یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
حجاب و معانی هویت بخش
هسته اصلی و مرکزی همه نظام سازی های اخلاقی چه در جریانات حق و چه باطل؛ «معنا سازی» است حتی پیامبران و اولیاء دین بر همین اساس پروژه های فرهنگی و اخلاقی خود را ساخته و پیش برده اند. برخی از این معانی و مفاهیم مربوط به ریشه ها و مبانی هستند و ستون های اصلی اندیشه و هویت افراد را شکل می دهند مثل معنای معاد و دسته ای دیگر بر پایه همان ستون ها، نظامات اخلاقی، مدنی و غیره را در هویت فرد و جامعه می سازند. زمانی که تلقّی و تصوّر ما از نوعی مُردن؛ دستیابی به حیاتی برتر باشد با زمانی که همین نوع از مُردن را نفله شدن بدانیم کاملا متفاوت عمل خواهیم کرد. این معانی و نظامی که از نسبت میان آنها در ذهن افراد شکل می گیرد زیرساخت اصلی فرهنگ هاست چون بخش مهمی از فرهنگ، در واقع قضاوت ما درباره حُسن و قبح افکار و افعال است و همین مفاهیم هستند که در دل خود خوبی و بدی؛ زشتی و زیبایی و ارزش و ضد ارزش را می سازند و همین مفاهیم و معانی هستند که تعلّق و تنفّر یا تولی و تبری را ایجاد می کنند. بدون شک قدرت زبان و امتیاز تولید مفهوم از بزرگترین تمایزات انسان از حیوان و از بزرگترین عرصه های قدرت او است. این که گفته اند خون بر شمشیر پیروز است کنایه از همین امر است که «دستگاه تولید معنا» و قدرت نرم در نهایت، همواره بر دستگاه تولید زور و ظلم و قدرت سخت غلبه پیدا می کند.
لذا از مهمترین شاخصه های منافق، تبدیل معروف به منکر و منکر به معروف در افکار عمومی است. تبدیل فحشا به عشق؛ تبدیل لواط به گرایش طبیعی به همجنس؛ تبدیل خلسه های شیطانی پوچ به عرفان نوظهور، تبدیل رهایی نهیلیستی به آزادی، تبدیل زنا به ازدواج سفید؛ تبدیل برده داری جنسی به خدمات جنسی قانونی؛ تبدیل تبرّج و خودنمایی به آراستگی و برازندگی، تبدیل زنای محصنه به جهاد نکاح و... همگی نمونه هایی از این معناسازی ها و در واقع قلب معانی هستند. در واقع ما ذیل امپراتوری مفاهیم و معانی زندگی می کنیم و تاریخ بشر در واقع تاریخ تطوّر و پیدایش معانی و مفاهیم و نسبت آنها با هم و به تبع آن، پیدایش فرهنگ ها و در نهایت سبک زندگی های مختلف است.
پس گزافه نیست اگر ادعا کنیم اصلی ترین کار فرهنگی؛ خلق و تثبیت نظام معانی و مفاهیم بر اساس مفاهیم و اصول پایه و برقراری نسبت درست و منطقی میان آنها و رفع سوء تفاهم های احتمالی در نسبت آنها با هم است (جهاد تبیین)
حال با این مقدمه، مشخصاً در موضوع حجاب و عفاف چند نکته قابل توجه است:
حجاب به مثابه یک رفتار و عفاف به مثابه یک منش مانند همه رفتارها و رویکردهای دیگر در انسان اساسا مبتنی و متکی بر شکل گیری و تثبیت مفاهیم و معانی است این اصل را هرگز نباید فراموش کرد. قانون گذاری های اجتماعی در این امر اگرچه در حد خود لازم است و باید در مقام پشتیبان فرهنگ و حفاظت از حق فرهنگی جامعه به میدان بیاید اما حتما کار اصلی و مرکزی ما در مدیریت فرهنگی یک جامعه قانون گذاری نیست اساسا «قانون» تحمل چنین باری را ندارد. قلب تپنده و مولّد معنا در جامعه باید نهاد فرهنگ باشد نه نهاد قانون. کم کاری های فرهنگی به سست شدن معانی و مفاهیم می انجامد و لاجرم قانون را هم وادار به عقب نشینی می کند.
مشکل اصلی ما در مقوله حجاب چیست؟ دقیقا برساخت و القای معانی غلط و غیرهویت ساز و عرفی شده (به معنای مدرن آن) از مقولاتی چون حجاب ؛ پوشیدگی و عفاف و نیز برساخت معانی غلط از مفاهیم وابسته به مفهوم عفاف و حجاب مانند غیرت؛ ناموس و آزادی. هم در فضای داخلی و هم توسط هژمونی فرهنگ ساز تمدن مدرن
حجاب نماینده جمود، سنت زدگی، حصر زنانگی و محصول مردسالاری، برساخت می شود و بی حجابی نماینده آزادی، تساوی، آگاهی و کنشگری.
حال سوال این است که در این جنگ مفاهیم و در این دنیای مدرنی که چهارنعل به سمت برهنگی و کمونیسم جنسی می تازد و برایش جعل معنا و ارزش می کند، برای تثبیت معنای حجاب چه باید کرد و بر روی کدام مفاهیم و معانی متمرکز شد؟
قبل از پاسخ به این سوال به نظرم باید مسئله مهمی را مدنظر قرار داد و آن اینکه اساسا در تبلیغ و تبیین یک حقیقت باید به تکثر افراد، افکار و روحیات انسانی هم توجه داشت یعنی اینکه تصور کنیم صرفا تمرکز بر معناسازی در بُعد اجتماعی حجاب باید در دستور کار ما باشد یا مثلا فکر کنیم توجه دادن به تعبّد در این حکم الهی و معناسازی بر محور آن خریدار ندارد به لحاظ سیاست گذاری درست نیست اگرچه ممکن است فضای فکری غالب؛ اقتضای معناسازی های تازه ای داشته باشد و یا ترویج برخی معانی را در اولویت قرار دهد اما اولا این معناسازی ها و معنابخشی ها نباید از آنچه خود شارع به عنوان فلسفه اصلی مقوله حجاب ترسیم کرده فاصله زیادی داشته باشد ثانیا نباید به مقولات خاصی محدود کرد و بقیه را به کلی طرد و نفی کرد.
ادامه👇
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
با این مقدمه؛ به نظر می رسد باتوجه به ساحات اصلی زندگی انسان که عبارت است از سه بعد فردی؛ خانوادگی و اجتماعی؛ در هر یک از این ابعاد می شود بر یک معنای محوری برای حجاب تمرکز کرد. به طور اجمال می توان اینگونه گفت:
تبیین معنای حجاب در بعد فردی آن می تواند بر مفهوم «کرامت جنسی و جنسیتی زن» صورت بندی شود یعنی معنا و کارکرد حکم حجاب به لحاظ فردی محافظت از دو امر مهم است یکی حفاظت از کرامت جنسی زن و دیگری محافظت از کرامت جنسیتی او؛ هم او را از بازیچه جنسی شدن (و دیگران را بازیچه جنسی خود کردن) محافظت می کند و هم از مرزهای زنانگی و تمایزهای جنسیتی او و حرمت و کرامت آن در مقابل جنسیت مرد مراقبت می کند.
به لحاظ بعد خانوادگی و هویت منزلی هم حجاب می توان معناساز باشد و آن مفهوم «محافظت از عشق» است. چه طور؟ با این منطق که حجاب یک مرزگذاری آشکار بین نسبت های خانوادگی و نسبت های اجتماعی زنان و مردان ایجاد می کند و به معنای یک نه به روابط عاشقانه در جامعه و به تبع آن یک آری به روابط عاشقانه در خانواده است و این هم خواسته مرد خانواده است و دل او را به همسرش بیشتر پیوند می زند و هم خواسته زنان دیگر در جامعه است که از کشش جنسی بالاتر زنان جامعه نسبت به همسرشان دغدغه مند هستند پس حجاب محافظ عشق است
در بعد اجتماعی هم حجاب یک معنای هویت بخش دارد و آن حجاب به مثابه «کنشگری فرهنگی زن مسلمان» است بدین معنا که در دنیای امروز که دنیای تقابل و بلکه جنگ معانی و هویت هاست حضورِ با حجاب زن در جامعه دقیقا به مثابه یک تقابل فعال و یک کنشگری انقلابی معنی دار است زن محجبه مرّوج نوع خاصی از بودن اجتماعی و نوع خاصی از هویت اجتماعی است. حجاب امروزه فقط نماینده یک پوشش در کنار انواع متنوع پوشش ها نیست بلکه در تقابل مستقیم با نوع بودنی است که دنیای مدرن امروز از جایگاه و معنای زن و زنانگی تبلیغ می کند و می خواهد آن را به عنوان الگوی زن تراز در همه جوامع بشری جا بیاندازند. حجاب یعنی من نه جایگاه و معنا و نوع بودنی که سرمایه داری برای زن، برساخت می کند را قبول دارم و نه معنای فمنیستی آن را من نه جنسی می شوم نه جنسیتم را کنار می گذارم و نه حذف می شوم
این سه محور کلی به عقیده حقیر از ظرفیت بالاتری برای معناسازی مبتنی بر رویکرد شریعت و با توجه به شرایط روز برخوردار است اگرچه باز تاکید می کنم همه فواید دیگر حجاب همین امروز و با توجه به تکثر مخاطب می تواند اثرگذار باشد مفاهیمی چون : حجاب ابزار جلب رضایت اولیای دین؛ حجاب ابزار کسب آرامش؛ حجاب و کسب ثواب؛ حجاب و تشبّه به حضرت زهرا س؛ حجاب و ترحم به مردان مجرد!
#معناسازی #کرامت_جنسی #جنسیت #هویت #عشق #کنشگری #نفاق #برهنگی #حجاب #مردسالاری #تبیین
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
بر مدار امام
۱. تمام پدیده های عالم و روابطی که میان آنها وجود دارد بر محور حق استوار شده است؛ به این معنا که هیچ یک از اجزای هستی، لا اقتضا، بی جهت، رها و بی تفاوت نیستند بلکه دارای سمت و سو و باید و نبایدهای مشخصی هستند و نسبت به جهت خلاف آن، عکس العمل نشان می دهند. اینگونه نیست که طبع بشر هم با مشروب خواری سازگار باشد هم باضد آن «ماخلقنا السماوات و الارض ومابینهما الا بالحق» ؛ «ماخلقت هذا باطلا»
۲. از بین بردن روابط موجود میان پدیده ها یا خارج کردن آن ها از مدار حق، منتهی به #فساد می شود و انسان چون مختار است می تواند این مدارها و اتصالات و روابط حق را پاره کند؛ « و الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه و #یقطعون ما امر الله به ان یوصل و #یفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنه و لهم سو الدار»
۳. #دین، نرم افزار تنظیم روابط چهارگانه انسان بر مدار حق است: رابطه با خدا، خود، انسان ها، طبیعت
۴. #قرآن، آیات تشریع الهی است و #طبیعت، آیات تکوین الهی این آیات همگی نمودهایی از جریان حق در هستی و کاملا بر هم منطبق اند. پس حق با معنای وسیع آن در عالم تکوین، همان حق در عالم تشریع است مثلا اگر آیات تشریع به زوجیت و حرمت زنا و همجنسبازی حکم می کند، طبیعت و #فطرت نیز با آن منطبق است و به همین حکم می کند. اگر قرآن، #مرد را مسئول تامین نفقه و تکیه گاه خانواده می کند فطرت درونی او نیز همین را میخواهد اگر دین، وظایف مادری و همسری را به زن سپرده است طبیعت جسمی و روحی #زن نیز خواهان و حتی نیازمند آن است
۵. پیامبر و امام، قرآن ناطق و تجلی حق مطلق و مطلق حق اند یعنی اگر محتوای قرآن را در قالب انسان بریزیم می شود پیامبر و امام و اگر امام و پیامبر را تبدیل به کتاب کنیم می شود قرآن.«#علی مع الحق و الحق مع علی» به همین دلیل است که خود پیامبر و امام شاقول و مدارحق و باطل اند و تمامی روابط در عالم، باید بر مدار وجود ایشان شکل بگیرد تا هرچیزی درجای خود قرار گرفته و «عدل» به معنای عام آن محقق گردد. حرکت در غیر جهت امام خروج از مدار حق تکوینی و تشریعی است لذا به مقصد نمی رسد پس بزرگترین #باطل، خارج کردن مدار حرکت فردی و اجتماعی بشر از مدار امام و پیامبر است
۶. خروج از مدار امام به گسستن بقیه روابط حق نیز منتهی می شود. نتیجه می شود نسبیت #اخلاق، نیهیلیسم و بحران هویت درحوزه فردی، فروپاشی #خانواده و رسمیت پیدا کردن هر نوع همباشی به هر شکل حتی با حیوانات، اصالت قدرت و رفاه در روابط اجتماعی و به هم ریختن #نظم طبیعت و پیدایش بحران #محیط_زیست
#عصر_ظهور، عصر بازگشت به مدار #امام است و اربعین آغاز این بازگشت به امام و محوریت اوست
https://eitaa.com/taherrahimi
هدایت شده از یاسر طاهررحیمی
19.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
معجزه عشق و حماسه
حقیقتا اکسیر نابی است ترکیب حماسه و عشق. آنچه در بُعد عاطفی حماسه عاشورا بیش از هرچیز دیگر زمینه ظهور یافته است همین ترکیب بی بدیل است و همین است که موجب تمایز جنس غم ها و اشک های عاشورایی با غصه ها و اشک های دیگر است ظرفیت بالای تربیتی در مکتب عاشورا و جذابیت بالای آن نیز به همین دو عامل گره خورده است. اشکی که بر حسین ع ریخته می شود ناشی از غم نابودی و ذلت نیست بلکه بر آمده از عشق و حماسه است به همین دلیل است که اشک بر حسین ع ، هم زمان که داغ غمی بر دل می نشاند با نوعی لذت روحی نیز همراه است و این، پدیده عجیبی است. آنچه در پیاده روی اربعین بیش از هر چیز دیگر خودنمایی می کند همین دو عنصر به ویژه عنصر حماسه است بیشتر نوحه هایی که در این مسیر به گوش انسان می رسد حماسی و با مضامینی چون خون خواهی ؛ رجزخوانی و انتظار فرج است تا جایی که انسان بیش از اینکه بار غم را حس کند احساس همراهی و یاری گری و هم جبهگی با جریان تاریخی حق را در خود می یابد و گویی آمده است تا سمت و سوی خود را دراین نزاع تعیین کند و به رخ بکشد.
چقدر این حزن همراه با حماسه انسان ساز است و چقدر جذاب و دل رباست. انسان به طور کلی و جوان به طور خاص، گرایشی فطری به عشق و حماسه دارد. اگر این دو گرایش در مسیر درستی قرار گرفت انسان را تا بالاترین قله های معنویت بالا می برد و در غیر این صورت ظرفیت بسیار بالایی برای انحراف در او ایجاد می کند. از عشق؛ به مصادیق دست چندم و بعضا پوچ آن اکتفا کرده و سرگرم می شود و از حماسه، به آنارشیسم و عصبّیت و هوچیگری می رسد. دین به عنوان اصلی ترین نرم افزار تربیت انسان نیز اصلی ترین پایه های تربیت عاطفی را بر همین عشق و حماسه استوار کرده است(الّا الموده فی القربی/ ان تقوموا للّه مثنی و فردی، لیقوم الناس بالقسط) . کدام قرائت از دین می تواند بر همه زرق و برق های چشمک زن و فریبای دنیا غلبه کند و دل و جان جوان را با خود همراه کند؟ دین معقولی که هم مزه عشق را به او بچشاند و هم او را غرق حماسه کند. هر مکتب و دینی هرچند معقول و منطقی بنماید اما اگر نتواند در جوان شور عشق و هیجان حماسه خلق کند توفیق چندانی نخواهد داشت. بر این اساس می توان گفت اساسا جهادی بودن و انقلابی گری (به معنای تحول خواهی مثبت) که با معنویت و حب قلبی به اولیاء الهی همراه می شود اصلی ترین مسیر در اصلاح و تربیت دینی است؛ جوان اگر انقلابی و جهادی شد احتمال انحرافش بسیار کم می شود و اگر نشد تربیتش سخت است و احتمال فسادش بیشتر ؛ چون مشی جهادی و انقلابی، همزمان «معنویت عشق» و «تحرّک مصلحانه و پیش برنده» ای را برای او تامین می کند و او با این دو، هویت مستقل و مقاومی در مقابل هجوم فرهنگ رقیب پیدا می کند. این را همه کسانی که کار تربیتی می کنند باید مدنظر داشته باشند. و این حماسه عاشقانه و انقلابی حسین است که در میان همه غم های انقلابی اهل بیت ع ظهور و بروز ملموس تر و نمایان تری دارد و این معنویت و عشق و حماسه و حرکت و امید و انتظار همه در اربعین در یک زیست مومنانه جمعی به هم می آمیزند.
اربعین انقلابی ترین تجمع شیعه است و به همین است که ترسناک است!
#اربعین #شیعه #حماسه #عشق #حسین ع #جهاد #انقلاب
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
اگر تو نبودی...
در برخی روایات نقل شده که هدف از خلقت هستی، وجود #پیامبر و اهل بیت ع است مثل حدیث قدسی مشهوری که فرمود: لولاک لما خلقت الافلاک ای پیامبر اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم
سوال: واقعا دلیل خلقت این همه چیز و این همه آدم صرفا خلقت پیامبر و اهل بیت ع است؟ یعنی همه ما طفیلی هستیم؟
به نظرم این گونه روایات را به دوشکل می شود معنا کرد:
طبق قرآن، خداوند، عالم را مسخر بشر قرار داده؛ هدف از خلقت انسان هم عبودیت است. معنای ساده #عبودیت؛ همراستا شدن با جهت واقعی حرکت هستی و قرار گرفتن در مدارجاذبه #عشق الهی و رفتن تا خداست
حال اگر خدا این عالم را خلق کند اما امکان تحقق هدفش از خلقت را فراهم نکند درواقع نقض غرض کرده است مثل کسی که دوستی را به منزلش دعوت کند اما آدرس خانه را به او ندهد پس خلقت عالم، بدون افرادی که نقشه وطریق عبودیت را به بشر برسانند، بی معنا است
طبق قرآن همه ادیان، مراحل مختلف یک دین اند و نسخه نهایی دین نیز با مفهوم امامت کامل می شود به شکلی که بدون آن، گویی نبوت خاتم، اساسا عرضه نشده. و ان لم تفعل فمابلغت رسالته
پس خلقت عالم بدون انسان وخلقت انسان بدون #بعثت و نبی، و دین بدون ولایت و #امام عبث است
تحلیل دوم:
نشان دادن راه، سخنی است و رسیدن و رساندن سخنی دیگر
آیا هدف خدا صرفا این بود که عده ای راه را پیدا کنند یا اینکه حرکت کنند و به مقصد #برسند؟ اگر هیچ کس عملا به #مقصد نرسد آیا می توان گفت خلقت خدا به هدف و نتیجه غایی خود رسیده است؟خیر. آیا کسی که خود نرسیده می تواند برساند؟ خیر
پیامبران و اولیاء دین و در رأسشان پیامبرخاتم همان عبدهای به مقصد رسیده ای هستند که علاوه بر ارائه نقشه راه میتوانند دست بشر را بگیرند و با هدایت باطنی، به صورت عملی و گام به گام بشر را به سوی مقصد ببرند
نکته: #انسان، دو بُعد هویتی، دو نوع #حیات و درنتیجه دو نوع #رشد دارد یک حیات و رشد فردی و یک حیات و رشد جمعی. اگرتحقق هدف خلقت در بعدحیات فردی اقتضا می کند که فرد یا افرادی از بشر به نقطه نهایی برسد تحقق هدف خلقت در بعد حیات جمعی انسان نیز اقتضا می کند که حداقل یک جامعه به هدف نهایی جمعی برسد پیامبر فرصت نکرد جامعه و حکومت ایده آل بسازد وتحقق این مهم، بر عهده امامان افتاد لذا تمام امامان به دنبال تشکیل حکومت ومقدمه سازی برای تحقق جامعه دینی حقیقی بودند واگر ظهور #منجی نهایی و تشکیل جامعه دینی نباشد نبوت نبی خاتم هم در رساندن همه جانبه بشر به مقصد ناقص می ماند و بشر در حیات اجتماعی خود به مقصدخلقت نمیرسد
تحلیل افقهای بالاتر این مبحث دراین مجال نمیگنجد
https://eitaa.com/taherrahimi
سزد که بر سر خورشید سایه اندازیم
کنون که سایه ی شمس الشموس بر سر ماست
https://eitaa.com/taherrahimi