eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
276 دنبال‌کننده
174 عکس
32 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: مدیریت تمایل و بلوغ جنسیت انسان موجودی چند بعدی است و به لحاظ هویتی دارای لایه های مختلف فکری؛ روانی و معنوی است. دین اگر برنامه جامع تربیت و رشد انسان است که هست قطعا به این لایه های چندگانه نظر دارد. از این منظر اهمیت تربیت عواطف، تمایلات و احساسات بشر (تربیت گرایشات) از تربیت عقلی و فکری او ( تربیت بینشی) کمتر نیست. به عبارت دیگر دین به دنبال این نیست که انسانها فقط چیزهایی را بفهمند و بدانند بلکه می خواهد انسان ها برخی چیزها را عمیقاً بخواهند. در این میان «عمل» نیز با ایجاد اتصال میان فکر و قلب؛ هم گرایشات و بینش ها را به منصه ظهور خارجی می رساند و هم آن دو را در وجود انسان تثبیت و تعمیق می کند. ارزش دانسته ها و بینش ها در هماهنگی با واقعیت و حقیقت است و ارزش تمایلات و خواسته در هماهنگی با فطرت و غایات واقعی زندگی بشر. در واقع دین می خواهد در یک «فرایند تربیتی» تمامی ساحات وجود انسان را با «حقیقت» و «فطرت» همراه کند و موانعی که موجب «غفلت» ؛ «جهل» یا «ضعف» او در این مسیر است را با انتخاب خود او مرتفع کند. مدیریت و تربیت «بینش ها» ؛ «گرایش ها» و «رفتارها» کاملا در هم تنیده و به هم پیوسته است و همان طور که تغییر اندیشه ها به تغییر رفتار و تمایل منتهی می شود تغییر تمایل و گرایش هم می تواند به تغییر اندیشه ها و بینش ها ختم شود چه بسیارند اندیشه های معوجی که برای توجیه یک تمایل نابجا تولید شده اند و کان عاقبه الذین اساء سوءا ان کذّبوا بایات الله به طور کلی هر اندیشه یا گرایش یا رفتاری که در انسان متولد و تثبیت می شود زمینه شکل گیری طیفی از اندیشه ها و رفتار ها و تمایلات همسنخ خود را نیز ایجاد می کند اِن لَم تکن حلیما فتحلّم. عدم توجه به پیوستگی عمیق این سه ساحت، بسیاری از کارهای فرهنگی ما را تک بعدی و کم ثمر می کند. ما در عصر دستکاری تمایلات و بازتولید ذائقه ها زندگی می کنیم ما در جنگ تولّی و تبرّی به سر می بریم ، دوران ما دوران استعمار احساس و تمایل است، زمانه فتح قلب هاست. عصر تئوریزه کرده «رهایی» است. گویی تنها قاعده زندگی بشر پست مدرن این است که قاعده ای وجود ندارد همه چیز سیال؛ برساخت بشر و سلیقه ای است همه چیز همه چیز! هم اندیشه ها هم تمایلات هم رفتارها. واقعیت مهلک نیز همینجاست که این رهایی افراطی (لیبرالیسم) در حوزه اندیشه، تمایل و رفتار به جایی رسیده که انسان امروز هویت جنسیتی و حتی جنسی خود را هم در گردباد یک سیالیت موهوم و احمقانه گم کرده و می پندارد می تواند به راحتی سلیقه های موقت فانتزی و آرزوهای مجازی خود را بر قواعد طبیعت؛ غریزه و فطرت که او آنها را موهوم می پندارد غلبه دهد و شاد و رها در عالم ماده بچرد! . این فاجعه هویتی و جنسیتی و جنسی شاید بیش از آنکه محصول نسبیت در اندیشه باشد محصول رهایی و هرزگی احساس و تمایل است. اسلام در تنظیم و مدیریت تمایلات و احساسات طبیعی؛ غریزی و فطری انسان یک منطق روشن و متناسب با آن یک نظام رفتاری منسجم دارد. کارکرد بسیاری از احکام دین را دقیقا می توان از همین منظر یعنی مدیریت تمایل در انسان تحلیل کرد.برای تنظیم تمایل باید مرز گذاشت و حجاب به معنای عام آن همان مرزبندی است. شاید بتوان مدعی شد دال مرکزی حجاب به مثابه یک منطق کلی، نه صرفا یک پوشش(جلباب یا...) «مدیریت تمایل و احساس در زن و مرد نسبت به هم و حتی به لحاظ فردی است». روشن است که در یک مدیریت صحیح، هیچ تمایل طبیعی یا غریزی یا فطری نباید نادیده گرفته شده یا حتی ناقص به جوابش برسد اما هنر این است که تمایلات و گرایشات به گونه ای تنظیم شوند که نتیجه اش حداکثر «رشد» شخصیتی؛ جنسیتی و معنوی بشر باشد چه در زیست جمعی؛ چه خانوادگی و چه فردی. از این منظر حجاب، یک کلان پروژه است یک «رویکرد» است؛ اتخاذ یک «وضعیت» است نه صرفا یک فعل یا یک پوشش خاص. موضوع پوشش و پوشیدگی مردان و زنان تنها یکی از قطعات پازل بزرگ «منطق حجاب» به مثابه یک رویکرد و وضعیت است. یعنی دین هم آنجا که مرزهای پوشیدگی را برای زن و مرد تعیین می کند از حجاب می گوید و هم آنجا که به زن توصیه به خودآرایی، خودنمایی و عرضه جنسی در محیط زناشویی خانواده می کند؛ هم آنجا که نسبت به نازک گویی و پرهیز از تبرّج در رفتار و پنهان کردن صدای خلخال می گوید از حجاب سخن می گوید هم آنجا که به مرد و زن دستور غضّ بصر می دهد؛ هم آنجا که به دختران توصیه می کند خالی از زیور نمانند از حجاب می گوید هم آنجا که از لزوم جدا کردن بستر فرزندان و نیز دور بودن ایشان از بستر جنسی والدین می گوید؛ هم وقتی سخن از محبت ویژه مردان به زنان و دختران و مراقبت عاطفی از ایشان می گوید یا غیرت مرد را می ستاید از منطق حجاب سخن گفته است هم آنجا که به حجاب زن در نماز دستور می دهد همه این ها «مدیریت تمایل و احساس است» که سعی شده در یک نظام رفتاری ارائه شود. 👇ادامه
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
حجاب با تعریف ما علاوه بر مثال هایی که گذشت و بیشتر به حوزه رفتار مربوط بود یک وجه درونی و قلبی هم پیدا می کند در اینجاست که به مفاهیمی مانند «حیا» و «عفّت» که آنها هم باز به نوعی مدیریت کشش و کنش نفسانی بر می گردند نزدیک می شود به نظر می رسد در روایات؛ «عفت» عموما ابزار مدیریت ورودی های قلب و نفس است و «حیا» ابزار مدیریت خروجی های قلب و نفس. وقتی مراقبت می کنیم که زشتی ها یا نباید ها وارد حیطه نفس نشوند عفّت به خرج داده ایم و وقتی از بروز یک کشش و تمایل نادرست در رفتار یا پوشش و امثال آن مراقبت می کنیم حیا به خرج داده ایم این دوصفت اخلاقی منحصر در عفت و حیای جنسی نیست و در کلیّتش بین زن و مرد مشترک است اگرچه در مصادیق جنسی حیاورزی و عفت مندی ممکن است تفاوت هایی بین زن مرد وجود داشته باشند اساسا در منطق حجاب به مثابه یک وضعیت کلی؛ زن و مرد وظایف کلی مشترک اما متفاوتی دارند و این تفاوت به تمایزات جنسیتی و جنسی آنها باز می گردد. مثلا در موضوع پوشش، نقش و مسئولیت زن پررنگ تر است چون به لحاظ جنسیتی نشو و نمای زن در زینت و محبت است (یُنشّاء فی الحلیه) و به همین دلیل در مدیریت تمایل؛ غریزه و احساس معمولا از این ناحیه ضربه پذیرتر است لذا پوشش، برای او فراگیر تر و زودتر مطرح می شود تا مدیریت تمایل و احساس در او بهتر و کامل تر شکل بگیرد و تمایلات ارزشمند زنانه و جنسیتی او در مسیری سالم به بلوغ برسد و هرز نشود همچنین ابزار حیای جنسی نیز در او قوی تر است تا به این مهم کمک کند. خلاصه آنکه؛ منطق کلان حجاب به مثابه یک «رویکرد» یا یک «وضعیت» مطلوب، فراتر از پوشش است و مجموعه ای از دستورات رفتاری و نیز قلبی را در بر می گیرد تا در نهایت یک نظم ویژه را در تمایلات و احساسات زن و مرد در زیست فردی؛ خانوادگی و اجتماعی رقم بزند محصول این تمایلات سامان یافته، بلوغ روانی و جنسیتی؛ طهارت نفس و هماهنگی طبیعت و غریزه با فطرت در این زیست های سه گانه خواهد بود. . . . . . . https://eitaa.com/taherrahimi
پس هر كس با تو درباره بندگى و رسالت عيسى ع مجادله كرد بعد از علمى كه از مطلب يافتى، به ايشان بگو بيائيد ما فرزندان خود، و شما فرزندان خود را، ما زنان خود و شما زنان خود را، ما خود، و شما نفس خود را بخوانيم و سپس مباهله كنيم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگويان كه يا مائيم، يا شما، درخواست كنيم. سوره آل عمران آیه ۶۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸مرگ شیرین است بچه ها! 🔹استاد علی صفائی حائری در شب آخر حیات‌شان قبل از سفر به مشهد، می‌گفتند: این دعا که «خدایا تا ما را نیامرزیده‌ای از دنیا مبر» دعای خوبی نیست چون بویی از دلبستگی به دنیا و فریب شیطان دارد باید چنین گفت که «خدایا ما را بیامرز و ببر!» 🔹سپس ایشان دراز کشید و چشم‌هایش را بست و گفت: خدایا من آماده ام! بیامرز و ببر. بعد از سکوتی نیم‌خیز شده گفت: مرگ شیرین است بچه ها! 🔹آیت‌الله حاج شیخ علی صفایی حائری در سحرگاه  ۲۲ تیر ۱۳۷۸ در مسیر زیارت مشهد مقدس در سانحه‌ی تصادف رانندگی درگذشتند. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: احیای هویت چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟ برای بشریت: وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است. دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند. و اما برای شیعه: مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است. https://eitaa.com/taherrahimi