eitaa logo
تاریخ دیروز، امروز، فردا
188 دنبال‌کننده
183 عکس
47 ویدیو
0 فایل
تاریخ دیروز، روشنگر مسیر فردا توضیحی درباره هویت کانال: https://eitaa.com/TarikhDEF/2 فهرستی از گزیده مطالب کانال: https://eitaa.com/TarikhDEF/4 ارتباط با مدیر: @yahadi71
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ دیروز، امروز، فردا
1️⃣ پشت پرده و عامل اصلی ➕عامل اصلی ملی شدن صنعت نفت بود. هنوز به یاد دارم که در مجلس گفت: «ملتی که نمیتواند یک بسازد چگونه میتواند صنعت نفت را اداره کند؟» ▫️همین نمایندگان به او ۹۱ رأی موافق دادند و فقط هشت رأی مخالف گرفت. سه ماه از ترور رزم آرا نگذشته بود. نامه تهدیدآمیزِ نواب به مجلس، به ملی شدن صنعت نفت انجامید. ▫️نواب برای ترور رزم آرا از آیات عظام: ، و مجوز گرفته بود. علامه امینی صاحب الغدیر به او گفته بود: «اینها بی دین اند و میخواهند احکام اسلام را محجور کنند.» 📚خاطرات آیت الله ، ص72 📌پ.ن: رزم آرا از شاه، انگلیس و امریکا ماموریت گرفته بود مسئله نفت رو حل کنه. وظیفه اصلیش هم تصویب در مجلس بود اما تلاش هاش برای تصویب لایحه در مجلس با مخالفت آیت الله و نمایندگان پیش نمیره و از این مسئله ناامید میشه. 🔹بعد از این مسئله وارد مذاکرات محرمانه ای میشه تا بتونه منافع شرکت نفت ایران و انگلیس رو 50 50 تقسیم کنه. 🔹رزم آرا اعتقاد داشت ما نمیتونیم نفت رو ملی کنیم چون اولا نه قادر به استخراجش هستیم و ثانیا نه قادر به فروشش. خلاصه حرفش هم این بود که: «ملی کردن صنعت نفت است.» 🔹اینجاست که رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت به این نتیجه میرسن که ، خود شخص رزم آراست. چند نفر از اعضای جبهه ملی از نواب رهبر فدائیان اسلام وقت ملاقات میگرن. 🔹ملاقات تو منزل حاج از تجار معروف و متدین برگذار میشه. اعضای جبهه ملی از نواب میخوان طی یک اقدام انقلابی رزم آرا حذف بشه. نواب به شرط ، این پیشنهاد رو میپذیره. اونها هم قول میدن در صورت موفقیت، خواسته نواب عملی بشه. 🔹برخی اعضای جبهه ملی از قدرت رزم آرا ترسناک بودن و سقوطش رو غیرممکن میدونستند و به کلی تز ملی شدن صنعت نفت رو شکست خورده تلقی میکردن. 🔹فدائیان اسلام سه روز به رزم آرا مهلت میده اما او بی اعتنایی میکنه و نتیجه اش این میشه که 16 اسفند1324 کار رزم آرا رو تموم میکنه. 🔹فردای اون روز کمیسیون نفت پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور رو میپذیره و طرح نیز 24 اسفند به اتفاق آرا در مجلس رای میاره. 🔹مجلسی که سه ماه قبل حتی رای کافی برای طرح پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت رو نداد حالا به اتفاق آرا رای به ملی شدن نفت میده و که نصفش برگزیده شاهه، در 29 اسفند بر این مسئله صحه میذاره. 🔹البته در ملی شدن صنعت نفت افراد زیادی نقش داشتند اما حکم نواب و فدائیان اسلام، حکم بود که البته معمولا دیده نمیشه. 🔹البته که بعدا دوستان جبهه ملی به نواب رکب میزنن و بعد از نخست وزیری ، احکام اسلام رو که اجرا نمیکنن، به تقابل با نواب و فدائیان اسلام هم رو میارن. ➕برا مطالعه تفصیل ماجرا کتاب بیست سال تکاپوی اسلام شیعی مرحوم خصوصا ص105 به بعدش رو ببینید. 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️وضعیت قابل تحمل نبود. دست به کار شدند. در همان چند روز اول تمام دکانها آگهی کردند، از فروختن جنس به معذورند. ▫️بعضی هم نوشته بودند که به تخفیف ۱۰ درصدی میدهند. از ورود زنان بی حجاب به هم جلوگیری شد. ▫️یکی از با زن بی حجابش میخواست وارد مسجد شاه شود. یکی از جوانان فدائیان اسلام که کشیک میداد مانع اش شد. هیچ کدام کوتاه نمی آمدند. ▫️افسر می گفت: من وارد میشوم. جوان هم می گفت: نمیگذارم. آخرسر هم افسر شاهنشاهی از راهی که آمده بود برگشت. 📚خاطرات سید محمد واحدی، ص60 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
بعد از خفقان ، نواب تصمیم گرفت از استفاده کرده و نظرات خود را در مجلس بیان کند. یکی از روحانیون بنام آن زمان، با نمایندگی نواب بسیار مخالف بود. حتی اعلامیه ای هم علیه ایشان نوشت. بالاخره هم مجبور به انصراف شد. همسر ایشان گفت: «پانزده شب نواب بسیار ناراحت و گرفته بود. از اینکه یک روحانی با این کوته فکری هایش به پیکر اسلام ضربه میزند، بسیار دل شکسته بود. چندی بعد خبر آمد که آن روحانی در است. نواب همراه فدائیان به عیادتش رفتند و هفتاد حمد در کنار بالین اش خواندند. به طور برایش بهبودی حاصل شد.» 📚رهبری به نام نواب، ص166 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
29.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️قاتلین آزادی؛ بدون سانسور، جلوی دوربین 🔹اگر می‌خواهید معنی را آنطور که هست بصورت ملموس و عینی بفهمید، این ویدیو تصویر شفافی به شما نشان می‌دهد. 🔸آمریکایی‌ها و بلژیکی‌ها روبروی دوربین نشسته‌اند و خیلی شیک و مجلسی، داستان قتل و قطعه قطعه کردن و سوزاندن جسد ، رهبر استقلال‌طلبان کنگو و اولین نخست وزیر این کشور را تعریف می‌کنند. 🔹لومومبا نه مسلمان بود، نه ولی فقیه بود، نه ادعای حکومت اسلامی داشت؛ ملی‌گرا و آزادی‌خواهی بود که دنبال کشورش بود. 🔸اما او هم مثل خیال می‌کرد می‌تواند با کمک آمریکایی‌ها، شر استعمارگران بلژیکی را از سر کشورش رفع کند. غافل از اینکه یانکی‌ها اساساً با استقلال ملت‌ها مخالفند! 🔹عمر چند روزه این انقلاب‌ها و دیدن نقش آمریکا در انحراف یا نابودی آنها، بزرگی و عظمت معجزه را هم بیشتر به ما نشان می‌دهد. 🔺پ.ن: دندان طلایی لومومبا به عنوان تنها عضو باقی مانده او، پس از ۶۱ سال به کنگو بازگردانده شد. 🔺این ویدیو خلاصه‌ایست از مستند «پاتریس لومومبا نخست وزیری که در اسید حل شد». توصیه می‌کنیم فیلم کامل آن را حتماً از اینجا ببینید. 🎬 @Mostazafin_TV
در ، فضا به جای اینکه باشد، بود. همه تأکید داشتند که اسرائیل به سرزمینی از اعراب حمله کرده است. وقتی نوبت من رسید، نماز خواندم و توسل جستم که در میان این عرب زبان ها بتوانم خوب عربی صحبت کنم. رفتم پشت تریبون و گفتم: «من فرزند بهترین مرد عربم، اگر پیامبر(صل الله عليه وآله) را از عرب بگیرید، عرب هیچ ندارد. حمله اسرائیل به فلسطین، حمله به سرزمین عربی نیست، حمله به سرزمین اسلامی است فضای مؤتمر را تغییر داد. روزنامه های عربی نوشتند طی صحبت دو ساعته نواب با ، او از سوار شدن در ماشین اش که ساخت بود خودداری کرد. 📚رهبری به نام نواب، ص48 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
مرحوم نواب صفوی تمام اعضای را در خانه حاج جمع کرده بود. به نمایندگی هم حضور داشت. همه با قتل رزم آرا موافق بودند. نقل است که همگی پشت قرآن را هم امضا کردند، ولی وقتی محکوم شد و مصدق را با او روبه رو کردند، گوش هایش را می گیرد و می گوید من ایشان را نمیشناسم. وقتی هم مجلس تصویب کرد که چون خیانت به مملکت محرز است، پس قاتل باید آزاد شود، مصدق گفت: «من با آزادی خلیل طهماسبی مخالفم.» 📚خاطرات محمدمهدی (از اعضای فدائیان اسلام)، ص76 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
دوستان میپرسن نظر امام و رهبری درباره نواب و مشی او چی بوده؟ برخی میگن تایید کردن و برخی میگن نقد کردن، بالاخره تهش متوجه نشدیم امام نواب رو تایید کرده یا نه؟ این مسأله برا امروز ما هم نکته ای داره یا بی خودیه؟ این سوال از نکات مهمیه که قبلاً هم گفتم باید در جمع بندی شخصیت نواب بهش پرداخت، فعلا یک هفته ای فرصت نمیکنم، ان شاالله بعدش فیش های مرتبط رو میزارم و جمع بندی میکنیم، ان شاالله. منتظر باشید
ملاقات حاج آقا روح‌الله با شاه 📚حاج آقا روح‌الله برای دیدار با شاه بنز سفید رنگی را کرایه کردند و به تهران رفتند؛ ولی در دربار قوانین و تشریفات خاصی برای ملاقات وجود داشت. از جمله این قوانین، این بود که ماشینی که می‌خواست وارد دربار شود باید رنگش مشکی باشد و حتما باید فقط یک سرنشین داشته باشد. حاج آقا روح‌الله نیز مثل سایرین، باید دم در ورودی از ماشین پیاده می‌شدند، عمامه را برمی‌داشتند و لباس ملاقات می‌پوشیدند. وقتی وارد اتاق می‌شدند نیز باید می‌ایستادند تا اجازۀ نشستن داده شود. چند ساعت پیش از ملاقات، به افراد ملاقات‌کننده، این آداب را یاد می‌دادند. حاج آقا روح‌الله به درب کاخ که رسیدند، گفتند: «روح‌الله از طرف آیت‌الله العظمی بروجردی!» نگهبان گفت: «باید از ماشین پیاده شوید.» حاج آقا روح‌الله گفت: «پس برمی‌گردم!» نگهبان هم به‌اجبار درب را باز کرد و ماشین تا دم در کاخ رفت. حاج آقا روح‌الله با همان لباس روحانیت داخل اتاق ملاقات شدند و روی صندلی شاه نشستند. شاه که وارد شد، مجبور شد بایستد تا برای او صندلی بیاورند. حاج آقا روح‌الله به شاه گفتند: «آیت‌الله بروجردی فرمودند که قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند، شاه فقید، این گروه ضالّه را داد به طویله بستند و الان هم مردم ایران همان جریان را از شما انتظار دارند.» شاه در جواب آهی کشید و گفت: «آقای خمینی شما الان را با آن وقت مقایسه نکنید. آن وقت همۀ وزرا و همۀ رجال مملکت از پدرم حرف‌شنوی داشتند؛ جرئت نمی‌کردند تخطی کنند. الان وزیر دربار من هم از من حرف‌شنوی ندارد؛ من چطور می‌توانم این کار را بکنم.» حاج آقا روح‌الله هم دوباره درخواست آیت‌الله بروجردی را تکرار کرده، بلند شدند و رفتند. بعد از این دیدار، شاه همان روز فرمان آزادی محکومین را صادر کرد. حاج آقا روح‌الله پس از این ملاقات، به دوستانشان گفته بودند: «نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم؛ ولی ابهت من شاه را گرفته بود و شاه، مسلط بر زبان و گفتارش نبود.» قریب به 14 سال پس از این ماجرا، پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی، زمانی که قیام روحانیت و مردم مؤمن به رهبری حاج آقا روح‌الله آغاز شده بود، شاه وقتی تصویر حاج آقا روح‌الله را می‌بیند، خاطرۀ این دیدار را به یاد می‌آورد و از اطرافیان می‌پرسد: این همان روح‌اللهی نیست که از طرف آیت‌الله بروجردی یک بار نزد من آمد؟ 📌 برگرفته از ص ۳۱۰ و ۳۱۱ کتاب «حاج آقا روح الله»، تألیف حمیدرضا باقری، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل
تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ اجرای حجاب اجباری به سبک آشیخ حسن روحانی در ابتدای انقلاب 🌱طرح مسئله پوشش و در اسفند ۱۳۵۷ بدون مشکل نبود و تا مدتها مسئولین را به خود مشغول کرد. پس از ۲۲ بهمن که سازمانها و ادارات دولتی کار خود را آغاز کردند و مدارس نیز از اواسط اسفند به فعالیت پرداختند، شمار زیادی از خانم های کارمند و دانش آموزان دختر، و با سر برهنه در ادارات و سازمانهای دولتی حاضر میشدند و در میان آنها، گاهی زنان با حجاب در اقلیت بودند. 🌱بعضی پرستاران بیمارستانها و پزشکان و معلمان زن نیز بدون روسری به محل کار خود میرفتند و در خیابانها هم زنان بی حجاب رفت و آمد داشتند. البته زنان با حجاب نیز فراوان بودند و در همه جا به چشم میخوردند. 🌱به هر حال اول بار به بی حجابی زنان اعتراض کردند و گفتند: در حکومت اسلامی همه زنان باید با حجاب باشند. نیز در یکی از بیانات خود به برای زنان اشاره کردند و همین باعث شد، عده ای از زنان بی حجاب در خیابانها کنند و در مقابل کاخ دادگستری و نخست وزیری نمایند. 🌱در این هنگام نیز آقای پای پیش گذاشت و سخنانی درباره حجاب ابراز کرد و گفت: «حجاب اجباری نداریم و خانمها باید خودشان حجاب را انتخاب کنند.» در اینجا نیز نظر آقای طالقانی با نظر علمای دیگر متفاوت بود. 🌱به یاد دارم روزی آقای به سازمان رادیو تلویزیون در جام جم رفته بود و در آنجا زنان بی حجاب دور وی جمع شده و پرسیده بودند که دلیل لزوم حجاب زنان چیست؟ 🌱بنی صدر در پاسخ بحثی کرد و در ضمن گفت: زنها باید روسری سر کنند زیرا از موی سر آنان اشعه ای متصاعد میشود که باعث میشود چنین و چنان شود! این سخنان موجب تعجب همه شده بود. 🌱گروهکها و هم اطلاعیه میدادند که حجاب نباید اجباری باشد. در هم بحث بود که آیا حجاب باید اجباری شود یا نه... 🌱با وجود این، در با دوستان تصمیم گرفتیم حجاب را کنیم، که آغازی برای وزارتخانه ها و ادارات دولتی باشد. 🌱طرح اجباری شدن حجاب در ادارات مربوط به ارتش به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول همه زنان کارمند مستقر در را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند. 🌱زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانم های بی حجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. 🌱پس از ستاد ارتش، نوبت به رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آنها هم زیاد بود، در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم. 🌱در آنجا زن ها خیلی سر و صدا راه انداختند، اما من قاطعانه گفتم: «این است و سرپیچی از آن جایز نیست». بعد توضیح دادم که ما نمیگوییم سر کنید، بحث چادر مطرح نیست، سخن بر استفاده از و پوشاندن سر و گردن است. 🌱در نهایت، در آنجا هم گفتم: به دژبان دستور داده ایم از فردا هیچ زن بی حجابی را به پایگاه راه ندهند. در نیروی زمینی و نیروی دریایی نیز برای کارمندان زن صحبت کردم و با خواندن آیات و روایات و کشاندن بحث حجاب به مسائل اجتماعی و سلامت جامعه و ارائه دلایل مختلف درباره لزوم حجاب، موضوع را کردم. 🌱و دست آخر نیز با ، رعایت شد. بحمدالله این تلاشها داشت و پس از تعطیلات نوروز، همه زنان کارمند در ارتش با روسری به محل کار خود می آمدند. 🌱در وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی و حتی صدا و سیما نیز به تدریج حجاب عملی شد و همه زنان با روسری از خانه بیرون می آمدند. البته در روزهای هنوز شماری از زنان بی حجاب بودند و با سر برهنه در پای صندوهای رأی حاضر شدند ولی این خیلی زود جمع و جور شد و به سامان مناسبی رسید. 📚خاطرات دکتر ، جلد اول، ص571 (نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی) 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
تاریخ دیروز، امروز، فردا
دوستان میپرسن نظر امام و رهبری درباره نواب و مشی او چی بوده؟ برخی میگن تایید کردن و برخی میگن نقد کر
یکی از شخصیت هایی که خاطرات جالبی از نواب و فدائیان اسلام نقل کرده، آقای سیدمهدی امام جمارانی است، بعد از ذکر این خاطرات هم به تفاوت نگاه امام و نواب پرداخته. بخشی از خاطرات ایشون رو براتون میزارم، در پاسخ به سوال بالا بهمون کمک میکنه.
❇️ محک علمی نواب توسط آسیدمصطفی خمینی 🌱روزی حاج آقا با آقای ، که از دوستانش بود، پیش مرحوم رفتند. آنها پیش از دیدن نواب در او تشکیک کرده و پرسیده بودند: سطح تحصیلات آقای نواب چیست؟ 🌱با اینکه دوره تحصیل مرحوم نواب در خیلی کوتاه بود، اما از آنجا که بسیار آدم با استعدادی بود، وقتی آقا مصطفی سؤالی راجع به یکی از مسائل اصولی از کتاب میکند، 🌱نواب از یک صفحه قبل از سؤال متن کفایه را از حفظ میخواند و بعد هم اشکالی که ایشان مطرح کرده بود را به خوبی جواب میدهد و در نهایت میگوید: ➕« امروز روز این مباحث نیست، امروز روز است.» 🌱آقا مصطفی هم از آن اشکالی که کردند و رفتاری که داشتند پشیمان شده بودند. 📚روایات و خاطرات ، ج1، ص162 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ نواب و جذابیت او برای همه... 🌱آن ایام واعظان و منبری های متعددی در قم مطرح بودند. یکی از آنها... واعظی به نام آقا بود... فردی تقریبا و بود. 🌱وقتی منبر می رفت خیلی آزادانه صحبت میکرد و درباره چیزهایی که دیگران ملاحظه و سکوت میکردند با صراحت سخن میگفت و گاهی انتقادات تندی میکرد. [ایشان] گرایش شدید به آقای داشت، به همین دلیل با حرکات مرحوم و موافق نبود و ما این را میدانستیم. 🌱روزی دوستان آقای طباطبایی به او اصرار کردند که به رغم مخالفتش با نواب بیاید و ایشان را از نزدیک ببیند و ملاقاتی با او داشته باشد. ابتدا ایشان موافق نبود تا اینکه بالاخره پذیرفت و به منزل آقای آمد که نواب صفوی در آنجا سخنرانی میکرد. 🌱مدتی به سخنان پرهیجان نواب گوش داد و ناگهان خطاب به آقای نواب گفت: «حضرت نواب اجازه میدهید من دو کلام حرف بزنم؟» ایشان گفت: «پسرعمو جان بفرمایید.» در این لحظه آقای نواب نشست و آقاسید محمود بلند شد و ایستاد و باکمال صراحت گفت: ➕«آقایان من تا این لحظه مخالف آقای نواب و مشی ایشان بودم چراکه تبلیغاتی که علیه آقای نواب شده بود، من را تحت تأثیر قرار داده بود و امروز به اینجا آمده بودم تا ایشان را کنم و او را از ادامه ی این راه بازدارم. ▫️اما در این چند دقیقه ای که او را دیدم و سخن او را شنیدم دریافتم که این مرد است و هرچه میگوید واقعیت است. او مردی است که در عالم اسلام است و بر همه ی مسلمانان است که از ایشان حمایت کنند.» 🌱آقاسید محمود طباطبایی که به حریت و آزادمنشی در میان وعاظ قم معروف بود، آن روز با صراحت تمام راجع به نواب سخن گفت... 🌱گاهی فکر میکردم چون من نوجوان بودم خیلی مجذوب آقای نواب شده بودم، اما میدیدم که آقای که آدم ملّا و فاضل و سابقه داری بود و از سویی طرفدار آقای و از اطرافیان آقای بود و همچنین واعظ مهمی چون آقاسید محمود طباطبایی هم جملگی مرید مرحوم نواب شده بودند. 🌱روش آقای نواب در سخنرانی چنین بود که معمولاً سخن میگفت، اصلاً خستگی نداشت، مخصوصاً وقتی که با طلاب حوزه سخن میگفت... میگفت امروز روزی است که باید به داد برسید! بسیار تند و با حرارت حرف میزد. با تک تک اشخاصی که در جلسه او بودند، ارتباط مستقیم و خاصی برقرار میکرد. 📚روایات و خاطرات ، ج1، ص162 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
▫️زمانی سیدی از علمای ساکن تهران که در یکی از مساجد در حوالی خیابان ری امام جماعت بود، از کنار مغازه ای میگذرد که در آنجا خانمی با وضع در حال خرید بود. ▫️این سید به آن کاسب میگوید: فلانی معامله با بی حجاب نکن و نان خودت را خراب نکن. از قضا این خانم که همسر یکی از بود، این ماجرا را برای همسرش تعریف میکند و این موجب میشود که آن سید را دستگیر کنند. ▫️وقتی خبر دستگیری این آقا تحت عنوان به گوش مرحوم رسید، به قدری عصبانی شد که بلافاصله گوشی را برداشت و به رئیس شهربانی تلفن کرد که اگر این سید امشب و فی الفور آزاد نشود، قلب تو را از کار خواهیم انداخت، و به شدت او را تهدید کرده بود. ▫️این تهدید موجب شد که بلادرنگ سید را آزاد کنند. او وقتی متوجه میشود که با پیگیری و حمایت مرحوم نواب آزاد شده است، به اطرافیان خود میگوید که باید در حمایت از نهضت نواب کنیم. ▫️این خبر که به گوش مرحوم نواب رسیده بود، با خنده گفته بود: «بله آقایان میکنند اما به ، نه به این جمله حکایت از گله مندی نواب داشت. 📚روایات و خاطرات ، ج1، ص167 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
❇️ امام و تلاش برای جلوگیری از شهادت نواب 🌱متاسفانه ذهن مرحوم آقای را نسبت به و آنقدر خراب کرده بودند که ایشان به آنان خیلی بدبین شده بود. در آن ایام اقداماتی برای تغییر این ذهنیت و دخالت آقای بروجردی برای جلوگیری از محاکمه نواب انجام شد. 🌱در یکی از این اقدامات، چهار نفر از بزرگان حوزه قم به دیدار آیت الله بروجردی رفتند. آن چهار نفر، یکی آقای بود که مدرس بود و در قم خیلی معروف بود. 🌱ایشان تبریزی و از علمای بزرگ حوزه بود. آن موقع او هم بسیار راجع به این قضیه فعال بود که شاید بتواند کاری کند و اینها را از زندان نجات دهد تا محاکمه نشوند. 🌱آقای مجاهدی به همراه آقای ، آقا (پسر حاج شیخ عبدالکریم حائری) و آقا درصدد شدند که پیش آقای بروجردی بروند تا آن ذهنیت را پاک کنند، زیرا اگر سفارشی از طرف آقای بروجردی میشد، امکان داشت که موجب نجات اعضای فدائیان اسلام شود. 🌱این آقایان به بیرونی منزل آقای بروجردی وارد میشوند اما به رغم اصرارشان اجازه ملاقات با آقای بروجردی را نمیدهند. در بیت آقای بروجردی پیشکاری بود به نام حاج که تمام شیطنت ها و بدگویی هایی را که از فدائیان نزد آقای بروجردی شده بود، زیر سر همین شخص میدانستند. 🌱در بیت آقای بروجردی راهی بود که از بیرونی به داخل اندرونی میرفتند. آنجا را بسته بودند. حاج آقا رضا صدر وقتی میبیند که حاج احمد و اطرافیان آقای بروجردی بنایشان بر این است که راه ندهند، میگوید: 🌱«آقایان بیایید از زیرزمین وارد شویم. اینکه نمیشود ما بایستیم و اجازه بگیریم تا به اندرون منزل آقای بروجردی برویم.» در همین لحظه حاج احمد جلو می آید و چون رویش نمیشد به دیگران که خیلی بزرگتر و مهم تر بودند چیزی بگوید، رو به آقای صدر میکند و میگوید: 🌱«آقا رضا کجا میروی؟» آقای صدر میگوید: «باید آقای بروجردی را ببینیم.» حاج احمد آدم وقیحی بود و با پرخاش به آقای صدر میگوید: «مگر اینجا است که اینطور وارد میشوی؟ اینجا منزل است.» 🌱آقا رضا هم در جواب او می گوید: «فلان فلان شده اگر طویله نبود تو اینجا نبودی.» و خیلی تندی میکند. در این هنگام حاج احمد در را می بندد و قفل میکند که آقایان وارد نشوند و هرچه آنها اصرار و دعوا میکنند که ما می خواهیم آقای بروجردی را ببینیم، تو چه کاره ای و فلان و بهمان، او می ایستد و نمیگذارد آنها وارد شوند. 🌱بدین ترتیب تلاش علما به منظور وساطت آقای بروجردی برای نجات فدائیان با شکست مواجه شد. 🌱آنطور که ما در آن زمان شنیدیم، پس از دستگیری اعضای فدائیان اسلام و در زمان محاکمه آنان، از بیت آقای بروجردی شخصی که احتمالاً همین حاج احمد خادمی بوده به دادگاه زنگ زده و خواستار این شده بود که را از تن محاکمه شوندگان در بیاورند و گفته: 🌱«اینها باید روحانیت شوند و صلاح نیست با لباس روحانیت محاکمه گردند.» و به گونه ای وانمود کرده که نظر آقای بروجردی را مطرح میکند. 🌱این اقدام برای نظام شاه یک نوع اظهار رضایت مرجعیت شیعه بر محاکمه و اعدام نواب و اعضای فدائیان اسلام تلقی میشد. مردم نیز خیال میکنند این تماس از طرف شخص آقای بروجردی است، در صورتی که واقعیت چنین نبود و ایشان اصلاً روحش هم از ماجرا خبر نداشت و نمی دانست که افرادی در بیت ایشان چنین کارهای منفی انجام میدهند. 🌱پس از این اتفاقات تا مدتی آقای حائری، آقای خمینی و دیگران کمتر به منزل آقای بروجردی میرفتند، به گونه ای که این موضوع میان طلبه ها در قم شایع شده بود. 📚روایات و خاطرات ، ج1، ص173 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
❇️ امام خمینی و مشی نواب صفوی(بخش اول) 🌱مشی با رفتار و کردار معتدل مرجعیت آن روزگار یعنی همخوانی نداشت. 🌱از طرفی آقای هم به رغم آنکه مجاهدتها و دلسوزی فدائیان را برای اسلام محترم می شمرد اما کارهای و آنان را که مبتنی بر بود هیچگاه تأیید نمیکرد و قبول نداشت. 🌱از سوی دیگر، جایگاه و شأن مرجعیت آقای بروجردی برای آقای خمینی یک بود که به هیچ عنوان آن را نمی پذیرفت، به همین دلیل رویه تند و ایستادگی فدائیان در مقابل مرجع تقلید زمان یعنی آیت الله بروجردی برای آقای خمینی گران بود. 🌱لذا ایشان در آن دوره هیچگاه تظاهر به دوستی یا موافقت با آقای نواب نمیکردند. بنابراین گاهی گفته میشود که آقای خمینی علاقه مند به مرحوم نواب بود، اما این علاقه تنها به دلیل همان های آنان و شان در این راه بود، نه تأیید آنان. 🌱مرحوم حاج برای من نقل میکرد: ➕زمانی که بچه بودم، پدرم روزهای چهارشنبه بعد از تدریس برای زیارت به حرم (س) می رفتند. روزی از حرم برمیگشتیم و دستم در دست پدر بود، وقتی وارد کوچه آقازاده شدیم، پدرم به من گفت: ▫️«احمد، از روبه رو سیدی می آید و همراهش هم چند نفر هستند، نام آن سید، است، برو او را از نزدیک ببین که بعدها نباشی از اینکه او را ندیده ای.» 🌱احمد آقا درباره خصوصیات مرحوم نواب و زیبایی قیافه و نورانیت او میگفت: ➕«من با همان حالت بچگی رفتم به طرف آقای نواب، دیدم سیدی بسیار زیبا، خوش قیافه و خوش ترکیب است که عمامه سیاه خاصی داشت. مقداری از آن را روی سرش بسته و مقداری را روی شانه اش انداخته بود. ▫️من که از پدرم جدا شدم، ایشان[=حضرت امام] بلافاصله وارد کوچه فرعی ای شدند که خانه آقای بود تا با آقای نواب روبه رو نشوند و مستقیم ملاقات نکرده باشند. ▫️من تنها همان یک بار نواب را چهره به چهره دیدم و همیشه خوشحال بودم که او را مستقیماً ملاقات کرده ام چون زمانیکه بزرگ شدم، نواب شهید شده بود.» 🌱آقای نواب در آن دیدار احمد آقا را مورد ملاطفت قرار داده و به ایشان اظهار محبت کرده بود. در واقع او به همه محبت میکرد و این نحوه برخورد نواب تأثیر زیادی بر روحیه افراد میگذاشت و در مورد احمدآقا هم چنین بود. 📚روایات و خاطرات ، ج1، ص167 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
❇️ امام خمینی و مشی نواب صفوی(بخش دوم) 🌱آقای به جایگاه مرجعیت بسیار اهمیت میداد و معتقد بود، حریم آقای باید محفوظ بماند. یعنی اگر فرض کنیم آقای مقابل آقای بروجردی قرار میگرفت، آقای بروجردی را که در مقام مرجعیت قرار داشت تایید میکرد. 🌱لذا ایشان میان تندروی و نواب و آقای بروجردی که مخالف مشی نواب بود، میبایست یکی را انتخاب میکرد 🌱و چون سعی میکردند این توازن در موضع گیری را حفظ کنند لذا ضمن قدردانی از مبارزات ضد شاه نواب و احترام غیر علنی به او، به حریم مرجعیت نیز بسیار اهمیت می داد و اصرار داشت که حرمت آقای بروجردی باید محفوظ بماند. 🌱آن روزها عده ای در ماجرای فدائیان اسلام، آقای نواب را در مقابل آقای بروجردی قرار داده بودند و با اینکه نواب مخالف مرجعیت آیت الله بروجردی نبود، اما وقتی دید آقای بروجردی موضع مخالفت با او را گرفته، او هم به آقای بروجردی انتقاداتی وارد میکرد. 🌱اما آقای خمینی موضع دیگری داشت، از یک طرف به نواب صفوی به عنوان فردی مدافع اسلامِ ضد دیکتاتوری شاه و کسی که است و هدف شخصی ندارد، علاقه داشت، لذا به پسرش احمد آقا گفته بود: «برو این آقا را ببین»، 🌱اما از طرف دیگر به صورت جدی خواستار حفظ شأن مرجعیت شیعه به خصوص آقای بروجردی بود و هیچگاه این موضع را تغییر نداد و رابطه خود را محفوظ داشت. 🌱با این حال، آقای خمینی مشی مسلحانه و تندروی های شهید نواب و فدائیان اسلام را قبول نداشت. او می گفت: و اگر قرار است حکومت تغییر کند، ترور و این روشها به جایی نمیرسد و تغییری حاصل نخواهد شد... 🌱آقای خمینی همیشه با ترور و کلا فعالیت مسلحانه مخالف بود، ترور هر کس باشد، چه ترور رزم آرا یا ترور حسنعلی منصور. در واقع امام خمینی در اخلاص آنها شکی نداشت بلکه شیوه مبارزه آنها را نمیپذیرفت... 🌱مخالفت امام خمینی با آقای نواب هم به این دلیل بود که طرفداران نواب در قم جوانانی پرشور بودند و ملاحظه مقام مرجعیت را نمیکردند و گاهی حتی با موضع مرحوم آقای بروجردی نیز مقابله میکردند. آن حرف امام که «من سخن و درباره آقای بروجردی را قبول ندارم» مربوط به همین جوان ها بود. 📚روایات و خاطرات ، ج1، ص175 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ امام خمینی و مشی نواب صفوی(بخش دوم) 🌱آقای #خمینی به جایگاه مرجعیت بسیار اهمیت میداد و معتقد بود
از بین تحلیل های متعددی که درباره نسبت امام و نواب شده، این روایت رو از بقیه صحیح تر میدونم، تو جمع بندی بیشتر روی نقاط اصلیش تاکید میکنم.
❇️ نواب و شرعی بودن کارهایش ▪️یکی از مسائل مهم پیرامون مشی و ، مسئله اقدامات اونهاست. اینجا هم چندین دیدگاه وجود داره. یکی از شخصیت های مهمی که نواب بخشی از مسائل شرعی امور خودش رو با تایید ایشون پیش میبرد، آیت الله العظمی است. در ادامه چند فکت ازشون میذارم. 1️⃣ آقای (خاطراتشون صفحه93) نقل میکنه: ▫️ از یاران نواب و فدائیان اسلام برای بنده نقل میکرد که یک بار پدر و برادرم به عتبات مشرف بودن و در نجف اشرف خدمت آیت الله العظمی شاهرودی میرسن. ▫️بعد از احوال پرسی، آیت الله العظمی شاهرودی خطاب به پدرم دست و انگشتان شون رو به شکل «» میگیرن که نشان از فدایی و جنگ آور بودن فدائیان اسلام باشه و بعد جویای احوال من از پدرم میشن. ▫️اونجا یکی از حاضران به گونه ای اعتراض آمیز از نامشروع بودن کار فدائیان اسلام سوال میکنه. آیت الله شاهرودی فورا واکنش نشون میدن و در یک جمله میگویند: «او(=آقای عبدخدایی) به خود عمل کرده است.» 2️⃣ جای دیگری آقای حسینی شاهرودی(ص174) به نقل از میگه: ما برای برخورد با و پاک کردن این لکه ننگ از کشور اسلامی با مرحوم نواب هماهنگی میکردیم. خلاصه یک بار وسط کار شک به دلم افتاد. ▫️نواب به من گفت شما مقلد کدام یک از مراجع تقلید هستید؟» در جواب گفتم: آیت الله العظمی شاهرودی. ایشون هم گفتند: «من هم مقلد آیت الله العظمی شاهرودی هستم و با ایشان برای همین کار به ایران آمده ام.» 3️⃣ آقای حسینی شاهرودی(ص177) سر ماجرای دستگیری نقل میکنه آیت الله شاهرودی خیلی حساسیت نشون میدادن و مکررا میگفتن: «دیر جنبیدیم نواب را کشتند. باید همت کنیم ایشان(=امام خمینی) را نکشند.» 4️⃣ آقای (ص177) از اعضای فدائیان اسلام میگه: یکی از علمای نجف کلت رو به کمر نواب بست و خودش برای مبارزه فرستادش ایران. بعد میگه: نواب با مشورت و اجازه مرجع تقلیدِ خودش، آیت الله العظمی شاهرودی به مبارزه با کسروی پرداخت و در نتیجه دست به ترورش زد. 5️⃣ آقای حسینی شاهرودی(ص295) نقل میکنه بعد از رهبری یک بار که با ایشون دیدار داشتیم، کتاب خاطرات آیت الله شاهرودی رو بهشون هدیه دادم و همین نکته رو گفتم که نواب مقلد آیت الله شاهرودی بوده و کارهاش رو با اجازه ایشون انجام میداده. آیت الله خامنه ای از این مسئله تعجب کردند و خوششون اومد. 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
❇️ بررسی مشی نواب صفوی و فدائیان اسلام(بخش اول) 1️⃣ یکی از ویژگی های مهم ، توانایی او در و شعله ور کردن آتش درون انسان ها بود که موجب و آنها میشد. ویژگی ای که برای بیدار کردن وجدان های خفته و در آنها امری لازم و ضروری است. این ویژگی همان چیزی است که بعدا راحل آن را به نحو اتم دارا بود، به نحوی که با یک کلام خود ملتی را به حرکت و جنبش وا میداشت. 🌱افراد فراوانی این سنخ ویژگی او را گزارش کرده اند مثلا نقل میکند: «مرحوم شهيد نوّاب صفوى اى بود كه راه اسلام را به معناى فراگير انقلابى و پوياى آن در برابرم روشن ساخت. اين مرد در جامعه‌ى ايرانى آن‌چنان جنبشى برانگيخت كه را از خواب غفلت كرد، عزمها را جزم كرد و در دلها غيرت و حميتى نسبت به اسلام و مقدّسات اسلامى ايجاد نمود. اثرگذارى او محدود به ايران نبود، بلكه به برخى نقاط جهان عرب سفر كرد و آتش شور و حماسه را در دل مجاهدان برافروخت. به برخى زمامداران عرب نيز نصيحت ميكرد كه در دام فريب استعمارگران نيفتند... از وقتى چشمم به اين مرد افتاد، ديدم با تمام احساسم مجذوب اويم و از ژرفناى قلبم او را دوست ميدارم... سخنانش در روحم موج ميزد و احساساتم را شعله‌ور ميساخت و مرا به‌سوى چشم‌اندازهاى قدرت و ميكشاند... نوّاب به‌صورت شعله‌ى فروزانى درآمد كه همواره اهتمام به امر اسلام و جامعه و انديشيدن به را در اعماق وجودم برمى‌انگيخت.»(1) 🌱به خاطر همین نکته بود که به فرزندش میگوید برو و آن سید را حداقل برای یک بار هم که شده ببین تا بعدا پشیمان نشوی.(2) 2️⃣ ویژگی مهم دیگر نواب، ، و اهتمامش برای بود. او شخصیتی مبارز و حقیقتا بود. 🌱آیت الله خامنه ای نقل میکند: «نواب صفوى براى من، خيلى جاذبه داشت و به كلّى مرا مجذوب خودش كرد. هركسى هم كه آن وقت در حدود سنين ما بود، مجذوب نوّاب صفوى مى‌شد؛ از بس اين آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صريح و گويا بود... من مقوله‌هاى سياسى را كاملاً مى‌شناختم و ديده بودم؛ لكن به مبارزه‌ى سياسى به‌معناى حقيقى، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقه‌مند شدم... شهادت او هم غوغايى در دلهاى جوانانى كه او را ديده و شناخته بودند، به وجود آورده بود.»(3) 3️⃣ یک سوال مهم این است که آیا تنها کار فدائیان اسلام بود، چه اینکه برخی تحلیلشان صرفا همین است؟ وقتی به عمق مسئله نگاه میکنیم، میبینیم مهمترین کار آنها، در زنده کردن مفهومی تحت عنوان «» بود. «» همان چیزی بود که جامعه آن روز از آن غفلت میکرد. 🌱آیت الله خامنه ای در تحلیل همین مسئله میگویند: «جامعه‏ آن وقت، از اهميت اين غافل بود. اين‏ها را به عنوان چند نفرى كه فقط بلدند گلوله‏ اى از دهانه اسلحه‏ اى خارج كنند و به سينه كسى بنشانند، معرفى میكردند... 🌱بعضى از مردم نيز همين‏طور میشناختند و باور می‏كردند و بعضيها هم باور نمیكردند و بعضى هم غافل بودند. از مسأله‏ ، غفلت شد. اگرچه شايد آن زمان، آمادگى هم نبود كه بخواهند آنچه را كه میگفتند -كه همان بود- بر سرِپا كنند. 🌱براى اين كار، يك حركت عمومى در درازمدّت لازم بود؛ ليكن سخن اين‏ها در بين فريادها و عربده‏ هاى مستانه دشمنانشان گم شد. اين‏ها مردمانى بودند كه «انّهم فتية ءامنوا بربّهم». 🌱واقعاً جوانانى بودند كه به خدا ايمان آوردند و از روى ، در راه و احكام نورانى اسلام تلاش كردند و در مقابل ظلم و فساد ايستادند... قضيه اين‏ها چنين بود كه در جهت ، مبارزه‏ ضدّ استبدادى و ضدّ سلطنتى خودشان را آغاز كردند و متأسّفانه در وسط كار، همه‏ شان از بين رفتند.»(4) 🔻پاورقی: 1. خون دلی که لعل شد، ص49-54 2. کامل خاطره را در این پست بخوانید: 3. بیانات در تاریخ14/11/1376 4.بیانات در تاریخ28/10/1375 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF