eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.3هزار دنبال‌کننده
206 عکس
50 ویدیو
17 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است) برچسب‌ها: عرفان | فلسفه | آوینی | انقلاب اسلامی | هایدگر | نیچه | گادامر | فردید | داوری اردکانی | فوکو | کانت | هگل | دکارت | هرمنوتیک | ملاصدرا
مشاهده در ایتا
دانلود
فردید: اگر امروز قومی ادعا کند که فرعونی نمیزند ، باید آنرا به حساب غفلت آن قوم گذاشت . چون این ادعا در دوره ای که حوالت تاریخیش مشخص و معلوم است ، دلیلی است بر این که آن قوم در اناالحق فرعونی زدن اصرار دارد . ‌
فردید: میبدی – بگوئید ببینم همکاری هایدگر با و ناسیونال هیتلری را چطور توجیه میکنید ؟ فردید – دروغ است....دروغ است . هیدگر هیچوقت با فاشیزم و ناسیونال سوسیالیستها همکاری فکری نداشت . این شایعاتی است که روشنفکران بعد از جنگ ، به آن پر وبال دادند . میبدی – شایعه نیست . حقیقت است . حقیقت را که نمیتوانید انکار کنید . فردید – شما میگوئید و مراد میکنید . "حقیقت امروز" در " واقعیت همگانی امروز " محو و نابود است . میبدی – حرفم را تصحیح میکنم : چرا واقعیت همکاری هیدگر را انکار میکنید ؟ فرديد – من انکار نمیکنم...اما اگر بخواهید به آنچه که هیدگر در زمان هیتلر کرده کلمه "همکاری" را اطلاق کنید ، حرفتان را قبول ندارم ....اولا امروز درجهان تقریبا میتوان از نظر "" ..... میبدی – مزاعم همگانی را لابد برای اصطلاح آراء عمومی وافکار عمومی بکار میبرید . فردید – همینطور است . ولی در بکار بردن این تعبیر مقصودی دارم که باید بعدا توضیح بدهم . میبدی – بسیار خوب ...ادامه بدهید . فردید – از نظر مزاعم همگانی ، دوجبهه متضاد را میتوان در جهان امروز تشخیص داد . یکی فاشیزم و دیگری سوسیالیسم . بنظر بنده فاشیزم و سوسیالیزم از لحاظ و صورت نوعی تاریخی و مظهریت اسم ، هر دو سر و ته از یک کرباسند و هر دو در یک امر واحد اشتراک دارند و آن است . این مسئله را نیز در یک فرصت دیگر به تفصیل از نظر فلسفه تاریخ بیان خواهم کرد. میبدی – با همه این اوصاف بنده هنوز جواب حرف خودم را نگرفته ام . فردید – و اما جواب سوال شما در مورد همکاری هیدگر و فاشیزم : این مسئله مربوط به مزاعم همگانی است و ارتباطی با تفکر اصیل ندارد . بنده با توجه به معنی خودآگاهی میخواهم بگویم که هیدگر نه است ، نه و نه و نه . از اولین کتاب او یعنی " وجود و زمان " تا کتاب " در راه زبان" و سخنرانی " زمان و وجود" همه حاکی از {گذشت از}" " به معنی حقیقی لفظ است . میبدی – یعنی اینکه هیدگر توانست خود را از به برساند ؟ فردید – بله ، او در مرتبه از قرب نوافل به قرب فرائض رسید . ‌‌
فردید: پدیده ای بسیار بزرگ در مقابل "" یونانی – یعنی و – است . یک نیروی عظیم و پایدار است . یارای آنرا ندارد که را بغلطاند و بر آن مستولی شود . به محض ورود به این تمدن متوقف میشود و از اینجاست که دین بعنوان عاملی برای مقابله با غربزدگی ، ارزشی محتوم پیدا میکند . اما خوب نباید فراموش کرد که حقانیت بقیه ادیان که در چنبره فلسفه قرار میگیرند ، همچنان برای "" محفوظ است. این حقانیت در" پس فردا" چهره خود را نشان خواهد داد . میبدی: به این ترتیب شما معتقدید که فلسفه مطلقا در اسلام تاثیر نداشته است . فردید: نه منظور من این نیست . کافیست شما به "" نگاه کنید که سراسر فلسفه است . فلسفه ای بیخون و بی تحرک . منظور من این است که فلسفه صورت نوعی اسلام نیست ولی گاه نیز در اندیشه بعضی از متفکران ....موثر بوده است . میبدی: مثلا . فردید: خوب کسی را مثال آوردید . میبدی: اصیل چی ؟ فردید: شیعه اصیل همواره سدی در برابر" شرک" و " زندقه" و بالمآل فلسفه بوده است . ___________ پاورقی: در جلسه دوم چنین آمده است: میبدی – راجع به گفت و شنود قبلی باز هم سخنی دارید یا میتوانیم به مباحث دیگری بپردازیم ؟ فردید – شما از قول من نوشته بودید قرآن پدیده ای بزرگ در برابر فلسفه یونانی ، زندقه و شرک است و فلسفه یارای آن را ندارد که تمدن اسلامی را بغلطاند . درست است؟ میبدی – بله عینا همینطور بود . فردید – آقا جان ! برادر عزیز ! من کی گفتم "" ؟ بنده وقتی به این تعبیر یعنی " پدیده قرآن" رسیدم بند بند وجودم به لرزه افتاد . چون در استعمال کلمات و الفاظ همیشه جانب حزم و احتیاط را داشته ام . برای من استعمال الفاظ با ادبیات بافی و فلسفه بافی ملازمه دارد نه با تعاطی حکمت و فلسفه و هنر حقیقی . بهر صورت برای این حقیر اشتغال به الفاظ غیر از تعاطی کلمات است . صریح عرض کنم که از گمگشتگی در الفاظ ابدا خوشم نمی آید . چون واقع بگویم ، از فلسفه بافی گذشته ام . برای بنده فلسفه بافی غیر از تعاطی حکمت وفلسفه است . معتقدم که اگر کسی امروز متعاطی فلسفه بود ، نمی تواند از فلسفه نگذرد . امروز غالبا "فلسفه" زیاد از "فلسفه " حرف میزند . غالب اشخاص مشتغل به فلسفه هستند و فلسفه بافی میکنند . پدیده یعنی فنومن ...فنومن نیز لفظی است که معنی تازه ای دارد و متعلق به فلسفه جدید است. میبدی – وفلسفه جدید ریشه در غرب دارد . غربی که شما با آن ستیز میکنید ، بهمین علت است که نسبت به فنومن نظری شکاکانه و بد بینانه دارید ؟ فردید – بله ...چرا باید بگوئیم و نگوئیم "" . نمود اصطلاح سابق حقیر است که در مجله سخن از آن استفاده میکردم . امروز هم موقتا از پدیدار استفاده میکنم . میبدی – بدین ترتیب باید از الفاظ و اصطلاحاتی که مربوط به فلسفه خودبنیادانه غربی است پرهیز کرد ؟ فردید – بله و به همین علت استعمال پدیده در مورد قرآن ، یعنی قرآن را حوالت تاریخی غرب قرار دادن است و این نکته ای بسیار اساسی است . توجه داشته باشید که آنچه من درباره "کلام الله " حقیقت قرآن میگویم حسابش با تمدن اسلامی جداست . میبدی – پس اطلاق " تمدن " به اسلام را هم قبول ندارید؟ فردید – چون آنهم ریشه در جهان بینی غربی دارد . اساسا کلمه " " ترجمه " " ی یونانی است که من آنرا به ولایت (به کسر واو) ترجمه کرده ام . در اینجا هم باید بگویم که روی من به حقیقت دیانت اسلام است . یعنی جنبه ولایت (به فتح واو) آن برایم مطرح است نه (به کسر واو) آن . از تا به بعد ، من ولایت (به فتح واو) را فراروی خود قرار میدهم نه ولایت (به کسر واو) را . ولایت (به فتح واو) لفظا و معنا با " فیلیا " ی یونانی مشترک است . ولایت (به کسر واو) با "پولیته یا" که اینک در غرب به – به تمام معنی لفظ – تمامیت حاصل کرده است. بهمین قیاس من الفاظی مثل "زیربنا" و "روبنا" ،"گرائی" ،"مکتب" ،"نماد" ،"بافت" و از این قبیل را استعمال نمیکنم ،چرا که با زبان فلسفی من جور در نمی آید و همینطور بسیاری از "برساخته" های فرهنگستانی را . البته بدون اینکه با دیگران در استعمال آنها مخالفتی داشته باشم ولی اعتقاد دارم که وضع این واژه ها و الفاظ قرین با خود آگاهی نیست تا چه رسد به دل آگاهی . میبدی – پس قاعدتا اصطلاحاتی مثل "شکل" و "محتوا" و"ارزشهای مادی" و" ارزشهای معنوی" و "تحرک " و "پویائی" و خیلی از اصطلاحات و مفاهیم جا افتاده دیگر را هم قبول ندارید ؟ فردید - معلوم است که قبول ندارم....استعمال " ارزش" و " ارزشیابی" به جای خود برای من اشکالی ندارد ولی " ارزشهای مادی" و" ارزشهای معنوی" را استعمال نمیکنم. فراموش نکنید که اصطلاحاتی که ما امروز داریم "" است و کمابیش فاقد و .
میبدی – بعضی اشخاص هم هستند که میخواهند معارف اسلامی را به زبان انگلیسی یا فرانسه برگردانند . یعنی برای معارف اسلامی میخواهند شباهت ها و معادلاتی درمفاهیم و اصطلاحات و الفاظ پیدا کنند که این دیگر خیلی مسخره است . فردید – وقتی جهان به انگلیسی و فرانسه چهچه میزند توقع دیگری هم نداشته باشید . بالاخره هرچه باشد و و هم عوارض مختلف و متنوع دارد که یکی از آنها همانست که اشاره کردید . میدانید مسئله برای من خیلی اهمیت دارد . در کلاس های فلسفه در غرب ، بحث و فحص در ، امروز در درجه اول اهمیت قرار گرفته است . از این مسئله اساسی نباید غافل بود . ‌
میبدی – از سخن گفتید . آیا این اصطلاح جامعتری برای است ؟ فرديد – " الذین کذبوا بآیاتنا سنستدرجم من حیث لا یعلمون" ، معنی این آیه مبارکه این است : کسانی که به ما دروغ گفته اند ، به آنها دروج میزنیم بی آنکه خود بدانند. این که مورد استعمال من است ریشه اوستائی و سانسکریت دارد و همان دروغ مصطلح خودمان است . این دروج زدگی بیان دیگری از است . ‌
میبدی: خیلی از روشنفکران حتی بسیاری از شاگردان شما صریحا گفته اند راز و رمز افکار شما را درنمی یابند . شاید به این علت که "حرف" میزنید و نمی نویسید و مزید برعلت اینکه جلوگیری از جولان فکری شما هم مشکل است . فردید: بنده بارها قبل از شما با اشخاص گفتگو کرده ام و مطالبم بر روی نوار آمده است . ولی بعد بهر وسیله از چاپ آن جلوگیری کرده ام . قریب یکسال در تلویزیون تحت عنوان " درآمدی به حکمت معنوی" سخن گفتم اما بعد از قریب یکسال حتی به درآمدی به درآمدی به حکمت معنوی هم نرسیدم . سعی من براین بود تا با چیدن مقدمات توجه افراد را به جلب کنم . میدانید چرا؟ چون مسئله ، مسئله عدم معلومات نیست مسئله ، مسئله است . جهان امروز نوعا رو به حکمت معنوی ندارد . حتی کسانیکه سنگ و معنویت و را به سینه میزنند – که مد روز شرق وغرب است – کم و بیش پشت به حکمت معنوی دارند . روی آوردن به حکمت معنوی بدست من و شما نیست و باصطلاح حکمای معنوی از " " است نه " " از است نه . برادر ! من به شما تعارف نمیکنم . ذهن شما همانطور که گفتم هم تند است و هم جسور . اما بهرحال غربزده اید و هر ای و هر فلسفه زده ای و هر متافیزیک زده ای، و هر زندقه زده ای ، و هر اومانیست جدید ، . میدانید با چه کسی شروع میشود ؟ با " " یونانی. یعنی با . مسیلمه کذاب کسی بود که گفته اند پرتو وحی نبی بر او تافته است . سقراط هم همینطور است . آنچه او گفته و تا کنون بنام و از آن یاد میشود ، حکم پرتو وحی را دارد . میبدی – چنین موضع برنده ای آنهم در مقابل سقراط ؟ فردید – با اینکه بدنم از ترس میلرزد ، معذالک بگذارید یکبار برای همیشه این حرف را گفته باشم ..بگذریم ...بگذریم . ‌
فردید – زمانه ما بقدری فاقد و است که حتی معنای الفاظ پیش پا افتاده را هم غلط ترجمه و بکار میبرد . همین را در نظر بگیرید . به اومانیزم میگویند بشر دوستی . در حالیکه بشر دوستی معادل " " است . میبدی – و شما هم معتقدید که عصر حاضر هیچ قرابتی با فیلانتروپی و بشر دوستی ندارد ؟ فردید – نه تنها قرابتی ندارد ، بلکه مخالف آن است . یعنی اگر درست بنگریم ، میزانتروپی است ، یعنی مقت الانسان ، یعنی دشمنی ، خصومت و عداوت و کین توزی افراد با افراد وقتی مصادر فرهنگستانی و لغت سازان این چنین معانی الفاظ را قلب میکنند ، خوب معلوم است که تفهیم آراء فردید برای دیگران مشکل میشود . معانی چون به وفق منزل افتاد در افهام خلائق مشکل افتاد شاید این را حمل بر پرمدعائی بنده کنید . ولی چه باک .
فردید: مسلم بدانید اگر این حقیر تا پنج سال دیگر زنده بمانم – با اینکه نمیدانم حتی تا پنج ساعت دیگر زنده باشم – سه اثر از خود باقی خواهم گذاشت . نه...نه..چهار اثر : یکی " سیر حکمت و فلسفه در غرب از کانت تا هیدگر" و دیگر کتابی در فلسفه تاریخ یا دقیق تر بگویم " گذشت از فلسفه تاریخ به علم الاسماء وعلم الصور تاریخی " و از این دو مهمتر کتاب " " و " " است که اکنون کار آن تمام شده است و به پاکنویسی آنها مشغولم ، کار اساسی من که حکم درآمد به دو کتاب دیگر را دارد همین است . مسئله اینجا نیست ، بلکه "سیر" است. ‌
میبدی: می رسیم به این نکته که فکر و دکر شما معطوف به است ...حکمت معنوی اسلام... فرديد – اگر این مطالب را مولود خود ستائی من ندانید ، بله . اما باید قبلا عرض کنم که برای من " " و " " دو چیز است . بنده مفهوما یعنی از لحاظ از این مراتب گذشته ام . اما از جهت " " این خود مطلب دیگری است . میبدی – و اینکه انسان معنا و به حقیقت از این مراتب گذشته باشد ، از است ،نه . فردید – کاملا صحیح است . و براستی اگر بگویم که اگر من تا دم مرگ این توفیق را داشته باشم که معنا و به حقیقت از این مراتب بگذرم زهی سعادت ... گر چه وصالش نه بکوشش دهند آنقدر ای دل که توانی بکوش به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود محال باشد که این کار بی حواله برآید می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار کاین موهبت رسید ز دیوان قسمتم قسمت حوالتم به خرابات میکند هر چند این چنین شدم وآن چنان شدم هر وقت در بیان مطالب خود استشهاد به ابیات میکنم باور بفرمائید همانطور که بسیاری از اشخاص گفته اند ، حرفهای خودم را فراموش میکنم . اینجاست که دلم می خواهد مطالب را به کناری بگذارم و به حافظ بپردازم . من حافظ را خوب میفهمم و خوب میتوانم حافظ را شرح دهم . امروزیان ، این آدمها که می بینید خود را مرید حافظ و حافظ شناس جلوه میدهند رویشان به حافظ نیست بلکه پشت شان به اوست . اعم از اینکه حافظ را بستایند یا نکوهش کنند ، عزیز بدارند یا ملامت کنند . حالا آیا من با حافظ یعنی جوهره اصلی حکمت معنوی ، همسخنی یا به اصطلاح غربی ها " " دارم یا نه ؟ این دیگر نفی و اثباتش حق من نیست . من نمیدانم با حافظ همسخن هستم یا نیستم ،ولی مفهوما حافظ را می شناسم و خوب هم می شناسم . ‌
نظم در زمانه ما.mp3
30.71M
🎧 💠 عنوان: نظم در زمانه ما 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش 🗓 تاریخ: ۱۴۰۱/۱۰/۸ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 👥 نظرات شما درباره این جلسه: 🔍 https://varastegi.ir/3016 ‌ ‌