.
🌻 پرداخت بدهی
امام حسین علیه السّلام نزد اسامة بن زید که مریض بود رفت، شنید که اسامه میگفت: وا غماه!
امام حسین فرمود: ای پسر برادرم! غم و اندوه تو چیست؟ گفت: قرض من که به شصت هزار درهم رسیده است.
امام حسین علیه السّلام فرمود: قرض تو را من ادا میکنم. اسامه گفت: میترسم بمیرم.
فرمود: تو نخواهی مرد تا من قرض تو را ادا نمایم. راوی میگوید: امام حسین علیه السلام قبل از فوت اسامه قرض وی را ادا کرد.
امام حسین علیه السّلام فرمود: بدترین خصال پادشاهان ترس از دشمنان و قساوت قلب داشتن نسبت به ضعیفان و بخل ورزیدن در هنگام بخشش است.
📔 بحار الأنوار، ج۴۴، ص١٩٠
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ کریم ترین مردم
اعرابی وارد مدینه طیبه شد و از کریم ترین مردم جویا شد. امام حسین علیه السّلام را به وی معرفی کردند.
او داخل مسجد شد و دید که امام حسین مشغول نماز است. مقابل آن حضرت ایستاد و این اشعار را سرود:
کسی که الان چشم امید به تو دارد و حلقه درب خانه تو را حرکت دهد ناامید نخواهد شد.
تویی که بخشنده و مورد اعتماد هستی. پدر تو قاتل افراد فاسق و نابکار بود. اگر مقام نبوت پدران و نیاکان شما نمی بود، دچار آتش دوزخ میشدیم.
راوی میگوید: امام حسین علیه السّلام سلام کرد و به قنبر فرمود: آیا چیزی از مال حجاز باقی مانده؟
گفت: آری، مبلغ چهار هزار اشرفی باقی مانده است. فرمود: آنها را بیاور. زیرا کسی که از ما بیشتر به آنها احتیاج دارد آمده است.
سپس برد یمانی را از تن خویش در آورد و آن اشرفیها را در میان آن پیچید و آن را به این خاطر که به نظر مبارکش اندک بود و بدین جهت که از اعرابی خجل بود، از شکاف در به آن اعرابی عطا کرد و این اشعار را خواند:
این اشرفیها را بگیر و من به خاطر اینکه به تو پول مختصری عطا کردم پوزش میطلبم. بدان که من نسبت به تو مهربان هستم.
اگر حق ما را به ما میدادند باران بذل و بخشش از آسمانها بر تو فرو میریخت.
ولی چه باید کرد که حوادث روزگار وضع انسان را تغییر میدهند و دست من فعلا خالی از پول است.
راوی میگوید: اعرابی آن اشرفیها را گرفت و شروع به گریه کرد. امام حسین به وی فرمود: آیا برای اینکه بخشش ما قلیل و اندک بود گریه میکنی؟
گفت: نه. برای این گریه میکنم که چگونه خاک تو را میرباید و این گونه بذل و بخشش هایت را از بین میبرد.
این حدیث در مورد امام حسن علیه السلام هم روایت شده است.
📔 مناقب آل ابی طالب: ج۴، ۶۵
#امام_حسین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
💠 تعیلم قرآن
عبد الرحمن سلمی سوره مبارک حمد را به یکی از کودکان امام حسین علیه السّلام یاد داد.
هنگامی که آن کودک سوره حمد را برای امام حسین علیه السلام خواند، آن حضرت مبلغ هزار اشرفی و هزار حله به عبد الرحمن عطا کرد و دهان او را از درّ پر نمود.
وقتی از آن حضرت راجع به این بخشش فراوان پرسش کردند فرمود: این عطا در مقابل آن حمدی که وی به فرزند من تعلیم داد ناچیز است. آنگاه این شعر را خواند:
هر گاه دنیا به تو جود و بخشش نمود، تو نیز قبل از اینکه دنیا را از دست داده باشی به همه مردم بخشش کن.
هر وقت مال دنیا به تو روی آورد، بذل و بخشش آن را فانی نخواهد کرد و هر گاه دنیا از تو اعراض نماید، بخل کردن آن را باقی نمی گذارد.
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩١
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ تکبیر هفتم
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: یک روز رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله میخواست مشغول نماز شود، امام حسین علیه السّلام هم در کنار آن حضرت بود.
وقتی پیامبر اعظم تکبیر گفت، امام حسین نتوانست تکبیر بگوید.
رسول خدا دوباره تکبیر گفت و امام حسین باز هم نتوانست پیروی نماید.
پیغمبر خدا همچنان گفتن تکبیر را به امام حسین یاد میداد تا اینکه امام حسین در تکبیر هفتم توانست تکبیر بگوید.
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: پس از این جریان بود که گفتن هفت تکبیر در ابتدای نماز مستحب و سنت شد.
.
💠 تواضع امام حسین (ع)
نمونه تواضع امام حسین علیه السلام این است که روزی از کنار چند فقیر عبور کرد که نان خشک خود را روی پارچهای گذاشته بودند و میخوردند،
به آنها سلام کرد و آنها او را به جمع خود دعوت کردند، با آنها نشست و فرمود: اگر این طعام صدقه نبود با شما میخوردم،
سپس فرمود: برخیزید و به خانه من بیایید. پس به آنها غذا و لباس داده و دستور داد برایشان چندین درهم بیاورند.
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩١، ١٩۴
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ بخشش حسینی
از امام حسین علیه السّلام روایت شده که فرمود: این سخن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزد من صحیح است که فرمود:
بعد از نماز، بهترین اعمال نزد خدا این است که انسان بدون معصیت در قلب مؤمن ادخال سرور نماید.
من روزی غلامی را دیدم که با سگی غذا میخورد، به وی گفتم: چرا این کار را انجام میدهی؟
گفت: یا ابن رسول اللّه! من مغموم هستم، میخواهم این سگ را خوشحال کنم شاید من هم مسرور گردم.
غم و اندوه من این است که مالک من شخصی است یهودی و من تصمیم دارم از وی جدا شوم.
امام حسین علیه السّلام مبلغ دویست اشرفی نزد مالک آن غلام برد.
یهودی گفت: این غلام من فدای قدم تو باد و این باغ و بستان را نیز به آن غلام بخشیدم، و این مبلغ پول را هم که دادی به شما تقدیم نمودم.
امام حسین علیه السّلام فرمود: من نیز این پول را به تو بخشیدم. یهودی گفت: من هم قبول کردم و این پول را به آن غلام بخشیدم.
امام حسین فرمود: من نیز آن غلام را آزاد نمودم و این پول و باغ را به او بخشیدم.
زن آن یهودی گفت: من همین الآن اسلام آوردم و مهریهام را به شوهرم بخشیدم،
شوهرش گفت: من نیز مسلمان شدم و این خانهام را به زنم بخشیدم.
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩۵
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
🔹 پاسخ بهتر
انس بن مالک روایت کرده است: من در حضور امام حسین علیه السّلام بودم که کنیزکی از کنیزان آن حضرت به حضور آن بزرگوار آمد و یک شاخه گل تقدیم نمود.
امام حسین علیه السّلام به وی فرمود: من تو را در راه خدا آزاد کردم. من به آن حضرت گفتم: یک کنیزک را برای یک شاخه گل آزاد میکنی؟
فرمود: خدا ما را این طور پرورش داده است. زیرا در قرآن میفرماید: «وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»
«هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید؛ یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید!»
(نساء، ۸۶)
بهتر از این شاخه گل، آزاد نمودن این کنیز بود.
.
🔸 دینداران حقیقی
فرزدق میگوید: هنگامی که من از کوفه برمی گشتم، امام حسین علیه السلام با من ملاقات نمود و به من فرمود: ای ابو فراس! از کوفه چه خبر؟
گفتم: راست بگویم؟ فرمود: آری. گفتم: قلبهای مردم با تو ولی شمشیرهای آنان با بنی امیه است، تا بنگریم خدا که را یاری نماید.
امام حسین علیه السلام فرمود: راست میگویی، چرا که مردم بندگان مال و ثروت هستند، و دین را برای خالی نبودن عریضه بر زبان جاری میکنند. دین را زمانی میخواهند که دنیای آنان به وسیله دین تأمین شود. اما هنگامی که با مصیبتی مورد آزمایش قرار میگیرند، دین داران حقیقی اندک هستند.
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩۵، ١٩۶
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
♦️ پرداخت دیه
اعرابی نزد امام حسین علیه السّلام آمد و گفت: یا ابن رسول اللّه! من ضامن یک دیه کامل شدهام و از پرداخت آن عاجزم.
با خویش گفتم: باید از کریم ترین مردم درخواست کنم و کریم تر از اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ندیده ام.
امام حسین علیه السّلام فرمود: ای برادر عرب! من از تو سه مسأله میپرسم، اگر یکی از آنها را جواب بدهی، یک سوم دیهای را که گفتی به تو عطا میکنم.
اگر جواب دو مسأله را بگویی، دو قسمت آن دیه را به تو میدهم. اگر جواب کلیه آنها را بگویی، من تمام آن دیه را به تو میپردازم.
اعرابی گفت: یا ابن رسول اللّه! آیا شخصیتی همانند تو که از خاندان علم و شرف هستی از کسی مثل من که شخصی عوام هستم پرسش میکند؟
امام علیه السّلام فرمود: آری. از جدم پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که میفرمود: باید به هر کسی به قدر معرفتش عطا کرد.
اعرابی گفت: در مورد آنچه که در نظر داری بپرس! اگر توانستم که جواب میگویم و الا از شما یاد میگیرم و لا قوة الا باللّه!
امام حسین علیه السلام فرمود: کدام اعمال افضل است؟
اعرابی: ایمان به خدا.
امام علیه السّلام: راه نجات از هلاکت چیست؟
اعرابی: اعتماد به خدا.
امام حسین علیه السلام: چه صفتی باعث زینت مرد میشود؟
اعرابی: علم و دانشی که با بردباری همراه باشد.
امام علیه السّلام: اگر این صفت را نداشته باشد؟
اعرابی: ثروتی که با جوانمردی توام باشد.
امام حسین علیه السلام: اگر این هم نباشد؟
اعرابی: فقر و تنگدستی که با صبر همراه باشد.
امام علیه السّلام اگر این را نیز نداشته باشد؟
اعرابی: صاعقهای از آسمان نازل شود و او را بسوزاند، زیرا که وی شایستگی این بلا را خواهد داشت.
امام حسین علیه السّلام خندید و یک کیسه پول که حاوی هزار اشرفی بود به وی عطا فرمود و انگشتر خویش را که نگین آن دویست درهم قیمت داشت نیز به او بخشید،
و فرمود: ای اعرابی! این اشرفیها را در عوض دیه بپرداز و این انگشتر را صرف مخارج خود کن!
اعرابی پس از اینکه پول را گرفت گفت: «و الله أعلم حیث یجعل رسالته» {خدا بهتر میداند که رسالت خویش را در چه خاندانی قرار دهد} (انعام، ۱۲۴)
📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩۵، ١٩۶
#امام_حسین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
🔸 تخم شتر مرغ
ابو سلمه روایت شده که گفت: من با عمر بن خطاب حج به جا آوردم. هنگامی که وارد ابطح شدیم، ناگاه با اعرابی مواجه شدیم که متوجه ما شده بود.
وقتی نزد عمر آمد گفت: من در حالی که لباس احرام پوشیده بودم تخم شتر مرغ را برداشتم، پختم و خوردم، اکنون چه کفاره ای بر من واجب است؟
عمر گفت: من حکم این مسأله را نمی دانم، بنشین شاید خدا به واسطه یکی از اصحاب محمّد راه و فرجی به تو عطا کند.
ناگاه دیدیم: حضرت علی با امام حسین علیهما السّلام وارد شدند. عمر به اعرابی گفت: این علی بن ابی طالب است، مسأله خود را از او بپرس. اعرابی برخاست و مسأله خود را مطرح نمود.
حضرت علی علیه السلام به وی فرمود: از این کودک یعنی امام حسین بپرس. اعرابی ناراحت شد و گفت: هر کدام از شما مرا به دیگری حواله میدهید.
مردم به وی اشاره کردند و گفتند: وای بر تو! این کودک پسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. اعرابی به امام حسین گفت: یا ابن رسول اللّه من از خانه خود برای حج خارج شدم و آن گاه مسأله خود را مطرح کرد.
امام حسین علیه السّلام به وی فرمود: آیا شتر داری؟ گفت: آری. فرمود: به تعداد آن تخم شتر مرغی که خوردی، شتر ماده ببر و با شتران نر جفت کن و بچههای آنها را برای خانه خدا هدیه کن.
عمر گفت: شاید بعضی از شتران حامله نشوند: امام حسین علیه السلام فرمود: شاید بعضی از تخمهای شتر مرغ هم جوجه ندهد.
آن گاه حضرت علی علیه السّلام برخاست و امام حسین عليه السلام را به سینه خود چسبانید و فرمود: «ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم» {ذریه ای که بعضی از آنان از بعضی دیگرند و خدا شنوا و دانا است} (آل عمران / ۳۴)
📔 مناقب آل ابی طالب، ج۴: ص۱۰
#امام_حسین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
💠 بازگشت به سوی خدا
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: زمانی که مروان بن حکم داخل مدینه شد، روی تخت خوابید و در حضور یکی از دوستان امام حسین علیه السلام گفت:
«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ»
(انعام، ۶٢)
«سپس (تمام بندگان) به سوی خدا، که مولای حقیقی آنهاست، بازمیگردند. بدانید که حکم و داوری، مخصوص اوست؛ و او، سریعترین حسابگران است!»
امام حسین علیه السلام به دوست خود گفت: هنگامی که مروان داخل مدینه شد چه گفت؟
گفت: وقتی داخل شد بر سر تخت دراز کشید و گفت: «و ردّوا إلی الله مولیهم الحقّ ألا له الحکم و هو أسرع الحاسبین».
امام حسین علیه السّلام فرمود: آری، به خدا قسم من و یارانم به سوی بهشت باز میگردیم، مروان و یارانش هم به سوی جهنم باز خواهند گشت.
📔 تفسیر عیاشی: ج۱، ص۳۶۲
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ حضرت علی اصغر
چون امام حسين عليه السلام جنازۀ پاک و مطهر جوانان و دوستان خویش را مشاهده نمود، عزم آن نمود که با آن گروه اشقياء جهاد نماید.
پس ندا کرد:
هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ
آیا کسی هست که از حرم رسول پروردگار عالمیان دفع شر و ظلم و ستم ظالمان نماید.
هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا؟
آیا خداپرستی هست که از خدا بترسد و ما را تنها نگذارد.
هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا
آیا فریادرسی هست که به امید لقای پروردگار به فریاد ما برسد.
هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا؟
آیا کمک کننده ای هست که ما را کمک کند، و به جهت کمک و یاری ما، به ما امیدوار شود پاداش و ثواب و اجری که در پیشگاه خدای تعالی موجود است؟
پس زنان حرم و دختران محترم رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم صدا به ناله و گریه بلندکردند.
در آن لحظه حضرت با دلی پر از حسرت، به سوی خیمه مراجعت نمود و به حضرت زینب عليها السلام فرمود که فرزند صغير مرا بیاورد تا با او وداع نمایم.
وقتی زینب علیها السلام او را آورد، امام مظلوم طفل معصوم خود را گرفت و همین که خواست از راه رأفت و كمال مرحمت خم شده او را ببوسد،
حرمله بن کاهل اسدی - لعنه الله - از خدا حیا نکرد و تیری به جانب آن نوگل بوستان احمدی انداخت که تیر بر گلوی نازک آن طفل معصوم اصابت نمود به طوری که گویا گلو را ذبح نمایند، گوش تا گوش را پاره نمود.
آن حضرت به خواهرش زینب علیه السلام، فرمود: این طفل را بگیر؛ آنگاه امام علیه السلام هر دو دست را در زیر گلوی طفل صغيرش گرفت، وقتی پر از خون شد به سوی آسمان پاشید،
سپس فرمود: آنچه که این مصیبت را بر من آسان مینماید آن است که این مصیبت بزرگ در محضر پروردگار عالم نازل میشود.
امام باقر عليه السلام فرمود: از آن خون طفل معصوم که امام عليه السلام به آسمان پاشید، حتی یک قطره هم روی زمین نیفتاد! (که اگر میاُفتاد، زمین متلاشی میگردید).
📔 متن و ترجمه کتاب لهوف (سید بن طاووس)، ص١٧۰
#امام_حسین #مقتل
🔰 @DastanShia
.
✨ حق حسین علیه السلام
روزی امام حسین علیه السّلام نزد معاویه رفت و دید که اعرابی درخواستی از معاویه دارد.
معاویه از آن اعرابی روی برگرداند و متوجه امام حسین علیه السّلام شد. اعرابی به اشخاصی که حاضر بودند گفت: این کیست که وارد شد؟ گفتند: حضرت حسین بن علی علیهما السّلام است.
اعرابی به امام حسین علیه السلام گفت: ای پسر دختر رسول خدا! من از تو تقاضا میکنم راجع به حاجت من با معاویه صحبت کنی.
امام حسین علیه السلام به معاویه گفت: حاجت این اعرابی را برآورده کن. معاویه پذیرفت و حاجت اعرابی را برآورده کرد.
اعرابی پس از این مرحمت امام حسین علیه السلام این اشعار را خواند:
من نزد درخت خشک آمدم ولی او در حق من احسانی نکرد. تا اینکه پسر رسول خدا او را به احسان وادار نمود.
حسین (علیه السلام) از لحاظ جود و بخشش فرزند مصطفی صلّی اللّه علیه و آله است. و از رحم پاک بتول یعنی حضرت زهرای اطهر به وجود آمده است.
حقیقتا که حضرت هاشم بر جد شما بنی امیه فضیلت و برتری دارد، همان طور که فصل بهار بر فصل پاییز برتری خواهد داشت.
معاویه گفت: ای اعرابی! من به تو عطا نمودم و تو مدح و منقبت حسین (علیه السلام) را میگویی؟
اعرابی گفت: تو از حق حسین (علیه السلام) به من عطا کردی و حاجت مرا به دستور حسین (علیه السلام) ادا نمودی.
📔 بحار الأنوار، ج۴۴، ص٢١٠
#امام_حسین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
✨حضرت علی اکبر
چون همه یاران حضرت اباعبدالله علیه السلام مقتول اشقیا شده و شربت شهادت نوشیدند، و کسی از یاران حضرت باقی نماند، مگر خویشان و اهل بیت و تبار آن حضرت علیه السلام.
فرزند دلبند امام علیه السلام که نامش علی ابن الحُسین بود و در زیبایی و صباحت منظر گوی سبقت از همۀ خلق ربوده بود از خیمه خویش بیرون آمد.
از پدر بزرگوار خویش اجازه میدان خواست. پدر نیز اجازه میدان داد.
پس نظر حسرت و مأیوسی به سوی جوان خود نمود و اشک از چشمان نازنینش سرازیر گردید و (دیدگان خود را رها کرد تا بر جوان خود بگرید)
سپس فرمود:
پروردگارا! تو شاهد باش جوانی به جانب این قوم میرود (فرستادم) که شبیه ترین افراد در خلقت ظاهری و اخلاص باطنی و سخن سرایی (تُن صدا) به پیامبر توست.
ما هرگاه مشتاق دیدار پیغمبر تو میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم.
بعد از آن حضرت علیه السلام نالهای سر داد و فرمود: ای پسر سعد! خدا رَحِمَت را قطع کند آنچنانکه رحم مرا قطع نمودی.
راوی گوید: آن شبیه پیمبر قدم شجاعت به میدان سعادت نهاد و با آن گروه اشقیاء مشغول جنگ گردید و آنچنان پیکار نمود که خاطره و اندیشۀ آن جمع بی باک را اندوهناک نمود.
آن نونهال گلستان امامت و ولایت جنگی نمود به غایت سخت و دشوار و جمعی از آن عده بی دین تیر بخت و سیه روز را به خاک مذلت و هلاکت انداخت.
سپس به خدمت پدر والا مقام خویش آمد و گفت:
(عطش) تشنگی مرا کُشت و سنگینی اسلحه مرا به تعب افکنده، آیا راهی برای رسیدن به آب هست؟
حضرت اباعبدالله علیه السلام به گریه افتاد و فریاد برآورد: واغَوثاه، و سپس فرمود: ای فرزند عزیزم! کمی دیگر به کار جنگ مشغول باش تا به زودی جدّ عالی مرتبۀ خویش حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را ملاقات نمائی،
و چون او را ملاقات کردی از دست مبارکش شربتی به تو خواهد داد که پس از آن هرگز تشنگی و عطش را احساس نخواهی کرد.
حضرت علی اکبر به سوی میدان برگشت و جنگی کرد بسیار عظیم که بالاتر از آن برای کسی متصوّر نبود در آن حال «مُنقذ بن مرۀ عبدی» تیری به جانب آن فرزند رشید سیّدالشّهدا رها کرد که از صدمۀ آن تیر بر روی زمین افتاد و فریاد برآورد:
يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ مِنِّی السَّلَامُ
ای پدر جان، سلام بر تو باد
اینک جدم رسول خدا صلی الله علی واله وسلم است که بر تو سلام میرساند و میفرماید: زود
به نزد ما بیا.
علی اکبر علیه السلام این جمله را گفت و فریادی زد و جان به جانان تسلیم نمود. چون آن جوان رشید سیّدالشّهدا شربت شهادت نوشید،
پس سراسيمه حسین علیه السلام آمد تا رسید بر بالین فرزند دلبندش.
آنگه نشست روی خاک کربلا و سر علی اکبر را به بغل گرفت سپس گونۀ خود را بر گونه و صورت او گذاشت، وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ؛
و فرمود: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ...
خدا بکُشد آن کسانی را که تو را کُشتند. چه جرأت و جسارت و گستاخی کردهاند بر خدا و بر شکستن حرمت رسول خدا صلی الله عله و آله وآله و سلم.
عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ
پس از تو، خاک بر سر این دنیا باد.
راوی گوید: در آن زمان زینب علیها السلام از خیمه بیرون آمد در حالی که میگفت: يَا حَبِيبَاهْ يَابْنَ أَخَاهْ
پس خود را بر روی بدن پاره پاره على اكبر انداخت، امام حسین علیه السلام آمد و خواهر را از روی جنازۀ علی اکبر بلند کرد و نزد زنان و اهل حرم خویش برگردانید.
پس از آن جماعتی از مردان اهل بیت پیمبر صلی الله علیه وآله وسلم و به شهادت رسیدند و آنگه حضرت حسین علیه السلام فرمود:
ای عموزادگان و ای اهل بیت من صبر و شکیبائی پیشه سازید که پس از این روز به خدا سوگند هرگز متحمل خواری نخواهید شد.
📔 متن و ترجمه کتاب لهوف (سید بن طاووس)، ص١۶۰
#امام_حسین #مقتل
🔰 @DastanShia
.
💠 مقام امیرالمؤمنین (ع)
مروان حکم در مدینه سخنرانی کرد و به حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام ناسزا گفت.
هنگامی که مروان از منبر فرود آمد، امام حسین علیه السّلام وارد مسجد شد.
به آن حضرت گفتند: مروان به حضرت علی علیه السلام ناسزا گفت. امام حسین علیه السلام در حالی که چون شیری خشمناک بود قیام کرد و به مروان فرمود:
ای پسر زن کبود چشم! ای پسر زن ملخ خوار! کار تو به جایی رسیده که به حضرت علی علیه السلام ناسزا بگویی؟
مروان در جوابش گفت: تو کودک هستی، عقل نداری.
امام حسین علیه السلام در جوابش فرمود: آیا میخواهی تو و یارانت را از عیوبی که دارید و حضرت علی (علیه السلام) و شیعیانش را از مقام و مرتبهای که دارند آگاه کنم.
علی (علیهالسلام) همان شخصیتی است که خداوند در قرآن مجید در بارهاش میفرماید:
«أنّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات سیجعل لهم الرّحمن ودًّا»
(مریم، ۹۶)
{کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دل ها] قرار میدهد.}
این آیهای است که در شأن علی (علیه السلام) و شیعیان او نازل شده است.
📔 بحار الأنوار، ج۴۴، ص٢١١
#امام_علی #امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
✨ حضرت عباس علیه السلام
تشنگی بر امام حسین علیه السلام شدید گردید. پس آن حضرت علیه السلام خود را به بلندی مُشرف بر فرات رساند تا داخل فرات شود.
در آن حال برادر آن حضرت، جناب اباالفضل العباس علیه السلام، در پیش روی حضرت علیه السلام حرکت میکرد. در این هنگام لشکر ابن سعد سر راه را بر فرزند پیامبر گرفتند.
در آن هنگام مردی از قبیله «بنی دارم» تیری به جانب سیّدالشّهدا علیه السلام رها کرد که آن تیر به شدت در زیر چانه شریف آن حضرت فرو نشست.
پس تیر را به سختی و دشواری بیرون در آورد و هر دو دست مبارک را در زیر چانه مجروح نگه داشت و چون پر از خون گردید، آن را به سوی آسمان پاشید و این مناجات را با خدای خود زمزمه نمود که:
بارالها! من به سوی تو از آنچه اینان از ظلم و ستم نسبت به فرزند دختر پیغمبرت به جا میآورند شکایت میآورم.
پس از آن برادرش حضرت عبّاس علیه السلام را از او جدا نمودند و میان دو برادر فاصله انداختند و از هر طرف بر دور جناب اباالفضل علیه السلام گرد آمدند و ایشان را احاطه نمودند تا آنکه آن کافران فرزند حیدر کرار، عباس نامدار را به شهادت رساندند.
امام حسین علیه السلام در شهادت برادر گریه شدیدی در عزای آن مظلوم نمود.
📔 متن و ترجمه کتاب لهوف (سید بن طاووس)، ص١٧١
#امام_حسین #مقتل
🔰 @DastanShia
.
💠 علـے علـے ...
معاویه مروان بن حکم را عامل مدینه قرار داد و به وی دستور داد به جوانان مدینه جایزه ای بپردازد، مروان اطاعت نمود.
علـے بن الحسین علیهما السّلام میفرماید: هنگامی که من نزد مروان رفتم گفت: نام تو چیست؟
گفتم: علـے بن الحسین (عليهما السّلام)
گفت: نام برادرت چیست؟
گفتم: علـے،
مروان گفت: چه خبر است! علـے علـے؟ منظور پدرت چیست که نام تمام فرزندان خود را علـے میگذارد!
سپس جایزهای به من داد و من به سوی پدرم بازگشتم و جریان را برایش شرح دادم.
پدرم علیه السلام فرمود: وای بر پسر زن کبود چشم دباغ باد! اگر صد پسر برای من متولد شود، دوست دارم نام همه آنان را علـے بگذارم.
📔 کافی، ج۶، ص١٩
#امام_حسین #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia