eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
60 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ مرحوم در ارومیه به دنیا آمد و برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و پس از واقعه مسجد گوهرشاد، به تهران مهاجرت کرد. در ۱۶ مهر ۱۳۱۸ش، به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. از سال ۱۳۲۰ش که به تهران بازگشت، به تدریس در دبیرستان‌های این شهر مشغول شد. وی همزمان مدیریت قسمت کتاب‌های خطّی را برعهده داشت. در ۱۳۳۵ش به سِمت دبیری دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران منصوب شد و در سال ۱۳۴۷ش، بازنشسته شد. او در ۵ آبان ۱۳۵۸ در ۷۶ سالگی درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) دفن شد. 📚 تصحیح محققانه کتابهای بسیاری، در کارنامه علمی محدث ارموی است. همچنین کتابخانه شخصی محدث ارموی مشتمل بر حدود یازده هزار جلد چاپ سنگی و حدود سه هزار نسخه خطی بوده است. ☘مرحوم ارموی شوهرخواهر بود که در سال ۱۳۲۰ش ازدواج کرد و صاحب ۸ فرزند شد. 📖 درباره مرحوم محدث می‌نویسد: «محدث فرزند مشروطیت بود. اما فرزندی که به جذبه های کاذب علوم مغربی گرفتار نیامد. و این امر امکان نداشت مگر اینکه در ذات او، عشق به آموختن و تحقیق، و خالی از هر گونه غرض تجاری یا سیاسی، همواره چون یک جواهر فاسد نشدنی باقی بود و باقی ماند». شمس نام نوشتار خود درباره شوهر خواهرش محدث ارموی را «در کنار فرات» می‌گذارد و به این شکل قصور خود در بهره گیری از وی را نشان می‌دهد: که یاد آور مصراع مشهور سعدی است: « تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی». 🕌@tarikh_hawzah_tehran
🔹آیت‌الله متوفای نیمه شب ۲۱ ربیع الاول سال ۱۴۰۲ق (۱۳۶۰ش) از علمای اهل معنا در تهران بود که علاوه بر اقامه جماعت و تعلیم و تربیت عموم مردم در (واقع در ) محضر شرع هم داشت که با شکل‌گیری به دستور رضاخان، محضر وی و سایر علما بسته شد. ✨ایشان خود می‌فرمود: « محضر شرع را بسته بود و بارسنگین زندگی و خانواده به جای مانده از پدر و برادرم، كمرم را خم می‌كرد. در این حال و هوا در خانه ام برای عدّه ای از طلاّب، شرح لمعه تدریس می كردم. روزی مردی با كت و شلوار و كراوات به خانه آمد و نشست تا درس تمام شد. آنگاه وی خود را این چنین معرفی كرد: من علی كبر تشیّدِ امروز و شیخ علی كبر دیروز هستم. همین كتاب لمعه را نزد پدرتان خواندم؛ ولی چه می توان كرد، برای گذراندن زندگی، به این رنگ باید در آمد! آنگاه گفت: من از سوی حضرت اشرف، داور، وزیر دادگستری رضاخان مأموریت دارم كه نزد جناب عالی بیایم و پیام ایشان را برسانم. اگر موافقت فرمایید، دفتر ثبت اسناد درجه یكی به نام شما صادر شود، تا همچون گذشته به كار خود ادامه دهید. می دانید كه این دفتر با محضر شرع سابق، هیچ تفاوتی ندارد. در پاسخ گفتم: از سوی این جانب از ایشان تشكر كنید و بگویید: چگونه تفاوتی ندارد؟ آیا من مجاز هستم به بخشنامه ها و دستورالعمل ها و قوانین صادره توجه نكنم و قوانین و احكام اسلام را اجرا نمایم؟ آیا نخواهید گفت كه حكم از بالا رسیده را نمی شود نادیده گرفت، شما به ایشان بگویید كه همین تدریس، ما را بس است». 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت ۷ آبان (۱۳۵۹) سالروز رحلت مرحوم فرزند مقبره: قطعه ۸۳ بهشت زهرا(س) ✨مرحوم راشد از داشت و در تدریس می‌کرد. ایشان سخنوری توانمند بود که بیشتر در منبر می‌رفت. محبوبیت او در میان مردم زمینه‌ای فراهم کرد که در زمان دولت مصدق نماینده مردم تهران در شود؛ هرچند به‌خاطر وضعیت نامطلوب مجلس از نمایندگی استعفا داد. 🔹مرحوم راشد از نخستین روحانیونی بود که سخنرانی‌هایش در زمان شاه از پخش شد و در مدت سفر به خارج از کشور را برای سخنرانی از طریق رادیو به‌جای خود گذاشت. 🔹ایشان خود می‌فرمود: «در ایّام عاشورای سال ۱۳۶۱ق یعنی اوائل بهمن ۱۳۲۰ش، از این بنده دعوت شد که شب تاسوعا و عاشورا و یازدهم محرّم در «رادیو تهران» سخنرانی کنم. از این دعوت حُسن استقبال کردم زیرا همیشه عقیده داشتم که باید در رادیو سخنرانی دینی هم باشد... باری، خدا خواست و سخنرانی کردم و در آن سه شب مورد توجّه عموم واقع شدبه طوری که عموم طبقات درخواست کردند که اقلاً هفته ای یک شب در رادیو سخنرانی دینی باشد. این باعث شد که مجدّداً از این بنده دعوت شد که شب های جمعه در رادیو تهران سخنرانی کنم» ✨ از استاد خود مرحوم راشد چنین یاد می‌کند: «آنچه را که مرحوم راشد در مباحثات و مفاوضات [در تدریس اسفار] بیان می داشت، واقعاً فصل الخطاب و سخن پایانی بود». 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم آیت‌الله پس از آنکه از دروس عالیه اساتید استفاده کرد، اوایل دهه ۵۰ به تهران هجرت کرد و در محضر مرحوم ، ، ، و زانوی تلمذ زد. در آن سالها به درخواست مردم (در حالی که هنوز روستایی جدا از شهر تهران بود) درمسجد آنجا اقامه جماعت و تبلیغ می‌کرد و تا سال ۵۹ در خانه‌ای محقر و روستایی در همان دارآباد سکونت داشت. 🍃آیت‌الله نورانی در ۷ آبان ۱۳۹۰ دار فانی را وداع گفت. ✨ نقل می‌کند: مرحوم برادرم آقاي حاج شيخ محمدرضا ــ رحمة الله عليه ــ در مراجعت از سفر حج ياعمره‌اي به من فرمود: «يك شب در حالي كه جامۀ احرام بر تن داشتم، با همۀ ازدحامي كه براي التجا به كعبۀمعظمه و تمسك به پردۀ مطهر بود، به هر زحمتي خودرا به نزد يك كعبه رساندم؛ولي دستم به پردۀ مطهر نميرسيد. چون مردي كه او هم محرم بود به پردۀ كعبه چسبيده و دستها را به نحو معهود و به نشانۀ نهايت خضوع بر پرده دراز كرده و دعا و راز و نياز مينمود و من هم منتظر بودم كه جا باز شود و به مانند او خضوع و تضرع كنم. ناگهان در آن حال كه كسي به كسي نبود شنيدم كه همان مردي كه تقريبا جلوي من ايستاده و پشتش به من بود، به حق تعالي عرض مي‌كند: خدايا! استادان من حاج شيخ هاشم [قزوینی] و حاج شيخ كاظم[مهدوی دامغانی] را بيامرز و اجر به آنان مرحمت فرما! ديدم صدا آشناست. به زحمت خودم را به كنار او جا دادم و ديدم ايشان آقاي حاج شيخ عبدالله نوراني است.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ فیلسوف عالی‌قدر آیت‌الله متوفای ۲۴ ربیع‌الاول (۱۳۷۸) علاوه بر استفاده از محضر در ، به خاطر خصوصیت جامعیت معقول و منقول، مدتها تولیت این مدرسه را هم برعهده داشت. آیت‌الله درباره وی می‌فرماید: 📚دومین قلم فارسی ایشان مقالاتی است که علیه رضاخان نوشته بود. گویا رضاخان در جایی علیه قرآن کنایه‌ای زده بود. ایشان خیلی ناراحت شده بود و تحریک شد تا مجموعه مقالاتی در آن زمان بنویسد. ما این مقالات را نداشتیم. بعدها، اسناد انقلاب اسلامی به من داد. بعد از انقلاب ما توانستیم یک نسخه از آن پیدا کنیم. سلسله مقالات بسیار زیبایی بود، بسیار خوش‌قلم و عالی در دفاع از حجاب و قرآن. شهربانی قم این اسناد را دسته کرد و به همراه نامه‌ای با این مضمون که «مهدی حائری فرزند شیخ عبدالکریم اینها را نوشته، ما چه کنیم» برای آقای فروغی -که در آن زمان نخست‌وزیر بود- فرستاد. دست‌خط فروغی آنجا هست که «هیچ اقدامی نکنید و هیچ عکس‌العملی نشان ندهید». این سلسله مقالات به فارسی بود. ☘ او عاشق ایران و عاشق زبان فارسی بود. در آن زمان بنا نبود کسی فارسی بنویسد و در حوزه کسی نمی‌توانست فارسی بنویسد، آن هم به این روانی و زیبایی. کسی فقه فارسی نمی‌نوشت، فلسفه فارسی نبود. این علم کلی... واقعاً هنرمندانه و زیبا نوشته شده... بعد دیگر همه کتاب‌هایشان را فارسی می‌نوشتند و اصرار داشتند بر فارسی‌نویسی. 🌿 هنر فارسی‌نویسی، علاقه به زبان فارسی و به وطن، و عِرق ایرانیت از اولین خصوصیات و ویژگی‌های ایشان است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 شهیدان (نشسته) و (ایستاده) در حال دفاع از خود در دادگاه این دو شهید بزرگوار از حامیان نهضت امام خمینی ره بودند که بعد از ۱۵_خرداد دستگیر و در ۱۱ آبان ۴۲ به شهادت رسیدند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔹محمود فراهتی روایت می‌کند: شهید بزرگوار ، گذشته از همه علل و اسبابی که بدان اشاره می‌شود، شاگرد و عاشق آیت‌الله (رحمت‌الله علیه) بود. ایشان در زمره مبارزان پرآوازه تهران و منطقه بود. دراین‌باره خاطره‌ای نقل کنم. ایشان یک بار بر منبر، درباره قهوه‌خانه‌ای در میدان خراسان ــ که الان به فروشگاه لوازم خانگی تبدیل شده ــ انتقادی را مطرح می کند. صاحب این قهوه‌خانه یک تلویزیون ترانزیستوری خریده و روی یک بست چوبی قرار داده و آن را به دیوار زده بود و مردم می‌آمدند و به هوای خوردن چای، برنامه‌های نامناسب آن را تماشا می‌کردند. عمله‌ها و کارگرها هم، پشت شیشه قهوه‌خانه جمع می‌شدند! به آقای فومنی خبر دادند: آقا! چه نشسته‌اید که در محله شما، این وضع پیش آمده است! آشیخ جواد فومنی سر منبر گفت: «ای مردم! غیرت دینی شما کجا رفته؟ چرا باید در محله مومنین چنین کاری انجام بشود و...» آقای حاج حسین صالحی می‌گوید: پس از این سخنِ آقای فومنی، دیدم که حاج اسماعیل از جا بلند شد! من فهمیدم چه قصدی دارد و من هم بلند شدم و دو سه نفر دیگر هم با من راه افتادند که یک وقت به حاج اسماعیل رضایی صدمه‌ای نرسد؛ چون فهمیدیم آن‌طور که از جا بلند شد، قصدی دارد! می‌گوید: رفت داخل قهوه‌خانه، همه داشتند فیلم می‌دیدند، رفت تلویزیون را برداشت و محکم زد زمین و تلویزیون خرد شد! آن روزها قیمت تلویزیون 1500 تومان بود. فوری دست کرد توی جیبش و 1500 تومان به قهوه‌چی داد و 300 تومان هم روی آن گذاشت و گفت: «این هم برای اینکه دهانت را ببندی، جمعیت را متفرق کن بروند!» قهوه‌چی روی حرف حاجی حرفی نزد و شکایتی هم نکرد، ولی این خبر پیچید و مأموران کلانتری آمدند و حاج اسماعیل را گرفتند! پسر کوچک مرحوم فومنی می‌گفت: همه نشستیم توی مسجد و ختم چهارده‌هزار صلوات گرفتیم که حاج اسماعیل را آزاد کنند! خلاصه حاج اسماعیل را تا آخر شب آزاد کردند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ پس از سخنرانی و موضع‌گیری امام خمینی علیه ، علما و روحانیون اعلامیه‌هایی در محکوم کردن آن لایحه انتشار دادند و گویندگان مذهبی در منابر بر ضد دولت و مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی در ایران سخنرانی‌های شدیدی ایراد کردند. در پی این حوادث، امام خمینی ره در تاریخ #۱۳_آبان ۴۳ به ترکیه تبعید شدند. تبعید حضرت امام موجی از اعتراضات از سوی علما و روحانیون به ویژه وعاظ تهرانی را در پی داشت که منجر به دستگیری تعدادی از آنها گردید. 📷در تصویر بالا جمعی از این روحانیون را می‌بینیم که در این جریان بازداشت شدند. اسامی برخی از حاضران در تصویر: ۳. آیت‌الله ۴. آیت‌الله ۵. ۹. ۱۱. ۱۲. ۱۵. ۱۹. ۲۰. ۲۱. ربانی املشی ۲۲. مهدوی خراسانی 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✨به مناسبت همزمانی سالگرد در ۱۲ آبان با چهلمین روز رحلت 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓به مناسبت همزمانی سالگرد در ۱۲ آبان با چهلمین روز رحلت ✨علامه حسن‌زاده آملی می‌فرمود: 🔹آقای شعرانی ذوالفنون بودند. بنده هیچ یک از اساتیدم را به تبحر در فنون مثل ایشان ندیدم. یکی از کتاب‌های دوره شفا، علم موسیقی است. مرحوم آقای شعرانی، موسیقی هم می‌دانست. فرانسه را به اندازه عربی می‌دانست و مسلّط بود. ترکی خوب میدانست و تلفظ می‌کرد. انگلیسی‌اش خوب بود اما نه مثل فرانسه‌اش. عبری را می‌دانست. خودش به من می‌گفت که من عبری را پیش یک ملای یهودی خوانده‌ام. 🔸جناب علامه شعرانی در ادبیات، قلم توانایی داشت. فارسی را خیلی سنگین، قوی و فصیح می‌نوشت. در ریاضیات عالیه، در نجوم، در میان علمای روحانی ما، در عصر خودم بنده کسی را به تبحر در ریاضیات از ایشان برتر ندیده‌ام. 🌨 يکي از خاطرات خوشي که از محضر شريف ايشان دارم اين است که يک روز زمستان که برف خيلي سنگيني آمده بود من از حجره بيرون آمدم، برف را نگاه کردم و مردد بودم که به درس بروم يا نه. اگر نميرفتم، دليل بر تنبلي من و عدم عشق و شوق من بود، به هر حال تصميم گرفتم بروم. رفتم تا در خانه ايشان در سه راه سيروس( فعلي) خواستم در بزنم، با آن برف سنگين که آمده بود، خجالت کشيدم. مدتي ايستادم که کسي بيرون بيايد، اما کسي نيامد. ديدم وقت درس هم دارد مي‌گذرد. در هر صورت در زدم. آقازاده‌هايشان در را باز کردند وارد شدم و رفتم. ديدم ايشان مشغول نوشتن هستند. با انفعال وارد شدم سلام کردم و به محض نشستن عذرخواهي کردم. گفتم آقا در اين برف مزاحم شدم، مي‌خواستم نيايم. گفتند چرا؟ گفتم در اين برف نمي‌خواستم مزاحم بشوم. گفتند: مگر شما که از تا اينجا مي‌آمديد، گداها در راه ننشسته بودند و گدايي نمي‌کردند؟ گفتم چرا بودند. ايشان گفتند: خوب آنها که تعطيل نکردند، ما چرا تعطيل کنيم؟!» 📚اندیشه نامه علامه شعرانی، ج۱، ص ۱۷۴_۱۷۰ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم آیت‌الله متوفای آبان ۱۳۳۵ش و مدفون در از علمای بزرگ در زمان پهلوی اول و دوم بود. 🔹ایشان که در و تدریس می‌فرمود، با گسترش ماجرای و آزردگی از این امر به شمیران که در آن زمان از روستاهای شمال تهران بود پناه برد که مردمی متدین و جوی سالمتر داشت. از اقدامات وی در آن زمان احداث در تجریش بود. ایشان بعدها به مسجد قائم چیذر رفت و تأثیر چشمگیری در تربیت دینی اهالی شمیران، به‌ویژه تجریش و چیذر داشت و برخی از جوانان جویندۀ علم، در درس‌هایی که در زیرزمین خانۀ وی برگزار می‌شد، شرکت جسته و از دانش وی بهره‌مند می‌شدند. 🔹سید محمداسماعیل چیذری از معتمدین محل درباره آیت‌الله نهاوندی چیذری می‌گوید: 🔹آیت‌الله نهاوندی دارای علم نجوم بود و طی حدود سی سال امامتش در این مسجد، هرسال را همیشه یک سال پیش از آن پیش‌بینی می‌کرد و درست و دقیق هم درمی‌آمد. وقتی نماز جماعت برپا می‌شد، مردم از نیاوران، رستم‌آباد، ازگل، درکه، قلهک، جماران، حصارولی، شاه‌آباد، اختیاریه و دزاشیب برای اقامه نماز جماعت پشت سر ایشان به مسجد قائم چیذر می‌آمدند. 🔹 در وصف آیت‌الله شیخ علی چیذری می‌نویسد: «آیت‌الله چیذری عالمی ربانی و آیتی سبحانی، خالی از هوا و تظاهرات و دارای نفس قدسی و ملکات فاضلۀ اخلاقی و خصال حمیده و صفات پسندیده و سیمایی ملکوتی بود.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran