eitaa logo
شعر انقلاب
2.4هزار دنبال‌کننده
393 عکس
109 ویدیو
1 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر
مشاهده در ایتا
دانلود
زنده تا ابد ای آفرینش از تو گرفته‌ست تار و پود ای وسعت مقام تو بی‌مرز و بی‌حدود ای کوه‌ها به بردن نام تو در قیام ای رودها به گفتن ذکر تو در قعود ای در اذان مأذنه‌ها زنده تا ابد ای در گلوی هرچه مؤذن پر از سرود برگرد و از دوباره حرایی بیافرین پرشد دوباره عرصۀ تاریخ از یهود.. وقتش رسیده، باز اَلَم یَجعَلی بخوان شد وقت آن‌که باز ابابیل‌ها فرود... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دیروز، امروز، فردا «دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود «خویشی» که سر به دامن تقدیر می‌گذاشت کاری جز اعتراف به درماندگی نداشت از راه مرگ با هدفی پوچ می‌گذشت عمری که در تصوّر یک کوچ می‌گذشت این شعر نیست، قسمتی از درد مردم است تاریخ قرن‌ها غم و غربت در آن گم است دنیا به رغم محکمه‌ها، قیل و قال‌ها در بند گرگ بود به حکم شغال‌ها این حکم شوم، نقشۀ دنیای دیگری‌ست طرح شروع فتنه و بلوای دیگری‌ست شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند وقت سقوط دهکده‌ها کدخدا شدند از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده این قصّه آب می‌خورد از غرب دهکده آری، جهان به شوق تکامل فریب خورد آدم دوباره خیره‌سری کرد و سیب خورد تقصیر ما: حکومت سرکردۀ دروغ تقدیر ما: جنایت پروردۀ دروغ آزادی و حقوق برابر بهانه بود تا که شود برادرمان بردۀ دروغ افسونِ قرن -کورۀ آتش- غم یهود افسانه بود غربت گستردۀ دروغ توحید را به مسلخ تثلیث می‌کشند نفرین به این تجلّی بی‌پردۀ دروغ :: هرچند فتنه صبح جهان را سیاه کرد خورشید سر رسید و فُسون را تباه کرد آغاز شد حماسۀ آتش عتاب‌ها وسعت گرفت شعلۀ این انقلاب، تا - - در روزگار سلطۀ صحرای دوره‌گرد مردی به نام نامیِ دریا قیام کرد گلزار جان گرفت به دست بهاری‌اش ایمان بیاوریم به لبخند جاری‌اش از بند تن رهاست طنین دعای او «آزادگی‌ست» شِمّه‌ای از ربّنای او اندیشه‌اش تجسّم احکام دین ماست اُسطورۀ مقاومت سرزمین ماست با این وجود، در دل او غم گذاشتند آن بی‌وجودها که سرِ فتنه داشتند می‌خواستند بر سر ما سروری کنند «دینِ نو» آورند که پیغمبری کنند امّا...نه! مرد باج به گردنکشان نداد در اوج غم حقارتی از خود نشان نداد تا که بساط گرگ به هم خورد و جنگ شد روباه پیر شعبده کرد و پلنگ شد می‌خواستند باز بگیرند ماه را برپا کنند گستره‌هایی سیاه را امّا به یُمن مرد و مریدان پاکباز بدسیرتان شدند هم آغوش خاک، باز چندی گذشت... حادثه رخ داد و بعد از آن آمد عزای نیمۀ خرداد و بعد از آن - - با شوق مرگ، لحظۀ رفتن فرا رسید از خود گذشت مرد و به درک خدا رسید :: او رفته و حکایت او مانده تا هنوز فرهنگ استقامت او مانده تا هنوز «امروز» هم فدایی راه ولایتیم دستی پر از قنوت، پر از استجابتیم باید که در ادامۀ راهش خطر کنیم نفرین به ما اگر که دمی فکر سر کنیم ما «عهد» کرده‌ایم که با «عدل» انقلاب در محکمه مقابله با زور و زر کنیم ما عهد کرده‌ایم که در عصر احتمال فکری به حال «گرچه و امّا - اگر» کنیم حالا زمان گذشته و کاری نکرده‌ایم! دیگر چگونه می‌شود از خود گذر کنیم؟... باید دوباره دست به دامان او شویم بیعت کنیم، بلکه مسلمان او شویم وقتی علی به مسند غربت نشسته است عمّار او، ابوذر و سلمان او شویم باید که در صیانتِ از مرد، جان دهیم در راه او مقاومت از خود نشان دهیم مردان مرد، دست به دشمن نمی‌دهند آزاده‌ها به بند کسی تن نمی‌دهند فرقی نمی‌کند پس از این «ما»، «تو»، یا «منم»! چوب حراج خورده مگر خاک میهنم؟ شمشیر باستانیِ شرقیم در مصاف پروردۀ حماسه و بیزار از غلاف بعد از حماسه، نوبت عشق و تغزّل است آری، بهار فصل دگردیسیِ گُل است با این‌که در مُحاق زمان است، می‌رسد روزی که خاستگاه جهان است، می‌رسد آن روز ناگزیر که «فرداست» بی‌گمان در انحصار چشم کسی نیست آسمان روز نزول نور به جان جوانه‌ها روز سقوط سلطۀ تاریک‌خانه‌ها روزی که عدل حاصل خواب و خیال نیست این یک حقیقت است، مجاز و محال نیست! روزی که ماه، مژدۀ چشم‌انتظارهاست خورشید، چشم روشنیِ بی‌قرارهاست روزی که مردِ منتظرِ سال‌ها سکوت فریاد استجابت شب‌زنده‌دارهاست عشقش، دلیل رفتن سرها به روی دار آن مردِ مرد، منتقمِ سربه‌دارهاست آغاز عدل‌گستری حاکمیّتش پایان حکمرانی دنیاتبارهاست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
انقلاب طوفان، حریف ساحل این انقلاب نیست آیینه‌ای مقابل این انقلاب نیست از ابر، آفتاب، هراسان نمی‌شود یک ذرّه ترس در دل این انقلاب نیست با دشمنش بگو که درختی تناور است دیگر بگو اوایل این انقلاب نیست وادادگی و سازش و تسلیم مطلقا راه امام راحل این انقلاب نیست از آرمان خود هم اگر دور مانده ‌است تقصیر ماست، مشکل این انقلاب نیست.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تقدیرهای تازه تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازه‌ای رویید بر دستان ما شمشیرهای تازه‌ای ای قصه‌های راستین، ای خواب‌های پیش از این امروز داریم از شما تعبیرهای تازه‌ای از جنگ و صلح و عشق و کین، از شوکتِ این سرزمین در قاب چشم ما ببین تصویرهای تازه‌ای با غربت یاران خود، با خون سرداران خود داریم از کار جهان تفسیرهای تازه‌ای این خون که راه افتاده تا جاری شود در قلب‌ها بی‌شک گذارد بر زمین تأثیرهای تازه‌ای گر هست کیدِ کاهنان، درهم بپیچد ناگهان تقویم‌های کهنه را تقدیرهای تازه‌ای بانگ سروش آید همی، بشنو به‌گوش آید همی آوازهایی تازه با تحریرهای تازه‌ای خندد به مکر روبهان امروز لب‌‌های جهان پر کرده وقتی بیشه‌ها را شیرهای تازه‌ای هنگام طوفان آمده، دیوان! سلیمان آمده آرش به میدان آمده با تیرهای تازه‌ای شد دولت شب سرنگون، شد تخت شیطان باژگون صبح است و بر بام جهان تکبیرهای تازه‌ای ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چلۀ فجر چو رود گرم خروشیم، التهابی اگر هست مسیر وصلت دریاست، پیچ و تابی اگر هست به صبح، قول شرف داده‌ایم خواب نمانیم که خو به شب نگرفتیم، چشمِ خوابی اگر هست به کفش، تهمت ریگ است، ای خوشا که از اول برهنه است قدم‌های ما، شتابی اگر هست هزار سال شب از پشت بام خانه نمی‌رفت طفیل چلۀ فجر است آفتابی اگر هست غم تو می‌خورم و شادی تو زیر زبانم تبرک است در این خاک، نان و آبی اگر هست هزار جان چو ببخشند می‌دهم سر و جان را هزار بار برای تو انتخابی اگر هست دلم خوش است به عمامۀ سیاه رشیدی... رهین چادر زهراست انقلابی اگر هست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
همیشه در میدان ما مردم انقلابی ایرانیم مشتاق نبرد با ستمکارانیم امسال در این بیست و دوِ بهمن ماه پرشورتر از همیشه در میدانیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«جان من ایران!» خیابان‌های شادی را بیابان‌های حیرت را تو را چون جان شیرین، خاک میهن دوستت دارم نماز سبز جنگل‌ها شکوه کوه‌هایت را تو را من روز و شب، تاریک و روشن دوستت دارم دلم فوارۀ رنگین میدان چراغانت نگاهم شادی لبخندهای نوجوانانت سلام ای بندر، ای تبریز، ای اهواز، ای تهران سلام ای پاوه، ای مشهد، سلام ای جان من ایران! بهار چابهارت را، شکوه رودبارت را کویر و درّه و دریاکنارت را سرود دختران کارگر در صبح شالیزار خروش مرزبانان تو را در سنگر پیکار تو را زیبا و دیرین، میهن من دوستت دارم شب آرامش دل‌چسب باران‌ها میان غرّش بسیار طوفان‌ها به شادی‌ها به ماتم‌ها تو را در آتش بی‌رحم بحران‌ها تو را ای جان من، با جان و با تن دوستت دارم صدای من، سکوت من پناه من، گریز من بمانی تا ابد آباد ایران عزیز من ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرفرازان دلیرانه وطن در خود هزاران داستان دارد غم و شادی، شرنگ و شهدهای توامان دارد شهیدانش سخن گفتند از آن روز، آن پیمان همان عهدی که جا در قلب‌های مهربان دارد نشسته قلب ما، در پای عهدش سال‌های سال به پای عهد مردی که نشان از آسمان دارد همان مردی، که همراهش سپاهی از شهیدان است همان مردی که در دل داغ باغ ارغوان دارد اگر از دوستان و دشمنان رنجیده اما او صبور و مقتدر همچون دماوندش توان دارد چهل سال است، این کوه تنومندِ فلک‌آسا سرافراز است و بِشکوه و به دل آتشفشان دارد کجا دارند ملت‌ها شبیه سربدارانش؟ کدامین قوم حتی یک «سلیمانی» چنان دارد حماسه، هیبت و شوکت... جوانانش دلیران‌اند وطن، در خود جوانانی ز جنس «آرمان» دارد نمی‌داند جهان راز مگوی سرفرازان را که هر بانوی او از حضرت زهرا نشان دارد روایت می‌کند از عشق، از ایثار مردانش چه بی‌اندازه در تاریخ خود نام‌آوران دارد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شکوه کوه الوندم چهل سال است می‌گریم، چهل سال است می‌خندم کتاب خاطرات تلخ و شیرین پر از پندم من از آغاز دل بستم، به استقلال و آزادی ز هرچه زرق و برق آورد شرق و غرب دل کندم من آن باغم که دستانی خدایی کاشت بذرم را سپس ساقه به ساقه زد به ساق عرش پیوندم نهال کوچکی بودم که از طوفان گذر کردم تعجب می‌کند عالم، اگر سروی تنومندم مرا فکه، طلائیه، شلمچه، فاو می‌فهمد چنان‌که لحظه‌های داغ سرخاخون اروندم در این عالم که دنیا از زر و سیم آبرومند است من از خون جوانان برومند آبرومندم کبوترهای خونین‌پر ز دوشم می‌پرند و من به پای بال‌ و پرهاشان هزاران بوسه می‌بندم شعار «می‌روم تا انتقام سیلی زهرا، بگیرم» را زدم با سربلندی روی سربندم زمین مات ثباتم شد، زمان حیران جریانم سرود رود کارونم، شکوه کوه الوندم درون پیکرم روح جوانی می‌دود امروز که پر شور است چشمانم، که پر شوق است لبخندم جهان زیباتر از این روزگاران می‌شود روزی و من چشم انتظار وعدۀ حق خداوندم بهارا! بی‌تو فروردین فقط تکرار تقویم است از این تکرار می‌سوزد همیشه جان اسفندم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
إنَّ وَعدَاللهِ حَق روز ایران است، هنگام امید و شادی است روز اسلام است، جشن عزت و آزادی است شاد باش ایران من! چشم بد از تو دور باد چشم تو پر نور و جشن شادی‌ات پرشور باد ای سرود تو زده آتش به جان دشمنان شادباش و ایمن از زخم زبان این و آن از خطرها از گذرهای فراوان آمدیم دید دنیا بار دیگر ما به میدان آمدیم.. پیش ما دریای دشمن‌ها سرابی بیش نیست مرد میدان شهادت عافیت‌اندیش نیست قله نزدیک است از ماندن سخن گفتن خطاست می‌درخشد دم به دم نور سحر، خفتن خطاست انقلاب امروز گسترده‌ست هر سوی زمین آفتاب روشن امید در مستضعفین از فلسطین تا یمن تا نیجریه شوق و شور اهتزاز پرچم حق است اینک با غرور از فلسطین گفتم آری، داغ‌هایی تازه شد دست‌خط سرخ غزه، ماجرایی تازه شد یا محمد دیده بگشا رنج انسان را ببین در نوار غزه شور عشق و ایمان را ببین دیده بگشا معجزِ طوفانِ اَلاَقصی نگر باز هم معراج را در لیلةالاسری نگر کودکانی را که تا عرش خدایی رفته‌اند از یمن تا قدس راهی کربلایی رفته‌اند در دل آوارها ایمان مردم دیدنی‌ست بعد بمباران به لب‌هاشان تبسم دیدنی‌ست چیست جز دیوانگی تدبیر دشمن در جواب نقشه‌هاشان شد در این طوفان همه نقش بر آب.. یک طرف «آل سعود» از پشت خنجر می‌زند یک طرف «بحرین» و «باکو» زخم دیگر می‌زند یک طرف دست «امارات» است آغشته به خون یک طرف «ترکیه» و «اردن» ز بخت واژگون.. یوسف ما را برادرها به چاه انداختند «مصریان» هم دور او دیوار زندان ساختند این میان اما سپاه غیرتی برخاسته خنجر خود را به نام مرتضی آراسته می‌فشارد حلق اسرائیل را دست یمن روز و شب کابوس آمریکاست دریای عدن مرحبا رزم یمن، طوفان خنجرهای سرخ غرق شد ارابۀ فرعون در دریای سرخ.. مرحبا غوغای حزب‌الله لبنان در نبرد مرحبا شور عراق و سوریه، مردان مرد سورۀ والشمس می‌خوانیم در خون شفق غزه پیروز است آری؛ إنَّ وَعدَاللهِ حَق نیست از جنگنده و ناو کسی پروای ما ناز شست فوج تهرانی‌مقدم‌های ما دانش ما می‌زند پرچم بر اوج آسمان مانده‌اند انگشت‌ بر لب دشمنان و دوستان.. قفل‌ها را انقلاب از پای ایران باز کرد بی‌گمان انفاس روح‌الله این اعجاز کرد ملتی که می‌نهد در هر نفس گامی به پیش می‌شناسد قدر استقلال و آزادی خویش.. گرچه مردم دیده‌اند از دست نااهلان عذاب مانده‌اند و باز می‌مانند پای انقلاب ما صفوف محکم عشقیم، عمّاریم ما از صف اول نشینان، پرسشی داریم ما: خون ما تضمین رأی و حرمت فریاد ماست وعده‌های فصل تبلیغاتتان در یاد ماست رونق تولید و شوق کاردانی‌ها چه شد؟ وعدۀ پی در پی رفع گرانی‌ها چه شد؟.. پیش رویت آزمونی سخت و سنگین را ببین عبرت آموزند، دولت‌های پیشین را ببین.. در تعلل، کار این دولت مبادا بگذرد فرصت تاریخی خدمت، مبادا بگذرد این طرف یک‌عده با جان، سخت‌کوشی‌ می‌کنند آن طرف، برخی کماکان کم‌فروشی‌‌ می کنند وای بر آن‌کس که پشت منصب و میزش خزید کم‌فروشی‌ کرد و با مزدش جهنم را خرید زنده‌باد آن کس که محکم ایستاد و کار کرد از حصار خویش رد شد، وقف شد، ایثار کرد ای صف اول نشسته! آخرت را یاد کن چون ابوذر بر سر اصحاب زر فریاد کن چون علی در کارزار سهمگین امتحان نشتری بر نفس خود زن، وانگهی بر دیگران بشکن از طوفان غیرت، گردن گردنکشان نوش‌نوش مفسدان را زهر کن در کامشان.. ای صف اول نشینان! شور ایرانی کجاست؟ کارها بسیار و فرصت کم، سلیمانی کجاست؟ حاج قاسم دردهایش، دردهای مردم است وای اگر مسئول ما با درد خود سردرگم است خون ما تضمین رأی ماست! هان! جرات کنید خلق را از شرّ ایل کدخدا راحت کنید مردم این خطه را جز رخت خون، احرام نیست هیچ خطّ قرمزی جز عزت اسلام نیست لاله‌زار تازۀ گلزار کرمان را ببین معجزات جاری خون شهیدان را ببین شد مدال افتخار ملت مظلوم ما گوشوار قلبی آن دختر معصوم ما اهل این وادی به راه عشق، جان بر کف شدند پیش روی خصم، با هر لهجه‌ای، یک صف شدند خصم، صدها جبهۀ خونین گشود آن روزها کس جز این مردم «صف اول» نبود آن روزها هرکجا که جنگ و فتنه جار زد در شهر و دشت عمر این مردم سراسر در «صف اول» گذشت ای مدیران! حکمرانان! آی کرسی‌دارها! از «صف اول» توقع نیست جز ایثارها خون قاسم گفت با ما: جلوه، در گمنامی است رأی ما مردم، فقط «جمهوری اسلامی» است خون قاسم گفت از ما تا خدا یک «یاعلی»ست گفت معیار سعادت، نسبت ما با ولی‌ست نسبت دل‌های ما با آن حکیم راستین او که سُکّان‌دار این کشتی‌ست با صبر و یقین مردم ما مرد میدان‌اند روز انتخاب تا مبادا دست نااهلان بیفتد انقلاب برگه‌های رأی، رمز اقتدار ما شود قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.. ناامیدان را بگو فردای ایران، روشن است راه با فانوسی از خون شهیدان، روشن است.. صبح نزدیک است آری، صبح زیبای ظهور سربرآور قله نزدیک است، بسم‌الله نور ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مقتدا عالم همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان تا پاک شود زمین ز ابناء یزید همواره حسین مقتدا بایدمان ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حیثیّت آب ما بی‌تو تا دنیاست دنیایی نداریم چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم ای سایه‌سار ظهر گرم بی‌ترحم جز سایۀ دستان تو جایی نداریم تو آبروی خاکی و حیثیّت آب دریا تویی، ما جز تو دریایی نداریم خورشید، چشم توست، چشمان تو خورشید تا نشکفد چشم تو فردایی نداریم وقتی عطش می‌بارد از ابر سِتَروَن جز نام آبی تو آوایی نداریم شمشیرها را گو ببارند از سر بغض از عشق، ما جز این تمنایی نداریم ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
انیس جان ای در منای عشق خدا جان‌فدا حسین در پیکر مبارزه خون خدا حسین ای پاک‌تر ز پاکی گل‌برگ‌های یاس روی زمین ز چهرۀ تو دلگشا حسین... انسان، ولی فراتر از انسان خاک‌زاد با آیه‌های نور الهی‌نما حسین مطلوب دل، موافق خاطر، انیس جان زنگار غم‌گرفتۀ دل را جلا حسین پاینده در خیال زمان‌ها و قرن‌ها در معبر گذشت زمان دیرپا حسین... سردار بی‌مبالغه در عرصۀ‌ نبرد سرباز بی‌مضایقه در کربلا حسین در جنگ عاشقانه، پذیرایِ مرگ سرخ با ظلم در نبرد به شمشیر «لا» حسین نام تو عطر سینۀ خونین لاله‌هاست بویت در آستین بهاران رها حسین... ✍🏻 🏷 علیه‌السلام | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
زیارت از راه دور هر صبح با خیال تماشای گنبدت می‌ایستم به رسم ادب رو به مرقدت تو راه مستقیمی و من وصل می‌شوم با تو به رودخانهٔ لطف سرآمدت هر صبح با زیارت از راه دور تو نزدیک می‌شوم به تو و راه و مقصدت پیش از سلام من به تو، ناگاه می‌وزد از سمت کربلای تو عطر خوش‌آمدت از پشت بام تا حرمت راه اندکی‌ست قدر «سلام» فاصله دارم ز مرقدت حال خوشی دوباره به من دست داده است حال نماز، زیر رواق زبرجدت با هر سلام بیعت من تازه می‌شود هم با تو، هم تمام شهیدان مشهدت سینِ سلام، در دهنم خشک می‌شود شرمنده‌ام از این همه الطاف بی‌حدت پیچیده در هوا نفحات سلام تو آقا! تو را به مِهر و مرام زبانزدت محتاج کن همیشه به این رزق‌ها مرا محتاجِ مهربانی و رزق مجدّدت ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
باغِ باران یک روز مرا از این بیابان ببرید از خالی بُهت شوره‌زاران ببرید تا محضر سبز آب را دریابم چشمان مرا به باغِ باران ببرید ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
برادر که تو باشی مست‌اند همه، ساقی و ساغر که تو باشی از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی در هیچ دلی هیچ غمی راه ندارد دلدار و دلارام و دلاور که تو باشی تکرار اباالفضل اباالفضل اباالفضل ذکری به من آموخته مادر، که تو باشی از گرگ هراسی به دلی راه ندارد بر یوسف این قوم، برادر که تو باشی بین‌الحرمین امن‌ترین جای جهان است این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نسل خورشید ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم لب‌بسته زخمیم اما در خنده، خون‌گریه داریم تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی از چشم سرخِ شرابی، پیداست شب‌زنده‌داریم با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را ماییم از نسل خورشید، برقله‌ها تک‌سواریم تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه یا رد پا یا که پایی در جاده جا می‌گذاریم هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد می‌خروشیم یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم «اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«تفنگ آب‌پاش» پوتین پدرش را که می‌پوشد یک‌پا مردی می‌شود که با تفنگ آب‌پاش به گل‌های خانه شلیک می‌کند پدرش هر بار روی یکی از گلدان‌ها می‌افتد شیمیایی نشوند پشت بی‌سیم فریاد می‌زند خوشه خوشه باران فرستاده‌اند مانده‌ام میان جنگی تن‌به‌تن تفنگ پسرم را بشکنم یا غرور شوهرم را از هر قطره آبِ این تفنگ موجی می‌گیرد که هر روز میدان توپ‌خانه را به خانۀ آرامم می‌آورد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبۀ طوفانی آرزوی کوه‌ها یک سجدۀ طولانی‌اش آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانی‌اش دست‌هایش شاخهٔ طوباست مشغول دعاست ماه و خورشید و فلک در سایهٔ نورانی‌اش تا که شد یک شب عروس خانۀ آل عبا شهربانوی جهان شد مادر ایرانی‌اش می‌وزد از منبرش فریادهای «یاحسین» شام‌ها ویرانهٔ هر خطبهٔ طوفانی‌اش در کلامش ضربت شمشیر حقّ حیدر است عبدوَدها کشته، از شور حماسی‌خوانی‌اش اوست فرزند منا و مکه، فرزند صفا چشمه‌ها می‌جوشد از هر واژهٔ قرآنی‌اش ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دنیا کور نیست؟ سعدیا! دیگر بنی‌آدم برادر نیستند جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند عضوهای بی‌شماری را به درد آورده چرخ عضوهای دیگر اما یار و یاور نیستند کودک چشم‌آبی غرب و سیه‌چشم عرب در نگاه غربیان با هم برابر نیستند شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زنده‌اند تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند از نگاه غربیان انگار در مشرق‌زمین مادران داغ کودک‌دیده مادر نیستند نزد آنانی که می‌گریند در سوگ سگان صحنه‌های قتل‌ انسان گریه‌آور نیستند کاش بی‌بی‌سی سوال از باربی‌سازان کند: این عروسک‌ها که می‌سوزند دختر نیستند؟ ای نتانیاهو اگر مردی تو با مردان بجنگ گرچه اسرائیلیان از دم مذکر نیستند بی‌مروت! کودک‌اند این‌ها نه مردان حماس خانه‌‌اند این‌ها که شد ویرانه، سنگر نیستند ‌ کودکان هرچند بسیارند در ویرانه‌ها ساقه‌های ترد ریحان‌اند لشکر نیستند خادمان کعبه سرگرم‌اند در کاباره‌‌ها؟ یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟ بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟ یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟ پشته‌ها از کشته‌ها پیداست، دنیا کور نیست؟ آسمان از ناله‌ پر شد، گوش‌ها کر نیستند؟ تا به کی کودک‌کشی در غزه؟ آیا غربیان در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟! ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
برای هیا... (کودک فلسطینی که قبل از شهادت وصیت‌نامه‌اش را نوشته بود) واژه‌ها را خط به خط، خوش خط و خوانا می‌نویسد زخمی است و درد دارد، باز اما می‌نویسد صبح حتما آفرین می‌گیرد از آموزگارش آخرین مشق شبش را بس که زیبا می‌نویسد او کلاس چندم است؟ این‌قدر آرام است و محکم! او وصیت‌نامه نه! انگار انشا می‌نویسد! کفش‌ها و پیرهن‌ها و عروسک‌های خود را یک به یک می‌بخشد و از رسم دنیا می‌نویسد دوربین‌های جهانی باز هم کورند و خاموش! آه ... گویا نامۀ خود را به فردا می‌نویسد گرچه موجی کوچک است اما به آیات شگفتش از عصای حضرت موسی و دریا می‌نویسد سامری را خوار و کوچک می‌کند با چند جمله از طلوع صبحدم در طور سینا می‌نویسد خوب می‌داند شهادت تازه آغاز حیات است آخر نامه «الیه راجعون» را می‌نویسد سال‌های بعدِ پیروزی، معلم روی تخته نام او را در میان بهترین‌ها می‌نویسد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایرانِ من بختت بلند باد و بلندا ببینمت! ایرانِ من مباد که تنها ببینمت! یک عمر روی پای خودت ایستاده‌ای بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من بر شاخه‌های شوق، شکوفا ببینمت.. همچون حماسه‌های خودت باشکوه باش تا هم‌چنان در اوج تماشا ببینمت پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت من رأی می‌دهم به تو ای خاک جاودان! در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت! ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رسالۀ خون ایمان را با جهاد معنا کردند تا پرچم اقتدار برپا کردند آن‌ها که رساله‌هایشان را آخر با جوهر خون خویش امضا کردند ✍🏻 🏷 | 🗓 «روز روحانیت و دفاع مقدس» سال‌روز شهادت شیخ فضل‌الله محلاتی (نماینده امام در سپاه) در حملۀ هوایی [۱اسفند۱۳۶۴] 🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 تقدیم به بانوی گرامی نسیبه علی‌پرست همسر شهید مدافع حرم، سجاد طاهرنیا نسیبه باش دل من، نسیبه‌ای که خطر کرد همان‌که در اُحُد از جان و مال خویش گذر کرد.. نسیبه باش همان‌که حُنین شاهد او بود همان‌که چادر غیرت برای معرکه سر کرد نسیبه را بشِناس و نسیبه‌های زمان را همان‌که مانده به دل‌ها، همان‌که عزم سفر کرد که بعد رفتن یارش، نبود صبر و قرارش که ذره ذره غمش در دل زمانه اثر کرد تمام دغدغۀ او ظهور بود و امامش از آنچه غیر امام و قیام بود حذر کرد نسیبه باش دل من! پر از وقار و پر از نور که در سیاهی دوران به جز نسیبه ضرر کرد ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یاران شهید گفتم که: دلت؟ گفت: لبالب ز امید گفتم: سخنت؟ گفت: شعار توحید گفتم: به چه ره بایدمان رفتن؟ گفت: آن راه که می‌روند یاران شهید ✍🏻 🗓 سال‌روز شهادت محمدحسین حدادیان [۱اسفند۱۳۹۶] 🇮🇷 @Shere_Enghelab