eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💔 #مادرانه 🌸.... @Karbala_1365
💔🍂✨🍂 🍂✨🍂 ✨ 🍂 ...🍂 💔 فرمانده عزیزم ، مرد متواضع و شب زنده دارگردان ، تسلیت عرض مینمایم بعداز پایان جنگ یعنی درست ۳۰ سال از زمان وداعمان خانه مادرعزیزت را پیداکرده و برای عرض ادب واحترام بخدمتش رفتم اما باهزار تاسف و آه ، شدت بیماریش زیاد بود که نتوانستم بگویم مجتبای عزیز مستقیم من درشب ۸ بود، نتوانستم بگویم که از مجتبی جان گلایه دارم ، چون قولداده بود(بخاطرجثه کوچکی که داشتم )مرا کول سربازان بعثی سوارکند اما در همان دقایق اولیه عملیات پرپر شد و.... 🌹 ❣ آه جبهه کو برادرهای من...؟ 🍂 اهل ، فرمانده دسته مان درعملیات ۸ بود که بعداز۳۰ سال مادرش راپیدا کرده وعرض ادب نمودم اما حیف که دیرشده بود ،بیماری آلزایمر سراسر وجودش را گرفته بود اما تا گفتم: " ...." گفت:" آره ،مرا نمیبرند برم مزارش"💔 و...اشک از دیدگانم جاری شد. خاطراتش در ذهنم تداعی و...💧 🍂سال گذشته مادرعزیز در جوار آقامجتبی آرام گرفت....💔🍂 🍂آغوش مهربان کی توان دوری از فرزندشهیدش را دارد...؟ 🌸شادی روح و سلامتی تمامی مادران شهدا 🌸 🌺ارسالی و راوی: جانبازسرافراز 🌸.... @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
از راست:جانباز پرویزحیدری و مداح حاج جوادرسولی 🌸.... @Karbala_1365
🌷🍃 🍃 🌾 ...🌾 این داستان: 🍂 🍂🌴🍂 🌷 ۶۵ مدتی کوتاه درتبلیغات مشغول خدمت بودم. دریکی ازروزها معروف (حاج جوادرسولی) مهمانمان بود صبحانه رابه اتفاق ایشان و مسول تبلیغات لشگر میل کردیم. حاج جواد یه داشت و در گوشه چادر آویزان کرد و با حاج اقاکرامت برای سرکشی به گردانهای لشگر به راه افتادند. نیم ساعتی نگذشته بود که سر و کله چند فروند عراقی پیداشد وبمباران شروع شد. از آسمان برسرمان ریخته شد..الله اعلم به زمین اصابت کند یابه رزمنده ها. چندین نفر از دوستان رزمنده پرپرشدند 🌹 ازجمله بیشتر نیروهای بواسطه این بمبهای خوشه ای سوختند وشهیدشدند و گردان امام حسین(ع) هم آسمانی شد.🌹 قسمتمان نشد و برگشتم چادر. حاج جواداقاوحاج اقاکرامت هم آمدند ازچند جا ترکش وبمب خوشه ای چادرمان راسوراخ وسوزانده بود از جمله پالتو حاج جواداقا سوراخ سوراخ شده بود. (بعدازپایان جنگ حدودسی سال.) به یکی از دوستانم. زنگزدم و گفتم کجایی؟ گفت درراه به تکاب. رامی آورم در هیات رزمندگان برنامه دارد.. گفتم سلام مرابرسانیدو ماجرا را توضیح دادم. حاج آقا گفت: بگویید،بیاد ببینمش. رفتم برای عرض ادب واحترام ،یاد وخاطره آن روز و شهدای آنروز علی الخصوص (چون همشهری ایشان بود) تداعی شد.🌷 درادامه گفت: اقای من خاطره بمباران لشگر در آن روز را ثبت کرده بودم اما نام بسیجی که باهم صبحانه خوردیم را خالی گذاشته بودم گفتم شاید روزی پیداش کنم.... ویادآور شد پالتویم با سوراخ شده بود و رنگش شطرنجی بود و.... 🍂یادبادآن روزگاران یادباد...🍂 🌺ارسالی از: راوی وجانباز 🌸.... @Karbala_1365
🌹🕊 ✨وقتی تصمیم گرفت به برود با مخالفت پدر و مادرش روبروشد، با بوسیدن دست پدر و مادرش گفت: پدرم، مادرم، جبهه سفره شهادتی است که به واسطه امام گسترده شده و صاحب احسان خداست، به بازار خدا می روم، خریدار خداست، چرا نروم ؟ کلام شهید: ۱- من جاهل بودم خداوند به وسیله خمینی (ره) مرا عاقل کرد. ۲- من گمراه بودم خداوند به وسیله  خمینی (ره) مرا هدایت کرد. ۳-من فقیر بودم خداوند به وسیله خمینی (ره) مرا غنی کرد. ۴- من در کل بی‌سرپرست بودم خداوند روح را بر من سر پرست قرار داد. 🌷 🌷 ولادت: ۱۳۴۰/۶/۱۰ شهادت: ۱۳۶۱/۱/۵ ، عملیات …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#شهیدی_که_عاشق_غواصی_بود
┄┄❁﷽❁┅┄ خیلی مهربان و دلسوز بود، هرچه بخواهیم از بگویم باز هم کم است ..هر وقت به دیدار میرفت با دست پر میرفت 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 موقعه پشت بام پیرمان را پارو میکرد. ها میگفتند دیگر مثل به دنیا نخواهد آمد...؛ 🕊🕊..... آخرین باری که می رفت گفتم یک بگیر.رفت و با یک جعبه سیب و برگشت بعد گفتم جان دم عید است از تو خاهش میکنم به نرو پیشه ما بمون ـــــــــــــ و بعد عید برو ما در جوابی گفت بچهای (س)روز رفتند و هیچ نگفت آنوقت چطور دلت می آید مانع رفتن من شوی... 🌾🕊🕊🕊 دیگر برای گفتن نداشتم و گفتم باشه جان برو پشت و پناهت.؛؛' 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 رفت و در عملیات به دوستان پیوست.... ۱/۳/۱۳۴۵ ۳/۱۰/۱۳۶۴ ۴ 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
┄┄❁﷽❁┅┄ 🕊🕊🌾🌾---------°° از منان خواستارم که مارا در ما قرار دهد واز اهل بیتش جدا نسازد.... و در همه جا و همه وقت به فریادم رسد که طاقت را ندارم... ! من این راه را برای تــو انتخاب کردم. تابتوانم به خود برسم وبه هر راحی رفتم... ✨✨✨✨✨ دیدم که راه دور و کم. پس فقط کوتاهترین راه را یافـتم و ادامه دادم ودر این راه همه چیز را زیر پا گذاشتم وبه همه کردم وتنهــا رو به درگاه تو آوردم... 🕊🕊🕊🕊🌾🌾🌾🌾🌾 [[نامش و یادش گــــرامــی]] 🕊🕊🌸🌸🌸🌾🌾 🕊🕊🌸🌸🌸🌾🌾 شیرمرد از رزمندگان سلحشور از فرماندهان حماسه ساز استان در دوران دفاع مقدس فرمانده دسته خط شکن عج در عاشواریی ۴ :دی ماه۱۳۶۵۴ 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
🌷 🌷 : دوم تیر ۱۳۳۶، در روستای مزرعه از توابع ماه نشان به دنیا آمد. پدرش نام داشت . دانشجوی دوره در رشته ادبیات فارسی بود. از سوی بسیج در حضور یافت. نوزدهم دی۱۳۶۵‏، در #۸شلمچه بر اثر اصابت به سر، شهید شد. مدفن او در مزار شهدای پایین شهرستان واقع است 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🍃 این آخرین جملاتی است که در شب عملیات ۵ در ۶۵/۱۰/۱۸ در آخرین صفحه اش نوشته است: ✨🌾✨ “این لحظه ی زندگی من است زیرا پنج ساعت مانده یا به بپیوندم و یا حسرت را بخورم” ابراهیم اصغری به تاریخ در عملیات ۵ در لباس در منطقه به رسید. 🌾🌾🌾🌸 🍃 دست نوشته ای کوتاه از شهید ابراهیم اصغری : 👇🍃 دلم برای آن و گرد و غبار ناشی از انفجار ها ، دلم برای منورها ، برای گلوله های رسام که دل تاریک شب را می شکافند و انفجارها که سکوت را می شکند ، دلم برای فریاد اکبر ، دلم برای شهدا ، برای انسان های ، برای خاک های خونین ، برای صدای نوحه های عاشق (ع) ، برای صدای سینه زنی ، برای خنده ها و گریه های عاشقانه ی عارفان خدا ، برای صدای قرآن ، برای ی راهیان خط مقدم ، برای بوسه ها و خداحافظی ها تنگ شده است. 🌾🕊🕊🕊🌾 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
 تاریخ2/1/1343  تاریخ و محل شهادت : 19/10/1365 – شلمچه  رشته و محل تحصیلات: رادیولو‍‍‍ژی – کاردانی   در جبهه: غواص و معاون گروهان در گردان ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
م پدر: محمود محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۴۵/۱/۱ تاریخ شهادت: ۶۵/۱۰/۱۹  نام عملیات: کربلای ۵ منطقهعملیاتی: شلمچه محل شهادت: شلمچه مزار شهید: مزار پایین شهدای زنجان 🔻مصطفی ولیی سومین فرزند و علویه بشیری در اولین روز از اولین ماه بهار سال ۱۳۴۵ در زنجان دیده به جهان گشود. مصطفی ۴ و ۲ برادر داشت و سالهای خاطره انگیز کودکی اش را در کنار خانواده سپری کرد و در سن هفت سالگی مانند دیگر پا به عرصه علم گذاشت و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شد ♦️ اما پس از اتمام سال اول راهنمایی دیگر ادامه تحصیل نداد. پس از پیروزی انقلاب به عضویت نهاد بسیج درآمد و فعالیتهای فرهنگی خود را در مسجد یریبالا آغاز کرد. مصطفی ۱۵ ساله بود و یک سال از جنگ میگذشت که او تصمیم گرفت به ندای رهبر کبیر انقلاب پاسخ داده و از کشور و انقلابش در مقابل رژیم بعث دفاع کند و به صف پاسداران دین و وطن بپیوندد بنابراین از یگان اعزامی سپاه پاسداران در سال ۶۰ راهی صحنههای نبرد حق علیه باطل شد و به عنوان به خدمت مشغول شد. پنج سال از حضور او در جبهههای جنگ میگذشت 🔶که سرانجام پس از رشادتهای فراوان و مبارزه غیرتمندانه در راه پاسداری از وطن در نوزدهم دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای۵ بر اثر اصابت به سر و خفگی در آب شهد شیرین وصال را در شلمچه نوشید و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به دیگر دوستان شهیدش پیوست. پیکر در کنار عاشقان اباعبدا…(ع) و همرزمان غیور خود در مزار پایین شهدای به خاک سپرده شد تا «عند ربهم یرزقون» گردد. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
نام پدر: علی اکبر محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۲/۱۲/۴۲ تاریخ شهادت: ۴/۱۰/۶۵ نام عملیات: کربلای ۴ منطقهعملیاتی: اروندرود محل شهادت: اروندرود مزار شهید: گلزار پایین شهدای زنجان علی‌اصغر بیات از مادری به نام قمر نوری و پدری به نام علی‌اکبر در شهرستان زنجان و در تاریخ دومین روز از اسفند ماه سال ۱۳۴۲ به دنیا آمد. علی‌اصغر پس از دوران شیرین کودکی پا به مکتب علم و یادگیری نهاد و وارد مقطع شد و تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی و در مدرسه خاقانی به اتمام رساند. ♦️علی‌اصغر دوره نوجوانی‌اش را به آموزش آمادگی نجات غریق در استخر جهاد اختصاص داد. همچنین در کنار فعالیت‌های جنبی شغل لوله کشی ساختمان را انتخاب کرده بود. علی‌اصغر در سنین جوانی ازدواج کرد که حاصل این یک فرزند پسر می‌باشد. 🔻علی‌اصغر نیز همچون دیگر همسنگرانش با شروع جنگ وارد جبهه حق علیه باطل شد و توسط یگان سپاه به میدان جنگ اعزام شد و پس از مدتی از حضورش در این میدان برای دفاع از مرز و بوم کشورش در چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ در کربلای ۵ و در به درجه رفیع و پرافتخار شهادت نائل شد. 🌿پیکر پاک و این شهید بزرگوار در گلزار شهدای پایین شهرستان به خاک سپرده شد تا در جوار حق «عندربهم یرزقون» شود. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹غواص شهید یعقوبعلی محمدی🌹 در سال ۱۳۴۳ در زنجان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ عراق علیه ایران به همراه برادر کوچک‌ترش در مناطق عملیاتی مختلف حضور می یافت. اولین بار در سال ۱۳۶۰ به جبهه های جنگ رفت. زمانی که از جبهه برمیگشت در حالی که تحصیل در دبیرستان را پی میگرفت، به بنایی مشغول میشد. به نیروهای بسیجی در پایگاه آموزش نظامی میداد و شبها به همراه آنان پاسداری میداد. در سالهای حضور در ، چهار بار مجروح شد؛ از جمله در عملیات بیت‌المقدس از ناحیه سر، در عملیات بدر از ناحیه دست، در عملیات ۴ اصابت ترکش و در عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم و ریه جراحت برداشت. او معاون گردان ولیعصر(عج) بود. و در آخرین مأموریتش قبل از انجام عملیات ۴ در منطقه امالرصاص عراق به همراه دوستانش – بسطامی و نقدی – چندین ساعت در آب، مشغول شناسایی منطقه بودند که موقعیت آنها لو رفته و هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند و در نتیجه یعقوبعلی محمدی بر اثر اصابت گلوله در تاریخ ۴ دی ۱۳۶۵ به شهادت نائل میگردد. پیکر این شهید بزرگوار پس از تشییع در مزار بالای شهدای به خاک سپرده شده است. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
📸 💠 همراه با ، پاییز۱۴۰۲ 🔰 افتتاحیه دور دوم نخبه ؛ 🔹 خادمین اعزامی از استان های و   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
 تاریخ2/1/1343  تاریخ و محل شهادت : 19/10/1365 – شلمچه  رشته و محل تحصیلات: رادیولو‍‍‍ژی – کاردانی   در جبهه: غواص و معاون گروهان در گردان ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄