#قصه_های_قرآنی
#حضرت_محمد(ص)
كارشكنى شديد ابولهب و دفاع قهرمانانه ابوطالب
سالهاى آغاز آشكار شدن بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بود. مردم در بازارچه ذى المجاز، سرگرم خريد و فروش بودند، ناگاه محمد را ديدند كه #روپوش سرخى بر دوش افكنده و با صداى بلند مىگويد :
اَيُّها النَّاس قُولُوا لا اءِلهَ اءِلَّا الّله تُفلِحُوا؛
اى مردم! بگوييد #معبودى جز خداى يكتا نيست تا رستگار شويد.
در همان لحظه ديدند، ابولهب (عموى پيامبر) پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حركت مى كند ، و به سوى آن حضرت سنگ مى پراند ، به طورى كه بر اثر سنگاندازى او، پاى مبارك پيامبر پر از خون شده بود، گوش كردند، شنيدند #ابولهب فرياد مى زد :
يَا اَيُّها النَّاس لا تُطِيعُوُ فانَّهُ كُذابُ؛
اى مردم! از سخن محمد پيروى نكنيد، زيرا او بسيار دروغگو است.
روز ديگرى در همان بازار، مردم سرگرم خريد و فروش شدند، ناگاه ديدند #محمد صلى الله عليه و آله و سلم ايستاده و مردم را به سوى خداى يكتا دعوت مى كند و از بتپرستى، بر حذر مىدارد.
در اين هنگام ديدند عباس (يكى از عموهاى آن حضرت) نزد محمد صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: گواهى مى دهم كه تو #دروغگو هستى.
سپس عباس نزد برادرش ابولهب رفت، و سخن پيامبر را به او گزارش داد، در اين وقت، #عباس و ابولهب هر دو نزديك پيامبر آمدند، و فرياد زدند:
اى مردم! اين شخص - برادرزاده ما - دروغگو است، مبادا فريفته #گفتار او شويد و از دين خود دست برداريد.
در اين وقت ابوطالب (پدر على عليهالسلام ) نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و او را در #آغوش محبت خود گرفت، و سپس نزد ابولهب و عباس رفت و گفت: شما از جان پيامبر چه مى خواهيد ، سوگند به خدا او راستگو است. آن گاه اين دو #شعر را در تاييد و حمايت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، خطاب به آن حضرت خواند:
انت الامينُ اللهِ لا كَذِبُ و الصادِقُ القَولِ لا لَهو و لا لَعِب
انت الرسُول رّسول اللهِ تَعلَمُهُ عليكَ تنزِلُ مِن ذِى العزَّةِ الكُتُبُ
تو #امين هستى، و به راستى امين خدا مى باشى ، و تو راستگو هستى، و در گفتارت، سخن بى اساس و بيهوده نيست.
تو رسول خدا هستى، و ما تو را به عنوان فرستاده خدا مى شناسيم ، و معتقديم كه از جانب #خداوند، آيات قرآن بر تو نازل مى گردد .
کانال👇
#ترجمه_کلمات_قرآن
#آموزش_روخوانی
#آموزش_تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
📕#دائره_المعارف_قرآن_کریم📕
🧕#خدیجه_بنت_خویلد>
👈#خدیجه_و_پیامبر صلى الله علیه و آله
❄️همه فرزندان حضرت #خدیجه در آنجا به دنیا آمدند و پس از #رحلت آن بانو ، رسول خدا صلی الله علیه و آله تا پیش از هجرت به مدینه در آن خانه #اقامت کرد ، تا اینکه با هجرت حضرت به مدینه این منزل به عقیل بن ابی طالب سپرده شد و در آینده #معاویه این خانه را خرید و در جای آن مسجدی ساخت .
🎊حلیمه سعدیه ، #دایه رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از ازدواج آن حضرت با خدیجه ، نزد وی آمد و از #خشکسالی و هلاک چارپایش شکایت و رسول خدا صلی الله علیه و آله با همسرش خدیجه گفتگو کرد و آن حضرت ۴۰ #گوسفند و یکشتر بارکش یا هودجدار به او داد و با نیکی وی را به خانواده اش برگرداند .
❄️ثوبیه کنیز #ابولهب و نخستین دایه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و #خدیجه وی را گرامی داشت و از ابولهب خواست ثوبیه را به او بفروشد ، تا او را #آزاد کند ؛ اما ابولهب از اینکار خودداری کرد .
🎊 او همچنین #غلام خود زید را به پیامبر صلی الله علیه و آله بخشید تا در #اختیار آن حضرت باشد .
❄️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله #نزدیک ۲۵ سال با خدیجه #زندگی کرد و همسر دیگری برنگزید .
🎊 درباره #فرزندان خدیجه از آن حضرت #اختلاف فراوانی است .
❄️بیشتر فرزندان ایشان #پیش از بعثت و در ۱۵ سال نخست زندگی مشترکشان به #دنیا آمدند .
🎊نخستین فرزندشان #قاسم نام داشت که در دو سالگی یا چهار سالگی درگذشت و کنیه #ابوالقاسم برای پیامبر صلی الله علیه و آله در انتساب به اوست .
❄️فرزندان دیگر آن دو #بزرگوار به ترتیب زینب ، رقیه ، ام کلثوم ، فاطمه و عبدالله ....... #ملقب به طیب و طاهر بودند .
🎊 ابن اسحاق #پسران خدیجه از پیامبر صلی الله علیه و آله را #سه تن به نامهای قاسم ، طیب و طاهر دانسته است که هر سه پیش از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله از #دنیا رفتند .
❄️ #عبدالله در سن یک ماهگی درگذشت و خدیجه فرمود :
ای کاش #زنده می ماند تا او را از شیر می گرفتم .
🎊 در همه #زایمان های او سلمی ، کنیز صفیه #عمه پیامبر صلی الله علیه و آله #مامایی او را به عهده داشت .
❄️وی برای هر #فرزند پسر که به دنیا می آمد #دو گوسفند و برای فرزند دختر #یک گوسفند عقیقه می کرد .
🎊فاصله #تولد میان فرزندانش یک سال بود و #پیش از زایمان فرزندانش برای آنان #دایه بر می گزید .
ادامه دارد .......
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh