eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { درد و دل 58} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 18} شاید بر اساس دروس گفته شده عده ای به این نتیجه برسند . که اگر شخصی در هر برجی متولد شود . که منسوب به یک کوکب است ، اگر در اقلیم مربوط به آن کوکب زندگی نماید و شهری که طالع امارتش با آن برج و کوکب هماهنگی داشته باشد . برایش بسیار مناسب خواهد بود . تقسیم بندی نسبت کواکب به بروج 👇 (حمل : مریخ ، ثور : زهره ، جوزا : عطارد سرطان: قمر ، اسد : شمس ، سنبله: عطارد ، میزان: زهره عقرب: مریخ ،قوس: مشتری ، جدی : زحل ، دلو: زحل ، حوت:مشتری) عزیزان این نوع نگرش تقریبا اشتباه می باشد . عزیزان دروس اربعین را به یاد آورید . فرض نمایید شخصی که در برج اسد متولد شده است . و طبیعت برج اسد گرم و خشک است . و طبیعت مزاجی بدن این شخص نیز ، گرم و خشک باشد . حال در نظر بگیرید که این شخص در شهر مقدس قم(حرم کریمه اهل بیت) ساکن شود . و شهر قم در اقلیم چهارم قرار دارد که اقلیم شمس است و گرم و خشک است . و طالع امارت شهر قم نیز برج جوزا بوده است . و برج جوزا بادی و طبیعت آن گرم و تر است . و خود شهر مقدس قم نیز طبیعت آب و هوایی آن گرم و خشک است . حال اگر این شخص به ذکری آتشی که طبیعت آن گرم و خشک است . در فصل تابستان که فصل گرم و خشک است . مبادرت ورزد . از نظر مزاجی به سوی افراط در گرم و خشک بودن می رود . و چنین شخصی نه تنها ممکن است در مسیر پیشرفت در سلوک الی الله قرار نگیرد. بلکه ممکن است دچار امراض مختلف شود . یا دچار مکاشفات و مشاهدات ناصحیح شود . یا پیشرفت سلوکی وی کند شود . چنانچه سید علی محمد شیرازی ملقب به باب بنیانگذار فرقه ضاله بابیت ، در گرمای سوزان بوشهر که در اقلیم سوم (مریخ ) که گرم و خشک به افراط است قرار دارد و خود طبیعت آب و هوایی بوشهر نیز گرم و تر است . در فصل تابستان(گرم و خشک) رو به سوی خورشید(گرم و خشک) ، عمل ریاضت تسخیر آفتاب را انجام داد . تا به خیال خویش ، نفس فلکی خورشید را مسخر خویش نماید . و در نهایت دچار مکاشفات ناصحیح شد . و به انحراف کشیده شد . بنابراین یک پیر و استاد کامل اگر در فصل تابستان (گرم و خشک) ، من باب مثال هنگامی که زمان اربعین موسوی است . (سی روز ذی قعده و ده روز ذی حجه ) که فعلا در فصل تابستان قرار دارد . دستور خاص اربعین موسوی آن سال را به سالک تحت تربیت خویش دهد . (دستور اصلی اربعین مجموعا دوازده دستور خاص است که با دوازده برج و دوازده امام و با دوازده نبی تطابق دارد ) اگر مجموعا دستور آتشی باشد . و طبیعت مزاجی سالک نیز آتشی باشد . استاد باید دقت نماید که وی در چه منطقه ای زندگی می نماید . کدام اقلیم کدام شهر به کدام طالع امارت و با چه طبیعت آب و هوایی ،اگر محل اسکان سالک منطقه ای گرم و خشک نظیر شهر مقدس قم باشد . باید به سالک تحت تربیت خویش توصیه نماید که به منطقه ای با آب و هوای سرد و تر و یا معتدل برود . تا مزاج عنصری وی در اثر انجام دستور نامتعادل نشود . نکات👇 1: حال عزیزان در یابند که چرا بعضی از بزرگان معاصر ما که در این علوم(علوم غریبه و طب و نجوم ) استاد هستند . در فصل تابستان از قم به مناطق ییلاقی سفر می نمایند . 2: همانگونه که عزیزان مشاهده می نمایید . فهم درست و کامل نظام چهار عنصری قدیم بیشترین نقش را در درک علوم قدیمه ماوراء دارد . 3:بخش زیادی از احکام نجوم احکامی نیز تابع طبایع عناصر اربعه است . من باب مثال زحل از آن جهت نحس است که سردی و خشکی را به افراط دارد . یعنی متعادل نیست . و شمس سعد است چون گرمی و خشکی را به اعتدال دارد . 4: برای اینکه شخص بتواند در علومی نظیر کیمیا و نجوم احکامی و طب و حتی علم جفر و حروف موفق شود . باید درک درستی نسبت به نظام چهار عنصری قدیم پیدا نماید . و برای این مهم باید علاوه بر مطالعه کتب نجومی و طبی و کیمیا کتب طبیعیات و علم النفس فلسفه قدیم را نیز مطالعه نماید . 5: همانگونه که می بینید . این علوم به هم مرتبطند . و بدین خاطر در ازمنه پیشین به طبیب ، حکیم می گفتند . زیرا اکثر طبیبان مانند شیخ الرئیس ابن سینا علاوه بر طبیب بودن ، در فلسفه و حکمت استاد بودند . 6: به نظر فقیر پیشینیان نیز به همه احکام نجومی آنچنان که باید و شاید دست نیافتند . 7 : یکی از اساتید معاصر و در قید حیات که در علوم غریبه تبحر دارند . و از شاگردان فلسفی علامه طباطبایی می باشند . به کسانی که به ایشان برای یادگیری علوم غریبه مراجعه می نمودند . ابتدا فلسفه و حکمت اسلامی تدریس می نمودند اگر شاگرد دروس فلسفه را به درستی می گذراند . آنگاه شروع به آموختن این علوم به شاگرد می نمودند . و طبیعتا اکثر شاگردان همان ابتدا فرار می نمود . زیرا که نمی فهمیدند که اگر فسلفه را پایه ای ندانند .موفق نخواهند شد . @soltannasir 🌨
به کانال سلطان نصیر بپیوندید مباحث شامل :مهدویت، دشمن شناسی تصوف و عرفان اسلامی ، حکمت ، علوم غریبه و خفیه ، ادیان ، اسطوره از منظری کاملا متفاوت آدرس ما 👇👇👇 @soltannasir
عزیزانی که اخیرا 👆👆👆 به کانال سلطان نصیر پیوسته اند . و دروس اربعین را نخوانده اند . برای فهم مطالب ارسالی اخیر ، علی الخصوص آخرین ارسال ، دروس اربیعینات را سرچ نموده و از ابتدا بخوانند. همچنین 👇👇👇 با معرفی ما به دوستانتان و علاقه مندان به مباحث کانال سلطان نصیر ما را یاری نمایید . 🙏🙏🙏 @soltannasir
@soltannasir {درد و دل 59} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 19} ادامه نکته 7: 👇👇👇 حال عزیزان جوینده این علوم نگاهی به اسامی تنی چند از بزرگان علوم غریبه و خفیه بیندازند . تمامی این بزرگان کم و بیش با فلسفه و طب آشنایی داشته اند . 1: علامه سکاکی خوارزمی 2: خواجه نصیرالدین طوسی 3:علامه محمود دهدار شیرازی 4: علامه شیخ بهاالدین عاملی 5: میرداماد 6: میر فندرسکی 7: شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی 8: شیخ المشایخ سعدالدین حمویه 9: شیخ الاشراق شهاب الدین یحیی سهروردی از میان معاصرین 👇👇 10: علامه شعرانی 11: علامه رفیعی قزوینی 12: سید موسی زرآبادی (در فلسفه مشاء ) 13: شیخ مجتبی قزوینی (فلسفه مشاء) 14: علامه طباطبایی 15: استاد حسن الهی (برادر علامه طباطبایی) 16: سید مهدی قاضی فرزند آیت الله قاضی بزرگ 17: علامه حسن زاده آملی 18: آیت الله سید عبدالکریم کشمیری 19: آیت الله حجت هاشمی خراسانی 20: آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی 21: سید ابوالحسن حافظیان 22: علامه سردار کابلی 23: علامه شمس الدین آملی بزرگان متبحر در این علوم بسیار اند . اسامی تنی چند از معروف ترین این بزرگان را به عنوان شاهد آوردیم . تا عزیزان ملاحظه نمایند . که تقریبا تمام این اعاظم ، با فلسفه و علم النفس و طبیعیات قدیم و طب آشنایی داشته اند . و همچنین اکثر این بزرگان شخصیت های جامعی در علوم مختلف بوده اند . عزیزانی که علاقه مند به یادگیری این علوم می باشند . و آرزو دارند که روزی پای در جای پای بزرگان این علوم بگذراند . باید بدانند که بدون یادیگیری علوم مختلف قدیمه نمی توانند . در این علوم موفق شوند . زیرا جملگی علوم به یکدیگر مرتبطند . و نکات بسیار ظریفی وجود دارد که جویندگان این علم از آن بی خبرند . برای مثال علم البلدان و جغرافیا ، مقدمه یادگیری علم سیمیا است . 😊 ممکن است شخصی بدون دانستن علم البلدان و جغرافیا ، بتواند به علم سیمیا عملی دست بیابد . چنانچه فقیر دیده ام که بعضی از دراویش بدون دانستن علم البلدان و جغرافیا در بخش عملی سیمیا توانمندی هایی داشته اند . منتهی اینان(افرادی که علم البلدان نمی دانند ) فقط به حد ابتدایی این علم می رسند . و هرگز نمی توانند به حد انتهایی علم سیمیا برسند . نکته 1: علم البلدان و جغرافیا و اقالیم از جنبه جغرافیای معنوی و مثالی و ابعاد مختلف زمین ، در باب علم سیمیا کلید می باشد . یعنی صرف خواندن کتب جعرافیایی قدیم ، کمکی در باب باز شدن در علم سیمیا بر شخص نمی نماید . نکته 2: از میان موجودات مختلف پریان (موجودات آبی) متخصص در علم سیمیا هستند . بدین خاطر ، تسخیر آنان حتی از تسخیر ملک الموکلین قرآنی نیز سخت تر می با شد . و بسیاری از افرادی که سعی نمودند این موجودات را مسخر خویش نمایند . بدلیل تصرفات ذهنی این موجودات در خیال آنان از تسخیر منصرف شده اند . و یا دیوانه شده اند و یا خود مسخر این موجودات شده اند . فقیر نشنیده ام در میان اساتید علوم غریبه کشور عزیزمان ایران ، شخصی توانسته باشد . یک فامیل یا خاندان پری را مسخر خویش نماید . نکته 3: علم سیمیا فقط علم تصرفات در خیال نمی باشد . علم احضارات در آب و آینه بر خلاف نوشته بعضی کتب ، جزء زیر مجموعه علوم سیمیا می باشد . همچنین علم سفر به عوالم مختلف روی زمین نیز جزئی از زیر مجموعه علوم سیمیا می باشد . نکته 4: هنگام بین الطلوعین (نیمه دوم آن) 940 بار گفتن ذکر «عزیز» که از اذکار 👈آبی👉 است . در طلب علم سیمیا مفید می باشد . نکته 5: یکی از توصیه هایی که فقیر از اساتید این علوم(غریبه و خفیه ) در ابتدای شروع سیر مطالعاتی این علوم شنیده ام . مطالعه کتاب مفاتیح العلوم خوارزمی و سپس کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیون علامه شمس الدین آملی است . که هر دو کتاب در بازار کتاب موجود است . نکته 6: فقیر علاوه بر انتقادی که به اساتید این علوم در باب خساست در باب یاد دادن این علوم به مستعدین دارم . انتقادی هم به جویندگان این علوم دارم . امروزه در عصر دلو ما شاهد این مسئله هستیم که افراد زیادی به دنبال یادگیری علوم خفیه هستند . فردی که فهم کتب فلسفی و یا حساب و هندسه و هیئت و نجوم و طب قدیم برای وی مشکل است . باید بداند که هیچ گاه در علوم غریبه هم به مقام استادی (واقعی) نائل نخواهد شد . همه بزرگان این علوم جز نوابغ زمان خویش بوده اند . بنابراین هر کسی استعداد یادگیری این علوم را در حد اعلی ندارد . این نکته ای است که متاسفانه بسیاری از دوستداران این علم آن را درک نمی نمایند . این بدان معنی نیست که دوستداران واقعی این علوم ناامید شوند . با همت و پشتکار زیاد می توان بر محدودیت ها غلبه کرد . روی سخن فقیر بیشتر با کسانی است که در فهم ساده ترین مسائل مشکل دارند . @soltannasir 🌊💧💦🌊💧
@soltannasir { درد و دل 60} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 20} حکایت 👇👇👇 { نقلست که یکبار شیخ ابوسعید ابوالخیر قصد زیارت مرو کرد بفرمود تا کلوخ برای استنجاء در توبره نهادند گفتند شیخا در مرو کلوخ همی یابیم سر این چیست شیخ گفت: که شیخ ابوبکر واسطی گفته است و او سر موحدان وقت خویش بوده است که خاک مرو خاکی زنده است روا ندارم که من بخاکی استنجا کنم که زنده باشد واو را ملوث گردانم } (تذکرة الاولیا ذکر شیخ ابوبکر واسطی ) در قسمت پایانی درد و دل 57 از کلی بودن ویژگی های معنوی اقالیم سبعه و همچنین احکام طالع عمارت یک شهر سخن گفتیم . و همچنین گفتیم که هر شهر را ویژگی هایی است . که نمی توان آن را به تاثیر کواکب نسبت داد . یکی از این ویژگی ها وجود عوالم موازی ، و مثالی است . که گاه عالم این فرومایگان است و گاه عوالم معنوی ای می باشد . که اولیای الله به آن راه دارند . نظیر عالم خاص در اطراف مسجد مقدس جمکران و یا مسجد سهله ، که بدان پیشتر اشاره نمودیم . که وجود چنین مکان هایی در بعضی نقاط جهان ، باعث مقدس بودن آن نقاط می باشد . عزیزان انتخاب محل مناسب برای زندگی بنا به هدفی که شخص در زندگی انتخاب نموده است . بسیار مهم است . عزیزان دروس تشابه انوار را به یاد بیاورند . همانگونه که اذکار دارای انوار مشخص می باشند . و نور اذکار ادیان مختلف با یکدیگر متفاوت است . «فکر» نیز دارای قدرت و انرژی می باشد . یکی از مسائلی که در باب اقلیم شناسی و خاک شناسی معنوی باید عزیزان به یاد داشته باشتند . این است که در هر نقطه ای که یک سری از اعمال و تفکرات در آن(نقطه) بیش از سایر اعمال انجام می شود . انوار و یا ظلمات اعمال مردمان آن نقطه ، در بعد مثالی و اختری آن شهر ، «جو » معنوی آن شهر را بوجود می آورد . من باب مثال در حرم اهل بیت ، در اثر انجام نماز جماعت ، و اذکار و نمازهای مستحبی و توسلات و ادعیه و مناجات با حق ، انوار زیادی ایجاد می شود . علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ، اگر درست در خاطر فقیر باشد در کتاب نور ملکوت قرآن می فرمودند . که این مسئله مهمترین علت ، ساختن حوزه های علمیه (نجف و قم و مشهد و کاظمین و کربلا ) در نزدیکی حرم اهل بیت است . زیرا علمای قدیم شیعه از این مسئله اطلاع داشتند . و سعی می نمودند . با ساختن حوزه های علمیه در نزدیکی محل تجمع انوار (نمازها و اذکار و توسلات و..) طلاب را در حال و هوای معنوی قرار دارند . تا از این انوار معنوی که در آن نقطه تجمع دارد . استفاده نمایند . و بتوانند بهتر به مطالعه علوم دینی بپردازند . همچنین مرحوم آیت الله العظمی بهجت فومنی ، تاکید بسیاری داشتند که طلاب علوم دینی ، در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت ، خانه تهیه نمایند . و هم اینکه هر روز به زیارت حرم حضرت معصومه(س) بروند . علت این تاکید ایشان استفاده طلاب از تجمع انوار در آن نقطه بوده است . همچنین نقل است که ایشان در جایی گفته اند . که هر کدام از این امام زاده ها مانند میوه های مختلف می مانند . که ویتامین های مختلف دارند . و به زیارت یک امام یا امام زاده خاص بسنده نشود . در واقع منظور ایشان از بیان این جمله این بوده است که نور ولایت هر امام زاده ای بنا به نسبتی که به یک امام خاص دارد . و اینکه چه اعمال مستحبی ای را با چه کیفیتی انجام می داده است . و چه حال معنوی ای( بسط و قبض و سکر و صحو و محو و ..) بر وی غالب بوده است . با نور ولایت امام زاده دیگر فرق دارد . و از انوار مختلف برخوردار شوید و به یک نور بسنده ننمایید . (البته منظور انوار جهان اسلام است ) حال عزیزان توجه نمایند که علاوه بر مسئله نور و انوار ، فکر و آگاهی نیز مسئله بسیار مهمی می باشد . که دشمنان ما با مطالعات گسترده روانشناسی و ماوراء سال هاست در این باب فعال هستند . عزیزان افکار و آگاهی نیز دارای فرکانس انرژی ظریف هستند . هنگامی که در شهری به مانند شهر مقدس «قم » و علی الخصوص در منطقه اطراف حرم حضرت فاطمه معصومه(س) ، حوزه های علمیه متعدد وجود دارد . که در آن مدرسین و طلاب مشغول آموزش علوم اسلامی هستند . در نتیجه امواج فکر و آگاهی علوم اسلامی شیعه ، در آن نقطه موج غالب می باشد . حال اگر طلبه ای مستعد در آن نقطه ، ساکن باشد و شروع به آموزش و یادگیری علوم اسلامی نماید . این طلبه مستعد اگر استعداد معنوی و گیرندگی بالایی داشته باشد . بسیار سریع می تواند ، با یکی شدن و هم راستا شدن افکارش با موج آگاهی غالب در آن نقطه ، از موج آگاهی افکار علوم اسلامی شیعی که در فضای آن منطقه وجود دارد . استفاده نماید ، و علوم اهل بیت را سریع یاد بگیرد . گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد . که آنان را در کتب نخوانده است . .... ادامه دارد @soltannasir 🎼🎧🎤🎼🎤🎼🎧🎤🎼🎧🎤🎼
@soltannasir به آن دسته از عزیزانی که دروس تشابه انوار و حج را نخوانده اند . توصیه می نمایم که این دروس را مطالعه نمایند که به فهم مطلب ارسالی و مطالب آینده کانال کمک می نماید . آدرس دروس تشابه انوار 👇👇👇👇
@soltannasir { درد و دل 61} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 21} ادامه ..👇👇 گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد که آنان را در کتب نخوانده است . و ممکن است هنگامی که کتب را مطالعه می نماید . و یا در سر کلاس درس ، با آن مطلب روبرو شود . در حالی که وی بدون خواندن و شنیدن آن مطلب به آن رسیده بود . و این نتیجه هم راستا شدن آگاهی و فکر این شخص با مجموعه آگاهی هایی که در باب علوم دینی در «جو» معنوی شهر قم علی الخصوص در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت موجود است . می باشد . نکته1 : طبیعی است هر چقدر شخص از نقطه مرکز تجمع انوار و نقطه تجمع فکر و آگاهی دورتر شود . این هم راستایی با نقطه تجمع آگاهی مشکل تر است . نکته 2:اولیا الله از همین روش هم راستا شدن آگاهی خویش با تجمع آگاهی در علوم مختلف برای دریافت آن علوم استفاده می نمایند . یکی از عللی که اولیا الله می توانند در هر علمی سخن بگویند ، دقیقا همین مسئله است . یعنی یک ولی خدا با مطالعات اندک در حیطه یک دانش می تواند . با هم راستا شدن آگاهی خویش با مجموعه تمام آگاهی هایی که در حیطه آن دانش خاص وجود دارد ، از آن دانش خاص تا حدی برخوردار شود . نکته 3: شخصی که در حیطه یک دانش خاص مقدمات فهم آن دانش را در خود فراهم ننموده است . اگر پای در مقام ولایت بگذارد . با هم راستا شدن ذهن و آگاهی خویش با تجمع آگاهی در حیطه آن دانش خاص ، ممکن است بتواند به آگاهی آن دانش دست بیابد . اما فهم درستی از آن دانش نخواهد داشت . بنابراین چنین شخصی با وجود آنکه ولی خدا است نمی تواند . قسمت های خوب و بد آن دانش را از هم جدا نماید و به دانش و معارف جدیدی دست پیدا نماید . نکته 4: اولیای الله هر چقدر که در سیر روح پیشرفتشان بیشتر شود و منازل بیشتری را سپری نمایند . و به اصطلاح در مقامات ولایت متمکن شوند . از فواصل دورتری توانایی هم راستا شدن با آگاهی دانش های مختلف را دارند . به همین دلیل هر دانشی که دشمنان جهان اسلام (انجمن های مخفی و قبالیست ها و ...) در آزمایشگاه های فوق سری خویش بر روی آن تحقیق می نمایند . و کدها و اسراری را که باز می نمایند . جزئی از آگاهی جهانی می باشد . و دیگر نابود نمی شود . و قابل دریافت برای اکابر اولیا الله می باشد . منتهی این دریافت تنها زمانی مثمر ثمر خواهد بود . که این اکابر(اولیاالله) ، مقدمات فهم این دانش ها را در خویش فراهم نموده باشند . که متاسفانه علی الظاهر اکابر اولیای الله جهان اسلام ذوق علوم جدید را آنچنان که باید و شاید ندارند . 😔 نکته 5 : اعضای انجمن های مخفی با کمک استفاده از همین تکنیک هم راستا شدن با آگاهی ، تا کنون توانسته اند . اسرار جادو و علوم باستانی را تا حدی رمز گشایی نمایند . زیرا درست است که بخش زیادی از اسرار علوم باستانی از بین رفته است و یا در دل خاک پنهان مانده است . منتهی آگاهی آن در «جو» معنوی👈 خاک👉 مناطق باستانی موجود است . و این یکی دیگر از دلایل حمله به خاک کشور عراق بود . و پیروان انجمن های مخفی در تمام نقاطی که روزگاری معابد این خدایان فرومایه بوده است (در کشور عراق) یا در نزدیکی این مناطق معبد و لژ دارند . و مراسم اجرا می نمایند . زیرا هر چقدر به جغرافیای منبع آگاهی دانش ارتباط با این خدایان فرومایه نزدیک تر باشند . دانش مربوطه سریع تر برای آنان رمز گشایی می شود . نکته 6 : عالم ربانی میرداماد استرآبادی در کتاب قبسات خویش نقل نموده است که : شاگردان ارسطو هر وقت مشكلی علمی داشتند به كنار قبر ارسطو می رفتند و آنجا مباحثه مي‌كردند حل مي‌شد . حال عزیزان دقت نمایند که در زیارت قبور بزرگان(چهارده معصوم و انبیا ، امام زادگان ، اولیاء الله ، و علمای بزرگ) چه اسراری نهفته است . با زیارت قبور این بزرگان. زائر علاوه بر استفاده نوری از مقبره این بزرگان ، به محل تجمع آگاهی علوم این بزرگان نزدیک می شود . و می تواند استفاده علمی ببرد . نکته فوق العاده مهم 7 : اولیای الله جهان اسلام و علی الخصوص اکابر آنان جدای از اصحاب خانقاه از اقطاب سلاسل صوفیه (شیعه و سنی)و علمای ربانی حوزه های علمیه شیعه و اساتید علوم غریبه هستند . اگر مسئولیت جهان اسلام و مبارزه باطنی با جحودان عالم بر عهده این آقایان بود . تا به حال نشانی از اسلام و مسلمانی بر روی زمین باقی نمانده بود . نکته 8 : حال عزیزان نگاهی به اشخاصی که امروزه در میان جامعه به عنوان ولی خدا شناخته می شوند بیندازند . نکته جالب در باب این افراد این است که مریدان نه تنها آنان را ولی خدا می دانند بلکه با صفت کامل مکمل و واصل ، از آنان یاد می نمایند . نمی دانم صفت کمال ، در پندار این مریدان چیست . سخنان و آثار آقایان در دست است . جملگی آقایان ریزه خوار بزرگان پیشین هستند . ادامه دارد ... @soltannasir 🌓🌓🌓🌓🌓🌓
@soltannasir {درد و دل 62} { حکایاتی مرتبط به دروس } در کتاب نفحات الانس جامی به نقل از کتاب رساله اقبالیه( در حالات شیخ علاءالدوله سمنانی ) آمده است . 👇👇 { درویشی از شیخ (علاءالدوله سمنانی )سوال کرد که : «چون این بدن را در خاک ادراک نیست ، و بدن مکتسب با روح از وی مفارق شده اند ، و در عالم ارواح حجاب نیست ، چه احتیاج به سر خاک رفتن و فایده چیست ? چه در هر مقامی که توجه کند به روح بزرگی ، همان باشد که به سر خاک رفته .» شیخ گفت : « فایده بسیار دارد . یکی آن که چون به زیارت کسی می رود ، چندان که می رود توجه او زیادت می شود ، و چون به سر خاک می رسد و به حس مشاهده کند خاک او را ، حس او نیز مشغول او شود و بکلی متوجه گردد و فایده بیشتر باشد . و دیگر آن که هر چند ارواح را حجاب نیست و همه جهان او را یکی است ، اما در بدنی که هفتاد سال با او صحبت داشته باشد و بدن محشور او که بعد از حشر ابدالآباد خواهد بود آنجا باشد ، به آن موضع نظر او و تعلق او بیشتر بود که به مواضع دیگر .» پس حکایت کرد که : « یک نوبت در خلوت جنید قدس الله تعالی سره بودم ، و از خلوت وی ذوق تمام می رسید به سبب جنید که در آن خلوت بوده بود . بیرون آمدم و به سر خاک او رفتم . آنجا ذوق نیافتم .این معنی را با خدمت شیخ (عبدالرحمن اسفراینی ) قدس سره بگفتم . فرمود که : آن ذوق به سبب جنید یافتی یا نه ? گفتم : بلی گفت : در موضعی که در عمر خود پیداست که چند نوبت آنجا بوده باشد وقتی که ذوق حاصل می شود ، در بدنی که چندین سال دایم با او صحبت داشته بود ، اولی باشد که ذوق بیشتر حاصل شود . اما شاید که به سبب مشغولی حس بر سر خاک در توجه تقصیری افتاده باشد . آخر در خرقه ای که اهل دلی پوشیده باشد ذوق آن مشاهده می توان کرد ، و بدن از خرقه نزدیکتر است . و فواید زیارت بسیار است . کسی اینجا توجه کند به روحانیت مصطفی_صلی الله علیه و سلم فایده یابد ، اما اگر به مدینه رود روحانیت مصطفی صلی الله علیه و سلم فایده یابد ، اما اگر به مدینه رود روحانیت مصطفی صلی الله علیه وسلم از رفتن او و رنج راه او با خبر باشد . و چون به آنجا رسد به حس ببیند روضه پاک آن حضرت را و بکی متوجه شود . فایده آن را با فایده این چه نسبت ? و اهل مشاهده را این معنی تحقیق باشد . » (نفحات الانس جامی صفحات 442 و 443) نکته : شیخ علاالدوله سمنانی از صوفیان و عرفای بزرگ قرن هفتم و هشتم ایران است که اهل سنت و شافعی مذهب بوده و به مانند اکثر صوفیان و عرفای بزرگ جهان اسلام شیعه مشرب بوده است . حرکت وی به عنوان یک از پیران بزرگ سلسله کبرویه و سایر اعضای این سلسله(نجم الدین کبری ،مجدالدین بغدادی ، سیف الدین باخرزی، سعدالدین حمویه ، نجم الدین رازی ،جمال الدین احمد جورفانی ،محمود مزدقانی ، رضی الدین علی لالا ، میرسید علی همدانی ، خواجه اسحق ختلانی ، امیر سید عبدالله برزش آبادی ، سید محمد نوربخش ، شاه قاسم نوربخش و ....) در قرن هفتم الی دهم نقش بسیار مهمی در فراهم آمدن زمینه پذیرش مذهب تشیع در کشور ایران داشته است . (ص) @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 63} {حکایت مرتبط با دروس 2} حضرت آقای مجتهدی در اوایل ورودشان به شهر مقدس قم چند روزی را در منزل مرحوم حاج حسین آقا مصطفوی کتابفروش به سر می بردند و در آن ایام کرامات عدیده ای از ایشان به منصه ظهور پیوست که فقط به نقل یکی از آنها بسنده میکنم . مرحوم مصطفوی برای من تعریف کردند : 👇👇 { روزی حضرت آقای مجتهدی پس از ساعتی گفتگو که با هم داشتیم به من فرمودند : مرا تنها بگذارید ! می خواهم خلوتی داشته باشم . من حسب الامر به اتاق خودم رفتم و سرگرم مطالعه شدم . پس از مدتی صدایی به گوشم رسید و احساس کردم که آقای مجتهدی تنها نیستند و با کسی صحبت میکنند ! حس کنجکاوی ام تحریک شد .از شیشه به داخل اتاق نگاه کردم .دیدم که ایشان با حالتی خاص دراز کشیده سرگرم صحبت اند ولی قراین امر از به خواب رفتن آن ولی خدا حکایت می کند ! ضبط صوت را برداشتم و داخل همان اتاق شدم تا صحبت های آقای مجتهدی را بر روی نوار ضبط کنم ! حدود سه ربع ساعت آقای مجتهدی در حالت بیخودی و بدون وقفه به زبانهای مختلف صحبت میکردند گاه به زبان فصیح عربی گاه به زبان فارسی و آذری و گاه به زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی ! با خود گفتم : آقای مجتهدی زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی را مانند زبان مادری صحبت میکنند انگار سال ها در انگلیس و فرانسه و آلمان زندگی کرده اند ! این سخنان در آن حالت بیخودی به حدی متین و استوار و در عین حال بدون وقفه و به صورت رگبار بر زبان ایشان جاری میشد که حیرت مرا برانگیخت ! از آن اتاق بیرون آمدم و در اتاق خودم سرگرم شنیدن سخنانی شدم که بر روی نوار ضبط کرده بودم .دقایقی گذشت و پسرم آمد و گفت : آقا با شما کار دارند ! به خدمت آقای مجتهدی شرفیاب شدم . به نظرم رسید در عرض این مدت کوتاه خیلی لاغر شده اند !و سراپای ایشان در عرق غوطه ور بود . همین که نگاه ایشان به من افتاد فرمودند : المجالس بالامانه! ما شما را امین میدانیم و حیف است که در امانت داری شما خللی وارد شود لطفا نواری را که پر کرده اید به من مرحمت کنید ! رفتم و نوار را آوردم و به ایشان دادم .حضرت آقای مجتهدی نوار را خرد کردند و فرمودند : قرار نیست که این گونه سخنان در جایی ثبت و ضبط شود ! گفتم : تعجب من در این است که شما انگلیسی و فرانسه و آلمانی را به راحتی زبان فارسی و آذری صحبت میکردید و .... آن مرد خدا سخن مرا برید و فرمود : "از تو زین پس پرده داری می سزد "} (در محضر لاهوتیان جلد اول خاطره پنجاه و نهم صفحات 274 و 275) حکایتی دیگر از تذکرة الاولیا عطار نیشابوری : 👇👇👇 {نقل است که ابوحفص حداد را عزم حج افتاد . و او عامی بود و تازی نمی دانست . چون به بغداد رسید ، مریدان با هم گفتند که شینی (زشتی ، عیب) عظیم باشد که شیخ الشیوخ خراسان را ترجمانی باید تا زبان ایشان را بداند . پس جنید مریدان را به استقبال فرستاد و شیخ بدانست که اصحابنا می اندیشند . در دم تازی گفتن آغاز کرد چنانکه اهل بغداد در فصاحت او عجب ماندند . } @soltannasir 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
@soltannasir {درد و دل 64 } { حکایت مرتبط با دروس 3}  آقای مهندس احمد حسنی طباطبائی که پس از پایان تحصیلات متوسطه در قم برای ادامه تحصیل عازم کشور آلمان شده بود در طول اقامت پانزده ساله خود در آنجا سه بار به زیارت حضرت آقای مجتهدی نایل آمد. این سه دیدار به اندازه ای عجیب و شگفت انگیز است که باورکردن آنها برای کسانی که با آن ولی خدا آشنا نبوده اند ، بسیار دشوار است ولی افرادی که از قدرت روحی ایشان آگاهی دارند در صحّت این ماجراها تردید نمی کنند. ایشان برای من تعریف کردند :هنگامی که در شهر »آخن« اقامت داشتم، روزی از روزها که از دانشگاه به آپارتمان خود مراجعه کردم یادداشتی در پشت در افتاده بود . در آن یادداشت ، حضرت آقای مجتهدی نوشته بودند که برای انجام کاری به آلمان آمده ام و می خواهم شما را هم ببینم و محلّ ملاقاتی را که تعیین کرده بودند کوه اَیفل، منطقه ییلاقی واقع در غرب آلمان بود!  شبانه به راه افتادم تا به دامنه کوه اَیفل رسیدم. برف سنگینی باریده بود به طوری که برف تا زانوی مرا فرا می گرفت و راه عبور به خاطر بارش برف مشخص نبود و من در دامنه کوه حیران و سرگردان در جستجوی راهی بودم . تا خود را به محل ملاقات برسانم ولی کوشش های من به جایی نرسید ، دلهره و اضطراب امانم را بریده بود ، در همان اثنا صدایی از بالای کوه شنیدم که می گفت:احمد آقا! یا علی بگو و بیا بالا! و همزمان با شنیدن این صدا دو نور مانند نورافکن دامنه کوه را روشن کردند. تردیدی نداشتم با اطمینان به اینکه این صدا، صدای آقای مجتهدی است زیرا از قبل با لحن صحبت ایشان در مدتی که در خانه پدری من در قم سکونت داشتند ، آشنایی داشتم . مسیر تابش نور را در پیش گرفتم و یا علی گویان خود را به بالای کوه اَیفل رسانیدم. و در آن جا آقای مجتهدی را دیدم که ایستاده اند و انتظار مرا می کشند ! سلام کردم و ایشان ضمن جواب سلام و خوشامدگویی ، صورتم را بوسیدند . خواستم دست آن ولی خدا را ببوسم ، اجازه ندادند و مرا با خود به کلبه کوچکی که در آن حوالی بردند که زن سالخورده ای در آنجا بود.  پیرزن که با قهوه داغ از ما پذیرایی می کرد ، پسری داشت که به سرطان حنجره مبتلا شده در همان کلبه بستری بود. می دیدم که آن زن مسیحی پروانه وار به دور آقای مجتهدی می چرخد و نسبت به ایشان علاقه شدیدی نشان می دهد و من از ماجرایی که ساعتی پیش میان او و آن مرد خدا اتّفاق افتاده بود، اطّلاعی نداشتم. حسّ کنجکاوی ام تحریک شده بود. پس از دقایقی استراحت و صرف چند فنجان قهوه، از آن پیرزن مسیحی پرسیدم: شما این آقا را قبلاً دیده بودید؟و گفت: چند ساعت پیش او را برای اوّلین بار در اینجا دیدم و فکر می کردم که پسر حضرت مریم به کمک من آمده است!  گفتم: شما چه مشکلی داشتید؟  گفت: حدود سه ماه پیش تنها پسرم به سرطان حنجره مبتلا شد و غدّه بزرگی که در ناحیه بیرونی گلوی او رشد کرده بود، تارهای صوتی فرزندم را فلج کرده و نمی توانست صحبت کند. فرزندم روز به روز ناتوان تر می شد تا حدّی که از چند روز پیش قادر به راه رفتن نبود و پزشک معالج او نیز که از درمان او ناامید شده بود به من سفارش کرد که او را در کلبه کوهستانی خود بستری کنم. و بیش از این با تزریق آمپول و خوراندن دارو آزارش ندهم ! فهمیدم که کار از کار گذشته و فرزندم را جواب کرده اند .  دو روز پیش به هنگام غروب، طبق اعتقاداتی که ما مسیحیان داریم دست به دامان حضرت مریم شدم و شفای فرزندم را از او خواستم. برای چند لحظه خوابم برد. در عالم رؤیا حضرت مریم به دیدن من آمد و گفت: پرونده عمر پسر تو بسته شده است و از دست من کاری برنمی آید!  گفتم: فرزند شما حضرت عیسای مسیح، مرده ها را زنده می کرد، فرزند من که هنوز نمرده است! از او بخواهید که کمکم کند. او تنها فرزند من است و من بی او زنده نمی مانم!  فرمود: از دست فرزند من هم در این مورد کاری ساخته نیست! گفتم : پس راهی جلوی پای من بگذارید ! مستأصل و درمانده ام و به راهنمایی شما نیاز دارم .      ادامه ...👇👇👇 (ع) (ع) (س) @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 65 } { حکایت مرتبط با دروس 4} ادامه 👇👇👇  فرمود: من و فرزندم وقتی با مشکلات لاینحلّی مواجه می گردیم دست به دامان پیامبر اسلام می شویم. او و فرزندانش در نزد خدا بسیار مقرّب اند و خداوند دعای آنان را مستجاب می کند.  گفتم: چگونه با این پیامبر خدا ارتباط برقرار کنم؟!  فرمود: همین طور که با من ارتباط پیدا کردی! نام او: محمّد (ص) است و دختری دارد به نام فاطمه(س) که در نزد خدا بسیار عزیز و گرامی است و او پسری دارد به نام مهدی(عج) که امروز حجّت خداوند در روی زمین است. به این سه اسم مبارک متوسّل شو و از مادرِ این حجّت خدا بخواه تا شفای فرزندت را از مهدی (عج) بخواهد. تا این که چند ساعت پیش این جوان به کلبه  وقتی که از خواب بیدار شدم این سه اسم مبارک را هنوز به خاطر داشتم. نشستم و با اضطرار و اصرار زیاد از فاطیما (فاطمه(س) ) خواستم تا شفای فرزندم را از مهدی بخواهد. تا این که چند ساعت پیش این جوان به کلبه من آمد و گفت: مادر! غصّه نخور، فرزندِ فاطیما (فاطمه(س) ) پسرت را شفا می دهد! هنگامی که او را دیدم فکر کردم عیسای مسیح به سراغ من آمده است! همین که این تصوّر در خاطرم نقش بست، به من گفت: من عیسای مسیح نیستم! بلکه خاک پای کسی هستم که شفای فرزند خود را از مادرِ او می خواستی. من مأموریت دارم که بشارت شفای پسرت را به تو ابلاغ کنم!  و بعد در کنار بستر فرزندم نشست و سرگرم خواندنِ اورادی شد. و سپس دست خود را به زیر کمر فرزندم برد و کلمه ای را با صدای بلند بر زبان آورد که شباهتی به آن سه اسم نداشت و لحظاتی بعد فرزندم در بستر خود نشست و به من گفت: مادر! خیلی تشنه ام، خیلی گرسنه ام! فرزندم چند روزی بود که اصلا احساس تشنگی و گرسنگی نمی کرد و اگر چیزی به او می دادم قادر به فرو بردن او نبود و لذا با تزریق سرمهای خوراکی از او پرستاری می کردم . لذا وقتی که گفت : خیلی تشنه ام ! خیلی گرسنه ام !  فهمیدم که عنایت مهدی کار خود را کرده و حالا تردیدی ندارم که او شفا یافته است از آن زن مسیحی پرسیدم: این آقا با چه زبانی با شما صحبت کرد که حرفهای او را می فهمیدی؟!  گفت: به زبان آلمانی! انگار سال ها است که در این حوالی زندگی می کند! او آدم عجیبی است !  از آقای مجتهدی پرسیدم: وقتی که دست در زیر کمر این جوان بیمار بردید، چه کلمه ای را با صدای بلند ادا کردید؟  فرمودند: احمد آقا جان! یک یا علی گفتیم و کار را تمام کردند!  در عرض چند ساعتی که آنجا بودیم حال آن جوان بیمار کم کم رو به بهبود گذاشت تا جایی که قادر بود با کمک گرفتن از عصای دستی حرکت کند و غدّه بزرگ گلوی او نیز رو به کوچک شدن گذاشته بود. و آن جوان با انقلاب حال عجیبی به مادر پیر خود دلداری می داد و می گفت : مادر غصه نخور ! احساس می کنم که دیگر مشکلی ندارم ، از این پس مثل همیشه سور و سات مورد نیازت را خودم تهیه می کنم ! دوران سختی ما سپری شده است ! باز مثل گذشته با هم زندگی می کنیم ، خدا بزرگ است ! با این که بیش از سی سال از این ماجرا می گذرد ، هرگاه که خاطره این دیدار ناگهانی را صحنه به صحنه مرور می کنم منقلب می شوم . (در محضر لاهوتیان، صفحات 305الی 309) نکته مهم : در حکایت اول جعفر آقای مجتهدی در حالت بیخودی ، به زبان های مختلف سخن می گفت . گاه ممکن است برای عده ای از سالکین الی الله نیز این اتفاق بیفتد یعنی در حالت بیخودی و یا غلبات وجد در هنگام هوشیاری توانایی حرف زدن به زبان های زنده دنیا را پیدا نمایند . چنین حالتی برای این دسته از سالکین حال است نه مقام زیرا اگر مقام بود . در غیر حالت بیخودی و حالت هوشیاری عادی نیز باید سالک توانایی حرف زدن به زبان های زنده دنیا را داشته باشد . چنانچه در حکایت شفای جوان آلمانی خواندید که جعفرآقای مجتهدی ، این توانایی را در غیر حالت بیخودی نیز داشته است . پس آن دسته از سالکینی که چنین حالاتی را یکی دو بار در غلبات وجد و یا بیخودی تجربه نموده اند . گمان نبرند که پای در ولایت گذاشته اند . نکته 2: بسیاری از کسانی که تجربه خلع بدن را در مراحل ابتدایی سلوک خویش داشته اند . توانایی فهم زبان های مختلف نه حرف زدن به زبان های مختلف را در خویش مشاهده نموده اند .   (عج) @soltannasir ☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃
@soltannasir {درد و دل 66} { حکایت مرتبط با دروس 5} عالم ربانی و عارف صمدانی مرحوم آیت الله آقا سید عبدالکریم کشمیری برای من تعریف کردند : روزی در خدمت آقای مجتهدی بودم طلبه ای از در وارد شد و پس از لحظاتی درنگ ، سوال دشواری را در رابطه با یکی از موضوعات فلسفی عنوان کرد و از آقای مجتهدی خواست تا در آن مورد توضیح دهند ! من با خود می گفتم : جای طرح این سوال که اینجا نیست ! باید طلبه برود و از فلسفه دان های حوزه سوال کند ، آقای مجتهدی را با فلسفه چه کار ?! اینجا جای حال است نه قال ! آقای مجتهدی پس از چند لحظه تأمل ، آن سوال دشوار فلسفی رابا احاطه و اشراف کامل با بیانی ساده و دور از حشو و زواید به گونه ای پاسخ گفتند که موجب اعجاب من شد ! گویی سال ها در حوزه فلسفه تدریس کرده و با مبانی فلسفه الهی آشنایی کامل دارند ! و من که مطالعاتی در این زمینه داشتم ، مطالب ایشان را بسیار جامع و مانع می دیدم و به خود می گفتم که باید ملاصدراها بیایند و شیوه تبیین مسایل فلسفی را از آقای مجتهدی یاد بگیرند ! چه قدر ساده و راحت معضلات فلسفه را حل می کنند ! 😳 (کتاب در محضر لاهوتیان جلد اول خاطره 88 صفحه 361 ) همچنین مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرد ، که در حالات موحد کبیر جناب مرحوم حاج سید هاشم حداد موسوی نوشته اند . آورده اند که : 👇👇👇 {... حالات‌ آقا در اين‌ سفر بسيار قويّ بود. يعني‌ مقامات‌ و مراتب‌ توحيديّه‌ به‌ باطن‌ نشسته‌ و در نفس‌ متمكّن‌ شده‌ بود. بروزات‌ و ظهورات‌ خارجيّه‌ بسيار كمتر گرديده‌ بود. «فتوحات‌ مكّيّة‌» محيي‌ الدّين‌ عربي‌ ايشان‌ در اين‌ مسافرت‌ بسيار به‌ مطالعۀ كتاب‌ « فتوحات‌ مكّيّة‌ » محيي‌الدّين‌ عربي‌ مي‌پرداختند؛ نه‌ به‌ طوريكه‌ بخواهند از آن‌ استفاده‌ كنند، بلكه‌ براي‌ انطباق‌ محتويات‌ آن‌ با حالات‌ خودشان‌. در بعضي‌ از جاها ميگذشتند، و چون‌ در آن‌ اشكالي‌ نميديدند عبور مي‌نمودند؛ و غالباً چنين‌ بود. و امّا در بعضي‌ از جاها هم‌ ديده‌ مي‌شد كه‌ احياناً به‌ وي‌ اعتراض‌ داشتند و مطلب‌ وي‌ براي‌ ايشان‌ مورد پسند واقع‌ نمي‌شد. و بعضاً در اينگونه‌ مطالب‌ زود نمي‌گذشتند، و چند روز ميگذشت‌ تا آن‌ مطلب‌ با واردۀ حالي‌ ايشان‌ اندازه‌گيري‌ شود، و ردّ و يا قبولش‌ مورد امضا قرار گيرد و تثبيت‌ شود. از جمله‌ مطالب‌ وي‌ كه‌ براي‌ ايشان‌ در آن‌ روزها قابل‌ قبول‌ بود و وي‌ را بر اين‌ مطلب‌ مي‌ستودند، حقيقتي‌ بود كه‌ براي‌ ايشان‌ ايضاً مكشوف‌ افتاده‌ بود كه‌ حقيقت‌ تمام‌ قوا نور است‌؛ و نور امر واحدي‌ است‌ كه‌ بر حسب‌ موارد و عوالم‌، أسماءِ مختلفه‌ به‌ خود گرفته‌ است‌. همانطور كه‌ محيي‌الدّين‌ آورده‌ است‌ كه‌👇 «بدان‌ ـ كه‌ خدايت‌ مويّد بدارد ـ حقيقت‌ امر چنين‌ به‌ دست‌ ميدهد كه‌: اگر نور نبود هيچ‌ معلوم‌ و يا محسوس‌ و يا متخيّلي‌ أصلاً ادراك‌ نمي‌شد. و نور برحسب‌ اختلاف‌ اسامي‌ كه‌ براي‌ قواي‌ انساني‌ وضع‌ شده‌اند، اختلاف‌ اسم‌ پذيرفته‌ است‌. چرا كه‌ آن‌ أسماء در نزد عامّۀ مردم‌ عبارت‌ است‌ از اسمهائي‌ براي‌ قوا؛ و امّا در نزد عارفان‌ عبارت‌ است‌ از اسمهائي‌ براي‌ نوري‌ كه‌ بواسطۀ آن‌ ادراك‌ شده‌ است‌. بنابراين‌ چون‌ تو ادراك‌ كني‌ شنيدنيها را، آن‌ نور را سمع‌ و شنوائي‌ ميگوئي‌. و چون‌ ادراك‌ كني‌ ديدنيها را آن‌ نور را بَصَر و بينائي‌ نام‌ ميگذاري‌. و چون‌ ادراك‌ كني‌ لَمس‌ شدنيها را آن‌ نور را لمس‌ ميگوئي‌؛ و همچنين‌ است امر در متخیلات . بناءً عليهذا همان‌ نور است‌ كه‌ قوّۀ لامسه‌ است‌ نه‌ غير آن‌، و قوّۀ شامّه‌ و ذائقه‌ و متخيّله‌ و حافظه‌ و عاقله‌ و مفكّره‌ و مصوّره‌ است‌ نه‌ غير آن‌. پس‌ هر چيزي‌ كه‌ ادراك‌ انسان‌ بدان‌ انجام‌ گيرد غير از نور چيزي‌ نمي‌تواند بوده‌ باشد.» و از اين‌ فقرۀ دعاي‌ كميل‌: وَ بنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي‌ أَضَآءَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ. «من‌ از تو سوال‌ ميكنم‌ به‌ نور وجهت‌ كه‌ از آن‌ تمام‌ أشياء و موجودات‌ روشن‌ شدند.» (کتاب روح مجرد صفحات 310الی 313 ) در کتاب نفحات الانس جامی در باب مربوط به شیخ ابوالعباس قصاب آملی عارف بزرگ قرن چهارم آمده است . 👇👇👇👇👇👇 { وی امی بوده ،اما کلام و نکته های عالی داشته . یکی از ایمه (علمای)طبرستان گفته که از افضال خدای تعالی یکی آن است که کسی را بی تعلیم و تعلم چنان گرداند که چون ما را در اصول دین و حقایق توحیدی چیزی مشکل شود ، از وی بپرسیم ، و آن ابوالعباس قصاب است} (نفحات الانس جامی صفحه 293) در ادامه شرح و نقد مختصری بر این حکایات ارائه خواهد شد . زیرا فقیر بسیار دیده ام که بعضی از سالکین و طلاب با خواندن این حکایات اشتباه می نمایند . با ما همراه باشید ... @soltannasir 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
شهادت مظلومانه سید النساء العالمين🌸 دختر پیامبر اسلام🌸 همسر باوفای شیر خدا🌸 حضرت فاطمه زهرا (س)🌸 را به پیشگاه مقدس امام زمان(عج) و تمامی مسلمانان جهان تسلیت عرض می نماییم. @soltannasir
با ما همراه باشید در مجموعه کانال های سلطان نصیر @soltannasir @soltan313nasir @learnhebrew313
@soltannasir { درد و دل 67 } عزیزان حکایات مربوط به علم مرحوم جعفر آقای مجتهدی از دید مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری و علم مرحوم حاج سید هاشم حداد موسوی از دید مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی را مشاهده نمودید . که به اعتقاد فقیر هر دو این روایات از عنصر غلو خالی نبوده است . ما در توضیح و شرح این روایات به دو جنبه باید توجه داشته باشیم . ابتدا اینکه همانگونه که پیشتر گفته شد . اولیاء الله ، دراثر توانایی هم راستایی با آگاهی مربوط به یک علم توانایی صحبت نمودن در باب آن علم خاص را تا حدی (بنا به میزان رشد روحی خویش ) پیدا می نمایند . همچنین اولیاء الله توانایی صحبت به زبان هایی غیر از زبان مادری خویش را نیز دارا می باشند . بدون آنکه آن زبان را با تعلیم و تعلم ، آموخته باشند . در ادامه فرق است بین آنکه شخص بتواند ، در باب تمامی انواع علوم ، آگاهی علمی مربوط به آن علم را در اثر هم راستایی دریافت نماید . با اینکه بتواند در علوم مختلف مفتاح باشد و معارف و نکات بکر و اسرار را برای جهان بشری به ارمغان بیاورد . من باب مثال آنان که با علم حکمت و فلسفه سر و کار دارند . بخوبی می دانند که اقامه یک برهان جدید در مورد یک موضوع فلسفی تا چه حد مشکل می باشد . چه برسد به اینکه شخص، یک کاخ رفیع نظیر حکمت متعالیه بر پا نماید . در حکایت مرحوم مجتهدی ، آیت الله کشمیری گفتند که ملاصدراها باید بیایند و شیوه تبیین مسائل فلسفی را پیش مرحوم مجتهدی ها یاد بگیرند !!!😳 باید بگویم « ان هذا لشئ عجاب» آیا واقعا چنین است ?! سخنان جناب مجتهدی و شرح ایشان توسط جناب کشمیری نقل نشده است و طبیعتا نمی توان در مورد آن قضاوت نمود . اما کاش ایشان (مرحوم کشمیری ) سخنان جعفر آقای مجتهدی را نقل می نمودند ، تا فقط یک ادعای بدون مدرک نباشد .! عزیزان فرق است بین هم راستایی یک سالک با آگاهی موجود در علم فلسفه صدرایی و پاسخ دادن به سوالات علمی مربوط به آن(فلسفه) با بنا نمودن کاخی رفیع نظیر حکمت متعالیه ملاصدرا . کسی که زحمت سالها مطالعه و تفکر در باب یک موضوع علمی را نکشیده است . بروز و ظهوری در باب آن علم خاص نخواهد داشت . آنان که نظری برخلاف فقیر دارند نشان دهند . که کدام عارفی تاکنون بی تعلیم و تعلم علوم ظاهری و بعضی علوم باطنی(جفر و حروف و رمل و نقطه و نجوم و ..) توانسته است . تنها بوسیله سلوک الی الله ، معارف و اسرار بیشمار را برای جهان بشری به ارمغان آورده باشد . این سخن برای آن دسته از سالکینی نقل می شود . که به صرف خواندن داستان هایی اینچنینی ، دست از مطالعه و تفکر می کشند . و با خود می گویند ، که اگر جعفر آقای مجتهدی یا حاج سید هاشم حداد و یا شیخ ابوالعباس قصاب آملی بدون تحصیل علم اینگونه بودند . پس چرا ما به تحصیل علم و تفکر بپردازیم . و فقط با سلوک الی الله می توان به تمامی این علوم رسید . 😳 عارفی امی نظیر شیخ ابوالعباس قصاب آملی ، صاحب مقام قطبیت در دایره اولیاءالله و مورد رجوع تمامی عرفای بزرگ زمان خویش نظیر شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخ ابوالحسن خرقانی بود . اما از ایشان هیچ بروز و ظهور علمی ای مشاهده نشده است . همچنین عارف بزرگ و امی شیخ ابوالحسن خرقانی که پس از شیخ ابوالعباس قصاب آملی به مقام قطبیت در 👈دایره اولیاءالله 👉می رسد . با وجودی که مورد رجوع بسیاری از بزرگان زمان خویش نظیر شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و شیخ ابوعلی فارمدی و شیخ الرئیس بوعلی سینا و امام ابوالقاسم قشیری صاحب رساله قشیریه در تصوف و حکیم ناصر خسرو بود . از ایشان با وجود مقامات عالیه عرفانی وسخنان بلندی که داشتند هیچ اثر علمی ای و بروز و ظهور علمی ای مشاهده نشده است . پس عزیزان بدانید که شاید بدون دانستن کامل علوم ظاهری ، رسیدن به مقامات عالیه عرفانی ممکن باشد ، منتهی به صرف داشتن مقامات عالیه ، نمی توان در جهان اندیشه منشأ اثر بود . و حرفی نو و جدید برای گفتن داشت . فرزند علامه طهرانی ، آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی که در شهر مقدس قم ساکن هستند از حاج سید هاشم حداد نقل مستقیم دارند که به ایشان می گفتند که آقا سید محمد محسن ، سالکی که این علوم را (حکمت و عرفان ) بداند عجیب می شود . عجیب !!! یعنی خود ایشان قائل به این مسئله بودند که عارف کاملی که عالم به علوم مختلفه ظاهری و باطنی است . بر عارفی که عالم به این علوم نیست برتری دارد . ادامه دارد ... @soltannasir 📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔
@soltannasir {درد و دل 68} {در تفاوت عارف عالم و عارف غیر عالم } ادامه 👇👇👇 {يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ( ۱۱ مجادله )} « خداوند آنان را از شما که ایمان آورند بالا می برد ، و آنان را که به ایشان علم داده شده چندین درجه بالا برده و رفعت می بخشد » مفسر عظیم الشأن حضرت علامه طباطبائی قدس الله سره الشریف در تفسیر این آیه کریمه می فرمایند : «شکی نیست که لازمه اینکه خداوند درجه بنده ای از بندگانش را بالا ببرد اینستکه او به خداوند متعال نزدیکتر شود ، و این نزدیکی و ازدیاد قرب که لازمه رفع درجه می باشد خود قرینه ای است عقلی بر اینکه مراد از آن کسانی که به آنها علم داده شده، علماء از مومنین می باشد ، زیرا ملاک تقرب به خداوند ایمان به اوست . بنابراین آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه مومنین به دو دسته و دو طائفه تقسیم می شوند : «مومن» و «مومن عالم » و مومن عالم افضل و برتر است چرا که خداوند فرموده است : { هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ } « آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند مساوی می باشند ?» و از آنجا که مومنان به دو طائفه عالم و غیر عالم منقسم شده و عالم و غیر عالم در یک رتبه نیستند ، روشن می شود که رفع و بالا بردن به چندین درجه در این آیه کریمه شریفه اختصاص به علما از مومنین داشته وحظ و بهره مومن غیر عالم از رفع تنها یک درجه می باشد ، و تقدیر کلام چنین است : «یرفع الله الذین امنوا منکم درجة و یرفع الذین اوتوا العلم منکم درجات .» و در این آیه کریمه از آنجا که ملاک انقسام مومنین به دوطائفه عالم و غیر عالم ،علم قرار داده شده و علماء از مومنین اختصاص به رفع چندین درجه یافته اند ، امر علماء و قدر و منزلت ایشان تعظیم و ترفیع شده است ، چنانکه مخفی نیست » (المیزان جلد 19 صفحه 188) باری اگر چه ملاک اصلی تقرب الی الله و ترفیع درجه ، ایمان به خدا وتقوای الهی است ، ولی از این آیه شریفه بدست می آید که علم نیز در این جهت تاثیر بسیاری دارد و مومن متقی عالم از مومن متقی غیر عالم به خداوند عزوجل نزدیک تر است . حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیه در یکی از کلمات حکمت خود می فرمایند : {إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ، فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا } « همانا این دلها ظرف هایی هستند ، پس برگزیده آنها قلبی است که ظرفیت و گنجایش بیشتری داشته باشد . » (نهج البلاغه حکمت 147) و در حکمت دیگری می فرمایند : {  كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ . } « هر ظرفی بواسطه آنچه در آن قرار گیرد ، تنگ شده و از گنجایش آن کاسته می شود مگر ظرف علم که با علم وسعت یافته و ظرفیت آن افزون می گردد .» از این حدیث شریف استفاده می شود که سعه و گنجایش نفسی که از آبشخوار علوم الهی اشراب می شود از نفوس دیگر بیشتر است و از آنجا که فرمود : فخیر اوعاها پس این نفس از سائر نفوس نیز برتر بوده و برگزیده آنان می باشد . نفوس مردان خدا و اولیاء الهی همگی ظروف علوم ملکوتی و کلی الهی است ، آنان دریای علوم و معارف حقه هستند که جان خود را به علم ازلی و ابدی خداوند عزوجل پیوند زده اند و این امواج خروشان اقیانوس بی کران علم خداوند ست که در وجود آنان به تلاطم و تموج آمده است . اولیاء خدا در اثر حسن متابعت به حکم آیه : { قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (آیه 31 سوره مبارکه آل عمران ) بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است (۳۱)} به مقام محبت که سرمنشأ کشف و شهود حقیقی است دست یافته اند و در این حال ترجمان مقام احدیت جمع محمدی می باشند . «فمنبع صدا من شراب نقیعه لدی فدعنی من سراب بقیعة » (آب زلال و خوشگوار مشرب صداء که سالکان و پویندگان راه خدا از آن حیات و جان تازه می گیرند ، از شرابی که سرچشمه زاینده آن در نزد من است ، پس مرا از سراب علوم اهل حجاب که در هامون حیرت و سرگردانی است ، واگذار و رها کن .) سعه وجودی مردان خدا قابل قیاس و مقایسه با دیگران نمی باشد ، اگر چه خود ایشان نیز از جهت گستردگی و سعه نفس مختلف و متفاوتند . بین آن ولی خدایی که عالم بالله و بامر الله و جامع علوم ظاهری و باطنی است و در مرز مشترک بین عالم معقولات و محسوسات کرسی زده و جلوس نموده است ، و آن ولی خدائی که معرفت الهی بر قلب او استیلاء یافته و مستغرق در مشاهده انوار جلال و کبریائی حضرت حق گشته و .... ادامه 👇👇👇 @soltannasir 📕📕📕📕📕📕📕📕📕?
@soltannasir { درد و دل 69 } { در تفاوت عارف عالم و عارف غیر عالم 2} .... و مستغرق در مشاهده انوار جلال و کبریائی حضرت حق گشته و تنها عالم بالله است و از احکام جز آنچه از آن گریزی نیست و درعمل بدان محتاج است نمی داند ، تفاوت واضح و آشکاری وجود دارد . این جماعت از اولیاء خدا چون از سعه و ظرفیت بیشتر و بالاتری برخوردارند ، از سالکین راه خدا و مشتاقان وادی الهی بیشتر دستگیری می نمایند . انسان کامل عالم ، عالمی (جهانی ) را با خود همراه نموده و به سوی حق جل و علا می کشاند . اما انسان کامل غیر عالم ، فقط افراد معدودی را در حجر تربیت خود گرفته و از آنان دستگیری می نماید ، و این تمایز و تفاوت بین کاملین بوضوح مشهود است . { کتاب نور مجرد جلد اول صفحات 51الی 56} همچنین شیخ الاشراق شهاب الدین یحیی سهروردی درمقدمه کتاب حکمة الاشراق خویش در طبقه بندی حکما آنان را به پنج دسته اصلی تقسیم می نماید : 👇👇👇👇👇👇 1- كساني‌ كه‌ در تألّه‌ (علم الاهیات )متوغل‌ بوده‌ و به‌ درجات‌ كمال‌ نائل‌ شده‌اند ولي‌ از حكمت‌ بحثی، بی بهره‌ بوده‌ و به‌ آن‌ توجهي‌ نكرده‌اند. ابوالعباس قصاب آملی و ابوالحسن‌ خرقانی، و بسياری از مشايخ‌ تصّوف‌ در زمره‌ی اين‌ گروه‌ قرار می گيرند. 2- كسانی كه‌ به‌ عكس‌ گروه‌ اول‌ در حكمت‌ بحثی متوغل‌ بوده‌ و به‌ درجه‌ای از كمال‌ نيز در اين‌ راه‌ نائل‌ گشته‌ ولی از حكمت‌ ذوقی بی بهره‌ مانده‌اند. كندی، فارابی، ابن‌رشد و بسياری از مشّائيان‌ از اين‌ جمله‌اند. 3- فرزانگانی كه‌ هم‌ در حكمت‌ ذوقی متوغل‌ گشته‌ و هم‌ در حكمت‌ بحثی متبحر مي باشند. كسانی از حكما كه‌ در اين‌ طبقه‌ قرار گيرند از كبريت‌ احمر كمياب‌تر و از اكسير اعظم‌ پربهاترند. شیخ اکبر ابن عربی و شیخ کبیر صدرالدین قونیوی را می توان از این دسته دانست . 4- كساني‌ كه‌ در حكمت‌ ذوقی متوغل‌ هستند ولی در حكمت‌ بحثی متوسط‌ يا ضعيف‌ به‌ شمار می آيند. بزرگانی نظیر خواجه عبدالله انصاری را با همه علم وی می توان از این دسته دانست . زیرا که وی با علوم عقلی تا حدی مخالف بود . 5- كسانی كه‌ برعكس‌ طبقه‌ی چهارم‌ در حكمت‌ بحثی متوغل‌ هستند ولی در حكمت‌ ذوقی متوسط‌ يا ضعيف‌ می باشند. شیخ الرئیس ابن سینا از این دسته می باشد . از میان این پنج دسته ، دسته سوم یعنی حکیمی که هم در حکمت ذوقی متوغل باشد و هم در حکمت بحثی متبحر باشد . بر چهار دسته دیگر برتری دارد . نکته : در پاسخ عده ای از مبتدیان که آنان را هنوز گمان اینستکه بی تعلیم و تعلم علوم ظاهری می توان در عالم علم و اندیشه منشأ اثر شد و سخنان فقیر برای آنان قابل هضم نیست باید بگویم که نگاهی به تاریخ تصوف و عرفان بیندازیم . چرا حتی بزرگترین عرفا در ساحت اندیشه خطا نمودند ?! چرا بین اثر یک عارف کامل نظیر ابن عربی که عالم به علوم مختلفه است . با اثر عارفی کامل نظیر خواجه عبدالله انصاری که وی نیز عالم به بعضی علوم بوده تفاوت است ?! یا بین آثار عارفی کامل نظیر شیخ الاسلام احمد جام (ژنده پیل قرن پنجم و ششم) که بزرگ وقت و عصر خویش بوده است و اتفاقا پس از توبه به مطالعه و آموختن علوم می پردازد . با آثار عارفی بزرگ نظیر مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی که به علت ارادت به شیخ جام لقب جامی تخلص می نموده تفاوت است ?! آثار مولانا جامی کاملا برتر است با اینکه شیخ احمد جام مقام معنوی برتری داشته است . شخصی که سالها مطالعه در باب سیر تاریخ تصوف و عرفان نموده باشد . بخوبی این تفاوت ها را در می یابد . 😊 ادامه دارد ... @soltannasir ❤️💛❤️💛❤️💛❤️❤️💛❤️💛💛❤️💛❤️
@soltannasir {درد و دل 70} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 22} { قزوین و علوم غریبه } از جو معنوی و تجمع آگاهی علوم مذهبی در شهر مقدس قم و مسئله هم راستایی با این علوم سخن گفتیم . در دروس پیشین گفته شد که شهر قزوین از سال ها پیش ، تا به امروز مرکز حضور اساتید علوم غریبه بوده است . و همین امروز نیز اساتید بزرگی که هر کدام در یکی از بخش های این علوم متخصص هستند در آن حضور دارند . در نتیجه «جو» شهر قزوین بیش از هر نقطه ای در کشور ، مرکز تجمع آگاهی انواع علوم غریبه اسلامی می باشد . بنابراین جویندگان حقیقی علوم غریبه و خفیه با سکنی گزیدن در این شهر بیش از هر شهر دیگری می توانند با امواج آگاهی علوم غریبه موجود در جو شهر قزوین هم راستا شوند . و از آن استفاده ببرند . به واقع یک طالب حقیقی علوم غریبه حتی بدون شناخت اساتید بزرگ علوم غریبه شهر قزوین می تواند با حضور در این شهر ، روند یادگیری این علوم را تسریع ببخشد . زیرا در هر کدام از بخش های این علوم استاد حی (در قید حیات) حضور دارد . وامواج فکر طلبه این علوم با امواج فکر و آگاهی اساتید (در قید حیات و به رحمت حق رفته ) این علوم در جو این شهر برخورد می نماید و به روند یادگیری طلبه این علوم (خفیه ) سرعت بخشیده می شود . علاوه بر چنین اتفاقی ، در اثر برخورد ارتعاشعات ظریف امواج فکر و آگاهی طلبه علوم غریبه با امواج فکر و آگاهی اساتید بزرگ این علوم در شهر قزوین به مرور زمان یا شاید به سرعت این اساتید ( بنا به میزان رشد روحی این اساتید ) از وجود طالب حقیقی این علوم آگاه می شوند . و ممکن است به طریق باطنی بدون آنکه این طلبه بداند . وی را تربیت نمایند . {شهر طهران و صفت کمال } از جو مذهبی شهر قم و جو علوم غریبه در شهر قزوین سخن گفتیم . حال سراغ پایتخت کشور یعنی شهر طهران می رویم . با وجود آنکه جو معنوی شهر طهران بدلیل وجود گناهان زیاد بیش از هر نقطه ای دیگر در کشور آلوده و تاریک است . و از این جهت برای رشد معنوی حضور در این کلان شهر به هیچ وجه مناسب نیست . زیرا در جایی که ظلمت و تاریکی گناه بیش از نور عبادات تجمع دارد . جسم و جان شخصی که در چنین شهری (طهران) زندگی می نماید . در معرض این ظلمت و تاریکی قرار می گیرد . و رشد معنوی وی با کندی انجام می شود . اما با این حال طهران بیش از هر شهر دیگری در کشور ، مرکز تجمع انواع آگاهی ها و افکار متفاوت می باشد . در شهر طهران افراد دارای اندیشه ها و افکار گوناگون حضور دارند . از طلاب حوزوی علاقه مند به علوم دینی گرفته تا علاقه مندان به علوم غریبه اسلامی و همچنین جادوی غربی و علاقه مندان به فلسفه و حکمت اسلامی و فلسفه غربی و دوستداران علم نجوم احکامی و نجوم و کیهان شناسی مدرن و فیظیک جدید و نظریه فیظیک کوانتومی تا علاقه مندان به تصوف و عرفان و سلاسل مختلف صوفیه (شیعه و اهل سنت )و طرفداران نظریه متافیظیک کیهانی و فضانوردان باستانی و آتئیست ها و همچنین ایرانشناسان و باستان گرایان و طرفداران عرفان های مختلف وارداتی نظیر یوگا و بودیسم و اکیسم و شمنیسم و عرفان های التقاطی مدرن و قبالیست های یهودی و لژهای فراماسونری و معابد ایلومیناتی و شیطان پرست ها و اعضای وابسته به انجمن های مخفی گوناگون غربی و پیروان ادیانی نظیر اسلام (شیعه و اهل سنت ) و مسیحیت و یهودیت و زرتشتیت و صابئین و انواع مختلف اندیشه های متضاد و غیره و غیره وجود دارد . هیچ شهری در کشور به اندازه طهران محل حضور اینگونه اندیشه های مختلف و بعضا متضاد نیست ! و همچنین طهران بیش از هر شهری دیگر در کشور ، به منبع آگاهی جهانی متصل است ! بنابراین شخصی که بخواهد در باب انواع علوم قدیم و جدید مطالعه و آگاهی کسب نماید . و در واقع علوم قدیم و جدید را در وجود خویش جمع نماید . برای این منظور طهران بیش از هر شهر دیگه ای در کشور مناسب است . 😊 نکته1 : جمع علوم قدیم و جدید و علوم ظاهری و باطنی در وجود خویش با صفت کمال ارتباط مستقیم دارد . نکته 2: گفتن ذکر « یا جامع الشتات » به عدد «114 » (ابجد اسم جامع ) در بین الطلوعین برای اینکه شخص انواع علوم(ظاهری و باطنی و قدیم و جدید ) را در وجود خویش جمع نماید مفید است . البته به شرط مطالعه علوم مختلف وگرنه مطمئن باشید که به صرف گفتن ذکر بدون مطالعه علوم ، اتفاق خاصی نخواهد افتاد !😊 @soltannasir 💛💛💛💛💛💛
@soltannaair { درد و دل 71} { درس نسبت سه به یک در علوم غریبه } اساتید عامل در علوم غریبه و خفیه (که در هر زمان تعداد آنان در جهان اسلام 76 نفر می باشد ) می گویند که : به ازای هر سه عمل مثبت ، می توان یک عمل منفی انجام داد . البته باید در نظر داشت که منظور از عمل منفی این است که گاه یک استاد عامل (در امور روحانیات ) ، بنا به دستور باطنی که ممکن است از ملکوت به وی داده شود و یا بنا به تشخیص باطنی خویش ، لازم ببیند که علوم غریبه کاران سیاه کار را گوشمالی دهد . و یا حتی سقط نماید . چنین عملی منفی می باشد . ولی شیطانی نیست . بلکه می تواند باعث تقرب به حق تبارک تعالی نیز شود. چنانچه در مسئله جهاد نیز اینچنین است . و هنگامی که کفار و مشرکین بر علیه مسلمین جنگ هایی را آغاز نمودند و حکم جهاد بر مسلمین واجب شد . کشتن مشرکین و کفار در هنگام جنگ نه تنها گناه محسوب نمی شد بلکه باعث تقرب و نزدیکی به الله تبارک تعالی بوده است . چنانچه رسول خدا(ص) فرمود: ضربت على (ع)در روز خندق از عبادت جن و انس برتر است. منتهی کشتار مشرکین و کفار نیز عملی منفی می باشد و مثبت نیست . اصولا منفی از نفی می آید و مثبت از اثبات . و نه «نفی» شیطانی است و نه «اثبات » الهی . بلکه گاه ممکن است نفی شریک داشتن الله تبارک تعالی (وحده لا شریک له )عملی الهی باشد . و اثبات شریک داشتن برای الله تبارک تعالی عملی شیطانی باشد . پیشتر گفتیم که فکر و آگاهی دارای انرژی و ارتعاشات ظریف می باشد . مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی در لایحه ششم کتاب لوایح آورده است : 👇👇👇 { آدمی اگر چه به سبب جسمانیت در غایت کثافت است ، اما به حسب روحانیت در نهایت لطافت است . به هر چه روی آرد 👈حکم 👉 آن گیرد ، و به هر چه توجه کند رنگ آن پذیرد . و لهذا حکما گفته اند : چون نفس ناطقه به صور مطابق حقایق متجلی شود ، و به احکام صادق آن متحقق گردد «صارت کانه الوجود کله » . (آنچه به صورت می آید همانا وجود کل اوست ) و ایضا عموم خلایق به واسطه شدت اتصال بدین صورت جسمانی و کمال اشتغال بدین پیکر هیولانی چنان شده اند که خود را از آن باز نمی دانند و امتیاز نمی توانند ، و در مثنوی مولوی آمده : 👇👇 ( ای برادر تو همین اندیشه ای مابقی تو استخوان و ریشه ای گر گل است اندیشه تو ، گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی ) پس می باید که بکوشی ، و خود را از نظر خود بپوشی ، و بر ذاتی اقبال کنی و به حقیقتی اشتغال نمایی که درجات موجودات ، همه مجالی جمال اویند ، و مراتب کاینات مرایی کمال او . و بر این نسبت چندان مداومت نمایی که با جان تو در آمیزد ، و هستی تو از نظر تو برخیزد ، و اگر به خود روی آوری ، روی به او آورده یی و چون از خود تعبیر کنی ، تعبیر از او کرده باشی . «مقید» «مطلق »شود و اناالحق هوالحق گردد . رباعی (گر در دل تو گل گذرد گل باشی ور بلبل بیقرار ، بلبل باشی تو جزوی و حق کل است ، اگر روزی چند اندیشه کل پیشه کنی کل باشی ) } همانگونه که عارفان بزرگ جهان اسلام گفته اند . هر کسی همان است که می اندیشد . سالکانی در مسیر سلوک الی الله به «الله »تبارک تعالی می رسند . که با تیغ ذکر ( ترجیحا از دم مرشدی که اسفار ثلاث خویش را طی نموده باشد و در سفر چهارم باشد ) هر اندیشه ای غیر از اندیشه الله تبارک تعالی را برای ساعاتی از ساحت سینه و دل خویش بزدایند . تا به مرور زمان به تجلیات اسمایی و صفاتی و مقام کشف ذاتی برسند ! حال اگر شخصی به جای اندیشه و عشق و محبت «الله » تبارک تعالی ، روز و شب در اندیشه ثروت و پول و افزایش درآمد خویش باشد وی همان پول است . و چهره برزخی وی ممکن است مانند حیواناتی زر دوست نظیر مار و یا سنجاب و یا مورچه که علاقه ای به جمع نمودن اموال دارند . دیده شود . اگر شخصی روز و شب در اندیشه مسائل جنسی و شهوت باشد . وی همان شهوت است و صورت برزخی این شخص به مانند بهایم خواهد بود ! شخصی که روز و شب به فکر آواز خواندن است . و از صدای زیبای خویش لذت می برد . صورت برزخی وی ممکن است شبیه انواع پرندگان دیده شود . و قس علی هذا حال سخنی با عزیزانی که به وادی دشمن شناسی می پردازند ! شخصی که بیش از آنکه به مسائل شناخت حقایق و معارف دین مبین اسلام بپردازد . وقت خویش را صرف شناخت دشمن می نماید . خواه ناخواه (شناخت دشمن ) بر روی اندیشه وی تاثیر گذار خواهد بود ! فقیر موارد زیادی دیده ام که بچه هایی که عمیقا وارد مباحث دشمن شناسی علی الخصوص ، مباحث مربوط به قبالای یهودی و انجمن های مخفی نظیر (فراماسونری ایلومیناتی شیطان پرستی و ...) شده اند و نسبت سه به یک را رعایت ننموده اند . (یعنی سه ساعت مطالعه و تفکر در باب مباحث معرفتی داشته باشند و یک ساعت دشمن شناسی ) دچار مشکلاتی شده اند . ادامه دارد ... @soltannasir 3⃣⬆️1⃣⬇️3⃣⬅️1⃣3⃣
@soltannasir { درد و دل 72 } { درس نسبت سه به یک در علوم غریبه2} ...دچار مشکلاتی شده اند . ادامه 👇👇👇 امیدوارم همه عزیزان دروس تشابه انوار را بخاطر داشته باشند . علاوه بر مسئله تشابه انوار ما مسئله دیگری نیز داریم . و آن مسئله تشابه افکار است ! امواج ظریف فکر و آگاهی بر اساس تشابه در جو معنوی یک شهر با یکدیگر برخورد می نماید و به یکدیگر می پیوندد . هنگامی که شخصی بیش از حد ، به فعالیت های دشمن علی الخصوص انجمن های مخفی (فراماسونری و ایلومیناتی و ...) فکر می کند . امواج فکر وی با امواج فکر اعضای انجمن های مخفی و مراسم های جادوی باستانی و آیینی آنان برخورد می نماید . و این مسئله برخورد امواج فکر شخص با امواج فکر و مراسم های اینان باعث می شود که ناخودآگاه ، اعضای انجمن های مخفی بر سر راه وی قرار گیرند . و ممکن است مسائل و مشکلاتی در زندگی این شخص پیش بیاید . همچنین دیده شده که بعضی از عزیزانی که به مباحث دشمن شناسی بیش از حد پرداخته اند . و نسبت سه به یک را در مطالعات و تفکر رعایت ننمودند . جذب جبهه دشمن شده اند . 😔( آنقدر به دشمن فکر نمودند که خود دشمن شدند ) نکته بسیار مهم : عزیزانی که به مباحث دشمن شناسی علاقه مند هستند . و با حضور در کلاس ها و دوره های دشمن شناسی که موسسات دشمن شناسی آن را برگزار می نمایند این مباحث را به طور جدی دنبال می نمایند . مراقب باشند . زیرا تقریبا در اکثر این کلاس ها عوامل نفوذی دشمن وجود دارند ! اگر روزگاری سفارت آمریکا لانه جاسوسی آمریکا بوده ، امروزه لانه جاسوسی صهیونیسم است . بسیاری از این عوامل دشمن ، به مرور توسط سربازان گمنام امام زمان شناسایی شده اند . و تحت رصد های اطلاعاتی هستند . و به حال خویش گذاشته شده اند تا به فعالیت هایشان همچنان ادامه بدهند . تا اینکه .... نکته 2 : مسئله قدرت امواج و ارتعاش فکر و دریافت آن مسئله ای بسیار حساس در جنگ های باطنی می باشد . هر چقدر که سالکی پیشرفت بیشتری داشته باشد و روح وی منازل بیشتری را قطع نماید . امواج فکر وی قدرتمند تر می شود . و چنین سالکی توانایی دریافت امواج و ارتعاشات ظریف فکر دیگران را نیز بیشتر دارا خواهد بود . نکته 3 : سالکین متوسطی که توانایی مکاشفات و مشاهدات را دارا می باشند . باید بیش از افراد عادی در باب مسائل دشمن فکر خویش را کنترل نمایند . ( علی الخصوص بانوان که حالت انفعالی و دریافت کنندگی بالا دارند . )زیرا در اثر تفکر به فعالیت های دشمن در حیطه ماوراء ، ممکن است که برای آنان مشاهداتی رخ دهد که فعالیت های قبالیست ها و یا انجمن های مخفی را در حین انجام یک مراسم خاص مشاهده نمایند . و هنگامی که برای سالکی متوسط چنین مشاهداتی رخ دهد . قبالیست های یهودی که در حال انجام مراسمی خاص هستند . ممکن است متوجه شوند که در معرض مشاهده سالکی هستند . اما شاید در ابتدای امر نتوانند محل وی(مشاهده کننده ) را پیدا نمایند . اما سالک متوسط معمولا پس از مشاهده تصاویر واقعی مربوط به انجام یک مراسم ، تا مدتها فکر وی مشغول صحنه هایی است که مشاهده نموده و اگر بیش از حد مجاز به تصاویر دیده شده فکر نماید . ممکن است که بار دیگر برای وی مشاهده ای جدید در باب فعالیت های همان گروه خاص از قبالیست ها که پیشتر مشاهده نموده بود پیش بیاید . اما اینبار قبالیست هایی که مراسم خاص را انجام می دهند . هوشیار هستند و اگر در معرض مشاهده قرار بگیرند . احتمال اینکه حدود محل زندگی سالک مشاهده کننده را پیدا نمایند بسیار زیاد است . جان چنین سالکی در اثر چنین مشاهداتی ممکن است به خطر بیفتد . اگر چنین سالکینی تحت تربیت پیر صاحب ولایت باشند . چنین پیری می تواند با تصرفات باطنی خویش ، رشته ارتباط مشاهده ی سالک را با مراسم های قبالیست ها قطع نماید . نکته 4: تنها اولیاءالله توانایی رصد از راه دور مراسم های قبالیست ها را بدون متوجه شدن آنان از این در معرض مشاهده بودن دارا می باشند. @soltannasir 🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪
به کانال سلطان نصیر بپیوندید مباحث شامل :مهدویت، دشمن شناسی تصوف و عرفان اسلامی ، حکمت ، علوم غریبه و خفیه ، ادیان ، اسطوره از منظری کاملا متفاوت آدرس ما 👇👇👇 @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 73 } { تشابه انوار و جغرافیای ادیان } یکی از مسائلی که در حیطه دین پژوهی و سلوک کمتر مورد توجه قرار می گیرد مسئله جغرافیای ادیان است ابتدا یاد آوری چند نکته : پیشتر گفتیم که اذکار و عبادات داری نور می باشند . و هر ذکری و عبادتی نور مخصوص به خود را دارا می باشد . و همچنین گفتیم که انوار عبادات ادیان مختلف با یکدیگر متفاوت است . و حتی گفتیم که نور عبادات شیعه و اهل سنت به علت وضوی متفاوت تا حدی با یکدیگر فرق دارند . حال نکته ای در باب جغرافیای ادیان : عزیزان توجه نمایند که عالم اسلام مرکز تجمع انوار جهان اسلام است . زیرا از گذشته هایی بسیار دور مسلمین در بلاد اسلامی در حال عبادت و تولید انوار جهان اسلام هستند . حال با توجه به دروس تشابه انوار ، که در آن گفته شد رشته های انوار بر اساس تشابه رنگ و طیف نوری ، در عالم مثال به یکدیگر می پیوندند . عزیزان بدانند که بر همین اساس ادیان هم دارای جغرافیا می باشند . که این جغرافیا با سیر تغییر و تحول تاریخی ادیان ارتباط معنا دار دارد . یعنی پذیرش کامل یک دین جدید و نسخ کامل دین قبلی در یک جغرافیا که سالها مربوط به دینی دیگر بوده است . سالها زمان می برد . زیرا باید سالها انوار عبادت آن دین جدید در آن منطقه جغرافیایی تجمع پیدا نماید . تا بر نور دین سابق کاملا غلبه نماید . من باب مثال خاک ایران زمین از دیرباز مرکز آیین میترا(مهر پرستی ) بوده است . سالها نور عبادات و ریاضت های مغان مهرپرست در جغرافیای ایران زمین تجمع داشته ، و این آیین چنان با فرهنگ مردم ایران ، آمیختگی داشته است . که وقتی زرتشت (ع) دین جدید خویش را آشکار می نماید . با مخالفت های مغان مهرپرست مواجه می شود . و پس از موفقیت نسبی زرتشت (ع) و حمایت از دعوت وی توسط گشتاسپ شاه ، باز هم دین زرتشیت نتوانست کامل آیین مهر پرستی را کنار بزند . سالها پس از دعوت زرتشت(ع) و رسمی شدن این آیین (زرتشیت ) در سرتاسر خاک ایران زمین ، و تعقیب و قتل مغان مهر پرست توسط امپراطوری های مختلف ایران زمین علی الخصوص ساسانیان ، هر چند که عده زیادی از مغان مهرپرست ایرانی به امپراطوری روم (سوریه و ترکیه و اروپا )و هندوستان و چین ، کوچ نمودند . اما با این حال هیچ گاه آیین مهر پرستی در خاک ایران زمین به طور کامل از بین نرفت . زیرا ستایش ایزد مهر در بخش مهر یشت اوستای کنونی موجود است . و این آیین (مهرپرستی )در زرتشیت به بقای خویش ادامه داد . و همچنین در دوره اسلامی نیز بقایای مناسک مهری را در جهان اسلام ، در نحله تصوف اسلامی علی الخصوص بعضی فرق شیعه نظیر اسماعیلیه و سلاسل درویشی شیعی نظیر خاکسار جلالی و بکتاشیه و همچنین آیین یارسان (اهل حق ) و آیین ایزدی ، مشاهده می نماییم . نکته 1: «مناطق کرد نشین کشور ، بخصوص استان کرمانشاهان مهمترین مرکز جغرافیایی حیات مهرپرستی در ایران تاکنون می باشد . » نکته 2: از بین رفتن کامل یک دین در یک جغرافیا که محل تجمع انوار آن دین بوده به سادگی ممکن نیست . نکته 3: ما می توانیم پی به این نکته ببریم که علاوه بر اینکه هر دینی دارای یک سیر تاریخی در بستر تاریخ (زمان ) می باشد . دارای یک سیر جغرافیایی در بستر جغرافیایی (مکان ) می باشد . مثال : مذهب تشیع دارای یک سیر تغییر و تحول تاریخی می باشد . که مطالعه تاریخ تشیع می تواند به ما در شناخت این سیر تغییر و تحول تاریخی کمک نماید . اگر نظراتی که امروزه در حوزه های علمیه شیعه در مبحث امام شناسی و ولایت تکوینی ائمه (ع) بر اساس آموزه های عرفانی مطرح است . به دست بعضی از علمای اولیه شیعه می رسید حمل بر غلو می نمودند . با وجود آنکه خیلی از این نظرات ریشه در خود احادیث و ادعیه ائمه معصومین دارد . ما می توانیم سیر تاریخی تغییر و تحول مذهب تشیع را بدین گونه بررسی نماییم . از سویی دیگر می توان «تشیع »را در بستر جغرافیایی نیز بررسی نمود . زیرا جغرافیای متفاوت باعث تفاوت هایی در اعتقادات و رسم و رسوم پیروان یک مذهب می شود . نگاهی به تاریخ تشیع نشان می دهد که اعتقادات شیعیان عرب منطقه لبنان در برخی جزئیات و ظرایف با اعتقادات شیعیان ایران همواره دارای تفاوت بوده است . بستر جغرافیایی ایران زمین از دوران باستان تاکنون ، بستر خرد و اشراق و عرفان بوده است . به همین دلیل تشیع در جغرافیای ایران زمین همواره با معنویت و خرد و ایرانیت آمیختگی داشته است . و هر چقدر که عده ای سعی نمودند که این معنویت (تصوف و عرفان ) و عقلانیت (حکمت و فلسفه )و ایرانیت را نابود نمایند . اما بحمدالله نتوانستند و نخواهند توانست . آقایان جغرافیای معنوی را در نیافتند ! نکته4: تفاوت تشیع در ایران و لبنان را می توان در تفاوت افق دید سلمان فارسی (ایران) و ابوذر غفاری(مروج تشیع لبنان) مشاهده نمود . @soltannasir 🌞
@soltannasir { درد و دل 74} { تشابه انوار و جغرافیای ادیان 2 } از مسئله تشابه انوار و جغرافیای ادیان سخن گفتیم . یکی از مسائلی که در سلوک الی الله باید توجه داشت . این است که در جغرافیایی که متعلق به یک دین است . پیروان ادیان دیگر و طریقه های دیگر در پیشرفت سلوکی دچار مشکل می شوند . مثال : فرض نمایید شخصی «هندو مذهب » در شهر نوارنی و مقدس نظیر مشهد و یا قم که مرکز تجمع انوار اسلام شیعی است . سعی می نماید که از طریق روش یوگای هندی مراتب سلوکی را طی نماید . در نظر داشته باشید که مرکز تجمع انوار آیین هندو ، کشور هندوستان است . و حلقه بزرگان و جاویدانان این آیین در منطقه هیمالیا زندگی می نمایند . چنین سالکی (هندو) در مرکز تجمع انوار اسلام شیعی که این انوار با انوار آیین هندو متفاوت است . شانس موفقیت کمتری دارد . زیرا رشته های نوری حاصل از عبادات وی به روش آیین هندو در جو معنوی شهری نظیر مشهد ، انوار مشابه (هندو) چندانی ندارد . تا به آن بپیوندد و در چنین شرایطی پیشرفت سلوکی این سالک کند تر خواهد بود . بنابراین جغرافیای ادیان که بر اساس 👈انوار و 👈 افکار پیروان ادیان شکل گرفته است . مسئله ای بسیار مهم می باشد . و پیروان هر آیینی باید بدانند که در محل تجمع انوار و افکار مربوط به آن دین بیشترین پیشرفت سلوکی را خواهند داشت . این نکته ای است که باید طرفداران عرفان های غیر اسلامی موجود در کشور به آن توجه نمایند. اشخاصی که در جهان اسلام زندگی می نمایند و سعی می نمایند . که از روش هایی غیر اسلامی نظیر یوگا و ذن و بودیسم و شمنیسم و غیره به حق نزدیک شوند . سرعت سیرشان را در سلوک الی الله کند خواهند کرد . اگر این افراد تصمیم بر سلوک از روش هایی غیر اسلامی دارند . بهتر است که به جغرافیای دین مربوطه بروند . اگر دنبال سلوک در طریق یوگا و هندوییسم هستند به هندوستان بروند . اگر دنبال بودیسم لامائیسم هستند به تبت و نپال و بوتان بروند .اگر بدنبال شمنیسم از نوع ناوالیسم هستند به قاره آمریکا بروند . اگر سر در آخور غرب و تفکر دشمنان جهان اسلام دارند و به دنبال جادوی غربی هستند به انگلستان و علی الخصوص 👈اسکاتلند و 👈 ایرلندجنوبی و شمالی بروند . اگر به قبالای یهودی علاقه دارند . به ترکیه شهر انطاکیه و یا لس آنجلس در آمریکا و یا صفد و بیت المقدس در اسرائیل و یا اصفهان در ایران و یا گلاسکو در اسکاتلند بروند . با حضور در مرکز تجمع انوار جهان اسلام ، شانس موفقیتشان کم خواهد بود . نکته 1 : حال عزیزان بدانند که چرا عده ای از فقها سکونت در بلاد کفار را جز به ضرورت حرام می دانند . زیرا این تاثیر انوار ادیان دیگر و یا کمبود نور افقی اسلام در آن بلاد باعث فاصله گرفتن عده ای از دین مبین اسلام می شود . افرادی که بتوانند در این بلاد حفظ شریعت کنند مورد الطاف بیشتری قرار می گیرند . اما با این حال بدلیل کمبود نور اسلام در این بلاد ، معمولا سرعت سیر کندتر خواهد بود . البته همیشه استثنا در این باب وجود دارد . ضمن اینکه عده ای از آقایان خود به چنین مسائلی عمل نمی نمایند و برای درمان علی رغم بودن بیمارستان های مجهز در کشور ایران ، به بلاد کفر می روند . و همچنین عده ای از آقازادگان نیز در بلاد کفر به تحصیلات عالیه می پردازند و یا ساکن هستند . نکته 2 : فقیر مقصد بعضی از روش های نامبرده شده در بالا را رسیدن به حق تبارک تعالی نمی دانم و نسبت به آنان انتقاداتی دارم که اکنون جای آن نیست . همچنین رسیدن به مقام قرب قاب قوسین او ادنی فقط برای پیروان شریعت حضرت ختمی مرتبت میسر است . که رشته محبت شاه اولیا علی (ع) و اولاد او در این راه عروة الوثقی است . بنابراین بر خلاف عده ای که قائل به آن هستند که پیرو هر دین و مسلکی که باشید به مقصد و مقصود خواهید رسید . فقیر با این دسته اختلاف نظر دارم . علاوه بر اینکه خود عرفای مسلمان نیز همین اعتقاد را دارند . بلکه آثار عرفای بزرگ جهان اسلام در دست است . کافی است با آثار ادیان دیگر و عرفای آن مقایسه شود . نکته 3 : هر چقدر که سالکی به محل تجمع انوار دین و مذهب خویش نزدیک تر باشد . بنا به پیوند رشته های انوار اذکار وی با سایر انوار مشابه ، احتمال مکاشفات عالیه برای وی بیشتر است . و سالکینی که در غیر جغرافیای دین خویش به سلوک می پردازند مکاشفات و مشاهدات کمتری برای آنان رخ می دهد . @soltannasir 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫