eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.7هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔پرسش ❓آیا راست است که پیامبر در نماز های خود سهو می کرده است یا نماز صبح را خواب می مانده است❕❕ 💠پاسخ💠 👌اهل سنت معتقدند که پیامبر گرامی گرفتار سهو و نسیان می شده است و در نمازش خلل وارد می شده یا احیانا نمازش قضا می شده است. 🔶ابو داود از عمران بن حصین روایت می کند ؛ « پیامبر در سفر نماز صبح را خواب ماندند و زمانی برخاستند که آفتاب زده بود .پیامبر بلال را امر کرد که اذان بگوید و آنان وضو گرفتند و نماز را به جماعت خواندند» 📚سنن ابی داود ج1 ص224 🔶مسلم نقل می کند که ابوهریره می گفت : « پیامبر با ما نماز چهار رکعتی را از روی سهو دو رکعتی می خواند » 📚صحیح مسلم ج1 ص403 👌ومی گوید: « پیامبر نماز ظهر را دو رکعتی خواند . مردی از بنی سلیم به نزد پیامبر رفت و گفت آیا نماز را شکسته خواندی یا فراموش کردی !!» 📚همان مدرک ص404 🗯بخاری نیز نقل می کند که ابوهریره می گفت: « پیامبر نماز ظهر را دو رکعتی به جا آورد و پس از آن دو سجده سهو به جا آورد» 📚صحیح بخاری ج2 ص67 👌این که پیامبر گرامی در نماز سهو می کردند یا نماز صبحشان قضا می شده است در روایات شیعه نیز مورد اشاره قرار گرفته است؛ 📚بحار الانوار ج17 ص100 به بعد ❗️حال توجه به نکاتی لازم است؛ 1⃣اگر پیامبران و امامان در موضوعات و احکام و عبادات دچار سهو و نسیان و فراموشی شوند طبیعی است که اعتماد مردم نسبت به سخنان آنان سلب می شود زیرا در هر سخن و رفتار آنان احتمال سهو و نسیان داده می شود . ❕بنابراین مردم با سخنان آنان هدایت نمی شوند و غرض از ارسال آنان که هدایت مردم بود لغو می شود و چنین چیزی نیز بر خداوند حکیم محال است . 🔶لذا باید انان از تمامی سهو ها و نسیان ها معصوم و مصون باشد تا نقض غرض و عدم هدایت مردم لازم نیاید. 2⃣امام علی علیه السلام در وصف هدایتگران الهی فرمود: «انان معصوم هستند از تمام گناهان صغیره و کبیره و در جواب دادن خطا نمی کنند و هیچ گاه دچار سهو و نسیان نمی شوند» 📚بحار الانوار ج25 ص351 🔶پیامبر گرامی فرمود: «سهو و نسیان برای شما است و ما گرفتار سهو و نسیان نمی شویم» 📚بحار الانوار ج17 ص111 ❗️در روایات فراوانی آمده است که هدایتگران الهی همواره از طرف خداوند و فرشتگان و روح القدس تایید و یاری می شوند و چنین افرادی هیچ گاه دچار سهو و خطا نمی شوند 📚بحار الانوار ج25 ص47 باب3 🔶امام صادق علیه السلام فرمود: « پیامبر هیچ گاه سجده سهو به جا نیاورد ( زیرا در نماز گرفتار سهو و نسیان نمی شد) » 📚التهذیب ج2 ص350 3⃣بزرگان از علمای شیعه هم سهو و نسیان بر پیامبر گرامی را مردود دانسته اند. ❕شیخ مفید می گوید: « احادیثی که دلالت بر سهو پیامبر می کند اخبار آحادی است که موجب علم و عمل نمی شود» 📚التنبیه بالمعلوم من البرهان ص7 🔷علامه حلی می گوید: « اخباری که دلالت بر سهو پیامبر می کند نزد ما شیعیان باطل است زیرا پیامبر معصوم است و سهو نمی کند» 📚تذکره الفقهاء ج1 ص130 4⃣احادیثی که در کتب اهل سنت مبنی بر سهو و نسیان پیامبر نقل شده است نزد ما مردود و جعلی تلقی می شود . 👌روایاتی هم که در کتب ما مبنی بر سهو النبی وارد شده است چون موافق با روایات اهل سنت است ، از روی تقیه صادر شده است و اعتبار ندارد. ❗️شیخ حر عاملی چنین می گوید: « احادیثی که دلالت بر سهو پیامبر می کند حمل می شود بر تقیه چنان که شیخ طوسی به این نکته اشاره کرده است زیرا ادله زیاد عقلی و نقلی حاکم است که پیامبر به صورت مطلق گرفتار سهو و نسیان نمی شود » 📚وسائل الشیعه ج8 ص199 📝پرسمان اعتقادی https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔آیا این پیام که یک ضد دین به همراه کلیپ آقای برایم فرستاده صحیح است ❗️« آخوند قرائتی : 《غلمان هایی که در قرآن به آنها اشاره شده؛ پسر بچه های کفار هستند که در بهشت، محکوم به سرویس دادن اند؛ چون نه بهشتی اند و نه جهنمی!!!》 💠💠 👌خداوند نعمت‏ها را بر اهل بهشت تمام كرده است، و همه چيز به آنها داده، و از جمله پذيرائى‏ کنندگان خدمتكارانى است كه از آنها به عالى‏ترين كيفيت پذيرائى مى‏كنند. ❕حسن ظاهر، و لطف باطن آنها، و خَلْق و خُلق نيكوى آنان، چنان بهشتيان را مجذوب خود مى‏سازد كه همه درد و رنج‏هايى را كه در دنيا در مسير اطاعت حق ديدند و كشيدند مى‏كنند. ❕در يك مورد از آنها تعبير به «غِلْمان» كرده است مى‏فرمايد: «وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَانَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ» «برگرداگرد آنها نوجوانانى براى (خدمت) آنان گردش مى‏كنند كه همچون مرواريدهاى در صدفند» (طور 24). 👌و می فرماید ؛«يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ- بِاكْوابٍ وَابارِيقَ- وَ كَأسٍ مِنْ مَعينٍ»: «پيوسته در اطراف آنها نوجوانانى جاودانى در طراوت و شكوه باقدحها و كوزه‏ها و جام‏هايى از نهرهاى جارى بهشتى مى‏گردند» (واقعه 17 و 18). 👌و می فرماید ؛ «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ اذا رَأَيْتَهُمْ حِسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً: «و بر گرد آنها نوجوانانى جاودانى (براى پذيرائى) مى‏گردند كه وقتى آنها را ببينى گمان مى‏كنى مرواريد پراكنده‏ اند» (انسان 19) ❕برخی از بر پایه روایتی می گویند که منظور از اين نوجوانان بهشتى ، اطفال مشركان و فاقد حسنات هستند كه خدا هرگز آنها را به خاطر پدرانشان مجازات نمى‏ كند، بلكه به صورت‏ خدمتگزارانى در بهشت از مؤمنان پذيرائى مى‏كنند، و از اين پذيرائى كردن غرق سرورند. 📚بحار الانوار ج5 ص291 ❕اما اين احتمال است و روايتى كه در اين زمينه نقل شده روايت مرسله ‏و بدون سندی است که قابل استدلال نمی باشد . 📚پیام قرآن ج6 ص207 👌تفسیر بهتر آن است که بگوییم آنها هستند بهشتى كه خداوند مخصوصا آنان را براى اين هدف آفريده است. 📚تفسیر نمونه ج23 ص212 ❕اما در رابطه با این که تکلیف فرزندان نابالغ کفار در روز قیامت چه می شود در روایتی از عبد الله بن سلام نقل شده است که می گوید ؛ « از پيامبر خدا پرسيدم و گفتم: مرا آگاه ساز كه آيا خداوند عز و جل بى‏ دليل، مردمى را كيفر مى‏ دهد ، فرمود: «پناه بر خدا! [چنين نيست‏]». گفتم: پس فرزندان ، آيا در بهشت‏ اند، يا دوزخ؟ ❕فرمود: «خداوند تبارك و تعالى [نسبت به مهربانى‏] به آنان سزاوارتر است. هر گاه روز رستاخيز شد و خداوند عز و جل مردمان را براى داورى گرد آورد، فرزندان مشركان را مى‏آورد و به آنان مى‏فرمايد: بندگان و كنيزان من! پروردگار شما كيست؟ و آيين و اعمال شما چيست؟ 👌مى‏گويند: خدايا! پروردگار ما! تو ما را آفريدى و ما چيزى را نيافريده‏ ايم، و تو ما را ميراندى و ما چيزى را نميرانده ‏ايم، و براى ما زبانى كه بِدان سخن بگوييم و گوشى كه بِدان بشنويم و كتابى كه آن را كنيم و فرستاده‏ اى كه از او پيروى نماييم، قرار ندادى و البتّه ما، جز آنچه تو به ما آموخته‏ اى، دانشى نداريم. 👌خداوند عز و جل به آنان مى ‏فرمايد: بندگان و كنيزان من! آيا اگر شما را به كارى فرمان دهم، آن را انجام مى‏ دهيد؟ مى‏گويند: گوش به فرمان توييم، اى پروردگار ما. ❕آن گاه خداوند عز و جل به آتشى كه به آن، فَلَق گفته مى‏شود و سخت‏ترين كيفر در جهنّم است، فرمان مى‏دهد و آن از جايگاه خود به صورت سياه و تاريك همراه با ‏ها و زنجيرها بيرون مى‏آيد. 👌سپس خداوند تبارك و تعالى كودكان مشركان را فرمان مى‏دهد كه خودشان را در اين آتش بيفكنند. هر كه در دانش خداوند عز و جل پيشينه نيك‏بختى داشته باشد، خود را در آن مى‏ افكند؛ ولى آن آتش براى او سرد و سلامت مى ‏شود، همچنان كه براى ابراهيم عليه السلام شد، و هر كه در دانش خداوند عز و جل پيشينه تيره‏ بختى داشته باشد، خوددارى مى‏ كند و خود را در آن آتش نمى‏ افكند. آن گاه خداوند تبارك و تعالى به آتش فرمان مى ‏دهد و آتش، او را به خاطر اين كه فرمان خدا را ترك كرده و از وارد شدن در آن خوددارى نموده است، مى ‏بلعد. پس به دنبال ، در جهنّم خواهد بود» 📚توحید صدوق ص390 📚بحار الانوار ج5 ص291 👌در نقل دیگری آمده است که خداوند می فرماید ؛ « من شما را رو در رو فرمان دادم و مرا اطاعت نكرديد. چه مى‏كرديد اگر فرستاده‏ اى را از غيب برايتان مى‏فرستادم؟». 📚الکافی ج3 ص248 ❕در گذشته تر پیرامون این قضیه بحث کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2112 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❓پرسش ❔آیا از دید شما مسلمین اکثریت مردم جهان چون اسلام را قبول نکرده اند اهل جهنم هستند و آتش جهنم منتظر آنان است .❗️ ❓آیا چنین آیینی که معتقد است اکثریت مردم در آتش می سوزند آیین خوبی است❕ 💠پاسخ💠 👌در این شکی نیست که در زمان کنونی یگانه آیینی که مورد قبول و پسند خداوند می باشد تنها آیین اسلام است. 🔶خداوند می فرماید: «هرکس جز اسلام آیینی برای خود انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد واو در آخرت از زیانکاران است» 🔷 ال عمران 85 🔷ومی فرماید: « دین در نزد خدا اسلام است» 🔷 ال عمران 19 👌امیر مومنان فرمود: "کسی که جز اسلام آیینی را برگزیند شقاوت و بدبختی دامن اورا خواهد گرفت، دستگیره ایمانش از هم گسسته، سقوط او شدید وسر انجام اندوهی طولانی وعذابی مهلک خواهد داشت» 📚نهج البلاغه،خطبه 161 👌بنابراین همگان موظف هستند که تن به آیین اسلام داده و از آیین خود دست بر دارند و اگر عمدا و از روی تعصب و دشمنی ، با اسلام مخالفت کنند شکی نیست که مشمول عذاب خواهند شد . 👌اما باید توجه کرد که هم اکنون بیشتر مردم جهان در عدم پذیرش اسلام مقصر نبوده و مصداق مستضعف می باشند که مشمول لطف الهی واقع می شوند. 🔶خداوند می فرماید: « مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که به راستی تحت فشار قرار گرفته اند و مستضعف بوده اند که نه چاره ای دارند و نه راهی ( برای نجات از محیط آلوده ) می یابند .آنها ممکن است که خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفو کننده و آمرزنده است» 🔷نسائ 98 - 99 👌در تفسیر نمونه چنین آمده است: « از بررسی آیات قرآن و روایات استفاده می شود افرادی که از نظر فکری یا بدنی و یا اقتصادی آن چنان ضعیف باشند که قادر به شناسایی حق از باطل نشوند و یا اینکه با تشخیص عقیده صحیح بر اثر ناتوانی جسمی یا ضعف مالی و یا محدودیت هایی که محیط بر آنها تحمیل کرده قادر به انجام وظائف و تدین به دین حق نباشند مستضعف هستند» 📚تفسیر نمونه ج4 ص87 👌با توجه به تعریف بالا روشن می شود که بیشتر مردم جهان را مستضعفین تشکیل می دهند زیرا بیشتر آنان در محیط هایی قرار گرفته اند که یا اسلام به آنها نرسیده است و یا اگر هم خبر اسلام به آنها رسیده با توجه به تبلیغاتی که بر علیه اسلام میشود به هیچ عنوان اسلام به عنوان یک آیین سالم به آنان معرفی نشده است. 👌تکلیف این گونه افراد روشن است؛ 1⃣اگر چه به اسلام ایمان نیاورده اند اما انسان هایی هستند که اهل انجام اعمال خیر و کمک به دیگران بوده و از انجام کارهای زشت و پلید مطابق فطرتشان دوری می کنند .این گونه افراد وارد بهشت می شوند. 🔷 امام باقر در مورد این گونه مستضعفان که اهل انجام اعمال نیک بوده اند فرمود: « خداوند در برزخ آنان را مشمول لطف و نعمات بهشتی می کند تا روز قیامت» 📚تفسیر قمی ج2 ص260 📚الکافی ج3 ص246 👌ودر روز قیامت نیز به بهشت می روند چنان که امام صادق فرمود: «مستضعفین به سبب انجام اعمال حسنه و دوری از کارهای زشت وارد بهشت می شوند» 📚معانی الاخبار ، صدوق ، ص201 2⃣اما دسته دوم از مستضعفان که اهل انجام اعمال خیر و نیک نبوده اند و احیانا گرفتار برخی از کارهای زشت نیز می شده اند؛ ❗️برزخ آنان همانند خواب می گذرد و انان چیزی احساس نمی کنند نه مشمول نعمت می شوند و نه گرفتار عقاب ؛ 🔷چنان که امام باقر فرمود: « آنها به حال خود رها می شوند» 📚بحار الانوار ج6 ص235 👌خداوند نیز می گوید روز قیامت آنان می گویند جز لحظه ای در عالم برزخ توقف نکرده اند ( زیرا چیزی را احساس نکرده اند) 🔷روم 55 ❗️و زمانی که قیامت بر پا شود خداوند فرشته ای را به سوی آنان مبعوث می کند همانند آنکه در دنیا برای مردم پیامبرانی را مبعوث ساخت تا حجت را بر آنان تمام کند. 🔶 آن فرشته آنان را دعوت به ایمان به خدا و اطاعت از او می کند و آنان را آزادانه به سوی او فرا می خواند . اگر ایمان آوردند اهل نجات بوده و الا اگر کفر و عصیان پیشه کنند از نجات دور می باشند. 📚الکافی ج3 ص248 📚الفصول المهمه ، حر عاملی، ج1 ص278 باب 56 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
⁉️سوال پس از شهادت حسین علیه السلام چه اتفاقاتی در عالم افتاد لطفا از کتب اهل سنت نشان دهید چون می خواهم در برابر انان احتجاج کنم تا بفهمند مصیبت حسین بسیار بزرگ بوده 💭پاسخ: 1⃣برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر: ❗️طبرای و دیگران از علمای اهل سنت روایت می کنند که عیسی بن حارث کندی می گوید: "هنگامی که حسین را شهید کردند تا هفت روز می دیدیم که برخی ستارگان با یکدیگر برخورد می کنند" 📚المعجم الکبیر ج3 ص114 📚تهذیب الکمال ج6 ص433 2⃣دیوارهای خونین پس از طلوع افتاب: ❗️طبری در تاریخ خود نقل می کند: "پس از شهادت حسین به مدت دو یا سه ماه از زمان طلوع خورشید تا بالا امدن افتاب گویی دیوارها به خون آغشته بودند" 📚تاریخ طبری ج3 ص300 📚انساب الاشراف ج1 ص428 3⃣خونین بودن آسمان : ❗️ابن عساکر و دیگران نقل می کنند: "هنگامی که حسین شهید شد آسمان خون بارید و همچنان دیده می شد که تمام اشیا و اسباب مملو از خون بود و همین باران خون در خراسان و شام و کوفه نیز باریده بود" 📚تاریخ مدینه دمشق ج14 ص229 📚تاریخ الاسلام ج5 ص16 4⃣اشک ریختن آسمان: ❗️ابن سیرین می گوید: "آسمان برای هیچ کس جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی نگریسته است" 📚سیر اعلام النبلای ج3 ص312 📚بغیه الطالب ج6 ص2634 5⃣تاریک شدن دنیا: "خلف بن خلیفه از پدرش نقل می کند: هنگامی که حسین شهید شد آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستارگان آسمان ظاهر شدند و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت" 📚تاریخ مدینه دمشق ج14 ص226 📚تهذیب التهذیب ج2 ص305 6⃣جاری شدن خون تازه از زیر سنگ ها: ❗️زهری می گوید: "در روز شهادت حسین زیر هر سنگی را بر می داشتند از زیر آن خون تازه می جوشید" 📚المعجم الکبیر ج3 ص113 📚دلایل النبوه ج6 ص471 ❗️همینطور: 7⃣جاری شدن خون از دیوار دار الاماره ابن زیاد: 📚تهذیب الکمال ج6 ص434 📚تاریخ مدینه دمشق ج14 ص229 ❗️و اتفاقات عجیب دیگر که همگان نشانه حقانیت امام حسین و بزرگی مصیبت ایشان می باشد که جهت اگاهی بیشتر از مدارک آن در کتب اهل سنت رجوع کنید: 📚فضایل الخمسه ،محقق فیروز ابادی ،ج3 ص292 به بعد https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایادرسته که میگن پیامبر بارها برای امام حسین (ع)گریه کردن.وبرای مظلومیتش درصحرای کربلا اشک ریختن? اگه درسته لطفا منبعشو بهم بدید.اگه از اهل سنت هم داشته باشین ممنون میشم 🗯پاسخ: ❗️این مطلب در منابع متعددی از روایات شیعه و سنی نقل شده است . 💎حاکم نیشابوری از علمای برجسته اهل سنت روایت می کند : ❗️"پیامبر روزی امام حسین را دیدند و شروع کردند به گریه کردن .از ایشان سوال کردند که چرا گریه می کنید؟ 💎ایشان فرمودند: "جبرییل بر من نازل شد و اطلاع داد که بزودی امتم همین فرزندم را شهید می کنند و جبرییل مقداری از تربت او را که به رنگ سرخ در آمده بود به من داد" 📚مستدرک علی الصحیحین ج3 ص176 ❗️حاکم همین مضمون را در ج4 ص398 از کتابش نقل می کند. 💭گریه کردن پیامبر گرامی بر امام حسین را دیگران از علمای اهل سنت نیز نقل کرده اند از جمله: 📚متقی هندی در کنزالعمال ج7 ص106 📚مسند احمد بن حنبل ج3 ص242 📚طبری در ذخایر العقبی ص147 📚هیثمی در مجمع الزواید ج9 ص187 📚ابن حجر در صواعق المحرقه ص115 ❗️و...که جهت اگاهی رجوع فرمایید: 📚فضایل الخمسه ،محقق فیروز آبادی ،ج3 ص272 به بعد ❗️مساله گریه کردن پیامبر گرامی بر امام حسین و خبر دادن جبرییل از شهادت ایشان در منابع متعددی از کتب شیعه نیز ذکر شده است مانند: 📚کامل الزیارات ص146 📚کشف الغمه ج2 ص270 📚الارشاد ج2 ص130 📚اعلام الوری ج1ص428 📚امالی صدوق ص191 📚مناقب ابن شهر اشوب ج2 ص209 ❗️و...که جهت اگاهی بیشتر رجوع کنید به : 📚بحار الانوار ج44 ص223 باب30 ❗️روشن است که ما نیز اگر برای حسین علیه السلام گریه و عزاداری می کنیم به پیامبر گرامی اقتدا کرده ایم همان پیامبری که خداوند در باره او می فرماید: "انچه را رسول خدا برای شما اورده بگیرید و اجرا کنید " 💎حشر 7 ❗️ومی فرماید: "برای شما در سیره پیامبر اسوه نیکویی است ( به او اقتدا کنید)" 💎احزاب21 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
سوال برخی اشکال وارد می کنند که قرآن تحت تاثیر محیط صادر شده ( محیط زدگی) واز جانب خداوند نیست مثلا قران قلب را مرکز تفکر می کند اعراف 179، حج 46 تفکر قدیم این بود که قلب مرکز تعقل است ونمی دانستند که مغز داخل جمجمه مرکز تعقل است نه قلب که یک پمپ ساده عضلانی است .محمد هم این غلط را از محیطش گرفته و به اسم خدا وارد قران کرد ♦️پاسخ 💢در تفسیر شریف نمونه بحثی مطرح شده است به عنوان :« مقصود از قلب در قرآن» ♦️و چنین می آورد: « چرا درک حقایق در قرآن به قلب نسبت داده شده است در حالی که می دانیم قلب مرکز ادراکات نیست بلکه تلمبه ای است برای گردش خون در بدن ؟ ❗️در پاسخ چنین می گوییم : «قلب» در قرآنبه معانى گوناگونى آمده است، از جمله:  1⃣به معنى «عقل و درک»، چنان که در آیه37سوره«ق» مى خوانیم: «اِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»؛ (در این مطالب، تذکر و یادآورى است براى آنان که نیروى عقل و درک داشته باشند).  2⃣ به معنى «روح و جان»، چنان که درسوره«احزاب» آیه10 آمده است: «وَ اِذْ زاغَتِ الاَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ»؛ (هنگامى که چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسیده بود).  3⃣به معنى «مرکز عواطف»، آیه12سوره«انفال» شاهد این معنى است: «سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْب»؛ (به زودى در دل کافران ترس ایجاد مى کنم). ♦️ و در جاى دیگر درسوره«آل عمران» آیه159 مى خوانیم: «فَبِما رَحْمَه مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»؛ (... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى شدند).  💢توضیح این که، در وجود انسان دو مرکز نیرومند به چشم مى خورد:  1 ـ مرکز ادراکات، که همان «مغز و دستگاه اعصاب» است و لذا هنگامى که مطلب فکرى براى ما پیش مى آید، احساس مى کنیم با مغز خویش آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار مى دهیم - اگر چه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزارى براى روح هستند -.   2 ـ مرکز عواطف، که عبارت است از همان «قلبِ» صنوبرى که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسایل عاطفى در مرحله اول، روى همین مرکز اثر مى گذارد، اولین جرقه از قلب شروع مى شود. ما هنگامى که با مصیبتى روبرو مى شویم بالوجدان فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مى کنیم و همچنان وقتى که به مطلب سرورانگیزى بر مى خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس مى کنیم (دقت کنید). ♦️درست است که مرکز اصلى «ادراکات» و «عواطف» همگى روح و روان آدمى است ولى تظاهرات و عکس العمل هاى جسمى آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم، نخستین بار در دستگاه مغز آشکار مى شود، ولى عکس العمل مسایل عاطفى از قبیل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مى گردد، به طورى که به هنگام ایجاد این امور به روشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مى کنیم. ❗️نتیجه این که: اگر در قرآن مسایل عاطفى، به قلب (همین عضو مخصوص) و مسایل عقلى، به قلب (به معنى عقل یا مغز) نسبت داده شده، دلیل آن همان است که گفته شد، و سخنى به گزاف نرفته است. از همه اینها گذشته، قلب به معنى عضو مخصوص نقش مهمى در حیات و بقاى انسان دارد، به طورى که یک لحظه توقف آن با نابودى همراه است. بنابراین چه مانعى دارد که فعالیت هاى فکرى و عاطفى به آن نسبت داده شود. 📚تفسیر نمونه ج1 ص88 به بعد ♦️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔خدا در قرآن کریم فرموده هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری را نیز عفو می کند ( شوری32) ❓در اینجا علت همه مصائب اعمال انسان ذکر شده در صورتیکه در آیات و روایات دیگر عوامل دیگری چون آزمون الهی، ترفیع درجات هم ذکر شده. ❓این تناقض ظاهری رو چگونه بایستی حل کرد؟ ❓مثلا معصومین علیهم السلام که هیچ گاه گناهی مرتکب نشده اند تا بخواهد به این دلیل مصائبی به ایشان وارد شود درحالیکه می بینیم زندگیشان سراسر رنج و سختی بوده..❕ 💠پاسخ💠 🌀خداوند می فرماید: « هر مصیبتی به شما می رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری را نیز عفو می کند» 🔷شوری 30 👌در تفسیر نمونه چنین آمده است؛ ❗️« گرچه ظاهر آیه عام است و همه مصائب را در بر می گیرد ولی مطابق معمول در عمومات استثناهایی وجود دارد مانند مصائب و مشکلاتی که دامنگیر انبیائ و ائمه معصومین می شد که برای ترفیع مقام یا آزمایش آنها بود. 👌وهمچنین مصائبی که گریبان غیر معصومین را می گیرد و جنبه آزمون دارد و یا مصائبی که بر اثر ندانم کاری ها و عدم دقت و مشورت و سهل انگاری ها در امور حاصل می شود که اثر تکوینی اعمال خود انسان است . 🔶جمع میان آیات مختلف و روایات ایجاب می کند که عموم این آیه را تخصیص بزنیم . ❗️از آنجا که مصایب و گرفتاری برای بیشتر افراد جنبه کیفری و کفاره ای دارد آیه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است اما سایر آیات و روایات این عموم را تخصیص زده است و بیان کرده است برخی مصائب برای برخی افراد به سبب شکوفایی استعدادها یا هشدار نسبت به آینده یا آزمون الهی و یا بیداری از غرور و غفلت و مانند آن اتفاق می افتد. 📚تفسیر نمونه ج20 ص441 👌در روایتی آمده است که از امام صادق تفسیر آیه فوق را سوال کردند ایشان فرمودند: ❗️« می دانید که علی و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبی شدند آیا به خاطر اعمالشان بود در حالی که آنها اهل بیت طهارتند و معصوم هستند از گناهان❓ 🔶سپس افزود: « رسول خدا پیوسته توبه می کرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار می نمود بی آنکه گناهی مرتکب شده باشد .خداوند برای اولیائ و دوستانش مصائبی قرار می دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش بگیرند بی آنکه گناهی مرتکب شده باشند» 📚الکافی ج2 ص325 📚قرب الاسناد ص79 📚تفسیر قمی ج2 ص277 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج4 ص827 👌بنابراین امام می فرماید عمومیت آیه مذکور در مورد برخی افراد نظیر انبیا و اولیا تخصیص می خورد . 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
⁉️سوال با این که مى دانیم خداوند رحمان و رحیم است و نسبت به بندگان خود مهربان مى باشد، چرا در منابع اسلامى اعم از قرآن و حدیث وارده شده است که از خدابترسیم ؟ ترس از خداوند دادگر و مهربان چه مفهومى دارد؟ 🗯پاسخ: ❗️مى دانیم ترس بموقع و به صورت منطقى و معقول در وجود انسان یکى از نعمتهاى الهى است؛ زیرا ترس یک «عامل حفاظتى» است که انسان را در برابر بسیارى از خطرات مصون مى دارد؛ اگر انسان از عوامل خطر نمى ترسید، مثلا از درندگان، فرو ریختن سقف خانه هاى لرزان و بیمارى خطرناک نمى هراسید، دیرى نمى پایید که در کام هر خطرى فرو مى رفت و به زودى رشته زندگى او از هم مى گسست. 🔴همین ترس به انسان هشدار مى دهد که به بدن یک جذامى بدون جهت دست نزند، به لب پرتگاه نرود و در برابر خطرات احتمالى به وسایل ایمنى مجهّز گردد. ❗️اگر در این موارد و مشابه آنها ترس از ضرر و خطر در وجود انسان وجود نداشت، گروههای زیادى خیلى زود به کام نیستى کشیده مى شدند. 🗯البتّه ترس در صورتى مایه حفظ و تکامل انسان شمرده مى شود که منطقى و عقلانى باشد؛ یعنى انسان از عواملى که واقعاً خطرناک هستند بترسد ولى بطور مسلّم ترسهاى بى دلیل و غیر منطقى که از آن به «جُبن» تعبیر مى آورند، مایه عقب افتادگى و وسیله شکست و ناکامى است. ❗️ترس بى جهت آن است که انسان بدون دلیل از موضوعى بترسد و یا در موردى که باید به میدان حوادث برود، از آن فرار کند و در تمام صحنه هاى مختلف زندگى جنبه و قیافه منفى به خود بگیرد؛ این گونه ترسها مسلّماً مذموم و بیهوده و مایه عقب افتادگىد انسان است. 🗯اکنون به مساله ترس از خدابرگردیم: 🔴قرآن مجید چنین مى فرماید: «و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى باز دارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست» 📓نازعات 40 و41 ❗️در این آیه به جاى ترس از خدا، ترس از مقام خداقرار داده شده است. اکنون ببینیم مقصود از ترس از «مقام» خداچیست؟ 🗯مقصود همان مقام عدالت و دادگرى اوست؛ ⁉️آیا عدالت خداترس آور و وحشتناک است؟ ❗️ جواب این سوال روشن است؛ آنها که حسابشان پاک است، از عدالت خداوند ترس ندارند؛ امّا آنها که پرونده تاریکى دارند، مسلّماً از عدالت او مى ترسند؛ زیرا اگر خداوند با بندگان بزهکار خود بر اساس عدالت و دادگرى رفتار کند، باید آنان را مطابق پرونده هاى سیاه خودشان به کیفرهاى سخت محکوم سازد. آیا چنین موضوعى ترسناک و وحشتناک نیست؟ 🗯از این بیان نتیجه مى گیریم که مقصود از ترس خداوند ترس از مقام عدالت او ، ترس از گناه و اعمال زشت خویشتن است؛ اینهاست که باید انسان از آنها بترسد و هر کجا ترس از خدامطرح است، مقصود همین است و بس. ❗️امیرمومنان در یکى از سخنان خود به این حقیقت اشاره مى کند و مى فرماید: «شایسته است هر فردى فقط از عمل ناشایست خود بترسد» 📚نهج البلاغه ،کلمات قصار شماره 82 ⁉️ممکن است سوال شود که هر گاه مقصود از جمله «ترس از خدا» ترس از گناه و اعمال ناشایست است، پس چرا اولیا و پیشوایان معصوم با این که در برابر گناه معصوم بوده و هرگز گناهى از آنان سر نمى زده، بیش از همه از خدامى ترسیدند؟ ❗️پاسخ این سوال چندان پیچیده نیست؛ زیرا بیم آنان از یک رشته «ترک اولى» بود که به هیچ وجه گناه محسوب نمى شود؛ ولى انتظار از آنان این است که آنها را نیز انجام ندهند. انتظاراتى که از آنان هست از دیگران نیست؛ چه بسا ممکن است عملى براى نوع افراد مباح و مشروع و حتّى عبادت شمرده شود، ولى همان عمل براى کسانى که در سطح عالى قرار دارند نسبت به موقعیّت و مقامى که به دست آورده اند، لغزش محسوب گردد» 📚برگرفته از کتاب پاسخ به پرسش های مذهبی،ص667 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔یکی از کانال های ضد دین به روایاتی استدلال می کند که امام حسن زنان زیادی می گرفت و آنان را طلاق می داد خواستم ببینم این روایات صحیح است❗️❗️ 🔶امام صادق گفت: مردی به حضور امام علی رسید و گفت: حسن و حسین و عبدالله ابن جعفر از دختر من خواستگاری کردند، اکنون با تو مشورت می کنم که کدام یک از ایشان را بپذیرم.حضرت فرمود: شخصی که مورد مشورت قرار میگیرد امین است اما فرزندم حسن، طلاق دهنده زنان(طلاق) است. دخترت را به فرزندم حسین بده این کار برای دخترت خیر است. منبع: المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی ج ٢ ص ٦٠١ 🔶امام صادق گفت: امام علی در حالى كه بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود فرمود: به فرزندم حسن زن ندهيد او زياد طلاق می‌دهد. مردى از قبيله همدان برخاست و گفت: آرى، به خدا قسم ما به حسن زن ميدهيم، در حالی که او فرزند پيغمبر و على بن ابی طالب است اگر بخواهد نگه ميدارد و اگر نخواهد طلاق ميدهد. 📚الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج ٦ ص ٥٦، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،١٣٦٢ هـ.ش. 💠پاسخ💠 ❗️این روایات ضعیف و غیر قابل استدلال است . 1⃣روایت اول از کتاب محاسن مرحوم برقی ارسال دارد زیرا مرحوم برقی روایت را مستقیما از ابن محمود نقل می کند در حالی که بین آنها سال ها فاصله بوده است . ❗️راویانی در این بین بوده اند که از سند حدیث ساقط شده است لذا چون تمام راویان حدیث مشخص نشده است روایت می شود مرسل و بدون سند کامل و روشن است که روایت مرسل ضعیف بوده و قابل استدلال نیست. 2⃣روایت دوم از کتاب کافی نیز ضعیف است . ❗️در سند آن حسن بن محمد بن سماعه قرار دارد که از بزرگان و متعصبان واقفیه بوده و از دشمنان امام رضا علیه السلام محسوب می شده است. 📚رجال نجاشی ص40 ❗️محمد بن زیاد بن عیسی نیز در سند حدیث قرار دارد که راوی به این نام در مجامع رجالی توثیق نشده است و مجهول است . 📚مستدرکات رجال الحدیث ج7 ص101 ❗️این مضامین و نسبت ها به امام حسن از ناحیه دشمنان ایشان ایجاد شده است و به هیچ عنوان صحت ندارد .جهت آگاهی بیشتر به نمایه زیر رجوع فرمایید https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2120 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
⁉️سوال ایا راسته که امام حسن دارای زنان زیادی بود و هر روز زنی می گرفت و طلاق می داد 🗯پاسخ: ❗️امام حسن از جهات مختلف دارای شخصیتی برجسته و صفاتی ممتاز داشت وهیچگاه از یاد خدا غافل نمی شد و چندین بار تمام اموال خود را در راه خداوند انفاق کرد و بارها با پای پیاده حج می گذارد و ... 📚بحار الانوار ج43 ص331 باب 16 ❗️با توجّه به این حقایق، قابل قبول نیست که شخصى داراى چنین اخلاق و رفتار و چنین زندگى که در سراسر عبادت و کوشش در راه خداست آن چنان که بعضى از مورّخان مبالغه جو نوشته اند علاقه و توجّه خارج از حدّ متعارف به مساله ازدواجو زناشویى از خود نشان دهد. 🗯از شواهد زنده این موضوع، تعداد فرزندان آن حضرت است که طبق نوشته مورّخان، اگر آن حضرت همسران زیادى اختیار کرده بود، لازمه اش این بود که فرزندان زیادى هم داشته باشد در صورتى که چنین نیست؛ بالاترین رقم را در مورد فرزندان امام مجتبى ابن جوزى نوشته است که 23 نفر مى باشد. 📚تذکره ص214 ❗️یعقوبى فرزندان آن حضرت را هشت نفر; 📚تاریخ یعقوبی ج2 ص216 ❗️ابن شهر آشوب سیزده پسر و یک دختر; 📚مناقب ج4 ص29 ❗️و مرحوم شیخ مفیدکه در این گونه مباحث بیش از دیگران دقّت و تحقیق داشته، تعداد فرزندان آن حضرت را جمعاً پانزده نفر (اعم از دختر و پسر) مى داند. 📚اعلام الوری ص212 ❗️صاحب کتاب «العدد» که بنا به نقل مرحوم علاّمه مجلسى همسران زیادى براى آن حضرت نوشته است، در عین حال فرزندان حضرت مجتبى را بیش از پانزده نفر ننوشته است. 📚بحار الانوار ج44 ص173 ❗️بدین ترتیب طبق تصریح مورّخان، امام مجتبى حدّاکثر بیش از بیست و سه فرزند نداشته است و این نشان مى دهد که موضوع تعدّد زوجات آن حضرت به آن صورت که در پاره اى از کتاب ها به چشم مى خورد کاملا بى اساس است. 🗯در زمان ما نیز کسانى یافت مى شوند که این اندازه اولاد داشته باشند بدون آن که زنان زیادى بگیرند و احتمال این که آن حضرت همسران زیادى داشته ولى عقیم بوده اند و یا به علل دیگرى فرزندى به دنیا نیاورده اند نیز بسیار ضعیف است و این گونه احتمالات در بررسى موضوعات و مسایل تاریخى فاقد ارزش مى باشد. ⁉️آیا با توجّه به این تعداد فرزندان، دروغ بودن نسبت صدها همسر به امام حسن روشن به نظر نمى رسد؟ و آیا با توجّه به این سند تاریخى، نباید گفت که این گونه اخبار دروغین، ساخته و پرداخته عمّال بنى امیّه است که در جعل اخبار سابقه فراوانى داشتند؟ ❗️ و ما نباید دانسته و ندانسته در مسیر این گونه اخبار مجعول قرار گرفته و با نقل آنها به دشمنان خاندان پیامبر(علیه السلام) کمک کنیم! 🔴علاوه بر این مورّخانى که تعداد زنان حضرت امام مجتبى را زیاد نوشته اند، از تعیین نام آنها و یا نام قبیله آنها فرومانده اند و فقط چند تن از دانشمندان به ذکر نام همسران معدودى اکتفا کرده اند که ما ذیلا به نحوه تزویج آنها اشاره خواهیم کرد. ❗️خنده آورتر آن که برخى از محدثّان که به نحو مبالغه آمیزى ده ها همسر به آن حضرت نسبت داده اند، نوشته اند که پس از شهادت حضرت، همه آن زنها، پاى برهنه در تشییع جنازه امام شرکت کردند. ❗️بى پایگى این سخن از آن جا پیداست که شرکت زنان، آن هم پاى برهنه در میان نامحرمان، معلوم نیست از نظر اسلام تا چه پایه درست است؟ ⁉️اگر چنین چیزى در محیط مدینه صورت مى گرفت; آیا فقهاى اهل تسنّن که همواره دنبال دستاویزى جهت خرده گیرى از اهل بیتمى گشتند، آن را به باد انتقاد نمى گرفتند؟ ❗️بعلاوه، زنانى که به واسطه طلاق از شوهران خود جدا مى شوند، از نظر عاطفى نه تنها هیچ گونه همبستگى با شوهران سابق خود ندارند، بلکه درباره آنها به شدّت دچار افکار منفى مى شوند; بنابر این چگونه قابل قبول است زنانى که پیوند ازدواج آنها مدّتى پیش قطع شده بود، در تشییع جنازه شرکت کنند؟ ⁉️آیا این موضوع ثابت نمى کند که تعداد همسران آن حضرت نیز از این قبیل است؟! ♻️حلّ مساله ❗️آنچه در این زمینه به نظر مى رسد این است که اگر فرض کنیم این عددهاى بزرگ حقیقت داشته است، باید بگوییم مسلمانان آن عصر به واسطه علاقه خاصّى که به پیامبر داشتند، مى خواستند به افتخار خویشاوندى و قرابت با پیامبر نایل گردند و چون پیشواى دوّم، نوه بزرگ آن حضرت و فرزند ارشد امیرمومنان بود، گاهى دختران خود را داوطلبانه به حضرت مجتبى تزویج مى کردند و تنها به تشریفات عقد شرعى اکتفا مى نمودند. ❗️ بنابر این آنها زنان افتخارى پیشواى دوّم محسوب مى شدند که صرفاً روى جهت فوق با حضرت وصلت مى کردند. 🗯و نیز به احتمال قوى، عدّه اى از زنانى که به نام همسران آن حضرت در تاریخ ثبت شده است، زنان بى پناهى بودند که امام مجتبى تکفّل آنها را به عهده گرفته بود و براى آن که تحقیر نشوند، برحسب ظاهر آنها را تزویج مى نمود. 📚صلح الحسن ص11 📚منابع جهت مطالعه و تحقیق: 1⃣پاسخ به پرسشهای مذهبی،ص202 2⃣پیشوایان هدایت،ص41 3⃣منتهی الامال ج1 ص593 4⃣بحا
❔پرسش ❓چرا اسلام در سوره نسای حکم به جواز به همسری گرفتن زنان شوهر دار اسیر شده در جنگ می دهد❔ 🗯پاسخ؛ 1⃣اسلام نکاح زن اسیر شده از کفار را برای مسلمانان بعد از طاهر شدن رحمش‌ به گذشت مدت زمانی از شوهر اولش حلال نموده است؛ 📚وسائل الشیعه ج21 ص104 📚مستدرک الوسائل ج15 ص12 🗯گفته شده است که این حکم مشروط به این است که زن و شوهرش در یک مکان نباشند و بین آن ها فاصله باشد و اگر آن زن و شوهر هر دو با هم اسیر شوند برای غیر شوهرش حلال نخواهد بود. 2⃣این حکم تنها مربوط به زنان کفار است و در جنگ میان دو ملت مسلمان جاری نمیشود 📚وسائل الشیعه ج15 ص76 3⃣حکم جهاد در اسلام تنها جنبه دفاعی دارد.حکم بردگی گرفتن تنها مربوط به جنگی است که کافران و مشرکان برای نابود کردن جامعه اسلامی به کشور اسلامی حمله کنند و یا در صدد تهیه مقدمات آن باشند. ❗️در این صورت مسلمانان تنها حق دارند که مردان و زنان حاضر در میدان جنگ را به بردگی بگیرند نه غیر انان را آن هم تنها در صورت صلاحدید امام و جانشین امام 📚وسائل الشیعه ج15 ص64 باب18 4⃣جواز به همسر گرفتن زنان کافری که به دست مسلمانان اسیر می شدند بر اساس یک واقعیت حاکم بر جوامع آن روز بوده است؛ زیرا این زنان بخشی از نیروهای جبهه دشمن بودند که اگر آزاد می شدند، تقویت جبهه دشمن را در پی داشت. کشتن همه آنان کار بسیار بیرحمانه ای بود. هچنین به کار گرفتن آن ها در معادن و مزارع، بدون این که از حق استفاده از غرایز جنسی برخوردار باشند عواقب خطرناکی از جمله رواج فحشا در بین آن ها را به دنبال داشت . 🗯به همین دلیل اسلام به مسلمانان اجازه داده تا با شرایطی آنان را در منازل و مزارع و ... به کار بگیرند و ضمن رد و ممنوع کردن هر گونه تجاوز و سوء استفاده جنسی ، به مسلمانان اجازه داده است در صورت تمایل با شرایط خاصی با آنان روابط زناشویی مشروع داشته باشند و با رسمیت بخشیدن به این نحوه روابط زناشویی ، تعهدات متقابلی را در طرفین ایجاد کرده است که در سلامت اخلاقی طرفین و جامعه اثرات مثبت بسیار دارد. 👌در تفسیر نمونه چنین آمده است؛ «اسلام تنها دریک مورد اجازه برده گیری میدهد وآن هم در مورد اسیران جنگی است آن هم هرگز جنبه الزامی ندارد. 👌در آن روز زندانهایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت وراهی جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها ونگه داری به صورت برده نداشت. ❗بدیهی است هنگامی که چنین شرایطی تغییر کند هیچ دلیلی ندارد که امام مسلمین حکم بردگی را درباره اسیران بپذیرد می تواند آنها را از طریق منت یا فدیه آزاد کند .زیرا اسلام پیشوای مسلمین را دراین امر مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند 📚تفسیر نمونه،ج21 ص412 🗯علامه طباطبایی چنین می اورد: «عمده اسباب برده گیری سه چیز بود 1 جنگ 2 زور وقلدری3 داشتن ولایت ابوت وشوهری وامثال ان ❗️اسلام تنها برده گیری در جنگ را امضا کرد آن هم تنها در جنگ هایی معتبر دانست که بین مسلمین و کفار اتفاق افتد که در این صورت مسلمین می توانند اسیر کافر را استرقاق نمایند نه جنگهایی که بین خود مسلمین رخ می دهد ❗️جهت این امضا کردن ومعتبر شمردن برده گیری اسرای جنگی این است که به طور کلی دشمن محارب هدفی جز نابودی انسانیت واز بین بردن نسل بشری و ویران ساختن ابادی ها ندارد وفطرت بشر بدون هیچ تردیدی چنین کسی را محکوم به زوال دانسته وبر هر کسی واجب می داند که اینگونه دشمن های بشریت را جزو مجتمع بشری به شمار نیاورده وانان را مستحق تمتع از مزایای حیات وتنعم به حقوق اجتماعی نداند ونیز حکم می کند بوجوب از بین بردن انان ویا دست کم اسیر کردنشان » 📚ترجمه تفسیر المیزان ج6 ص498 5⃣این اجازه محدود را هم اسلام به آن جهت داد تا مشرکان به حمله بر کشورهای اسلامی ترغیب نشوند و در صدد از بین بردن اسلام نباشند و این حکم به نوعی عامل بازدارنده برای آنها بوده است. 6⃣فتوحاتی که در زمان خلفا صورت گرفت و اسارت هایی که توسط انان محقق شد به هیچ وجه بر اساس تعالیم اسلامی نبوده است و کارهای انان را نباید معیار اسلام دانست. 👌پرسش و پاسخ های مرتبط؛ 1⃣چرا اسلام قانون بردگی را به یک باره از بین نبرد و مورد تایید قرار دارد❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/3660 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/3661 2⃣چرا امامان برای خود برده داشتند❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/2357 3⃣چرا در اسلام حجاب برای زنان برده واجب نیست❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/4889 4⃣آیا فتوحات و اسارت هایی که در زمان خلفا صورت گرفت مورد تایید اسلام است❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/3773 ⭕️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔بنده پاسخ شما را در مورد برنامه اسلام برای آزادی تدریجی بردگان مطالعه کردم ❗️صحیح است که اسلام برای آزادی بردگان داشته اما چرا اجازه برده گیری را به مسلمین داد ❕چرا به اسارت گرفتن در اسلام جایز بوده است ❗️❗️ 💠💠 👌بله آخرين ايرادى را كه ممكن است در موضوع بردگى بر اسلام بگيرند اين است كه درست است اسلام برنامه براى آزادى بردگان ترتيب داده؛ ولى معلوم نيست چرا اسلام وسيله ‏اى براى ايجاد بردگى بدست مردم مى‏ دهد، و اجازه مى ‏دهد اسيران جنگى را سربازان مسلمان به عنوان «برده» خريد و فروش كنند؟! 👌اين آخرين چيزى است كه ممكن است به ما بگويند اما اگر در قضاوت عجله نكنيم و با دقت مطلب را مورد بررسى وتحليل قرار دهيم آن هم حل خواهد شد. ولى در هر حال بايد دانست كه اين ايراد را دول امروز و كسانى كه طرفدار و يا مقلد و پيرو آنها هستند حق ندارند بكنند؛ زيرا معامله ‏اى كه فاتحين آنها با اسيران جنگى خود مى ‏نمايند، و مطالبى كه عدّه ‏اى از آنها پس از آزاد شدن از طرز رفتار دول فاتح نقل مى‏ كنند روشن مى‏ سازد كه اين اسارت بدترين نوع بردگى خشونت ‏آميز است گو اين‏كه حاضر نيستند اين كلمه را در چنين مواردى بكار برند؛ از جمله اين‏كه دول فاتح پس از جنگ جهانى دوّم كارى بر سر ملل مغلوب آوردند كه راستى بردگى در برابر آن صد شرف داشت . ❕در هر حال در اين‏جا به دو نكته بايد توجه داشت ؛ 1⃣براى پى بردن به وضع اسراى جنگى در اسلام؛ بايد ديد اسلام با چه اشخاصى مى ‏جنگد و حدود مقرّرات جهاد در اسلام چيست، بطور خلاصه بايد گفت: جهاد در اسلام افراد بى‏ ايمانى است كه حاضر به هيچ‏گونه سازش با قوانين الهى و حق و عدالت نيستند، و در برابر هيچ منطقى سر تسليم فرود نمى ‏آورند و درصدد نابودی اسلام و مسلمین هستند ، زيرا روشن است كه اسلام به خاطر يك سلسله اغراض سياسى خاص يا منافع اقتصادى با كسى نمى ‏جنگد، اختلافات نژادى و منطقه‏ اى و تزاحم و اصطكاك منافع مادى ملت‏ها در اسلام مجوز جنگ نيست، جهاد در اسلام به صورت «حق» و «باطل»، و «عدالت» و «ظلم» و در مسير آزادى انسانها است. 🔸اگر مقرّرات جهاد اسلامى درست و به دقت رعايت شود كسانى كه در جبهه مخالف قرار دارند طبعاً كسانى خواهند بود كه حاضر به هيچ گونه سازش با حق نيستند و اجراى اصول عدالت اسلامى را با منافع خود مى ‏بينند، و از آشفتگى اجتماع و گمراهى مردم پشتيبانى مى‏ كنند و خلاصه: يك موجود ضد بشرى و طرفدار جهل و فساد خواهند بود. ❕و اگر در زمان اين مقرّرات درست رعايت نمى‏ شده و افرادى را به ظلم و ستم برده و بنده مى‏ ساختند، مربوط به اسلام نيست، زيرا بحث ما درباره قوانين اسلامى و آثار اجتماعى آن است. 🔸تمام اشتباه مخالفين ما در همين جاست كه مجوز جنگ را در اسلام چيزى شبيه آنچه در ميان دول متخاصم از اغراض سياسى و اقتصادى است، دانسته‏ اند. در حالى كه اين طور نيست و در اسلام بر اساس و پايه ديگرى استوارست كه با توجّه به آن، افراد مغلوب و اسير، اشخاص صالح و درست و صحيح العملى نخواهند بود. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 2⃣موضوع مهم و قابل توجّه اين‏جاست كه بر خلاف آن‏چه بعضى خيال مى‏ كنند، حكم بردگى درباره اسيران جنگى يك حكم اجبارى نيست، بلكه اين موضوع بسته به صلاحديد پيشواى مسلمان‏هاست. زيرا پس از آن‏كه جنگ خاتمه پيدا كرد سربازان موظّفند تمام اسيران را تحت الحفظ به نزد پيشواى اسلام بياورند (هيچ‏كس حق كشتن آنها را ندارد!) او يكى از سه موضوع را، با در نظر گرفتن مصالح و شرايط زمان و مكان، درباره آنها اجرا مى ‏كند يا دستور مى‏ دهد آنها را بدون قيد و شرط آزاد كنند يا اگر صلاح دانست در مقابل پرداخت دستور آزادى آنها را صادر مى‏كند.و يا اگر مصلحت اقتضا كند حكم به «استرقاق» و بنده بودن آنها مى‏نمايد. همان طور كه ملاحظه مى‏ شود حكم استرقاق يك حكم الزامى نيست و كاملًا «قابل انعطاف» است و در صورتى كه مقتضى باشد به كلى مى ‏توان از آن چشم پوشيد. 📚مسالک ج 1 کتاب جهاد فصل مربوط به اسران جنگی 👌مطابق تصريح دانشمندان اسلامى، حكومت اسلامى حتماً بايد آنچه صلاح به حال مسلمان‏هاست از اين سه موضوع انتخاب كند. يعنى اگر در يك زمان اوضاع و احوال محيط ايجاب كند كه اسيران جنگى به صورت برده درآيند. يعنى مثلًا تربيت و اصلاح آنها جز به اين راه نشود و زندان و بازداشتگاه به صورت كنونى براى نگهدارى اسيران وجود نداشته باشد اين حكم اجرا خواهد شد. اما اگر با در نظر گرفتن شرايط زمانى و مكانى ضرورتى احساس نگردد و زيان داشته باشد (همانند زمان ما) بطور الزام بايد از آن صرف ‏نظر كرد و يكى از دو حكم ديگر كه اقرب به صلاح است اجرا شود).و با توجّه به اين معنا جاى ايرادى در مورد اسيران جنگى اسلامى باقى نخواهد ماند. 📚اسلام و آزادی بردگان ص 13 ❕خلاصه آنکه اسلام تنها دریک مورد اجازه برده گیری میدهد وآن هم در مورد اسیران جنگی است آن هم هرگز جنبه الزامی ندارد. 👌در آن روز یعنی زمان پیامبر گرامی زندانهایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان و راهی جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها ونگه داری به صورت برده نداشت. ❗بدیهی است هنگامی که چنین شرایطی تغییر کند مانند زمان ما ، هیچ دلیلی ندارد که امام مسلمین حکم بردگی را درباره اسیران بپذیرد می تواند آنها را از طریق منت یا فدیه آزاد کند .زیرا چنان که گذشت ، اسلام پیشوای مسلمین را دراین امر مخیر ساخته تا با در نظر مصالح اقدام کند 📚تفسیر نمونه،ج21 ص412 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔برخی از معاندان می گویند خداوند و پیامبر اسلام به همسران خودش بزرگترین را کرد و آنها را از ازدواج کردن پس از خودش نهی کرد ❕با این که برخی از آنان چون عایشه جوان بودند ❗️براستی حکم حرمت ازدواج با همسران پیامبر چه دارد ❕ 💠💠 👌حرمت ازدواج با همسران پیامبر گرامی اسلام پس از وفات ایشان ، مساله ای است که مورد قرآن قرار گرفته است و می فرماید ؛ « شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید و نه هرگز همسران او را بعد از او به خود در آورید که این کار نزد خدا عظیم است » ( احزاب 53) ❕در شان نزول آیه نقل شده است ؛ « زمانی که ابو سلمه و خنیس بن حذاقه از دنیا رفتند و پیامبر اسلام با همسران آنها ، ام سلمه و حفصه ازدواج کرد ، طلحه و عثمان می گفتند آیا محمد با زنان ما پس از فوت ما ازدواج کند اما ما پس از فوت او با همسرانش ازدواج نکنیم ، به خدا سوگند می خوریم که پس از پیامبر با همسران او ازدواج می کنیم ، طلحه قصد ازدواج با و عثمان قصد ازدواج با ام سلمه را داشت که خداوند آیه فوق را نازل کرد » 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 4 ص 486 ❕این مضمون را علمای اهل هم نقل کرده اند ؛ 📚الدر المنثور ج 5 ص 214 ❔در اينجا سؤالى پيش مى‏ آيد كه چگونه خداوند همسران پيامبر را كه بعضى به هنگام وفات او نسبتا جوان بودند از حق انتخاب همسر ساخته است؟ 👌پاسخ اين سؤال با توجه به فلسفه اين تحريم روشن است زیرا ؛ 1⃣چنان كه از شان نزول آيه دانستيم، بعضى به عنوان انتقام‏ جويى و توهين به ساحت پيامبر چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه مى‏ خواستند ضربه ‏اى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند. 2⃣اگر اين مساله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبر را بعد از او در اختيار خود گرفته‏ اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از درون خانه پيامبر و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد (دقت كنيد). ❕اين خطر هنگامى ملموس‏تر مى ‏شود كه بدانيم گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند. از جمله كسانى را كه بعضى از اهل سنت در اينجا نام برده ‏اند طلحه است که اسناد آن بیان شد . ❕خداوندى كه بر اسرار نهان و آشكار آگاه است براى بر هم زدن اين توطئه زشت يك حكم قاطع صادر فرمود و جلو اين امور را به كلى گرفت، و براى تحكيم پايه ‏هاى آن به همسران پيامبر لقب ام المؤمنين داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خويش است ، با توجه به آنچه گفته شد روشن مى‏ شود كه چرا پيامبر لازم بود از اين محروميت استقبال كنند؟ ❕در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح مى‏ شود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشيد، به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليتهاى سنگينى نيز همراه دارد، بدون شك همسران پيامبر افتخار عظيمى از طريق ازدواجشان با پيامبر كسب كردند، داشتن چنين نياز به چنين فداكارى هم دارد. 👌به همين دليل اغلب زنان پيامبر بعد از او در ميان امت اسلامى بسيار محترم مى‏ زيستند، و از وضع خود بسيار و خشنود بودند، و آن محروميت را در برابر اين افتخارات ناچيز مى‏ شمردند. 📚تفسیر نمونه ج 17 ص 404 ❕ پاسخ به دیگری ؛ 🔰اوّلًا ؛ زنان پيامبر با آغوش باز از اين مسأله استقبال كرده و در بين مؤمنين عظمت خاصى پيدا كردند و به عنوان «امّهات المؤمنين» خوانده مى‏ شدند و در هيچ جا ديده نشده است كه از اين حكم الهى گلايه ‏اى داشته باشند، پس وقتى خود، افتخار بدانند و راضى باشند، نمى‏ توانيد از آنها دفاع كنيد. اين سخن را كسى مى ‏گويد كه زن را در مورد علايق جنسى بشناسد و شخصيّت او را در علايق جنسى بداند. 🔰ثانياً: بعضى انسانها در يك شرايط اجتماعى قرار مى ‏گيرند كه بايد از خود فداكارى نشان بدهند. اگر زنان پيامبر آزاد بودند كه ازدواج كنند، مورد بهره‏ بردارى سوء افراد ديگر قرار مى‏ گرفتند كه‏ مى‏ شد، احترام پيامبر از بين برود و مفسده ‏اى در درون جامعه اسلامى ايجاد گردد، و لذا بايد براى حفظ حرمت پيامبر و حفظ حريم جامعه اسلامى چنين فداكارى داشته باشند. در جائى كه شوهر مرحوم مى ‏شود و زن براى بزرگ كردن بچّه‏ هاى خود شوهر نمى‏ كند و فداكارى مى ‏كند، و عقلا او را مدح مى ‏كنند، پس در اينجا كه همسر پيامبر به خاطر حفظ فداكارى مى‏ كند، قطعاً پسنديده و مورد ستايش است. 📚کتاب النکاح ، ، ج 2 ص 107 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔در احادیث دیدم که خواندن اسم قبر باعث میشود .آیا این از خرافات و عقاید باطل محسوب نمی شود ❗️❗️ 💠💠 👌روایتی است که از پیامبر گرامی نقل شده است که فرمود ؛ « نه چيز است كه فراموشى مى ‏آورَد: خوردن سيب تُرش، خوردن گشنيز، پنير و پس‏مانده موش، خواندن نوشته ‏هاى روى ، راه رفتن ميان دو زن، افكندن شپش، حجامت در گودىِ پسِ سر، و ادرار كردن در آب راكد » 📚الخصال ج 2 ص 423 👌این نقل از حیث سندی است . در سند آن عبید الله بن عبد الله الدهقان قرار دارد که علامه او را تضعیف می کند . 📚رجال علامه حلی ص 245 🔸همینطور محمد بن علی بن الشاه وجود دارد که او نیز مجهول است . 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 7 ص 231 👌همینطور راوی این نقل افراد دیگری چون احمد بن خالد الخالدی و محمد بن احمد بن صالح التمیمی هستند که آنها نیز است . 📚همان مدرک ج 6 ص 419 ❕این نقل در سایر کتب چون روضه المتقین و مکارم الاخلاق و الفقیه و ... بدون سند شده است که موجب تضعیف سندی آن می گردد . 👌با هم که ما انجام دادیم ، در فتاوی فقهای کنونی ندیدیم که کسی از فقها به روایت فوق عمل کرده باشد و فتوا به کراهت خواندن نوشته های روی قبور داده باشد . ❕البته بنا بر صحت نقل مذکور ، ملازمه بین خواندن نوشته های سنگ قبر با فراموشی ممکن است از این باشد که دادن اطلاعات بیهوده و بی فائده چون اسامی صاحبان قبور به مغز موجب کندی و خستگی مغز شده و همین امر به تدریج بر آن تاثیر گذشته و تدریجا موجبات فراموشی را فراهم سازد . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔آیا امام صادق، بوده است ❗️ از امام صادق نقل شده كه ميگويد: دمپائى يا نعلين سياه نپوسيد كه هم چشم را ضعيف ميكند و هم آلت مردانگى شُل ...... از امام صادق نقل شده است كه هر كسى دمپائى يا نعلين زرد بپوشيد برايش شادى آور است از امام صادق نقل شده است كه: دمپائى يا نعلين سفيد رزق و روزىِ انسان را زياد ميكند : الكافي، شیخ کلینی (كتاب اللباس) (باب ألوان النعال) جلد ششم صفحه ۴۶۶ 💥قضاوت با شما 💠💠 👌يكى از چيزهايى كه زمينه نشاط و شادابى را به وجود مى اورد، رنگ هاى است. انديشمندان در زمينه رنگ شناسى و آثار و خواص آن، بحث ها و تحقيقات زيادى انجام داده اند و تأثيرات انواع رنگ ها را روى احساس، فكر و روان انسان، بررسى كرده اند. ❕ به عنوان مثال، رنگ قرمز خاصيت حرارتى داشته و در اصطلاح به «رنگ گرم» گفته مى شود و از لحاظ روانى اثر تحريكى و هيجانى داشته و براى افراد عصبى زيان آور است لذا استفاده از تصاوير قرمز، چراغ خواب و لباس قرمز، توصيه نمى شود. 🔹رنگ آبى، زرد، سفيد و سبز، رنگى متعادل، آرام بخش، بهجت آور و نشاط آور است و باعث رفع خستگى و كدورت خاطر مى گردد لذا توصيه شده از تماشاى طبيعت، سبزه زارها، و آبشارها كه معمولاً به رنگ آبى و سبز است، بهره برده شود. 👌 در قرآن كريم و روايات معصومين به رنگ سبز و زرد، عنايت ويژه اى گرديده است. در سوره الرحمن آيه 76 مى فرمايد ؛ « بهشتيان در حالى كه بر تكيه گاه هاى سبز و بساط زيبا تكيه داده اند. » و در آيه ديگرى مى فرمايد ؛ « بالاپوش آنان (بهشتيان) از ديباى سبز و حرير است » ( انسان 21) همچنين در قرآن كريم درباره حوريه هاى بهشتى آمده است كه ؛ « لباس هاى سبز حرير و ديبا پوشيده اند و به آن آراسته گشته اند » ( کهف 31) ❕ در قرآن كريم درباره خاصيت آورى رنگ زرد رنگ گفته شده است ؛ « گاوى باشد زرد كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور مى كند. » ( بقره 69) 👌يك روان شناس مى گويد ؛ « در روان شناسى رنگ ها ثابت شده كه وقتى انسان به يك چيز سفيد نگاه مى كند انگار به آن چيز نزديك مى شود، اما وقتى چيز مشكى مى بيند احساس مى كند كه از او دور مى شود » 📚حجاب از دیدگاه روانشناسی ، جلالی ، ص 11 👌خلاصه اينكه با بهره گيرى از قرآن كريم و روايات معصومين و تحقيقات روان شناسان مى توان نتيجه گرفت كه لباس هاى شاد مثل سبز، زرد، سفيد و آبى در ايجاد نشاط و مؤثر است . 💠توضیح روایات مورد پرسش ؛ 👌در روایات بالا توصیه به پوشیدن کفش زرد کرده است چون نشاط آور است ، و یا توصیه به کفش سفید کرده است ، چرا که بر رزق و روزی می افزاید زیرا این رنگ روحیه نشاط و را در انسان ایجاد می کند و انسان به کار و عمل و تلاش ترغیب می شود و در نتیجه بر رزق و روزی او افزوده می شود و از کفش سیاه شده است چرا که موجبات خستگی و غم و افسردگی را فراهم می کند ، با افزایش غم و افسردگی طبیعتا میل جنسی انسان هم کاهش پیدا می کند ، و از سوی دیگر از آنجایی که رنگ سیاه نور را زیاد می کند ، می تواند موجبات آسیب چشمی را نیز فراهم سازد . 👌جهت آگاهی بیشتر در مورد رنگ ها توصیه می شود کتاب آیین بهزیستی در اسلام ، رنگ پوشاک ، ج 2 ص 40 مطالعه شود . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔شبهه ای را یکی از کانال های ضد دین مطرح کرده است اگر امامان از غیب داشتند پس چرا در موارد متعددی آگاهی خود را از غیب انکار می‌کردند مانند این حدیث ؛ «چهار نفر از اصحاب امام صادق در مجلس آن حضرت بودند که آن حضرت با حال خشم نزد آنها آمده و فرمود: تعجب است از آنان که خیال می‌کنند ما غیب می‌دانیم با این که جز خدا هیچ کس غیب نمی داند من می‌خواستم کنیز خود را تنبیه کنم فرار کرد و ندانستم که در کدام اطاق از خانه است». ( الکافی ۱ ص۲۵۷) 💠💠 👌این قبیل روایات در صدد رد اعتقاد کسانی است که آگاهی امامان از غیب را «ذاتی» و بدون الهی می‌دانند وحضرت با این بیان می‌خواهند به مردم بفهمانند که اگر خدا آنها را از غیب آگاه نکند، از پیش خود آگاه نیستند چنان که در دیگر چنین آمده است: ❕«انّ عالمنا لا یعلم الغیب ولو وکل اللّه عالمنا إلی نفسه کان کبعضکم ولکن یحدث إلیه ساعة بعد ساعة... ». 👌«عالم ما اهل بیت دارای علم غیب (ذاتی) نیست و باید خدا به او کند و اگر خدا او را به خود واگذارد و چیزی به او تعلیم نکند او هم مانند یکی از مردم عادی خواهد بود ولی خداوند همیشه به او علم می‌آموزد». 📚 بصائر الدرجات، ص ۹۴، چاپ سنگی. 👌و نیز در روایت دیگر از امام علیه السلام این طور نقل شده است ؛ «من بیزارم از کسانی که بگویند ما اهل بیت علم غیب داریم و یا در ملک و قدرت، با خدا هستیم ما شریک علم و قدرت خدا نیستیم». 📚 احتجاج طبرسی، ص ۲۶۵، چاپ سنگی نجف. 👌واضح است که این روایت در صدد رد اعتقاد آنان است که می‌خواهند امام را مانند خدا ذاتاً آگاه از بدانند و گرنه کسی که امام را به تعلیم الهی از غیب آگاه بداند او را شریک علم خدا قرار نداده است. ❕گواه روشن این مطلب ذیل همان روایتی است که در سؤال ذکر شده است. 👌زیرا راوی آن روایت می‌گوید ؛ پس از تمام شدن مجلس، که حضرت صادق (علیه السلام) داخل خانه خود شدند با دو نفر دیگر خدمت امام رسیدیم و گفتیم: فدایت شویم ما گفتار شما را راجع به این که دنبال کنیزتان می‌گشتید و نمی دانستید در کدام اطاق خانه است، شنیدیم ولی ما می‌دانیم که شما از علم گسترده ای برخوردار هستید و در عین حال شما را با جمله «عالم به غیب» توصیف نمی کنیم. ❕حضرت در پاسخ آنها، راجع به این که « » نزد امامان است شرحی دادند و در حقیقت گفتار آنان را تصدیق کردند. 👌از این بیان روشن می‌شود که امام صادق (علیه السلام) از این که جمله «عالم به غیب» درباره آنها گفته شود بودند چون همانطور که در گذشته گفته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2128 👌 در آن زمانها علم به معنای علم غیب ذاتی و بدون تعلیم استعمال می‌شده است و از همین جهت اصحاب امام صادق (علیه السلام) به آن حضرت می‌گویند ما شما را به علم غیب نسبت نمی دهیم. 📚منشور جاوید ، سبحانی ،ج 10 ص 138 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔پرسش ❓شيخ صدوق اعتقاد به علم غیب را کفر می داند: شیخ صدوق در کتاب خود آورده است: کسي که به ائمه علم غيب نسبت دهد کافر است ومسلمان نيست، متن عربي چنين آمده است : ومن ينتحل للائمه علم الغيب فهذا کفر بالله، وخروج عن الاسلام عندنا)). آدرس دقيق:کمال الدين وتمام النعمه ج/1 مقدمه مولف ، ص:209. 💠پاسخ💠 👌مراد شیخ صدوق از آن سخن نسبت دادن علم غیب استقلالی و ذاتی به ائمه می باشد و روشن است که کسی جز خداوند آگاهی استقلالی و ذاتی به علم غیب ندارد و این سخن شیخ صدوق بر اساس روایاتی است که علم غیب را از ائمه نفی می کند زیرا در آن زمان ها متبادر از علم غیب چنین بوده است که فرد به صورت استقلالی و ذاتی آگاه به علم غیب است .اهل بیت این نوع علم غیب را از خود نفی می کردند تا شیعیان گرفتار غلو و شرک نشوند و تصریح می کردند که اموری را که ما از آن خبر می دهیم از طریق پیامبر اسلام به ما رسیده است و به صورت مستقل به آن آگاهی پیدا نکرده ایم. 📚مفاهیم القرآن ج3 ص460 👌در روایتی آمده است که حضرت علی برخی از اخبار غیبی را برای یارانش بیان می کرد .یکی از اصحاب به ایشان عرضه داشت: « یا امیر المومنین شما عالم به غیب هستید؟ ❗️حضرت لبخندی زده و فرمودند: « این خبر دادن علم غیب محسوب نمی شود بلکه من این آگاهی ها را به تعلیم پیامبر دارم که او آگاه به این علوم بوده است » 📚نهج البلاغه خطبه 124 👌در روایت دیگر آمده است که عبدالله بن حسن از امام کاظم سوال کرد که مردم گمان می کنند شما علم غیب دارید؟ ❗️امام پاسخ داد: « سبحان الله دست خودت را بر سرم بگذار به خداوند سوگند هیچ مویی در تن و سرم نمی باشد مگر آنکه راست ایستاده است .به خدا سوگند آگاهی های ما به تعلیم پیامبر است ( و ذاتی و استقلالی نمی باشد)» 📚امالی مفید ص114 👌علامه مجلسی می نویسد: « نفی علم غیب از امامان به آن معنا است که آنان آگاهی از غیب بدون تعلیم الهی را ندارند. تعلیم الهی از طریق وحی یا الهام ( و وراثت از پیامبر) و الا عمده معجزات انبیاء و اوصیاء آگاهی های غیبی آنان بوده و یکی از وجوه اعجاز قرآن نیز اخبار غیبی آن است و ما نیز به بسیاری از اخبار غیبی به تعلیم خداوند و رسولش و امامان آگاهی داریم مانند قیامت و احوال قیامت و بهشت و جهنم و رجعت و قیام قائم و نزول عیسی و اشراط ساعه و عرش و کرسی و ملائکه» 📚بحار الانوار ج26 ص103 ❗️بنابراین روشن می شود که مراد شیخ صدوق از نفی علم غیب امامان ، علم غیب ذاتی و استقلالی است که اختصاص به خداوند دارد و الا از طریق قرآن و روایات ثابت است که ائمه به تعلیم الهی آگاه به اخبار غیبی بوده اند که جهت آگاهی به نمایه زیر رجوع فرمایید؛ https://t.me/Rahnamye_Behesht/6012 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
⁉️سوال قرآن می فرماید: ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی تنها تورا می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم .با وجود این ایه شما شیعیان چگونه به اهل بیت توسل می کنید و از غیر خدا کمک می خواهید 🗯پاسخ: ❗️درخواست کمک از غیر خدا دو صورت دارد: 1⃣کمک خواهی از غیر خدا خواه انسان باشد خواه عامل طبیعی با اعتقاد به این که او در فعل و کمک رسانی خود از خدا بی نیاز و از موضع استقلال انسان را یاری کند.چنین کمک خواهی جز « شرک» نام دیگری ندارد زیرا اعتقاد به استقلال موجودی و بی نیازی او از خدا خواه از نظر وجود و هستی خواه از نظر فعل و کار اعتقاد به الوهیت و خدایی اوست طبعا هر نوع درخواست کمک با این اعتقاد مایه شرک خواهد بود حتی اگر کشاورزی عوامل طبیعی را بدون اذن خدا پرورش دهنده بذر و به بار اورنده محصول بداند چنین فردی یا منکر خداست و یا مشرک می باشد . 2⃣استعانت از غیر خدا به قید این که فرد در کمک رسانی خود از قدرت و نیروی خدادادی بهره گرفته و انسان را یاری می کند چنین کمک خواهی نه تنها مایه شرک نیست بلکه عین توحید و درخواست کردن از خداست .زیرا جهان افرینش جهان اسباب و مسببات است و فیض الهی طبق مشیت خدا از مجاری یک رشته اسباب به انسان می رسد و سبب در کار خود استقلال ندارد و به امر الهی کار خود را صورت می دهد. 🗯ایه ای را که در سوره حمد شب و روز می خوانیم استعانت را به خدا منحصر می کند و فرمان می دهد که تنها باید از او کمک خواست در مقابل کار مشرکان است که از بت های خود طلب استعانت کرده و انها را در فعل و کار خود مستقل می پنداشتند . ❗️ولی هر گاه درخواست کمک از فردی از این قید پیراسته شود و او را وجودی ممکن و غیر مستقل دانیم و کمک رسانی او را منوط به اذن الهی و مشیت او شمردیم طبعا چنین درخواستی هر چند به ظاهر از غیر خداست ولی در واقع درخواست کمک از خداست که به این فرد قدرت و توانایی داده که در مواردی دیگران را یاری کند. ❗️قرآن در سوره حمد یاد آور می شود که فقط از خدا استعانت بجوییم ولی در موارد دیگر دستور می دهد که از غیر او نیز استعانت بجوییم مانند: 🔷« از صبر و نماز کمک بگیرید» 📓بقره45 🔷ذو القرنین چنین می گفت: « مرا با نیرویی یاری کنید» 📓کهف95 🔷« هرگاه ( مومنان غیر مهاجر در مکه در حفظ دین خود) از شما یاری طلبیدند بر شماست که انها را یاری کنید» 📓انفال72 🗯این ایات و ایات دیگر و سیره عقلای جهان حاکی از آن است که استعانت از غیر خدا به نحوی که بیان شد ارتباطی به شرک ندارد زیرا انها مستقل نبوده و اگر توانایی در رفع مشکلی دارند به اذن خدا می باشد و درخواست از انان عین درخواست از خداست و خداوند فیض خود را از طریق انان جاری می سازد و این عین درخواست کردن از خدا می باشد 📚راهنمای حقیقت،علامه سبحانی،ص159 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
‍ 🤔پرسش ❓پرسشی پیرامون ❔اگر به بخش دوم این دعا توجه شود آن خلاف احتیاط است آنجا که گوید : « يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ » یعنی ای محمد و ای علی مرا کفایت کنید که شما دو بزرگوار مرا کافی هستید . حال این است که هستید یعنی چه ؟ یعنی دیگر معاذا بالله به خدا هم نیست؟ ❕آیا این را بعدها غالیان و به دعا افزوده اند ؟ و اصلا این به دعا سند و معتبری دارد یا نه ❕متن آن با کتاب خدا در است که قرآن بارها با تأکید می گوید: « حسبنا الله و نعم الوکیل »سوره آل عمران ، آیه 173 و نیز با 36 تا 38 در سوره زمر در تعارض آشکاری است که در ضمن آن با استفهام تقریری می پرسد: «الیس الله بکاف عبده؟!/ مگر خدا پرستنده اش را کفایت نمی کند؟ این دعا از پیامبر یا امام معصوم هم نشده است. روایت هم نیست بلکه یک . 💠پاسخ💠 👌علامه مجلسی به نقل از مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان می آورد که دعای مشهور به دعای فرج دعایی بوده است که امام زمان علیه السلام به فردی به نام محمد بن احمد بن ابی اللیث در تشرفی که نسبت به ایشان روا داشتند تعلیم دادند و او که از دست دشمنان امنیت نداشت به برکت این دعا نجات یافت ؛ ❕می گوید که امام زمان علیه السلام به من چنین تعلیم داد ؛ 🗯 اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی . 📚بحار الانوار ج53 ص 276 👌کفعمی نیز نقل می کند که این دعایی بود که امام زمان علیه السلام به فردی زندانی تعلیم دادند که او به برکت این دعا از زندان رهایی یافتند که کفعمی دعا را با اضافه این جملات نقل می کند ؛ « ...الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل یا ارحم الراحمین بمحمد و آله الطاهرین» 📚المصباح کفعمی ص176 🔶مضمون این دعا در کتب زیر نیز نقل شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج8 ص186 📚جمال الاسبوع ص280 و ... 🗯بنابراین دعا از حیث سند معتبر است و علمای بزرگ آن را در کتب خود نقل کرده اند . ❔حال آیا جمله « اکفیانی فانکما کافیان » « مرا کفایت کنید زیرا شما کفایت کننده هستید » با آیات قرآن که خداوند را کافی و کفایت کننده می داند تعارض دارد ❗️ 👌پاسخ روشن است که هیچ گونه تعارضی بین فراز مذکور و آیات قرآن نیست . ❕❗️❗️ادامه پاسخ 👇👇👇
👌ادامه پاسخ 👇👇👇 ❕درخواست کفایت کردن از غیر خدا دو صورت دارد ؛ 1⃣گاهی این درخواست با این اعتقاد است که طرف مقابل در کفایت کردن و کمک رسانی مستقل و بی نیاز از خدا بوده و از موضع استقلال انسان را یاری می کند . 🔶بی شک درخواست کفایت کردن با این اعتقاد عین شرک است و مخالف آیات قرآن می باشد . 2⃣در صورت دوم درخواست کفایت کردن از دیگران به قید استقلال و بی نیازی از خداوند نیست ، بلکه با این اعتقاد این درخواست مطرح می شود که کفایت کنندگان با قدرت و نیرو و اجازه ای که خداوند به آنان داده است انسان را یاری کنند . 👌چنین کمک خواهی و درخواست کفایتی عین توحید است زیرا جهان آفرینش جهان اسباب و مسببات است و فیض الهی طبق مشیت خدا از مجاری یک رشته اسباب به انسان می رسد و سبب در کار خود استقلال ندارد و به امر الهی کار خود را صورت می دهد . 🗯بنابراین اگر درخواست کفایت دیگران را منوط به اذن الهی و مشیت او شمردیم و آنها را موجودی ممکن و غیر مستقل دانستیم ، درواقع این درخواست کفایت از خداست که به این فرد قدرت و توانایی داده است که دیگران را کفایت کند اگر چه به ظاهر درخواست کفایت از غیر خداست . 🔷لذا خداوند در قرآن خطاب به پیامبرش می گوید که به مشرکان بگوید ؛ « آنها که کافر شده اند می گویند تو پیامبر نیستی ، بگو کافی است که خداوند و کسی که علم الکتاب نزد اوست گواه من باشند » 🔶رعد 43 ❕پیامبر در کنار خداوند ، شهادت دادن کسی که علم الکتاب نزد اوست ( علی علیه السلام ) را کافی در اثبات نبوت خود می داند ، در حالی که شما می گویید تنها باید خداوند کافی برای بنده اش باشد . 🔶حضرت علی بر اساس علم و قدرتی که خداوند به او داده است ، کفایت کننده پیامبر در اثبات نبوتش است و این کفایت کنندگی به اذن و مشیت الهی است و هیچ منافاتی هم با توحید ندارد . 🗯ما هم اگر در دعای مذکور از پیامبر گرامی و حضرت علی درخواست کفایت می کنیم ، آنان را مستقل نمی دانیم بلکه با این اعتقاد درخواست می کنیم که با قدرت و اذنی که خداوند به شما داده است ما را کفایت و یاری کنید و این عین درخواست کفایت کردن از خداست . 👌خداوند در برابر کسانی که غیر خدا را به صورت مستقل و استقلالی برای خود کافی می دانستند ، تصریح می کنند که تنها کفایت کننده خداوند است و هیچ کس بدون اذن او توانایی کفایت دیگری را ندارد . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA َ
🤔 ❔عملی بی شرمانه در قرآن ؛ ❗️الله محمد در آیه ۱۴ مائده می گوید که در میان مسیحیان تا روز قیامت دشمنی و عداوت و انداخته است. سوال : آیا چنین عملی عادلانه و عاقلانه و اخلاقیست؟ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ » «و از كسانى كه ادعاى نصرانيت (و يارى مسيح) داشتند (نيز) پيمان گرفتيم ولى آنها قسمت قابل ملاحظه‏ اى از آنچه به آنان داده شده بود بدست فراموشى سپردند، لذا در ميان آنها تا دامنه قيامت عداوت و دشمنى افكنديم و خداوند در آينده آنها را از آنچه انجام داده ‏اند (و از نتايج آن) آگاه خواهد ساخت.» 🔸مائده 14 👌عيسى بن مريم علیه السلام پيغمبر رحمت بود و مردم را به صلح و صفا مى ‏خواند، و تشويقشان مى‏ كرد به اينكه نسبت به آخرت اشراف و توجه كامل داشته و از لذائذ دنيا و زخارف دل فريب آن اعراض كنند، و نهيشان مى ‏كرد از اينكه بر سر دنيا اين كالاى پست تكالب كنند، يعنى مانند درندگان بر سر يك شكار پنجه به روى هم بكشند كه اگر خواننده عزيز بخواهد كلمات آن جناب را ببيند بايد به مواقف مختلفى كه انجيل‏هاى چهارگانه از آن جناب نقل كرده‏ اند مراجعه كند. 👌ليكن پيروانش عكس العمل بر خلاف، از خود نشان داده و مواعظ و تذكرات آن جناب را از ياد بردند، و چون كردند عداوت و دشمنی میان آنها پراکنده شد . 📚ترجمه تفسیر المیزان ج 5 ص 393 ❕این که قرآن می گوید خداوند میان آنها عداوت و دشمنی افکنده است به آن معنا نیست که خداوند مستقیما چنین کاری را کرده باشد ، بلکه اثر نادیده گرفتن تعالیم مسیح علیه السلام و پیمان شکنی ها و خلاف کاری های مسیحیان ، آن بود که عداوت و دشمنی و اختلاف میان آنها ایجاد شود ، و از آنجایی که هر شیئ و سببی به توحید افعالی و قاعده مسلم ( لا موثر فی الوجود الا الله ) اثرش را از ناحیه موثر یعنی خداوند دارد ، لذا ایجاد کینه و عداوت که متاثر از خلاف کاری های مسیحیان است به خداوند نسبت داده شده است اگر چه سبب ساز اصلی ایجاد کینه و عداوت خود بودند . 👌به بیان دیگر اعمال خلافی که مسیحیان انجام می دادند آثاری داشت که خواه ناخواه دامنشان را می گرفت و پرده بر چشم و گوش و عقل آنها می افکند، و آنها را به و کینه با یکدیگر می کشاند، و از آنجا که خاصیت همه اشیاء و تاثیر همه اسباب به فرمان خداوند است، می توان این کینه و عداوت را که ناشی می شود از اعمال ناپسند ، در تمام این موارد به خدا نسبت داد، اما این نسبت عین اختیار بندگان و آزادی اراده آنها است ، و اشکالی بر خداوند وارد نیست . ❕لذا در آیه مذکور در تفسیر نمونه می خوانیم ؛ « مفهوم آيه فوق چنين است كه پيمان شكنى نصارى و خلاف‏كاري هاى آنها سبب شد كه عوامل عداوت و دشمنى و بذر نفاق و اختلاف در ميان آنها پاشيده شود و از آنجا که ميدانيم آثار اسباب تكوينى و طبيعى بخدا نسبت داده ميشود ( القاء کینه و عداوت به خداوند نسبت داده شده است ) و هم اكنون كشمكشهاى فراوانى كه بين دول مسيحى وجود دارد و تا كنون سرچشمه دو جنگ جهانى شده و هم چنان دسته بندي هاى توام با عداوت و در ميان آنها ادامه دارد، علاوه بر اين، اختلافات و عداوتهاى مذهبى در بين فرق مذهبى مسيحيت بقدرى زياد است كه هم اكنون نيز به كشتار يكديگر ادامه ميدهند. 📚تفسیر نمونه ج 4 ص 318 👌به فرض هم که بگوییم خداوند مستقیما بین مسیحیان اختلاف و دشمنی ایجاد کرده است ، باز هم اشکالی نمی شود زیرا این اختلاف و دشمنی به عنوان عقاب و مجازات خداوند بین آنها پراکنده شده است و بی دلیل نبوده است و آنان مستحق آن بوده اند ، زمانی این القاء کینه و دشمنی ناپسند است که خداوند بدون دلیل دست به آن بزند لذا در تفسیر آسان چنین آمده است ؛ « چون اين كيفر و جزاء در مقابل پيمان شكنى و اهميت ندادن بدستورات خدا بود لذا اين اشكال مورد ندارد كه گفته شود مى‏ شود خدا بين آنان ايجاد عداوت و كينه ورزى كند.» 📚تفسیر آسان ج 4 ص 124 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
⁉️سوال لطفا دلائل طرفداران تکامل انواع و نقد انان را به طور خلاصه برایمان بیاورید که انان به چه دلیل معتقد به تکامل انواع و خلقت انسان از میمون هستند 🗯پاسخ: ❗️در تفسیر نمونه چنین آمده است: 🗯به آسانی میتوان استدلالات آنها را در سه قسمت خلاصه کرد: 🔷نخست دلائلی است که از دیرینشناسی و به اصطلاح مطالعه روی فسیلها، یعنی اسکلتهای متحجر شده موجودات زنده گذشته، آورده اند آنها معتقدند مطالعات طبقات مختلف زمین نشان می دهد که موجودات زنده، از صورتهای ساده تر به صورتهای کاملتر و پیچیده تر تغییر شکل داده اند. ❗️تنها راهی که اختلاف و تفاوت فسیلها را می توان با آن تفسیر کرد، همین فرضیه تکامل است. 🔷دلیل دیگر قرائنی است که از تشریح مقایسه ای جمع آوری کرده اند، آنها طی بحثهای مفصل و طولانی می گویند هنگامی که استخوان بندی حیوانات مختلف را تشریح کرده، با هم مقایسه کنیم شباهت زیادی در آنها می بینیم که نشان می دهد همه از یک اصل گرفته شده اند. 🔷بالاخره سومین دلیل آنها قرائتی است که از جنین شناسی بدست آورده اند و معتقدند اگر حیوانات را در حالت جنینی که هنوز تکامل لازم را نیافته اند در کنار هم بگذاریم خواهیم دید که جنینها قبل از تکامل در شکم مادر، یا در درون تخم تا چه اندازه با هم شباهت دارند، این نیز تأیید می کند که همه آنها در آغاز از یک اصل گرفته شده اند. 🗯پاسخهای طرفداران ثبوت انواع ❗️ولی طرفداران فرضیه ثبوت انواع یک پاسخ کلی به تمام این استدلالات دارند و آن اینکه هیچیک از این قرائن قانع کننده نیست، البته نمی توان انکار کرد که هر یک از این قرائن سه گانه احتمال تکامل را در ذهن به عنوان یک احتمال ظنی توجیه می کند، ولی هرگز یقین آور نخواهد بود. ❗️به عبارت روشنتر اثبات فرضیه تکامل، و تبدیل آن از صورت یک فرضیه به یک قانون علمی و قطعی، یا باید از طریق دلیل عقلی بوده باشد، و یا از طریق آزمایش و حس و تجربه، و غیر از این دو راهی نیست. 🗯اما از یکسو می دانیم دلائل عقلی و فلسفی را به این مسائل، راهی نیست، و از سوی دیگر دست تجربه و آزمایش از مسائلی که ریشه های آن در میلیونها سال قبل نهفته است کوتاه است 🗯آنچه ما با حس و تجربه درک می کنیم این است تغییرات سطحی با گذشت زمان به صورت جهش (موتاسیون) در حیوانات و گیاهان رخ میدهد، مثلا از نسل گوسفندان معمولی ناگهان گوسفندی متولد می شود که پشم آن با پشم گوسفندان معمولی متفاوت است، یعنی بسیار لطیفتر و نرمتر میباشد، و همان سرچشمه پیدایش نسلی در گوسفند بنام (گوسفند مرینوس) می شود، با این ویژگی در پشم. 🗯و یا اینکه حیواناتی بر اثر جهش، تغییر رنگ چشم یا ناخن و یا شکل پوست بدن و مانند آن پیدا می کند. ❗️ولی هیچکس تاکنون جهشی ندیده است، که دگرگونی مهمی در اعضای اصلی بدن یک حیوان ایجاد کند و یا نوعی را به نوع دیگر مبدل سازد. 🗯بنابر این ما تنها می توانیم حدس بزنیم که تراکم جهشها ممکن است یک روز سر از تغییر نوع حیوان در بیاورد، و مثلا حیوانات خزنده را تبدیل به پرندگان کند، ولی این حدس هرگز یک حدس قطعی نیست، بلکه تنها یک مساله ظنی است چرا که ما هرگز با جهشهای تغییر دهنده اعضاء اصلی به عنوان یک حس و تجربه روبرو نشده ایم. ❗️از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه می گیریم که دلائل سه گانه طرفداران ترانسفورمیسم نمیتواند این نظریه را از صورت یک فرضیه فراتر برد، و به همین دلیل آنها که دقیقا روی این مسائل بحث می کنند، همواره از آن به عنوان فرضیه تکامل انواع سخن می گویند نه قانون و اصل. 📚تفسیر نمونه ج11 ص83 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا انسان اشرف مخلوقات است؟و خداوند عالم رو به جهت اون افریده ؟به چه دلیل عقلی و نقلی این سخن مطرح میشود 💭پاسخ: ❗️خداوند می فرماید: "ما بنی آدم را گرامی داشتیم و انها را در خشکی و دریا (بر مرکب های راهور)حمل کردیم واز انواع روزیهای پاکیزه به آنها روزی دادیم و بر بسیاری از خلق خود برتری بخشیدیم" 💎 اسرای 70 ❗️امام سجاد فرمود: "خداوند فرزندان آدم را بر سایر خلقش برتری داده است" 📚امالی طوسی ص490 📚بحار الانوار ج57 ص298 ❗️فلسفه آن روشن است زیرا انسان تنها موجودی است که از نیروهای مختلف ،مادی و معنوی ،جسمانی و روحانی تشکیل شده و در لابلای تضادها می تواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود را دارد 📚تفسیر نمونه ج12 200 ❗️همچنین می فرماید: "خداوند کسی است که همه آنچه از نعمتها در زمین وجود دارد برای شما آفریده است" 📚بقره29 ❗️ومی فرماید: "انچه در آسمانها و زمین است را مسخر شما گردانیده است" 💎 جاثیه13 ❗️ومی فرماید: "نهر ها را مسخر شما گردانیده است" 💎ابراهیم32 ❗️ومی فرماید: "شب و روز را مسخر شما گردانیده" 💎نحل12 ❗️و... 👌از مجموع این آیات به خوبی استفاده می شود: 1⃣انسان تکامل یافته ترین موجود جهان است و آن قدر به او مقام و ارزش داده شده است که همه موجودات دیگر مسخر او گردیده است 2⃣تسخیر در این ایات بدین معنا نیست که انسان این موجودات را همگی تحت فرمان خود در آورده است بلکه همین اندازه که در مسیر منافع و خدمت او حرکت می کنند و فی المثل کرات آسمانی برای او نور افشانی می کنند یا فواید دیگر دارند در تسخیر او هستند.خورشید و ماه با نور افشانی خود صحنه حیات انسان را روشن و گرم و آماده می سازند و بوسیله جاذبه خود حرکت زمین را در مدارش تنظیم می کند و...همه در تسخیر و تحت منافع او هستند. ❗️هیچ مکتبی این قدر برای انسان ارزش والا بیان نداشته ودر هیچ فلسفه ای این همه موقعیت و شخصیت ندارد و این از ویژگی های مکتب اسلام است که ارزش وجودی انسان را تا این قدر بالا برده تا بداند و متذکر شود و تن به پستی ندهد و خود را اسیر شهوات و برده ثروت و مقام و زر و زور نسازد زنجیرها را در هم می شکند و به اوج آسمانها پرواز می کند. 📚تفسیر نمونه ج10 ص121 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht