(9)
#گفتار_سوّم
#یادداشت_سوّم
۳. ۳.پاسداشت امر ملی در سایه استقلال سیاسی
در طول سالیان اخیر هروقت ارتباط ملل عربی با اسرائیل دچار اختلال و اختلافی شد، دائماً کشور های عربی از ترجیح راه حل سیاسی بر راه حل نظامی در اقدام متقابل دیپلماسی خود تأکید می کردند.
گرچه عملاً به چندان موفقیتی در این مسیر دست نیافتند و معمولاً این توافقات با رسوایی های بزرگ مانند عدم پایبندی اسرائیل به اعطای تسلیحات نظامی به امارات یا انفعال فاحش مصر و ملل عربی بعد از توافق کمپ دیوید همراه بوده است. ولی گویا سیاست منفعلانه اعراب در قبال اسرائیل سقف زمانی ندارد حتی اگر موفقيتی حاصل نشود.
نهایت معضل اما زمانی است که اعراب برای جلب رضایت اسرائیل علی رغم وجود دشمنی دیرینه، از انجام هر کاری کوتاهی نمیکنند اما همین ها برای حل اختلافات خود با کشور عربی سوریه مدام به اقدامات نظامی پایبندی میورزند در شرایطی که بهبود روابط آنها با سوریه به راحتی از رهگذار دیپلماسی و مسالمت قابل تحقق است.
ولی چه توان کرد وقتی وابستگی این ملل عربی به ابر قدرت هایی که برای نابودی سوریه شدیدا اصرار می ورزند ، استقلال تصمیم گیری را از آنان سلب کرده و در نتیجه مجبور به قربانی کردن مصالح ملی برای تحقق اهداف استکبار جهانی میشوند.
در آخر خالی از لطف نیست که صدق مطالب بالا با بیانات روشنگرانه سید حسن نصرالله تأیید شود:
«به دولتهای عربی بگویید راه حل مساله اسرائیل چیست؟ میگویند راه حل سیاسی، راهی جز مذاکره نیست. گفتگو و مذاکره با اسرائیل.
خب سقف زمانی دارد؟ نه ندارد. چند وقت است در حال مذاکره هستند؟ دهها سال. با اسرائیل اشغالگر غاصب قاتل بیعار، با آرامش کامل. روند صلحی عربی هست که پس از سال 2000 به وجود آمده و ما امروز در 2012 هستیم و بعضی هنوز پای میز مذاکرهاند. کجایند؟ پای میز مذاکره! مشکل از طرف اسرائیل است نه عربها. دهها سال با اسرائیل مذاکره میکنیم و راه حل همچنان حل سیاسی است. خب بیایید در سوریه نیز به حل سیاسی بپردازید. میگویند دیگر زمان نیست. دیگر دیر شده. چطور میشود؟ برای ما توضیح دهید برادران»
سید در ادامه همین گفتار این تناقض مد نظر را به خوبی تبیین میکند. چیزی که متأسفانه در رسانههای فارسی بازتاب درستی نداشته است. او گفته بود: «اصلا فرض کنید نظام سوریه مثل اسرائیل است. مگر در مقابل اسرائیل حل سیاسی، گفتگو، مذاکره و سازش را نمیپذیرید؟ چرا در مقابل یک نظام عربی که نکات مثبت بسیاری و نکاتی منفی هم دارد حل سیاسی پذیرفته نیست؟ و زمان نیست و دیر شده؟ یک منطق به ما ارائه کنید. بنده به شما خواهم گفت منطق چیست. کسی به من نگوید سید تو در این موضعگیری داری اشتباه میکنی. نه، بنده موضعگیری احساسی نمیکنم. بعضی هم میگویند این وفاداری است. بله، این وفاداری است. ولی فقط وفاداری نیست. این برآمده از بینشروش و مصلحت امت است. روزهایی خواهند رسید و خواهیم دید و از یکدیگر سوال خواهیم کرد.
خب از رسیدن سلاح به مقاومت فلسطین و لبنان جلوگیری شد. به لبنان البته رسید ولی از ورود سلاح به فلسطین جلوگیری شد و قاچاقچیان محاکمه شدند. ولی در سوریه نه، عرب علناً کمک میکند. پول میدهند سلاح میفرستند تا سوریهایها همدیگر را بکشند. چرا؟ برای خدمت به چه کسی؟ برای چه کسی؟ برای دیدن چه کسی؟ میتوانید بگویید؟ حقیقتا… این اصرار عربی، غربی، آمریکایی و اسرائیلی به درماننشدن، کشتار و سرنگونی نظام سوریه، درنگ نمیطلبد؟»
در چنین مقطعی بود که استقلال طلبی جبهه مقاومت، منافع ملی ایران و لبنان را نجات داد و نشان داد حتی اگر اراده تمام جهان نیز بر نابودی خاورمیانه فعلی و تشکیل خاورمیانه جدید باشد. بازهم می توان با سلاح توحید سیاسی، استقلال سیاست خارجی خود را حفظ کرد و اجازه نداد ابر قدرت ها به واسطه احساس نیاز ما به آنان ، ما را از اتخاذ تصمیمات مطابق منافع ملی بازدارند.
بازخوانی و تحلیل این سه گفتمان نشان میدهد که تنها مسیر تفوق و عبور از بحرانها، در پایداری و مقاومت هوشمندانه است. شتابزدگی و سازشکاری، هردو از اصول عقلانی و استراتژیک فاصله میگیرند و در نهایت به ضعف و انزوای بینالمللی منجر میشوند. خط مشی ولایتمداری که بر مبنای بصیرت و درک عمیق از تحولات جهانی و دیپلماتیک استوار است، نه تنها امنیت و اقتدار داخلی را حفظ میکند، بلکه زمینهساز تقویت موقعیت استراتژیک ایران در نظام بینالملل نیز خواهد بود.
•https://rahamedia.net/?p=5762
•https://hawzahnews.com/xd9bJ
🔺 مروجین ترس و راویان یأس؛ دو بازوی شناختی دشمن
🖊 سجاد انجمشعاع
در برهه کنونی که عرصهی جنگ و تقابل در میادین نبرد و در ساحت روایتسازی به سود جبههی حق پیش میرود،
اما چالشی از درون، میکوشد این دستاوردها را تضعیف کند ؛ خطری که میخواهد این دستاوردها را با القای اضطراب و بیاعتمادی به درون پیکرهی مقاومت اسلامی متزلزل سازد. این چالش از سوی گروهی بهنام «راویان استیصال» به صحنه آمده است؛ همانانی که با ایجاد و القای هراس از قدرتهای خارجی و بیان گزافهگوییهایی از توان دشمن، میکوشند جامعه را به تسلیم و پذیرش انفعال سوق دهند. این جریان خطیر، بهوضوح مهرهای از نقشهی پنهان و استراتژیهای پیچیدهی دشمنان فرامنطقهای است و به دو نحلهی کلیدی قابل تمایز است:
[اوّل] از یکسو «جریان غربگرای مبهوت و منفعل» که قدرت دشمن را برجسته و بزرگنمایی میکند
[دوّم] از سوی دیگر «جریان بهظاهر انقلابی فاقد بصیرت و عقلانیت» که بدون فهم فکتها، ظرفیتهای داخلی را ناچیز و تحقیرآمیز جلوه میدهد.
این دو طیف در واقع دوجبههی مکمل از یک پروژهی پیچیده علیه هویت و خودباوری اسلامی هستند. جریان غربگرا، با بهرهگیری از «تاکتیکهای روانی و بکارگیری ابزارهای رسانهای مدرن»، دشمن را در قامت یک غول شکستناپذیر به تصویر میکشد و سعی دارد حس «عجز» و «ترس» را به درون جامعه تزریق کند بهگونهای که برخی از آنان، تحت تأثیر این تصویرسازی، «انفعال» را بهعنوان تنها گزینه معقول معرفی میکنند. در این میان، سخن خداوند در آیهی شریفهی «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ» (توبه، ۳۲) بهروشنی بیانگر توهمات باطل دشمنانی است که بهواسطهی هراسافکنی و تحریک افکار عمومی میکوشند نور حقیقت را کمفروغ جلوه دهند. در همین راستا، رهبر معظم انقلاب اسلامی تأکید دارند: «تمام قدرت دشمنان، تنها در حد القای این است که ما ضعیفیم و اگر ما در برابر این القائات بایستیم، آنان هیچ در دست نخواهند داشت.»
در مقابل، جریان بهظاهر انقلابی مبرّا از عقلانیت قرار دارد که با کوبیدن بر طبل ضعفهای امّت اسلامی، انگارهای نامتوازن از اقتدار داخلی ارائه میدهد و بدون آنکه درکی از پیچیدگیها و ظرفیتهای پنهان داشته باشد، احساسات و عواطف انقلابی را بهصورت سطحی و مخرب به نمایش میگذارد.
بدین ترتیب، خطری که این دو جریان در ایجاد فضای «یأس» و «دلسردی» در میان جوانان دارند، قابل اغماض نیست. جریان غربگرا با ترویج تصوری اغراقآمیز از قدرت دشمن، ذهن و روان جامعه را به سمت ترس و انفعال هدایت میکند، در حالی که جریان انقلابی بیبصیرت، با اقدامات بیملاحظه و احساسی، چهرهای غیرواقعی و منفعل از جبههی خودی ارائه میدهد. این دو جریان، بدون آنکه با یکدیگر توافق رسمی داشته باشند، عملاً دست در دست یکدیگر دارند؛ یکی در جهت «وفاق با دشمن» و دیگری «ضد وفاق با میهن» و متحدین. هردو همچون دو بازوی یک استراتژی واحد عمل میکنند؛ یکی به نرمش و دلسوزی نسبت به دشمنان، و دیگری به افراط و بیتدبیری نسبت به دوستان. این همان فهم وارونهی أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُم است.
بدین ترتیب، اولی با نفوذ در «اندیشهی نخبگان»، قدرت پایداری را تخریب کرده و دومی با تندرویهای خود، «وحدت عوام» را تضعیف میکند.
در حقیقت، برای تطهیر این لکههای ننگین، جامعهی انقلابی به دو اصل [عقلانیت] و [معنویت] نیازمند است؛ عقلانیتی که قدرت تشخیص و تمایز بین حق و باطل را به ارمغان آورد و معنویتی که جانی پرصلابت و ارادهای شکستناپذیر به جامعه بخشد. اگر جامعهی اسلامی از این دو عنصر برخوردار گردد، نهتنها از ترفندهای هراسافکن دشمن مصون خواهد ماند، بلکه جریانهای انحرافی و منافقانهی داخلی نیز در پرتو آن خنثی شده و از مسیر تعالی دور نخواهند شد.
بنابراین، نیاز مبرم است که این دو جریان مخرب به دقت شناسایی شوند و به جامعه اجازه داده نشود که این راویان استیصال، این ناقلان یأس، این مبلغان انفعال گرایی و این مروجان تضعیف ملی، با القائات فریبنده و روانشناسی مخرب، توان مقاومت اسلامی را در بوتهی تردید و انفعال قرار دهند.
https://hawzahnews.com/xdc4H
https://eitaa.com/bedonimarz/106157
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
✍️ #یادداشت/ مروجین ترس و راویان یأس، دو بازوی شناختی دشمن
◻️در برهه کنونی که عرصهی جنگ و تقابل در میادین نبرد و در ساحت روایتسازی به سود جبههی حق پیش میرود، چالشی از درون، میکوشد این دستاوردها را تضعیف کند.
◻️از یکسو «جریان غربگرای مبهوت و منفعل» که قدرت دشمن را برجسته و بزرگنمایی میکند.
◻️از سوی دیگر «جریان بهظاهر انقلابی فاقد بصیرت و عقلانیت» که بدون فهم فکتها، ظرفیتهای داخلی را ناچیز و تحقیرآمیز جلوه میدهد.
◻️ این دو طیف در واقع دوجبههی مکمل از یک پروژهی پیچیده علیه هویت و خودباوری اسلامی هستند.
◻️ جریان غربگرا، با بهرهگیری از «تاکتیکهای روانی و بکارگیری ابزارهای رسانهای مدرن»، دشمن را در قامت یک غول شکستناپذیر به تصویر میکشد و «انفعال» را بهعنوان تنها گزینه معقول معرفی میکند.
◻️بدین ترتیب، اولی با نفوذ در «اندیشهی نخبگان»، قدرت پایداری را تخریب کرده و دومی با تندرویهای خود، «وحدت عوام» را تضعیف میکند.
📎متن کامل
@HawzahNews / خبرگزاریحوزه
| #اهّم_یادداشتها |
#لیست_اوّل
▫️سکوت جامعه در برابر بیحجابی؛ آغازی برای فروپاشی هویت ملی و فرهنگ اسلامی
📎 |لینک یادداشت|
▫️از ولایتپذیری به ولایتمداری'
در معیت علامه مصباح ره
📎 |لینک یادداشت|
▫️جنگ الکترونیک؛ ابزاری برای سلطهگری یا چالشی برای اراده ملتهای مستقل؟
📎 |لینک یادداشت|
▫️انتقاد عفونتزا ممنوع؛ هفت بایسته و ضرورت برای انتقاد در جامعه اسلامی
📎 |لینک یادداشت|
▫️استقلال شخصیتی و کرامت انسانی در تقابل با شیءانگاری و بیزینس برهنگی
📎 |لینک یادداشت|
▫️اربعین، فرصتی برای تقویت روحیه مقاومت در برابر رژیم صهیونسیتی
📎|لینک یادداشت|
▫️ترمیم و تعمیر جایگزینِ تخریب و تضعیف در تنقید و خردهگیری اسلامی
📎 |لینک یادداشت|
▫️برنامهریزی اسلامی
📎 |لینک یادداشت|
▫️مروری بر مواضع رهبر انقلاب اسلامی در سالروز رحلت امام خمینی: از مسئله فلسطین تا الزامات ریاستجمهوری آینده"
📎 |لینک یادداشت|
▫️ دینمداری سیاسی؛ از صدقه تا انتخابات
📎 |لینک یادداشت|
▫️لنگر محبت مادَر در دریای ناپایداریها
📎 |لینک یادداشت|
▫️از تراژدی نوستالژی و امتداد جریان رسانهای کربلا
📎 |لینک یادداشت|
▫️سه معجزه در قامت پدیده رسانهای
📎 |لینک یادداشت|
▫️اسلام و صهیونیسم؛ نبردی در پسزمینه ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک
📎 |لینک یادداشت|
▫️مقاومت تنها در شهادت خلاصه نمیشود
📎 |لینک یادداشت|
▫️وظیفه راهبردی ما؛ جهاد تبیین به مثابهٔ سلاحی استراتژیک
📎 |لینک یادداشت|
▫️"جمعهٔنصر" استراتژیک مقاومت در برابر یاوهگوییهای صهیونیسم
📎 |لینک یادداشت|
▫️سردی در آغوش علم؛ چرایی کاهش علاقه به تحصیل در حوزههای علمیه"
📎 |لینک یادداشت|
▫️سنت و مدرنیته؛ چرایی کاهش علاقه به تحصیل در حوزههای علمیه"
📎 |لینک یادداشت|
▫️روحانیت و رسانه؛ چرایی کاهش علاقه به تحصیل در حوزههای علمیه"
📎 |لینک یادداشت|
▫️امتناع ابزارانگاری جنسی در ساحت آخرت؛ تأملی در ماهیت لذتهای بهشتی
📎 |لینک یادداشت|
▫️ ساحت انتظار
📎 |لینک یادداشت|
▫️میرباقری؛ تئوریسین جنگ یا مبتکر راهبردی مقاومت
📎 |لینک یادداشت|
▫️مقاومت، سازش و رادیکالیسم؛ پژوهشی بر گفتمانهای راهبردی و غیرراهبردی انقلاب اسلامی
📎 |لینک یادداشت|
▫️مروجین ترس و راویان یأس؛ دو بازوی شناختی دشمن
📎 |لینک یادداشت|
▫️ دیپلماسی معنوی؛ مفهوم دفاع از امّت جایگزین مفهومِ محدود دفاع از ملّت
📎 |لینک یادداشت|
▫️مقاله افول مرجعیت اجتماعی روحانیت در بستر علمگرایی انتزاعی
📎 |لینک یادداشت|
▫️ استراتژی رسانهای علامه مصباح
📎 |لینک یادداشت|
▫️چرا در ایران حجاب اجباری است و در برخی کشورهای اسلامی قانون نیست؟
📎 |لینک یادداشت|
▫️بلک فرایدی؛ کلانپروژهٔ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی
📎 |لینک یادداشت|
▫️اولویتها در مختصات کنونی کشور
📎 |لینک یادداشت|
▫️پاکسازی نظام پژوهشی؛ از اسلام التقاطی و اسلام تحجری تا اسلام ناب محمدی
📎 |لینک یادداشت|
▫️بازخوانی هویت تمدنی و فرازمانیِ حضرت زهرا سلام الله علیها در آیینه مناسبات سیاسی و اجتماعی معاصر
📎 |لینک یادداشت|
هدایت شده از احمدحسین شریفی
◻️آسیبشناسی تعلیم و تعلم فلسفه در حوزههای علمیه
🖊احمدحسین شریفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸علیرغم بیمهریهایی که به #فلسفه و فلسفهآموزی و حتی فیلسوفان در حوزههای علمیه شده است، حوزههای علمیه شیعه در همیشه تاریخ خود، مهد فلسفه و فلسفهورزی و فلسفهاندیشی بوده است. در سدههای اخیر، ظهور میردامادها، ملاصدراها، سبزواریها، طباطبائيها، مطهریها، مصباحها و ... نشانه حیات فلسفه و فلسفهورزی در حوزههای علمیه بوده و هست.
هماکنون نیز به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، از وظایف مدیریت حوزه و اساتید فلسفه این است که تلاش کنند #حوزه_علمیه «مرکز فلسفه»، «مرجع فلسفه» و «قطب اصلی فلسفه اسلامی» باقی بماند.
در سایه این تأکید رهبر فرزانه انقلاب و توجه مدیران حوزه علمیه به این مهم، در سالهای اخیر شاهد «رونق کمّی» دروس فلسفه در حوزه علمیه قم هستم. تا جایی که در سال جاری (۱۴۰۳) تعداد ۲۷۰ درس فلسفه در حوزه علمیه قم تدریس میشود. این رشدی ارزشمند، فوقالعاده و بیسابقه است که نسبت به یک دهه قبل بیش از صددرصد افزایش کمّی را نشان میدهد.
اما نیمنگاهی به عناوین دروس نشان میدهد که نباید و نمیتوان به این رشد کمّی دلخوش بود. جز یک عنوان از ۲۷۰ عنوان درسی که درباره «حکمت عملی» است، و دو عنوان که با محوریت کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم است، بقیه همگی تدریس دو کتاب بدایه الحکمه و نهایه الحکمه علامه طباطبائی(ره) و احیاناً اسفار و شواهد ملاصدرا است! و البته تعداد اعضای شرکت کننده در کلاسهای حدود یکصد نفر از اساتید این دروس نیز کمتر از ۵ نفر است.
♦️بر این باورم که آموزش فلسفه با این روش
✔️نه خدمت به فلسفه است؛
✔️نه شایسته یک پایگاه قویم و غنی و پربار فلسفی است؛
✔️و نه گرهی از نیازهای فلسفی جامعه ما را میگشاید.
🔹پیشنهاد این بنده آن است که جمعی از دلسوزان فلسفه و مدیران آموزشی حوزه و دانشگاه بنشینند و به تحلیل وضعیت موجود بپردازند:
✔️هم وضعیت تعلیم و تعلم فلسفه در حوزههای علمیه را مطالعه کنند؛
✔️هم وضعیت آموزش فلسفه در دانشگاههای کشور را بررسی نمایند؛
✔️هم تعلیم و تعلم فلسفه در دانشگاههای معتبر و مشهور دنیا را رصد کنند؛
✔️هم برآوردی از نیازهای فلسفی جامعه ایرانی اسلامی خود ما داشته باشند؛
✔️و نهایتاً با تکیه بر این دادهها و آگاهیها، طرحی نو و جدید برای تعلیم و تعلم فلسفه درافکنند.
♦️فلسفه اسلامی آنگاه میتواند به حیات و بالندگی خود ادامه دهد که
اولاً، با آغوش باز به استقبال فلسفههای شرقی و غربی رایج در مراکز فلسفی جهان برود؛
ثانیاً، از لاک صرفاً انتزاعی خارج شده و نگاهی کاربستی به اندیشههای فلسفی داشته باشد؛
و ثالثاً، دغدغهمند حل بنیادین مسائل اجتماعی و فرهنگی کشور باشد.
🔹همانگونه که رهبر معظم انقلاب ۲۱ سال قبل (۲۹/ ۱۰/ ۱۳۸۲) در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی فرمودند: از مهمترین نقصهای فلسفهورزی در حوزههای علمیه آن است که، برخلاف فلسفههای غربی، فیلسوفان مسلمان نتوانستهاند آن ذهنیت فلسفی و آن مطالعات انتزاعی را «امتداد سیاسی و اجتماعی» بدهند. و بر اساس بنیانهای فلسفی خود «سیستمهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی» و همچنین «وضع حکومت»، «کیفیت تعامل مردم با همدیگر» و امثال آن را معین کنند و مع الاسف در «ذهنیّاتِ مجرّد» باقی مانده و «امتداد پیدا نکردهاند».
🔸زمانی که اغلب دروس فلسفی حوزههای علمیه به موضوعاتی مثل فلسفه اسلامی برای کودکان (فابک)، فلسفه اجتماعی، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست، فلسفه حکومت، فلسفه اقتصاد، فلسفه فرهنگ، فلسفه مقاومت، فلسفه جهاد، فلسفه علوم انسانی و اجتماعی، فلسفه علم، فلسفه زیست، و سایر فلسفههای مضاف به علوم و امور اختصاص یافتند، آنگاه است که میتوان یک حوزه فلسفی بالنده و در طراز حوزههای علمیه شیعی را شاهد بود.
#الهیات_کاربردی
@Ahmadhoseinsharifi
🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸بیان تابناک سردار مقاومت و معنویت شهید سیدحسن نصرالله:
ما دنبال آخرت هستیم
اگر در این دنیا کار میکنیم به خاطر این است که مسئولیم به خاطر این نیست که به دنیا علاقه داریم یا هدف ما رسیدن به دنیا باشد...
دنیای شما برای ما حتی به اندازهی یک بند کفش و آب بینی بز هم نمی ارزد
این دنیا ناچیز، گذرا و بخیل شما...
ما اهالی آخرت هستیم و به دنبال آن میگردیم
.
سجاد انجمشعاع | رواقِفکر
🔸بیان تابناک سردار مقاومت و معنویت شهید سیدحسن نصرالله: ما دنبال آخرت هستیم اگر در این دنیا کار می
🔺دیپلماسی معنوی
🔻مفهوم دفاع از «امّت» جایگزین مفهومِ محدودِ دفاع از «ملّت»
🖊 سجاد انجمشعاع
🔸بیان تابناک سیدحسن نصرالله، رد پای بینشی است که سیاست و دیانت را در تلفیق با یکدیگر، به مقصدی ورای جهان مادی هدایت میکند. «ما دنبال آخرت هستیم»؛ که بر بیاعتنایی به دنیا و عزم به سوی آخرت تاکید دارد، حقیقتی جاودانه و اصیل در منظومه فکری اسلام است.
و این پیامی است فراتر از یک موعظه؛ حاوی طرحی برای تبیین چرایی ایستادگی و مقاومت مؤمنانه است.
🔸او با نگاهی از سر بصیرت و درکی ژرف از مسئولیت دینی، این دنیا را عرصهای گذرا و فانی میبیند که نه مطلوب ذاتی انسان موحّد، بلکه مسیری برای ایفای وظیفه الهی است. چراکه دنیا برای مؤمن، تنها وسیلهای برای «ادای تکلیف» است، نه مقصدی مستقل. چنان که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ»، این دنیا زندانی برای مؤمن است؛ زندانی که ارزش به چنگ آوردنش، حتی به قدر «آب بینی بز» نمیارزد.
🔸در این چارچوب، کار و تلاش در دنیا، نه به انگیزه محبت به دنیا، بلکه با نیت «تکلیفمحوری» و در راستای «ادای امانت الهی» معنا مییابد. شهید نصرالله از زبان مقاومت، یادآور میشود که اهتمام به سیاست و مدیریت اجتماعی، نه از سر دنیاطلبی، بلکه پاسخی به فرمان «وَقَفِيتُمُ الأَمانَةَ» است.
در این افق، سیاست و حکومت، حکم وسیلهای برای «تحقق رسالت» دارد، نه هدفی مستقل و دنیوی.
چنان که حضرت امام (ره) فرمودند: ما به این دنیا به دید ابزاری مینگریم که جز برای تحقق اراده الهی و کمک به مستضعفان، هیچ ارزشی ندارد. از این رو، مقاومت ما، نه برای حفظ مرزهای جغرافیایی، بلکه در راستای «حاکمیت الهی» و احیای امت اسلامی است، و این آرمان الهی، نه محدود به این جهان، بلکه در راستای قرب الهی و وصال به حق تعالی تعریف میشود.
🔸در اندیشه مقاومت، مفهوم مرزهای جغرافیایی رنگ میبازد، زیرا جهاد و مقاومت، فراتر از سرزمین و حدود ملی، در راستای تحقق هدفی الهی و رسیدن به رضایت خداوند شکل میگیرد. سیدحسن نصرالله و سایر متفکران مقاومت، با اتکا بر اصول معنوی و اعتقاد به «دار آخرت»، نشان دادهاند که این مبارزه، صرفاً برای پاسداری از خاک یا جغرافیای محدود نیست، بلکه برای حقیقت و دفاع از ارزشهای الهی و انسانی است.
🔸این دیدگاه، همراستا با فرمایش رهبر معظم انقلاب است که همواره بر این اصل تأکید داشتهاند که مجاهدت در راه حق، ابعاد جهانی و فراملی دارد و وابسته به مرزهای مصنوعی جغرافیایی نیست. چنین نگرشی به مبارزه، تعریفی نوین از «دیپلماسی فرامرزی» ارائه میدهد که در آن، مفهوم دفاع از «امت» جایگزین مفهوم محدود دفاع از «ملت» میشود.
افول مرجعیت اجتماعی روحانیت.pdf
708.3K
🔺مقاله:
افول مرجعیت اجتماعی روحانیت در بستر علمگرایی انتزاعی
🖊 سجاد انجمشعاع
🔻برای خواندن چکیده مقاله
https://rahamedia.net/?p=5552
سجاد انجمشعاع | رواقِفکر
🔺مقاله: افول مرجعیت اجتماعی روحانیت در بستر علمگرایی انتزاعی 🖊 سجاد انجمشعاع 🔻برای خواندن چکیده
🔸حوزه علمیه رکن اصلی جامعهٔاسلامی
🔸بحران هویت در عینیت اجتماعی روحانیت
🔸علم یا تبلیغ؟ یک دوگانگی کاذب
🔸ریشهیابی افول مرجعیت اجتماعی روحانیت:
▫️ گسست تاریخی روحانیت و مردم:
•ریشههای گسست از تعامل تا انزوا
• پیامدهای گسست از بحران مشروعیت تا انفعال اجتماعی
▫️چالشهای مدرنیته و تغییرات اجتماعی
▫️تمرکز بر علم بجای تبلیغ
▫️تغییر در الگوی علمی و فرهنگی حوزهها
▫️فقدان پیوند میان نظریه و عمل
▫️بوروکراسی وپیچیدگیهای ساختاری
▫️سیاستهای کلان جمعیت
▫️مسائل معیشتی طلاب
▫️عدم انطباق آموزشهای حوزوی با نیازهای روز جامعه
▫️تنوع و جذابیت دیگر رشتههای علمی و دانشگاهی
▫️چالشهای تربیتی در خانوادههای مذهبی
▫️فاصله میان حوزه و دانشگاه
▫️تغییر فضای تبلیغی دینی
▫️رسانه ملّی
▫️تبلیغات سوء علیه جایگاه اجتماعی روحانیت در نگاه عمومی
🔸بازتعریف نظریه مرجعیت اجتماعی علم، تبلیغ و میدانگرایی:
▫️روحانیت میدانی: بازگشت به جامعه
▫️روحانیت دانشی: پیوند علم با عمل
▫️روحانیت رسانهای: بهرهگیری از ابزارهای نوین
🔸تحلیل تطبیقی: الگوی تاریخی پیامبر و ائمه علیهمالسلام
🔸راهبردهای عملی برای بازگشت به مرجعیت اجتماعی
🟢 استراتژی رسانهای علامه مصباح
🖊سجاد انجمشعاع
۱.تحلیل و نقد اندیشههای طاغوتی و سکولار:
علامه مصباح یزدی در تحلیل و نقد اندیشههای طاغوتی و جریانات سکولار، به عمق و دقتی نظری توجه کرد که در تاریخ معاصر کمتر دیده شده است. نقدهای ایشان بر مبنای تحلیلهای فلسفی و دینی به وضوح نشان میدهد که هدف از این نقدها، تنها انتقاد از یک نظام فکری خاص نبوده، بلکه تلاشی متمرکز برای حفاظت و تقویت بنیانهای اسلامی در برابر جریانهای فکری و فرهنگی مغایر با اصول اسلامی بوده است. این تحلیلها به طور خاص به بررسی تأثیرات منفی ایدئولوژیهای غربی و سکولاریستی بر ارزشهای اسلامی و اجتماعی پرداخته و راهکارهایی برای مقابله با این تهدیدات ارائه دادهاند.
◽️ادعُ إلَى سَبِيلِ رَبِّکَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجَادِلهُم بِالَّتِی هِی أَحسَنُ..
۲.اهمیت رسانهها به عنوان ابزارهای راهبردی و مقابله با تهدیدات فرهنگی (راهبردها و کاربردها):
یکی از ابعاد کلیدی در دیدگاه علامه مصباح، تأکید بر اهمیت رسانهها به عنوان
«ابزارهایی راهبردی»در مقابله با تهاجم فرهنگی غربی است. در جهان معاصر، رسانهها به عنوان نهادهای قدرتمند در شکلدهی به افکار عمومی و ایجاد فرهنگ عمومی عمل میکنند. علامه مصباح با درک عمیق از این حقیقت، بر لزوم بهرهبرداری مؤثر از این ابزارها برای ترویج اصول و ارزشهای اسلامی تأکید میکرد. ایشان معتقد بودند که رسانهها میتوانند به عنوان
پیشرانهایی در تقویت هویت دینی و فرهنگی عمل کنند
وباید با استفاده از تکنیکها و استراتژیهای مدرن، به ترویج مبانی اسلامی و انقلابی پرداخته و از تهدیدات فرهنگی جلوگیری کنند. ◽️يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُم فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا... ۳.تقویت رسانههای اسلامی و انقلابی و تقویت هویت دینی: در این راستا، ایشان به تأسیس و تقویت رسانههای اسلامی و انقلابی توجه ویژهای داشت. وی به این باور بود که رسانههای متعهد باید به طور فعال در برابر جریانهای تهاجمی فرهنگی غربی و طاغوتی مقاومت کنند و با ایجاد محتوای متناسب و مؤثر، به تبیین و ترویج اصول دینی و سیاسی بپردازند. رسانهها باید نه تنها به عنوان مراجع اطلاعرسانی، بلکه به عنوان ابزارهایی قدرتمند برای ایجاد تغییرات فرهنگی و اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند. این رویکرد، نیازمند همگرایی و هماهنگی دقیق بین رسانهها و نهادهای دینی و فرهنگی است تا بتوان به صورت مؤثر به مقابله با تهدیدات فرهنگی و سیاسی پرداخت. ◽️وَلتَكُن مِنكُم أُمَّةٌ يَدعُونَ إِلَى الْخَيرِ ۴.تقویت پیوند میان حکومت و جامعه: علامه همچنین بر اهمیت تقویت پیوند میان رهبر انقلاب و جامعه تأکید میکرد. از نظر ایشان، رسانهها باید به عنوان پلهایی برای تقویت این پیوند عمل کنند و با ارائه تحلیلات دقیق و مستند، به افزایش آگاهی عمومی و حمایت از رهبری پرداخته و در برابر تهدیدات فرهنگی و سیاسی، جبههای واحد ایجاد کنند. این استراتژی، نه تنها به حفظ هویت فرهنگی و دینی کمک میکند بلکه به تقویت نظام اسلامی و انقلابی در برابر چالشهای جهانی نیز میانجامد. ◽️وَمَنْ أَحسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسلِمِينَ.. https://eitaa.com/RevaghFekr
🔻چرا در ایران حجاب اجباری است و در برخی کشورهای اسلامی قانون نیست؟
🖋سجاد انجمشعاع
در برخی از جوامع اسلامی، الزام قانونی به حجاب وجود ندارد، اما این به هیچ وجه به معنای عدم اهمیت و ضرورت حجاب در شریعت اسلامی نیست. ضروری بودن حجاب، فراتر از قوانین حکومتی اندلس سازیشده، به عنوان یکی از احکام واضح و غیرقابل انکار دین اسلام شناخته میشود. به همین دلیل، رفتار حکومتها در این زمینه نمیتواند معیار نهایی برای تفسیر احکام دین باشد. در بررسی این موضوع، میتوان آن را در سه محور کلیدی تحلیل کرد و «باید دانست که حجاب بهمعنای وفاداری حکومتها به احکام دین نیست»
۱. اصلِ حجاب:
حجاب به عنوان یکی از ارکان ضروری دین اسلام مورد تأکید قرار گرفته است. نصوص قرآنی و روایات متعدد، حجاب را نه به عنوان یک امر مستحب، بلکه به عنوان یک وظیفه شرعی برای زنان مسلمان معرفی میکنند. آیهٔ «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ» (سوره احزاب، آیه ۵۹) تأکید دارد که پوشش برای زنان مؤمن نه تنها یک انتخاب شخصی، بلکه یک دستور الهی است که آنها را از هرگونه نگاه آسیبزا و غیرمحترمانه مصون میدارد. این دستور در فضای شریعت به عنوان یک تکلیف غیرقابلانعطاف پذیرفته شده و فقه اسلامی نیز بر آن تأکید میورزد.
۲. حدِ حجاب:
یکی از مباحث مهم فقهی در باب حجاب، مرز و حد آن است. فقها غالباً در این موضوع که چه بخشهایی از بدن باید پوشیده باشد اتفاق نظر دارند؛ با این حال، در جزئیات تفاوتهایی وجود دارد. بسیاری از مراجع شیعی، «وجه و کفین» (صورت و دستان تا مچ) را از محدودهای که باید پوشیده شود مستثنی میدانند. این تفاوت در تعریف و تفسیر، هرچند کوچک، به وضوح نشان میدهد که موضوع حجاب به عنوان یک مسئله پیچیده فقهی به دقت مورد بررسی قرار گرفته است.
۳. الزام به حجاب:
موضوع الزام به حجاب یکی از مباحث جدی در فقه اسلامی و نظامهای حکومتی است. آیا حکومت باید در این امر دخالت کند؟ آیا اجبار به حجاب امری موجه است؟ این مسئله در طول تاریخ و در جوامع مختلف اسلامی به شکلهای گوناگون مطرح شده است. در برخی از کشورها، همچون جمهوری اسلامی ایران، حجاب به عنوان یکی از ارکان نظام اسلامی شناخته شده و از آن به عنوان یک الزام اجتماعی دفاع میشود. در مقابل، در برخی دیگر از جوامع اسلامی، آزادی در پوشش به رسمیت شناخته شده است، بدون اینکه این آزادی به معنای نفی اهمیت حجاب در دین باشد.
در اوایل انقلاب اسلامی ایران، برخی جریانهای فکری وجود داشتند که معتقد بودند میتوان آزادی پوشش را با اصول جمهوری اسلامی سازگار کرد؛ اما در نهایت، نظر غالب در حکومت اسلامی بر این قرار گرفت که کشف حجاب به عنوان یک "حرام اجتماعی" شناخته شود و حاکمیت موظف است از اینگونه انحرافات جلوگیری کند.
یکی از اصول مهم در فقه اسلامی، استقلال شریعت از رفتارها و قوانین حکومتها است. هیچ فقیهی نمیتواند به دلیل رفتار یک دولت یا حکومت، حکمی شرعی صادر کند یا آن را تغییر دهد. عمل دولتها و عرف اجتماعی نمیتواند مبنای حکم شرعی قرار گیرد؛ چرا که اساساً شریعت از نصوص الهی و منابع معتبر دینی تبعیت میکند. به همین دلیل، رفتار برخی از حکومتهای اسلامی نمیتواند به عنوان معیار در تفسیر و اجرای احکام شرعی مورد استفاده قرار گیرد. تنها ملاک معتبر، نصوص شرعی و اجماع فقها بر اساس آنها است و هیچ فقیهی بر اساس رفتار دولتها و حکّام، حکم نخواهد داد و نخواهد گفت که چون عرف مسلمین چنین رفتار میکند، ما نیز بر اساس آن نظر دهیم. بنابراین، دولتها، هر دولتی که باشند، ملاک نیستند و عمل آنها نمیتواند مبنای شرعی قرار گیرد.
https://eitaa.com/RevaghFekr