eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.4هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
hafez 53.mp3
3.75M
در بزم دور یک‌دو قدح درکش و برو
.......: دل توانگر جز خدا هیچ نیست در دل ما آفرین بر دل توانگر ما علاقه به ماه علاقمند به ماهی هستم که از روشنی کامل برخوردار است، هرکه به وصل او نرسیده آن را کتمان نموده است. هرگاه قصه ی خود بگویم، افسانه ی مرا نمی شنود، آری می‌ترسد هرگاه به سخن من گوش دهد رقتی در دل او ایجاد شود. اهوی قمراً به البها قد جمعا کم خیب من بوصله قد کتما لا یسمع قصتی اذا فهت بها یخشی من ان یرق لی ان سمعا * به ماهی علاقمندم که مرا گرفتار خود نموده و دل گرفتارم آسایشی ندارد. چه بسیار نزد او به شکایت رفتم، به خاطر لذت قرب که بهره ی من می‌شد، شکایتم را فراموش کردم. اهوی قمراً اسلمنی للبلوی ما عنه لقلبی المعنی سلوی کم جئت لاشتکی فمذا بصرنی من لذة قربة نسیت الشکوی شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
کی مثل علی به جان رسیده است کسی کی همچو علی رنج کشیده است کسی تاریخ گواه است که در روی زمین مظلوم تر از علی ندیده است کسی (ع)🥀 🥀
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام إِنَّ‌ مَعَ‌ كُلِّ‌ إِنْسَانٍ‌ مَلَكَيْنِ‌ يَحْفَظَانِهِ‌، فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ‌ وَ بَيْنَهُ‌، وَ إِنَّ‌ الْأَجَلَ‌ جُنَّةٌ‌ حَصِينَةٌ‌. امام عليه السلام فرمود: همراه هر انسانى دو فرشته است كه وى را (از خطرات) محافظت مى‌كنند، اما هنگامى كه روز مقدّر فرا رسد او را در برابر حوادث رها مى‌سازند و (بنابراين) اجل و سرآمد زندگى (كه از سوى خداوند تعيين شده) سپرى است محافظ‍‌ و نگهدار.
شرح و تفسير اجل همچون سپرى محافظ‍‌ است امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به حقيقتى اشاره مى‌كند كه بسيارى از آن غافلند، مى‌فرمايد:«همراه هر انسانى دو فرشته است كه وى را (از خطرات) محافظت مى‌كنند، اما هنگامى كه روز مقدّر فرا رسد او را در برابر حوادث رها مى‌سازند و (بنابراين) اجل و سرآمد زندگى (كه از سوى خداوند تعيين شده) سپرى است محافظ‍‌ و نگهدار»؛ (انَّ‌ مَعَ‌ كُلِّ‌ إِنْسَانٍ‌ مَلَكَيْنِ‌ يَحْفَظَانِهِ‌، فَإِذَا جَاءَ الْقَدْرُ خَلَّيا بَيْنَهُ‌ وَ بَيْنَهُ‌، وَ إِنَّ‌ الْأَجَلَ‌ جُنَّةٌ‌ حَصِينَةٌ‌). از مجموع آيات قرآن و روايات اسلامى به خوبى استفاده مى‌شود كه انسان داراى دو اجل و سرآمد عمر است: يكى اجل معلق يا مشروط‍‌ كه اگر در برابر آن دقت شود مى‌توان از آن پرهيز كرد، مانند انواع بيمارى‌هاى قابل علاج، خطرات رانندگى كه بر اثر بى‌احتياطى پيش مى‌آيد، خطرات زلزله‌ها و طوفان‌ها كه بر اثر سستى ساختمان خانه‌ها دامن انسان را مى‌گيرد تمام اينها از امورى است كه ممكن است به زندگى انسان پايان دهد ولى در عين حال قابل اجتناب است. در حديث معروفى از اميرمؤمنان عليه السلام مى‌خوانيم كه در زير ديوار كجى نشسته بود. هنگامى كه چشمش به وضع ديوار افتاد از زير آن ديوار بلند شد و در جاى امنى نشست. كسى عرض كرد:«يا أميرَالْمُؤمِنِينَ‌ تَفِرُّ مِنْ‌ قَضاءِ اللّهِ‌؟؛ از قضاى الهى فرار مى‌كنى‌؟» امام عليه السلام فرمود: «أفِرُّ مِنْ‌ قَضاءِ اللّهِ‌ إلى‌ قَدَرِ اللّهِ‌ ؛من از قضاى الهى به قدر الهى فرار مى‌كنم». اشاره به اين‌كه قضاى الهى در اينجا مشروط‍‌ به اين است كه من در زير اين ديوار بمانم ولى قدر و اندازه‌گيرى‌ها به من مى‌گويد: نمان. در واقع اين يك قضاى مشروط‍‌ بود كه امام عليه السلام با تقدير دادن شرط‍‌ آن قضا را منتفى كرد. ١ ولى اجل حتمى سرآمدى است كه قابل اجتناب نيست و خواه ناخواه دامن انسان را مى‌گيرد؛ مثلاً مى‌دانيم قلب و عروق و مغز يك انسان توان محدودى دارند، هرچند تمام دستورات حفظ‍‌ الصحة را رعايت كند زمانى كه به آخر برسد اين چراغ خاموش مى‌شود و زندگى پايان مى‌گيرد و يا اين‌كه خداوند مقرر كرده است فلان قوم و جمعيت بر اثر كارهايشان به فلان بلا مبتلا شوند در اينجا به مصداق «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ‌ لا يَسْتَأْخِرُونَ‌ ساعَةً‌ وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ‌» ٢ مرگشان حتمى است. در داستان قوم لوط‍‌ مى‌خوانيم كه ابراهيم عليه السلام دربارۀ آنها شفاعت كرد. از سوى خدا به او خطاب شد: «يا إِبْراهِيمُ‌ أَعْرِضْ‌ عَنْ‌ هذا إِنَّهُ‌ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ‌ وَ إِنَّهُمْ‌ آتِيهِمْ‌ عَذابٌ‌ غَيْرُ مَرْدُودٍ» ؛(گفتيم) اى ابراهيم! از اين (درخواست) صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده؛ و به يقين عذاب بدون بازگشت (الهى) به سراغ آنها مى‌آيد». ٣ از آيات قرآن نيز استفاده مى‌شود فرشتگانى هستند كه به فرمان خداوند خطرات را از انسان دفع مى‌كنند «لَهُ‌ مُعَقِّباتٌ‌ مِنْ‌ بَيْنِ‌ يَدَيْهِ‌ وَ مِنْ‌ خَلْفِهِ‌ يَحْفَظُونَهُ‌ مِنْ‌ أَمْرِ اللّهِ‌» ٤ و به راستى اگر آنها نباشند انسان از زمان كودكى آماج انواع بلاها و خطرات است ولى عنايت پروردگار او را حفظ‍‌ مى‌كند؛ ولى هنگامى كه اجل حتمى انسان فرا رسد اين فرشتگان او را رها مى‌سازند و كلام امام عليه السلام در واقع از اين آيه برگرفته شده است. در روايتى از امام باقر عليه السلام مى‌خوانيم كه در تفسير آيۀ فوق فرمود: «يُحْفَظُ‍‌ بِأمْرِ اللّهِ‌ في أنْ‌ يَقَعَ‌ في رَكْىٍ‌ أوْ يَقَعُ‌ عَلَيْهِ‌ حائِطٌ‍‌ أوْ يُصيبُهُ‌ شَيءٌ حَتّى‌ إذا جاءَ الْقَدَرُ خَلَّوْا بَيْنَهُ‌ وَ بَيْنَهُ‌ يَدْفَعُونَهُ‌ إلَى الْمقاديرِ وَ هُما مَلَكانِ‌ يَحْفَظانِهِ‌ بِاللَّيْلِ‌ وَ مَلَكانِ‌ بِالنَّهارِ يَتَعاقِبانَهُ‌ ؛آنها به فرمان خداوند انسان را حفظ‍‌ مى‌كنند از اين‌كه در چاهى سقوط‍‌ كند يا ديوارى بر او بيفتد يا حادثۀ ديگرى برايش رخ دهد تا زمانى كه مقدرات حتمى فرا رسد در آن هنگام آنها كنار مى‌روند و او را تسليم حوادث مى‌كنند. دو فرشته‌اند كه انسان را در شب حفظ‍‌ مى‌كنند و دو فرشته كه در روز به طور متناوب اين وظيفه را انجام مى‌دهند». ١ اين سخن را با آيۀ ديگرى از قرآن مجيد ادامه مى‌دهيم: «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ‌ عِبادِهِ‌ وَ يُرْسِلُ‌ عَلَيْكُمْ‌ حَفَظَةً‌ حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ‌ الْمَوْتُ‌ تَوَفَّتْهُ‌ رُسُلُنا وَ هُمْ‌ لا يُفَرِّطُونَ‌» ؛و اوست كه بر بندگان خود تسلط‍‌ كامل دارد و مراقبانى بر شما مى‌گمارد تا هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد؛(در اين هنگام،) فرستادگان ما جان او را مى‌گيرند؛ و آنها (در نگهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) كوتاهى نمى‌كنند». ٢ البته هيچ كدام از اين آيات و روايات مفهومش اين نيست كه انسان، بر اثر بى‌احتياطى‌ها خود را در كام مرگ فرو برد و در پرتگاه‌ها بدون رعايت احتياط‍‌ گام بگذارد، چرا كه همۀ اينها از قبيل اجل مع
لق يا مشروط‍‌ است كه اگر انسان رعايت موازين كند خطر از او فاصله مى‌گيرد و اگر رعايت نكند گرفتار مى‌شود. آنچه امام بيان فرموده دربارۀ اجل حتمى است كه «جُنَّةٌ‌ حَصينَةٌ‌» و «سپر محافظ‍‌» است. اين سخن را با حديث ديگرى از اميرمؤمنان كه مرحوم كلينى در كافى آورده است پايان مى‌دهيم: امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: «إنَّ‌ أميرَ الْمُؤمِنينَ‌ صَلَواتُ‌ اللّهِ‌ عَلَيْهِ‌ جَلَسَ‌ إلى‌ حائِطٍ‍‌ مائِلٍ‌ يَقْضى بَيْنَ‌ النّاسِ‌ فَقالَ‌ بَعْضُهُمْ‌: لا تَقْعُدْ تَحْتَ‌ هذَا الْحائِطِ‍‌ فَإِنَّهُ‌ مُعْوِرٌ ؛اميرمؤمنان عليه السلام زير ديوار كجى نشسته بود و در ميان مردم قضاوت مى‌كرد. بعضى عرض كردند: زير اين ديوار منشين كه معيوب است». امام عليه السلام فرمود: «حَرَسَ‌ امْرَأً أجَلُهُ‌ فَلَمّا قامَ‌ سَقَطَ‍‌ الْحائِطُ‍‌ ؛اجل (حتمى) از هر كسى پاسدارى مى‌كند (امام عليه السلام اين سخن را گفت و از زير ديوار برخاست) هنگامى كه برخاست ديوار سقوط‍‌ كرد». كوتاه سخن اين‌كه گر چه ما بايد از مظان خطر بپرهيزيم و فقها فتوا داده‌اند كه به هنگام خطر و طوفان سوار كشتى شدن حرام است و اگر كسى از جادۀ خطرناكى برود نماز او تمام خواهد بود، زيرا سفر، سفر معصيت است؛ ولى با اين حال اقدام ما براى پرهيز از خطر تنها اجل معلق را از ما دور مى‌سازد و اگر اجل حتمى فرا رسيده باشد هيچ راه فرارى ندارد تا آن اجل فرا نرسيده انسان محفوظ‍‌ است و هنگامى كه آن فرا رسيد دفاع از آن امكان‌پذير نيست. قرآن مجيد در آيۀ ١٥٤ سورۀ آل عمران دربارۀ كسانى كه (بعد از حادثۀ احد) گمان‌هاى نادرستى به خدا مى‌بردند و مى‌گفتند: اگر بنا بود ما پيروز شويم در اينجا كشته نمى‌شديم مى‌فرمايد: اى پيغمبر! به آنها بگو «لَوْ كُنْتُمْ‌ فِي بُيُوتِكُمْ‌ لَبَرَزَ الَّذِينَ‌ كُتِبَ‌ عَلَيْهِمُ‌ الْقَتْلُ‌ إِلى‌ مَضاجِعِهِمْ‌» ؛اگر شما در خانه‌هايتان هم بوديد آنهايى كه مقرر بود كشته شوند قطعاً به‌سوى قتلگاه خود بيرون مى‌آمدند - و به قتل مى‌رسيدند». بنابراين توجه به تقسيم اجل به حتمى و غير حتمى پاسخى است براى سؤالاتى كه پيرامون اين كلام حكمت‌آميز و روايات مشابه آن عنوان مى‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از سریال امام علی(ع) با بازی مرحوم حسین پناهی مقدمه جنگ امیرالمومنین با خوارج چگونه شکل گرفت؟ “عبدلله ابن خباب” از مریدان امیرالمومنین خطاب به خوارج: در روزگار علی زنده باشی و نفس بکشی و ارادتمند مرامش نباشی به چه می ارزی؟
یوکا یوکا درختچه ای است که دو نوع متفاوت دارد. نوع اول آن، گیاه آپارتمانی است که در داخل ساختمان نگهداری می شود و نوع دوم، یوکای باغچه ای است که در باغچه یا گلدان در فضای باز پرورش می یابد. یوکا به آب کم احتیاج داشته و باید زمانی به آن آب بدهیم که خاک، خشک باشد. این گیاه فضای زیادی را اشغال نمی کند و در قسمت پایین ساقه به صورت غده دارای مواد غذایی است که باعث می شود در مقابل گرسنگی و تشنگی مقاوم باشد و برای استفاده در بالکن، گیاه مناسبی است. https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: فصل سوم: آداب غسل و نماز و دعا در وقت بیرون رفتن سیّد بن طاووس رحمه الله روایت کرده است که چون اراده سفر نماید، سنّت است که غسل کند پیش از بیرون رفتن و در وقت غسل بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ الْعَظیمِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَالصّادِقینَ عَنِ اللَّهِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ، اَللَّهُمَّ طَهِّرْبِهِ قَلْبی وَاشْرَحْ بِهِ صَدْری وَنوِّرْ بِهِ قَبْری، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لی نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَشِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَآفَةٍ وَعاهَةٍ وَسُوْءٍ مِمّا اَخافُ و اَحْذَرُ وَطَهِّرْ قَلْبی وَجَوارِحی وَعِظامی وَدَمی وَشَعْری وَبَشَری وَمُخّی وَعَصَبی وَما اَقَلَّتِ الْاَرْضُ مِنّی، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لی شاهِداً یَوْمَ حاجَتی وَفَقْری وَفاقَتی اِلَیْکَ، یا رَبَّ العالَمینَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْی ءٍ قَدیرٌ». در حدیث معتبر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هیچ خلیفه ای آدمی در اهلش نمی گذارد بهتر از آن که در وقت بیرون رفتن دو رکعت نماز بگذارد، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ نَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَذُرِّیَتِی وَدُنْیایَ وَآخِرَتی وَاَمانَتی وَخاتِمَةَ عَمَلی». ابن طاووس "علیه الرحمه" گفته است که در رکعت اوّل "قل هو اللَّه احد" و در رکعت دوم "انا انزلناه" بخوان. در حدیث معتبر منقول است: چون امام محمّد باقرعلیه السلام اراده سفری می‌کردند، اهل بیت خود را در حجره ای جمع می‌کردند و این دعا می‌خواندند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ الْغَداةَ نَفْسی وَمالی وَاَهْلی وَوَلَدی وَالشّاهِدَ مِنّا وَالْغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَیْنا، اَللَّهُمَّ اجْعَلنا فی جوارِکَ، اَللَّهُمَّ لا تَسْلُبْنا نِعْمَتَکَ وَلا تُغَّیِرْ ما بِنا مِنْ عافِیَتِکَ وَفَضْلِکَ». سیّد بن طاووس "علیه الرحمه" روایت کرده است که بعد از نماز این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ الْیَوْمَ نَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَوَلَدی وَمَنْ کانَ مِنّی بِسَبیلٍ، الشّاهِدَ مِنْهُمْ وَالغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَیْنا، اَللَّهُمَّ اجْمَعْنا فی رَحْمَتِکَ وَلا تَسْلُبْنا فَضْلَکَ اِنّا اِلَیْکَ راغِبونَ، اَللَّهُمَّ اِنّا نَعُوذُبِکَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَکَآبَةِ المُنْقَلبِ وَسُوءِ الْمَنْظَرِ فی الْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ فی الدُّنیا وَالاخِرَةِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ، هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً لِمَرْضاتِکَ وَتَقَرُّبَاً اِلَیْکَ فَبَلِّغْنی ما اُؤَمِّلُهُ وَاَرْجُوهُ فیکَ وَفی اَوْلیائکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ». و اگر خواهی این دعا هم بخوان: «اَللَّهُمَّ خَرَجْتُ فی وَجْهی هذا بِلاثِقَة ٍ مِنِّی لِغَیْرِکَ، وَلا رَجاءٍ یَأوی بی اِلّا اِلَیْکَ وَقُوَةٍ اَتَّکِلُ عَلَیْها، و لا حیلَة ٍ اَلْجَأُ اِلَیْها اِلّا طَلَبَ رِضاکَ وَابْتِغاءَ رَحْمَتِکَ وَتَعَرُّضاً لِثَوابِکَ وَسُکُوناً اِلی حُسْنِ عائِدَتِکَ وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِما سَبَقَ لی فی عِلْمِکَ فی وَجْهی مِمّا اُحِبُّ وَاَکْرَهُ، اَللَّهُمَّ فَاصْرِفْ عَنّی مَقادیرَ کُلِّ بَلاءٍ وَمَقْضِیَّ کُلِّ آواءٍ وَابْسُطْ عَلَیَّ کَنَفَاً مِنْ رَحْمَتِکَ وَلُطْفاً مِنْ عَفْوِکَ وَسَعَةً مِنْ رِزْقِکَ وَتَماماً مِنْ نِعْمَتِکَ وَجِماعاً مِنْ مُعافاتِکَ، وَوَفِّقْ لی فیهِ یا رَبِّ جَمیعَ قَضائِکَ عَلَیَّ مُوافَقَةَ هَوایَ وَحَقیقَةَ عَمَلی، وَادْفَعْ عَنّی ما اَخْذَرُ وَما لا اَحْذَرُ عَلی نَفْسِی مِمّا اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّی، وَاجْعَلْ ذلِکَ خَیْراً لی لِآخِرَتی وَدُنْیایَ مَعَ ما اَسْأَلُکَ اَنْ تُخْلِفَنی فیمَنْ خَلَفْتُ وَرائی مِنْ وَلَدی وَاَهْلی وَمالی وَاخْوانی وَجَمیعِ خُزانَتی بِاَفْضَلِ ما تَخْلُفُ فیهِ غائِباً مِنَ الْمُؤمِنینَ فی تَحْصینِ کُلِّ عَوْرَةٍ وَحِفْظِ کُلِّ مَضیعَةٍ وَتَمامِ کُلِّ نِعْمَةٍ وَدِفاعِ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَکِفایَةِ کُلِّ مَحْذُورٍ وَصَرْفِ کُلِّ مَکْرُوهٍ وَکَمالِ ما یَجْمَعُ لی بِهِ الرِّضا وَالسُّرُورَ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ، ثُمَّ ارْزُقْنی ذِکْرَکَ وَشُکْرَکَ وَطاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ حَتّی تَرْضی وَبَعْدَالرِّضا، اَللَّهُمَ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ الْیَوْمَ دینِی وَنَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَذُرِّیَّتی وَجَمیعَ اِخْوانی، اَللَّهُمَ احْفَظِالشّاهِدَمِنّا وَالْغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَیْنا، اَللَّهُمَ اجْعَلْنا فِی جِوارِکَ وَلا تَسْلُبْنا نِعْمَتَکَ وَلا تُغَّیِرْ مابِنا مِنْ نِعْمَتِکَ وَعافِیَةٍ وَفَضْلٍ». در حدیث معتبر منقول است: چون حضرت صادق علیه السلام اراده سفر می‌کردند، این دعا را می‌خواندند: «اَللَّهُمَّ خَلِّ سَبیلَنا وَاَحْسِنْ یَسیرَنا وَاَعْظِمْ عاقِبَتَنا». در
روایت دیگر منقول است: چون حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم اراده سفری می‌نمودند، این دعا می‌خواندند در وقتی که برمی خاستند که متوجه شوند: «اَللَّهُمَّ بِکَ اِنْتَشَرْتُ وَاِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ وَبِکَ اِعْتَصَمْتُ، اَنْتَ ثِقَتی وَرَجائی، اَللَّهُمَّ اکْفِنی ما اَهَمَّنی وَمالا اَهُمُّ لَهُ وَما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّی، اَللَّهُمَّ زَوِّدْنِی التَّقْوی وَ اغْفِرْلی وَوَجِّهْنی اِلَی الْخَیْرِ حَیْثُ ما تَوَجَّهْتُ». در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: هرکه اراده سفری نماید و در خانه خود بایستد و به جانبی که اراده دارد متوجه شود، پس سوره حمد را از پیش رو و جانب راست و جانب چپ بخواند و آیةالکرسی را نیز از پیش رو و از جانب راست و از جانب چپ بخواند، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ احْفَظْنی وَاحْفَظْ مامَعِیَ وَسَلِّمْنی وَسَلِّمْ مامَعِیَ وَبَلِّغْنی وَبَلِّغْ مامَعِیَ بِبَلاغِکَ الْحَسَنِ الْجَمیلِ»، حق تعالی حفظ کند او را و آنچه با او است و به سلامت دارد او را و آنچه با او است و برساند او را و آنچه با او است. سیّد بن طاووس "علیه الرحمه" روایت کرده است که چون بر در خانه بایستد، تسبیح حضرت فاطمه علیها السلام بخواند و سوره حمد و آیةالکرسی را به نحوی که گذشت بخواند، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهی، وَعَلَیْکَ خَلَّفْتُ اَهْلی وَمالی وَما خَوَّلْتَنی، قَدْ وَثِقْتُ بِکَ فَلا تُخَیِّبَنِی، یا مَن لا یُخَیِّبُ مَنْ اَرادَهُ وَلا یُضَیّعُ مَنْ حَفِظَهُ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاحْفَظْنی فیما غِبْتُ عَنْهُ، وَلا تَکِلْنی اِلی نَفْسی یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، اَللَّهُمَّ بَلِّغْنی ما تَوَجَّهْتُ لَهُ، وَسَبِّبْ لِیَ الْمُرادَ، وَسَخِّرْلی عِبادَکَ وَبِلادَکَ، وَارْزُقْنی زِیارَةَ نَبِیِّکَ وَوَلِیِّکَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَالْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَجَمیعِ اَهْلِ بَیْتِهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلامُ، وَمُدَّنی مِنْکَ بِالْمَعُونَةِ فی جَمیعِ اَحْوالی وَلا تَکِلْنی اِلی نَفْسی وَلا اِلی غَیْری فَأَکِلُ وَاَعْطِبُ، وَزَوِّدْنِیَ التَّقْوی وَاغْفِرْلی فِی الْاخِرَةِ وَالْاوُلی اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی اَوْجَهَ مَنْ تَوَجَّهَ اِلَیْکَ». و این دعا نیز بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَتَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، وَاسْتَعَنْتُ بِاللَّهِ وَاَلْجَأتُ ظَهْری اِلَی اللَّهِ، وَفَوَّضْتُ اَمْری اِلَی اللَّهِ، رَبِّ آمَنْتُ بِکتابِکَ الَّذِی اَنْزَلْتَ وَبِنَبِیّکَ الَّذِی اَرْسَلْتَ، لِاَنَّهُ لایَأتی بِالْخَیْرِ اِلهی اِلّا اَنْتَ، وَلا یَضْرِبُ السوُّءَ اِلّا اَنْتَ، عَزَّ جارُکَ وَجَلَّ ثَناؤُکَ وَتَقَدَّسَتْ اَسْماؤُکَ وَعَظُمَتْ آلاؤُکَ وَلا الهَ غَیْرُکَ». به درستی که در روایتی وارد شده است که هرکه صبح از خانه بیرون آید این دعا را بخواند، بلایی به او نرسد تا شام به خانه برگردد. و هرکه در شام بخواند و از خانه بیرون رود، بلایی به او نرسد تا صبح که به خانه برگردد. در روایت دیگر وارد شده است: چون حضرت صادق علیه السلام به سفری می‌رفتند، این دعا می‌خواندند: «اَللَّهُمَّ احْفَظْنی وَاحْفَظْ ما مَعِیَ، وَبَلِّغنی وَبَلِّغ ما مَعِی بِبَلاغِکَ الْحَسَن، بِاللَّهِ اَسْتَفْتِحُ وَبِاللَّهِ اَسْتَنْجِحُ وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْه وَآلِهِ اَتَوَجَّهُ، اَللَّهُمَّ سَهِّلْ لی کُلَّ حُزُونَةٍ، وَذَلِّلْ لی کُلَّ صُعُوبَةٍ وَاَعْطِنی مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهُ اَکْثَرَ مِمّا اَرْجُو، وَاصْرِفْ عَنّی مِنَ الشَّرِ اَکْثَرَ مِمّا اَحْذَرُ فی عافِیَة، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ». و این دعا را نیز می‌خواندند: «اَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی بِیَدِهِ مادَقَّ وَجَلَّ بِیَدِهِ اَقْواتُ الْمَلائِکَةِ، اَنْ یَهَبَ لَنا فی سَفَرِنا اَمْناً وَایماناً، وَسَلامَةً وَاِسْل اماً، وَفِقْهاً وَتُوْفیقاً، وَبَرَکَةً وَهُدیً، و شُکْراً وَعافِیَةً، وَمَغْفِرَةً وَعَزْماً لا تُغادِرُ ذَنْباً». از امیر المؤمنین علیه السلام منقول است: چون کسی به سفری بیرون رود، بگوید: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ الصّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَالْحامِلُ عَلَی الظَّهْرِ وَالْخَلیفَةُ فِی الْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ». پس باید آن دعاها که از برای خانه بیرون آمدن و سوار شدن در فصل‌های سابق گذشت، بخواند. پس چون سوار شود بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِی هَدانا لِلْاِسْلامِ وَمَنَّ عَلَیْنا بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ، سُبْحان الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّالَهُ مُقْرِنینَ، وَاِنّا اِلی رَبِنّا لَمُنْقَلِبُونَ وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ الْعالَمینَ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ الْحامِلُ عَلَی الظّهْر وَالْمُسْتَعانُ عَلَی الْاَمْرِ، اَللَّهُمَّ بَلِّغْنا بَلاغَاً تُبْلَغُ بِهِ اِلی خَیْرٍ، بَلاغاً تُبْلَغُ بِهِ اِلی رَحْمَتِکَ وَرِضْوانِکَ وَمَغْفِرَت
ِکَ، اَللَّهُمَّ لا ضَیْر، إِلّا ضَیْرُکَ وَلا خَیْرَ اِلّا خَیْرُکَ، وَلا حافِظَ غَیْرُکَ». #https://eitaa.com/zandahlm1357
✍️ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین" ✅ تحکیم خانواده 💠 قسمت اول ▫️رهبر معظم انقلاب سیاست‌‌هایی را در حوزه خانواده بیان کرده‌اند که شامل ۱۶ بند است. بند اول این سیاست‌ها، ایجاد یک جامعه‌ی خانواده‌محور می‌باشد و همچنین تقویت و تحکیم خانواده. یعنی: حرکت باید به سمتی باشد که ما خانواده را تحکیم و تقویت کنیم. 📌حالا چگونه می‌شود این کارها را انجام داد؟ ✅روش‌های تحکیم خانواده؛ 1️⃣ افزایش دانش و مهارت 🔹تفاوت دانش و مهارت در چیست؟ 🔻دانش یعنی: علم (علم به خانواده) 🔻مهارت یعنی: شیوه به‌کارگیری آن علم 🌀مثال؛ 🔸قبلا گفته شد که زن و شوهر می‌دانند که باید به همدیگر محبت کنند و کسی نیست که این را نداند! ولی مشکل در مهارت به کارگیری آن است، یعنی مهارت‌های محبت‌ورزی را بلد نیستند. 🔸انسان‌های خودشیفته؛ 🔻دانش: زندگی کردن با آن‌هاسخت است. یعنی می‌دانیم که این انسان‌ها برای زندگی کردن دشوارند. 🔻مهارت: شناخت ویژگی‌های یک انسان خودشیفته. یعنی مهارت تشخیص داشته باشیم. 🔰ویژگی انسان‌های خودشیفته: 🔹خود را انحصاری و منحصر به فرد می‌داند؛ 🔻دائم از خودشان تعریف‌های بیخودی می‌کنند. 🔹همیشه حق را با خود می‌داند؛ 🔻توجیه گران قوی‌ای هستند! مثلا اشتباهات خود را همیشه توجیه می‌کند و در زمان بروز اشتباه هم سعی می‌کند حق را به خود بدهد. به عنوان نمونه: خانم یک اشتباهی می‌کند و وقتی به او می‌گوییم که اشتباه کردی، می‌گوید: خیر، اگر همسرم به من محبت بیشتری می‌کرد هیچ‌گاه این کار را نمی‌کردم. 🔹از همسر و دیگران سوءاستفاده می‌کند؛ 🔻با دیگران تا زمانی ارتباط برقرار می‌کنند که یک منفعتی برایشان داشته باشد. تمام بهره‌هایش را از طرف مقابلش می‌برد ولی زمانی که وقت آن می‌شود که باید او یک کمکی بکند و تلاشی انجام بدهد، به راحتی کنار می‌شد. 🔻به عنوان نمونه: از خدمات دیگران نهایت استفاده را می‌برد ولی زمانی که به از او درخواست خدمت داریم و مثلا می‌گوییم: کمک کن این سفره جمع بشود فرار می‌کند. 🔹توانایی همدلی و همراهی ندارند؛ 🔻مثلا آقا به خانمش می‌گوید: حقیقتا من از از دست رفنارهای مادرم ناراحت هستم.... بعد خانم می‌گوید: ناراحتی ندارد که، توهم باید مثل داداشت باشی خب این نمی‌فهمد، متوجه نمی‌شود که مرد صادقانه صحبت می‌کند و این دلیلش این است که خود محور است یعنی فقط خودش را می‌بیند! 🔹مسائل خودشان را مهم تلقی می‌کنند؛ 🔻مثلا آقا می‌خواهد درس بخواند و فقط درس برایش مهم است و وقتی به گفته می‌شود که فرزندان نیاز به پارک دارند می‌گوید: بیخود، من درس دارم. یا آقا می‌خواهد برود سفر و وقتی به او گفته می‌شود: فرزندان امتحان دارند، قبول نمی‌کند و می‌گوید: بیخود در حین سفر درسشان را بخوانتد. ◀️ در قسمت های بعد با ما همراه باشید.
سلام نماروروزتون قبول دخترم‌کلاس‌نهمه‌است‌و‌جدیدا‌با‌یکی‌از همسایه‌های‌جدیدمون‌دوست‌شده‌که همسن‌خودشه،باهم‌درس‌میخوندن‌کم‌کم حرف‌کشید‌بسمت‌پسرفامیلش‌که‌‌هفتمه هست،زیر‌نظرشون‌گرفتم‌و‌هرازگاهی بهش گوش‌زد‌میکردم‌که‌رفتاری‌نکنه‌که‌همه درموردت‌بد‌بگن‌و‌بنظرخودم دوستانه ولی بنظراون نصیحت کردن‌بود.تازگیاشماره اونوگرفته‌که‌بهش‌پیام‌بده‌و‌هی‌ب اون میگه‌برام‌ عاشقتم‌مهم‌نیست‌سنت‌کمه‌اما‌صبر‌میکنم دیپلم بگیری‌و‌باهم‌ازدواج کنیم این پیام ها ورفتارها دلنگرانم‌کرده،بهش چجوری بگم که باهم دارید پیام میدید‌که‌هم‌کنار بگذاره‌وهم چندوقت دیگه نره‌سمت‌یکی دیگه 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
.......: قسمت سی و سه: سرگشته که باشی، حتی چهارچوبِ قبر هم آرامت نمیکند و من آرام نبودم.. مثله خودم.. بعد از آخرین ملاقات با صوفی، گرمایِ جهنم زندگیم، بیشتر شد و من عاصی تر.اما دیگر دانیالی برای سرد کردن این آتش نبود، که خودش، زبانه ایی شعله ورتر از گداخته ها، هستی ام را میسوزاند. زندگی همان ریتم سابق را به خود گرفت و به مراتب غیر قابل تحمل تر... حالا دیگر جز عربده های پر تملقِ پدرِ رجوی زده ام در مستی، دیگر صدایی به گوش نمیرسید حتی دلسوزی های مادرانه ی، تنها مسلمان ترسویِ خانه مان. زنی که هیچ وقت برایم مهم نبود اما انگار ناخودآگاهم، عادت کرده بود به نگرانی هایِ ایرانی منشانه اش.. روزها میگذشت و مادر بی صداتر از هروقت دیگر، خانه گردی میکرد. از اتاقش به آشپزخانه، از آشپزخانه به اتاقش. بدون حتی آوایی که جنسِ صدایش را به یادم آورد. با چادری سفید بر سر و تسبیحی در دست. و سوالی که حالم را بهم میزد.( او هنوز هم رویِ خدایش حساب میکرد؟ ) حالا دیگر معنای مرده ی متحرک را به عینه میدیدم.. زنی که  نه حرف میزد.. نه گریه میکرد.. نه میخندید.. و نه حتی زندگی.. فقط بود، با صورتی بی رنگ و بی حس..  و منی که در اوج انکار، نگرانش بودم... من دانیال را می پرستیدم، اما به مادر عادت کرده بودم.. عادتی که اسمش را هر چه می گذاشتم جز دوست داشتن.آن روزها اسلام مانند موریانه، دیوارهای کاه گلی اطرافم را بلعیده بود و حالا من بودم و زمستانی سوزناک که استخوان خورد میکرد. و من تمام لحظه هایم را به مرورِعکسهای آن دوست مسلمانِ دانیال در ذهنم میگذراندم تا انتقامِ خانه خرابی ام را از نفس به نفسش بگیرم. اما دانیال را دیگر بی تقصیر نمیدانستم. اگر او نمیخواستم زندگیم مان حداقل، همان جهنمِ دلنشینِ سابق بود. با همان مادرانه های، زنِ ایرانیِ خانه مان... حالا دیگر قاعده ی تمام شده ی زندگیم را میدانستم. دانیالی که نبود.. و دوست مسلمانی که چهل دزد بغداد را شرمنده کرد...و در این بین نگرانی ها و مهربانی های عثمان، پوزخند بر لبم می نشاند. مدتی گذشت با مستی های بی خبرانه پدر.. سکوتِ آزار دهنده مادر.. قهوه ها وملاقاتهای عثمان. عثمانی که وقتی از شرایط و حالات مادر برایش گفتم با چشمانی نگران خواست تا برای معالجه نزد پزشک ببرمش و من خندیدم..عثمانی که وقتی با دردهای گاه و بی گاه معده ام مواجهه میشد، با نگرانی، عصبی میشد که چرا بی اهمیت از کنارِ خودم میگذرم و من میخندیدم.. عثمانی که یک مسلمان بود و عاشقِ چای… و من متنفر از هر دو.. و او این را خوب میدانست.. آن شب بعد از خیابانگردی های اجباری با عثمان، به خانه برگشتم.. همان سکوت و همان تاریکی.. برای خوردن لیوانی آّب به آشپزخانه رفتم که صدای باز و سپس کوبیده شدنِ در خانه بلندشد. پدر بود. مثله همیشه مست و دیوانه. خواستم به اتاقم بروم که صدایش بلند شد، کشدار و تهوع آور ( سااارا.. صبر کن) ایستادم. نگاهش کردم. این مرد، اسمم را به خاطر داشت؟ تلو تلو خوران دور خودش میچرخید:(دختر.. چقدر خوشگل شدی .. کی انقدر بزرگ شدی؟) دست به سینه، تکیه زده به دیوار نگاهش کردم. این مرده چهار شانه و خالی شده از فرطه مصرف الکل، هیچ وقت برایم پدری نکرد.. پس حق داشت که بزرگ شدنم را نبیند.جرعه ایی دیگر از شیشه اش نوشید:( چقدر شبیه اون مادر عفریته ای.. اما نه.نیستی.. تو مثه من سازمانو دوس داری نه؟؟ مثه من عاشق مریم و رجوی هستی..) تمام عمرش را مدام در صورت خودش تف انداخت.. سازمان.. قاتلی که برادر و آسایش و زندگی و زنو بچه اش را یکجا از او گرفت.. دانیال چقدر شبیه این مرد بود، قد بلند و هیکلی، او هم ما را به گروه و خدایِ قصابش فروخت تعادل نداشت:(سارا.. امروز با چندتا از بچه های سازمان حرف زدم.. میخوام هدیه ات کنم به رجوی بزرگ.. دختر به این زیبایی، هدیه خوبی میتونه باشه.. اونقدر خوب که شاید رجوی یه گوشه چشمی بهم بندازه..) تهوع سراغم را گرفت. انگار شراکت در ناموس از اصول مردانِ این خانه بود. حالا حرفهای صوفی را بهتر باور میکردم. پدری که چوب حراج به زیبایی های دخترش بزند، باید پسری مثله دانیال داشته باشد. جملات صوفی در گوشم تکرار شد. جملاتی که از نقشه های دانیال برای رستگاریم در جهاد نکاح میگفت.. انگار پدر قصدِ پیش دستی کردن را داشت.. مست وگیج به سمتم می آمد و کریه میخندید.. بی حرکت و سرد نگاهش کردم. چرا دختران مردی به نام پدر را دوست دارند؟ چه فرقی بود میان این مرد و عابرانِ تا خرخره خورده ی کنارِ رودخانه؟؟ هر چه نزدیکتر میشد، گامی به عقب برنمیداشتم. ترسی نمانده بود تا خرج آن لحظات کنم...سر تکان دادم و به سمت اتاقم رفتم که دستم را از پشت کشید:( کجا میری دختر.. صبر کن.. بذار دو کلمه اختلاط کنیم.. باید واست از سازمان و وظایفت در مقابل رجوی بگم.. اون تمام زندگیشو صرفِ رستگاری خلق کرده..خلقِ بی عاطفه.. خلقِ قدرنشناس..اما من مثه بقیه نیستم.. تو رو.. https://eitaa.com/