، در کنار من باشی.
آنچه در لایههای پنهان سخن می توان یافت،
پندها و درخواستهایی است که غیرمستقیم به جناب معشوق دیکته می کند:
دلم میخواست:
یار من!
مرادبخش دل بیقرار من
انیس خاطر امیدوار من
غمگسار و نگار من
و انیس دل سوگوار من باشی.
یعنی
ای جناب معشوق این گونه باش!
بیت آخر حاصل بیان مطالبه شاعر و در حکم نقطه اوج صراحت در حوزه بیان غیرمستقیم است:
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرضدار من باشی!
که بیت حاوی مطالبه صریح و بیپرده شاعر از معشوق است
و بیت:
من این مراد ببینم به خود که نیمشبی
به جای اشک روان در کنار من باشی،
در حکم جمعبندی کل غزل
با تکیه بر واژه کلیدی «مراد» و تکرار مضمون مصراع دوم بیت اول است:
«مرادبخش دل بیقرار من باشی»
شاعری که با زبان نرم ابتدا آرزو کرده و سخنش را تا مرز مطالبه و اعتراض پیش برده است، بهخوبی می داند که برای رعایت آداب سخن، باید به سراغ همان زبان لیّن و روان باز گردد
و اقتضای سخن این است که
بر چاشنی ادب کلام بیفزاید
و رندانه سخن گوید.
این شگرد بیانی در دوبیت پایانی متجلی شده است:
من این مراد ببینم به خود که نیمشبی
به جای اشک روان در کنار من باشی
من ار چه حافظ شهرم جوی نمیارزم
مگر تو از کرم خویش ،یار من باشی
بیت آخر تصویری چندبعدی از روحیات شاعر است(مدح معشوق و مدح خود)...
و همانگونه که گفته آمد، حاوی تواضع شاعر و با هدف جبران ابیات وعظ محور و مطالبهانگیز است...
راز دلنشینی و شیرینسخنی حافظ را در همین بیان شاعرانه و رندانه آن باید جستوجو کرد و از آن در آفرینش شعر الهام گرفت.
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
جلسه ١٩٩
با حضور شاعران ولایی سرا
دوشنبه ٢۵ مهرماه ١۴٠١
ساعت ١٨:٣٠ الی ٢٠:٣٠
تهران
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات
در این جلسه در کنار نقد آثار ولایی،
بخش دیگری از سلسله مباحث «شیوه های آفرینش بیان غیر مستقیم و شاعرانه»
تقدیم خواهد شد.
هدایت شده از شعر هیأت
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#غزل
🔹چادر خونین🔹
نشسته است به خون چادر سیاه و سپیدت
رسیده اول پاییز، صبح روشن عيدت
نشسته بودی و چشمت به بارگاه زلالی...
زلال مثل همان اشکهای سرخ و سپیدت
و غرق درددلی ساده بود دخترک تو...
رسید پیک شهادت و بیحساب خریدت
زن شهید! زن زندگی! چه آخر خیری!
تمام معنی آزادی است وصف شهیدت
سلام من به تو! امشب بهشت منتظر توست
بهای چادر خونین توست صبح امیدت
📝 #حامد_اهور
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#شعر_پایداری
#غزل
🔹به نام شهید🔹
بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
بعید نیست که چشمش به خاک و خون بنشیند
کسی که خون شهید تو را ندید بگیرد
کسی که دل بدهد به قرار و قولِ غریبه
چه هیچها که از این وعده و وعید بگیرد
اگر که عقل سلیم است غیر پند ز تاریخ
چه میتواند از این ماضی بعید بگیرد؟
حرم کجاست؟ همین کوچه که به نام شهید است
بگو به رهگذرش حاجت و امید بگیرد
بگو به رهگذر چارراه بیطرفیها
همیشه فاصله از دشمن پلید بگیرد
در آزمون غمت مرگ از شروط قبولیست
خوشا که نقش به خون برگهای سفید بگیرد
📝 #محمد_خادم
✅ @ShereHeyat
#شعر_منتخب
#شهدای_حرم_شاهچراغ
کمکار شدم؛ به عشق وادارم کن
خودخواه شدم؛ پیش خودم خوارم کن
ای چادر خونرنگ، اذان میگذرد
از خواب عمیق مرگ، بیدارم کن
دکتر_حامد_اهور
هدایت شده از ..: برای ایران :..
#شعر_منتخب
#شهدای_حرم_شاهچراغ
بینِ پرافشانی هزار کبوتر
شد قلمِ این قصیده، قامت یک پر
دفتر شعر من است بال فرشته
جوهر شعر من است خون کبوتر
دست بریده گرفت دست مرا هم
تا بنویسم شکست، پشت برادر...
تا بنویسم حرم پناه ندارد
تا بنویسم امان ز غصه معجر
غربت آل نبی، ز غفلت مردم،
حرمله را راه داد غفلت دیگر...
فتنه فصل خزان و فتنه طوفان
آینههای حرم شکست مکرر
آن همه سنگ سیاه هرچه شکستند
آینهها بیشتر شدند منور
خون شهیدان چراغ و شاهچراغ است
آیه نور است بیت آل پیامبر
غرق شود بین خون این همه عاشق
فتنه تکفیری و منافق و کافر
فتنه به دشمن چراغ سبز نشان داد
تا مگر آتش زنند باز بر این در....
حضرت خیرالنسا گریست برایِ
سرخی چادرنماز مشکی مادر
اشک رباب و رقیه، اشک سکینه است
قطره خونی که ریخت از رخ خواهر
آن پسر هفتسالهای که به خون خفت
عاشق و همنام توست یا علیاصغر
حرمله در کف گرفت تیر و کمان را
آه دوباره هدف، سپیدی حنجر...
#حاج_سعید_حدادیان
#شعر_منتخب
#شهدای_حرم_شاهچراغ
بیخبر، بیپناه، کشته شدند
به کدامین گناه کشته شدند؟
همه پروانههای شاهچراغ
دور آن شعله، آه! کشته شدند
حرم امن است، امن، امّا آه
زائران را نگاه! کشته شدند
عاشقان نماز شام حرم
غرق در نور ماه کشته شدند
لحظۀ گفتن تشهّد بود
وسط «لا اله...» کشته شدند
زیر چادرنمازهای سفید
گیسوان سیاه کشته شدند
کودکان و عروسکان آنجا
به کدامین گناه کشته شدند؟
#بهجت_فروغی_مقدم
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
دویستمین جلسه
با حضور شاعران ولایی سرا
دوشنبه نهم آبان ١۴٠١
ساعت ١٨ الی ٢٠
تهران
خیابان شهید مصطفی خمینی
کوچه شهید صیرفیݒور
مؤسسه سرچشمه
یادآوری
جلسه دویستم فرات،
فردا از کانال #عقیق_شعر در پیامرسان #روبیک
ا به صورت زنده پخش خواهد شد
@aghighpoem
#شعر_منتخب
موجیم و پرخروش و روان ایستاده ایم
باغیم و روبه روی خزان ایستاده ایم
یک عمر در مقابل طوفان فتنه ها
چون کوه با تمام توان ایستاده ایم
غافل نمی شویم دمی از دسیسه ها
ما مثل تیر پشتِ کمان ایستاده ایم
بار نهال و نخل کهنسال ما یکی است
با ریشه ایم و پیر و جوان ایستاده ایم
در ما شکوه نعره ی الله اکبر است
مثل مناره های اذان ایستاده ایم
همواره زنده ایم و دمادم تپنده ایم
باور مکن که از ضربان ایستاده ایم
گفتند با گذشت زمان خسته می شوید
ماروی شانه های زمان ایستاده ایم
دشمن به نیش و دوست به زخم زبان زند
با هر چه نیش و زخم زبان ، ایستاده ایم
دشمن خیال خواری ما را به گور برد
تا مرگ پای عزتمان ایستاده ایم
گاهی همین گذشتن ما ایستادگی است
وقتی گذشته ایم ز جان ایستاده ایم
گاهی خروش و گاه سکوت است رزم ما
یعنی که آشکار و نهان ایستاده ایم
ما عاقبت به چشمه ی خورشید می رسیم
هر لحظه هر کجای جهان ایستاده ایم
#هادی_ملک_پور
#شعر_منتخب
من از خودم به نیم دیگرم پناه می برم
به کوره راه در برابرم پناه می برم
به گریه ای که روح پرور است و مرد آفرین
از این جمود رقت آورم پناه می برم
و از محاق بی تحمل دقیقه های عمر
به رنج لحظه های آخرم پناه می برم
جهان برادری شد و مرا به درهمین فروخت
به چاه مکر نابرادرم پناه می برم
از این جهان سایه ها از این جهان فتنه ها
به حوض لاجوردی حرم پناه می برم
اگر چه موی من سپید شد شبیه کودکی
به چادر سیاه مادرم پناه می برم
#حسین_عباسپور
#رباعی_پیوسته
گفتی که در این فتنه بگو حق با کیست؟
این هشتگ زن، زندگی، آزادی چیست؟
یاد جمل و زبیریان افتادم!
ای دوست! ببین کجای این قصه علی است؟...
جنگ جمل است و طمع آل زبیر
جهل من و ما... کوکب اقبال زبیر
تفسیر بلند آیه «واعتصموا»ست:
دنبال علی باش نه دنبال زبیر
از غصه بیش و کم، زبیری شدهای؟
یا در طمع درم، زبیری شدهای؟
شمشیر تو- شعر تو- دم از حق میزد
ای عشق علی! تو هم زبیری شدهای؟
ای ذره به خود بیا که پستت نکنند
در برج فریب، داربستت نکنند
هشدار! که این سقیفهبازان یهود
گوساله سامریپرستت نکنند!
هان! چیست که با مغیرهها میپلِکی؟
با غیر علی و غیرهها میپلِکی
دجّال تو را نیز خبرساز نمود...
با نسل ابوهریرهها میپلِکی؟
از زخم شقایق و دل لاله بپرس
از راز سکوت ماهِ در هاله بپرس
ما زخمی تیغ ارتدادیم هنوز
از زخم هزار و چارصدساله بپرس...
دلبسته ویترین ایمان خودیم
دوریم از اسلام و مسلمان خودیم
این قصه استخوان لای زخم است
عمریست اسیر کفر پنهان خودیم
از مکر معاویهست قرآن مظلوم
از طعن منافق است ایمان مظلوم
ما کوفه مرامهای این عصر شدیم
جمهوری اسلامی ایران، مظلوم
آن امت صبر و زخم، خونین جگران
بغضند و سکوتِ کوه اما نگران
از قصه زخم خود نگفتند... تو هم
افسوس شنیدی از زبان دگران...
#جهاد_تبیین
پیشکش به:
خاک پای زائران بارگاه کریمه اهل بیت
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی
همچون شب قدر، قدر نامعلومی
قم با تو مدینهٔ ولایت شده است
تو، فاطمهٔ چهارده معصومی
یافاطمه اشفعی لنا فیالدنیا
یافاطمه اشفعی لنا فیالعقبا
یافاطمه اشفعی لنا فیالجنه
(یعنی داری هوای ما را همهجا...)
خوشبخت کسی که با تو الفت دارد
پیمان محبت و کرامت دارد
روحی عاشق، شوق زیارت، دل خوش
یعنی، دعوتنامه«لیاقت» دارد
دائم دل من شوق زیارت بوده
یا زائر یا خادم«حضرت» بوده
بعد از صدبار آمدن فهمیدم
آنی که نداشتم«لیاقت» بوده...
ای دختر «عصمت» و «ولیالحسنات»
بانوی کریمه، گنج لطف و برکات
یا ایتهاالفاطمةالمعصومه
تقدیم به محضرت هزاران صلوات...
من عبد رضا شدم، شوم«عبدالله»
سرباز ولایت شوم و «جندالله»
مولاتی یا فاطمةالمعصومه
مولاتی! اشفعی لنا عندالله
#شعر_منتخب
عطر شهادت
آن شب که سعدی در گلستان گریه میکرد
آن شب که حافظ هم غزلخوان گریه میکرد
در مطلع ماه، آسمان رنگ عزا داشت
آن شب هلال ماه پنهان گریه میکرد
بر گنبد شاهِ چراغ آن پرچم سبز
یکپارچه با کل ایران گریه میکرد
در هجر زوّاری که دیگر برنگشتند
بیش از همه دروازهقرآن گریه میکرد
عطر شهادت با اذان در شهر پیچید
گلدسته همدم با شهیدان گریه میکرد
بر مشهدِ شاهِ چراغ آتش گشودند
شیراز با شاه خراسان گریه میکرد
تا حرمت موسیبنجعفر را شکستند
معصومه در قم دلپریشان گریه میکرد
در آن شب پاییز، ایرانِ غمانگیز
یکریز چون ابر بهاران گریه میکرد
حب الوطن ایمان ایران را نشان داد
آنسان که حتی هفتِ آبان گریه میکرد
... از این جنایت حزب شیطان خنده میزد
جن و ملک بر حال انسان گریه میکرد
مادر کنار کودک بیجانش افتاد
تا پای جان بر پارۀ جان گریه میکرد
طفل یتیمی بیامان در صحن میگشت
از دیدن آن صحنه حیران گریه میکرد
آن شب ضریح از قلب سوزان زار میزد
هر زائری کنج شبستان گریه میکرد
هنگامۀ پرواز، پر از دستش افتاد
خادم زمین افتاد و دربان گریه میکرد
آیینههای دلشکسته غرق خون شد
هر آینه، هر خشت ایوان گریه میکرد
آن شب زیارتها مفاتیح الجنان شد
با هر زیارتنامه، قرآن گریه میکرد
... یک نوجوان همراه عبدالله و قاسم
از شوق جانان با دل و جان گریه میکرد
... باید که مقتل خواند اما با اشاره
خاتم به انگشت سلیمان گریه میکرد..
::
آن شب دمید از خون طفل و پیر، لاله
از هفت ساله بود تا هفتاد ساله
وقتی گلوها با گلوله لالهگون شد
ذکر حرم «انا الیه راجعون» شد
حتی در اوج گریه نستوه ایستادیم
ابری ولی محکمتر از کوه ایستادیم
ما با شهادت افضلالاعمال داریم
تا مطلعالفجر فرج چشمانتظاریم
✍🏻 #سیدمحمدرضا_یعقوبیآل
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
#شعر_پایداری
#شهدا
#غزل
🔹زندهتر🔹
سینهها با سوختن، ارزندهتر خواهند شد
شمعها در عمق شب، تابندهتر خواهند شد
امتیاز ماست مُردن! میکُشند و غافلاند
دم به دم با مرگِ ما بازندهتر خواهند شد
سنگ اگر همصحبت آیینههای ما شود
ما زبانهامان از این بُرّندهتر خواهند شد
چون جواب صخره تکراریست، پرسشهای موج،
بعد از این از صخرهها کوبندهتر خواهند شد
چشمهایی که پیِ میراث ما افتادهاند
منتظر باشند! در آینده، تر خواهند شد!
اهل دنیا را خیال مرگ حتی میکُشد
عاشقان با مرگ اما زندهتر خواهند شد
ای شهادت! دست خونین بر سر و رومان بکش!
تحفهها، تزیین شده، زیبندهتر خواهند شد
رزق اگر باشد شهادت، شام با تهران یکی ست
بیتفاوتها فقط شرمندهتر خواهند شد!
📝 #محمدحسین_ملکیان
🌐 shereheyat.ir/node/3553
✅ @ShereHeyat
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
جلسه ٢٠١
با حضور شاعران ولایی سرا
دوشنبه ٢٣ آبان ماه ١۴٠١
ساعت ١٨ الی ٢٠
تهران
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات
در این جلسه در کنار نقد آثار ولایی،
بخش دیگری از سلسله مباحث «شیوه های آفرینش بیان غیر مستقیم و شاعرانه»
تقدیم خواهد شد.
#بفرمائید_روضه
جلسـه تــوسل
ذاکران و شاعران اهل بیت
توسل به حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها
شعرخوانی
سخنرانی
مداحی
جمعه ۲۷آبان ماه
ساعت ۱۰صبح
قم. خیابان شهید دلآذر
نرسیده به میدان پـلیس
کوچه شماره۹ پلاک۲۵
درِ سمت چپ
سیدمهدی حسینی
#معرفی_جلسات_اینجانب
#جلسه_نقد_کتاب
بررسی و نقد کتاب
«باغ حاجعلی»
(خاطرات حاجمهدی سلحشور از دفاع مقدس)
یکشنبه ٢٩ آبانماه ساعت ١٨
#شعر_پایداری
#فتنه
#غزل
🔹هیاهو🔹
و شیطان چه دارد؟ هیاهو هیاهو
هجوم صداها، از این سو از آن سو
به نعره، به نفرت، به طعنه، به تهمت
صداها سهشعبه، صداها دو پهلو
دمیده به گوسالۀ سامری باز
به آواز فتنه، به آوای جادو
نه جای تأمل نه تاب تحمل
هیاهو هیاهو، هیاهو هیاهو
به بانگ مناره قسم هیچ و پوچ است
المشنگۀ این همه برج و بارو
بگوشی؟ صدای شهیدان میآید
که روشن شود جبهههای فرارو
سراپا خروشم، برادر بگوشم
بخوان از حسین و رجزنامۀ او
بخوان از «مِنَ المؤمنينَ رِجالٌ»
بخوان «رَبُّنَا الله ثُّمَ اسْتَقامُوا»
صدا شو، رسا شو، از آن خدا شو
در این هایوهوها، هُوَ الحق هُوَ الهُو
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
✅ @ShereHeyat