eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با یک قطار غنچۀ سرخ سخن بیا آواز شو به نغمه‌سَرای دهن بیا عمرم گذشت در بغل مرگ، رحم کن ای جان ارجمند! به آغوش تن بیا در هیچ‌جا به‌جز دل من نیست خانه‌ات دوری بس است دوست! به خاک وطن بیا هر کس به هرچه رو بکند، سوی وجه توست من هم توام، به دیدن این خویشتن بیا عطر بهار را به لباس دلم بزن با لاله و محمّدی و یاسمن بیا ناکام ماند هر که جمالت ندید و رفت پیش از شبی که دیده شوم در کفن بیا فأینما تولّوا فثمّ وجه‌الله
دیگران هرچه که گفتند بگویند، بیا خودمان شعر بخوانیم برای خودمان‌
تعدادی از کانال‌های شعر و ادبیات در ایتا: 👇👇👇 🔹رباعی_تک‌بیت 💠@robaiiyat_takbait 🔸شعرهای ناب 💠@sherhaye_nab 🔹کلبهٔ شعر 💠@shaeranehayemahkhaky 🔸عاشقانه ‌‌‌‌ ‌ 💠@asheghaneha70133 🔹آبادی شعر 💠@abadiyesher 🔸مارال افشون 💠@poem12 🔹سرزمین شعرها 💠@sarzaminesher 🔸حبیب 💠@habibb0981917 🔹عاشقان امام حسین 💠@lmamhoseen 🔸نبض قلم 💠@nabzeghalam 🔹آرایه‌های ادبی 💠@arayehha 🔸دنج تنهایی (اشعار عباس جواهری رفیع) 💠@denj_tanhaii 🔹خط‌‌خطی‌‌های دل 💠https://eitaa.com/joinchat/4040163399Cc027c7bc56 🔸اندیشهٔ سبز 💠@andisheysabz 🔹گاه‌نوشته‌های دل 💠@Neveshtehaidel 🔸اشعار مجید بوری 💠@majiidboori1371 🔹اتاق رباعی 💠@Otagerobae 🔸بهانه‌های قلم 💠@sogandbarqalam 🔹شعرکدهٔ گل و بلبل 💠@golo_bolbol 🔸از هر دری سخن 💠@azhardarisokhan 🔹کافه دنج 💠@dengcoffee 🔸مبتلا... 💠@mobtalaaa 🔹مشاعره 💠@moshaereh 🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌊 امواج را که قوّت تاراج صخره نیست! کاری نبود بر دل ما حمله‌های غم زینب نجفی
چقدر این رباعی قشنگه👌🌱 ای روی تو مهر عالم آرای همه وصل تو شب و روز تمنای همه گر با دگران به ز منی وای بمن ور با همه کس همچو منی وای همه
🌼
مانده‌ام از رفتنت سر در گریبان همچنان تو شدی آرام و من هستم پریشان همچنان تو شدی آزاد و رفتی در پی دنیای خود من ولی در گوشه‌ی تاریک زندان همچنان شد تمام شهرها آباد غیر از شهر من مانده بعد از جنگ هم با خاک یکسان همچنان چاره‌ی بیماریِ مزمن به غیر از صبر چیست؟! درد من گویا ندارد بی تو درمان همچنان وقت طوفان هرکسی در سرپناهی می‌خزد من ولی بی‌چتر ماندم زیر باران همچنان شب شد و هرکس به سمت خانه‌ی خود می‌رود من ولی در کوچه‌های شهر وِیلان همچنان
ما را که روزه و رمضان هم عوض نکرد شاید کسی شدیم درِ خانهٔ حسین السلام علیک یااباعبدالله @andisheysabz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تیزر رسمی فراجا برای اجرای طرح عفاف و حجاب از شنبه
ای مهربان که نام تو را یار گفته‌اند چشم تو را فروغ شب تار گفته‌اند از دست‌های مهر تو اعجاز چیده‌اند از گام‌های سبز تو بسیار گفته‌اند ما با در و دریچه و روزن غریبه‌ایم با ما سخن همیشه ز دیوار گفته‌اند وا کن ز نور، پنجره‌ای روبه‌روی ما کز ابرهای تیره به تکرار گفته‌اند برخیز و پرده برکش از آن روی تا که ما باور کنیم آنچه ز دیدار گفته‌اند
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا ببر به سرزمین شعرها @sarzaminesher
بر سینه ما قرار برمی‌گردد حال خوش روزگار برمی‌گردد از خواب زمستانی خود برخیزیم با آمدنش بهار برمی‌گردد
مثل دریایی که موجش عاشق ساحل شده من همان لیلام،مجنونم ولی عاقل شده
ایام خوش بهار یادت نرود در موسم گل ، قرار یادت نرود یادت باشد مسافری در راه است آدینه و انتظار یادت نرود م.بیرنگ
ﻋﺸﻘﻢ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﻢ ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺗﺎﺯﻩ ﺧﻮﺩﻡ " ﺍﺧﺘﺮﺍ" ﮐﻨﻢ ! ﺁﺭﯼ، ﻫﻤﯿﻦ ! ﺩﺭﺳﺖ ﺷﻨﯿﺪﯾﺪ ! ﺍﺧﺘﺮﺍ ! ﻋﯿﻦ ﺍﺵ ﭘﺮﯾـﺪ ﺗﺎ ﻏﻠـــﻂ ﻧﺎﺑﺠــﺎ ﮐﻨﻢ ! ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﻏﺰﻝ ﺗﺮﮐﯿﺪ ﺍﺯ ﮔﻼﯾﻪ ﻫﺎﻡ ﻭﻗﺘــﯽ ﮐــﻪ ﻗﺎﻟﺒــﻢ ﺗﺮﮐﯿﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﮐﻨﻢ...! ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺳﯿــﺮ ﻭﺯﻥ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻗﺎﻓﯿﻪ؟ ﺍﺻﻼ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺻﻒِ ﺭﺩﯾﻒ ، ﺍﻗﺘﺪﺍ ﮐﻨﻢ؟ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﻢ ! ﺍﺯ ﺗﯿﺮ ﻭ ﺑﻬﻤﻦ ﻭ ﻏﻢ ِ ﺧﺮﺩﺍﺩ، ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﺭ ﺟﻤـﻊ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺯ ﭼﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻘﺎ ﮐﻨﻢ؟ ! ﺑﺎﻧﻮ ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﻭﺳﻂ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪ ! ﺑﺎﯾــﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗـــﻮ " ﺩﻓﺎ" ﮐﻨﻢ ! ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺷﺪ ﺗـﻮ ﺍﺯ ﺷﺮﻑ ﻣﻦ " ﺩﻓﺎ" ﮐﻨﯽ؟ ! ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻢ؟ ﺑﺎﻧﻮ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻡ! ﺍﻣــﺎ ﭼﮕـــﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺗــﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﺪﺍ ﮐﻨﻢ؟! ﺑﺎﻧــﻮﯼ ( ﺑﻬﻤﻨﯽ)، ﻗﻠﻤﻢ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ! ﺑﺒﯿﻦ! ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻭ ﻣﻨﺘﻘﺪﺍﻧﺶ " ﭼﮑﺎ" ﮐﻨﻢ؟! ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻟﻢ ﭘﺨﺶ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ! ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻤـــﺎﻡ ﻗﺎﻓﯿـــﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﻮﺍ ﮐﻨﻢ! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺧﻠﻮﺗﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ! ﺷﺎﻋـــﺮ ﺷﺪﻡ ﮐـــﻪ ﻗﺎﻓﯿــــﻪ ﺭﺍ ﺟﺎ ﺑﺠﺎ ﮐﻨﻢ! ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻭ ﻗﺎﻟﺐ ﻭ ﺳﺒﮏ ﻭ ﺭﺩﯾﻒ ﻭ ﻭﺯﻥ! ﺗﺎ ﺁﺧﺮﯾــﻦ ﺩﻗﯿــﻘﻪ ﯼ ﺷﻌــــﺮﻡ ﺷﻨﺎ ﮐﻨﻢ! ﺑﺎﻧﻮﯼ ﺻﺒﺢِ ﺑﻬﻤﻦِ ﺷﺼﺖ ﻭ ﻓﻼﻥ، ﭼﺮﺍ! ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺍﺳﻢ ﺍﺕ ﺣﯿﺎ ﮐﻨﻢ؟! ﺑﯿﺨـﻮﺩ ﺑـﻪ ﻧﻘـﺪ ﺑﻨـﺪﻩ ﻧﭙــﺮﺩﺍﺯ ﻣﻨﺘﻘﺪ! ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﺪﺍ ﮐﻨﻢ!
گِردش همه جمع‌اند ولی جان‌به‌لبی نیست تحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است ابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیست انداخت مرا دور و کسی نیست بگوید این جامْ عتیقه‌ست شکستی، حلبی نیست بی‌علت و یک‌باره دلم خون نشد از دوست نومید شد از وصل، همین کم سببی نیست این شورشی از سلطه‌ی او خسته شد اما یک ذره به دنبال جدایی‌طلبی نیست سَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشک گفتند که رفته‌ست سفر، چند شبی نیست!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو مرا جان و جهانی :) علیرضا قربانی | مست عشق
به خاطر آوردنت را دوست دارم چه زیبا مرا از هم می پاشی...😔
هر جا تو هستی حال من هر چند بهتر اما هوای شهر با اسفند بهتر یاغی شدم تا شاعر شعر تو باشم از کوهها دل میکنم دربند بهتر با دوستانم درد دل کردم که شبها.... میمیرم از دلتنگی اش...گفتند: بهتر شبهای بی تو...سی آذر تلخ تلخ و شبها کنار تو بدون قند بهتر جان خودت جان کلام من تو هستی اصلا کجا از جان تو سوگند بهتر؟ اعدام خواهم شد اگر با گفتن از تو در ازدحام "چار راه زند" بهتر مردن همیشه چند قطره اشک دارد مردن همیشه با کمی لبخند بهتر...
همیشه بیشتر از قبل دوستت دارم همیشه بیشتر از پیش عاشقت هستم به من بگو که نباشم تو باز هم هستی به من بگو که بمیرم موافقت هستم منم که پشت زمانها نشسته منتظرت تمام ساعتها را شکسته منتظرت منم در آخر ساعاتِ خسته منتظرت من انتهای تمام دقایقت هستم هزار مرتبه گفتم که دوستت دارم هزار مرتبه گفتم من از تو ناچارم ولی نه اینکه بگویم تو را سزاوارم ولی نه اینکه بگویم که لایقت هستم برقص و شعر بخوان من صدات خواهم شد صدای سبزترین لحظه هات خواهم شد مرا به شعله بکش من فدات خواهم شد!  مرا بکش به خدا من مشوّقت هستم! عقاب خسته پرِ قله ی مه آلودم همیشه عاشق آهوی چشمتان بودم نگاهدار تمام مراتعت بودم نگاهبان تمام مناطقت هستم چه افتخار بزرگی که شاعرت باشم تو بانوی غزلم من معاصرت باشم به این دلیل بمان تا به خاطرت «باشم» اگر چه عاشقِ بی هیچ منطقت هستم چه افتخاری اگر اوج خواندنت باشم و خانه ای که سزاوارِ ماندنت باشم اگر نه شاعرِ فردای روشنت باشم همیشه عاشقِ غمگینِ سابقت هستم همیشه بیشتر از پیش بی تو دلتنگم همیشه بیشتر از پیش بی تو می میرم همیشه بیشتر از قبل دوستت دارم همیشه بیشتر از پیش...
پــلنگ ســنگی دروازه‌ هــای بســــته شــهرم مگـو آزاد خواهی شــد که مــن زنــدانی دهرم تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن تــو تلــخی شــراب کهــنه ای مـن تلخی زهرم مرا ای ماهـــی عاشق رها کن فکر کن من هم یــکی از ســنگ هــای کــوچک افــتاده در نظرم کــسی را کــه برنــجاند تو را هرگز نمی بخشم تــو با مــن آشتی کردی ولی من با خودم قهرم تــو آهــوی رهــای دشـت های ســبزی اما من پلــنگ ســنگی دروازه‌هــای بــســته شــــهرم
قاب عکسی کهنه‌ام در گنجه...پیدا کن مرا بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ ها کن مرا از تماشا کردن باران که لذت می‌بری... روبرویم ساعتی بنشین، تماشا کن مرا دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا به همان تنهایی‌ام بسپار.... بعد از سالها یک صدا می‌آید از گنجه....که پیدا کن مرا
بسمه تعالی جذّابیت خنده ی تو مثل اینستاست! بیماری من در غم هجران تو حاد است بر زخم دلم عشق تو مانند پماد است چشمان تو بی رحم ترین قاتل تاریخ هر چشمِ تو در نوع خودش ابن زیاد است! در نوع خودم گرچه شدم رستم دستان عشق تو مرا قاتل جان ، همچو شغاد است از بدو تولد ز خدا خواستمت من مِهرم به تو از روز ازل هدیه ی گاد (God) است با سرعت فُرجی (4G) شده ام عاشق رویت اقرار کنم: سرعت جذب تو زیاد است جذّابیت خنده ی تو مثل اینستاست! نه مثل سروش است،نه ایتاست ،نه شاد است از بس که ز هجر تو شب و روز خمارم گویند مگر عاشق تو اهل مواد است؟! صد شکر به رویم تو گشودی دری از عشق این در به دری حاصل آن باب مراد است ۱۴۰۳/۱/۲۴ آبادی شعر @abadiyesher