eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه حکایات مربوط به تجسس (تدبر۱۵) 💢د. عمر بن خطاب همراه عبد الرحمن بن عوف به منظور گشت زدن بیرون رفتند، آتشی دیدند جلو رفتند و اجازه گرفتند. در باز شد و وارد خانه شدند [در نقل الدر المنثور می‌گوید: به خانه که رسیدند دیدند در باز است؛ و وارد شدند]. دیدند در این خانه مردی است و زنی كه زن آواز میخواند، و در دست مرد پیاله‌ای است. عمر گفت: این زن چه نسبتی با تو دارد؟ گفت: زن من است. عمر گفت: در این پیاله چیست؟ گفت: آب زلال است. عمر به زن گفت: چه آوازی می‏خواندی؟ زن گفت: این اشعار را می‏خواندم: تطاول هذا اللّیل و اسودّ جانبه / و أرّقنی ألّا حبیب ألاعبه‏ فو اللّه لو لا خشیة اللَّه و التقی / لزعزع من هذا السّریر جوانبه‏ و لكن عقلی و الحیاء یكفّنی / و أكرم بعلی أن تنال مراكبه یعنی: این شب طولانی شد و دامنه آن سیاه گردید، و مرا به بیدارخوابی مبتلا ساخت؛ آيا مگر دوستی نیست كه با او سرگرم شوم؟ به خدا سوگند اگر ترس از خدا و تقوا نبود، این تخت اطرافش می‏لغزید. ولی عقل من و حیاء مرا باز می‏دارد، و به شوهرم احترام می‏گذارم كه كسی به سواری او دسترسی یابد. سپس آن مرد گفت: یا أمیر ما اینطور دستور نداریم، خداوند می‏فرماید: «وَ لا تَجَسَّسُوا». عمر گفت: راست گفتی، و از منزل او بیرون رفت. 📚الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)، ج۹، ص۸۳ ؛ 📚مجمع البیان، ج‏9، ص203 ؛ 📚الدر المنثور، ج‏6، ص93 💢ه. شخصی سراغ عمر بن خطاب آمد و گفت: فلانی مست کرده است. عمر گفت: چه می‌گویی؟ گفت: راست می‌گویم. عمر گفت: وقتی او مشغول شرابخواری شد مرا خبر کن. مدتی بعد آمد و گفت: او الان مشغول شرابخواری است. پس با هم به راه افتادند. عمر گفت: از او اجازه بگیر و اگر اجازه داد بگو: آیا کسی هم که همراهم است وارد شود؟ وقتی آن شخص صدای اجازه گرفتن را شنید شراب را مخفی کرد و اجازه داد. گفت: کسی که همراه من است هم وارد شود؟ گفت: ‌بله. پس عمر وارد شد و گفت: ‌به خدا سوگند بوی شراب می‌آید. پس تجسسی کرد و شراب را یافت و گفت: ‌فلانی! این چه کاری بود که کردی؟ آن شخص که هنوز عقلش زایل نشده بود گفت: ای پسر خطاب! این چه کاری بود که تو کردی؟ آیا خداوند تو را از تجسس نهی نکرده بود؟ عمر منظورش را فهمید و به رفیقش گفت: ‌برویم؛ و او را رها کردند. 📚سنن سعيد بن منصور، ج7، ص394 ؛ 📚الدر المنثور، ج‏6، ص93 @yekaye
🔹ج. وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ
. 6️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» گفته‌اند غیبت بیان عیب کسی در غیاب و پشت سر اوست به نحوی که خلاف حکمت باشد 📚مجمع البیان، ج‏9، ص205 📚المیزان، ج‏18، ص323 📝مصادیق درباره گستره مصادیق آن نظرات مختلف است و از مواردی که عموما خارج از مصادیق غیبت شمرده‌اند بیان عمل کسی است که آشکارا مرتکب گناه می‌شود (المیزان، ج‏18، ص323)؛ چرا که ظاهرا ویژگی اصلی غیبت بیان اموری است که از دید دیگران به طور عادی مخفی بوده است؛ و بیان چیزی که آشکار است غیبت محسوب نمی‌شود (حدیث ۶۹.ج). البته گاهی عیبی (بویژه عیوب جسمانی) در شخص هست که آشکار است، اما افراد بدان توجه ندارند، و بیان آنها به نحوی که موجب توجه افراد بدان شود نیز ظاهرا غیبت محسوب می‌شود (حدیث ۶۷). بدین ترتیب بیان هر عیبی در خَلق [ویژگی‌هایی که مربوط به آفرینش شخص بوده و خودش در آن نقشی ندارد مانند زشت‌رو بودن] ویا خُلق‌وخو ویا عقل ویا عمل ویا نحوه برخورد ویا راه‌وروش ویا جهالت و مانند اینها همگی غیبت محسوب می‌شوند (حدیث۵۲). گاه وقتی برخی از افراد را از غیبت بازمی‌داریم می‌گویند: «من واقعیت را درباره او گفتم»؛ اینان توجه ندارند که اتفاقا همین مصداق غیبت کردن است که انسان چیزی را بگوید که با چشم خود دیده یا مستقیما با گوش خود شنیده (حدیث۶۵) ولی از مردم پوشیده مانده (حدیث۶۶) و تحت ستاریت خداوند قرار گرفته است (حدیث۶۸)، حتی اگر شماری از گناهان کبیره باشد (حدیث۷۰)؛ وگرنه، اگر واقعیت نداشته باشد، علاوه بر اینکه غیبت است (حدیث۶۸)، تهمت نیز هست (احادیث۶۷ و ۶۹). البته در خصوص گناهانی که به خاطر آنها حد جاری می‌شود شهادت دادن در دادگاه مصداق غیبت شمرده نمی‌شود (حدیث۶۶). 📝فلسفه جامعه برای بقا و پویایی خود نیازمند وجود ارتباطات صمیمی مبتنی بر اعتماد و انس گرفتن افراد با همدیگر و برقراری انواع پیوندهای روحی و عاطفی است، و رواج غیبت بین مردم عملا این شالوده را تهدید می‌کند، چرا که هر انسانی بالاخره معایبی دارد و خداوند با ستاریت خود آنها را مخفی داشته است، افشا شدن این عیوب پنهان مانع شکل‌گیری و بقای اعتماد متقابل و انس بین افراد می‌شود 📚(المیزان، ج‏18، ص323-۳۲۴ ). 📝موارد ‏ بر اساس آنچه در خصوص برخی مصادیق غیبت در احادیث و فلسفه غیبت بیان شد معلوم می‌شود که مواردی هست که از مصادیق غیبتی که ممنوع است بیرون است؛ که بحث اجتهادی مفصلی طلب می‌کند. از باب نمونه، شیخ انصاری در کتاب معروف مکاسب ابتدا توضیح می‌دهد که بررسی آیات و روایات نشان می‌دهد که حرمت غیبت از باب جلوگیری از تنقیص (نقص و کاستی برشمردن) و آزار مومن است؛‌ پس اگر مصلحتی برتر در کار باشد (خواه مصلحتی در غیبت کننده یا غیبت شونده یا مصلحتی که شرع آن را از حفظ احترام مومن برتر دانسته) این حرمت تخصیص می‌خورد؛ و در ادامه برخی از بارزترین مصادیق جواز غیبت را برمی‌شمرند، همانند ➖كسی‏كه بی‌پروا و آشكارا گناه می‏كند (متجاهر به فسق)، ➖در مقام تظلم مظلوم (بیان ظلم ظالم از جانب مظلوم و دادخواهی وی)، ➖نصح مستشیر (کسی که برای مشورت در امری که دانستنش برای وی لازم است به انسان مراجعه کند؛ مثلا در تحقیق برای ازدواج)، ➖نهی از منکر (اگر بداند شخص غیبت شونده در صورتی که گناهش نزد کسی گفته شود از گناه خود دست برمی‌دارد)، ➖افشای بدعت‌گذار و ردّ سخن و عقیده‏ باطلِ اشخاص منحرف، ➖شهادت در دادگاه، ➖جرح شهود (بیان گناهی در شهود که نشان دهد آنها اعتبار لازم برای شهادت دادن را ندارند)، ➖دفع ضرر از کسی که مورد غیبت واقع می‌شود (بیان نقصی در وی تا از شری رها شود، شبیه وارد تقیه)، ➖جایی که عیبی در وی به عنوان علامت مشخصه او مشهور شده و خودش از آن تعبیر ناراحت نمی‌شود (شبیه حکایات «زینب عطاره حولاء» [= زینب عطرفروش چشم لوچ] در احادیث)، و ... 📚كتاب المكاسب، ج‌1، ص342‌-358 @yekaye
. 7️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» غیبت همدیگر را نکنید. وقوع عمل غیبت، علاوه بر وجود گوینده، نیازمند وجود شنونده است؛ و هیچگاه در تنهایی غیبت رخ نمی‌دهد. به تعبیر دیگر، برخلاف آنچه ابتدا گمان می‌شود «غیبت کردن» فقط عملِ گوینده غیبت نیست، بلکه کسی هم که به غیبت گوش می‌سپارد، در وقوع این عمل نقش داشته است. 🤔پس در یک تحلیل عمیق عقلی، غیبت کردن با مشارکت دو طرف انجام می‌شود؛ و ظاهرا از این روست که در احادیث غیبت شونده را شریک غیبت‌کننده برشمرده‌اند (حدیث۶۱). همان طور که بیان غیبت دیگران حرام و گناه است، گوش دادن به سخن کسی که به غیبت دیگران می پردازد نیز حرام است (حدیث۶۹.الف) و حتی گاه گناه وی را بیش از گناه غیبت‌کننده معرفی کرده‌اند (حدیث۶۲. الف) شاید بدین جهت که مستمع است که صاحب سخن را بر سر ذوق می‌آورد؛ و با حسن استماع خود عملا غیبت‌کننده را بدین کار تشویق می‌کند. 📝وظیفه انسان هنگام بیان شد که گوش دادن به سخن کسی که به غیبت دیگران می‌پردازد حرام است؛ اما احادیث درباره اینکه در برابر شنیدن غیبت چه باید کرد مختلف است؛ گاه مطلق شنیدن غیبت را حرام و بر وجوب دفاع از مومن تاکید کرده‌اند، گاه این دفاع را مشروط به توانایی داشتن بر دفاع دانسته‌اند، و گاه صرفا بر برحذر داشتن گوینده از غیبت کردن تاکید نموده‌اند. شاید این اختلاف به تفاوت موقعیتهایی برمی‌گردد که انسان غیبت را می‌شنود: گاه از ابتدا ویا پیش از انعقاد کلام، از قرائن مختلف (مثلا اینکه در مقام مذمت شخص غایب برآمده) معلوم می‌شود که گوینده می‌خواهد غیبت کند (در مقام مذمت شخص برآمده است). اینجا باید از استماع (گوش سپردن به غیبت کننده) پرهیز نمود (حدیث۶۲) و باید از همان ابتدا – یا از همانجا که متوجه شد - مانع وی شد و او را از ادامه دادن سخنش برحذر داشت. اما گاه تا پیش از اینکه سخن، کامل گردد و غیبت، محقق شود انسان متوجه نمی‌شود که گوینده در مقام غیبت کردن است. در اینجا حرمت استماع بی‌معناست؛ بلکه دو کار باید کرد: اولا نهی کردن از باب نهی از منکر (حدیث۶۳.د)، هرچند این نهی کردن فایده‌اش فقط این باشد که گوینده غیبت جدیدی انجام ندهد. ثانیا دفاع کردن از شخصی که از وی غیبت شده است؛ که ظاهرا مقصود از دفاع کردن این است که علی‌رغم اینکه احتمالا آن عیب در آن شخص هست (وگرنه تهمت می‌شد، نه غیبت)، انسان بکوشد مساله را طوری وانمود کند که واقعا آن عیب در او نیست، ویا وجود آن عیب در آن شخص را به نحوی توجیه کند که دیگر عیب محسوب نشود. البته در احادیث وجوب دفاع از شخصی که مورد غیبت واقع شده، مشروط به استطاعت شده است (احادیث۵۷ و ۶۳)، و تنها در صورتی که شخص توان دفاع داشته باشد و دفاع نکند توبیخهای شداد و غلاظ در موردش مطرح شده است (احادیث۶۲)، زیرا بسیاری از اوقات مساله طوری است که امکان دفاع کردن وجود ندارد؛‌ یا لااقل مخاطب در آن لحظه دفاع مناسبی به ذهنش خطور نمی‌کند. و شاید فلسفه اینکه ثوابهای فراوانی برای دفاع کننده برشمرده شده است (حدیث۶۳)، این باشد که انسانها در چنین موقعیتهایی ذهنشان را به کار بیندازند و توجیهی برای عیب شخص مذکور بیابند. ✅تبصره: در حدیثی آمده است که اگر در مورد مومنی بدی‌ای ذکر شد و خود او انکارش کرد ولو ۵۰ نفر با سوگند علیه وی شهادت دهند باز سخن خود وی را ترجیح بده (حدیث۶۳. ه). توجه شود که این دستورالعمل ناظر به مردم عادی است؛ نه قاضی و حاکم شرع. در واقع، وظیفه عمومی مومنان این است که هر شایعه‌ای را که علیه برادر یا خواهر دینی‌شان می‌شنوند و خود وی آن را تکذیب می‌کند آن شایعه را -ولو دهها نفر بر آن قسم بخورند- قبول نکنند؛ اما البته اگر کسی تخلفی از شخصی مشاهده کرده است باید نزد حاکم شرع (دادگاه) برود و لذا چنین شهادتی را خارج از مصادیق غیبت دانسته‌اند (حدیث۶۶)؛ و اگر در دادگاه آن تخلف اثبات شد، وی باید به خاطر تخلفی که کرده است مجازات شود؛ که البته اگر مجازات عادلانه اعمال شد، پس از مجازات نیز دیگر نباید با آبروی وی بازی کرد (حدیث ۶۰). @yekaye
. 8️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» غیبت همدیگر را نکنید. اما چه چیزی موجب می‌شود انسانها اقدام به غیبت همدیگر کنند؟ 📝 در تدبر قبل اشاره شد غیبت کردن عملی است که هم گوینده و هم شنونده در آن نقش دارند؛ پس وقتی عوامل غیبت را می‌خواهیم بررسی کنیم باید توجه شود که هم عوامل بیان غیبت و هم عواملی که شخص را به استماع غیبت سوق می‌دهد را باید مد نظر قرار داد و هر دو را ریشه‌کن نمود. به نظر می‌رسد مهمترین عواملی که موجب اقدام انسانها به غیبت کردن (گفتن یا شنیدن) می‌شود عبارتند از: 📛 تشفی خاطر و آرام کردن غیظ خود نسبت به شخص مورد نظر (شِفَاءِ غَیظٍ، حدیث۵۲) که به نظر می‌رسد همان است که امیرالمومنین ع آن را «جهد عاجز» می‌خواند (حدیث۹۰.الف) و در حدیث دیگری ناشی از ضعف اراده قلمداد شده است (حدیث۹۰.ب)؛ یعنی انسانی که از مقابله ناتوان است اوج توانایی او غیبت کردن است و با غیبت کردن، می‌خواهد حقارت خود را جبران و غیط خود را تشفی دهد. 📛 همراهی با قوم (مُسَاعَدَةِ قَوْمٍ، حدیث۵۲)، یعنی اینکه با کسانی که دارند بدگویی شخصی را انجام می‌‌دهند هم‌کلام شود و عملا برای جانماندن از دیگران با تایید ضمنی آنها به غیبت کردن از آن شخص اقدام ‌کند. 📛 تهمت زدن و متهم کردن (تُهَمَةٍ، حدیث۵۲)، که این بویژه در مورد کسانی که انسان از آنها بدش می‌آید بسیار مصداق دارد، یعنی به صرف اینکه از کسی بدمان می‌آید هر چیزی را به او نسبت می‌دهیم؛ که در آیه ۸ سوره مائده به عنوان یک مصداق بارز بی‌تقوایی برشمرده شده است: ‌«لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏‏». 📛 تایید خبری بدون تحقیق درباره آن (تَصْدِیقِ خَبَرٍ بِلَا كَشْفِهِ، حدیث۵۲)، که متاسفانه فضای شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی این را بسیار دامن زده است؛ و افراد می‌خواهند نشان دهند که اولین کسی هستند که خبر دارند، لذا به محض دیدن خبری آن را برای دیگران نقل (فوروارد) می‌کنند. 📛 بدگمانی (سُوءِ ظَنٍّ، حدیث۵۲)، که شاید ریشه عمده غیبت کردن‌ها باشد و در همین آیه هم مقدم بر غیبت ذکر شد. 📛 حسد (حَسَدٍ، حدیث۵۲)، که چون چشم دیدن خوبیهای شخص مورد نظر را ندارد سعی می‌کند با بیان عیوب مخفی وی از قدر و قیمت وی در جامعه بکاهد. 📛 مسخره كردن (سُخْرِیةٍ، حدیث۵۲)، بویژه برای خنداندن دیگران، و خود را نزد دیگران جلوه دادن. 📛 تعجب کردن (تَعَجُّبٍ، حدیث۵۲)، که این خیلی مورد ابتلاست؛ یعنی شخص به خاطر دیدن عیب یا گناهی در شخصی تعجب می‌کند و بدون توجه به اینکه بیان آن مصداق غیبت است به غیبت کردن ویا شنیدن غیبت اقدام می‌نماید. 📛 اصرار و پافشاری (تَبَرُّمٍ، حدیث۵۲)، که ظاهرا مقصود اصرار بر سخنی است که گفته‌ایم. مثلا گاه در مورد شخصی قضاوتی ناپسند می‌کنیم و دیگران نمی‌پذیرند و برای اصرار بر موضع خویش به بیان عیوب آن شخص می‌پردازیم. 📛 زینت دادن (تَزَینٍ، حدیث۵۲)، که ظاهرا به معنای این است که انسان برای جالب توجه کردن سخنان و نظرات خویش برای مخاطبان، بیان اطلاعات مخفی دیگران را چاشنی کلام خود کند. 📛 و ... @yekaye
. 9️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً» خداوند از ما خواسته است که غیبت نکنیم و آن را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه کرده است. برخی بر این باورند که این تشبیهی که در این آیه آمده است عملا می‌گوید جبرانی در کار نیست: «اگر از بدن انسان زنده قطعه‌ای جدا شود، امكان پر شدن جای آن هست، ولی اگر از مرده چیزی كنده شود، جای آن همچنان خالی می‏ماند. غیبت، بردن آبروی مردم است و آبرو كه رفت دیگر جبران نمی‏شود. (تفسیر نور، ج‏9، ص191) اما اگرچه اصل این مطلب که جبران آبروی از دست رفته انسانها خیلی دشوار است، اما این گونه نیست که راهی برای جبران گناه غیبت نباشد. در واقع خداوند که ما را از انجام گناهان برحذر داشته، این واقعیت را هم پذیرفته که ما انسان‌های غیرمعصوم در معرض فریب شیطان هستیم و گاه اقدام به گناه می‌کنیم. اکنون اگر غیبتی از ما سر زد راه جبرانش چیست؟ 📝 آنچه از احادیث برمی‌آید این است که بهترین کار این است که انسان در مقام غیبت خود را نگه دارد (حدیث۹۱)؛ اما اگر بدان مبتلا شد اگر جبرانش نکند روز قیامت از حسنات وی برمی‌دارند و برای شخص غیبت شده می‌گذارند و اگر حسناتش کم بود از سیئات شخص غیب شده برمی‌دارند و آن سیئات را برای وی قرار می‌دهند؛ و از این رو مهمترین اقدام این است که از وی در همین دنیا حلالیت بطلبد (حدیث۹۳). اما حقیقت این است که در بسیاری از اوقات این حلالیت طلبیدن مفسده دارد؛ یعنی موجب می‌شود کدورتی بین آن شخص و غیبت‌کننده پدید آید، بویژه در جایی که شخص غیبت‌شده از وقوع این غیبت بی‌خبر است. در این گونه موارد توصیه این است که در صورتی كه مرتكب غیبت کسی شدیم و خبر این غیبت کردنت به گوش او رسید، از او حلالیت بطلبیم؛ و اگر به گوش او نرسید و از آن خبردار نشد، برای او طلب مغفرت و آمرزش كنیم (حدیث۵۲). در واقع یک راه ساده و عمومی برای جبران غیبت این است که انسان هرگاه که به یاد شخص غیبت‌شده بیفتد برایش استغفار کند (حدیث۹۲) و ظاهرا این استغفار دست کم دو خاصیت دارد: یکی اینکه دل خود انسان را نسبت به شخصی که غیبتش را کرده پاک می‌کند (قبلا بیان شد از ریشه‌های اصلی غیبت کردن حسادت و بدگمانی و تشفی خاطر و ... است) و دیگر اینکه در قیامت ثواب‌های همین استغفار (البته اگر واقعی باشد نه صرفا لقلقه زبان) جایگزین حسناتی می‌شود که قرار است از نامه وی کم شود و به نامه عمل شخص غیبت‌شده منتقل گردد. @yekaye
. 0️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ» می‌توانست به اصل نهی از غیبت (وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً) بسنده کند، ویا حداکثر این تمثیل غیبت خوردن گوشت را به طور ساده چنین بیان کند که:‌ «لأنه یکون کأکل لحمه»، اما فرمود: «أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ». این تعبیر حاوی نکات متعددی است که با استفاده از فنون بلاغی متعدد غلظت و شدت منع را تقویت می‌کند؛ ➖ مطلب را با استفهام انکاری آورد، [که تاثیرش بیش از اخبار مستقیم است] (المیزان، ج‏18، ص324). ➖ با اینکه فاعل «يغتب» را «بعضکم» قرار داده بود، دوست نداشتن را به «أحدکم» نسبت داد، که این نفی را به طور آشکارتری شامل همه موارد می‌کند (المیزان، ج‏18، ص324). ➖ خود تشبیه به خوردن گوشت (تدبر۲۱). ➖ تشبیه به خوردن گوشت «برادر» (تدبر۲۲). ➖ آوردن کلمه «میتا» (تشبیه به خوردن گوشت برادر در حالی که او مرده است) (تدبر۲۳). ➖ تاکید مجدد بر اینکه شما از آن کراهت دارید (تدبر۲۴). ➖ سیاق بحث را از وضعیت غایب (یغتب، یحب) به وضعیت مخاطب (کرهتموه) تغییر داد و نفرمود «کرهه». ➖ این کراهت را به صورت جمع آوردن (با اینکه نهی از غیبت را به صورت مفرد آوردده بود و اینجا اقتضای الیه کلام این بود که بفرماید «فکرهه»)، که می‌خواهد این کراهت را به همگان نسبت دهد (المیزان، ج‏18، ص324 ). @yekaye
. 1️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ ...» غیبت کردن به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده است. چرا خوردن گوشت او؟ 🔥الف. همان گونه که خوردن گوشت مرده امری ناخوشایند است، خوردن گوشت معنوی برادر دینی هم چنین است؛‌ و گوشت معنوی همان وجاهت و شخصیت و اعتبار و عنوان و شکل باطنی روحانی مومن است؛ پس همان گونه که تلائم و شکل‌گیری و به‌هم‌پیوستگی پیکر یک انسان در گروی گوشت بدن اوست، متن وجود باطنی وی هم به این تشبیه شده است؛ و همان طور که خوردن گوشت، آن را هضم و نابود می‌کند، غیبت کردن هم آن گوشت معنوی انسان (وجاهت ...) را نابود می‌سازد 📚التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج‏10، ص195 🔥ب. می‌خواهد بفرماید آبروی انسان همچون خون و گوشتش است؛ و واضح است که آبروی شخص ارزشمندتر از گوشت اوست؛ و همان طور که سزاوار نیست که انسان عاقل گوشت بدن مردم را بکَنَد و بخورد، کندن و از بین بردن آبروی آنها به طریق اولی مذموم است. 📚مفاتيح الغيب، ج‏28، ص 110 📚ج. ... @yekaye
. 2️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ» غیبت کردن به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده است. چرا برادر؟ 🌴الف. چون مومن برادر مومن است و همگی اعضای یک جامعه واحدند، پس لازم است که بینشان حداکثر ترحم و عطوفت باشد و خود تعبیر «بعضکم بعضا هم بر همین ارتباط متقابل شدید تاکید دارد 📚المیزان، ج‏18، ص324 ؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج‏10، ص196 به تعبیر دیگر، با این تعبیر دارد شدت منع را تقویت می‌کند. زیرا انسانهای عادی (نه افراد فوق‌العاده کینه‌ای مانند هند جگرخوار) حتی از تکه کردن و خوردن گوشت دشمنان خود نیز ابا دارند، چه رسد به افراد معمولی؛ و چه رسد به عزیزترین عزیزان همچون برادر خود (مفاتيح الغيب، ج‏28، ص 110 ) که باید اوج عطوفت و مهربانی را با هم داشته باشند. 🌴ب. شاید می‌خواهد نشان دهد که غیبت كردن، نوعی درّندگی است (تفسیر نور، ج‏9، ص194)؛ آن هم درنده‌ای که به گوشت برادر خود هم رحم نمی‌کند. 🌴ج. بسیاری از فقها و مفسران شیعه و سنی، از آمدن تعبیر «أخیه» استنباط کرده‌اند که حرمت شرعی غیبت ناظر به مسلمانان است، بویژه که در آیات قبل فرمود بین آنها رابطه برادری است؛ و بر این باورند که غیبت انسان کافر حرمت شرعی ندارد 📚مفاتيح الغيب، ج‏28، ص 110 ؛ المیزان، ج‏18، ص325 ✅تبصره 📝آيا بدون اشکال است؟ (تفکیک دو معنای ) بیان شد که از نظر بسیاری از فقها و مفسران غیبت انسان کافر ندارد. در اینجا باید روی کلمه درنگی داشت. ما دو گونه حرمت داریم: یکی ، که عقل بتنهایی آن را تشخیص می‌دهد؛ که در این زمینه اگر دستوری از جانب دین برسد حکم ارشادی می‌باشد؛ و دیگری ، که عقل به اصل آن ویا به حدود و ثغور دسترسی ندارد و از این رو نیازمند تعیین تکلیف از جانب شریعت است؛ که به آن حکم مولوی ویا حکم تعبدی هم می‌گویند. (توضیح بیشتر این دو در تدبر ۱۲ گذشت). مروری بر تدبرهای ۱۶ تا ۱۹ و احادیثی که در هریک مورد استفاده قرار گرفت (و نیز در ادامه تدبر ۲۵ و احادیث ۷۱ تا ۸۳) نشان می‌دهد که ظاهرا حدود و ثغور غیبت همچون مساله تجسس نیست که صرفا با یک حکم ارشادی مواجه باشیم. اما نکته قابل توجه این است که حکم مولوی دست کم در دو معنای متفاوت به کار می‌رود که بی‌توجهی به این دو کاربرد موجب خلط بحثهایی می‌شود؛ گاهی وقتی می‌گوییم یک حکم مولوی و حکم دیگر ارشادی است، مشخصا توضیحات فوق مد نظر است؛ یعنی اینکه عقل بتنهایی راهی به کشف آن دارد یا خیر. اما گاهی این دو تعبیر در زبان فقها و متکلمان از حیث مجازاتی که بر عمل مترتب می‌شود مد نظر است؛ ‌یعنی وقتی می‌گویند حکم مولوی، مقصودشان جایی است که مخالفت با آن مشخصا مصداق مخالفت با امر مولاست که مجازات مخالفت کردن دارد (اصطلاحا عذاب اخروی در پی دارد)؛ و در این فضا، حکم ارشادی مولا، یعنی حکمی که مولا صرفا به خاطر خود مخاطب مطرح کرده و می‌خواهد وی را متوجه برخی از مناقع یا ضررهای انجام آن کار بکند؛ و اگر شخصی آن حکم را عمل نکرد، معنای مخالفت با حکم مولا برداشت نمی‌شود بلکه ضرر دیدن خود شخص مد نظر است (عذاب اخروی در پی ندارد). 🤔این فقط در قوانین الهی نیست بلکه در دستورات بشری نیز می‌توان این دو را تفکیک کرد. مثلا قوانین مربوط به رانندگی از جنس حکم مولوی می‌باشد؛ مثلا عبور از چراغ قرمز، از اموری است که تخلف از آن جریمه دارد ولو که در وضعیت خلوت باشد و مزاحمتی برای کسی نداشته باشد (صرف مخالفت کردن تنبیه دارد). اما دستورات پزشک، از جنس حکم ارشادی است؛ یعنی اگر کسی از عمل به نسخه پزشک تخلف کرد صرفا به ضرر خودش کاری کرده است و این تخلفش از حیث مخالفت با پزشک هیچ اهمیتی ندارد. 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/10173
ادامه تدبر ۲۲ (درباره دو معنای حکم ارشادی) با این توضیح اکنون وقتی گفته می‌شود فلان مساله حرمت ندارد؛ ‌معنایش این نیست که لزوما انجام آن به لحاظ هم روا باشد؛ یعنی ممکن است ممنوعیت اخلاقی داشته باشد (یعنی عقل انسان به بد بودن آن حکم کند)، اما انجامش مجازات اخروی نداشته باشد؛ ‌بلکه فقط آثار سویی در دنیا به همراه داشته باشد، که البته به خاطر آن آثار سوء عقل حکم می‌کند که انسان از آن اجتناب کند (شبیه مخالفت با دستور پزشک، که مجازات اخروی ندارد، اما کار خوبی نیست). 🤔با این بیان معلوم می‌شود که وقتی در برخی از موارد بیان می‌شود که غیبت (یا هر مطلب دیگری)، حکم مولوی و حرمت شرعی ندارد، معنایش این نیست که انجام آن کاملا بلااشکال است؛ بلکه چه‌بسا با اینکه انجام آن شرعا حرام نیست (مجازات اخروی ندارد) اما عقل انجام آن را ناروا بشمرد؛ شبیه تخطی کردن از دستور پزشک، که شرعا حرام نیست؛ اما عقل آن را ناروا می‌شمرد. با این توضیح معلوم می‌شود اینکه بسیاری از فقها و مفسران بیان کرده‌اند که «غیبت انسان کافر» حرمت شرعی ندارد؛ لزوما به معنای این نیست که عقلا هم بلااشکال است؛ بلکه اگر فلسفه حرمت غیبت را که در تدبر ۱۶ بیان شد یکبار دیگر مرور کنیم (غیبت موجب می‌شود پیوندهای اجتماعی بین مردم سست شود و کسی به کسی اعتماد نکند) ویا به ریشه‌هایی که موجب اقدام به آن می‌شود (عجز از مواجهه مستقیم، حسد و ...) توجه نماییم آنگاه عقل حکم می‌کند که اگر انسان در یک جامعه‌ای هم زندگی می‌کند که برخی از آنها مسلمان نیستند باز در اکثریت موارد (غیر از استثنائاتی که عقل در هر جایی آنها را مجاز می‌شمرد مثل شهادت در دادگاه) سزاوار است از غیبت کردن آنها اجتناب نماید. @yekaye
هدایت شده از حسین سوزنچی
بسم الله الرحمن الرحیم 💐میلاد سراسر نور شریک قرآن، امیر مومنان، علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام بر همگان مبارک؛ 💐میلاد کسی که قرنها دوستانش از ترس و دشمنانش از حسادت، فضایلش را مخفی کردند، با این حال بیان فضايل او عالم‌گیر شد.🥀 از جمله این فضایل (که در مخفی کردنش بسیار کوشیدند) وجود نام مبارک علی ع در قرآن کریم است. واضح‌ترین مصداق این موضوع، آن است که: حضرت ابراهیم ع از خداوند تقاضا کرد که: «وَ اجْعَلْ لي‏ لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرين‏: برایم «لسان صدق» (= زبان بیان حقیقت محض) در میان آیندگان‌ قرار بده» (سوره شعرا، آیه۸۱)؛ و خداوند بعدا این دعوتش را چنین اجابت کرد: «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا: و برایشان «لسان صدق» را علی ع قرار دادیم» (سوره مریم، آيه ۵۰)؛ که متاسفانه بسیاری از مترجمان، تحت تاثیر تبلیغات دشمنان حق و حقیقت، باورشان نمی‌شده که این اسم مبارک امیرالمومنین ع است؛ و کلمه «علی»‌ را به جای اسم، صفت قلمداد نموده، و آن را به «بلندمرتبه» ترجمه کرده‌اند❗️ 💢تفصیل دلایل ادبی و روایی درباره این آیه و آیاتی دیگر در: 🌐https://www.souzanchi.ir/imam-alis-name-in-holy-quran-2/ حسین سوزنچی @souzanchi