eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
271 دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
"چهارده آبان ۱۳۶۲" ⚘ 🌹 ✔ سردار دریادل و سلحشور سپاه اسلام فرمانده دلاور تیپ عمارِ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ❤ 🔸️ 🌟 ولادت: ۱۳۳۰ ، استخدام ارتش پس از خاتمه تحصیلات متوسطه در سال ۵۰ مامور به خدمت در لشکر گارد شاهنشاهی بازخرید عمدی از ارتش و پیوستن به صف ملّت در آذر ۵۷ عضویت در پس از پیروزی انقلاب در مرداد ۵۸ عزیمت به کردستان جهت مبارزه با غائله کردستان روانه شدن به جبهه خوزستان پس از تجاوز ارتش بعث به خاک ایران از اعضای موثر در جریان دفاع از سوسنگرد پیوستن به ۲۷ محمد رسول الله (ص) و انتصاب به فرماندهی به حکم در اسفند ۶۰ حضور موفق وی و گردان تحت امر ایشان در عملیات های و مجروحیت در مرحله اول عملیات "بیت المقدس" اردیبهشت ۶۱ از فرماندهان شاخص قوای محمد رسول الله (ص) در لبنان به دستور ، خرداد و تیر ۱۳۶۱ ماموریت های شناسایی فوق العاده در مناطق بقاع و جولان از مواضع ارتش بازگشت از لبنان و شرکت در مرحله سوم عملیات و مجروحیت در این عملیات بزرگ به دستور فرار از بیمارستان و به عهده گرفتن فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی ۲۷ در همین عملیات انتصاب به فرماندهی تیپ یکم عمار از لشکر۲۷_محمد_رسول_الله (ص) به حکم : ۱۴ آبان ۱۳۶۲ ، ، مرحله سوم عملیات کوهستانی ، بر اثر اصابت تیر مستقیم تانک 🍂 🍁 ۲۷_محمد_رسول_الله 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
۲۸ آبان ۱۳۶۲ عملیات 🌸 ✔ سردار سرافراز و نازنین سپاه اسلام فرمانده عملیات لانه جاسوسی رئیس ستاد ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) یار و غار همیشگی 🍁 سردار 🍁 💠 آن روز، میثم گرمازده شده بود و زیر سِرُم بود؛ امّا وقتی به من خبر دادند که توی بیمارستان بهارلو است، سریع خودم را رساندم میدان راه آهن و رفتم بیمارستان. عباس را از منطقه برگردانده بودند تهران. حالش خوب نبود. می خواست نماز بخواند. گفت: "وقتی می خوام مسح سر بکشم، دستم خونی میشه." ازم خواست سرش را توی روشویی بشویم. وقتی دست می کشیدم روی سرش، نوکِ تیزِ ترکش ها می خواست دستم را ببُرد. بهش گفتم: "نوک ترکشا بیرون زده!" گفت: "اگه می تونی، بکششون بیرون." یکی شان را بیرون کشیدم؛ امّا کار من نبود! باید دکترها این کار را می کردند. ترکش ها از همان مجروحیت قبلی توی سرش مانده بود و الان سرِ بعضی هایش زده بود بیرون و عفونت کرده بود. وقتی سرش را می شستم، حتی آخ هم نمی گفت. فقط وقتی تکان می خورد، می فهمیدم که دردش می آید. من هم می ریختم؛ امّا بی صدا! نمی گذاشتم بفهمد. 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ( روایت زندگی دانشجوی پیرو خط امام و رئیس ستاد ۲۷ ، ) به قلم "جواد کلاته عربی" ۲۷_محمد_رسول_الله 💠 @yousof_e_moghavemat 💠
💗 حاج احمد 💗
🚩 رئیس ستاد ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) سردار رشید و دلاور سپاه اسلام ⬅️ بخشهایی از نامه عاشقانه به همسرش: "...خلاصه حاج خانم گفتنی زیاد دارم؛ ولی در جای خودش برایت خواهم نوشت؛ بلکه بیشتر نظرم این است که مقداری در مورد خودت و میثم برایم بنویسی و آنچه در درونت می گذرد، در رابطه با انتخاب این مسیر برایم بنویس! چون همیشه نظرت برایم مهم می باشد! چون من در شرایطی قرار دارم که واقعاً باید در تمام ابعاد مشکلات را تحمل نمایم و در مورد وضعیت کاریت و تغییراتی که در حالات کنونی داری و خصوصاً در وضعیت آموزش و پرورش نیز برایم بنویس. چون من می خواهم از این به بعد در سخنرانی هایم در اینجا در مورد بهبود آن مسائلی که برایم صحبت کردی، تذکراتی بدهم! شاید به این طریق بتوانم کمکی کرده باشم؛ اما بعد از اینکه در مورد خودت نوشتی، از میثم کوچولو نیز برایم بنویس و کارهای جدیدی را که یاد گرفته است، بنویس... البته حاج خانم می بخشی که من اینطور تکه تکه نامه می نویسم، چون وقت بسیار کم است. راستی من بعد از اینکه به اسلام آباد آمدم، بلافاصله برایت به مدرسه تلفن کردم و گفتند که تو نیستی و من پیغام برایت گذاشتم تا به تو بگویند که من تلفن کردم. در ضمن خیلی سعی کردم بعد از عملیات برایت تلفن کنم، ولی فرصت نشد و مجبور شدم که به جای تلفن برایت نامه بنویسم... درضمن از قول من به مامان و بابا و مادر و آقا و کلیه اهل خانواده خودم و خودت و همگی آشنایان سلام برسان و از قول من، میثم را ببوس. تو می توانی به آدرسی که پشت نامه می نویسم، جواب نامه را بدهی... راستی حاج خانم‌، حتماً حتماً نامه برایم بنویس، آن هم مفصل. ولی احتمال دارد که ما از این منطقه به منطقه دیگر برویم که در این صورت برایت تلفن خواهم کرد... درضمن در مورد مرخصی اصلاً مشخص نیست که به چه صورت من می توانم بیایم! انشاءالله هر موقع توانستم با تو تماس می گیرم و در این مورد برایت می گویم... دیگر وقت عزیزت را نمی گیرم و از خدا پیروزی اسلام و موفقیت همه را به خصوص تو و میثم را خواهانم. در ضمن به میثم کوچولو بگو: بابا گفت ، همچنان بگوید که من در بشنوم... 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ، نوشته جواد کلاته عربی 💠 @yousof_e_moghavemat 💠
💗 حاج احمد 💗
🕊 ❤ ✔ 🌸 ۴ آذر ۱۳۶۶ سالروز سردار شجاع و سلحشور سپاه اسلام فرمانده مقتدر و مخلص اطلاعات و عملیاتِ ۳۲_انصارالحسین (ع) 🍁 📧 🕊 فقط یه مورد از خارق العاده این سردار بزرگ بگم بهتون براتون کافیه...! اینه که تو عملیات علیه السلام که تو اواسط سال ۶۱ انجام شد، با ۱۷ سال سنش به تنهایی ۱۴۰ نفر از نیروهای بعثی رو از خاک خود عراق اسیر گرفته بود و سالم و سلامت تحویل داده بود!!!😄 🌹 ✔ صدام واسه سرش جایزه گذاشته بود و فرماندهان بعثی بهش لقب داده بودند...!🤗 📚 برای اطلاعات بیشتر از کم و کیف مجاهدت های فراوان این سردار دلاور ، به کتاب هم می تونید مراجعه کنید...! ❤ 📝 یه جمله خیلی معروفیم داره که حضرت آقا هم تو یه جمع خصوصی با بغض و گریه بیان کردند که میگه: "کسی می تواند از سیم خاردار های دشمن عبور کند که در سیم خاردار های نفس خود گیر نکرده باشد."🌸 🆔 @yousof_e_moghavemat 🆔
🍁 🚩 🍂 ☘ یکی از مسئولین تیم های شناسایی سردار ⚘ ✔ 🌸 ولادت: ۱۸ خرداد ۱۳۴۰ - تهران رشد و پرورش در خانواده ای مذهبی و متدین اخذ مدرک دیپلم و ورود به در حضور موثر و فعال در جبهه ها همزمان با ادامه تحصیل : ۱۳ آبان ۱۳۶۲ - پنجوین - 🚩 🌺 🌷 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌹 ✔ سردار دلاور و سلحشور سپاه اسلام جانشین فرماندهی تیپ۳ ابوذر از ۲۷ محمد‌رسول‌الله (ص) ❤ 🍂 🍁 ولادت: میدان خراسان تهران ، سال ۱۳۳۵ فعالیت و حضور چشمگیر در تظاهرات ضدرژیم شاه ایفای نقشی فعال در درگیری های روز ۲۱ و ۲۲ بهمن ۵۷ عضویت در "سپاه" بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عزیمت به منطقه کردستان برای مقابله با گروه‌های مسلح ضد انقلاب حضور در جبهه های غرب همچون: بازی دراز، کوره موش، دانه خشک، تنگه حاجیان، گیلانغرب و... بازگشت به تهران و انتصاب به فرماندهی گردان ۴ سپاه منطقه ۱۰ تهران در نیمه اول سال ۱۳۶۰ وارد کردن ضربات سخت به گروهک های ضدانقلاب با همین مسئولیت ازدواج در پنجم شهریور ۱۳۶۰ ایفای نقشی موثر در زمینه سازی عملیات کوهستانی محمد رسول الله در دی ماه ۱۳۶۰ عزیمت به جنوب برای شرکت در عملیات فتح‌المبین به عنوان یکی از فرماندهان گردان تیپ ۲۵ کربلا در اواخر سال ۱۳۶۰ انتصاب به فرماندهی گردان ابوذر غفاری در تیپ۲۷محمدرسول‌الله با حکم پس از خاتمه عملیات فتح المبین وارد کردن ضرباتی مهلک به دشمن بعثی در مرحله نخست عملیات بیت‌المقدس و مجروحیت در این عملیات ، اردیبهشت ۱۳۶۱ مسئولیت جانشینی فرماندهی تیپ سوم ابوذر با حکم : صبح روز ۱۲ آبان ۱۳۶۲ عملیات - دشت قزلچه 🌸 🍂 نحوه شهادت: با بازگشت دو گروهان از گردان سلمان به سمت مواضع خودی، حاج‌عباس‌کریمی؛ فرمانده تیپ سلمان به حسین اسکندرلو؛ فرمانده گردان سلمان دستور می‌دهد که دگر بار به سمت ارتفاع کانی‌مانگا حرکت کند و خود را به گردان‌حبیب برساند. با موافقت اسکندرلو، گردان راه می‌افتد. در همین اثنا، یک گلوله خمپاره ۱۲۰ وسط گردان منفجر می‌شود که باعث شهادت رنجبران و زخمی‌شدن اسکندرلو می‌شود. @yousof_e_moghavemat