❇️ محاکمه یک خبرنگار صرفا به خاطر مصاحبه با هویدا در زندان
💠 روزنامه #لوموند در شماره اخیر خود گزارشی درباره محاکمه و موارد اتهام خانم #کریستین_اوکرنت، روزنامه نگار فرانسوی که موفق شده بود چند روز پیش قبل از اعدام #هویدا با او در زندان مصاحبه کند منتشر کرد.
💠 پخش این مصاحبه در فرانسه موجب اعتراض و انتقاد شدید محافل سیاسی و خبری فرانسه علیه او شد.
به همین جهت باعث شد او به اتهام #رفتار_اهانت_آمیز و #خطاکارانه نسبت به قوانین مدنی محاکمه بشود.
او متهم است که با #سوالات_بازجویانه خود، اعدام هویدا را تسریع کرده است.
بامداد، 29 خرداد، ص1و10
📌پ.ن1: این وضعیت کشوری است که خود را مهد #آزادی میداند؛ یک خبرنگار را به اتهام مصاحبه با یک شخصیت سیاسی محاکمه میکند چون سوالاتش بازجویانه بوده است.
▫️عجیب اینکه آنها به جنایات رژیم شاه در دوران 13 ساله حکومت هویدا اعتراض نمیکنند و اساسا کاری با آن ندارند اما به یک خبرنگار ساده که در زندان با او مصاحبه کرده اعتراض کرده و او را محاکمه میکنند!
این است همان معنای #حقوق_بشر امروزی!
📌پ.ن2: این کلیپ، همان مصاحبه ای است که این خانم با هویدا در زندان گرفته است.
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
💠 تحلیل #میشل_فوکو از جامعه شناسان مشهور غربی پیرامون انقلاب اسلامی ایران:
🔻انقلاب مذکور بخاطر درگیری طبقات یا بوسیله یک حزب یا یک گروه پیشتاز که ملت را بدنبال خود براه انداخته باشد،رخ نداده است.
#اراده_همه بود که این انقلاب را بوجود آورد.
فلاسفه و قانوندانان جهان،راجع به اراده و خواست جمعی قلم فرسائی بسیار کرده اند ولی هیچکس در هیچ جای جهان نمونه ای از آن را به چشم ندیده بود
🔻به هنگام سفر خود به ایران، این #اراده_جمعی را از نزدیک لمس کردم،درست مثل آنکه با دستم چیزی را لمس کرده باشم.
«میان #اراده_ملی_مردم_چین در خلال انقلاب فرهنگی شان به سال ۱۹۶۷ با #اراده_ملی_ایران تفاوت بسیاری وجود دارد.
🔻تغییر اساسی دیگر که ایرانی ها طالب آن بودند، #تغییر_درونی، دگرگونی روابط با دیگران، اشیاء، #ابدیت و #خدا بود.
به نظر آنها انقلاب واقعی باید اساسی و از #درون سرچشمه گیرد.
دراینجا بود که اسلام نقش خود را به راستی ایفا کرد.
برخلاف #مارکس که میگوید:«مذهب #افیون_ملت هاست» #اسلام ۱۹۷۸ ثابت کرد که مذهب، نه فقط افیون ملتها نبوده، بلکه #روحِ_دنیایِ_بی_روح است.
🔻انقلاب ایران میتواند درس عبرتی برای #پند_پذیران باشد.انقلاب ایران #اراده_ملتها را محترم شمرده و شخصیت انسان را مقدس میداند و عقیده دارد که آدمی نباید مورد ظلم و ستم قرار گیرد و آزادی اش را از دست بدهد.
اغلب کشورها #ادعای_آزادی میکنند درحالیکه آنرا نمیشناسند. برسر آن رقابت میکنند ولی همه آنها دروغگویانی بیش نیستند.
📌پ.ن: در کتاب «ایران: روح یک جهان بی روح»، نشر نی، تفصیل این تحلیل را از میشل فوکو بخوانید.
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل در دلم نیست از شوقت ای ماه
این چه زمینی است؟ آه از دلت آه...
#محمد_سهرابی
#معنی
#محمد_سهرابی_معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
هدایت شده از تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش اول)
🔹#محرم که میرسد، همیشه برایمان از #بی_وفایی_کوفییان میگویند، اما خوب است مقداری هم به نوع تعامل دیگر قبایل با مسئله #کربلا بپردازیم. #سید_الشهدا هم پیش از شروع نهضت و هم هنگام شروع نهضت، افراد، گروه ها و قبائل مختلفی را برای پیوستنشان به این حرکت دعوت کردند، از جمله اهل بصره را. در ادامه اندکی به نوع تعامل #بصریان خواهیم پرداخت.
🔸حضرت نامه دعوت را توسط #سلیمان به پنج قبیله بصره و بزرگان آن فرستاد. حضرت در نامه فرموده بود: رَدای خلافت ازآنِ ما بود اما دیگران از ما گرفتند و ما هم به آن تن دادیم تا موجب #اختلاف و #تفرقه نشود. شما را به #کتاب_خدا و #سنت_پیامبر دعوت میکنم که امروز سنت رسول الله از میان رفته و #بدعت ها زنده شده. اگر از فرمانم پیروی کنید شما را به #صراط_مستقیم و سبیل رشاد هدایت میکنم.
🔹یکی از آن سران، #منذر_بن_جارود بود، کسی که از صحابی امیرالمومنین(ع) بشمار میرفت و در جنگ #جمل فرماندهی بخش کوچکی از سپاه حضرت را به عهده داشت. حضرت او را والی و حاکم شهر #اصطخر فارس کرد اما او در #بیت_المال خیانت کرد و بخشی از آن را برای خود برداشت. حضرت نیز به او چنین می نویسد:
➕«خوبى پدرت، مرا درباره تو فريب داد. گمان مىكردم تو از شيوه و رفتار او پيروى مىكنى؛ امّا آن گونه كه از تو به من رسيده، #پيروى_هوا_و_هوس را رها نمىكنى، گرچه به دينت آسيب رسانَد، و به سخن خيرخواهان، گوش فرا نمىدهى، هرچند خالصانه خيرخواهى كنند.
به من خبر رسيده كه كارهاى بسيارى را بر زمين مىگذارى و براى سرگرمى و تفريح و صيد، بيرون مىروى و در ثروت خداوند، نسبت به باديهنشينان قبيلهات گشادهدستى مىكنى، گويا #ميراث_پدر_و_مادر توست. به خدا سوگند، اگر اين گزارشها درست باشد، شتر قبيلهات و بند كفشهايت از تو بهترند.
خداوند، لهو و لعب را نمىپسندد و خيانت به مسلمانان و تباه كردن كارهاى آنان، خداوند را به خشم آورَد، و كسى كه چنين است، شايسته نيست كه با او مرزها پاسدارى شود و ثروتهاى عمومى، گردآورى گردد و امين اموال مسلمانان قرار گيرد. هر گاه نامهام به تو رسيد، نزد من بيا»
🔸منذر به #کوفه می آید و حضرت او را به پرداخت غرامت محکوم و زندانی میکند اما چندی بعد با #وساطت و شفاعت #صعصعة_بن_صوحان (که از بهترین صحابه حضرت و از بزرگان قبیله منذر بود) آزاد میشود، البته پس از آن كه او را قسم داد و او هم قسم ياد كرد كه ندارد. این ماجرای تاریخی پر از عبرت ها برای امروز ماست، از #عدالتخواهی عده ای و عدم توجه منذر به آنها تا نوع تعامل حضرت با او، از وساطت صعصعة تا پذیرش آن توسط حضرت...
🔹خب حالا این صحابی امیرالمومنین(ع) چگونه با دعوت فرزندش سیدالشهدا تعامل میکند؟ او این مسئله را به #عبید_الله که حاکم وقت #بصره بود اطلاع میدهد چون دخترش همسر عبیدالله بود و میترسید این نیرنگ و شگرد او برای گرفتن #ناصران_حسین(ع) باشد. عبیدالله نیز فرستاده و سفیر حسین را گردن میزند. کار به جایی رسید که حتی براساس برخی گزارشات وقتی عبیدالله والی کوفه شد، یکی از همراهان او به کوفه همین جناب منذر بوده است.
🔸جالب است که همین منذر پیش از ماجرای کربلا یک وقت سیدالشهدا را دید و به ایشان گفت: خدا مرا فدايت كند، اى فرزند پيامبر خدا! در چه حالى هستى؟ حضرت هم فرمود: «...از #گرفتارى_هاى _اين_امّت، آن است كه اگر آنان را فرا بخوانيم، اجابتمان نمىكنند و اگر آنها را وا گذاريم، به وسيلۀ غير ما هدايت نمىيابند»، اما با این حال او همچنان اصرار داشت مسیر دیگری را دنبال کند.
🔹جالب تر آنکه در گزارش دیگری خود جناب منذر نقل کرده در جنگ #جمل وقتی با حضرت امیر(ع) وارد بصره و مکانی به اسم «#زاویه» شدیم، حضرت توقّف كرده و چهار ركعت نماز خوانده و گونههايش را به خاك ساييد و اشكهايش با خاك، عجين شد. سپس دستهايش را بلند كرد و چنین دعا فرمود: «بار خدايا! ...اين، بصره است. از تو خيرهايش را مىخواهم و از شرّش به تو پناه مىبَرَم... بار خدايا! اين گروه، اطاعت مرا كنار نهادند و بر من ستم كردند و بيعتم را شكستند. بارخدايا! خون مسلمانان را خودت حفظ كن.
📌منذر، هم ندای عدم اطاعت مردم از امامشان را از لسان سیدالشهدا شنید و هم از لسان امیرالمومنین اما باز خود #عبرت نگرفت و مطیع امامش نشد. آیا این ماجرا برای امروز ما عبرتی دارد؟
📚تمامی استنادات تاریخی از دو کتاب دانشنامه امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) نشر دارالحدیث می باشد که به دلیل تعدد استنادات صفحات ذکر نشده.
➕بخش دوم: https://eitaa.com/TarikhDEF/134
➕بخش سوم: https://eitaa.com/TarikhDEF/138
➕بخش چهارم: https://eitaa.com/TarikhDEF/144
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
هدایت شده از تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش دوم)
🔹در نوشته قبل به نامه سیدالشهدا به بصریان و خصوصا #منذر_بن_جارود و شخصیت رو به افول او و عبرت های آن پرداخته شد. حضرت نامه دوم را برای #احنف_بن_قیس، یکی دیگر از سران بصره نوشتند. بررسی این شخصیت ها پُر از عبرت هاست. او نیز مانند جناب منذر، شخصی رو به #انحطاط بود...
🔸احنف کسی بود که در عصر پيامبر(ص) اسلام آورد اما ايشان را نديد. او به بردبارى و آقايى، شهره بود. از فرماندهان #سپاه_عمر در فتح #خراسان و از فرماندهان #لشكر_عثمان در فتح #مَرو بشمار میرفت. در #جنگ_جَمَل با اینکه #عايشه او را به همراهى دعوت كرده بود امّا او با سخنانى هوشمندانه موضع عايشه را ناروا دانست و به همراه چهارهزار نفر از قبيلهاش از جنگ کناره گرفت و عملا نه با علی(ع) همراهی کرد و نه با عایشه.
🔹#الجمل ماجرا را چنین گزارش کرده: احنف پيكى به سوى على(ع) فرستاد و گفت من در میان قومم همچنان بر اطاعت تو هستم و یکی از این دو کار را میتوانم برایت انجام دهم: 1. اینکه با 200 شمشیرزن از خاندانم به یاری تو بیاییم. 2. یا اینکه در قومم بمانم و مانع پیوستن 4000 شمشیرزن قبیله ام به سپاه #عایشه شوم؛ حال هرچه شما امر کنید همان را انجام میدهم. حضرت امير نیز پاسخ داد در میان قومت بمان و مانع حرکت 4000 نفر به سمت عایشه شو. احنف نیز چنین کرد.
🔸این نقل نشان میدهد احنف توانایی یاری حضرت به همراه 4000 شمشیرزن را نداشته و صرفا توانسته آنها را نگه دارد تا به عایشه نپیوندند اما #الجَمَل نقل دیگری هم دارد که مقداری بحث را متفاوت میکند. در این نقل آمده وقتی فرستاده احنف بر على(ع) وارد شد و خبر داد که احنف قومش را نگه داشته تا به عایشه نپیوندند، مردى گفت: اى امير مؤمنان! اين احنف كيست؟
🔹آن فرستاده گفت: او، #زيرك_ترينِ_عرب و بهترينِ آنان براى قومش است. على(ع) نیز در کلامی طعنه آمیز فرمود: «چنين است و من او را با #مُغيرة_بن_شعبه مىسنجم كه به #طائف رفته و در آن جا مانده و منتظر است تا ببيند مردم به فرمان چه كسى درمىآيند».
🔸اینکه حضرت او را با مغیرة مقایسه کرده و چنین تحلیل میکند، آشکار میکند احنف حداقل در ظاهر خود را علی(ع) دوست و مطیع او نشان میداده اما در باطن، میلش به دنیاطلبی و روشش تغییر رنگ براساس شرایط بوده. انگار سياست او بیشتر مبنى بر مسامحه و همراهى با قوم و قبيله خود و دورى از تنش ها بوده، چه اینکه در آشوب #ابن_حَضْرَمى نیز او اعتزال پيشه كرده و از على(ع) دفاع نمیکند.
🔹البته احنف آدم کمی نبود، درست است در #جمل همراه علی(ع) نیست اما در #صفین از فرماندهان سپاه اوست و نقشی فعال دارد و در جريان #حَكَميت، پيشنهاد میکند او به جاى ابوموسى، حَكَم معرفی شود. #وقعة_الصفین ماجرای جنگ صفین را چنین گزارش میکند:
🔸احنف به سوى على(ع) رفت و گفت: اى امير مؤمنان! من در جنگ جمل، دو راه به تو پيشنهاد كردم كه اگر بخواهى، پيروانم را كه اندكاند به یاری تو آورم و يا قبيله #بنى_سعد را كه بسيارند از جنگ با تو بازدارم. شما هم گفتى قومت را بازدار كه همين جلوگيرى براى كمك به من كافى است. من نيز به فرمان تو ماندم و چنین کردم.
🔹اما اين #ابوموسى_اشعرى، كسى است كه من عصاره خِرَدش را دوشيده و او را فردى #سطحى و #كُند_ذهن يافتهام. او مردى از يمن است و قومش همراه معاويهاند. تو اكنون با مردى سخت و گران جان مثل #عمرو_عاص روبهرويى؛ مردى كه با خدا و پيامبرش جنگيده لذا كسى بايد به رويارويىاش برود كه چنان خود را از او دور نگه دارد كه گويى با ستارگان آسمان است و چنان خود را به آنان نزديك كند كه گويى در كف دستشان است.
🔸پس مرا بفرست كه به خدا سوگند، عمرو، هيچ گِرهى را نمىگشايد، مگر آن كه سختتر از آن را برايت مىبندم. پس اگر مىگويى كه من از ياران پيامبر خدا نيستم، پس صحابى ديگرى غير از ابوموسی را انتخاب کن و مرا نيز همراه او بفرست. حضرت امیر(ع) فرمود: «اينان ابوموسی را با آن كلاه زاهدنمايَش عَلَم كرده و نزد من آوردهاند و گفتهاند: «اين را بفرست كه ما به او رضايت داريم» و خداوند، خود، امر خويش را پيش مىبرد».
🔹احنف وقتی میبیند چاره ای نیست به سراغ ابوموسی میرود و برای او کلاسی از #روابط_دیپلماتیک برگذار میکند تا به او بیاموزد چگونه با عمرو عاص دیدار کند و چه نکاتی را ملاحظه کند تا #نیرنگ او را نخورد.
🔸این تنها نقش آفرینی احنف در صفین نبود بلکه پیش از شروع جنگ وقتی حضرت، #اهل_بصره را دعوت به یاری برای جنگ با #معاویه میکند همین احنف است که برمیخیزد و میگوید: «به خدا سوگند که به تو پاسخ مثبت مىدهيم و با تو حركت مىكنيم، چه آسان باشد، چه دشوار، گوارا يا ناگوار! و در اين راه، اميد خير مىبريم و پاداشِ خداى بزرگ را.»
ادامه دارد....
📚دانشنامه امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) نشر دارالحدیث.
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
هدایت شده از تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش سوم)
🔹البته احنف بعدا نزد #معاویه نیز جايگاه خوبی داشت ولى در همان روزگار نیز از ستايش #حضرت_امیر(ع) و مدح ايشان كوتاه نمىآمد. در گزارشی از #تاریخ_دمشق آمده احنف بر معاويه وارد شد. معاويه به او گفت: تو بودى كه در #جنگ_صفّين، عليه ما شمشير زدی و در #جنگ_جمل #امّ_المؤمنين را وا نهادى؟!
🔸گفت: اى معاويه! بهگذشتهها باز مگرد كهشمشيرهايى كه با آنها با تو جنگيديم، هنوز بر گردنهايمان آويخته است و دلهايى كه با آنها دشمنت مىداشتيم، هنوز در درون سينههاى ماست و به خدا سوگند، يك وجب به خيانت پيش نخواهى آمد، مگر آن كه يك ذراع به نيرنگ به سوى تو مىآييم و اگر بخواهى مىتوانى با گوشهاى از #عفوت، كدورت دلهاى ما را صفا دهى. معاویه هم گفت: حتما چنين مىكنم.
🔹در گزارش دیگری آمده معاویه و جمعیتی دور او نشسته بودند كه مردى از شام وارد و به سخنرانى ايستاد و در پايان كلامش، على(ع) را #لعن كرد. مردم، ساكت ماندند اما #احنف_بن_قیس به سخن آمد و گفت:
🔸«اى امير مؤمنان! اين گوينده كه اين گونه سخن گفت، اگر مىدانست كه رضايت تو در نفرين كردن پيامبران است، آنها را نيز نفرين مىكرد! از خدا پروا كن و على را واگذار كه او به ديدار پروردگارش شتافت و به تنهايى در قبرش آرميد و با كردارش تنها ماند و به خدا سوگند، تا آن جا كه ما مىدانيم، از همه پيشگامتر، پاكْ خوى، پاك نهاد و مصيبت فقدان او بزرگ بود.»
🔹معاويه به او گفت: اى احنف! ديده بر خار نهادى و سخن، نسنجيده گفتى و به خدا سوگند، بايد بر منبر شوى و او را خواه ناخواه نفرين كنى. احنف به او گفت: اى امير مؤمنان! اگر از من درگذرى، به سود توست و اگر مرا بر آن مجبور كنى، به خدا سوگند، زبانم به آن نخواهد چرخيد.
🔸احنف گفت اگر بر منبر بروم چنین میگویم: «اى مردم! امير مؤمنان معاويه به من فرمان داده است كه على را نفرين كنم و من مىگويم على و معاويه اختلاف كردند و با هم جنگيدند و هر يك ادّعا كرد كه ديگرى بر او و پيروانش ستم كرده است. پس چون دعا كردم، آمين بگوييد، خدايتان بيامرزاد!».
🔹و سپس مىگويم: «خدايا! تو به همراه فرشتگان و پيامبران و همه آفريدگانت، هر يك از اين دو را كه بر ديگرى ستم كرده، نفرين كن و گروه متجاوز را نفرين كن و خدايا آنان را بسيار نفرين كن. آمين بگوييد، خدايتان بيامرزاد!». اى معاويه! نه يك كلمه بر آن مىافزايم و نه يك كلمه از آن مىكاهم، حتّى اگر جانم بر سر آن برود. معاويه هم گفت: در اين صورت، تو را مجبور به سخنرانى نمىكنيم!
🔸احنف همان کسی است که وقتی معاویه از قبایل مختلف میخواهد که با یزید بیعت کنند و قبایل هیئت هایی برای #بیعت به #شام میفرستند، او نیز جزو هیئت #بصره بود. دو گزارش از این ماجرا نقل شده که میتوانید آن را در منابع دنبال کنید.
🔹حقیقتا انسان موجود عجیبی است، همین احنف خود نقل میکند: یک وقت بر معاويه وارد شدم. از شيرينى و ترشى، آن قدر آورد كه شگفتى مرا برانگيخت. آنگاه معاویه گفت: آن غذاى رنگين را بياوريد. لذا غذايى آوردند كه نفهميدم چيست. گفتم: اين چيست؟ گفت: روده مرغابى است كه با مغز و روغن پسته، انباشته شده و بر آن، شكر پاشيده شده است.
🔸احنف میگوید من گريهام گرفت. معاویه گفت: چرا گريه مىكنى؟ گفتم: آفرين بر على(ع)! چنان از جان خود مايه گذاشت كه نه تو و نه غير تو نمىتوانند چنين كنند. گفت: چگونه؟ گفتم: شبى هنگام افطار بر علی(ع) وارد شدم. به من فرمود: «برخيز و با #حسن و #حسين، شام بخور».
🔹آنگاه خود به نماز ايستاد و بعد نماز برایش كيسهاى مُهر شده آوردند و از آن، مقدارى آرد جو در آورد و مجدد آن را بست. گفتم: اى اميرمؤمنان! تو را هيچگاه بخيل نديدهام، چرا بر اين كيسه جو، مُهر مىزنى؟ فرمود: «از روى بُخل بر آن مهر نمىنهم؛ بلكه مىترسم حسن يا حسين، آن را به روغنى آغشته كنند و يا چرب كنند». گفتم: مگر حرام است؟
🔸فرمود: «نه؛ ولى بر #پيشوايانِ_حق، واجب است كه در خوردن و پوشيدن، به ناتوانترين افراد مردمشان تأسّى جويند و از مردم، با چيزى كه در توان آنان نيست، متمايز نشوند تا تهىدستان، آنان را ببينند و از خدا براى شرايطى كه در آن زندگى مىكنند، خشنود باشند و ثروتمندان، آنان را ببينند و در شُكر و فروتنى بيشتر بكوشند.»
🔹همین احنف کارش به جایی میرسد که پاسخی به نامه سیدالشهدا(ع) نمیدهد و به یاری او نمی رود و نقل کرده اند که گفته: «ما، #خاندان_على را تجربه كردهايم. آنان نه سياست مملكتدارى بلدند و نه ثروتاندوزند و نه اهل نيرنگ زدن در جنگ.» اما او بعدا به خاطر دوستی اش با #مُصعَب_بن_زبير برای همراهی او به #کوفه میرود.
📌حیف! او با چه کسی همراه نشد و خود را از سعادت محروم ساخت، و با چه کسی همراه شد و خود را بدبخت ساخت!
ادامه دارد...
📚دانشنامه امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) نشر دارالحدیث.
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
هدایت شده از تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش چهارم)
☘️ در نوشته های قبل به نامه سیدالشهدا خطاب به خواص بصره و خصوصا #منذر_بن_جارود و #احنف_بن_قیس و شخصیت شناسی آنها اشاره شد اما شخص سومی که حضرت به او نامه می نویسند کسی نیست جز #مالک_بن_مِسمع. وقتی نامه حضرت به دست او میرسد، نامه را پنهان کرده و حرکتی از خود بروز نمیدهد و عملا به دعوت حضرت پاسخ منفی میدهد.
☘️ حال مالک بن مسمع کیست؟ او از قبیله بكر بن وائل بود. پدرش مسمع در سال نهم هجری مسلمان شد اما بعد از مدتی مرتد میشود و در بحرين او را به قصاص سگى از قبيله عبد القيس كه كشته بود، كشتند. مالك ميان قومش مورد احترام بود به نحوی که #ابن_قتیبه در المعارف ص184 میگوید: هرگاه خشم مىگرفت صد هزار شمشيرزن هم به خاطر او خشم مىگرفتند.
☘️ #طبرى در تاریخش ج7، ص168 میگوید او از طرفداران #عثمان بود که بعدا نیز به #معاويه میپیوندد. #الکامل_فی_التاریخ ج3، ص25 نیز گزارشی دارد که نشان میدهد مالک بن مسمع در #جنگ_صفین جزو یاران معاویه بوده و علیه امیرالمومنین پیکار کرده است. نقل این گزارش خالی از عبرت نیست:
☘️ زمانیکه عثمان كشته شد و جنگ ميان على(ع) و معاويه در گرفت، #عبيد_اللّه_بن_حرّ_جعفی به خاطر علاقه اش به عثمان به سوى معاويه رفت و در جنگ صفّين، او و مالك بن مسمع، معاویه را همراهی میکردند.
☘️ عبيد اللّه، نزد معاويه اقامت گزيد و همسرى در كوفه داشت اما چون دورىاش به درازا كشيد، برادرِ زنش او را به همسرىِ مردى به نام #عِكرمة_بن_خبيص درآورد. گزارش اين كار، به عبيد اللّه رسيد. از #شام آمد و نزد على(ع) از عكرمه شكايت كرد.
☘️ على(ع) به او فرمود: «دشمنِ ما را يارى رساندى و خود را به هلاكت انداختى؟» عبيد اللّه گفت: آيا اين مسئله، مرا از #عدالت تو محروم مىسازد؟ فرمود: «خیر». آنگاه ماجرا را براى على(ع) تعريف كرد و حضرت نیز زنش را به او باز گردانْد اما زن، حامله بود لذا زن را نزد كسى كه به او اطمينان داشت، گذاشت تا وضعِ حمل كرد و فرزند را به عِكرمه داد و زن را به عبيد اللّه برگرداند. عبيداللّه نیز مجدد به شام برگشت.
☘️ #عدالت_علی(ع) آنقدر شهره شده که عبیدالله نیز خیالش راحت است که حضرت به عدل با او رفتار خواهد کرد هرچند که دشمنش باشد. شخصیت شناسی عبیدالله نیز پُر از عبرت است که در جای خود باید بررسی کرد.
☘️ #تاریخ_طبری ج5، ص110 نیز گزارش مفصلی درباره حضور #ابن_حضرمی از یاران معاویه در بصره و ایجاد فتنه علیه امیرالمونین(ع) دارد که در ضمن آن گزارش روشن میشود مالک بن مسمع دارای #گرایشی_اموی بوده و در #جنگ_جمل، #مروان_بن_حکم به او پناهنده میشود. مالک در همین ماجرای ابن حضرمی نیز با حاکم بصره و نماینده امام در آنجا همکاری ندارد.
☘️ #ابوالفرج_اصفهانی نیز در اغانى ج9، ص35 میگوید: پس از جنگ جمل، مروان بن حكم به مالك پناهنده شده و اميرالمؤمنين(ع) مروان را از او مطالبه میکند اما او مروان را تسلیم حضرت نمیکند تا آنكه گروگانى گرفته و آن را به ابوحفصه، آزاد كرده مروان میدهد و میگوید اگر براى مروان حادثهاى رخ داد گروگان را براى خود بردار.
☘️ #شیخ_مفید در الجمل ص294 میگوید: از بصره دو هزار نفر به يارى على(ع) آمدند مثلا از قبيله ربيعه همه به یاری حضرت آمده بودند الّا مالك بن مسمع.
☘️ از قرائن موجود روشن میشود مالک بن مسمع اساسا شخصیتی نبود که سیدالشهدا بخواهد امیدی به کمک او داشته باشد، پس چرا حضرت به او نامه میزند؟ احتمالات مختلفی را میتوان ذکر کرد: شاید حضرت میخواستند #حجت را بر او تمام کنند و شاید همچنان امید داشتند مانند #زهیر_بن_قین که عثمانی بود اما بعدا حسینی شد، او نیز حسینی شود و شایدهای دیگر...
ادامه دارد...
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش سوم) 🔹البته احنف بعدا نزد #معاویه نیز جايگاه خوبی داشت ولى د
20.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 احنف بن قیس، یک #مذهبی_صورتی بود...
پیش تر مفصل به وضعیت او پرداخته بودیم.
#شیخ_ناصر_یوسفی
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
Mohammadreza Taheri - Alvade Vafa - 128.mp3
34.04M
🏴الوعده وفا
دیدی گفتم میرسم به کربلا
دیدی گفتم میبینم ضریحتو
یادته چی خواستم از امام رضا(ع)◾️
😭آقاجان ما رو لایق ندونستی...
❇️ تمدن غرب چگونه فرهنگ خود را با سلب اختیار و به نحو جبری بر ملت ها حُقنه و حاکم میکند؟ (بخش اول)
💠 #شهید_آوینی در مقاله ای تحت عنوان «#آغازی_بر_یک_پایان» این مسئله را به زیبایی تصویر کرده که به مرور بخش هایی از آن را تقدیم میکنم:
🔻تردید دارم که در سیاره زمین هنوز هم جوامعی وجود داشته باشند که تسلیم #اقتضائات_تمدن_اروپایی که جهان امروز را یکسره در #تسخیر دارد نشده باشند.
🔻نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دنیای متمدن تا آنجا انسان جدید را #محاصره کرده اند که اصلآ تصور دیگری از «#حیات_بشری» جز اینکه هست، ندارد.
🔻بچه ها در میان خانواده هایی به دنیا می آیند که عادات و فرهنگ ملازم با همین صورت خاص از زندگی بشری را به ناچار پذیرفته اند.
تلویزیون ها در واقع امر با یک آنتن مشترک در سراسر جهان به یک فرستنده مرکزی متصلند که یک پیام مشترک جهانی را به #جذاب_ترین_صورت ها ارائه می دهد.
🔻کودکان پای تلویزیون ها رشد می کنند و به مهد کودک ها ،کودکستان ها و مدارس و دانشگاه هایی می روند که باز هم از آموزش پرورش و تعلیم و تعلم هیچ تصور دیگری جز این که هست ندارند.
🔻این آموزشگاه ها، از مهد کودک تا دانشگاه ،متعهدند که شهروندان خوب و مطیع و کاملاً استانداردی برای #دهکده_جهانی تربیت کنند _ و چنین می کنند.
🔻بالاخره ضرورت معاش جوانان را _ تحصیل کرده و یا تحصیل ناکرده_ به صورتی #جابرانه و #مکانیکی به درون نهاد هايی اجتماعی می راند که بر سراسر سطح کره زمین گسترده اند و با یک مکانیسم واحد و در خدمت غایاتی مشترک اداره می شوند.
🔻تمدن نهادی شده غرب که موفق شده است #فرهنگ خویش را به صورت اشیایی هدفمند و نظامی تکنولوژیک که روز به روز به آخرین مراحل اتوماسیون _خودکاری _ و دقت ریاضی وار نزدیک می شود در آورد و از طریق متدولوژی و ابزار پیچیده اتوماتیک جهان را #تسخیر کند، #مطلقاً اجازه نمی دهد که هیچ یک از افراد بشر صورت دیگری از حیات را جز این که اکنون هست تجربه کنند.
🔻و بنابراین ، وضع انسان در برابر حیات یک وضع «#جبری» است. او #حق_انتخاب ندارد و بنابراین، اصلا آزاد نیست. #آزادی در اختیار انتخاب است ، در #اراده_آزاد ، و حال که بشر نمی تواند هر طور که خود می خواهد زندگی کند
🔻و از این بدتر ، حتی کم ترین امکان شناخت صورت های دیگری از زندگی انسانی را از دست داده است، چگونه باید از آزادی و اختیار سخن گفت؟
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF