طبقه بالای حرم امام حسین (ع) رو بخاطر ایام امتحانات برای درس خواندن قرار دادن
اینجا باشی و درس بخونی و بفهمی..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت خانوما🥺😍
طبقه بالای حرم امام حسین (ع) رو بخاطر ایام امتحانات برای درس خواندن قرار دادن
اینجا باشی و درس بخونی و بفهمی..
🆔 @Clad_girls
💠 موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی برگزار می کند :
✨ دوره مجـازی #کلام_انقلابی (مقدماتی)
«ویژه خـواهران»
✅ با هدف نشر و گفتمان سازی اندیشه اسلامی و انقلابی، با محوریت مکتب امام خمینی (ره)
🔻بخش هایی از دوره:
_ آشنایی با حقیقت انقلاب و نظام سلطه
_ تفاوت دانش و اندیشه
_ نقش ایران در هندسه جدید عالم
_ الزامات پرچمداری انقلاب
_ ویژگی های عصر امام خمینی (ره) و...
💢 با تدریس : استاد فلاح شیروانی (حفظه الله)
🔸 ۱۵ جلسه کلاس آفلاین
🔹 ۵ جلسه مباحثه هفتگی آنلاین
💎 به صورت رایگان 💎
💠 همراه با اعطای گواهی پایان دوره
مهلت ثبت نام : تا ۳۱ خرداد ماه
شروع دوره : ۷ تیر ماه
🌐 ثـــبـــت نـام در دوره مـقــدمــاتـی
🌐 اطلاع از آخرین اخبار و اطلاعیه های دوره و عضویت در کانال دوره مجازی کلام انقلابی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🇮🇷 دوره مجازی کلام انقلابی
🔗 https://eitaa.com/majazikalam
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
💠 موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی برگزار می کند : ✨ دوره مجـازی #کلام_انقلابی (مقدماتی) «ویژه خـواهران»
برگزاری این دوره «ویژه خواهران» توسط استاد فلاح بس باعث خوشحالی است!
از دست ندهید!❌
بفرستید برای دوستان که آنها هم از دست ندهند! ✅
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
|🌐💡📨| ✍ قراردادهای روایت به ما امکان میدهند از چیزهای نسبتا اندک، چیزهای زیادی استنباط کنیم. قصه
|🌐💡📨|
✍ معنای قصه لاکپشت و خرگوش این نیست که «فلان لاکپشت بهمان خرگوش را شکست داد»، بلکه این است که «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». بنابراین، وقتی برای تفسیر تجربه قصه میسازیم، معنایی به تجربه تزریق میکنیم: «ما با استفاده از فرم روایی، به رخدادها معنا میبخشیم و به آنها انسجام، استحکام، غِنا و غایت میدهیم.»
#آموزش #روایت ۱۹
📘روایتوکنشجمعی
انجمن نویسندگان انقلابی رمان | انار
خانه
رسالت
رسالت
28
1399
فارسی
مستند «رسالت»، روایتی از زندگی مجاهدانه طلبهای جوان در شهر مشهد است.
سید مرتضی محمدیان و همسرش که در مشهد زندگی میکنند کارگاه مهرسازی دارند که با ورود کرونا به کشور، کمرونق میشود. آنها تصمیم میگیرند برای خانوادههای کمبرخودار، علیالخصوص زنان و دختران، اشتغالزایی کنند. آنها موفق به تاسیس کارگاه تولید اسباببازی میشوند که برای تعداد زیادی از افراد به صورت مستقیم و غیر مستقیم، فرصت اشتغال فراهم میآورد. همچنین فروشگاهی را با هدف حمایت از مشاغل خانگی بر پا میکنند و کارگاههای آموزشی مختلفی برای مددجویان در آن برگزار میشود.
همسر خانواده یکی از اعضا باغ انار هستند. همانجایی که می گویند نیم ساعت خواندن و نوشتن دارند یعنی نفوذ باغ انار تا کجا...به به...اصلا آدم لذت می بره.
#مستند
#عمار
#عماریار
برای دیدن مستند روی لینک زیر بکوبید. یواش
https://ammaryar.ir/m/lno5t
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه #مشهد که میرفتند خیلی مقید بودند که در نگهداری از بچه ها کمک کند تا عروسشان هم به زیارت برسد.
میگفت بچه ها را بگذارید پیش من. وسایل و خوراکی هایشان را هم بگذارید و خودتان بروید زیارت.
ازحرم که بر میگشتند میدیدند آقا بچه را بغل کرده تا آرام باشد یا خوابانده و همین طور توی بغلش راه میبرد که بیدار نشود و در حال ذکر و عبادت خودش است…
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان #کلامی_از_بهجت
pay.eitaa.com/v/p/
@ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
|🌐💡📨| ✍ معنای قصه لاکپشت و خرگوش این نیست که «فلان لاکپشت بهمان خرگوش را شکست داد»، بلکه این اس
|🌐💡📨|
✍ روایت ابزار اصلی تثبیت هویت است. ما همان روایتهای خودزندگینگارانهای میشویم که با آنها زندگیهایمان را وصف میکنیم. مجموع این قصهها به واسطهی نقشهایی که تا به حال در درام زندگی بازی کردهایم شخصیتمان را تعریف میکند و تعیین میکند در آینده ممکن است به اقتضای شرایط چه نقشهایی بازی کنیم.
#آموزش #روایت ۲۰
📘روایتوکنشجمعی
انجمن نویسندگان انقلابی رمان | انار
داستان فیلم
فیلم ستاره های روی زمین Like Stars on Earth 2007
در فیلم ستاره های روی زمین : ایشان آواستی کودکی نه ساله است که یک سال در کلاس سوم مردود شده و علی رغم برادر بزرگترش در کلاس از همه ضعیف تر است و به همین خاطر بارها توسط پدر و همکلاسی هایش تحقیر می شود. عاقبت وی با کارهای اشتباه خود، باعث به تنگ آمدن پدرش می شود و او ایشان را به مدرسه شبانه روزی می فرستد. اما...
https://www.uptvs.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-like-stars-on-earth-2007-%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b1%d9%88%db%8c-%d8%b2%d9%85%db%8c%d9%86-%d8%a8%d8%a7-%d8%af.html
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
|🌐💡📨| ✍ روایت ابزار اصلی تثبیت هویت است. ما همان روایتهای خودزندگینگارانهای میشویم که با آنه
|🌐💡📨|
✍ قصه، یا دست کم قصهی خوب، پذیرش حتی عجیبترین پیشفرضها را برای ما ممکن میکند، البته تا وقتی که قراردادهای روایت نقض نشوند. ممکن است با شخصیتهای داستان همذاتپنداری کنیم و خودمان را جای آنها بگذاریم. قصه قادرمان میکند از دیوار نامرئی میان تماشاگر و بازیگر بگذریم و حتی اگر شده برای یک لحظه همان کسی بشویم که روی صحنه است و هر مخمصهای را که گرفتارش میشود تجربه کنیم. جالب است که آگاهی از خیالی بودن قصه تاثیر چندانی بر پاسخهای احساسی ما نمیگذارد.
#آموزش #روایت ۲۱
📘روایتوکنشجمعی
انجمن نویسندگان انقلابی رمان | انار
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 ما قرآن و عترت همراهمان هست، ولى مى گوییم آقا چیزى بگو که حالم خوب بشود، دارم مى میرم!!
#نهج_البلاغه براى شیعه، بلکه براى هر کس که غیر معاند باشد، کتاب با عظمت و بزرگى است و ما باید در اثر کثرت مراجعه و مباحثه، آن را حفظ باشیم.
#دریافت_روزانه #کلام_بزرگان #کلامی_از_بهجت
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 اهل بیت(علیهم السلام) همه، نور واحدند، لذا انسان به هر کدام متوسل شود، از دیگرى جواب میگیرد.
البته مصححى در کار است. همچنان که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حاجت خواسته اند و ایشان به حضرت امیر(علیه السلام) و آن حضرت به امام حسن(علیه السلام) تا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حواله داده اند؛ زیرا، مجرى امور، در این زمان، آن حضرت است.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
|📚🗣
قصههایی که میشنویم میتوانند ما را به عمل وادارند.
✍ روایت و کنش جمعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار آرمیتا رضایینژاد فرزند شهید داریوش رضایینژاد با رهبر انقلاب در حاشیه نمایشگاه دستاوردهای صنعت هستهای کشور.
چرا صد بار دیدمش این کلیپ رو؟
یک دختر، بغض، دیدار، فقط یک جمله رو تونست بگه ...خیلی مشتاق...ای خدا. من برم دوباره صد دفعه دیگه ببینم.
@anarstory
#روزنگاشت
سلمان میگوید: خوب است.
برای من ولی فرقی ندارد؛ همان طور که گوجه کیلویی پنجاه تومان یا کمتر برای من، فرقی ندارد. راستی الان این تومیتو کیلویی چند است؟!
نیسانیهای کنار جاده، زردآلوی نوبر را میفروختند کیلویی صد و بیست هزار تومان درست به قیمت نیم سکهای که سال هشتاد و نه فروختم...
زردآلو از نوبری افتاد و قیمتش کمتر شد، مثلاً رسید به اندازهی قیمت یک گرم طلا توی آن سالها...
من آدم قیمت و عدد و رقم نیستم. ظرف برنج را گذاشتهام توی کابینتی که به زور میتوانم در ظرف را باز کنم، چشمم را میبندم و پیمانهی برنج به دست، دست میبرم توی ظرف برنج و میگویم: خدایا چشم سرم را بستم، چشم دستم را هم خودت کور کن، ظرف، برنج داشته باشد یا نداشته باشد، پیمانهام را پر کن...تو که از این کارها زیاد کردهای...
تا حالا هم نشده پیمانه را پر نکند... این روزها خانهدار بودن راحتترین شغل عالم است. راستی اصلا اسمش شغل است؟! شغل فقط مشغولیت است یا باید یک پولی هم بیاورد توی جیب آدم؟! یا اصل نیت است یا باید بنشینم و حساب کنم که اگر توی خانه نبودم و کارها را فرد دیگری میکرد چه قدر هزینهها بیشتر بود؟!
سلمان آدم قیمت و عدد است؛ او میگوید خوب شد، یعنی اگر اینطور بشود خوب است...من ولی به پنجشنبههایی فکر میکنم که روز تمیزکاری بود؛ مامان توی اتاق نانپزی ته حیاط، که بعداً خرابش کردند، نان میپخت، بعدش حیاط را جارو میزد، بعد لباسها را میشست، بچهها حمام میرفتند و یک بندِ رخت، دور تا دور حیاط، لباسهای صدی نود، رنگ رنگی پهن میشد.
من همهی تکالیفم را انجام میدادم که برسم به یک خیال راحت و بعد غش میکردم از خستگی؛ علی بالای سرم میآمد و توی گوشم میخواند؛ با دلی آرام و قلبی مطمئن...
قلبم با چه چیزهای کوچکی مطمئن میشد و اصلا کجا سیر میکردم که
دلم آرام باشد یا نباشد؟
راستی چرا اتاق نان پزی ته حیاط را خراب کردند؟
سلمان میگوید: خوب است، او دلیلهای خودش را میآورد و من به او میگویم همیشه یک عده، ساز مخالف میزنند و آخرش هم معلوم نمیشود که خوب است یا بد است...دنیا دارد عوض میشود، حتی اگر نگاه کنی ناف بچههای الان را طوری میچینند و گیره میزنند که بعدا که زخمش خوب شد با ناف بچههای قدیم فرق داشته باشد.
یادم میافتد به زینب که میگفت مادرهای شاگردهای ارمنیاش همیشه شنبهها، ادا درمیآوردند. بچههایشان را نمیفرستادند مدرسه و از او میخواستند که شنبهها درس جدیدی نداشته باشد. چه طور میشود که آدم این قدر نفهمد که سر کار است؟
فکر کن به تو بگویند که مثلاً شنبهها نباید به آهن دست بزنی یا مثلاً از وسایل الکتریکی استفاده کنی، تو یک ذره شک نمیکنی که توی این شنبهها چه اتفاق نجومی یا غیرنجومی میافتد که اینطوری باید علاف شوی؟!
آخرش هم ته و تویش را درآورده بود که دخترهای ارمنی، هجده سالگی به سن تکلیف میرسند و اصلا دختر هفت سالهی کلاس اولی را چه به تکلیف؟! او بعد از این کشف، شنبهها همیشه درس جدید میداد مثلاً حرف سخت ضاد...
رئیسی رفته بود ونزوئلا؛ بله همان آقای رئیسی...امان از ما که فقط به دنبال راحتی هستیم، راحتی توی صدا زدن آدمها، توی حرف زدن، توی نوشتن؛
آخر این هم شد نثر؟ یک کلمهی سخت تویش نیست که نیاز به گوگل و ترجمه باشد...گوگل...چند روز پیشتر یک عکس از فخری خوروش گذاشته بود که جشن تولد نمیدانم نود و چهار سالگیاش شده، با کلهی پتی و قدی که انگار کوتاه شده بود، توی آمریکا، چند روز بعدترش گفتند که فخری درگذشت، قضیه مشکوک است یا همان موقع درگذشته بوده یا شاید هم چشمش زدهاند؛ راستی آنها که کسی را چشم میزنند هم یک جوری قاتلند نه؟!
قاتل فقط پسرعموی مادر کیان...فامیلش چه بود؟ پور مولایی؟! توی آن لحظه به این فکر نمیکرده که خودش هم کشته میشود یا از آنهایی بوده که میخواسته بداند که بعد از مرگش، چه عکسالعملها و کنشهایی راه میافتد غافل از اینکه دیگر خودش نیست که ببیند.
جواد قارایی دارد از طبیعت بکر بلوچستان میگوید...او یکی از خاصترین آدمهای روزگار ماست، زن و بچه ندارد این بشر؟
راستی شهید قنبری پنج تا دختر داشت یا پنج تا بچه؟
#020323
#سجادی
چمدان دست گرفتم که بگویی نروم/ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی
«پروانه حسینی»
📖 در دل هر شعر یک یا چند داستان نهفته هست.
با توجه به بیت بالا👆 یک صحنه یا داستانی جذاب و خواندنی بنویسید.
#داستانی_از_دل_شعر4
#داستانیازدلشعر
چمدان دست گرفتم که بگویی نروم/ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی
من جانانم...
چی بگم براتون؟ از کجا بگم؟
تو یه خونواده مذهبی به دنیا اومدم، تو خونهی ما حرف اول و آخر رو پدرم میزد و کسیام حق اعتراض نداشت...
تن به ازدواج اجباری با پسرعموم دادم، دوستش نداشتم، از همون شبی که اومدن خواستگاریم، به پسرعموم گفته بودم برو سراغ کسی که بهت علاقه داشته باشه، عاشقت بشه، عشق یطرفه بدرد چی میخوره...
ولی مگه جوجه کلاغ گوش میداد، آخرشم چشم باز کردم دیدم زنش شدم...
قانونی زن و شوهر بودیم ولی مثل غریبهها باهم رفتار میکردیم، از محبت کردناش بیزار شده بودم، هرچه اون مهربون بود من برجک زهرمار...
یه روز صبح زمستونی، پسرعمو صدام کرد
خسته بود، خیلی خسته...
اینو از تو آهنگ صداش میفهمیدم،
شروع به حرف زدن کرد و گفت: " بیشتر از این عذابت نمیدم
دختر عمو، میتونی بری، طلاقت میدم، مهرتم میدم...
واسه خاطر اینکه عموم اذیتت نکنه، میگم من طلاق خواستم...
گفت و رفت، با اینکه دوستش نداشتم، اما حرفاش یه جوری سنگین واسم تموم میشد. بیشتر از همه، اون قسمت دختر عمو گفتنش...
اینکه باور کنم دوست داشتنش، تا همین حد بوده و خیلی راحت ازم گذشت...
گفتم باشه و رفتم تو اتاق خواب و مشغول جمع کردن وسایلم شدم و چمدونم رو بستم...
از اتاق بیرون اومدم، تو دلم میگفتم پسرعمو وقتی چمدونم رو ببینه میاد و میگه پشیمون شدم نرو...
ولی وایساده بود و در رو برام باز کرده بود که ماشینم رو بی دردسر از خونه بیرون ببرم...
چمدونم رو تو ماشین گذاشتم و بدون خداحافظی جدا شدیم...
همه چی خیلی سریع مثل ازدواجمون پیش رفت و طلاق گرفتیم...
یه آدم دیگه ای شده بودم، طوری که حس میکردم قلبم برا مردی که تا دیروز خیال میکردم هیچ حسی بهش ندارم، درد میکنه و تیر میکشه...
اونقدر ناآروم شده بودم، که مثل دیوونهها، دور تا دور خونه میگشتم
برای اولین بار اسمشو صدا میکردم و وقتی نبود که جوابمو بده، بیشتر دیوونه میشدم
انگار یه جوری وابستهی حتی عطر تنش و نفسهاش شده بودم...
حالا که هیچ کدوم نبود، احساس خفگی میکردم...
تازه فهمیده بودم چقدر بهش عادت کرده بودم، چقدر دوستش داشتم عمری خودمو فریب داده بودم؛ خودمو، قلبمو، وادار به دوست نداشتنش کرده بودم...
به جای اینکه بخوام قبول کنم و بپذیرم که شوهرم و باید دوستش داشته باشم؛ مدام این باور غلط رو توی خودم تلقین کرده بودم که نمیخوامش...
اما امروز منطق و قلبم فقط اون میخواد افسوس که نیست...
راست گفتن چه زود دیر میشه...
#مَنِاو...
🍃🍃🍃🍃
@sarab_z:
کجا بودیم؟
از نارضایتی ننهم که گفتم برات... چپ و راست مشت میزد به سینهاش میگفت ذلیل بمیری ذلیل مرده که یه جو آبرو برا آقا خدابیامرزت نذاشتی.
هرچی میگفتم:
ننه، من میرم طلب مردم وصول کنم... حق مظلوم و از ظالم بستونم.
گوش نمیداد که. آخرم لنگه دمایی سبزش رو پرت میکرد که صاف میخورد تو ملاج ما و تا دو روز ستاره دور کلهام چرخ میخورد.
همنطوری که لنگه دمپایی دیگهش رو مثل قمه دور سرش میچرخوند نفس کش میطلبید:
- خبر مرگت بیاد از کی تا با این نزول خورای دشمن خدا کار کردن و این قمار بازای بی غیرت کار کردن گرفتن حق ظالم از مظلومه. ها...
بعد دست میزد به کمرش و میگفت:
- والا آخرالزمونه... جای جلاد و مظلوم عوض شده...
هر کار کردم تا پیش چشمش عزیز بشم ولی هر با گند خورد توش... مثلا رفتم مسجد تا یکم بهم افتخار کنه ولی خب. یکی از اینایی که چکش رو باید وصول کنم اونجا بود و... نگم چی شد بهتره...
این دم آخرم تنها راهی که به دل و ذهنم اومد که برم تو قلبش اومدن به جبهه بود. ساکم رو که بستم انداختم رو کولم گفتم خب نمیذاره برم. دلش نمیاد ولی دیدم با قرآن و آب زودتر از من وایستاده جلوی در.
با خودم گفتم دکی... تیرم که به سنگ که هیچ به کوه خورد. خم به ابروی این ننه ما نیومد که نیومد...
این شد که الان ما خدمت شومایم...
#داستانی_از_دل_شعر4
جلبک Clorella vulgaris: میکرو جلبک ها اساس زنجیره غذایی را در اکوسیستم های آبی تشکیل می دهند و در صنایع مختلف کاربرد فراوان دارند. از نظر بیوتکنولوژی ریز جلبک ها توان بالایی برای تولید محصولات غذایی، صنعتی، شیمیایی، ترکیبات درمانی، محلول های زیست دارویی، تولید رنگدانه های طبیعی، سوخت های زیستی و مکمل های رژیمی دارند.
کلرلا، جلبک تک سلولی، ساکن آب های شیرین و یکی از غذاهای فرا ویژه و پری بیوتیک در کل جهان، از قدیمی ترین گیاهان روی کره زمین است. سلول کلرلا با اندازه ای در حدود 10-2 میکرون، عمدتاً دایره ای است. این سلول از نظر اندازه و شکل بسیار نزدیک به گلبول قرمز انسان است. از نظر علمی این جلبک در دسته ریز جلبک های سبز دسته بندی می شود. کلرلا بالاترین میزان کلروفیل را در بین گیاهان شناخته شده جهان دارد که همین خصوصیت باعث ایجاد رنگ سبز تیره و بوی شبیه چمن آن شده است. نام کلرلا بر گرفته از کلمه لاتین (chlor) به معنی سبز و (ella) به معنی کوچک می باشد.
با وجود اینکه کلرلا از زمان آغاز حیات بر روی کره زمین وجود داشته است و حتی کشف آن به سال 1890 بوسیله میکرو بیولوژیست آلمانی به نام مارتینوس بایرینک (Martinus Beijerinck) باز می گردد، ولی تا سال 1940 به طور جدی مورد مطالعه قرار نگرفت. پروفسور بایرینک برای اولین بار کلرلا را در آزمایشگاه شخصی اش پرورش داد .
این جلبک در کشورهای آسیایی از جمله کره، ژاپن و تایوان به عنوان good food شناخته می شود. فواید کلرلا برای بدن انسان در مطالعات کلینیکی به خوبی اثبات شده است. این گیاه به عنوان اولین و غنی ترین مکمل غذایی در شرق آسیا و به ویژه ژاپن شناخته می شود. کلرلا که"جواهر سبز مشرق زمین" نیز نامیده می شود به درستی مستحق شهرتش یعنی کامل ترین غذای سبز دنیا می باشد. در ژاپن، کلرلا بیشتر به عنوان یک غذای کامل مورد توجه قرار می گیرد تا یک مکمل غذایی. غذای کاملی که عمدتا برای تغذیه بدن انسان بعد از فعالیت های بدنی مورد استفاده قرار می گیرد و باعث سالم نگه داشتن بدن و افزایش طول عمر می شود. جامعه علمی ژاپن کلرلا را به عنوان، اصلاح کننده پاسخ بیولوژیک بدن، می شناسند.
کشت تجاری کلرلا از سال 1960 در دنیا آغاز شده است. تنها در آسیا حدود 70 شرکت مستقر در 46 کشور، کلرلا را به صورت انبوه تولید می کنند. به طوری که در کشور کوچک تایوان سالانه بیش از 1500 تن پودر جلبک کلرلا تولید می گردد. ژاپن برای اولین بار در جهان برای گسترش تکنولوژی پرورش کلرلا پیشگام شد.
کلرلا به دلیل داشتن دیواره سلولی سخت و نفوذ ناپذیر، در صورت مصرف مستقیم سلول غیر قابل استفاده و مواد مغذی داخل آن غیر قابل دسترس می باشد. پروسه منحصر به فرد شکستن دیواره سلولی این گیاه در حالی که مواد مغذی داخل سلول دست نخورده باقی بماند اولین بار به وسیله یک شرکت ژاپنی با موفقیت انجام شد.
امروزه کلرلا در داخل حوضچه های حاوی آب شیرین کشت داده می شود. ابتدا آب استخر را یونیزه کرده، سپس از صافی عبور میدهند تا صاف و زلال شود. اگر شرایط مطلوب نظیر اشعه آفتاب، آب خالص و هوای پاک برقرار باشد تکثیر این جلبک با سرعت چشمگیری انجام می شود و تعداد سلول ها در عرض 20 الی 24 ساعت 4 برابر می شود.
تکثیر کلرلا بصورت غیر جنسی انجام می شود. سلول کلرلای 3 میکرونی در خلال پروسه فتوسنتز به کمک نور خورشید و دی اکسید کربن در آب شیرین رشد می کند. وقتی اندازه سلول به 8 تا 10 میکرون رسید، هسته سلول 2 بار تقسیم شده و چهار هسته تولید می کند یعنی در در مدت 20 تا 24 ساعت یک سلول مادر به 4 سلول جدید تبدیل می شود. یک سلول کلرلا در روز اول 4 سلول تولید می کند. در روز دوم 16 سلول و در روز سوم 64 سلول کامل تولید می شود و به همین ترتیب تولید مثل به پیش می رود. وزن 10 هزار تریلیون سلول معادل 20 تن است. هیچ گیاه دیگری در دنیا به سرعت کلرلا رشد نمی کند. به دلیل رشد فزاینده جمعیت در طول زمان و محدودیت منابع غذایی کره زمین، این گیاه تک سلولی که رشد سریع و چشم گیری دارد به طور گسترده به عنوان یک منبع غذایی در آینده مورد توجه قرار گرفته است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشمندای هسته ای کشور یه جلبک کشت کردن که هر گرمش رو خارجی ها ۳۹۰ دلار میخرن
یعنی کیلویی ۳۹۰۰۰۰ هزار دلار
با دلار امروز کیلویی تقریبا ۱۸ میلیارد تومان
اینا رو به مردم نشون بدید نه دعواهاتون رو😏😏
41.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تولید کتاب کودک برای مهسا امینی تا کیان پیرفلک...
و چقدر ما ....
@ANARSTORY
💠 #کسب روزی زیبا
🔸 امام صادق علیه السلام:
اگر بنده اى در میان سنگى هم قرار گرفته باشد، به طور حتم خداوند عزوجل روزى او را مى رساند. پس در طلب روزى اجمال کنید.
📚 فروع کافی/ج5/ص194
✍🏼 اجمال یعنی روزی را از راه زیبا و خوب و صحیح بیابید و از کسب روزی حرام یا شبهه ناک پرهیز کنید.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
4_5778244976206941724.mp3
19.98M
🎧 صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشمندان، متخصصان، کارشناسان و مسئولان صنعت هستهای کشور. ۱۴۰۲/۳/۲۱
💻 Farsi.Khamenei.ir
مباد قطرهٔ اشکی میان لیقه بیفتد
سیاهبخت شود اشک و در مضیقه بیفتد
به خطّ خوش بنویسید اشک دیده بر آن است_
که قطره قطره به یاد تو هر دقیقه بیفتد
بگیر چتر صدف را دوباره بر سر و مگذار
خراش نم نم باران بر این عتیقه بیفتد
خدا کند که دل -این گنج پر غبار قدیمی-
به دست راهزنی پاک و خوشسلیقه بیفتد
چه میشود که در انبوه تیرهای پیاپی
نگاه تیر خلاصی به این شقیقه بیفتد؟!
#محمد_مهدی_موسوی
#غزل
@Selectedpoems