eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
صفحه۱۸ 🍃🌸 🌻 در همین خانه زندگی میکردم. در کوچه ابوذر. وقتی آمدیم اینجا دورواطرافمان خالی بود. گندم
صفحه۱۹ 🍃🌸 💕 … 🌷 این داستان: 🌺راوی: (مادرشهید) 💠 🍂❣ 💐 آقا خطبه را خواند. 💞 من گفتم خانه مان را مهر عروسمان کنیم. مانع شد و گفت:خانه مال مادرم است. گفتم:راضیم به خدا. خانه مال شماست.💕 چند سکه بهار آزادی مهرش کردیم و بعد توی قباله اش نوشت، هر وقت خودش خانه دار شد، سه دانگش را به فاطمه ببخشد. بعدا در مهدیه به علی خانه داد و کم کم پولش را گرفت. وقتی علی شهید شد، پول آن خانه را گرفت و داد به فاطمه. دوران زندگی آنها کوتاه بود، اما خیلی بود. گمانم نکنم این دختر نازک تر از گُل به علی گفته باشد. گشنه میخوابید، اگر علی در کرمان بود و دیر میکرد. وقتی عزت و احترام را دیدم، گفتم خدایا تو را شکر که بچه ام عاقبت بخیر شد.✨ بعداز عروسی، علی در خانه پدر زنش زندگی میکرد. فردایش آمد بیرون و سری هم به من زد. گفتم:این چه کاری است؟ گفت:کار داریم ننه، کار. یک هفته بعد ساکش را بست و رفت اعزام شود که برش گرداند. عاقبت طاقت نیاورد و سر بیست روز رفت. گفتم:خانمت راضی است؟ گفت:فاطمه می داند ما در چه وضعی هستیم. گفتم:مراعاتش را بکن. گفت:هرکاری بکنم، باز هم جبران نمیشود. فقط خدا می تواند اجرش را بدهد. وقتی راه افتاد، دیدم فاطمه رنگ به صورت ندارد. قربان صدقه اش رفتم و دعایش کردم.💕 علی یک روز در میان تلفن میزد. اگر تلفن نبود، نامه می داد. 🌷من دیگر به ستاد پشتیبانی نمی رفتم. یا من به عروسم سر می زدم و یا او می آمد پیشم. زندگیم رنگ و بوی دیگری پیدا کرده بود.🦋 🌹 آرام بود. چون نه رادیو حرفی می زد و نه در شهر هیاهو بود. همیشه چند روز مانده به عملیات جوش و خروش دیگری در همه جا دیده میشد. مثلا آمد و شد مسجد جامع زیاد میشد ، غذای عملیات جمع میکردند، نیرو به جبهه می رفت. غذای عملیات معمولا خشکبار؛ مثل:پسته ، برگه قیسی ، خرما و کشمش ، نان. و لباس گرم ، پتو پوتین. چراغ، کاسه و بشقاب. خب میخواستند، در جبهه هم زندگی میکردند دیگر.. حتی عطر و گلاب . گلاب که زیاد مصرف میکردند. چون بچه ها در غسل شهادت میکردند و معطر به جبهه می رفتند. یا مثلا در معراج شهدا بکار میگرفتند….🌹 👇👇👇
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#صفحه۲۳ 🍃🌸 🍃 باخبر شدم که علی دارد در کوچه ابوذر خانه می سازد. دلم میخواست مراسم درهمان خانه برگزار
۲۴ 🍃🌸 💕 … 🌷 این داستان: 🌺راوی: (همسرشهید) 💠 🍂❣ ❤️زندگی مشترکمان خیلی کوتاه بود. مثل نسیم آمد و گذشت؛ ولی همان بیست روز اول کافی بود تا بفهمم علی چطور آدمی است. وقتی بیرون از خانه بودیم می دیدم او متوجه حال و روز مردم است. خیلی دقیق بود و احتیاط میکرد. مدام در خطر بود. کسانی سایه به سایه او می آمدند. من نگران او بودم و او نگران من. علی میگفت:من هیچ، تو را هدف نگیرند. قبل از عروسی گفتم برویم با مادرت زندگی کنیم. گفت آن خانه امن نیست. برایم توضیح داد که شرایط انقلاب ایجاب میکند اینطور زندگی کنیم. این راه برگشت ندارد. اگر ما یک انقلاب معمولی بود، می توانستیم فراموشش کنیم و پی زندگی شخصی برویم. ولی انقلاب ما است. و اسلام همه چیز ماست.🇮🇷🌷 علی فقیر نواز بود. میگفت:چه خوب میشد روزی را ببینم که محرومی وجود نداشته باشد. غصه میخورد از اینکه بچه ای را پابرهنه می دید یا دانش آموزی را حین واکس زدن کفش این و آن. رگ گردنش ورم میکرد، سرخ وسیاه میشد و اشک در چشمان قشنگش جمع میشد. فقط اشک نبود، بغض و کینه هم بود. شکایت داشت از این موضوع، ولی دستش بسته بود. بعد برای آرامش خودش قرآن می خواند. چند روزی که بیرون رفتیم، چیزیهایی بعنوان هدیه برایم می خرید. حالا روسری بود، عطر بود و.... همیشه هم با روی خوش خرید. در عوض بیاد خودش نبود.او خودش را نادیده گرفته بود ولی از خودش غافل نبود. برای اینکه مسولیتش را به نحو احسنت انجام می داد.بی خیال و بی عار نبود. میگفت باید تاوان نَفَس کشیدنمان را بدهیم.❣ ✨صوت علی را فراموش نمیکنم. پیش از آنکه وارد خانه شود، قران تلاوت میکرد. وقتی صدایش را می شنیدم از پله ها پایین می رفتم و در را به رویش باز میکردم. بعد از هرنماز قران میخواند. صدایش دم صبح شنیدنی تر میشد. چنگ می انداخت به قلب آدم و او را زیر و رو میکرد. من نمونه را هیچ ندیده ام. برادران من هم راه علی را می رفتند ولی مثل او نبودند. یک دردی همراه علی بود که به وصف نمی گنجد. می گفت، مزاح میکرد، میخندید، ولی همه اینها ظاهر امر بود. درونش چیز دیگری وجود داشت. آدم شلوغ و خنده رویی بود. بعضی چیزهارا بعداز انقلاب یادگرفته بود و رعایت میکرد ولی ذاتاً خنده رو بود. یکبار پرسید: ، پشیمان نیستی از اینکه با من ازدواج کردی؟ گفتم:چطورشده؟ گفت:خب من گرفتاریهای زیادی دارم. امروز و فردا هم می روم جبهه. به احتمال قوی می شوم.… گفتم:خودت بهتر میدانی، ولی از شهادت حرف نزن. چون من تازه برادرم را از دست داده ام، طاقت ندارم تو را هم از دست بدهم. آن روزها فکر نمیکردم که فرصت زیادی نداریم. بعداز ۲۰ روز رفت. راضی بودم. یک هفته بعداز عروسی مان گفت:میخواهم بروم جبهه. اینجاهستم اما دلم پیش بچه هاست. راضی نبودم. گفتم حالا مه عملیات نیست. فکر میکردم جبهه یعنی عملیات.به ویژه از مسعولیت علی سر در نمی آوردم. اگر همه روزهای جنگ را فراموش کنم، عملیات ۸ و ۴ را فراموش نمیکنم.💔🍂 👇👇👇
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#صفحه۲۵ 🍃🌸 ❣علی میدانست که شهید میشود، ولی مردانگی کرد و رفت. من یک ماه با او زندگی کردم. از چهارما
۲۶ 🍃🌸 💕 … 🌷 این داستان: 🌺راوی: (همسرشهید) 💠 🍂❣ 🍃یک ماه ونیم طول کشید تا به مرخصی آمد. در این مدت یک هفته صدایش را نشنیده بودم. رفته بود و به تلفن دسترسی نداشت. ولی نامه فرستاده بود. اگر حجب و حیای زن مسلمان مانع نشود، خود آن نامه ها یک کتاب هستند. 🍂پاییز بود که آمد. برایم روسری خریده بود. ❤️ قبل از هرچیز پرسیدم:چندروز مرخصی داری؟ خندید. گفتم:خنده ندارد. خدا دل شما را بزرگ کرده، از او بخواه به ما هم صبر بدهد. گفت:معذرت میخواهم. می دانم که اذیت میشوی ولی چاره ای نداریم. سه روز ماند. هر روز می رفتیم گردش. شده برای نیم ساعت. گفت:لباس ساده بپوش. گفتم:خودت می پوشی، راضی نمیشوی ، میخواهی من هم عین تو باشم؟ گفت:زن وشوهر باید مثل یکدیگر باشند. وگرنه به درد هم نمیخورند. ماباید ساده بپوشیم و بخوریم. بی تکبرباشیم و به داد مردم برسیم و.... اسم من است و اسم تو . باید مثل (ع) و (س) زندگی کنیم. در جواب سوالهای من حرفهایی می زد که دهانم بسته میشد. بامهربانی حرف میزد و منطقی جواب می داد. حرفهایش ریشه در قران و احادیث داست.یک مدت رفته بود قم و درس طلبگی خوانده بود. آنقدر حدیث و روایت بلد بود که از شمار خارج بود. بی وضو نفس نمی کشید. تاکید داشت به نماز جماعت. عاشق مسجد جامع بود. میگفت من را به یاد روزهای سخت زندگی ام می اندازد. اگر گرفتار میشد، پابرهنه می رفت مسجدصاحب الزمان(عج)، دو رکعت نماز میخواند و حاجتش را میگرفت...✨ زندگی کردن با او خیلی شیرین و آسان بود. بعضیها در خانه کج خلقی میکنند.عیب و ایراد میگیرند. زن را به حساب نمی آورند و... کاش علی یکی از این خصوصیات را داشت تا اینقدر دلم نمی سوخت. اگر یک بار تشر می زد یا غذا را پس میفرستاد، راحت می توانستم فراموشش کنم. من ندیدم ذره ای نان را حیف ومیل کند یا دری را محکم ببندد. نشنیدم سلامی را بی جواب بگذارد. بچه ها را می دید دلش غش می رفت. دوستشان داشت،هیچ؛ احترامشان هم میکرد. 👇👇👇
آنقدر هستی که نداری حرمی ...!
السلام علیــــک یافاطمة الزهرا♥️ ای نامت سربند شب های ای ذکر لب ای شوق دیدارِ لحظه ی ای واسطه ی فیضِ شب های ای راهگشای نَفس ای نگاهت محل اتصال ارض و ای تسلی قلب ای لذت شیرینِ حدیث ای معشوقه‌یِ‌ خدا، (سلام‌الله‌علیها)❤️✨ @Karbala_1365
🍃🌼 هرکسی اسمش (ابالفضل) (علی) ، است به اسمش افتخارکنه♥️ این اسمهارو بی بی دوعالم (س) خریداره👌 🍃🌸🍃🌺
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ❤️امام صادق (عليه السلام): ✔️اگر خداوند تبارك و تعالى علی (عليه السلام) را براى (عليها السلام) نيافريده بود، براى او بر روى زمين ، 👈از آدم تا كنون 📚الكافی، جلد1 صفحه461 🌷 بر اوج محبت علی اوجی نیست 🌷 در بحر بجز کرامتش موجی نیست 🌷 در کل ممالک و مذاهب به جهان 🌷 مانند علی و فاطمه زوجی نیست ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃 🔰در تمام صحنه هاي زندگي (سلام الله علیها) رضايت خدا بر غيرخدا ترجيح داشت. 💟وقتي حضرت علی(علیه السلام) به خواستگاري زهراي مرضيه (سلام الله علیها) آمدند، پيغمبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به ايشان فرمودند: دخترم! علي، به خواستگاريت آمده، حضرت را از پدر جويا ميشود. با وجود اينكه خواستگارهاي پولداري نظير عبدالرحمن بن عوف به خانۀ پيغمبر رفت و آمد داشت.طوري كه او پيشنهاد داد كه خانۀ ده هزار درهمي را به نام فاطمه ميكنم چون رضایت خدا در آن ازدواج نبود، حضرت فاطمه قبول نمیکرد. ❤️ امام هنگامی امام علي( عليه السلام) براي خواستگاري آمد، نخستين سؤالي كه فاطمه پرسيد اين بود: ؛ آيا خدا از اين ازدواج من راضي است؟ ☑️ اينكه پول و خانه و... دارد يا ندارد، از ناحيۀ فاطمه مورد پرسش قرار نميگيرد، تنها برايش مطرح است. 📚زندگي زهرا، ص۳۵؛ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۴۵ 🔺 🔺 ‌ ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌…❀ @Karbala_1365🌹 🍃🌹💖🍃🌹🍃🍃🍃
_رهبرمعظم انقلاب، در مقابل ، از کدامین گونه است؟ 👈 جواب: از نوع صبر (ع) و زهرا(س). ⏪ این دو معصوم(ع)، برای ، چنان شکیبایی کرده اند که برخی مصداق ها را می شماریم: ☑️ویژگی های امام علی(ع) در نهج البلاغه: بسانِ فرد خار در چشمش و استخوان درگلو. صبری سخت و طولانی که بزرگ تران را فرسوده و کوچک تران را پیر مى کند... ☑️ویژگی های صبر زهرا(س)در فدکیه: بسان خنجرى بر گلو خليده و نيزه‏ اى بر دل فرو نشسته. (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۲۹ ص:۲۲۶). 📛اما خوردن مولا و همه مشکلات، نتیجه جهل مردم و شان است. (نهج البلاغه،خطبه ۳ و ۱۵۸) 👈 پس ولی امر مسلمین، با لحاظ مصالح طبقه بندی شده ومنافع کشور، اقدام میکند. و این ما هستیم که باید کنیم 📝علی اکبر صیدی یــــــــــٰازیٖــنــَـــــــــــــــــبْ🏴 یــــــــــٰاحُـسیٖــــــــــــــــنْ🏴 @Karbala_1365🏴 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
السلام علیــــک یافاطمة الزهرا♥️ ای نامت سربند شب های ای ذکر لب ای شوق دیدارِ لحظه ی ای واسطه ی فیضِ شب های ای راهگشای نَفس ای نگاهت محل اتصال ارض و ای تسلی قلب ای لذت شیرینِ حدیث ای معشوقه‌یِ‌ خدا، (سلام‌الله‌علیها)❤️✨ ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍃 امیدوارم ڪه پیڪرم بازنگردد تا همچون فرزندان مادرم (سلام‌الله‌علیها) باشم ڪه از روی هزاران شهیدی ڪه بی‌هیچ تشییع جانشان را فدا ڪرده‌اند شرمنده نشوم جاویدالاثر   ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷 . ▪️در عملیات یا هر مأموریتی که می‌رفتند عکس امام و یک قرآن جیبی را به همراه داشتند. وقتی سؤال می‌شد که چرا شما همیشه این دو را به همراه خود دارید، می‌گفتند: اگر ما در حفظ این دو کوشا باشیم، همیشه پیروز و سرافراز خواهیم بود. . 📩 تو نامه ش نوشته بود : باید باشید، تا دل دشمنان اسلام پاره پاره شود مبادا از ناحیه این بی ارزش توسط تو سوء استفاده کنند. فرزندانم ، ، ، ، ،، خانم؛؛ خداوند کریم در قرآن می فرماید: انسان را خلق کردیم برای آزمایش شما فرزندان حزب اللهی باید خوب در آزمایش برآئید وقتی هدف الله باشد رهبر روح الله ملت شهید داده ایران حزب الله باشد. دیگر ابرقدرتهای شرق و غرب و ایادی منطقه و گروهکهای داخلی و فئودالهای وامانده و احتکارچیهای بیچاره چه خاکستری دارند که بر سرشان بریزند در برابر این ملت بپاخاسته حزب الله با رهبری روح الله ‌‌‌.... .   ⊰❀⊱ 🌊🥽 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄