『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 #معرفی_شهدا...🌸 🌹شهید #حاج_حسن تاجوک🌹 تاریخ ومحل تولد: 6/1/1340 ملایر تاریخ ومحل شهاد
🌸 #معرفی_شهدا..🌸
🌹سردارشهید
#حاج_حسن_تاجوک🌹
🌷 #حسن در #ملایر به دنیاآمد.
کودکی اش در محیطی آکنده ازمعنویت سپری شد.در سال 1346 جهت جهت تحصیل قدم به دبستان نهاد واین مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سرگذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه ای وافر نسبت به به سالارشهیدان حضرت حسین(ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت می کرد. در سال 54 وارد دبیرستان شد ودر این هنگام بود ذهن فعال او اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک می کرد. در جریانات #انقلاب فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل #ساواک شاه مورد ضرب و شتم قرارگرفـت.وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ، با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در #قم شتافت که درآنجا بخاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت اما با کمال تعجب صدمه ای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضوریافت وتا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با آنها شد. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت واینگونه صفحه ای دیگر از دفترمبارزات خود را ورق زد.
در فروردین ماه سال 60 جهت #ازدواج به شهر آمد اماسریع پس ازاین امربه جبهه برگشت وماهها در آنجا ماند. در سال 61 به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در #سومار رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری ، برادران : #محمدآل_پورحجازی و #حسین_جعفری به #شهادت می رسند برادر حاج رضا مستجیری به ا#سارت درمی آید و #حاج_حسن به شدت #مجروح می شود و عراقی ها به خیال اینکه او شهید شده رهایش می کنند وبعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل می شود.
#سردار رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت ، زخم ماندن در این #قفس تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضورش در جبهه ها و ایثار و فداکاریهای بی شمار در تاریخ اول #تیرماه۶۷ نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت.❣
🌸روحش شادو راهش پررهرو🌸
🌸....
@Karbala_1365
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#زندگینامه شهید سید احسان میرسیار 🌹🕊
از زبان برادر ایشان
#شهید متولد سال ۵۹ و پسر بزرگ خانواده بودند. پدر ایشان اهل #سادات محله لاهیجان و مادر گرامی ایشان اهل شهرستان لنگرود هستند.
وی درباره #اخلاقیات این شهید مدافع حرم افزود: به تقوا و احکام اسلامی و نماز اول وقت #حساسیت ویژه ایی داشتند و از سن پانزده سالگی که به سن تکلیف رسیدند شروع به نوشتن #وصیت نامه کردند.
موقعی که شهید در مقطع راهنمایی بودند #روزه می گرفتند و حتی یکبار به خاطر ضعف جسمانی حالشان بهم خورد و به خانه ایشان را آوردند.
برادر شهید درباره نحوه #ازدواج و آشنایی ایشان با همسر خود گفت: پدر خانم ایشان هم محلی پدر ما بودند و با هم آشنا شدند و برای خواستگاری به خانه آن ها رفتند.
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍂
#قسمت_سوم
🌷... #عبدالصمد می خواست #ازدواج کند.
بنده هم واسطه این ازدواج شدم و برنامه #خواستگاری رو هماهنگ کردم ...
لحظه آخر نمی دانم چی شد که صمد نیامد و گفت نمی تونم خواستگاری بیام !
خلاصه من خیلی ناراحت شدم ! آبروم رفت !
#صمد بعدا بهم گفتند من دارم میرم ماموریت ، مارو حلال کن!
گفتم : برو اگر شهید شدی حلالت میکنم!
گذشت و صمد آقا #شهید شد...🌹
🌸شادی روحش #صلوات🌸
🌺راوی: #دوست_شهید
🍂❣
#وفات_حضرت_معصومه
#پاسخ_شبهات
💢چرا حضرت معصومه(س) #ازدواج نکردند؟ آیا صحت دارد که #وصیت پدرشان این بود که ازدواج نکنند؟ این با سنت پیامبر #منافات دارد
✅نکته اول در اسناد تاریخی
در تاريخ يعقوبي آمده است كه حضرت موسي بن جعفر(ع) #وصيت كرده بود كه دخترانش #شوهر نكنند و براي همين هيچ يك از دختران آن حضرت شوهر نكردند.
📚تاریخ یعقوبی ج 2، ص 421
✅اين #نظريه را نمي توان به اين آساني پذيرفت.
چون در اصول كافي آمده است كه حضرت امام موسي بن جعفر (ع) كار شوهر كردن و شوهر دادن دخترانش را به پسرش حضرت امام رضا واگذار كرد و فرمود: اگر علي خواست آنان را شوهر مي دهد و اگر نخواست شوهر نمي دهد.
و جز پسرم علي هيچ كس حق ندارد دخترانم را شوهر بدهد . نه برادران ديگرشان، نه عموهايشان و نه سلطان وقت #هيچكدام حق ندارند در امر ازدواج #دخترانم دخالت كنند.
📚كافي ج اول ، ص 316، حديث 15
بر اساس اين #روايت، نمي توان گفت كه امام موسي بن جعفر(ع) وصيت به عدم ازدواج كرده بلكه #وصيت كرده كه امر ازدواج دخترانش به امام رضا (ع) مربوط است و ديگران حق دخالت ندارند.
✅نکته دوم
از ديدگاه برخي، خفقان شديد هاروني باعث شد كه دختران امام موسي بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج كنند و در عصر هارون #خفقان و #استبداد و ستم به جايي رسيد كه كسي جرأت نداشت به خانه امام موسي بن جعفر رفت و آمد كند . اگر كسي نتواند به خانه امام رفت و آمد داشته باشد، به طور يقين نمي تواند خيال دامادي آن حضرت را در سر
بپروراند.
اگر بخواهيم اين مسأله را بيشتر توضيح بدهيم بايد بگوييم كه #هارون مي خواست كاري كند كه نسل امام موسي بن جعفر كم گردد و يكي از راه هاي اين، جلوگيري از #ازدواج زنان و دختران اين خاندان است و بطور طبيعي اگر دختران و زنان شوهر نكنند، نسل آل علي(ع) كم مي گردد و كمي اين نسل براي دستگاه خلافت بسيار #مطلوب بود و علت كشتار آن همه #سادات هم مي تواند همين باشد كه اين نسل بر افتد.
📚زندگانی کریمه اهل بیت ص۱۵۰
#مباهله_قرن_21
هدایت شده از رساله امام خامنهای
‼️ازدواج در ایام فاطمیه
🔷س 1107: آیا در ایام فاطمیه می توان مراسم ازدواج و عروسی گرفت؟
✅ج: اگر به گونه ای باشد که هتک حرمت اهل بیت (علیهم السلام) محسوب شود، جایز نیست.
📕منبع: leader.ir
#فاطمیه
#ازدواج #ایام_فاطمیه
🆔 @resale_ahkam
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❤️ دوشهیدی که عقدشان در آسمان بسته شد🕊🕊 ❤️ شهیده صدیقه رودباری🌹 ❤️ شهید محمود خادمی🌹 #عقد_آسمانی
🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️
🌹شهیده صدیقه رودباری❤️
✍ در روزهای حضورش در سپاه بانه، فرمانده اطلاعات سپاه بانه ،#شهید محمود خادمی کم کم به او علاقه مند شد.محمود که قبل از آن در جواب به دوستانش که پرسیده بودند که "چرا #ازدواج نمی کنی؟" گفته بود:"هنوز همسری را که می خواهم برای خودم انتخاب کنم پیدا نکرده ام .من کسی را می خواهم که پا به پای من در تمام فراز ونشیب ها ،حتی در جنگ با دشمن هم رزم من باشد ومرا در راه #خدا یاری دهد..."ولی محمود بعد از آشنایی با #صدیقه_رودباری تصمیم خود را گرفت وهمسر آینده خود را انتخاب کرد...
🍀28 مرداد سال 59، روزی بود که صدیقه ودوستانش خسته از مداوای مجروحین ودر حالی که پا به پای پاسداران دویده بودند،در اتاقی دور هم نشسته واستراحت می کردند.در همین هنگام دختری وارد جمع 3 نفره شان شد.صدیقه او را می شناخت.گاهی او را در کتابخانه دیده بود.آن دختر به بهانه ای اسلحه صدیقه را برداشت ومستقیم گلوله ای به سینه اش شلیک کرد.پاسداران با شنیدن صدای شلیک گلوله به سرعت به سمت اتاق دویدند.محمود خادمی خود پیکر نیمه جان صدیقه را به بیمارستان رساند.او بیشتر از 3 ساعت زنده نماند و بالاخره به آرزوی خود که شهادت بود رسید.همانطور که در آخرین تماس تلفنی اش با خانواده اظهار داشت که "هیچ گاه به این اندازه به شهادت نزدیک نبوده است..."
🌷پس از چند ساعت که از ان اتفاق دلخراش می گذشت،محمود با چهره ای غمگین وبرافروخته به جمع سپاهیان برگشت وبا حالت خاصی خبر شهادت او را اعلام کرد ودر آن جمع اظهار داشت"بچه ها من هم دیگه عمری نخواهم داشت.شاید خواست خدا بود که #عقد ما در دنیای دیگری بسته شود..."
🌹شهید محمود خادمی❤️
حدود 2 ماه بعد،در 14 مهر سال 59 ،محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه در حالی که داوطلب شده بود که دوست بیمارشان را به بیمارستان برساند،ماشینش توسط ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفت .او تا اخرین گلوله خود مقاومت کرد.افراد مهاجم، غافل از این که او راننده ماشین نیست ،بلکه محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه است،پس از به شهادت رساندن وی برای خاموش کردن آتش خشم وکینه خود،قسمتی از صورت او رانیز با شلیک گلوله های تخم مرغی از بین بردند.وبه این ترتیب بود که محمود خادمی نیز پس از 2 ماه جدایی از صدیقه به او پیوست تا همانطور که خود گفته بود"عقدشان در دنیایی دیگر ودر آسمانها بسته شود..."
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#سردارشهیدحاجحسنتاجوک تویــی.. که در سفر عشق... خطِ پایانــی.... #قیصرامینپور .............
🌸 #معرفی_شهدا..🌸
🌹سردارشهید
#حاج_حسن_تاجوک🌹
🌷 #حسن در #ملایر به دنیاآمد.
کودکی اش در محیطی آکنده ازمعنویت سپری شد.در سال 1346 جهت جهت تحصیل قدم به دبستان نهاد واین مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سرگذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه ای وافر نسبت به به سالارشهیدان حضرت حسین(ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت می کرد. در سال 54 وارد دبیرستان شد ودر این هنگام بود ذهن فعال او اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک می کرد. در جریانات #انقلاب فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل #ساواک شاه مورد ضرب و شتم قرارگرفـت.وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ، با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در #قم شتافت که درآنجا بخاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت اما با کمال تعجب صدمه ای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضوریافت وتا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با آنها شد. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت واینگونه صفحه ای دیگر از دفترمبارزات خود را ورق زد.
در فروردین ماه سال 60 جهت #ازدواج به شهر آمد اماسریع پس ازاین امربه جبهه برگشت وماهها در آنجا ماند. در سال 61 به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در #سومار رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری ، برادران : #محمدآل_پورحجازی و #حسین_جعفری به #شهادت می رسند برادر حاج رضا مستجیری به #اسارت درمی آید و #حاج_حسن به شدت #مجروح می شود و عراقی ها به خیال اینکه او شهید شده رهایش می کنند وبعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل می شود.
#سردار رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت ، زخم ماندن در این #قفس تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضورش در جبهه ها و ایثار و فداکاریهای بی شمار در تاریخ اول #تیرماه۶۷ نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت.❣
🌸روحش شادو راهش پررهرو🌸
🌸....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
#رضایت_خداوند
#ازدواج
🔰در تمام صحنه هاي زندگي #فاطمه (سلام الله علیها) رضايت خدا بر غيرخدا ترجيح داشت.
💟وقتي حضرت علی(علیه السلام) به خواستگاري زهراي مرضيه (سلام الله علیها) آمدند، پيغمبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به ايشان فرمودند: دخترم! علي، به خواستگاريت آمده، حضرت #رضاي_خداوند را از پدر جويا ميشود. با وجود اينكه خواستگارهاي پولداري نظير عبدالرحمن بن عوف به خانۀ پيغمبر رفت و آمد داشت.طوري كه او پيشنهاد داد كه خانۀ ده هزار درهمي را به نام فاطمه ميكنم چون رضایت خدا در آن ازدواج نبود، حضرت فاطمه قبول نمیکرد.
❤️ امام هنگامی امام علي( عليه السلام) براي خواستگاري آمد، نخستين سؤالي كه فاطمه پرسيد اين بود: #أرَضِيَ_اللهُ؛ آيا خدا از اين ازدواج من راضي است؟
☑️ اينكه پول و خانه و... دارد يا ندارد، از ناحيۀ فاطمه مورد پرسش قرار نميگيرد، تنها #رضايت_خداوند برايش مطرح است.
📚زندگي زهرا، ص۳۵؛ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۴۵
🔺 #سبک_زندگی_مهدوی 🔺
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
…❀
@Karbala_1365🌹
🍃🌹💖🍃🌹🍃🍃🍃
و قسم به
ضربانِ قلبِ علی؛
آن دم که خواست
از پیغمبر اَطهر را...
سالروز ازدواج
#امیرالمومنین_امام_علی_علیه_السلام
و #حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها
مبارک
#ازدواج
❣ قبل از عملیات #کربلای۴ یکی از روزها که در #اندیمشک پهلوی علی بودم، دم ظهر گیر داد برای ناهار به خانه آنها برویم که با خوشحالی پذیرفتم...
🔸علی جوان #پاک دل، صاف و ساده و خوش مرامی بود. همواره به #خلوص و صداقتش غبطه می خوردم. در مدتی که با او آشنا بودم، یک بار ندیدم دروغی بگوید یا با گفتن جوک یا تمسخر دیگران، باعث غیبت یا رنجش اطرافیان شود...
همین طور که نشسته بودیم، علی از خاطرات #شهید_حمید_طوبی می گفت که در #عملیات بدر شهید شده بود. وقتی رسید به آنجا که: "حمیدخدابیامرز وصیت کرده بود وقتی #شهید شد، اگر فرزندش دختر بود، اسمش را #زینب بگذارند و اگر پسر بود، #حسین. وقتی حمید #شهید شد و دخترش بدنیا اومد، نامش را زینب گذاشتند." اشک در چشمانش حلقه زد...
در همین حال، دست برد پشت کمد و قاب عکس بزرگی را بیرون اورد. با خودم گفتم حتما #عکس حمید است که قاب کرده، ولی در کمال تعجب دیدم عکس خودش است.
🔸وقتی پرسیدم این چیست؟ گفت: "این عکس رو چند وقت پیش انداختم و دادم یه دونه ازش بررگ کردند. این رو آماده کردم واسه حجله #شهادتم."
اشک من را هم دراورد. دلم آتش گرفت. یک سال نمی شد #ازدواج کرده بود، ولی حالا عکس خودش را برای حجله #شهادت قاب کرده بود.
وقتی #بغلش کردم و رویش را بوسیدم، گفت: "اتفاقا خانمم #حامله است. به اونا گفتم اگر بچه ام دختر بود، اسمش رو بذارند #زینب و اگر پسر بود، بذارند حسین."
علی در عملیات #کربلای۴ در جزیره ام الرصاص مفقود شد و چند سال بعد #استخوانهایش به خانه بازگشت و دخترش زینب که بزرگ شده بود، از پیکر پدر استقبال کرد...
#شهید_علی_کریم_زاده
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
نام پدر: علی اکبر
محل تولد: زنجان
تاریخ تولد: ۲/۱۲/۴۲
تاریخ شهادت: ۴/۱۰/۶۵
نام عملیات: کربلای ۴
منطقهعملیاتی: اروندرود
محل شهادت: اروندرود
مزار شهید: گلزار پایین شهدای زنجان
#زندگینامهشهیدعلیاصغربیات
علیاصغر بیات از مادری به نام قمر نوری و پدری به نام علیاکبر در شهرستان زنجان و در تاریخ دومین روز از اسفند ماه سال ۱۳۴۲ به دنیا آمد.
علیاصغر پس از دوران شیرین کودکی پا به مکتب علم و یادگیری نهاد و وارد مقطع #ابتدایی شد و تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی و در مدرسه خاقانی به اتمام رساند.
♦️علیاصغر دوره نوجوانیاش را به آموزش آمادگی نجات غریق در استخر جهاد اختصاص داد. همچنین در کنار فعالیتهای جنبی شغل لوله کشی ساختمان را انتخاب کرده بود. علیاصغر در سنین جوانی ازدواج کرد که حاصل این #ازدواج یک فرزند پسر میباشد.
🔻علیاصغر نیز همچون دیگر همسنگرانش با شروع جنگ #تحمیلی وارد جبهه حق علیه باطل شد و توسط یگان #اعزامی سپاه به میدان جنگ اعزام شد و پس از مدتی از حضورش در این میدان برای دفاع از مرز و بوم کشورش در چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ در #عملیات کربلای ۵ و در #اروندرود به درجه رفیع و پرافتخار شهادت نائل شد.
🌿پیکر پاک و #مطهر این شهید بزرگوار در گلزار شهدای پایین شهرستان #زنجان به خاک سپرده شد تا در جوار حق «عندربهم یرزقون» شود.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
وقتش رسیده !👌😉☘
شب بود ، زیر چادر نشسته بودیم ،
حرف #ازدواج شد، همه به هم تعارف
میكردند، هركس سعی میكرد دیگری
را جلو بیندازد. یكی از برادران گفت:
« ننه من قاعده ای دارد، میگوید
هر وقت پایت از لحاف آمد بیرون،
موقع زن گرفتن است! » وقتی این
حرف را می زد كه « علی پروینی»
فرمانده دسته خوابیده بود و اتفاقاً
پایش از زیر پتو بیرون افتاده بود
همه خندیدم و یك صدا گفتیم :
« با این حساب وقت #ازدواجِ
برادر پروینی است» :)
#لبخندهای_خاکی☺️😊
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄