eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
7.2هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی می دیدم اینقدر مودبانه حرف می‌زند و افتاده حال است به شوخی می‌گفتم: چقدر مودب هستی آقا جون #شهی
✍یہ جوون از جنس ما دهہ هفتادیا مثل خیلیامون #تیپ میزد #تفریح میڪرد و #خوش میگذروند. اما چیڪار ڪرد ڪہ محرم ناموس امام حسین(ع) شد. #شهید_محمدرضا_دهقان🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍یہ جوون از جنس ما دهہ هفتادیا مثل خیلیامون #تیپ میزد #تفریح میڪرد و #خوش میگذروند. اما چیڪار ڪرد ڪ
0⃣6⃣4⃣ 🌷 💠 خاطرات خواهر 🔰هر سال در ایام نوروز همگی به سفر می رفتیم🚌 .همه ی ما خیلی روحیه می گرفتیم ...محمد رضا این سفر را خیلی دوست داشت👌 و با 🌷 رابطه بسیار قوی برقرار می کرد . 🔰همیشه می گفت : "فردی اگر می خواهد باشد ، باید یک حزب اللهی شیک پوش باشد🙂 ، که وقتی بقیه میبینند ، از پوشش لذت ببرند😍 ،هم مرامت و هم ظاهرت را ببینند . 🔰محمد رضا را خیلی دوست داشت و می گفت :"اصلا نمی فهمم چرا بعضی ها سر نمی کنند🚫 . هر چقدر هم که سخت باشه ، همین بس که (س) زیر چادرشون را در نیاوردند😔 . 🔰 چند ماهی جایی کار می کرد ، اما با گذشت ماه هنوز حقوق💰 نگرفته بود .گفتیم برو را بگیر ؛ در جوابمون گفت :"نه❌، صاحب کارم زن و بچه داره . اگر داشت حقوقم را پرداخت می کرد . شاید مشکلی داره😊 . 🔰با اینکه برای موتورش🏍 به پول نیاز داشت...تا اینکه بعد از مراسم صاحب کارش آمد و تسویه کرد💵 . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
آخرین تصویر پروفایل واتساپ #شهید_محمدرضا_دهقان🌷 قول داد و عمل کرد... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هیچ وقت با لباس نامرتب یا کثیف ندیدمش؛ حتی تو #اوج_مبارزات، این برام خیلی عجیب بود. تو نظم لنگه نداشت👌 یادمه وقتی از بیرون می‌اومدو #چادرش رو در می‌آورد، حتما باید خیلی قشنگ و دقیق اون رو تا می‌کرد و یه گوشه می‌ذاشت. ولی بر خلاف ظاهر منضبطش اصلاً آدم خشکی نبود؛ بلکه بر عکس خیلی هم #خون‌گرم و مهربون بود. هر وقت کسی رو برای اولین بار می‌دید، یه جوری باهاش #گرم می‌گرفت که انگار چند ساله می‌شناسدش.
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پیشنهاد_مطالعه_کتاب👆 یادت باشد عبارت رمزی #علاقه شهید به همسرش... با خط به خط این خاطرات زندگی کرد
#عاشقانه_ترین کتاب شهدای مدافع حرم به چاپ #سیزدهم رسید پیشنهاد ویژه برای ترویج هنرمندانه #سبک_زندگی اسلامی ایرانی ارسال #رایگان درب منزل(ویژه ایام محرم و هفته دفاع مقدس) همراه با #مسابقه کتابخوانی وب سایت ثبت سفارش و تحویل پستی yadat-bashad.ir 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_ترین کتاب شهدای مدافع حرم به چاپ #سیزدهم رسید پیشنهاد ویژه برای ترویج هنرمندانه #سبک_زندگی
🌸 *زندگی به سبک شهدا* 🌸 ❤️ کتاب «یادت باشد» کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید دفاع از حریم عقیله عقلا زینب‌کبری است که در پاییز سال 89 به رفت، در پاییز سال 91 کرد، در پاییز سال 92 کرد و نهایتاً در پاییز سال 94 به رسید! 🍃متن پشت جلد کتاب«یادت باشد» : سر سفره که نشست گفت: «آخرین رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با گفتم: «چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!»؛ گفت: «کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم منو بی خبر نذار». 🍃با هر جان کندنی که بود برایش گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از آب میشم» ❤️به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو ! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» زدم و گفتم:«یادم هست! یادم هست!».😔 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
چه زیبا #عاشقانه های زندگیَت را بیان کردی نمیدانم چه بگویم...... جز #اشک، جز شرمندگی، بهترین #معشوق
دلتنگىِ روز، مثل #شليك يك گلوله است. سريع و ناگهانى، بدون فرصت #قلبت را هدف ميگيرد. رد شدن از يك خيابان، تنفس يك عطر و يا چند دقيقه تنها نشستن روى يك نيمكت خاطره انگيز، ميتواند كارَت را يكسره كند. دلتنگى شب اما، چند قطره #سم است كه به خورد تك تك سلول هايت ميرود و تا صبح، #تمام وجودت را مى سوزاند. آدمهاى #دلتنگ هرروز مى ميرند؛ گاهى ناگهانى و سريع، گاهى آرام و تدریجی... #همسر_شهید🌷
هدایت شده از داداش شهیـsaeidــدم
4_5827858587279426773.mp3
7.12M
🎧🎧 🎵 شور | دفعه آخری یه جور دیگه بود 🎤🎤 سید رضا 👈تقدیم به صبور 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
در #خاطرت داری هنوز روزی که بودی در #برم...؟! هر لحظه از آن روز را با #جزئیاتش از برم و تنها در وصف این #عاشق بی ادعا می شود گفت که: 《چقدر برای با تو بودن وقت #کم بود》 #شهید_مدافع_حرم🌷 #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖 #سلام_امام_زمانم 💖 #ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻧﻪ #ﺳﺤﺮ ﺭﺍ طاقتیست ﻭ ﻧﻪ #ﺻﺒﺢ ﺭﺍ ﺻﺪﺍﻗﺘﯽ... ﮐﻪ ﺳﺤﺮ ﺑﻪ ﺷﺒﻨﻢ #ﻟﻄﻒ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ #ﺳﻼﻡ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﯿﺰﺩ سلام برتو ای بهار زندگانی🌸 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
گاهے بعضی نگاه ها ... #چشـــــــم دل را رو بسوی #خـدا بازمےڪند ! مخصوصاً اگر آن نگاه از قابِ چشمانی #آسمانے باشد... #شهدای_مدافع_حرم #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 5⃣9⃣ 💠صبحانه خطری 🔸با حسین تازه آشنا شده بودم و از خصوصیات او اطلاعی نداشتم. بعد از م
🌷 6⃣9⃣ 💠موشک جواب موشک😂 🔸مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه می گذاشت. از آن آدم هایی بود که فکر می کرد شده است که انسان های گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به هدایت کرده، کلید را دستشان بدهد. 🔹شده بود مسؤول تبلیغات . دیگر از دستش شده بودیم. وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای خالی می کردند. 🔸از رو هم نمی رفت.تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی ها هم دست به زدند و آنها هم بلندگو آوردند و نمایش شد. مسؤول برای اینکه روی آنها را کم کند، نوار «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» را گذاشت. 🔹لحظه ای بعد صدای از بلندگوی عراقی ها پخش شد که: «آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!» تمام بچه ها از ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش کم شد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت.😂😂 منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣4⃣3⃣#خاطرات_شهدا 🌷 💠خواب روز عاشورا 🌷درست دم اذان #صبح_عاشورای سال 92 ( 4روز قبل از شهادت ) بود
هیچ تیری، بر پیکر #شهید اصابت نمی کند ، مگر آنکه ، اول از قلب #مادرش گذشته باشد!  یعنی؛ اول ، " قلب مادر شهید"، #شهید می شود... #مادر_شهید_مدافع_حرم #شهید_رسول_خلیلی🌷 شادی روح شهدا #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#پنجشنبہ ها بیادِ تو دست هایم عشق #خیراتـــــ میڪنند.. نیستی اما #یادت همیشه هست 😔 #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 #پنجشنبه_های_دلتنگی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
روز سوم عمليات بود. آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر،‌ يك حاج آقاي روحاني آمد.نماز عصرراايشان خواند.مسئله‌ي دوم حاج آقا تمام نشده،‌ حاجي #غش كردو افتاد. ضعف كرده بود و نمي‌توانست روي پا بايستد🚫.سرُم به دستش بود وگوشه‌ي سنگر نشسته بود.بادست ديگر بي‌سيم📞 را گرفته بود و با بچه‌ها صحبت مي‌كرد؛‌خبر مي‌گرفت و راهنمائي مي‌كرد.اين‌جا هم ول كن نبود. #شهید_ابراهیم_همت @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روز سوم عمليات بود. آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر،‌ يك حاج آقاي روحاني آمد.نما
1⃣6⃣4⃣ 🌷 💠سردار خيبر 🌷اسفند ۱۳۶۲، تخت فلزی را از دل کشوی بیرون کشیدند. تو با لب هایی که نداشتی لبخند زدی😊 و نور چراغهای 💡سردخانه، هایی را که نداشتی،‌ اذیت کرد و بعد رو برگرداندی که همسرت را ببینی👀، با که نداشتی و خواستی با دستت، دست سرد همسرت را بگیرى، با که نداشتی و اسمت را که فریاد می زد🗣؛ شنیدی، با گوش هایی که نداشتی😭 🌷و بعد زمزمه کردی «گریه نکن🚫 ....» اما او صدایت را نشنید🔇. از پا افتاد، ضجه زد😭 و با چادرش، چهره غمگینش را پوشاند تا ها اشک هایش را نبینند. ! سرت را گذاشتی، مجنون بماند که دلـ❤️ ما، تا ابد، در حسرت دوباره دیدن هایت بسوزد؟ که هی فرود آمدن گلوله توپ💥 را کنار موتوری🏍 که ترکش نشسته بودی در ذهنمان مرور کنیم 🌷و داغ مان هزار هزار بار تازه شود؟ که هی یادمان بیاید جای خالی را و دستت را و بادگیر سبز و عرقگیر عنابی ات را که و خاکستر داشت؛ اما هنوز ته مانده ای از عطرت😌 به آن وفادار بود و نمی رفت🚫. 🌷آنها که از برگشتند، گفتند: تو سفارش کرده بودی «یا همه، اینجا می شویم🕊 یا را نگه می داریم.» و این جمله ات جان کلام عملیات خیبر بود👌 از زبان که سردارش بودی، فرمانده لشکر ، نور✨ چشم همه هایی که همشهری ات🏙 بودند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📣 مراسم هیئت هفتگی 📣 #سخنران: حجت الاسلام نیرومند #مداح: کربلایی حسین شیرمحمدی #زمان: امشب(پنجشنبه۱۵شهریور) ساعت۲۰:۱۵ #مکان: مشهد،حجاب ۲۱ بیت شهیدنظرزاده (علامت پرچم) برادران خواهران هیئت محبان جوادالائمه (علیه السلام) 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
دوست شهی❤️دت کیه..؟؟ از اون رفیق فابریکا؟👌 از اونا که همیشه با همن؟✌️ خیلی حال میده😍 امتحان کردی؟ هرچی ازش بخوای بهت میده!! آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه💞 #رفیق_شهید شهیدت میکنه! @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دوست شهی❤️دت کیه..؟؟ از اون رفیق فابریکا؟👌 از اونا که همیشه با همن؟✌️ خیلی حال میده😍 امتحان کردی؟ ه
📝 💠رفیق شهید ⚜وقتی با یک خو میگیریم💞 اولش همش شک و تردید نکنه یک رابطه ی یک طرفه است😕 نکنه منو نمیبینه انقد دوستای و مخلص داره که اصلا من گناهکار🚫 به چشمش نمیام ⚜یک خرده که میگذره شک میکنی به رابطه میپرسی اصلا اون منو میبینه👀 اصلا منو به عنوان دوستش قبول داره؟!😟 ⚜عکسشو میگیری روبه روت بهش میگی اگه توهم منو به عنوان# دوستت قبول داری یه نشونه بفرست📩 بزار بفهمم هم میخای رابطمون حفظ بشه وقتی که یک نشونه ازش دیدی😍بهش ایمان میاری ⚜دنبال وقت خالی میگردی⌚️ که بهش نگاه کنی و بزنی باهاش دلت که میگیره💔 به خودش میگی میگی دلم از زمینیا شکسته😢 خودت نگام کن ⚜اصلا حس میکنی که داره نگات میکنه👀 با یک لبخند کنج لبش😊 میگه ⚜ازاون موقع به بعد دیگه اون آدم نیستی.اطرافیانت تغییرات رو در تو👤 احساس میکنن.حرف و و نیش بقیه واست بی اهمیت میشه😌 ⚜توی دلت💖 واسشون دعا میکنی و میگی داداشی دعا کن اینا هم یک روزی مثل من اسیر بشن و حال امروز منو بفهمن ⚜میدونی ،میخوام یک چیزی بگم همه ی ما ازوقتی دوست 🌷 وارد زندگیمون شده حالمون خوب شده😍 و این حال خوب رو اول از همه خدا و بعد شهدا هستیم✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هویت #شهید پلاک وی نیست❌ هویت شهید #خون جاری بر پیشانی اوست که تقدیر آن در #عهد_الست بر پیشانی او می درخشد✨ #شهید_امیر_حاج_امینی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#الگوی_برتر 🔰هیچ کسی فکرش را نمیکرد روزی برسد که مجید #شهید شود چرا؟ چون روی دستش #خالکوبی داشت چو
 مسعود به مجید کرد و یاد روزی افتاد که بچه های قهوه خانه خبر دارشده بودند مجید قرار است به #سوریه برود. دهان به دهان حرف به گوش همه رسیده بود. خیلی ها تعجب کرده بودند😧 و می گفتند : - نه بابا، این سوریه برو نیست. حالا هم میخاد یه اعتباری جمع کنه😏 - آخه اصلا #مجید سوریه نمی برن، مگه میشه؟ #شهید_مفقودالاثر_مجید_قربانخانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
 مسعود به مجید کرد و یاد روزی افتاد که بچه های قهوه خانه خبر دارشده بودند مجید قرار است به #سوریه بر
2⃣6⃣4⃣ 🌷 🔰حدود ساعت سه و بعد از ظهر دود و مه غلیظی🌫 همه جا را گرفته بود. نم نم باران🌧 سرما را چندین برابر می کرد. و خاک کم کم به مشام می رسید. سنگر های کوچک یک متری که با تکه های سنگ درست شده و پای هر کدام را بیست سی متر گود🕳 بود. 🔰مجید بر روی نزدیک یکی از سنگرها آرام و بی حرکت خواب بود😴. ❌نه خواب نبود. چیزی خواب بود. در تمامی روز های قد کشیدنش اولین مرتبه که آرام و و بدون جنب و جوش شده بود. 🔰دستها و صورتش گلی بود☺️. انگشتری 💍که شب قبل از گرفته هنوز در انگشتش بود. صدای تیر ها و نارنجنک ها💥 همچنان فضای را پر کرده بود. از صدای تیرها گوش شنونده ها 👂عجیب تیر می کشید. 🔰صدا به صدا نمی رسید. صدای بیسیم های📞 بی صاحب در جای جای می آمد. بچه ها عقب نشینی کنید.کسی نمی توانست را حرکت بدهد. 🔰درخت های سبز کاج و خشک زیتون 🌳در دشت کم کم خیس باران🌧 شده بودند. تا از بچه ها شهید🌷 و چند نفری هم شده بودند. 🔰بدن اربا اربای خودش عاشورایی به پا کرده بود. برای خیلی ها روشن بود که و خیلی دیگر از بچه های شهید شده🕊 فردایی نخواهند داشت. همه را از چهره و آرامش می گویند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
آن عسلی🍯 که درقرآن مشفای امراض است #شهد_شهادت است آری شهدی که #تمام امراض روحی رابرطرف می کند،شهادت🌷 است 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#رفیق_شهیدم...🌷 دلم بدجور #هواےشهادت دارد مےخواهم شهیدشوم ولے مےترسم باشهادتم آبروی شهداراهم ببرم...😭 درست اهل شهادت نیستم فقط #عاشق شهادتم اما آرزوکه عیب نیست،هست؟ آن هم برای جوانان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رفاقت_با_شهدا ♥«دوست شهیدت کیه...؟؟؟»♥ یه شهید انتخاب کنید برید دنبالش بشناسیدش باهاش ارتباط برقر
#رفیق_شهید، عاقبت شهیدت میکنه دو رفیق دو همسنگر #شهید_کمیل_صفری_تبار🌹 و #شهید_محمد_رحمان_پناه🌹 🔹دوست شهیدت کیه؟! 🔸باهاش عهد بستی؟! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رفیق_شهید، عاقبت شهیدت میکنه دو رفیق دو همسنگر #شهید_کمیل_صفری_تبار🌹 و #شهید_محم
3⃣6⃣4⃣ 🌷 🔹در میان بچه های برخی با یکدیگر آنقدر نزدیک بودند که عقد اخوت می بستند تا در صورت یکی، شفاعت دیگری👥 را در صحرای محشر🌾 برعهده بگیرد. 🔸در این میان اما ✓مصطفی صفری تبار و ✓محمد محرابی پناه، چنان به یکدیگر وابسته💞 شدند که نتوانستند دوری هم را حتی برای چند لحظه تحمل کنند. 🔹این دو آنقدر با هم اخت بودند که ماجرای شهادت 🌷آنها می تواند بسیار باشد... 🔸در آخرین ماموریت این دو شهید در ارتفاعات جاسوسان ، گلوله ای به پهلوی آقا محمد اصابت 💥می کند. او با بستن اش به دور کمر سعی می کند که تا حدودی از خونریزی بیش از حد جلوگیری🚫 کند... 🔹اما دوست و در حقیقت برادرش متوجه حالت محمد شده و علی رغم تذکر⚠️ دوستان برای نزدیک نشدن به محمد، جهت کمک به طرف حرکت می کند 🔸و در همان لحظه که کنار یکدیگر قرار می گیرند👥، گلوله خمپاره ای💣 نزدیک این دو به زمین می نشیند تا روح آسمانیـ😇 محمد و مصطفی را از قفس تنگ تن رها سازد🕊 و راهی نماید.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در #عملیات کربلای دو محمود کاوه، #فرمانده لشکر،کار عجیبی کرد! نیروهای خط شکن رو که جلو فرستاد، اومد
اسمش برای مکه درآمد . اما نمی رفت😕 . #مادرش دوست داشت محمودش حاجی بشه . پرسید : خب مـــادر چرا نمیری .. ؟ گفت : " اگر من برم و برگردم ، ببینم توی همین مدت #ضد_انقلاب حمله کرد ، یک عده رو کشته ، یه جاهایی رو گرفته ، که نبودن من باعث این ها شده ، چی دارم جواب بدم .. ؟ #جواب_خــــون این بچه ها رو کی میده .. ؟ " #شهید_محمود_کاوه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
از میله های این #قفس #نگاهم می رسد به تو... تویی که رها شده ای از همۀ #تیروترکش های این دنیا از ا
#روح_اللهِ_زينب... ازدواج که کردیم...💕 حتی یه درصدم فکرشو نمیکردم... همسرم شهید شه... روح الله...❤ همه ی زندگیم بود... هر وقت میخوام خودمو آروم کنم... میگم اگه همه کس و...💕 همه چیزتو از دست دادی... خدا رو شکر که واسه امام حسین(ع)بوده... اونقده بهش وابسته بودم...💕 که حتی یه گیره روسری بدون روح الله نمیخریدم... #شهید_روح_الله_قربانی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍ همہ چے تموم شد...😔 🔸عیــد قرباݩ 🔹عیــــد غدیر 🔸تابــــــستان 🔹خوش‌گذرونۍ 🔸گـــــــــردش 🔹همــــــه چے... دیگہ میتونیم از امشبــــ دل نگرون باشیم😔 دل نگرون یہ ڪاروان😭 ڪاروانے ڪہ همشون گلنـ💚ــد باغبانشون امــــــام حسیــــــــــن😭 دیگھ باید نگران باشیم😔 نگران شش ماهہ😭 نگران دختر سہ سالہ💔 نگران عبــــــــداللہ... نگران قاســــــم... نگران عباس... نگران زینـ❤️ــب یا صاحبــــ الزمان نم نم شال عزا بہ تن میڪنی مولا؟😭✋🏻 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh