eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀روزهای نخست ماه صفر سالروز شهادت است؛ شهید آیت‌الله که در وقایع مشروطه در شیراز به شهادت رسید. این عالم مجاهد در حوزه تهران در فقه و اصول از محضر و در حکمت از دروس و بهره برد. 📜 سند بالا اعلامیه آیت‌الله است که از همگان دعوت نموده تا در مجلس فاتحه شهید شیخ محمدباقر اصطهباناتی که در برگزار می‌شود شرکت نمایند. 🔹متن اعلامیه: «خدمت عموم انجمنهای محترمه متحده متحابه دارالخلافه زیدت توفیقاتهم و جمعت آرائهم فی حفظ بیضة الاسلام و قواعد دین خیرالانام اظهار می‌شود بر همه مخفی و پوشیده نیست که جناب مستطاب حجت‌الاسلام شیخ محمدباقر مجتهد اصطهباناتی در شیراز شهید گردیده و بر تمام مسلمین و برادران مؤمنین تعزیت داری و سوگواری در این باب واجب و لازم است؛ خصوصا سلسله جلیله اهل علم. لذا پس از تعزیت گویی به تمام اعضای انجمن های محترم اعلام می‌شود داعی به جهت اختصاصی که به شیراز و اهالی آن مملکت دارد از فردا صبح را که یوم پنجشنبه نهم [صفر] است در مدرسه مرحوم سپهسالار قدیم، اقامه مجلس فاتحه و تعزیت داری منعقد است، ان شاء الله همگی قدم رنجه داشته مستفیض شویم. الداعی خادم الشریعه الطاهره عبدالله بهبهانی» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ فیلسوف عالی‌قدر آیت‌الله متوفای ۲۴ ربیع‌الاول (۱۳۷۸) علاوه بر استفاده از محضر در ، به خاطر خصوصیت جامعیت معقول و منقول، مدتها تولیت این مدرسه را هم برعهده داشت. آیت‌الله درباره وی می‌فرماید: 📚دومین قلم فارسی ایشان مقالاتی است که علیه رضاخان نوشته بود. گویا رضاخان در جایی علیه قرآن کنایه‌ای زده بود. ایشان خیلی ناراحت شده بود و تحریک شد تا مجموعه مقالاتی در آن زمان بنویسد. ما این مقالات را نداشتیم. بعدها، اسناد انقلاب اسلامی به من داد. بعد از انقلاب ما توانستیم یک نسخه از آن پیدا کنیم. سلسله مقالات بسیار زیبایی بود، بسیار خوش‌قلم و عالی در دفاع از حجاب و قرآن. شهربانی قم این اسناد را دسته کرد و به همراه نامه‌ای با این مضمون که «مهدی حائری فرزند شیخ عبدالکریم اینها را نوشته، ما چه کنیم» برای آقای فروغی -که در آن زمان نخست‌وزیر بود- فرستاد. دست‌خط فروغی آنجا هست که «هیچ اقدامی نکنید و هیچ عکس‌العملی نشان ندهید». این سلسله مقالات به فارسی بود. ☘ او عاشق ایران و عاشق زبان فارسی بود. در آن زمان بنا نبود کسی فارسی بنویسد و در حوزه کسی نمی‌توانست فارسی بنویسد، آن هم به این روانی و زیبایی. کسی فقه فارسی نمی‌نوشت، فلسفه فارسی نبود. این علم کلی... واقعاً هنرمندانه و زیبا نوشته شده... بعد دیگر همه کتاب‌هایشان را فارسی می‌نوشتند و اصرار داشتند بر فارسی‌نویسی. 🌿 هنر فارسی‌نویسی، علاقه به زبان فارسی و به وطن، و عِرق ایرانیت از اولین خصوصیات و ویژگی‌های ایشان است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم آیت‌الله متوفای آبان ۱۳۳۵ش و مدفون در از علمای بزرگ در زمان پهلوی اول و دوم بود. 🔹ایشان که در و تدریس می‌فرمود، با گسترش ماجرای و آزردگی از این امر به شمیران که در آن زمان از روستاهای شمال تهران بود پناه برد که مردمی متدین و جوی سالمتر داشت. از اقدامات وی در آن زمان احداث در تجریش بود. ایشان بعدها به مسجد قائم چیذر رفت و تأثیر چشمگیری در تربیت دینی اهالی شمیران، به‌ویژه تجریش و چیذر داشت و برخی از جوانان جویندۀ علم، در درس‌هایی که در زیرزمین خانۀ وی برگزار می‌شد، شرکت جسته و از دانش وی بهره‌مند می‌شدند. 🔹سید محمداسماعیل چیذری از معتمدین محل درباره آیت‌الله نهاوندی چیذری می‌گوید: 🔹آیت‌الله نهاوندی دارای علم نجوم بود و طی حدود سی سال امامتش در این مسجد، هرسال را همیشه یک سال پیش از آن پیش‌بینی می‌کرد و درست و دقیق هم درمی‌آمد. وقتی نماز جماعت برپا می‌شد، مردم از نیاوران، رستم‌آباد، ازگل، درکه، قلهک، جماران، حصارولی، شاه‌آباد، اختیاریه و دزاشیب برای اقامه نماز جماعت پشت سر ایشان به مسجد قائم چیذر می‌آمدند. 🔹 در وصف آیت‌الله شیخ علی چیذری می‌نویسد: «آیت‌الله چیذری عالمی ربانی و آیتی سبحانی، خالی از هوا و تظاهرات و دارای نفس قدسی و ملکات فاضلۀ اخلاقی و خصال حمیده و صفات پسندیده و سیمایی ملکوتی بود.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
. 🔰 روزهایی که گذشت یادآور رحلت آیت‌الله است. خاندان ایشان تا پنج پست همگی از اهل علم بودند و پدرشان آیت‌الله مشهور به از علمای طراز اول تهران بود که در مسجد اقامه جماعت می‌کرد. ( قاب عکس بر دیوار، تصویر آیت‌الله سید محمدباقر مسجدحوضی) ☘️ سید محمدرضا علوی تحصیل خود را در همین مدرسه سپهسالار آغاز کرد و در دوران تحصیل بیش از همه با در ارتباط بود و از محضر اساتیدی چون آیت‌الله ، ، و بهره برد. 🔸آیت‌الله علوی تهرانی پس از دوره‌ای تحصیلات عالی در حوزه قم، در سال ۱۳۴۵ به تهران بازگشت و از سال ۱۳۵۱ش در (ع) در خیابان کارگر شمالی به اقامه جماعت و تعلیم و تربیت پرداخت. 🍃 آیت‌الله علوی تهرانی در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۷۵ دارفانی را وداع گفت. ✨ ایشان ۲۰ روز قبل از وفات فرموده بودند: دوست خوبی از من دعوت کرده است. وقتی اطرافیان چند مرتبه اصرار کردند که چه کسی از شما دعوت کرده است، فرمودند: «میهمان حضرت امام محمدباقر علیه السلام هستم.» تا آنکه در روز ولادت امام محمدباقر (ع) رحلت فرمودند. 🔸اکنون فرزند ایشان واعظ ارجمند حجت‌الاسلام سید محمدباقر علوی تهرانی به جای پدر در مسجد حضرت امیر(ع) به اقامه جماعت می‌پردازد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍️ روز گذشته یعنی ۱۶ بهمن که پیکر مرحوم استاد آیت‌الله در خاک آرمید، مصادف بود با درگذشت استاد او حکیم الهی، آقا که پس از حدود یک قرن حیات پاک، در سال ۱۳۶۵ش در تهران دار فانی را وداع گفت. راقم این سطور از استاد طبرستانی شنیدم که بیشترین استفاده را در حکمت از محضر مرحوم جولستانی برده است و می‌فرمود: «آقای جولستانی مرد بزرگ و گمنامی بود و خودش می‌گفت که من در خصوص فلسفه از آقای شعرانی بیشتر زحمت کشیده‌ام، گرچه آقای شعرانی جامعیت بیشتری دارد و در ریاضیات و طب و... به‌خوبی کار کرده است.» حکیم جولستانی مدت ۹ سال در از محضر بهره برد و آن در وصف شاگردش چنین مرقوم فرمود: «جناب مستطاب شریعتمدار مروّج الأحکام، قدوة الأفاضل، عمدة المحققین، آقای شیخ علی‌محمد تویسرکانی ـ سلّمه الله تعالی ـ از افاضل طلاب و محصلین مدرسۀ مبارکۀ مرحوم محمدخان سپهسالار هستند و عمر خود را در تحصیل علوم عقلیه و نقلیه مصروف داشته و سنین متمادیه در مجلس درس این حقیر حضور به هم رسانیده‌اند و مراتب شامخه و مقامات علمیه و محاسن اخلاق ایشان بر احدی از ابناء زمان، مخفی و مستور نیست». یکی از شاگردان حلقه درس حکمت آیت‌الله جولستانی می‌نویسد: «ایشان در این اواخر، دوران سختی را میگذراند، بطوری که تقریبا در هر صد قدمی که بر می‌داشتند، چندین بار به کناری استراحت و تجدید نفس می‌نمودند. بدون اغراق تنها یک نماز چهار رکعتی ایشان حدود بیست دقیقه به طول می‌انجامید. ولی با این حال حتی‌الامکان نماز جماعت را بپا می‌داشت... مرحوم جولستانی شیفتگی خاصی به خاندان وحی (س) داشت و به همین جهت سالهای سال شب‌های پنجشنبه مجلس عزاداری و مرثیه خوانی داشتند، و این مجلس تا آخرین پنجشنبه یعنی یک روز قبل از رحلت ایشان برقرار بود.» گاهی هم در این مجلس روضه شرکت می‌کردند. آیت‌الله طبرستانی که خود در این جلسات شب‌های جمعه شرکت می‌کرد، می‌فرمود: «مرحوم ، صاحب هم گاهی در این روضه شرکت می‌کرد. آقای هم می‌آمد و شب‌هایی که اطعام بود، به مرحوم آقای جولستانی با مزاح می‌گفت: "آقا! امشب شب قدر است؟" یعنی اطعام هم دارید؟» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 تصویر بالا متعلق به جناب میرزا حسن کرمانشاهی (متوفای ۱۳۳۶ق) از حکمای بزرگ است که به تازگی یافت شده و در حال حاضر تنها تصویر موجود از آن حکیم الهی است. وی بعد از استاد خود کرسی تدریس حکمت در را برعهده گرفت. 🔹درباره حکیم آورده‌اند: «قطع نظر از مقامات علمی، بسیار عفیف النفس و پاکدامن و وارسته از دنیا و مقبل به آخرت بود. با اینکه معیشتش در نهایت سختی می‌گذشت، در مدت عمرش به احدی اظهار عسرت ننمود و به همان حقوق مدرسه قناعت فرمود.» یکی از شاگردان جناب میرزا حسن کرمانشاهی گوید: از عطاری چای گرفتم. بر کاغذی که در آن چای ریخته بود، این عبارت را دیدم: «فصل فی النفس الکلیة الفلکیة»؛ خط را شناختم و چنین گمان کردم که خط استادم آقا میرزا حسن باشد. نزد عطار رفتم و از او جویا شدم که این کاغذ را از کجا آورده است و عطار به خانه میرزا اشاره کرد. بعدها این مطلب را به جناب میرزا عرض کردم. فرمود: «از این کاغذها فراوان به عطار داده شده است و تنها یکی به دست تو افتاده». 📚تاریخ حکما و عرفا ص۴۳۶ شاگردان: علامه رفیعی قزوینی میرزا احمد آشتیانی حاج شیخ محمدتقی آملی سید کاظم عصار میرزا مهدی آشتیانی و... 📷 شخصی که کنار جناب میرزا حسن کرمانشاهی نشسته، طبق قرائنی احتمالا است که در آن زمان به محضر وی رفت و آمد داشته است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 مدرسه سپهسالار قدیم / حجره سمت چپ: حجره دکتر احمد مهدوی دامغانی/ حجره سمت راست: حجره آیت‌الله میرزا مهدی آشتیانی ✍ دکتر احمد مهدوی دامغانی در حوالی سالهای ۲۴ تا ۲۸ در تحصیل می‌کردند و از جمله مهمترین اساتیدشان در این مدرسه عبارتند از و میرزا محمدعلی مدرس تبریزی صاحب ریحانة الادب. ایشان در این دوره با ، آیت‌الله سید محمدرضا علوی تهرانی و حاج آقا مهدی حائری تهرانی همدرس بودند. 🔹دکتر مهدوی دامغانی در بیان خاطراتی از آن دوره نوشته‌اند: «عاشورای سال ١٣۶۵ق/ ١٣٢۴ش... در بامداد آن روز، برای تلاوت زیارت عاشورا که بهتر است در مکان بلندی و در زیر آسمان خوانده شود، به پشت‌بام شرقی مدرسه رفتم و در گوشۀ جنوبی آن به تلاوت عاشورا و سپس نماز و عبادت و دعای علقمه پرداختم. کارم که تمام شد، برخاستم که از پلکان پایین بروم و هنوز به پلکان نرسیده بودم، دیدم آقای خیابانی [صاحب ریحانة الادب] از حجرۀ خود بیرون تشریف آوردند، ولی عبا بر دوش ندارند. سلام عرض کردم و جملۀ معهود: عظّم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین علیه‌السلام، را ادا کردم و ایشان درحالی‌که اشک می‌ریختند، سلام مرا جواب و جمله را تکرار فرمودند... ایشان همچنان اشک‌ریزان، جلوی بنده ایستادند و فرمودند: تقبّل الله إن شاءالله، اسم شریف جنابعالی چیست؟ عرض کردم: اسمم احمد و نام خانوادگی‌ام مهدوی دامغانی است... دومین حجرۀ تحتانی سمت غرب که شمال حجرۀ این حقیر بود، اختصاص به مدرس راتب مدرسه داشت که در آن سال‌ها این سمت به‌وجود محترم مرحوم آیت‌الله آقای حاج میرزا مهدی آشتیانی قدس سره مزین بود...» (📖زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، صص ١٠٣ تا ١٣۶.) 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
هدایت شده از تاریخ حوزه طهران
📷 استاد جاودان در سنین جوانی در محضر استاد خود آیت‌الله حق‌شناس 🗓 به مناسبت ۱ مرداد سالگرد رحلت فقیه و عارف عظیم الشأن ✨حاج درباره استاد خود آیت‌الله حق‌شناس می‌نویسند: ✍«شب بيست يكم محرم سال 1373 قمري مطابق با سال 1331 شمسي ‎محمدحسين_زاهد به لقاء الهي رفت. ايشان وصيت كرده بود كه براي اداره و امامت نماز مسجدشان، آيت ا... حق‎شناس را دعوت كنند، و فرموده بود كه: «ايشان علما و عملا از من جلوتر است.» بزرگان محل و سرشناسان اهل مسجد به قم مي روند، و به محضر آيت ا... بروجردي (ره) مي‎رسند، و از ايشان درخواست مي كنند كه حاج آقاي حق‎شناس را براي امامت مسجد امين‎الدوله كه در كوچه چهل تن بازار تهران واقع بود، مأمور كنند. آيت الله بروجردي طبق نقل كساني كه در اين جمع به محضرشان رفته بودند، فرمودند : «شما فكر نكنيد، يك طلبه است كه به تهران مي آيد، شما مرا به همراه خود به تهران مي بريد.» ✨آيت الله حق‎شناس مي فرمودند: «بازگشت به تهران براي من بسيار گران بود. قم براي من، محل پيشرفت و ترقي علمي و عملي بود و به هيچ وجه ميل به آمدن به تهران را نداشتم.» روزهاي سختي بر ايشان گذشته بود. به مشورت با امام رضوان‎ا... عليه مي روند، ايشان مي فرمايند: «وظيفه است، بايد برويد.» عرض مي كنند: «شما چرا نمي رويد؟» ايشان مي فرمايند: «به جدم قسم اگر گفته بودند: روح ‎الله بيايد، من مي رفتم.» 🔹آیت‌الله حق‌شناس بعدها علاوه بر اداره تولیت را برعهده گرفتند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷شیخ عباسعلی محقق (پدر دکتر مهدی محقق) در دادگاه؛ ردیف جلو، نفر اول از چپ. ✍ تصور کنید: درگیری و ستیز بر سر و الزام بر در زمان ؛ علما قیام می‌کنند و مشهد به پا می‌خیزد. مردم در تجمع می‌کنند. سخنرانان از جمله هم جزء واعظان مبارز این عرصه است. مردم بسیاری به ضرب گلوله شهید می‌شوند و شیخ عباسعلی تحت تعقیب قرار می‌گیرد. دو ماه از این خانه به آن خانه پنهان می‌شود. سرانجام تسلیم می‌شود و پس از اعزام به تهران، سه سال در زندان قصر حبس می‌شود. پس از آزادی در سال۱۳۱۷ش، ممنوع المنبر می‌شود و البته حق ندارد از حومه تهران هم خارج شود. خانواده‌اش از مشهد به تهران می‌آیند. شیخ عباسعلی واعظ اجازه منبر و وعظ نداشت و از این‌رو درآمدی هم نداشت تا دو اتاق اجاره کند. خود و دو پسرش در حجره‌ای در ساکن می‌شوند و بقیه خانواده، در اتاقی کوچک در . عالمی که دانش فقهی و به ویژه حدیثی‌اش زبانزد بود، ناچار می‌شود برای امرار معاش به کشاورزی در یکی از روستاهای شهر ری و کرج روی آورد. (حدیث نعمت خدا ص۲۲ و ۲۳) این روزگار، حقیقتا روزگار عسرت روحانیت بود. دولتی که نه تنها با روحانیت، که حتی با دین سر ستیز داشت. در میان شهر به ندرت عالمی عمامه به سر و زنی با حجاب به چشم می‌خورد. بسیاری از مساجد و مدارس علمیه تعطیل یا تبدیل شده بود. اما آخر تابستان ۱۳۲۰ آنگاه که تانک‌ها و نفربرهای همسایه شمالی، به سوی تهران سرازیر شد، همان کسی که بر دین و روحانیت می‌تاخت، پا به فرار گذاشت. 🕌@tarikh_hawzah_tehran
💠 توفیق دیداری دوباره با آقای دست داد و همراه با مدیر و کارشناسان مرکز اسناد حوزه و روحانیت به محضرشان شرفیاب شدیم. اسناد و تصاویر خاندان ایشان را دیدیم و خاطرات ارزشمندشان را مرور کردیم. از جمله این کلمات: 🔹«یکی از استادان ما بود. در حجره داشت و شب‌های جمعه در سخنرانی می‌کرد و مطالب علمی را برای عوام بیان می‌کرد. حافظه عجیبی داشت، اما در نهایت فقر و بیماری به سر می‌برد. یکبار که به منزلشان رفتم دیدم زن صاحبخانه برای زیاد کردن اجاره، به ایشان فحاشی می‌کرد و می‌گفت: «اگر اجاره را زیاد نکنی آشغالهایت را میریزم توی زباله». آشغالهای ایشان چه بود؟ مثلا ترجمه اسفار ملاصدرا، یا شفای ابن سینا!» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠خاطرات آیت‌الله حاج آقا متوفای ۱۸ تیر ۱۳۷۸ « را که ساختمانش برای مرحوم فیلسوف معروف در زمان ساخته شده بود و در وقفنامه آن تصریح شده که بایستی مدرسش ماهر در معقول یعنی در فلسفه و ناظر در منقول باشد به اینجانب واگذار کردند. قبل از من مرحوم آقا که استاد فلسفه من بود و من کتاب شفا را پیش ایشان خواندم متصدی تدریس آنجا بودند بعد از مرحوم آقا علی مدرس. بعد از اینکه آقا میرزا مهدی آشتیانی هم فوت کرد آن مدرسه به مناسبتی بنده را تشخیص دادند که هم ماهر در معقول هستم و هم ناظر در منقول هستم من به جای مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی مدرس مدرسه سپهسالار قدیم شدم و همه مدرسه سپهسالار به سرپرستی من واگذار شد... این همزمان با دانشکده رفتن بود البته (۱۳۳۱_۱۳۳۲). به این مناسبت چون سوابق علمی من آنجا مشخص بود دیگر دانشگاه تهران مرحله استادیاری از من نخواست و یکسره ما را به دانشیاری ارتقا داد... در زمان مرحوم یک اختلافی راجع به برنامه‌های شرعیات بین دولت و مرحوم آقای بروجردی پیش آمده بود... بنده به معرفی مرحوم آقای بروجردی و به انتصاب مرحوم دکتر مصدق به عنوان مجتهد جامع الشرایط شورای عالی فرهنگ منصوب شدم تا به این اختلاف رسیدگی کنم.» 📚خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی ص۲۶_۲۴ 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran