eitaa logo
طرز طنز
65 دنبال‌کننده
139 عکس
7 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 قصه مَردِ مردانمرد 🔑 گفت عمو نوروز: مردمان بر گرد کوه مشکلات آنک چهره‌ها وارفته، لب خاموش ایستاده منتظر تا رادمردی آهنین‌پیکر -یا اقلاً(!) این نشد هم یک نفر دیگر- دست بفشارد وانگهی این کوه هیکل‌مند را از جای بردارد ... وضع مردم سخت نامیزان و سبیل جمله‌ی گردن‌کلفتان سخت آویزان * ناگهان آمد برون از بین مردم، مرد مردانمرد پیلتن‌مردی پلنگ افسون بازویش همچین هیکلش همچون مردمان در زیر لب، آهسته با هم گفتگو کردند -و نگاهی از سرِ حیرت به او کردند- اینچنین آغاز کرد آن مرد: - این منم «بنده»! کوه‌های گنده را از بیخ و بن کنده می‌تپد در سینه‌ام از شوق خدمت، قلب من «تُپ تُپ» و قلمبه گشته توی خون من، ایثار -یا اولوالابصار-! بنده برمی‌دارم اکنون کوه را از راه لیک اول نان همی بایست خوردن، سیر و پلو بایست خوردن، یک دوتا کفگیر ور کسی در خجلت این کار مخلص، از عرق خیس است، این حساب جاری‌ام در بانک سوییس است! * گفت عمو نوروز: مردمان رفتند و نیکو سفره‌ای چیدند چیده در آن هر غذا با دقت و وسواس و نشست ایشان سر آن سفره، با اخلاص * ... هفت روز و هفت شب طی شد مردمان پیوسته می‌بردند و ایشان گرم خوردن بود... * ... شصت روز و خورده‌ای هم رفت مردمان همواره می‌بردند و ایشان همچنان می‌خورد... *** گفت عمو نوروز: الغرض، بعد از گذشت سیصد و سی روز بس که مردم خوردنی بردند و ایشان نوش جان فرمود از جهان، نقل مکان فرمود!👌 🔗🔗🔗 منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. ص۱۴-۱۵) @tarzetanz
📖 خودسانسوری ✍ «سلسله‌ی موی دوست، حلقه‌ی دام بلاست» لیک دل من به شصت چیز دگر مبتلاست! ای که تو گفتی: «ز ارج، پول تو چون آهن است» پول من از آهن است، جیب تو آهن‌رباست! زخم گرانی، طبیب، بر دل ما دید و گفت: «زخم شما لاعلاج، درد شما بی‌دواست»! بر کرمت ای رفیق، نیست امید، ای دریغ! مهر تو سر در نشیب، لطف تو پا در هواست! ای صنم شوخ و چست، تا «قمه» در دست توست هرچه تو گویی درست، هرچه تو گویی بجاست! سهمیه‌ی ما اگر، هست یکی، پس چرا قسمت ما «اینقد» است، سهم شما «این هوا»ست؟! در وسط انتقاد، نعره‌زنان شد قلم: «های! نلغزی به چپ! های! نپیچی به راست!» ای که ادیبی، ز فضل، در غزل من، ببخش وزن اگر بی‌ثبات، قافیه گر اشتباست! 📎📎📎 منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحه ۹۱) @tarzetanz
📚زیر سایه‌ی «سعدی»✍ 🌺(پیشکش به استاد و سرورم کیومرث صابری فومنی «گل آقا»)🌺 طریقت‌شناسی به ظاهر جهول ز دیوان طلب کرد، اذن دخول نگهبان کابینه چون گل شکفت ببردش به دیوان و خندید و گفت که این بُلعَجب مرد سرگشته‌ای‌ست ز حيث تعقل، دمر گشته‌ای‌ست بیاوردمش از برای مزاح اگرچه خودش دم زند از صلاح! بزرگان که پیش از شما بوده‌اند دم خستگی خنده فرموده‌اند به این آدم ساده تسخر کنید به گفتار او خستگی در کنید فتادند در وی وزیران شوخ که فرض است بر فرق مجنون، کلوخ چنان خیل شوخی بر او تاختند تو گویی که بیخش برانداختند به فرزانگی، آن پسندیده رای کشید از دهان، تیغ معجز نمای به سحر آشتی داد بین دو ضد به ظاهر به شوخی، به باطن به جد چنان درهم آمیخت شیرین و تلخ که «لخ لخ» گه خواندن «سلخ و بلخ»! به دانندگی لب به پاسخ گشود بفرمود چیزی که بایسته بود به هر جمله‌ای پاسخی خوب گفت سخن‌های مطلوب و مرغوب گفت به گفتار او، پاسخ سروران چو «بشکن» به بازار آهنگران چه بسیار دانای گیتی فروغ که وارفته باشد به‌ظاهر چو دوغ از آن لطف گفتار و سحر بیان فرو ماند انگشت‌شان در دهان کشیدندش اما نیامد به صدر که فرزانه را قدر، بهتر که صدر نه خلعت پذیرفت و همیان زر که آسوده‌دل بود و صاحب‌نظر ز هر سو برآمد درود و سلام که این است لطف سخن را تمام برآمد عجب سروری ارجمند کسی را که گفتیم هالوپشند! رطب می‌کشد از دهانش سرک کسی را که خواندیم خرما خرک! نیارد کسی نکته بهتر از این زهی، حبذا، مرحبا، آفرین! برون رفت مرد پسندیده‌کیش شنودن نیارست، تحسین خویش بزرگان که ببریده‌اند از هوس نیارند تحسین شنیدن ز کس چنان گرم رفت از میان توسنش که واقف نگشتند از رفتنش چو باز آمدند از خمار می‌اش به هر سو نهادند سر در پی‌اش به هر گوشه‌ی ملک بشتافتند بجستند و کمتر اثر یافتند منادی بپرسید از مردمان که: گم‌گشته مردی‌ست با این نشان سخندان و طناز و صاحب‌نظر کمی تا حدودی شبیه بشر! همه گفته‌هایش ملیح و قشنگ جهان‌دیده مردی به ظاهر مشنگ! بگفتند: از این نوع شیرین نفس در اینجا «گل آقا» شناسیم و بس! شکرپاره گفتار شیرین‌کلام در اینجا جز او را مجو والسلام! 🔗🔗🔗 منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۷۷-۷۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan