eitaa logo
انسانیات
459 دنبال‌کننده
65 عکس
2 ویدیو
2 فایل
﷽ إِنْسانیَّات، محفلی مجازی برای هم اندیشی جویندگان «حکمت عملی». این انجمن به همت گروهی از پژوهشگران حکمت عملی مدیریت می شود. ارتباط با ما: https://eitaa.com/Ensaniyaat_admin انسانیات در سایر بسترهای مجازی: https://zil.ink/ensaniyaat
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 امام باقر علیه السلام در تذکرة الاولياء آن حجت اهل معاملت؛ آن برهان ارباب مشاهدت؛ آن امام اولاد نبی؛ آن گزیده احفاد علی؛ آن صاحب باطن و ظاهر ابوجعفر محمد باقر رضی الله عنه ... گویند که کنیت او ابوعبدالله بود و او را باقر خواندندی مخصوص بود به دقایق علوم و لطایف اشارت؛ و او را کرامات مشهور است به آیات باهر و براهین زاهر؛ و می‌آرند در تفسیر این آیت که فمن یکفر بالطاغوت ویؤمن بالله فرموده است که بازدارندۀ تو از مطالعه حق طاغوت است بنگر تا چه محجوبی بدان حجاب ازوی بازماندۀ به ترک آن حجاب بگوی که به کشف ابدی برسی و محجوب ممنوع باشد و ممنوعی نباید که دعوی قربت کند. نقلست که از یکی از خواص او پرسیدند که او شب چون می‌گذراند گفت: چون از شب لختی برود او از اوراد فارغ شود به آواز بلند گوید الهی و سیدی شب درآمد و ولایت تصرف ملوک بسر آمد و ستارگان ظاهر شدند و خلایق بخفتند و صوت مردمان بیارامید و مردم از در خلق رمیدند و بایستهای خود بنهفتند و بنوم درها فروبستند و پاسبانان برگماشتند و آنها که بدیشان حاجتی داشتند فرو گذاشتند بار خدایا تو زندۀ و پایندۀ و بینندۀ غنودن بر تو روانیست و آنکه ترا بدین صفت نداند هیچ نعمت را مقر نیست. تو آن خداوندی که رد سائل بر تو روا نباشد. آنکه دعا کند از مومنان بردرگاهست سایل را باز نداری بار خدایا چون مرگ و گور و حساب را یاد کنم چگونه از دنیا بهرۀ پس از تو خواهم از آنکه ترا دانم و از تو جویم از آنکه ترا می‌خوانم راحتی درحال مرگ بی‌برگ و عیشی درحال حساب بی‌عفاب. این می‌گفتی و می‌گریستی تا شبی او را کسی گفت: یا سیدی چند گوئی گفت: ای دوست یعقوب را یک یوسف گم شده چنان بگریست علیه السلام که چشمهایش سفید شد من ده کس از اجداد خود یعنی حسین و قبیله او را در کربلا گم کرده‌ام کم از آن کی در فراق ایشان دیده‌ها سفید کنم ... 📚 عطار نیشابوری, تذکرة الأولیاء 🔎 @Ensaniyaat
وقایع انتخاباتیه (قسمت سوم) حکیم فارابی که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بیش از پیش فعال شده است، در کانال اختصاصی خود در پیامرسان ایتا نوشت: اخیرا پرسشی در میان کنشگران سیاسی مطرح شده است که می کوشم بر اساس مبانی علم مدنی به آن پاسخ بدهم: «آیا رییس جمهور باید «تخصص» داشته باشد؟ مثلا متخصص اقتصاد باشد؟ حقوقدان باشد؟ در حوزه سازندگی صاحب توانمندی خاصی باشد؟ یا اینکه باید همه چیزدان باشد و از همه مسائل سر دربیاورد؟» وی در ادامه نوشت: یادش بخیر! ما هم حدود هزار سال پیش درگیر همین مسأله بودیم. البته آن موقع این مسأله را با زبان دیگری مطرح می کردیم. مثلا جایی نوشته بودم: «کامل ترین شایستگی، که رییس مدینه باید از آن برخوردار باشد، کدام شایستگی و فضیلت است؟ آیا عبارت است از همه شایستگی ها؟ یعنی رییس باید در همه فضیلت ها سرآمد باشد؟ یا اینکه شایستگی ویژه ای است که به نوعی دربردارنده دیگر شایستگی ها است؟ و اگر چنین است آن فضیلت کدام است؟» گرچه در کتاب دیگری گفتم اینکه فردی پیدا شود که دارای همه فضائل باشد، ناممکن نیست هرچند امری سخت و دور از دسترس است؛ اما در جای دیگری نوشتم که به نظر من آن فضیلت اصلی که رییس باید از آن برخوردار باشد «توان به کارگیری شایستگیهای دیگر انسان ها در جهت تامین اهداف مدینه فاضله» است. شاید این همان چیزی باشد که امروزه به آن توان رهبری یا مدیریت می گویند. لذا به نظر من لازم نیست رییس جمهور منتخب ایران زمین خودش متخصص در یکی از مسائل علمی باشد، بلکه شاید اصلا برای کشورداری مفید هم نباشد. ‌ •┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
🔰 پیام خیالی حکیم فارابی مستند به عبارات وی در دو کتاب فصول منتزعه و تحصیل السعادة تدوین شده است. متون مورد استناد به شرح زیر است: 📚 «ينبغي أن يفحص عن الفضيلة الكاملة التي هي أعظمها قوة، أي فضيلة هي‌؟ هل هي مجموع الفضائل كلّها؟ أو أن تكون فضيلة ما، أو عدّة فضائل، قوتها قوة الفضائل كلّها؟ فأي فضيلة ينبغي أن تكون قوتها قوة الفضائل كلّها حتى تكون تلك الفضيلة أعظم الفضائل قوة‌؟! ف‍تلك الفضيلة، هي الفضيلة التي إذا أراد الإنسان أن يوفّي أفعالها لم يمكنه ذلك إلاّ باستعمال أفعال سائر الفضائل كلّها» (تحصیل السعادة (در الأعمال الفلسفية)، صص۱۵۶-۱۵۷) 📚 عسير و بعيد أن يوجد من هو معدّ بالطبع نحو الفضائل كلّها، الخلقيّة و النطقيّة، إعدادا تامّا كما أنه عسير أن يوجد من هو بالطبع معدّ نحو الصنائع كلّها. و كذلك عسير و بعيد أن يوجد من هو معدّ بالطبع لأفعال الشرور كلّها، إلاّ أنّ الأمرين جميعا غیر ممتنعين. (فصول متنزعة، فصل۱۱، ص۳۲) ‌ •┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
يكى از عارفان در روز عرفه در موسم عرفات به خلق آنجا نگريست و آن سوز و نياز و آن ناز و زار از ايشان ديد، هركسى دعائى مى ‏خواند و ديگر كس ثنائى مى ‏گفت، دستها همه سوى آسمان و چشمها گريان و دلها سوزان، عارف به همراهان خود گفت: چه بينيد و چه رأى دهيد؟ اگر همه اين خلق دست نياز سوى مخلوقى دراز كنند و دانگى سيم بخواهند؟ آيا از ايشان دريغ خواهد كرد؟ همگى گفتند- نه! گفت: به خدائى خدا، كه بندگان را به آمرزش خود نواختن به نزد حق آسان‏تر است از آن يك دانگ سيمى كه مخلوقى باين گروه فراوان دهد! 📚 خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، صص 31 و 32 ‌•┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
🖋 درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی‌مالید و می‌گفت: یا غفور یا رحیم! تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید. عذر تقصیر خدمت آوردم كه ندارم به طاعت استظهار عاصیان از گناه توبه كنند عارفان از عبادت استغفار عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت. منِ بنده امید آورده ام نه طاعت، و بدریوزه آمده ام نه به تجارت اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه . بر در کعبه سائلی دیدم که همی‌گفت و می‏گرستی خوش می‌نگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر گناهم کش 📚 سعدی, گلستان, باب دوم در اخلاق درویشان، حکایت ۲ ‌ •┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
🕋 خداوند فرمود: حج و عمره را تمام كنيد و بدانيد كه حجِ عوام قصد كوى دوست است، و حجِ خواص قصد روى دوست؛ قصد آن رفتن به سراى دوست، و قصد اين رفتن براى دوست! دردم نه ز كعبه بود كز روى تو بود مستى نه ز باده بود كز بوى تو بود! 🌱 عوام كه به نفْس رفتند در و ديوار ديدند، خواص كه به جان رفتند گفتار و ديدار ديدند! روش خاصگان چنان است كه اين جوانمرد گفت: خون صديقان بيالودند و زان ره ساختند جز به جان رفتن درين ره يك قدم را بار نيست! 🌱 آنكه به نفْس رود رنج يابد و بار كشد تا گرد كعبه برآيد و اينكه به جان رود بيارمد و بياسايد و كعبه خود گرد سرايش برآيد! 📚 خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 80 ‌ •┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
کانال در تلگرام راه اندازی شد. با ما همراه باشید: https://t.me/Ensaniyaat2
در بخش «مِدادُ الحکماء» به معرفی میراث مکتوب حکمت عملی می پردازیم. در ادامه اولین مطلب از این بخش، تقدیم حضورتان خواهد شد. ‌ •┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مطلبی که پیرامون عبدالله بن مقفع نگاشته شد، در شمار یکی از آثار وی، اسمی از کتاب کلیله و دمنه رفت. همۀ ما کم و بیش با نام و برخی داستان های این اثر آشنایی داریم ولی معرفت تفصیلی به این اثر و سیر تاریخی ترجمۀ آن کمتر مورد توجه بوده است. از این روی، در اولین بخش از مداد الحکماء به معرفی این اثر خواهیم پرداخت. به جهت رعایت اختصار مطالب، این بخش را در چهار قسمت تقدیم حضور می کنیم: بخش نخست: معرفی اثر به قلم نصرالله منشی؛ بخش دوم: معرفی اثر به قلم ابن مقفع؛ بخش سوم: گزارشی از محتوای کتاب بخش چهارم: مروری بر ترجمه های کلیله و دمنه. ‌ •┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
معرفی کتاب کلیله و دمنه (بخش اول): معرفی کلیله و دمنه به قلم نصرالله منشی (مترجم کتاب کلیله و دمنه از عربی به فارسی) ‌ •┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
بخش اول: کلیله و دمنه به قلم نصرالله منشی بنای ابواب آن بر حکمت و موعظت نهاده و آنگاه آن را در صورت هزل فرا نموده تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشند؛ عوام به سبب هزل هم بخوانند و به تدریج آن حکمت ها در مزاج ایشان متمکن گردد؛ و به حقیقت کانِ خرد و حَصافت و گنج تجربت و ممارست است؛ هم سیاست پادشاهان را در ضبط ممالک به شنودن آن مددی تواند بود و هم اوساط مردمان را در حفظ مال و ملک از خواندن آن فایده ای حاصل تواند شد. و یکی از براهمۀ هند (1) را پرسیدند که «می گویند به جانب هندوستان کوه هاست و در وی داروها می روید که مرده بدان زنده می شود؛ طریق بدست آمدن آن چه باشد؟»؛ جواب داد که «حَفِظتَ شیئا و غابت عنک اشیاء؛ این سخن از اشارات و رموز متقدمان است که از آن کوه ها، علما را خواسته اند، و از آن داروها سخنان ایشان را، و از مردگان جاهلان را که به سماع آن زنده گردند و به سِمَت علم، حیات ابد یابند. و این سخنان را مجموعه ای است آن را کلیله و دمنه خوانند و در خزاین ملوک هند باشد اگر به دست توانی آوردن این غرض به حصول پیوندد. ... دابشلیم، رایِ هند (2) که این جمع به نام او کرده اند، سِمَت پادشاهی داشت و بیدپای برهمن، که مصنف اصل است، از جملۀ اولیا و وزرای او بوده است و بدین کتاب، کمال خرد و حَصافت وی را می توان شناخت. ... و این کتاب را پس از ترجمۀ ابن مقفع و نظم رودکی، ترجمه ها کرده اند لیکن می نماید که مراد ایشان تقریر سَمَر (3) و تحریر حکایت بوده است، نه تفهیم حکمت و ایضاح موعظت؛ و در جمله چون رغبت مردمان از مطالعۀ کتب تازی قاصر گشته است و آن حِکَم و مواعظ مهجور مانده بود، بر خاطر من گذشت که آن را ترجمه کرده آید و در بسط سخن و کشف اشارات آن اِشباعی رود و آن را به آیات و اخبار و ابیات و اَمثال موکد گردانیده شود تا این کتاب را که مردۀ چند هزار ساله است، اِحیایی باشد و مردم از منافع و فواید آن محروم نمانند. 📚 منبع: دیباچۀ کلیله و دمنه، نشر بوستان کتاب، ص 61 و 62 و 69 🖋پی نوشت: (1) براهمه جمع برهمن به معنای حکما و دانشمندان هندوان (2) رایِ بر وزن جای، سلاطین و حکام و بزرگان هندوستان را گفته اند. (3) سمر: افسانۀ شب. ‌ •┈┈••✾••┈┈• @Ensaniyaat | إِنْسانيّاتْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 بازرگانی بود بسیار مال و او را فرزندان در رسیدند و از کسب و حرفت اعراض نمودند و دست اسراف بمال او دراز کردند. پدر موعظت و ملامت ایشان واجب دید و در اثنای آن گفت که: ای فرزندان، اهل دنیا، جویان سه رتبت‌اند و بدان نرسند مگر بچهار خصلت. ✅ اما آن سه که طالب آنند فراخی معیشت است و رفت منزلت و رسیدن بثواب آخرت. و آن چهار که بوسیلت آن بدین اغراض توان رسید: اَلْفَنْجيدن (١) مال است از وجه پسندیده؛ و حسن قیام در نگاه داست؛ و انفاق در آنچه بصلاح معیشت و رضای اهل و توشه آخرت پیوندد؛ و صیانت نفْس از حوادث آفات، آن قدر که در امکان آید. ✅ و هرکه از این چهار خصلت یکی را مهمل گذارد روزگار حجاب مُناقَشَت پیش مرادهای او بدارد. برای آنچه هر که از کسب و حِرفَتْ اعراض نماید نه اسباب معیشت خویش تواند ساخت و نه دیگران را در عهد خویش تواند كشيد؛ و اگر مال بدست آرد و در حفظ و تَثمیر (٢) آن جد ننماید و خرج بی وجه کند پشیمانی آرد و زبان طعن در وی گشاده گردد، و اگر و مواضع حقوق را به امساک نامَرْعی گذراد بمنزلت درویشی باشد از لذات نعمت محروم، و با این همه مقادیر آسمانی و حوادث روزگار آن را در معرض تلف و تفرقه آرد، چون حوضی که پیوسته در وی آب می‌آید و آن را بر اندازه مَدخل مخرجی نباشد، لاجرم از جوانب راه جوید و بترابد یا رخنه ای بزرگ افتد و تمامی آن چیز ناچیز گردد. پی نوشت: (۱) الفنجیدن: کسب کردن و اندوختن (۲) تثمیر: زیاد کردن 📚 کلیله و دمنه، باب الاسد و الثور، صص ١١٦ و ١١٧، با تلخیص ‌•┈┈••✾••┈┈• Eitaa | Telegram | إِنْسانيّاتْ
🔶️راهی برای عینیت حکمت در بستر اجتماع. 📲نشریه دیجیتال جایی برای زدودن غبار غربت از چهره کاربردی ترین مفهوم فراموش شده حکمت. 🔺️معرفی کتاب و منشورات مکتوب. 🔺️معرفی اندیشمندان حکمت عملی. 🔺️جریان شناسی و سیر تطور حکمت عملی. 🔺️کرسی های آنلاین آزاد اندیشی. 🔺️باشگاه کتابخوانان. 🔺️ارائه منابع. 🔺️میزگردهای تخصصی. 🔺️دوره های آموزشی‌. 🔷️و هر آنچه در دایره حکمت عملی است. 🔍 به ما بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقایع انتخاباتیه ۴: مناظرۀ انتخاباتی سقراط و فایدروس به گزارش آتن نیوز در یک مناظره انتخاباتی، دو نامزد محترم پرفسور سقراط و دکتر فایدروس گفتگو کردند. این مناظره که حدود 2500 سال پیش واقع شده است امروزه قدری گل درشت و تابلو به نظر می رسد!!! در ابتدا آقای فایدروس اظهار داشتند: «به نظرم لازم نیست که یک سیاستمدار بداند که حقیقت عدالت چیست و چه چیزی واقعا خوب است بلکه کافی است بداند چه چیز را می توان مطابق عدالت جلوه داد. نیز باید بتواند چیزهایی را که می خواهد، در نظر مردم درست بنمایاند؛ زیرا تنها از این طریق می توانیم مردم را با خودمان همراه کنیم، نه از راه حقیقت گویی» جناب سقراط گفت: «ای گرامی! من که می دانم این حرف ها را اعضای ستادت به تو آموخته اند و گرنه خودت انسان خوبی هستی. پس برای مردمی که این برنامه را مشاهده می کنند مثالی می زنم» وی افزود: «مردم عزیز! فرض کنید که می خواهم شما را قانع کنم که وقتی خواستید به میدان جنگ بروید باید برای خود اسبی تهیه کنید؛ و هیچ یک از ما هم نمی داند که اسب چگونه جانوری است و تنها می دانیم که از همه چارپایان درازگوش تر است. در این صورت من می توانم خطابه ای در ستایش الاغ بپردازم و الاغ را اسب بنامم و بگویم آن چارپا چه در شهر چه در جنگ بسی گرانبهاست؛ چون هم به کار بارکشی می آید و هم سواری» و در پایان گفت: «مردم آتن! هشیار باشید، با خطابه های انتخاباتی الاغ را جای اسب به شما قالب نکنند؛ مهم است چه کسی رییس جمهور شود ...» 📚 ر.ک. آثار افلاطون، ج3، فایدروس، 1331-1332 ‌•┈┈••✾••┈┈• Eitaa | Telegram | إِنْسانيّاتْ
گزیدۀ رساله فایدروس.pdf
65.7K
مناظره انتخاباتی سقراط و فایدروس، برگرفته از رساله فایدروس افلاطون است. متن تفصیلی این گفتگو که بخشی از رسالۀ فایدروس افلاطون است، تقدیم حضورتان می شود. 📚 منبع: دورۀ کامل آثار افلاطون، رسالۀ فایدروس، ج 3، صص 1331 - 1335 ‌‌•┈┈••✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شريفترين انسان و عزيز ترين انبياء و خاتم رسولان (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين گفت با مركز حكمت و فلك حقيقت و خزينه عقل امير المؤمنين (عليه السلام) كه يا على: «إذا رأيتَ الناسَ يتقَرَّبِون إلى خَالِقِهِم بأنواعِ البِرّ، تَقرَّب إليه بأنواعِ العقلِ تَسبِقُهُم» گفت: «يا على چون مردمان در كثرت عبادت رنج برند تو در ادراك معقول رنج بر تا بر همه سبقت‏گيرى.» و اين چنين خطاب جز چنین بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق آن چنان بود كه معقول در ميان محسوس. لاجرم چون بديده بصيرت عقلى مدرك اسرار گشت همه حقايق را دريافت و ديدن يك حكم دارد كه گفت «لو كُشِفَ الغِطاءُ ما ازدَدَتُ يقيناً». هيچ دولت آدمى را زيادت از درك معقول نيست؛ بهشتى كه بحقيقت آراسته باشد بانواع نعِم و زنجبيل و سلسبيل ادراك معقول است؛ دوزخ با عقاب و اغلال متابعت اشغال جسمانى است كه مردم در جحيم هوى افتند و دربند خيال بمانند. 📚 ابن سینا، معراج نامه، ص15 ‌•┈┈••✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر دست علی گرفت و بدو داد جای خویش گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر علم علی نه قال و مقال است عن فلان بل علم او چو در یتیم است بی‌نظیر آب حیات زیر سخن‌های خوب اوست آب حیات را بخور و جاودان ممیر پندیت داد حجت و کردت اشارتی ای پور، بس مبارک پند پدر پذیر 📚 ناصرخسرو, دیوان اشعار, قصاید، قصیده ۹۷ ‌•┈┈••✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 شعر هو العلی الکبیر 🖋 علّامه شيخ محمّد حسين غروى اصفهانى (مفتقر) ‌•┈┈••✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
📚 شعر هو العلی الکبیر 🖋 علّامه شيخ محمّد حسين اصفهانى (مفتقر) باده بده ساقيا! ولى ز خمِّ غدير چنگ بزن مطربا! ولى به ياد امير تو نيز اى چرخ پير! بيا ز بالا به زير دادِ مسرّت بده، ساغر عشرت بگير بلبل نطقم چنان قافيهْ پرداز شد كه زُهره در آسمان به نغمه دمساز شد محيط كون و مكان، دايره ساز شد سَرور روحانيان هو العلىُّ الكبير وادى خمّ غدير، منطقه نور شد؟ يا ز كف عقل پير، تجلّى طور شد؟ يا كه بيانى خطير ز سرِّ مستور شد؟ يا شده در يك سرير قَرانِ شاه و وزير؟ چون به سرِ دست شاه، شير خدا شد بلند به تارك مهر و ماه، ظلِّ عنايت فكند به شوكت فرّ و جاه، به طالعى ارجمند شاه ولايتْ پناه، به امر حق شد امير مژده! كه شد مير عشق وزير عقل نخست به همّت پير عشق، اساسِ وحدت،دُرست‏ به آب شمشير عشق نقش دوئيَّت بشست به زير زنجير عشق، شير فلك شد اسير فاتح اقليمِ جود به جاى خاتم نشست؟ يا به سپهرِ وجود نيّر اعظم نشست؟ يا به محيط شهود مركز عالم نشست؟ روى حسود عنود سياه شد همچو قير جلوه به صد ناز كرد ليلى حسن قِدَم پرده ز رُخ باز كرد بدْر منير ظُلَم‏ نغمهْ‏گرى ساز كرد معدن كلّ حِكم يا سخن آغاز كرد عنِ اللَّطيفِ الخبير: به هر كه مولا منم، على‏ست مولاى او نسخه اسما منم، على‏ست طغراى او سرِّ معمّا منم، على‏ست مَجْلاى او محيط انشا منم، على مَدار و مدير طور تجلّى منم، سينه سينا على ‏ست سرِّ انا اللَّه منم، آيت كبرا على‏ ست‏ ذرّه بيضا منم، لؤلؤ لالا على ‏ست       شافع عقبى منم، على مُشار و مُشير حلقه افلاك را، سلسلهْ جنبان على‏ ست   قاعده خاك را، اساس و بنيان على‏ ست‏ دفتر ادراك را، طراز و عنوان على ‏ست   سيّد لولاك را، على وزير و ظهير دايره كن فكان، مركز عزم على‏ ست عرصه كون و مكان، خطّه رزم على ‏ست‏ در حرم لا مكان خلوت بزم على‏ ست       روى زمين و زمان به نور او مُستَنير يوسف كنعان عشق، بنده رخسار اوست   خضر بيابان عشق، تشنه گفتار اوست‏ موسىِ عمران عشق، طالب ديدار اوست   كيست سليمان عشق بر درِ او؟ يك فقير اى به فروغ جمال آينه ذو الجلال مفتقر خوشْ مقال مانده به وصف تو لال‏ گرچه بُراق خيال در تو ندارد مجال    ولى ز آب زلال، تشنه بود ناگزير ‌•┈┈••✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2