eitaa logo
[نگاه ِ تو]
271 دنبال‌کننده
436 عکس
43 ویدیو
3 فایل
‌ من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ برای معاشرت: @MoHoKh ‌ ‌صفحه اینستاگرام: @fatemehakhtari14‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ بالاخره آمدم؛ و شما مثل همیشه آغوش باز کردی برایم. بی‌آنکه بی‌وفایی‌ام را پیش چشمم بیاوری. بی‌آنکه روبرگردانی از این عاشق پُرمدعای توخالی. من مثل همان روزهای قدیمی، در خود مچاله شدم و زیر چادرتان جا شدم. به عادت همیشه، دست کشیدم به "یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه" روی ضریح و دست تبرک شده‌ام را کشیدم به چشم‌ها، به گوش‌ها، و به قلبم. ‌ دوست داشتم روز قشنگ میلادتان یا روز تولد خودم بیایم اما شما دوست داشتید روز شهادت مادرتان صدایم کنید. حرم شما، خانه امن من است. خودتان می‌دانید هر جای این کره خاکی که بروم، باز هم کبوتر جَلد حرم شمایم. یک کبوترِ سیاه که دلش بدجور پیش شما گیر است خانم‌جان. @Negahe_To
‌ ‌‌نشستم پایین قبر مادربزرگم. کنارم نشست. دست گذاشتم روی سنگ قبر. همانطور که سرش پایین بود، نگاه کرد به دستم. دست کوچکش را جوری روی سنگ قبر گذاشت که انگشت شستش روی سنگ نباشد. سرش را بلند کرد. نگاه کرد به چشم‌هایم. نگران بود نکند گریه کنم. بغض را قورت دادم و با چشم‌هایم خندیدم. لب‌هایش به خنده باز شد و سرش را پایین انداخت. دو ثانیه بعد دوباره نگاهم کرد. این بار به لب‌هایم که داشت بی‌صدا تکان می‌خورد. «خاله داری چی میگی؟» گفتم: «قرآن می‌خونم، می‌خوای بلند بخونم با هم بخونیم؟» به نشانه رضایت سر تکان داد و بلافاصله گفت: «من بلدم صلوات بفرستما». بوسیدمش. با هم صلوات فرستادیم. @Negahe_To
‌ ‌ ‌عقل با دل روبرو شد، صبحِ دلتنگی بخیر عقل برمی‌گشت راهی را که دل پیموده بود! ‌ ‌🌱 اولین شنبه زمستون‌تون و ۲۷۸امین روز سال‌تون با صفت "یا ستّار" به خیر و سلامتی و برکت باشه رفقا😍 پ.ن. کاش امروز یکوچولو از خدا یاد بگیریم و سعی کنیم پوشاننده عیب‌های هم باشیم🌻 @Negahe_To
SAMY YVSF - WORRY ENDS - (Music-Pars).mp3
1M
‌ ‌🎼 Worry ends 🎼 نگرانی تموم میشه! @Negahe_To
‌ ‌ 🎼‌Worry ends ‌ ‌‌Don't be saddened by what you see ‏از آنچه میبینی غمگین نباش By all the lies and treachery ‏از تمام دروغ‌ها و خیانت‌ها Life is cruel but don't worry ‏زندگی بی‌رحم است اما نگران نباش In your heart lies the key ‏در قلب تو کلیدی نهفته است To unwind all the secrets ‏برای گشودن تمام اسراری Of this life we see ‏که در این زندگی میبینیم When you feel you've lost it all ‏وقتی احساس میکنی همه چیز را از دست داده‌ای When you don't know who's your friend or foe ‏وقتی نمیدانی دوست و دشمن تو کیست You wonder why you're so alone ‏از خود میپرسی، که چرا انقدر تنهایی Worry Ends when faith begins ‏نگرانی‌ها پایان می‌یابد هنگامی که ایمان آغاز شود Don't be sad by what you see ‏از آنچه میبینی ناراحت نباش It's true life has its miseries ‏درست است که زندگی سختی‌های خود را دارد But one thing's always worked for me ‏اما یک چیز همیشه برای من کارساز بوده است Worry Ends when faith begins ‏نگرانی‌ها پایان می‌یابد هنگامی که ایمان آغاز شود Don't be saddened by what you see ‏از آنچه میبینی غمگین نباش I know life can be crazy ‏میدانم که زندگی میتواند دیوانه‌وار باشد A showcase of hypocrisy ‏ویترینی از دورویی و ریا In the form of piety ‏در ظاهر تقوا It's just one big mystery ‏تنها یک راز بزرگ وجود دارد For you and me ‏برای تو و من When you feel you've lost it all ‏وقتی احساس میکنی همه چیز را از دست داده‌ای When you don't know who's your friend or foe ‏وقتی نمیدانی دوست و دشمن تو کیست You wonder why you're so alone ‏از خود میپرسی، که چرا انقدر تنهایی Worry Ends when faith begins ‏نگرانی‌ها پایان می‌یابد هنگامی که ایمان آغاز شود I found my peace deep within ‏من آرامش خود را در اعماق درونم یافتم Calling inside ‏که از درون صدا می‌زند "Follow what you feel is right" ‏آنچه را احساس میکنی درست است، دنبال کن So trust your heart go ahead ‏پس به قلبت اعتماد کن و پیش برو Don't lose sight ‏بصیرت خود را از دست نده Follow that voice deep inside ‏از صدای اعماق درونت پیروی کن When you feel you've lost it all ‏وقتی احساس میکنی همه چیز را از دست داده‌ای When you don't know who's your friend or foe ‏وقتی نمیدانی دوست و دشمن تو کیست You wonder why you're so alone ‏از خود میپرسی، که چرا انقدر تنهایی؟ Worry Ends when faith begins ‏نگرانی‌ها پایان می‌یابد هنگامی که ایمان آغاز شود If you're weak, it's not a crime ‏اگر تو ضعیف هستی این جرم نیست Don't you know it's a blessing in disguise? ‏آیا نمیدانی که این نعمتی پنهان است؟ To know who's honest, who spreads lies? ‏تا بدانی که چه کسی صادق است و چه کسی دروغگو Worry Ends when faith begins ‏نگرانی ها پایان می‌یابد هنگامی که ایمان آغاز شود Don't be sad by what you see ‏از آنچه میبینی ناراحت نباش It's true life has its miseries ‏درست است که زندگی سختی‌های خود را دارد But one thing's always worked for me ‏اما یک چیز همیشه برای من کارساز بوده است That's Worry Ends when faith begins ‏نگرانی‌ها پایان می‌یابد هنگامی که ایمان آغاز شود🌱 @Negahe_To
‌ ‌۱۴:۳۰ دو تماس بی‌پاسخ از نامه‌رسان پست روی گوشی بود. سر کلاس بودم که زنگ زده بود. منتظر بسته پستی نبودم. پیامک داده بود که بسته را تحویل همسایه داده. ۲۰:۱۹ یک تماس بی‌پاسخ از مامان داشتم. توی ترافیک اتوبان گیر افتاده بودم. مامان می‌دانست دیر می‌رسم خانه. جای نگرانی نبود. ۲۰:۴۹ مستقیم رفتم در خانه همسایه. کلی وسیله دستم بود. خستگی از بندبند بدنم چکه می‌کرد. بسته پستی هم به وسایل اضافه شد. اسم رفیق عزیزم را روی بسته دیدم. به چه مناسبتی برایم بسته پست کرده بود؟ ۲۰:۵۲ رسیدم توی خانه. هر چه دستم بود را یکجا گذاشتم روی زمین. گوشی را چک کردم. منتظر بودم پیامک مامان را ببینم که "کاری نداشتم. استراحت کن فردا زنگ می‌زنم". اما پیام داده بود: "سلام اگه تونستی زنگ بزن من تو مراسم هستم بخاطر همین کارت داشتم". ۲۰:۵۹ لباس‌ها را ریختم روی مبل. چاقو و گوشی را با هم برداشتم. انگشتم را از چپ به راست روی اسم مامان کشیدم و گوشی را گذاشتم بین شانه و گوشم. با چاقو افتادم به جان نوارهای چسب کاغذی روی کارتن. پنجمین بوق که خورد گوشی را برداشت. چسب‌ها باز شده بود اما منگنه بزرگی، لبه‌های کارتن را محکم به هم‌ چفت کرده بود. صدای مامان لابه‌لای مداحی و همهمه جمعیت گم می‌شد. با منگنه کلنجار رفتم. "یه مراسم برای ... گرفته بودن ما رو هم دعوت کردن بیاییم". چرا باز نمی‌شد؟ گوشی را گذاشتم روی پایم و زدم روی بلندگو. "فاطمه، اینجا خیلی حال و هواش خوبه". دو دستم را گرفتم دو طرف لبه کارتن و با تمام قدرت کشیدم. "یکم پیش شماره کارت واریز مستقیم برای حرم امام علی، امام حسین و حضرت عباس رو دادن". بالاخره باز شد. کتاب کهکشان نیستی را با یک متن پُر از حال خوب، از توی کارتن درآوردم. "اونجا یدفعه یادت افتادم. برا همین بت زنگ زدم". زیر کتاب، یک جعبه شیرینی بود و یک بسته کوچک. بسته را باز کردم. "جواب تلفن ندادی خودم از طرفت برای حرم امام حسین پول واریز کردم". کنار مهر و تسبیح تربت، نوشته بود هنیئا لِزُوارِ الحسین... @Negahe_To
هدایت شده از سِدگراف
و این قشنگ‌ترین تعریف از دوست داشتن بود :)❤️ @sedgraph
‌ ‌ بعد از خواندنش، حبیبه جعفریان را که در جمع رفقایم، "حبیبه‌ی دل‌ها" صدایش می‌کنیم، خیلی بیشتر دوست دارم! واقعا اگر نوشتن نبود، چگونه می‌فهمیدیم قلب‌ها و رنج‌هایمان اینقدر آشنا و به هم نزدیک است؟ پ.ن. سنگین بودن نوشتار بعضی روایت‌ها ممکن است اذیت کننده باشد. با آرامش، دست اندازها را رد کنید و ادامه دهید! @Negahe_To