فردید:
اگر امروز قومی ادعا کند که #اناالحق فرعونی نمیزند ، باید آنرا به حساب غفلت آن قوم گذاشت . چون این ادعا در دوره ای که حوالت تاریخیش مشخص و معلوم است ، دلیلی است بر این که آن قوم در اناالحق فرعونی زدن اصرار دارد .
فردید:
میبدی – بگوئید ببینم همکاری هایدگر با #فاشیسم و ناسیونال #سوسیالیسم هیتلری را چطور توجیه میکنید ؟
فردید – دروغ است....دروغ است . هیدگر هیچوقت با فاشیزم و ناسیونال سوسیالیستها همکاری فکری نداشت . این شایعاتی است که روشنفکران بعد از جنگ ، به آن پر وبال دادند .
میبدی – شایعه نیست . حقیقت است . حقیقت را که نمیتوانید انکار کنید .
فردید – شما #حقیقت میگوئید و #واقعیت مراد میکنید . "حقیقت امروز" در " واقعیت همگانی امروز " محو و نابود است .
میبدی – حرفم را تصحیح میکنم : چرا واقعیت همکاری هیدگر را انکار میکنید ؟
فرديد – من انکار نمیکنم...اما اگر بخواهید به آنچه که هیدگر در زمان هیتلر کرده کلمه "همکاری" را اطلاق کنید ، حرفتان را قبول ندارم ....اولا امروز درجهان تقریبا میتوان از نظر "#مزاعم_همگانی" .....
میبدی – مزاعم همگانی را لابد برای اصطلاح آراء عمومی وافکار عمومی بکار میبرید .
فردید – همینطور است . ولی در بکار بردن این تعبیر مقصودی دارم که باید بعدا توضیح بدهم .
میبدی – بسیار خوب ...ادامه بدهید .
فردید – از نظر مزاعم همگانی ، دوجبهه متضاد را میتوان در جهان امروز تشخیص داد . یکی فاشیزم و دیگری سوسیالیسم .
بنظر بنده فاشیزم و سوسیالیزم از لحاظ #حوالت_تاریخی و صورت نوعی تاریخی و مظهریت اسم ، هر دو سر و ته از یک کرباسند و هر دو در یک امر واحد اشتراک دارند و آن #اومانیزم #خودبنیادانه است .
این مسئله را نیز در یک فرصت دیگر به تفصیل از نظر فلسفه تاریخ بیان خواهم کرد.
میبدی – با همه این اوصاف بنده هنوز جواب حرف خودم را نگرفته ام .
فردید – و اما جواب سوال شما در مورد همکاری هیدگر و فاشیزم : این مسئله مربوط به مزاعم همگانی است و ارتباطی با تفکر اصیل ندارد .
بنده با توجه به معنی خودآگاهی میخواهم بگویم که هیدگر نه #سوسیالیست است ، نه #فاشیست و نه #اسپری_توآلیست و نه #ماتریالیست .
از اولین کتاب او یعنی " وجود و زمان " تا کتاب " در راه زبان" و سخنرانی " زمان و وجود" همه حاکی از {گذشت از}" #متافیزیک" به معنی حقیقی لفظ است .
میبدی – یعنی اینکه هیدگر توانست خود را از #قرب_نوافل به #قرب_فرائض برساند ؟
فردید – بله ، او در مرتبه #خودآگاهی از قرب نوافل به قرب فرائض رسید .
فردید:
#قرآن پدیده ای بسیار بزرگ در مقابل "#شرک" یونانی – یعنی #زندقه و #متافیزیک – است . یک نیروی عظیم و پایدار است . #فلسفه یارای آنرا ندارد که #تمدن_اسلامی را بغلطاند و بر آن مستولی شود . #غربزدگی به محض ورود به این تمدن متوقف میشود و از اینجاست که دین #اسلام بعنوان عاملی برای مقابله با غربزدگی ، ارزشی محتوم پیدا میکند . اما خوب نباید فراموش کرد که حقانیت بقیه ادیان که در چنبره فلسفه قرار میگیرند ، همچنان برای "#پس_فردا" محفوظ است. این حقانیت در" پس فردا" چهره خود را نشان خواهد داد .
میبدی:
به این ترتیب شما معتقدید که فلسفه مطلقا در اسلام تاثیر نداشته است .
فردید:
نه منظور من این نیست . کافیست شما به "#اسماعیلیه" نگاه کنید که سراسر فلسفه است . فلسفه ای بیخون و بی تحرک . منظور من این است که فلسفه صورت نوعی اسلام نیست ولی گاه نیز در اندیشه بعضی از متفکران ....موثر بوده است .
میبدی:
مثلا #ملاصدرا .
فردید:
خوب کسی را مثال آوردید .
میبدی:
#شیعه اصیل چی ؟
فردید:
شیعه اصیل همواره سدی در برابر" شرک" و " زندقه" و بالمآل فلسفه بوده است .
___________
پاورقی: در جلسه دوم چنین آمده است:
میبدی – راجع به گفت و شنود قبلی باز هم سخنی دارید یا میتوانیم به مباحث دیگری بپردازیم ؟
فردید – شما از قول من نوشته بودید قرآن پدیده ای بزرگ در برابر فلسفه یونانی ، زندقه و شرک است و فلسفه یارای آن را ندارد که تمدن اسلامی را بغلطاند . درست است؟
میبدی – بله عینا همینطور بود .
فردید – آقا جان ! برادر عزیز ! من کی گفتم "#پدیده" ؟ بنده وقتی به این تعبیر یعنی " پدیده قرآن" رسیدم بند بند وجودم به لرزه افتاد . چون در استعمال کلمات و الفاظ همیشه جانب حزم و احتیاط را داشته ام . برای من استعمال الفاظ با ادبیات بافی و فلسفه بافی ملازمه دارد نه با تعاطی حکمت و فلسفه و هنر حقیقی .
بهر صورت برای این حقیر اشتغال به الفاظ غیر از تعاطی کلمات است .
صریح عرض کنم که از گمگشتگی در الفاظ ابدا خوشم نمی آید . چون واقع بگویم ، از فلسفه بافی گذشته ام . برای بنده فلسفه بافی غیر از تعاطی حکمت وفلسفه است . معتقدم که اگر کسی امروز متعاطی فلسفه بود ، نمی تواند از فلسفه نگذرد .
امروز غالبا "فلسفه" زیاد از "فلسفه " حرف میزند . غالب اشخاص مشتغل به فلسفه هستند و فلسفه بافی میکنند .
پدیده یعنی فنومن ...فنومن نیز لفظی است که معنی تازه ای دارد و متعلق به فلسفه جدید است.
میبدی – وفلسفه جدید ریشه در غرب دارد . غربی که شما با آن ستیز میکنید ، بهمین علت است که نسبت به فنومن نظری شکاکانه و بد بینانه دارید ؟
فردید – بله ...چرا باید بگوئیم #فنومن و نگوئیم "#نمود" . نمود اصطلاح سابق حقیر است که در مجله سخن از آن استفاده میکردم . امروز هم موقتا از پدیدار استفاده میکنم .
میبدی – بدین ترتیب باید از الفاظ و اصطلاحاتی که مربوط به فلسفه خودبنیادانه غربی است پرهیز کرد ؟
فردید – بله و به همین علت استعمال پدیده در مورد قرآن ، یعنی قرآن را حوالت تاریخی غرب قرار دادن است و این نکته ای بسیار اساسی است . توجه داشته باشید که آنچه من درباره "کلام الله " حقیقت قرآن میگویم حسابش با تمدن اسلامی جداست .
میبدی – پس اطلاق " تمدن " به اسلام را هم قبول ندارید؟
فردید – چون آنهم ریشه در جهان بینی غربی دارد . اساسا کلمه " #تمدن" ترجمه " #پولیته_یا" ی یونانی است که من آنرا به ولایت (به کسر واو) ترجمه کرده ام .
در اینجا هم باید بگویم که روی من به حقیقت دیانت اسلام است . یعنی جنبه ولایت (به فتح واو) آن برایم مطرح است نه #ولایت (به کسر واو) آن .
از #امویان تا #عباسیان به بعد ، من ولایت (به فتح واو) را فراروی خود قرار میدهم نه ولایت (به کسر واو) را .
ولایت (به فتح واو) لفظا و معنا با " فیلیا " ی یونانی مشترک است . ولایت (به کسر واو) با "پولیته یا" که اینک در #حوالت_تاریخی غرب به #فرعونیت – به تمام معنی لفظ – تمامیت حاصل کرده است.
بهمین قیاس من الفاظی مثل "زیربنا" و "روبنا" ،"گرائی" ،"مکتب" ،"نماد" ،"بافت" و از این قبیل را استعمال نمیکنم ،چرا که با زبان فلسفی من جور در نمی آید و همینطور بسیاری از "برساخته" های فرهنگستانی را . البته بدون اینکه با دیگران در استعمال آنها مخالفتی داشته باشم ولی اعتقاد دارم که وضع این واژه ها و الفاظ قرین با خود آگاهی نیست تا چه رسد به دل آگاهی .
میبدی – پس قاعدتا اصطلاحاتی مثل "شکل" و "محتوا" و"ارزشهای مادی" و" ارزشهای معنوی" و "تحرک " و "پویائی" و خیلی از اصطلاحات و مفاهیم جا افتاده دیگر را هم قبول ندارید ؟
فردید - معلوم است که قبول ندارم....استعمال " ارزش" و " ارزشیابی" به جای خود برای من اشکالی ندارد ولی " ارزشهای مادی" و" ارزشهای معنوی" را استعمال نمیکنم.
فراموش نکنید که اصطلاحاتی که ما امروز داریم "#اکنون_زده" است و کمابیش فاقد #ذکر و #فکر.
میبدی – بعضی اشخاص هم هستند که میخواهند معارف اسلامی را به زبان انگلیسی یا فرانسه برگردانند . یعنی برای معارف اسلامی میخواهند شباهت ها و معادلاتی درمفاهیم و اصطلاحات و الفاظ پیدا کنند که این دیگر خیلی مسخره است .
فردید – وقتی جهان به انگلیسی و فرانسه چهچه میزند توقع دیگری هم نداشته باشید . بالاخره هرچه باشد #غربزدگی و #استعمار_زدگی و #دروج_زدگی هم عوارض مختلف و متنوع دارد که یکی از آنها همانست که اشاره کردید .
میدانید مسئله #زبان برای من خیلی اهمیت دارد . در کلاس های فلسفه در غرب ، بحث و فحص در #فلسفه_زبان ، امروز در درجه اول اهمیت قرار گرفته است . از این مسئله اساسی نباید غافل بود .
میبدی – از #دروج_زدگی سخن گفتید . آیا این اصطلاح جامعتری برای #غربزدگی است ؟
فرديد – " الذین کذبوا بآیاتنا سنستدرجم من حیث لا یعلمون" ، معنی این آیه مبارکه این است : کسانی که به ما دروغ گفته اند ، به آنها دروج میزنیم بی آنکه خود بدانند.
این #دروج که مورد استعمال من است ریشه اوستائی و سانسکریت دارد و همان دروغ مصطلح خودمان است .
این دروج زدگی بیان دیگری از #غربزدگی است .
میبدی: خیلی از روشنفکران حتی بسیاری از شاگردان شما صریحا گفته اند راز و رمز افکار شما را درنمی یابند . شاید به این علت که "حرف" میزنید و نمی نویسید و مزید برعلت اینکه جلوگیری از جولان فکری شما هم مشکل است .
فردید:
بنده بارها قبل از شما با اشخاص گفتگو کرده ام و مطالبم بر روی نوار آمده است . ولی بعد بهر وسیله از چاپ آن جلوگیری کرده ام . قریب یکسال در تلویزیون تحت عنوان " درآمدی به حکمت معنوی" سخن گفتم اما بعد از قریب یکسال حتی به درآمدی به درآمدی به حکمت معنوی هم نرسیدم .
سعی من براین بود تا با چیدن مقدمات توجه افراد را به #حکمت_معنوی جلب کنم . میدانید چرا؟ چون مسئله ، مسئله عدم معلومات نیست مسئله ، مسئله #حوالت_تاریخی است .
جهان امروز نوعا رو به حکمت معنوی ندارد . حتی کسانیکه سنگ #عرفان و معنویت و #تصوف را به سینه میزنند – که مد روز شرق وغرب است – کم و بیش پشت به حکمت معنوی دارند .
روی آوردن به حکمت معنوی بدست من و شما نیست و باصطلاح حکمای معنوی از " #مواهب" است نه " #مکاسب" از #احوال است نه #مقامات .
برادر ! من به شما تعارف نمیکنم . ذهن شما همانطور که گفتم هم تند است و هم جسور . اما بهرحال غربزده اید و هر #غربزده ای #فلسفه_زده و هر فلسفه زده ای #متافیزیک_زده و هر متافیزیک زده ای، #زندقه_زده و هر زندقه زده ای ، #اومانیست و هر اومانیست جدید ، #نیست_انگار #خودبنیاد .
میدانید #نیست_انگاری با چه کسی شروع میشود ؟ با " #مسیلمه_کذاب " یونانی. یعنی با #سقراط.
مسیلمه کذاب کسی بود که گفته اند پرتو وحی نبی بر او تافته است .
سقراط هم همینطور است . آنچه او گفته و تا کنون بنام #متافیزیک و #فلسفه از آن یاد میشود ، حکم پرتو وحی را دارد .
میبدی – چنین موضع برنده ای آنهم در مقابل سقراط ؟
فردید – با اینکه بدنم از ترس میلرزد ، معذالک بگذارید یکبار برای همیشه این حرف را گفته باشم ..بگذریم ...بگذریم .
فردید – زمانه ما بقدری فاقد #ذکر و #فکر است که حتی معنای الفاظ پیش پا افتاده را هم غلط ترجمه و بکار میبرد . همین #اومانیزم را در نظر بگیرید . به اومانیزم میگویند بشر دوستی . در حالیکه بشر دوستی معادل "#فیلانتروپیزم " است .
میبدی – و شما هم معتقدید که عصر حاضر هیچ قرابتی با فیلانتروپی و بشر دوستی ندارد ؟
فردید – نه تنها قرابتی ندارد ، بلکه مخالف آن است . یعنی اگر درست بنگریم ، میزانتروپی است ، یعنی مقت الانسان ، یعنی دشمنی ، خصومت و عداوت و کین توزی افراد با افراد
وقتی مصادر فرهنگستانی و لغت سازان این چنین معانی الفاظ را قلب میکنند ، خوب معلوم است که تفهیم آراء فردید برای دیگران مشکل میشود .
معانی چون به وفق منزل افتاد
در افهام خلائق مشکل افتاد
شاید این را حمل بر پرمدعائی بنده کنید . ولی چه باک .
فردید:
مسلم بدانید اگر این حقیر تا پنج سال دیگر زنده بمانم – با اینکه نمیدانم حتی تا پنج ساعت دیگر زنده باشم – سه اثر از خود باقی خواهم گذاشت . نه...نه..چهار اثر : یکی " سیر حکمت و فلسفه در غرب از کانت تا هیدگر" و دیگر کتابی در فلسفه تاریخ یا دقیق تر بگویم " گذشت از فلسفه تاریخ به علم الاسماء وعلم الصور تاریخی " و از این دو مهمتر کتاب " #فرهنگ_اشتقاقی_عربی" و " #فرهنگ_اشتقاقی_فارسی" است که اکنون کار آن تمام شده است و به پاکنویسی آنها مشغولم ، کار اساسی من که حکم درآمد به دو کتاب دیگر را دارد همین است . مسئله اینجا #لغت_نویسی نیست ، بلکه "سیر" است.
میبدی: می رسیم به این نکته که فکر و دکر شما معطوف به #حکمت_معنوی است ...حکمت معنوی اسلام...
فرديد – اگر این مطالب را مولود خود ستائی من ندانید ، بله . اما باید قبلا عرض کنم که برای من " #معنی" و " #مفهوم " دو چیز است . بنده مفهوما یعنی از لحاظ #علم_حصولی از این مراتب گذشته ام . اما از جهت " #علم_حضوری" این خود مطلب دیگری است .
میبدی – و اینکه انسان معنا و به حقیقت از این مراتب گذشته باشد ، از #مواهب است ،نه #مکاسب .
فردید – کاملا صحیح است . و براستی اگر بگویم که اگر من تا دم مرگ این توفیق را داشته باشم که معنا و به حقیقت از این مراتب بگذرم زهی سعادت ...
گر چه وصالش نه بکوشش دهند
آنقدر ای دل که توانی بکوش
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود
محال باشد که این کار بی حواله برآید
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
کاین موهبت رسید ز دیوان قسمتم
قسمت حوالتم به خرابات میکند
هر چند این چنین شدم وآن چنان شدم
هر وقت در بیان مطالب خود استشهاد به ابیات #حافظ میکنم باور بفرمائید همانطور که بسیاری از اشخاص گفته اند ، حرفهای خودم را فراموش میکنم . اینجاست که دلم می خواهد مطالب را به کناری بگذارم و به حافظ بپردازم .
من حافظ را خوب میفهمم و خوب میتوانم حافظ را شرح دهم . امروزیان ، این آدمها که می بینید خود را مرید حافظ و حافظ شناس جلوه میدهند رویشان به حافظ نیست بلکه پشت شان به اوست . اعم از اینکه حافظ را بستایند یا نکوهش کنند ، عزیز بدارند یا ملامت کنند .
حالا آیا من با حافظ یعنی جوهره اصلی حکمت معنوی ، همسخنی یا به اصطلاح غربی ها " #دیالوگ" دارم یا نه ؟ این دیگر نفی و اثباتش حق من نیست .
من نمیدانم با حافظ همسخن هستم یا نیستم ،ولی مفهوما حافظ را می شناسم و خوب هم می شناسم .
نظم در زمانه ما.mp3
30.71M
🎧 #صوت
💠 عنوان: نظم در زمانه ما
🎙 حجتالاسلام نجات بخش
🗓 تاریخ: ۱۴۰۱/۱۰/۸
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
👥 نظرات شما درباره این جلسه:
🔍 https://varastegi.ir/3016
#نظم #توسعه_نیافتگی