علی مطهری: این ترور با هدف کشاندن ایران به درگیری است تا راه تفاهم با دولت بعد امریکا بسته شود انتقام به وقتش..!!!
مرگ بر کسانی که به فکر مذاکره هستند
اگر امروز جلوی این تحریف را نگیریم امثال این #جانوران کشور را به غارت میبرند انتقام اول باید از اینها گرفته شود
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
📕محافظ_عاشق_من🥀 ✍ به قلم : #ف_میم 🍃 قسمت_صد_سی_پنجم با سختی های فراوان توانستند موقعیت را فراهم
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت صد سی ششم
هانا با چندش ادامه داد : اصلا کی اینا رو دعوت کرده ؟
اه کارن با توام
اینا رو بیرون کن چه حال بهم زنن
ـ میخوایم خوش بگذرونیم خوشکلم بیا
ـ نمیخوام اینا چقدر کثیفن
اه
آخه خون ؟
کدوم آدم عاقلی خون میخوره ، از اینا چیه که م....
کارن دستش را روی لب هانا گذاشت و کشیده گفت : هیسسسس
اینا هم مثل ما خدا رو قبول ندارن
فقط اینا جنم دارن ابراز میکنن
ما ..
ـ ما چی ؟
من.....من.... شاید به خدا ایمان نداشته باشم
ولی هنوز اینقدر پست و بدبخت نشدم که شیطون پرست بشم
من و تو آئتیست نیستیم فقط ... فقط ...
ـ فقط چی ؟
فقط باهاش قهری ؟
ـ آره
ـ پس بهش اعتقاد داری ؟
ـ نهههه فقط یه کسیه که میخواد ما رو بدبخت کنه و قدرتی در برابر اراده ما نداره
ـ دقیقا اون هیچ وقت نمیتونه باعث بشه ما به هدفمون نرسیم ، پس وجود داشتن یا نداشتنش هیچ فرقی نداره
ـ اما قرار نیست به یه ارباب دیگه دل ببندیم
ـ هر کس نظر خودشو داره حالا اینام میخوان این طوری از خدا انتقام بگیرن
ـ ولی من علاقه ای ندارم از خدا انتقام بگیرم
تو میگی خدا نیست بعد اون وقت باهاش بجنگیم ؟
این اصلا عاقلانه نیست
ـ حالا یه امشبو بیخیال .
میترسم همین طوری پیش بری این وسط وایسی اذون بگی
ـ من ؟
باشه ، حتما
ـ خب پس تو هم قبولش نداری مثل اینا پس فرقی بینتون نیست
ـ هست ، من ... من.....
ـ تو چی ؟
الان بهش اعتقاد داری یا نه ؟
ـ بهش اعتقاد ندارم ولی میدونم هست
نمیخوام باهاش بجنگم
نمیخوام عبادتش کنم
من اصلا کاری باهاش ندارم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مطالب را که می نویسم بیش از همه شما آزرده خاطر میشوم اما متاسفانه خاکیان غافل و جاهل بسیاری بر زمین خدا زندگی میکنند و گام بر میدارند ؛ در کنار من و شما ، بر عشق ما نسبت به اللّه تاثیر گذارند و ما غافلیم از نفسی که می تواند ما را به پرتگاه ذلت بکشاند .
"و نَفسٍ و ما سَوّاها فَـاَلـهَـمَـها فـُجورَها و تـَقوا ها
و سوگند به نفس و آنکه سامانش بخشید ، آن گاه بدکاری ها و تقوایش را به او الهام کرد . "
همه ما گاهی در زندگی به چنین افرادی شبیه می شویم همان وقتی که در تنگنا قرار میگیریم و حکمت و عدلش را فراموش میکنیم :(ف.میم)
ادامه دارد ...
📕محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 قسمت_صد_سی_هفتم
مهدا و تیمش با برنامه قبلی میهمانی را به جرم اعمال شیطان پرستانه ، وجود مشروبات الکلی ، مواد توهم زا و مخدر بهم ریختند و اجازه دادند برخی بگریزند و مابقی را دستگیر کرده و به پاسگاه بردند .
هانا دستگیر شده بود و در سالن در کنار دیگر اعضای میهمانی نشسته بود .
یکی از دختران با ترس گفت :
هانا حالا چی میشه ؟
اصلا کارن چی شد ؟
خودش به ما گفت اگه هنوز اهل...
ـ اینجا نباید همه حرفی بزنین
بعدشم مگه من گفتم شیطون پرست بشید
آخه بدبختا شما ها که با دیدن پلیس راهنمایی رانندگی خودتونو خیس میکنین ، غلط میکنین میخواین با خداشون بجنگین
ـ حالا ما جو گیر شدیم یه غلطی کردیم
بخدا من فقط بخاطر هیجانش اومدم
وگرنه بابای بدبختم همیشه نون حلال درآورده
ـ و تو هم الان پشیمونی ؟
حداقل جنم داشته باشین
اینقدر بدبختو مفلوک شدین که اینطوری دروغ می بافینو خودتونو مومن نشون میدین ؟
آخه من که بهتر از هر کسی میدونم که بابای جناب عالی یه آپارتمانو به ده نفر میفروشه
پسری با اعتراض گفت :
حالا این بحثا کار به جایی نمیبره
ببخشید هانا ولی اگه تو دردسر بیافتیم مجبوریم بگیم تا همه کاره ای
هر چند اونا خودشون همه چیو میدونن
ـ من همه کارم ؟
مردتیکه مگه من گفتم خون بخور ؟
عوضی من خودم اولین معترض به این حرکتا بودم
من فقط مهمونیای خودمونو ساپورت میکنم
شما ها تا چارتا آدم بدبخت تر از خودتون دیدین از خود بی خود شدین
ـ حالا هر چی تو یا کارن !
شما ها ما رو دعوت کردین
من خودم برای این مهمونی ۲۰ تومن ریختم به حساب کارن
تو هم دوست دختریش ، حالا که اون نیست تو باید جواب گو باشی
هانا با عصبانیت از جایش بلند شد و به سمت پسر حمله برد که امیر به عنوان سرباز آنها را از هم جدا کرد و طبق خواسته مهدا ، هانا را از ان جمع بیرون برد و به اتاق دیگری برد
ادامه دارد ...
📕محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : ف_میم
🍃 قسمت_صد_سی_هشتم
خانم پلیسی که همراه امیر او را همراهی میکرد مچ دستش را گرفته بود و بدون توجه به مقاومتش بسمت اتاق کشاند .
ـ ولم کن زنیکه کلاغی !
دستم کنده شد
ولم کن میگم
عجبا
کری ؟
ـ فقط جواب واق واق نمیدم
ـ هوی عوضی با کی بودی ؟
من سگم ؟
شما ها سگین که مثل وحشیا حمله میکنین به مهمونی و شادی مردم
آخه چی از جون مردم میخواین ؟
کی تموم میشین !!
الهی دستت بشکنه !!
ولم کن لعنتی !!
ـ فقط چند دقیقه دهنتو ببند وگر...
+ وگرنه چی ؟
زن با دیدن مهدا به او احترام گذاشت و گفت :
جناب سروان
مهدا اینبار فریاد کشید و گفت :
وگرنه چی ؟
ـ خااان...م....من
ـ گفتم وگرنه چی ؟
هانا : ولش کن حالا یه زری زد
مهدا : شما هم لطفا مودب باشین
خانم احمد پور ؟
ـ بله قربان
ـ خانم ببرید پیش سرگرد بگید سروان رضوانی گفت ، دو روز بازداشت
ـ اما قربان من که چیزی نگفت...
مهدا بی توجه به حرف او رو به امیر گفت :
آقای رسولی ؟
ـ بله
ـ با خانم جاوید منتظر باشید .
هانا با شنیدن اسم رسولی برگشت و به سربازی که همرایش میکرد چشم دوخت .
بعد از ۴ ، ۵ سال امیر را میدید اما ظاهر امیر آنقدر تغییر کرده بود که نتواند او را بشناسد .
به چشمش آشنا آمد که با صدای امیر به خودش آمد
لحظه ای که معطل ماند درحال داد و بیداد بر سر امیر شد که دستان ظریف و دخترانه ای را روی شانه اش حس کرد به سمتش برگشت و نگاهش کرد به معنای اینکه ،
هان ؟ چته ؟
ولی او با آرامش و صلابتی که در صدای نازکش موج میزد رو به امیر گفت : شما میتونید تشریف ببرید
و روبه هانا ادامه داد : همراه من بیاید .
بدون اینکه مثل اون پلیس های زن دستشو بگیره بکشه خودش منتظر شد باهاش هم قدم بشه .
تقاوت لباسش با بقیه پلیس های زن و اون ذکاوت و زیرکی در مقابل بچه هایی که سعی در کتمان حقیقت داشتن و اعمال شیطان پرستی مهمونی رو انکار میکردن نشان داد و با روش خودش تله ای پهن کرد و به تمام چیز هایی که لازم داشت رسید هانا را حسابی به وحشت انداخت شاید همین ترس باعث رفتار پرخاشگرانه اش شد و رو به مهدا گفت :
ــ هی تو کلاغ سیاه ؟ می خوای ببری منو ارشاد کنی ؟ یا ببری زندان ؟ خوب گوشاتو باز کن من نه مشروب خوردم نه خون خواری کردم نه با شیطون پرستا گشتم من خودم یه پا شیطونم ، البته خوشحال نشو من خدای شما هم قبول ندارم من فقط فکر میکردم یه پارتی معمولیه ....
با آرامشی که دیوونه اش میکرد گفت : تموم شد ؟
ــ بله
ــ خیلی خب ، بریم .
ــ هوی کجا بریم یه ساعته دارم برات فک میزنم میگی بریم ؟
ادامه دارد ...
📕محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : ف_میم
🍃 قسمت_صد_سی_نهم
سربازی جلو آمد به مهدا احترام گذاشت و گفت :
سروان ؟ جناب سرهنگ گفتن برید اتاقشون این خانوم هم برن بازداشتگاه .
هانا خواست به سرباز حمله لفظی کند که سریع رو بهش گفت :
لازم نیست ، راهنماییشون کنید اتاق من با سرهنگ صحبت کنم .
راهنمایی شون ؟ تا حالا کسی اینقدر به هانا احترام نذاشته بود با خودش گفت :
" خیلی هم دختر بدی نیست شاید نباید این طوری وحشی بازی در میاوردم ، چهره ی دلنشین و جذابی داره چشم درشت و خاکستری ، صورت گرد و پوست فوق العاده صاف و سفید که هر کس ببینه باورش نمی شد کاملا بدون آرایشه ، قد متوسط و خیلی خوش تراش .
اگر آبروهاشو که فقط بالاشو چیده بود بر میداشت خیلی خوشکل ترش میکرد هر چند همین الانش هم زیبا بود مطمئن بودم اگه توی پارتی کارن شرکت میکرد همه ی پسرا بهش پیشنهاد رقص میدادن ."
با صدای مهدا دست از آنلایزش برداشت و با حرفی که زد حسابی شکه شد ، با صدای آرام که فقط هانا بشنود گفت : اگر بازرسی چهره ی من تموم شده بفرمایید .
سرباز : اما خانم ...
ــ آخرین دستوری که از مافوقت گرفتی چی بوده ؟
اینقدر محکم این جمله رو ادا کرد که هانا چموش هم حساب برد .
همراه امیر به اتاقی که برای مهدا در نظر گرفته بودند ، رفتند که امیر آرام گفت :
خیلی خوش شانسی امشب سروان رضوانی اینجاست ، وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرت میومد تا الان برای اینکه بی گناهیت ثابت کنه جلوی پادگان ایستاده .
ــ چرا این کارو میکنه ؟ چرا لباسش با بقیه فرق داره ؟
ــ کلا منشش همینه ، چون پاسدار اطلاعات سپاهه برای پرونده هایی که خیلی خفن باشه ، سر و کله اینا پیدا میشه ، همین خانم منو چندبار نجات داده
این رو بهت گفتم هرچند برام بد میشه ولی گفتم تا با طناب این فرشته خودتو نجات بدی
ولی حواست باشه خیلی تیزه سرش کلاه بذاری یا چموش بازی در بیاری بد میشه واست !
ــ به نظر خیلی بچه میاد
ــ ۲۱ سالشه .
با دهن باز سرباز رو نگاه کرد که گفت : برو داخل خواهر هیراد .
هانا نمی دانست چرا او از کجا میشناختش ؟!
به سوال ذهنش پاسخ داد و گفت :
از اینجا خلاص شدی به هیراد بگو امیر رسولی خودش شناسنامه ام میذاره کف دستت .
یادتت رفته هانا ؟
ادامه دارد
هدایت شده از مطلع عشق
قسمت اول داستان #قبله_ی_من 👇
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/5713
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/4512
قسمت اول داستان واقعی "فنجانی چای با خدا"👆
خاطرات یک عضو گروهک داعش
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/4323
ابتدای داستان واقعی #تمام_زندگی_من
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/3852
ابتدای داستان #مردی_درآینه
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/3577
ابتدای داستان #سرزمین_زیبای_من
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/3333
ابتدای داستان #مبارزه_بادشمنان_خدا
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/2669
ابتدای داستان واقعی #نسل_سوخته
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/1960
ابتدای داستان #اورا
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/1752
ابتدای داستان #مدافع_عشق
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/1600
ابتدای داستان #مقتدا
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/1155
ابتدای داستان واقعی #طلبه_شهید_سید_علی_حسینی
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/42
داستان واقعی #دخترشینا
قسمت اول داستان فراراز جهنم 👇
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/5108
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال
شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی
یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج
دوشنبه ، پنجشنبه : حجاب وعفاف
داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها
استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/10724
قسمت اول محافظ عاشق من👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/10242
قسمت اول رنج مقدس👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/10024
قسمت اول خشت اول👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/9942
قسمت اول دایرکتی ها👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/9296
قسمت اول چیک چیک عشق👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/9091
قسمت اول سو من سه👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/9006
قسمت اول و آنکه دیرتر آمد👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/8818
دمشق شهر عشق👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/8644
از سفیر ابلیس تا سفیر پاکی👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/8462
مثل هیچکس👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/8431
نامزد شهادت👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/8194
بسوزه پدر عاشقی👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/6867
جان شیعه اهل سنت👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/6254
عسل👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/6165
ابلیس درون تا نور خدا👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/6137
بیداری👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/6114
معجزه👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/5713
قبله ی من👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/5688
سلام بر یحیی 👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/5513
از سوریه تا منا 👆
https://eitaa.com/Mattla_eshgh/5423
خاطرات شهید مهدی خراسانی 👆
مطلع عشق
#فایل_صوتي_امام_زمان ۲۱ 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣چقدربه فکر حجت زنده خدا درزمین ،هستی؟ ❣چقدر برای اما
پستهای روز سه شنبه(امام زمان و ظهور)👆
روز چهرشنبه( #حجاب_و_عفاف )👇
#عفافگرایی
#حجاب_در_آثار_ادبی
📝دکتر طاهره چالدره در پژوهشی علمی با عنوان "حجاب در آیینۀ شعر معاصر" به تحلیل #حجاب در آثار ادبی پرداخته است.
🔺آثار ادبی، بیانکنندۀ شرایط جامعهای هستند که در آن خلق شدهاند. بررسی و تحلیل این آثار، فضای حاکم بر زمانه و محیطی که اثر در آن تبلور یافته را نشان میدهد.
🔺حجاب و پوشش علاوه بر اینکه #حکم_الهی است، یک مسألۀ اجتماعی و فرهنگی نیز میباشد که در ادبیات، بهویژه سرودههای شاعران معاصر مطرح شده است.
🔺مقالۀ حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی و استفاده از مستندات کتابخانهای، نخست اشعار شاعران معاصر مدافع و مخالف حجاب را بررسی کرده سپس #دلایل مطرح شده در سرودههای ایشان را تبیین نموده است.
🔶شاعران #مدافع_حجاب معتقدند که حجاب دستور #دین_اسلام است و مانع پیشرفت و علمآموزی زنان نیست و مرد غیور مدافع حجاب و عفت است؛
🔷اما شاعران #مخالف_حجاب، بر این باورند که وجوب حجاب در دین اسلام نیست. حجاب مانع پیشرفت و کسب دانش است و تأثیری هم بر #عفت زن ندارد.
🔶شاعران بسیاری از جمله نسیم شمال، نطنزی طباطبایی، اسماعیل دهقان، امیری فیروزکوهی، نوری تویسرکانی و ... برای ترویج و گسترش فرهنگ عفاف و حجاب قلمفرسایی کردهاند.
🔷از دیگر سو، شاعرانی چون ملک الشعرای بهار، ابوالقاسم لاهوتی، عارف قزوینی، میرزادۀ عشقی، شهریار، پروین اعتصامی و ... با کشف حجاب موافق بودند.
📌لازم به ذکر است که حجاب و پوشش عرف زمانه این گروه از شاعران را نیز باید درنظر گرفت که گاه تلقی بر عدم حضور زن در اجتماع بوده است.
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#افزایش_ظرفیت_روحی 25 🔶 مثلا یکی از مواردی که موجب میشه ادم قدرتش در مقابل گناه کم بشه اینه که یه
#افزایش_ظرفیت_روحی 26
ازدواج، دوری از راحت طلبی
🔶 یکی از وجوه راحت طلبی در "ازدواج نکردن و دیر ازدواج کردن" هست.
💢 آدمی که راحت طلب باشه تا بهش میگی ازدواج کن میگه ول کن بابا! حال داری دنبال درد سر بگردی؟!فعلا بذار خوش بگذرونیم!🥳
⭕️ تفکر غربی هم که دیگه به کمک این راحت طلبی اومده و با مشغول کردن جوانان به شبکه های اجتماعی، روحیات اون ها رو بسیار محافظه کارانه قرار داده.
💢 طرف 25 سالش شده هنوز میترسه حرف ازدواج رو پیش بکشه! شدیدا فرار میکنه از ریسک کردن!
هنوز مامانش باید رختخوابش رو جمع کنه!
هنوز غذا رو باید سر سفره براش آماده بذارن تا بیاد لطف کنه و میل کنه!
😒
💢 واقعا اگه کسی از کودکی به فکر مبارزه با راحت طلبی نباشه عاقبتش همین میشه و به جای حل مشکلات جامعه، خودش یه مشکل بزرگ برای جامعه خواهد بود!
⭕️ البته ازدواج نکردن ممکنه عوامل دیگه ای مثل فقر و بیکاری داشته باشه که در جای خودش صحبت میکنیم
👈🏼 اما اگه کسی احساس میکنه "صرفا به خاطر راحت طلبی" سراغ ازدواج نمیره، باید بزنه توی گوش راحت طلبی و زمینه های ازدواجش رو فراهم کنه.
#مبارزه_با_راحت_طلبی
❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عفافگرایی
🎬#نقدی_بر_صداوسیما_جهت_نمایش_نرمش_بانوان
#مطالبه_گری
🔷#صداوسیما در طول سالهای اخیر، پیشرفتهای کمی و کیفی قابل توجهی داشته است؛ اما در برخی موضوعات، شاهد #تساهل هایی بودهایم که از آن جمله، میتوان به پخش نرمشها و حرکات ورزشی بانوان اشاره کرد.
🔶روزگاری سهم ورزش زنان در #رسانه_ملی، پوشش اخبار این مسابقات بود که هنگام پخش آن، تصاویر ورزش مردان پخش میشد؛ سپس تصاویر ورزش زنان نیز پخش شد و این روند به گونهای پیش رفت که امروز، شاهد پخش مستقیم انواع ورزشها و همچنین نرمشهای بانوان هستیم.
💥متأسفانه به نظر میرسد مسئولان ذیربط، بیش از آنکه جانب #آموزه_های_فقهی و دینی را در زمینه #عفاف_بانوان داشته باشند، به دنبال #انطباق و همراهی هرچه بیشتر با رسانههای بیگانه هستند و این است که روزبهروز شاهد برخی صحنههای غیرمنطبق با #حداقلهای_شرعی هستیم!
♨️ اذعان داریم که در اصل #ورزش_زنان، ایرادی وجود ندارد؛ اما سؤال اصلی اینجاست که با توجه به ضرورت حفظ #عفت و #حیا در زنان، چگونه این امر با پخش حرکات اینچنینی از تلوزیون محقق میشود؟!
📛آیا #حجاب و پوشش مو و بدن، مجوز کافی را برای انجام هرگونه رفتار فراهم میکند؟!؟ آیا پخش اینگونه حرکات از تلوزیون، نمیتواند مصداق تبرّج، #خودنمایی و #جلوه_گری باشد که زنان در #قرآن_کریم، از آن منع شدهاند؟!
🔥متأسفانه در برنامههای ورزشی اخیر صداوسیما، ازجمله برنامه جام برتر که از شبکه امید پخش شده است، به حداقل حجاب بانوان اکتفا شده و سایر آیتمهای #عفاف، به کلی نادیده گرفته شده است.
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🍃یکی بهم گفته بود داداش رضا من خواستگار ندارم… میخوام چادرمو بذارم کنار تا برام خواستگار بیاد…آخه دو
🍃باور کن اگه تشنه تغییر باشی زمین و آسمونو به هم میدوزی و اصلا به حرف هیچکس جز خدای درونت گوش نمیدی.
چقدر خوبه بخاطر حجاب واست حق الناس ننویسن…
تو کف گذاشتن چند تا پسر افتخار نداره.
بعضی ها میگن رضا ؟ پس چرا تو خارج و اروپا کسی چشم چرونی نمیکنه ؟
چرا دخترا لختم بیای بیرون کسی نگاشون نمیکنن ؟
دلیلش اینه :
تا خودت شیطون باشی …شیطون باهات کاری نداره…شیطون سمت کسی میره که میخواد شیطون نباشه…در ضمن ؟
اونجا چشما هرزست.معلومه عادی میشه …تازه ؟ تو از کجا میدونی چشم چرونی نیست.
عمومشون به پوچی میرسن.نرفتی که ببینی که…
آواز دهل از دور خوش است.
بعله !
ولی بچه ها…
در کل مخاطب این حرفا کمتر از ده نفر بودن…
اصلا دنبال تغییر همه نیستم.
درود بر هر دختری که سمت حجاب برتر میره و حضرت زهرارو از خودش خشنود میکنه.
ان شاءالله یه پسر خوب مذهبی سمتت بیاد تا با هم عاشقانه های مذهبی رو تجربه کنید …
میدونی که ؟مذهبی ها عاشق ترن..غیر مذهبی ها بعد ازدواج از هم سرد میشن…چون عشقشون زمینی هستش…وقتی عشق به همسرت برای خدا باشه…پاش میمونی…
#داداش_رضا
#حجاب_برتر #چادر
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق درایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق در تلگرام 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA