eitaa logo
📝داستان شیعه🌸
2.7هزار دنبال‌کننده
22 عکس
1 ویدیو
1 فایل
✨ ﷽ ✨ 📖 اگه به داستان‌هایی که با زندگی معصومین مرتبطه یا داستانهای تاریخی پندآموز علاقه‌داری، مارو دنبال کن... ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💰 مزد نامعین آن روز را سلیمان بن جعفر و امام رضا عليه‌السلام به دنبال کاری باهم‌ بیرون رفته بودند، غروب آفتاب شد و سلیمان خواست به منزل خویش برود، علی بن موسی الرضا به او فرمود: بیا به خانه ما و امشب با ما باش‌؛ اطاعت کرد و به اتفاق امام به خانه رفتند. امام، غلامان خود را دید که مشغول گلکاری بودند. ضمنا چشم امام به یک‌ نفر بیگانه افتاد که او هم با آنان مشغول گلکاری بود، پرسید : این‌ کیست؟ غلامان گفتند: این را ما امروز اجیر گرفته‌ایم تا با ما کمک کند. - بسیار خوب چقدر مزد برایش تعیین کرده‌اید؟ - یک چیزی بالاخره خواهیم داد و او را راضی خواهیم کرد. آثار ناراحتی و خشم در امام رضا پدید آمد و رو آورد به طرف غلامان تا آنها را تأدیب کند. سلیمان جعفری جلو آمد و عرض کرد: چرا خودتان را ناراحت می‌کنید؟ امام فرمود : من مکرر دستور داده‌ام که تا کاری را طی نکنید و مزد آن‌ را معین نکنید، هرگز کسی را بکار نگمارید ، اول اجرت و مزد طرف را تعیین کنید بعد از او کار بکشید. اگر مزد و اجرت کار را معین کنید، آخر کار هم، می‌توانید چیزی علاوه به او بدهید. البته او هم که ببیند شما بیش از اندازه‌ای که معین شده به او می‌دهید، از شما ممنون و متشکر می‌شود، و شما را دوست می‌دارد، و علاقه بین شما و او محکمتر می‌شود. اگر هم‌ فقط به همان اندازه، که قرار گذاشته‌اید، اکتفا کنید شخص از شما ناراضی‌ نخواهد بود. ولی اگر تعیین مزد نکنید و کسی را به کار بگمارید، آخر کار هراندازه که به او بدهید بازگمان نمی‌برد که شما به او محبت کرده‌اید، بلکه می‌پندارد شما از مزدش کمتر به او داده‌اید. 📔 بحار الأنوار: ج١٢، ص٣١ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 توسّل به آقا امام زمان (عج) حضرت آية اللّه حسينى تهرانى در كتاب معادشناسى خود از قول يكى از اعاظم نجف نقل مى فرمايد: ما از نجف اشرف عيال اختيار كرديم و سپس در فصل تابستان براى زيارت وملاقات ارحام عازم ايران شديم و پس از زيارت حضرت ثامن الائمه عليه السلام عازم وطن خود كه شهرى است در نزديكيهاى مشهد گرديديم. آب و هواى آنجا به عيال ما نساخت و مريض شد و روز به روز مرضش شدّت پيدا كرد و هر چه معالجه كرديم سودمند واقع نشد و در آستانه مرگ قرار گرفت. من در بالين او بودم و بسيار پريشان شدم و ديدم عيالم در اين وقت فوت مى كند و من بايد تنها به نجف برگردم و در نزد پدر و مادرش خجل و شرمنده گردم و آنها بگويند: دختر نوعروس ما را برد و در آنجا دفن كرد و خودش برگشت حال اضطراب و تشويش عجيبى در من پيدا شد. فوراً آمدم در اطاق مجاور ايستادم و دو ركعت نماز خواندم و توسّل به حضرت امام زمان (عج) پيدا كردم و عرض كردم: يا ولى اللّه! همسر من را شفا دهيد كه اين امر از دست شما ساخته است. و با نهايت تضرّع و التجاء متوسّل شدم. سپس به اطاق عيالم آمدم. ديدم نشسته و مشغول گريه كردن است. تا چشمش به من افتاد گفت: چرا مانع شدى؟ چرا نگذاشتى؟ من متوجّه نشدم چه مى گويد و تصوّر كردم كه حالش بد است. بعد كه قدرى آب به او داديم و غذا به دهانش گذارديم قضيّه خود را براى من نقل كرد و گفت: عزرائيل براى قبض روح من با لباسى سفيد آمد و بسيار زيبا و آراسته بود. به من لبخندى زد و گفت: حاضر به آمدن هستى؟ گفتم: آرى! بعداً اميرالمؤ منين عليه السلام تشريف آوردند و با من بسيار ملاطفت و مهربانى نمودند و به من فرمودند: من مى خواهم بروم نجف، مى خواهى با هم به نجف برويم؟ گفتم: بلى! خيلى دوست دارم با شما به نجف بيايم. من برخاستم لباس خود را پوشيدم و آماده شدم كه با آن حضرت به نجف اشرف برويم. همينكه خواستم با آن حضرت از اطاق خارج شوم ديدم كه آقا امام زمان (عج) آمدند و تو هم دامان امام زمان (عج) را گرفته‌اى. حضرت امام زمان (عج) به آقا اميرالمؤمنین عليه السلام فرمودند: اين بنده به ما متوسّل شده، حاجتش را برآوريد! حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سر مبارك را پايين انداخته و به عزرائيل فرمودند: به تقاضاى مرد مؤمن كه متوسّل به فرزند ما شده است برو تا موقع معيّن! و آنگاه اميرالمؤمنين عليه السلام از من خداحافظى كردند و رفتند. چرا نگذاشتى بروم؟ 📔 معادشناسى: ج۱، ص۲۸۸ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📝 نوشتن کاغذ برای دیدار امام زمان (عج) عالم صالح مرحوم سید محمّد پسر جناب سید عباس که از قریه جب شیث از قرای جبل عامل بوده است. او به واسطه تعدی حکام جور که خواستند او را داخل در نظام عسکریه کنند از وطن متواری شده و با بی‌بضاعتی به نحوی که در روزِ بیرون آمدن از جبل عامل جز پول کمی چیزی نداشته، و هرگز گدایی نکرد. مدتی سیاحت کرد و در ایام سیاحت در بیداری و خواب عجایب بسیار دیده بود بالاخره در نجف اشرف مجاور شده و در صحن مقدس از حجرات فوقانیه منزلی گرفت و در نهایت پریشانی می‌گذرانید و بر حالش جز دو سه نفر کسی مطلع نبود تا آنکه مرحوم شد. از وقت بیرون آمدن وی از وطن تا زمان فوت پنج سال طول کشید، بسیار عفیف و با حیا و قانع و در ایام تعزیه داری حاضر می‌شد و گاهی از کتب ادعیه عاریه می‌گرفت، و چون بسیاری از اوقات زیاده از چند دانه خرما و آب چاه صحن شریف چیز دیگری نداشت لذا به جهت وسعت رزق بر خواندن ادعیه مأثور مواظبت داشته و گویا کمتر ذکری و دعائی بود که از او فوت شده باشد و غالب شب و روز مشغول بود، برای استغاثه به حضرت حجت علیه السلام مشغول نوشتن عریضه شد و بنا گذاشت که چهل روز مواظبت کند به این طریق که قبل از طلوع آفتاب همه روزه مقارن با باز شدن دروازه کوچک شهر که به سمت دریا است بیرون رود به طوری که احدی او را نبیند، آنگاه عریضه را در گل گذاشته و به آب اندازد، چنین کرد تا سی و هشت یا نه روز، فرمود: در آن روز بر می‌گشتم از محل انداختن رقاع و سر را به زیر انداخته و خلقم بسیار تنگ بود، که ملتفت شدم گویا کسی از عقب به من ملحق شد با لباس عربی و چفیه و عقال، و سلام کرد، من با حال افسرده جواب مختصری دادم و توجه به جانب او نکردم، چون میل سخن گفتن با کسی را نداشتم، قدری در راه با من مرافقت کرد و من با همان حالت اولی باقی بودم پس فرمود به لهجه اهل جبل: سید محمّد! چه مطلبی داری که امروز سی و هشت روز یا نه روز است که قبل از طلوع آفتاب بیرون می‌آیی و تا فلان مکان از دریا می‌روی و عریضه‌ای در آب می‌اندازی؟ "گمان می‌کنی که امامت از حاجت تو مطلع نیست؟" سید محمّد گفت من تعجب کردم که احدی بر کار من مطلع نبود خصوصا این مقدار از ایام را و کسی مرا در کنار دریا نمی دید و کسی از اهل جبل عامل در اینجا نیست که من او را نشناسم خصوصا با چفیه و عقال که در جبل عامل مرسوم نیست، پس احتمال نعمت بزرگ و نیل مقصود و تشرف به حضور غایب مستور امام عصر علیه السلام را دادم و چون در جبل عامل شنیده بودم که دست مبارک آن حضرت چنان نرم است که هیچ دستی چنان نیست، با خود گفتم مصافحه می‌کنم اگر احساس این مرحله را نمودم به لوازم تشرف به حضور مبارک عمل نمایم، به همان حالت دو دست خود را پیش بردم آن جناب نیز دو دست مبارک پیش آورد مصافحه کردم، نرمی و لطافت زیادی یافتم یقین کردم به حصول نعمت عظمی و موهبت کبری پس روی خود را گردانیدم و خواستم دست مبارکش را ببوسم کسی را ندیدم! 📔 منتهی الآمال، ج٢، ص٧٨٨ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ادا كردند هنگام عبادت حق مولا را ز خونش آبرو دادند بيت حق تعالی را از آن فزت برب الكعبه گفت و چشم خود را بست كه بعد از فاطمه زندان خود می‌ديد دنيا را ميان دوستان هم انفرادی بود زندانش چو شمع انجمن كشتند آن تنهای تنها را ز جبريل امين برخواست اين فرياد بر گردون الا يا اهل عالم تسليت، كشتند مولا را 💔 شـب ضربت خوردن مولای متقیان بر همهٔ شیعیان امیر مؤمنان عـلـے علیه السلام تـسلیت و تـعزیت بــاد 🏴 💢 @Hadis_Shia 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ❣️دوستی امیرالمؤمنین (ع) عبد الله بن عباس، عموزاده و صحابه علی (علیه السلام) نقل می‌کند: سلمان فارسی را در خواب دیدم و از او پرسیدم: تو سلمان هستی؟ گفت: آری. - تو مگر آزادهٔ رسول خدا نیستی؟ - چرا من همانم. در این وقت دیدم بر سر او تاجی از یاقوت است و لباس‌های زیبا و زیورها بر تن دارد. به او گفتم: ای سلمان! این مقام و منزلت نیکویی است که خداوند به تو عنایت کرده؟ گفت: آری. به او گفتم: در بهشت پس از ایمان به خدا و پیامبر او، چه چیز را برتر از چیزهای دیگر دیدی؟ در جواب گفت: لیس فی الجنة بعد الایمان بالله و رسوله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شیء أفضل من حب علی بن أبیطالب (علیه السلام) فی و الاقتداء به: در بهشت پس از ایمان به خدا و پیامبر او (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برترین چیزها دوستی علی بن أبیطالب و پیروی از او است و برتر از آن چیزی نیست. 📔 بحار الأنوار: ج٢٢، ص ٢۴١ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. حيف مولا مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو ولی يكدم تو را نشناختند رهبر افلاكی و از خاكيان خاكی تری هم ملائك هم بنی آدم تو را نشناختند با تو قومی محرم و قومی دگر نامحرمند ای عجب نامحرم و محرم تو را نشناختند 💔 سـالروز ضـربت خوردن امـیر مـؤمـنان حضرت عـلـے علیه السلام بـر محبین آن امام همام تـسلیت و تـعزیت بــاد 🏴 💢 @Hadis_Shia 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ فریادرس مظلومان روزی امیر مؤمنان از بازار خرما فروشان میگذشت، دید کنیزی گریه می‌کند. فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: صاحب من یک درهم به من داد، خرما خریدم. هنگامی که آن را پیش مولایم بردم نپذیرفت و گفت: خرمای خوبی نیست و اکنون آورده‌ام پس بدهم ولی خرما فروش قبول نمی‌کند. حضرت به خرما فروش فرمود: ای بنده خدا! این یک کنیز است از خود اختیاری ندارد، تو خرما را بگیر و پولش را بده. خرما فروش با ناراحتی از جا برخاست و بر سینه علی (علیه السلام) کوبید و او را عقب زد. حاضران گفتند: ای مرد! این امیرمؤمنان است. خرما فروش از شنیدن آن، نفسش بند آمد و رنگ رخسارش پرید و فورا پول را پس داد و خرما را گرفت و گفت: یا امیرمؤمنان! از من راضی باش، اشتباه کردم. حضرت فرمود: اگر کارت را اصلاح کنی و حق مردم را ادا کنی از تو راضی خواهم شد. 📔 بحار الأنوار: ج۴١، ص۴٨ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱 فرمان امام باقر (ع) ابوبصیر می‌گوید: امام باقر علیه السلام از شخصی که از آفریقا آمده بود حال یکی از شیعیانش را پرسید، فرمود: حال راشد چطور است؟ آن مرد گفت: هنگامی که حرکت کردم او صحیح و سالم بود و به شما نیز سلام رساند. امام فرمود: خداوند رحمتش کند! مرد: مگر راشد مرد؟ امام: آری! مرد: کی مرده است؟ امام: دو روز پس از حرکت تو. مرد: عجب، راشد نه مرضی داشت و نه مبتلا به دردی بود! امام: مگر هر کس می‌میرد با مرض و علت خاصی می‌میرد؟ ابوبصیر می‌گوید: پرسیدم: راشد چگونه آدمی بود؟ امام فرمود: یکی از دوستان و علاقمندان ما بود. سپس فرمود: به خدا سوگند! چیزی از کارهای شما بر ما مخفی نیست، تمامی اعمالتان پیش ما حاضر است و ما همیشه متوجه رفتار شما هستیم. سعی کنید خودتان را به کارهای خوب عادت دهید و جزو خوبان باشید و با همین نشانهٔ نیک هم شناخته شوید و من فرزندان خود و همه شیعیانم را به کارهای نیک فرمان می‌دهم. 📔 بحار الأنوار: ج۴۶، ص٢۴۴ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ اقتداء ملائكه در نماز آية اللّه اقا شيخ جواد انصارى همدانى (ره) مى‌فرمودند: روزى وارد مسجد شدم. ديدم پيرمردى عامى و عادّى مشغول خواندن نماز است، و دو صف از ملائكه، در پشت سر او صف بسته و به او اقتدا نموده‌اند، و اين پيرمرد، خود ابداً از اين صفوف فرشتگان اطّلاعى نداشت. من مى‌دانستم كه اين پيرمرد براى نماز خود اذان و اقامه گفته است؛ چون در روايت داريم: كسى كه در نمازهاى واجب يوميّه خود، اذان و اقامه هر نمازى را بگويد، دو وصف از ملائكه، و اگر يكى از آنها را بگويد يك صف از ملائكه به او اقتدا مى‌كنند كه اندازه آن فيما بين مشرق و مغرب عالم است. آرى! اين از آثار ملكوتى اذان و اقامه است. اگر چه اذان گويان و اقامه گويان خود مطّلع نباشند. 📔 معادشناسى ج۷، ص۲۵۸ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. شود جان، لحظه لحظه از تن مولا جدا امشب كسی ديگر نيارد شير بر شير خدا امشب طبيبا زخم مولا را گشودی نسخه ننوشتی چه گفتی مخفی از زينب به گوش مجتبی امشب؟ طبيبا همتی كن بلكه مولا باز برخيزد برد يك بار ديگر بر يتيمانش غذا امشب 🖤 شهادت مظلومانه مولی الموحدین امیرالمؤمنین عـلـے عليه‌السلام بر همهٔ شيعيان تسلیت باد 🏴 💢 @Hadis_Shia 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌾 سفره مهر خورده قنبر، غلام علی (علیه السلام) در ماه رمضان، افطاری از قاووت در سفر مهر خورده محضر آن حضرت آورد. یکی از حاضران گفت: یا امیر المؤمنین! چرا سفره افطاریتان مهر خورده است؟ آدم‌های بخیل چنین می‌کنند تا چشم کسی به سفره غذایشان نیفتد. امام علی (علیه السلام) خندید و فرمود: این کار برای بخل نیست بلکه می‌خواهم بدانم غذایی که با آن افطار میکنم از کجا بدست آمده، و اگر از راه حلال است از آن استفاده کنم. سپس مهر سفره را شکست و مقداری قاووت از سفره به ظرفی ریخت. خواست میل فرماید این دعا را خواند: اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا فتقبل منا إنک انت سمیع العلیم. 📔 بحار الأنوار: ج۴٠، ص٣٣٩ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. علی گلی است كه جز خون دل گلاب نداشت غمش به گلبن تاريخ هم حساب نداشت جواب گوی ستمديدگان عالم بود اگر چه نالۀ مظلوميش جواب نداشت خزانه دار خدا بود و ثروتی دم مرگ به غير چهرۀ از خون سر خضاب نداشت 💔 سـالروز شهادت امام المتقین امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بر شما تـسلیت و تـعزیت باد 🏴 💢 @Hadis_Shia 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا