eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
452 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
190 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊️ کبوترها به بقیع که فکر می کنند یاکریم می شوند! قم المقدسه 🖤 هشتم شوال؛ سالروز 😭 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻👌🏻 برای (ع) و امام رضایی ها در هشت و هشت دقیقه .............. فرصت نمانده خیلی، تا هشت و هشت دقیقه باشد قرار او با ما هشت و هشت دقیقه از آسمانِ مشرق، اشراق جلوه گر شد قبله نماست ساعت، با هشت و هشت دقیقه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻👌🏻 برای (ع) و امام رضایی ها در هشت و هشت دقیقه .............. فرصت نمانده خیلی، تا هشت و هشت دقیقه باشد قرار او با ما هشت و هشت دقیقه از آسمانِ مشرق، اشراق جلوه گر شد قبله نماست ساعت، با هشت و هشت دقیقه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🥳🌷 برای کودکانگی های امام رضایی خادم .............. از کودکی در صحن ها دنبالْ بازی کرد افتاد روی سنگ ها و صحنه سازی کرد تا قطره ای از گونه اش بر مرمری لغزید از دور آمد خادمی، مهمان نوازی کرد: «شاید یتیم است آه... شاید کودک کار است! باید کلاه خویش را هر روز، قاضی کرد» حالا پس از سی سال، من آن خادم خامم که در پناه شاه، حس سرفرازی کرد ای کودکان بی خبر از لذت بازی باید دوید و ترک دنیای مجازی کرد باید کبوتر بود و آمین را به شوق آورد با ربنا پرواز کرد و عشق بازی کرد تو دانش آموز نگاهش هستی و... زیباست در این حرم با هر توانی، یکه تازی کرد در ساخت و طراحیِ هر صحن و هر ایوان شیخ بهایی، کارهایی با ریاضی کرد! القصه، هر کس دل به مولا داد آهو شد با هر زیارتنامه، حس بی نیازی کرد دیشب برای حضرت مهدی غزل خواندم دیشب دل دیوانه ام راز و نیازی کرد! ده بار باریدم توسل را... رضا آمد باید رضا را از تمام خویش، راضی کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌😭 👌🏻تقدیم به آنها که به حسین (ع) اقتدا می کنند و نماز را اول وقت برپا میدارند 🙏🏻به پیشگاه (ع) تماشا ........ در بر شبِ آلوده ام قدری بتاب ای ماهْ بالا می روم بالا از آغوش تو... تا شاید بچینم از بلندای نخیلِ چشم هایت، چند با تو نورم بی تو کورم، صد از تو دورم یک راهی ام کن تا ، اماما...! با ، چنان... بی خود شد از خود! وای اگر ، می داد او را از تا ، با تو راهی نیست آقا یک دلِ افتاده می خواهد، کمی و در هر کس برای دلبری یک شیوه دارد من می شوم پر میکشم تا بیکران ها دل به می زنم با دیدن حوض قشنگت دیگران درگیر و من غرق پشت سرم بود و صدایش زیرِ گوشم چشم در چشم تو بود و با «»، دریا با زبان بی زبانی روضه ای خواند از در شبستانِ نگاهت ربّنا شد؛ گفت - از قنوتم می چکد بارانی از ها بسته ام بر ، دل را... ای مثل ناقوسی صدایم کرد و رفتم تا بخوانم رکعتی... بالاسرت را با تمنّا موج عشاقت مرا می برد از یک سو به یک سو دست آوردم بگیرم را چون زلیخا زیر پا افتادم و شد روضه ای بر من مجسم و ها را دیدم و افتادم از پا در دورِ ضریحت در طوافند ، تو را دارند و مَستند از تولیّ از گرفتم را از هم گرفتم را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
👌 در تقدیم به مادران و و .................... دلخوشم تنها به و مادرم هرچه دارم، دارم از مادرم آمده، ... دلش تنگِ عزاست ابریِ ابری شده، حال و هوای مادرم من هم ای ، حساسم به نام ، است و ! مادرم! گشتم این شهرِ بدون عشق را مادرت را دیدم آخر در صدای مادرم از قنوتش زندگی می گیرم، او هم ست! گاه می ترسم ولی از ربّنای مادرم مرگ می خواهد میان روضه های مادرت پُر می شود از وای وای مادرم ما نمک گیرِ شماییم و سرِ این سفره ایم ریخته نمک ها... در غذای مادرم با رنگ و بوی دیگری دارد دلم دسته ها می آید و من هم عصای مادرم آتش به جانم می زند، می شوم می خوانم برایت - همنوای مادرم را باید از گرفت، اما چطور!؟ گفته : من خاک پای مادرم می روم تا ، امضایم کند قبل از آن اما با از ، سوغات باید برد، سوغاتم دل است دل که باشد جایگاه و جانفدای مادرم در ، دیدنِ هر چیز در من است می روم بازار و درگیر حنای مادرم یاد جسم تو می افتم زیر سُمّ اسب ها وقتی که می گیرم برای مادرم ، قرصی ست که زیر زبان باید گذاشت چیست غیر از این دوای من، شفای مادرم مادرم می ترسد و می لرزد از می روم امسال به جای مادرم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🥳🌷 برای .............. از در صحن ها دنبالْ بازی کرد افتاد روی سنگ ها و صحنه سازی کرد تا قطره ای از گونه اش بر مرمری لغزید از دور آمد ، مهمان نوازی کرد: «شاید است آه... شاید است! باید کلاه خویش را هر روز، قاضی کرد» حالا پس از سی سال، من آن خامم که در پناه ، حس سرفرازی کرد ای کودکان بی خبر از لذت بازی باید دوید و کرد باید بود و را به شوق آورد با پرواز کرد و عشق بازی کرد تو نگاهش هستی و... زیباست در این با هر توانی، یکه تازی کرد در ساخت و طراحیِ هر و هر ، کارهایی با ریاضی کرد! القصه، هر کس دل به داد شد با هر ، حس بی نیازی کرد دیشب برای غزل خواندم دیشب دل دیوانه ام راز و نیازی کرد! ده بار باریدم را... آمد باید را از تمام خویش، راضی کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🕊️ کبوترها به بقیع که فکر می کنند یاکریم می شوند! قم المقدسه 🖤 هشتم شوال؛ سالروز 😭 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻👌🏻 برای (ع) و امام رضایی ها در هشت و هشت دقیقه .............. فرصت نمانده خیلی، تا هشت و هشت دقیقه باشد قرار او با ما هشت و هشت دقیقه از آسمانِ مشرق، اشراق جلوه گر شد قبله نماست ساعت، با هشت و هشت دقیقه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🥳🌷 برای کودکانگی های امام رضایی خادم .............. از کودکی در صحن ها دنبالْ بازی کرد افتاد روی سنگ ها و صحنه سازی کرد تا قطره ای از گونه اش بر مرمری لغزید از دور آمد خادمی، مهمان نوازی کرد: «شاید یتیم است آه... شاید کودک کار است! باید کلاه خویش را هر روز، قاضی کرد» حالا پس از سی سال، من آن خادم خامم که در پناه شاه، حس سرفرازی کرد ای کودکان بی خبر از لذت بازی باید دوید و ترک دنیای مجازی کرد باید کبوتر بود و آمین را به شوق آورد با ربنا پرواز کرد و عشق بازی کرد تو دانش آموز نگاهش هستی و... زیباست در این حرم با هر توانی، یکه تازی کرد در ساخت و طراحیِ هر صحن و هر ایوان شیخ بهایی، کارهایی با ریاضی کرد! القصه، هر کس دل به مولا داد آهو شد با هر زیارتنامه، حس بی نیازی کرد دیشب برای حضرت مهدی غزل خواندم دیشب دل دیوانه ام راز و نیازی کرد! ده بار باریدم توسل را... رضا آمد باید رضا را از تمام خویش، راضی کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻👌🏻 برای (ع) و امام رضایی ها در هشت و هشت دقیقه .............. فرصت نمانده خیلی، تا هشت و هشت دقیقه باشد قرار او با ما هشت و هشت دقیقه از آسمانِ مشرق، اشراق جلوه گر شد قبله نماست ساعت، با هشت و هشت دقیقه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌😭 👌🏻تقدیم به آنها که به حسین (ع) اقتدا می کنند و نماز را اول وقت برپا میدارند 🙏🏻به پیشگاه (ع) تماشا ........ در بر شبِ آلوده ام قدری بتاب ای ماهْ بالا می روم بالا از آغوش تو... تا شاید بچینم از بلندای نخیلِ چشم هایت، چند با تو نورم بی تو کورم، صد از تو دورم یک راهی ام کن تا ، اماما...! با ، چنان... بی خود شد از خود! وای اگر ، می داد او را از تا ، با تو راهی نیست آقا یک دلِ افتاده می خواهد، کمی و در هر کس برای دلبری یک شیوه دارد من می شوم پر میکشم تا بیکران ها دل به می زنم با دیدن حوض قشنگت دیگران درگیر و من غرق پشت سرم بود و صدایش زیرِ گوشم چشم در چشم تو بود و با «»، دریا با زبان بی زبانی روضه ای خواند از در شبستانِ نگاهت ربّنا شد؛ گفت - از قنوتم می چکد بارانی از ها بسته ام بر ، دل را... ای مثل ناقوسی صدایم کرد و رفتم تا بخوانم رکعتی... بالاسرت را با تمنّا موج عشاقت مرا می برد از یک سو به یک سو دست آوردم بگیرم را چون زلیخا زیر پا افتادم و شد روضه ای بر من مجسم و ها را دیدم و افتادم از پا در دورِ ضریحت در طوافند ، تو را دارند و مَستند از تولیّ از گرفتم را از هم گرفتم را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini