eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
715 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
187 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
صوت جلسه خانم علاسوند.mp3
22.2M
♨️ جریان سلسله‌نشست‌های تخصصی عصر زنان ♨️ موضوع: هویت زن در جمهوری اسلامی؛ از گفتمان تا میدان ♨️ نشست پنجم ▫️دکتر فریبا علاسوند 🗓 برگزار شده در: یکشنبه ، ۲۸ خردادماه https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e @AFKAREHOWZAVI
. شهادت امام جواد علیه السلام امام جواد علیه‌السلام پس از شهادت امام رضا علیه السلام، با وجود سن کم به امامت رسیدند و با اوضاع خاصى به لحاظ سیاسى و اجتماعی روبه رو شدند و توانستند به خوبی جامعه شیعه را رهبری کنند. همزمانى حاکمیت مأمون و معتصم با دوران حیات پیشوای نهم از یک‌سو و وضعیت اجتماعى- سیاسی جامعه به ویژه فعالیت فرقه‌هاى انحرافى و مذاهب شیعى از سوى دیگر، ایشان را بر آن داشت تا براى تحقق هدف راهبردی خود که همانا رهبری جامعه شیعیان و در امان نگه داشتن آنان از جور و ستم حکام وقت بود، گذشته از تصریح بر امامت خود و آشکار کردن علم و دانش و مبارزه با جریان‌های انحرافی برای ایجاد وحدت بین مسلمانان نیز تلاش کنند. همچنین با اعزام نماینده به کشورهای مختلف ارتباط خود را با شیعیان حفظ کردند اما در این میان معتصم عباسی نتوانست حضور امام جواد علیه السلام و فعالیت‌های ایشان را تحمل کند و بنا بر قول مشهور با دسیسه و به دست همسر امام‌، ام الفضل دختر مامون عباسی ایشان را مسموم و جامعه را از نور وجود ایشان محروم گردانید. ♡دلم امشب ز داغت بی نهایت روضه می‌خواهد تو غرقِ زهرِ جانکاه و من امّا دردِ هجرانت از آن وقتی که زهرِ کین به جانت کارگر گشته به سمتِ مشهدِ بابا تو بستی پلکِ چشمانت♡ ✍شاعر:هستی محرابی پ.ن:نگاره " وداع امام رضا(علیه السّلام) از مدینه " ، اثر رضا مهدوی، معاصر @AFKAREHOWZAVI
. «خون دلِ رازقی» ✍طیبه فرید شیطان کاسه انگور رازقی را گذاشت روبروی مسیحا! خوشه انگور آرزو می کرد که زمان به عقب برگردد و دست کودکی بازیگوش بچیندش و یا اصلا گنجشک های باغ، سر شاخه دخل حبه هایش را بیاورند.اما برای این آرزو دیگر خیلی دیر شده بود چرا که سیاهی خوشه زهرآلود رازقی به لب های سرخ مسیحا رسیده بود ، عقربه های ساعت داشت از جا کنده می شد. فرشته آمده بود روی زمین. آمده بود مسیح را با خود ببرد به بهشت! فرشته رو کرد به بقیه خوشه گریان رازقی و گفت: بی خیال آدم ها، اما تو که میوه بهشت بودی!!چرا؟ و دل رازقی توی کاسه، خون بود. @AFKAREHOWZAVI
. یکی بیاید و در گوش ستاره‌ها بگوید ✍فاطمه میری طایفه فرد ستاره‌ها سرشان را خم کرده‌اند تا زمین را ببینند. این چه سرّی‌است که زمین، پرنورتر از آسمان‌ها شده‌است؟ این کدام خانه است که نورش تا کهکشان‌ها ادامه دارد؟ در زمین چه خبر است؟ بوی دل‌دادگی می‌آید، بوی دل‌دادگی دو محبوب خدا، بوی محبت و علاقه‌ای از جنس ماورا، مشامی از عطر ولایت، از شاخه‌های پربارترین درخت ریشه‌دار. رایحه‌ عطر ابراهیم که قرار است در خانه علی(ع) و فاطمه(س) ادامه‌دار باشد، تا آخر تاریخ، تا خنکای نسیم ظهور، همان وقت که آدمیان تشنه‌ی عدل‌اند و 《این‌بقیه‌الله》می‌گویند. قرار است خدا دو محبوبش را به هم برساند، دو محبوبی که اگر نبودند، آسمان و زمین و ستارگان نبود. یکی بیاید و این حرف‌ها را در گوش ستاره‌ها بگوید: اگر نوری هست از ولایت علی(ع) است و اگر محبتی، از مادری زهرا(س). در خانه پیامبر(ص) ولیمه می‌دهند، قرار است فاطمه(س) به خانه ابوتراب رود. قرار است تمام زنانگی یک زن، در چشم تاریخ، به نمایش گذاشته‌شود. قرار است فاطمه(س) لباس عروسی‌اش را به مسکین دهد و تمام معادلات تاریخ را بر هم زند. قرار است لباس عروس، بهانه‌ی کوچکی باشد برای نشان‌دادن عدم تعلق و دلبستگی. خداوند با این پیوند، محبتش را به زمین کامل کرده‌است. خوش‌به‌حال ما که قرار است حسنین(ع) داشته‌باشیم. قرار است زینب بیاید و صبوری و صفا یادمان دهد... ... قرار است ما، ما که آن طرف جغرافیای حجاز نشسته‌ایم، دلمان خوش باشد به خورشیدی از توس. یکی بیاید و در گوش ستاره‌ها بگوید.... @AFKAREHOWZAVI
. ✍مرضیه‌ رمضان‌قاسم ⁉️جده‌ی خدابیامرزم همیشه می‌گفت: الهی سفیدبخت شوی، من هم بادی به غبغب می‌انداختم و می‌گفتم: خانم‌بزرگ، معلوم است که سفیدبخت می‌شوم، آخر دختر نیستم که سیاه.بخت شوم؛ اما سر از خاک در بیاورد ببیند این مار خوش خط و خال، زندگی‌ مرا زهر مار کرده، سیاه‌بخت شدم رفت. "ما علم غیب نداشتیم" اما برخی از پیامبران و امامان با وجود علم غیب داشتن، در انتخاب همسر از علم غیب‌شان بهره نبردند و تحقیق هم نکردند تا همسر هم‌کفو نصیب شان شود، نظیر: حضرت نوح، پیامبرمان در ازدواج‌ با عایشه، امام حسن و امام جواد این بزرگواران نیز در امر ازدواج دچار معضل شدند؟ 1⃣الگو و اسوه بودن درست است پیامبران و ائمه دارای علم غیب‌‌اند اما ۱)علم غیب‌شان ذاتی نیست بلکه آن حضرات شأن و قدرت دانستن علم غیب را دارند تا در مواقعی که حکمت الهی اقتضاء می‌کند از علم غیب استفاده کنند استفاده کنند اما در مواقعی که مصلحت الهی اقتضاء نمی‌کند از علم غیب استفاده نمی‌کنند چون رضای اهل‌بیت در رضای خداست پس در آن هنگام که در صحنه‌ی امتحان‌اند از علم غیب‌شان استفاده نمی‌کنند. ۲)آن حضرات امام مردم‌‌اند پس اگر در امور عادی زندگی از علم غیب‌ استفاده کنند و در زندگی عادی از طریقی حرکت کنند که مردم نتوانند دیگر الگو و حجتِ بر مردم نیستند تا آنجا که پیامبر در حل و فصل دعاوی مردم، طبق علم غیب‌شان عمل نمی‌کردند بلکه بر اساس ظاهر قضاوت و از آنها شاهد و دلیل شرعی طلب می‌کردند. 2⃣ملاک حال افراد است بنا بر عقل و نقل هر فرد باید همسر✍مرضیه‌ رمضان‌قاسم مناسب انتخاب کند اما اینکه فرمودید: برخی پیامبران و ائمه تحقیق نکرده ازدواج کرده‌اند مورد پذیرش نیست زیرا به عنوان مثال همسر امام مجتبی دختر یکی از مدافعان اسلام بود و همسرشان نیز موردی نداشت اما بعدها فریب پدر منافق و معاویه را خورد زیرا انسان قادر است از اختیارش سوء استفاده کند. 3⃣مصلحت‌اندیشی ازدواج امام جواد با دختر مأمون ناخواسته و از روی اجبار و فشار مأمون بوده است و حکمت‌های فراوان بر آن مترتب بوده است: ۱)حفظ جان حضرت ۲)حفظ جان شیعیان ۳)‌حفظ دین 4⃣پیشنهاد در پایان بخاطر طرح سوال‌تان کمال تشکر را دارم در ضمن بابت مشکلی که با همسرتان داريد متاسفم و آرزو مي‌کنيم هر چه زودتر اختلاف‌تان برطرف شود. قطعا مي‌دانيد که همه‌ي ما انسان‌ها در زندگی دچار مشکلات هستیم البته نوع آنها به یکدیگر متفاوت است چون ذات دنيا با سختي، نقص، بيماري، کمبود و امثال آن بنا نهاده‌شده‌است. بنابراین پیشنهاد حقیر این است که: در برابر رفتار همسرتان شکیبا باشید زیرا طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) کسی که برای رضای خدا اخلاق بد همسر خود را تحمل کند خدا ثواب شکرگزاران به او عنایت می‌فرماید. در خاتمه اذعان می‌‌دارم از مهمترین عوامل سعادت و خوشبختی در زندگی مشترک تفاهم، درک متقابل، آرمان مشترک، تعهد به اصول اخلاقی، انضباط و اهتمام به زندگی است زیرا در پرتو این اصول، می‏توان عشق به زندگی را تقویت نمود و این عنصر اصلی را در زندگی حفظ کرد. خواهشا به چند نکته که در ادامه خواهد آمد توجه وافر مبذول دارید: ۱.سعی کنید به خواسته‏های یکدیگر احترام بگذارید. ۲.به کلیه فامیل و آشنایان یکدیگر احترام بگذارید. ۳.اجازه دخالت به هیچکس را در زندگی مشترکتان ندهید. ۴.به هنگام به وجود آمدن اختلاف هیچ کس را مطلع نکنید و حتی دشوارترین اختلاف را در درجه‌ی اول خودتان و یا توسط مشاور متخصص متعهد حل کنید. ۵.در هر مکان و محفلی از خوبی‏ها و مُحَسنات یکدیگر تعریف و تمجید کنید، هرگز عیوب هم را در جمع مطرح نکنید. ۶.در تمام مدت زندگی به یکدیگر ابراز علاقه کنید و به هر مناسبتی که شده برای هم هدیه هر چند ارزان قیمت تهیه کنید. ۷.با تمام مشکلات به طور منطقی برخورد کنید و کمتر دچار احساسات شوید. ۸.هرگز به همدیگر دروغ نگوئید. ۹.در کارها به یکدیگر کمک کنید. ۱۰.خوش زبان باشید. ✅نتیجه اینکه: بر ازدواج پیامبرانی چون حضرت نوح، لوط و امامانی چون امام حسن و امام جواد علیهم‌السلام ایراد و اشکالی وارد نیست چون: اولا: آن حضرات سعی می‌کردند در امور عادی زندگی بر اساس ظاهر عمل کنند پس این‌گونه نبوده است که برای هر کاری از علم غیب خود کمک بگیرند. ثانیا: همسران آن‌ حضرات در عین اینکه خباثت اخلاقی و ایمانی داشتند، اما اهل خلافِ عفت نبوده‌اند. ثالثا: طبیعی‌ست که هر فرد در جستجوی هم‌کفو خود باشد اما در مقام عمل ممکن است کسی که انتخاب می‌کند در ظاهر با یکدیگر همسان بوده‌اند ولی بعدها روشن می‌گردد این‌گونه نبوده است. رابعا: هیچ شخص غیر معصومی نمی‌تواند بطور تام و تمام کفو انسان معصوم باشد، لذا آن بزرگواران با هرکسی ازدواج می‌کردند او نمی‌توانست کفو واقعی آن‌ها باشد. بلکه تنها زوجی که از همه‌ی لحاظ کامل، همسان و هم‌کفو بودند حضرت علی و حضرت فاطمه سلام‌الله علیهما بودند. @AFKAREHOWZAVI
قاب پنجره ✍️چمن‌خواه به‌دنبال نوشتن روایتی از یک شهید بودم. به یاد خانواده‌ی شهیدی که سر کوچه‌مان زندگی می‌کنند افتادم. از این رو در خانه شهید رفتم. زنگ در خراب بود. با دست چندین بار به در کوبیدم ولی جوابی نشنیدم. چندین بار به شیشه پنجره زدم، باز هم جوابی نیامد. ناامید قصد برگشت به خانه را داشتم؛ که صدای ضعیفی مرا صدا زد... پنجره باز شد. جلو رفتم و با مادر شهید سلام و علیک کردم. گفتم همسایه‌ی انتهای کوچه هستم. از دیدنم خوشحال شد. نسبت به چند ماه گذشته خیلی تکیده شده بود. توانایی ایستادن نداشت. دستش را به پنجره تکیه داد تا نیفتد. از قاب پنجره با من صحبت کرد. گفتم مادرجان اجازه می‌دهید یک روز بیام خانه‌تان تا در مورد شهید با هم صحبت کنیم؟ گفت: بله بیایید. حتما از خاطراتش برایت میگویم. ولی....پرسیدم ولی چی؟ خدایا! چه چیزی پشت این ولی پنهان است؟ گفت: دخترم! بعد از آن پسرم که در دفاع مقدس شهید شد. پسر دومم در اثر ابتلا به سرطان و طی یک دوره بیماری سخت، تسلیم امر خداوند شد. همه امیدم بعد از خدا به همسرم بود که از من نگهداری و پرستاری می‌کرد و نمی‌گذاشت آب توی دلم تکان بخورد. خرید خانه، پخت و پز، جارو و... همه چی به عهده خودش بود. ولی او هم مرا تنها گذاشت. من مانده‌ام با این پسرم که ناراحتی اعصاب دارد. او نیز تمام کارهای خانه و بیرون از خانه را انجام می‌دهد؛ اما دوست ندارد کسی خانه‌مان بیاید. من نیز ناچاریم به حرفش گوش دهم. خیلی دوست دارم دعوتتان کنم، به داخل منزل بیایید و با هم صحبت کنیم؛ ولی می‌ترسم پسرم ناراحت شود. پشت این چهره‌ی شکسته و این چشمانی که با یادآوری خاطرات، غرق اشک می‌شد، دنیایی از غم نشسته بود. همین جور که از او خداحافظی می‌کردم و به سمت خانه می‌رفتم. با خودم گفتم چقدر از خانواده شهدا غافلیم. غفلت از پدر و مادرهایی که ثمره‌ی عمرشان را برای دفاع از کشور و اسلام فرستادند؛ تا ما در امنیت و آرامش زندگی کنیم. خدایا ما را شرمنده‌ی خانواده‌ی شهدا نکن. @AFKAREHOWZAVI
. گمگشته این روزها ✍زهرا نجاتی یادم هست اولین بار از زبان استادی شنیدم که مشکل اصلی بد بودن مردم نیست، مشکل کمتر دینداری کردن افراد مذهبی است. قدیم‌ترها انس و الفت زیر پوستی جامعه باشعرهای محتشم و کتاب حمله‌ی حیدری، خیلی بیش ازحالا بود. مادرها در هنگام طبخ غذا بااشک آنچه پای سفره های محرم آموخته بوند، می‌خواندند. حالا اما عموم مردم و حتی بعضی متدینین، به‌قدری درگیر رفع مشکلات اقتصادی هستندکه نمازخواندن‌ها هم مثل غذاخوردن‌ها فوری و فوتی شده. دیگر مثل قدیم‌ها خانه به خانه دنبال روضه نمی‌گردیم و اشک‌ها هم مهمان هردم چشم‌مان نیستند. حالا خیلی سخت شده که به آرایشگاهی، پارکی، ورزشگاهی بروی و نمازت هم سر وقت باشد و موسیقی حرامی هم نشنیده باشی! البته اگر دنبال دلیل و بهانه بگردیم، پُریم از بهانه های رنگارنگ؛ از ناگزیری برای دویدن دنبال قرصی نان، از سختی معیشت، از سرشلوغی‌هایمان، از محیط و تاثیرش بر نسلمان، درگیری‌هایی که ما و فرزندان‌مان داریم و هزار بهانه‌‌ی دیگر. اما شایدزمانش رسیده اعتراف کنیم که بعضی ازما متدینین نیز، از رنگ و لعاب دینی فاصله گرفته‌ایم. قدیم‌‌ترها، خیلی راحت‌تر می‌شد، دینداری کرد، موسیقی‌ها کمتر روی جان و دل می نشست، در کوچه و بازار بعد انقلاب، رنگ و لعبتی از شهدا و ارزشها داشت. در هرکوی و برزن کمتر رابطه و نگاه حرام شکل می‌گرفت و آن عده هم که اهلش بودند، نیز کمترگناهشان را جارمی‌زدند. حالا اما در نگاه ابتدایی، سخت‌تر می‌شود دین‌داری کرد. آن هم در جهانی که پدوفیلیا و هم‌جنس‌بازی در آموزش‌های رسمی مدارس امریکا قرار می‌گیرد(مشرق، فروردین۱۴۰۲) و در بعضی از جوامع دینی نیز، عده‌ای برای توجیه بی‌دینی خود با فهمی ناقص، متوسل شده‌اند به (لااکراه فی الدین، بقره۲۵۷) و چشم به روی آیات دیگرقرآن،از جمله ادامه‌ی همان ایه مذکور، بسته‌اند. از منظری دیگر، متاسفانه باید اعتراف کرد: بعضی از مومنین نیز گاهی‌ وقت‌ها به حداقل رفتارهای دینی، دلخوش کرده و ساحت دین را به چندرفتاردینی، منحصر دانسته‌اند.عموم جامعه، حیطه‌ی عبودیت الهی را منحصر به عبادت و نه موثردر زندگی فردی و اجتماعی می‌داند.در حالی‌که در نگاه صحیح، دین‌مداری و توحید، باید به مثابه‌ی ریسمان تسبیحی، تمام آیین و اعتقادات دینی را به هم و به ساحت‌های تصمیم‌سازی زندگی، مرتبط بسازد. حال اینکه طبق ادامه همان ایه شریفه که به عکس به کارگرفته می‌شود، تنها راه نجات و سعادت، تمسک به عروه‌الوثقی است؛ "پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: بعد از من فتنه‌ای تاریك و ظلمانی خواهد بود تنها كسانی از آن رهایی می‌یابند كه به عروة‌الوثقی چنگ زنند، عرض شد:ای رسول‌خدا! عروة الوثقی چیست‌؟ فرمود: ولایت سیداوصیا است‌. عرض شد: یا رسول‌اللّه‌! سید اوصیا كیست‌؟ فرمود: امیرمؤمنان‌. عرض شد: امیرمؤمنان كیست‌؟ فرمود: مولای مسلمانان و پیشوای آنان بعد از من‌. باز برای این كه پاسخ صریح‌تری بگیرند عرض كردند او كیست‌؟ فرمود: برادرم علی بن ابی طالب‌. (تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مكارم شیرازی و دیگران‌، ج17، ص 68ـ69، نشر دارالكتب الاسلامیة‌). به نظر می‌رسد دراین زمانه، راهی جز تقویت بنیه‌ی دینداری، تقوا و در یک کلام تمسک به عروه الوثقی برای خودمان و فرزندان‌مان نیست. بنابراین چه راهی بهتر از درب خانه اهل بیت، چه مأمنی بهتر از دامان اهل بیت علیهم‌السلام؟ چه عشقی پاک‌تر از عشق آنان؟ همان کسانی که زنده‌اند و به حکم:«ینزل بهم الغیث؛ ارتزاق نعمت و باران همه خلق به برکت وجود آنان است؟» @AFKAREHOWZAVI
🌹🌹🌹🌹 عرش را با ماه و با خورشید روشن کرده اند آسمانی ها لباس نور بر تن کرده اند عالم افلاک را گلزار و گلشن کرده اند با حریرِ ابرها راهی معیّن کرده اند شد خدا بانی و عاقد حضرت پیغمبر(ص) است لحظۀ پیوستن نادعلی و کوثر است سر به زیر و عشق دارد در نگاهش انعکاس با وقاری فاطمی، محجوب! با احساسِ خاص می درخشد بر سرش یک تاج گل از جنس یاس کوری چشمانِ بدخواهان بخوان توحید و ناس گفت پیغمبر(ص) برای من همین شد افتخار لافتی الّا علی(ع) لا سیف الّا ذوالفقار زیر لب میگفت زهرا(س): هست همتایم علی(ع) شد ولیُ ألله و یار هر دو دنیایم علی(ع) قامتش ألله اکبر دارد آقایم علی(ع) رخت دامادی چه می آید به مولایم علی(ع) خواند أنکحتُ و زوّجتُ پیمبر(ص) خطبه را حضرت زهرا(س) بلی را گفت به شیرخدا لحظۀ دیدار بود و عشق، نابِ ناب شد دست پیغمبر(ص) وساطت کرد و فتح الباب شد مصحف و نهج البلاغه عاشق و بیتاب شد قندِ عالم در دلِ زهرا(س) و حیدر آب شد دست در دست هم آوردند و شد حبل المتین حضرتِ أمّ أبیها(س) با أمیرالمؤمنین(ع) در زمین پیچید عطر عود و اسپند و گلاب در نخستین لحظۀ پیوند غیرت با حجاب چشم زهرا(س) خیره شد بر چشم های بوتراب شد جهازش آینه، مهریه اش قران و آب دست خالی آمدم! آمد خدا عیدی به دست یک نخ از چادر عروسش را بگیرم کافی است! @shaeranehowzavi
رادیو مهدیاران.mp3
11.68M
📻 |کانون مهدویت دانشکده هدی🦋| 🎬 قسمت هفتم : ویژه برنامه سالروز ازدواج امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) گویندگان : خانم ها🌿 ✨محدثه صفایی ✨صبا نادری ✨فاطمه آقایی ✨فاطمه حیدری ✨سیده مهدیه مجاهدیان نويسنده این بخش: ✨خانم فاطمه میری طایفه فرد✨ 💌شنوندگان محترم می توانند با ارسال نظرات خود به آیدی 👇 @moshaver_safaie ما رو در تهیه و تولید برنامه رادیو مهدی یاران یاری نمایند.🌿 👈لطفا در نشر محتوای مهدوی کوشا باشید. 🙏 ✨قسمت های قبلی را در کانال مهدویت دانشکده دنبال کنید @huda_mahdaviat
. پیروزی‌مان مبارک ✍ نظیفه‌سادات‌مؤذّن درست ده روز پیش بود که خبر مکالمه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای رئیس‌جمهور محترم با مکرون منتشر شد و عکس‌العمل‌های مختلفی بر اساس اندیشه‌های مختلف به دنبال داشت. حتی دلقک‌های مجازی، که کوچک‌ترین درکی از معادلات بین‌المللی و روابط دیپلماتیک ندارند، حجم اندک شعور خود را در فضای مجازی به نمایش گذاشتند! حالا پس از گذشت این ده روز، وقتی پلیس پاریس، تجمع تروریست‌های رجوی را ممنوع اعلام می‌کند و پلیس آلبانی با حمله به مقر کثیف اشرف ۳، سامان این قاتلان دیوصفت را از هم می‌پاشد، ذهن‌های مخالف و منصف هم به فکر فرو می‌روند و خواه‌ناخواه به نتیجه‌بخش بودن تلاش دولت در عرصه‌ی دیپلماسی اعتراف می‌کنند؛ حتی اگر آن را به زبان و قلم نیاورند. هر ضربه‌ای که به پیکر منحوس این گروهک تروریست وارد شود، پیروزی جدیدی برای ملت ایران رقم می‌خورد. فارغ از اینکه کدام دولت این پیروزی را رقم زده باشد. اگر سیاسی و جناحی نبینیم، همه با هم شیرینی این پیروزی‌ها را لبخند خواهید زد. ☆مبارک‌تان باشد ملت عزیز ایران☆ @AFKAREHOWZAVI
«سکوی پرواز» ✍ از چه بگویم؟! از حال دلی که خسته هست، در پی یار است؟ نه! این من هستم، او را گم کرده‌ام. حکایت من، حکایت کاغذ و قلم است. کاغذ هست، کلمه هست اما قلم نیست. چگونه این دل بنویسد، از حال غریبش وقتی حبیبی اش را ندارد.! باز می‌گویم:«حبیب هست، این دل من است که نیست.» پی حبیب می‌گردد در حالی خود را گم، کرده است. دل من، شبانه سر سجاده نماز شب بنشین با «هو» به مناجات برخیز و چشمی تر کن ذکری بر لب بخوان! اگر گم شده مسیر الله هستی، مقصد از سجاده‌ی شب می‌گذرد. چشم ببند، سفر کن به عمری که بی نماز شب گذشت،«افسوس صد افسوس چه ساده از راه شب گذشتم.» حال به حال خویش بعد اقامه، رکوع و سجود نماز شب، هرشب بنگر! آیا باز هم در جستجوی «هو» هستی؟! به راستی نماز شب استاد مقصدِ قرب اللّه است. «نماز شب، سکوی پرواز است.» @AFKAREHOWZAVI
. 💠 دوره طنزنویسی ویژه خواهران (حضوری) 🌸 در این دوره شما با قالب‌ها و تکنیک‌های ساده و کاربردی طنزنویسی آشنا می‌شوید. مکان:قم، بلوار امین، مؤسسه مبتدا ✍️ نام‌نویسی و شرایط حضور 👇 🌐 @salehi6 🕰 زمان: ۱۳، ۲۰، و ۲۷ تیرماه مهلت ثبت نام: تا دهم تیرماه @HOWZAVIAN
«آداب بی عمل؟!» دیروز زینب مُرد! سرهم کل دیدارمان را جمع بزنم به ده بار نمی رسد. دوست بودیم؛ شاید هم نه! اینکه چطور همدیگر را شناختیم بماند! اینکه این روزها فکر و خیالم را به خودش مشغول کرده هم طبیعی‌ست چون زیاد برای فکر کردن، داشت؛ مادر بود، 36 ساله و از همه مهمتر نوزاد سه ماهه داشت. با پای خودش رفت بیمارستان البته به اصرار همسرش! بیمارستان فوق تخصص، خصوصی، یک ماهی هم آنجا بستری بود. حالش این اواخر آنقدر وخیم شد که حتی در آی.سی.یو هم نگهش نداشتند، بردنش خصوصی‌تر از خصوصی! همانجا هم تمام امید خانواده‌اش را با رفتنش، ناامید کرد؛ بدون آداب احتضار! مسلمانی ما هم این روزها جای سوال دارد؟.. نه به دنیا آمدن‌مان آدابش رعایت می‌شود و نه رفتن‌مان! اینطور که بوی‌ش می‌آید کم‌کم مثل خیلی از آدابی که فراموش کردیم این‌ها را هم باید دفن کنیم. چهار بچه قسمتم شده؛ یادم نمی‌آید کام‌شان را با خرما گرفته باشند؛ یا با خاک کربلا! جز این آخری که متخصص با آن ناخن‌های مصنوعی عجیب و غریب، چطور کام بچه را پیدا کرد، هنوز در آن مانده‌ام؟! فقط اینها نیست کلی چیز دیگری هست که حجب‌ و حیا مانع گفتنش می‌شود. اینها بماند، آن پول و هزینه‌ای که برای چاپ «حلیة المتقین» می‌شود که آداب مسلمانی را متذکر شود؛ برای کِه؟ برای چه؟! وقتی آداب بیمارستان یا بهتر بگویم آداب who می‌چربد به قال النبی و قال امیرالمومنین علیهم السلام! نمی‌دانم به چه کسی باید این‌ها را گفت و از چه کسی بخواهیم؟! دردهایی که هر چقدر دندان سر جگر گذاشتیم جز سوختگی جگر، چیز دیگری عایدمان نشد؟! می‌نویسیم از درد که شاید شنیده شود و شاید اعتنا شود؛ به امید روزی که درمان شود. @AFKAREHOWZAVI
. کمی دیرتر ✍نرگس ایرانپور روی صندلی چوبی کنار در نشسته و نگاه پر از حسرتش را به عماد و امیر دوخته بود. نه لرزش عصبی دستانش را می‌توانست پنهان کند و نه تکان‌های پی در پی پایی که روی زمین ضرب گرفته بود. آدم حسودی نبود اما در این مورد حسرت تمام وجودش را گرفته بود. لبخند رضایتی که صورت عماد را پوشانده بود انگار به قلب او نیش می‌زد. ایستاد‌ و کمی این پا آن پا کرد، دستش را به لبه صندلی فشار داد، ناله قیژقیژی بلند شد، تمام حس‌های بد را یکجا زیر پا گذاشت و سمت عماد رفت: _ مُمُمُمُباااااااااارکه ددددددداداش ببببببببببببه سسسسسسسلامتی. عماد آغوش باز کرد و قدمی جلو گذاشت: _ قربونت، قسمت خودت بشه آرش خان. آرش با نفسی عمیق بغضش را فرو داد و سمت امیر رفت و با لکنتی که وقت حرف زدن در جمع، بیشتر آزارش می‌داد مختصر تبریکی هم به او گفت و خیلی زود خودش را به زمین فوتبال گوشه حیاط رساند. دکمه بالای پیراهنش را باز کرد و با ولع بیشتری هوای خنک اول صبح پاییز را به ریه‌هایش فرستاد. روی سکوی سیمانی کنار زمین نشست و از سردی سوز هوا در خودش مچاله شد. دوباره خاطرات تلخی که از کودکی در ذهنش مرور می‌شد در مقابل نگاهش جان گرفت. دست‌های سنگین پدر که با بهانه و بی‌بهانه به گناه جرم نکرده بر سر و صورتش فرود می‌آمد و تحمل روزهای تلخ بی مادری را برایش سنگین‌تر می‌کرد. پیش از آنکه لحظه‌ای از آغوش مهر مادر سهمی داشته باشد، آرش به دنیا آمده و مادر از دنیا رفته بود و او را برای همیشه با لکه ننگ بد قدمی و به قول پدرش نحس بودن تنها گذاشته بود. ارمغان روزهای تنهایی کودکی و تنبیه‌های گاه و بیگاه پدر لکنتی بود که مجال حرف زدن را از او گرفته بود. لکنت گریبانگریش شده و بین او و هدفی که همیشه آرزویش را داشت به اندازه هزاران سال فاصله انداخته بود. از همان روزهای کودکی که دست مهربان روحانی مسجد محل، نوازشگر تنهایی‌اش بود آرزو داشت معمم شود و مبلغ باشد. آفتاب بی رمقی نیمی از سکوی سیمانی را طلایی کرده بود که سایه‌ای پشت سرش احساس کرد. دستان گرم استاد معتمدی روی شانه آرش نشست و لبخندی مهربان به صورتش زد: _ دیدم زود از مراسم عمامه گذاری اومدی بیرون نگرانت شدم. عماد لبخند تلخی زد و گفت: « گگگگگگگگگفتتتتتتتمممممم بببببییییییاااااام یییییه ههههههوااااااایییییی بببببببخخخخخخووووورررررمممم» استاد معتمدی دستی به محاسنش جوگندمی‌اش کشید و بی آنکه بخواهد حاشیه برود شروع به حرف زدن کرد: _ ببین پسرم تو سال‌ها تو حوزه درس خوندی و انصافاً هم خوب درخشیدی، حالا قرار نیست به خاطر یه مشکل که شاید هیچ نقشی هم در به وجود اومدنش نداشتی جا بزنی و عقب بکشی، می‌دونی چیه آرش جان وظیفه تو تبلیغ و برا همین کار اومدی حوزه» آرش نگاهش را سمت زمین چمن مقابل نگاهش دوخت تا خیسی تیله‌های عسلی چشمانش از چشم استاد دور بماند. با کلماتی که از بغض می‌لرزید ادامه حرف استاد را گرفت: _ خخخخخخخخببب حححححححرف ممممممننننننم هههههههمییییینه اااااااستاد، ممممممن کککککههه بببببا ااااااین لللللکننننت ننننننننمی‌تتتتتونم مممممممننننببببببر بببببببرم. استاد حرف آرش را برید و گفت: « پس حالا که نمی‌تونی منبر بری پس درس و بحث و ول کن و از حوزه برو، همین رو می‌خوای بگی پدر صلواتی؟ یه عمر اینجا آب و دون خوردی حالا کجا می‌خوای بپری؟» نگاه پر حسرت آرش با نگاه پدرانه استاد یکی شد و سربه زیر انداخت. استاد تسبیح فیروزه ایش را بین دستانش جابه‌جا کرد، دستان سرد آرش را در دست گرفت و ادامه داد: _ پسرم، الان مردم تشنه معارفی‌اند که تو اونارو خوب بلدی تو باید سقای جوونایی بشی که به دنبال سرچشمه حقیقتند، حالا با زبان نشد، باقلم، با دست، قلم به دست بگیر و شروع کن، منبر تو کاغذ و قلم توئه. قلمی که از هزاران منبر تأثیرش بیشتره. ریشه‌هایی از امید در دستان آرش جوانه زد و در دلش نوری تابید، رفاقت با کاغذ و قلم آغاز راهی بود که او را به آرزوی دیرینه‌اش می‌رساند. @AFKAREHOWZAVI
. 🔖 جهاد به اقتضای نوکِ پیمانِ دشمن ✍ زینب نجیب 📌. جهاد در متون دینی مبارزه کردن در راه خدا با هدف گسترش اسلام یا دفاع از آن با جان‌و‌مال و دارایی‌های خود، در مقابل دشمن است. البته واژه‌ی جهاد در مواردی همچون، مبارزه با هوای نفس، امر به‌ معروف و نهی‌ از‌ منکر، صحبت از عدالت نزد سلطان ظالم، تلاش برای زنده کردن سنتی نیکو، خوب شوهرداری کردن زن و تلاش مرد برای رزق حلال نیز بکار می‌رود؛ اما آنچه جوهر جهاد را از دیگر اعمال صالح متمایز می‌سازد؛ تلاش برای هدف‌گیری دشمن است. به‌عبارت‌دیگر بسیاری از اعمال در زمره‌ی عمل صالح است اما وقتی قصد و نیت انسان و تلاش برای هدف‌گیری دشمن باشد؛ جهاد نام می‌گیرد. چنانکه رهبر انقلاب می‌فرمایند:«هر تلاشی را نمی‌شود گفت جهاد. در جهاد، حضور و رویارویی با دشمن، مفروض است. انسان یک تلاشی می‌کند، دشمنی در مقابل او نیست؛ این جهاد نیست؛ اما یک‌وقت شما می‌خواهید یک تلاشی را انجام دهید که بخصوص یک دشمنی سینه‌به‌سینه‌ی شما ایستاده است؛ این می‌شود جهاد.».( ۸ فروردین ۱۳۹۰، جمع مهندسان و کارگران صنعت نفت) 📌. بدین ترتیب اگر بنا باشد اهتمامی در مقوله‌ی جهاد شود و نه‌فقط عمل شایسته و نیکو؛ به لوازم آن باید آگاه بود. یکی از این لوازم، معرفت به وجود و ماهیت دشمن است یعنی باید ابتدا دشمن را شناخت و در مراحل بعد راه و روش دشمن، نقشه‌ی او و شیوه‌ی مقابله با او را دریافت و سپس با «بررسی، تفحص، تعمق» و « تلاش، جهد، جدیت» و «همت، عزم، اراده» و «عشق و ایمان»، دشمن را مورد هدف قرارداد و اثر کار و تبلیغات او را خنثی کرد. عشق و ایمان، بصیرت و همت ستون‌های اصلی هر جهادی است. رهبری معتقدند؛ اگر ایمان نباشد انسان، ‌محوری برای حرکتِ خود ندارد. اگر عاشق این مسیر نباشد نمی‌تواند ادامه دهد. اگر همت نباشد به کارهای کوچک و فرازهای کوتاه اکتفا می‌کند و اگر بصیرت نباشد راه را عوضی خواهد رفت.(۳۱ شهریور ۱۳۸۹، دیدار جهادگران بسیج سازندگی) 📌. جهاد انواع بسیار دارد مانند جهاد نظامی، فرهنگی، علمی، اقتصادی، سازندگی، فکری و البته جهاد تبیین. همان‌طور که گفته شد وجه مشترک همه‌ی آن‌ها فرض دشمن است؛ نه شدت و قوت تلاش. چراکه گاهی انسان وقت و توانایی و استعداد و بسترهای بسیاری را صرف انجام امری می‌کند اما دشمن یا در آن نقطه دشمنی نمی‌کند و یا در اولویت او نیست. در این موارد نمی‌توان نام آن عمل را جهاد گذاشت ولو عمل صالح باشد و نزد خداوند قابل اجر و پاداش. 📌. گاهی جهاد، جهاد نظامی است که دشمن با تمام قوای نظامی خود به جامعه مسلمین حمله‌ور ‌می‌شود و این وظیفه‌ی همه افراد جامعه است که در حد توان و قدرت و باایمان به پیروزی از هیچ تلاشی دریغ نکنند. گاه جامعه مسلمین در شرایطی قرار می‌گیرد که در زمینه‌ی علم از دیگر کشورها عقب است و دشمن بدخواه و کینه‌توز در این جهت نیز چنگ‌و‌دندان نشان می‌دهد. مسلمانان باید مسئولانه به‌پاخاسته و جهاد علمی کنند؛ چراکه پیشرفت علمی، کشور را قدرتمند می‌کند. به‌عبارتی علم مایه‌ی اقتدار جوامع است. لذا به همین دلیل بود که علم، ابزاری شد برای سلطه‌ی سلطه جویان بر کشورهای دیگر. 📌. گاهی جهاد ما جهاد اقتصادی است و دشمن با ترفندهای مختلف با تحریم و فشار اقتصادی در این زمینه برای جامعه ایجاد مشکل می‌کند تا شرایط نارضایتی آحاد مردم را فراهم کرده و با چاشنی تبلیغات وسیع و بیان انواع و اقسام شبهات بستر روی‌گردانی از آرمان‌های انقلاب را ایجاد کند که به فراخور چنین شرایطی با روش‌های گوناگون مانند اقتصاد مقاومتی، کمک‌های اجتماعی و همدلانه، فرهنگ سرمایه‌گذاری در تولید داخلی و حمایت از تولید ملی و غیره باید به مبارزه پرداخت. 📌. جهاد اقتصادی و جهاد علمی همیشه جواب می‌دهد چراکه هراندازه پیشرفت‌های علمی صورت بگیرد بازهم راه برای علم‌اندوزی و کوتاه کردن دست دشمن وجود دارد. اگر در حیطه علم، پیشرفت داشته باشیم در زمینه‌ی مشکلات سیاسی، در زمینه‌ی مشکلات اقتصادی و اجتماعی و هم در زمینه‌ی مسائل بین‌المللی مطمئناً گره‌گشایی‌های بزرگ خواهد شد. گاه در حیطه‌ی فرهنگی، دشمن به استحاله‌ی هویت ملل، تغییر سبک زندگی آن‌ها و سست کردن بنیان‌های اعتقادی آنان می‌پردازد. به این مناسبت، باید به جهاد تبیین و روشنگری پرداخت. گاه دشمن هم‌زمان روی چند عرصه متمرکز می‌شود. در چنین مواقعی، بصیرت در اولویت‌بندی جبهه‌های مختلف و تشخیص اهم از مهم، راهنمایی ولیِّ زمان و ولایت‌مداری مردم را می‌طلبد. @AFKAREHOWZAVI
. ✔️«کلانتر آلبانی» ✍طیبه فرید، عضو تحریریه مجتهده امین حاج ابراهیم خان آدم قانعی نبود. یعنی به کم قانع نبود وگرنه از زندها به او کم نرسیده بود! یک قلمش همین که از کدخدایی محله بالا "کفت شیراز"، رسیده بود به مقام کلانتری فارس و مردم به او می‌گفتند میرزا ابراهیم خان کلانتر! اما او حس می‌کرد برای بیشتر ازین شدن هم جا دارد، چشمش وزرا و وکلا را دیده بود و دلش خواسته بود. حس می‌کرد خیلی بیشتر ازین ها جا دارد برای شدن، مثلا صدارتی، وزارتی چیزی. نمی‌دانم چطور رویش شد اما خیلی گربه صفت زیرآب لطفعلی خان زند را زد و پشت ولی نعمتش را خالی کرد و دستش را گذاشت توی پوست گردو. دروازه شیراز را به روی او بست و راهش نداد تا سلطان خوش بر و روی زند، آواره کرمان و بم شود و این آخرین باری باشد که رنگ شیراز را می بیند. ابراهیم خان کلانتر آن‌قدر در حق لطفعلی خان خیانت کرد و برای خان قاجار پیغام و پسغام فرستاد که عاقبتِ کار، لطفعلی خان کت بسته تحویل آغا محمد خان شد و او دستور داد چشم‌های نرگسِ مستش را در آوردند. بعد هم دادند غلام‌ها که چنین و چنانش کنند. آخرش هم توی اسارت مُثله‌اش کردند و دخلش را آوردند تا آخرین سلطان زند توی بیست و شش سالگی‌اش جوان‌مرگ بمیرد و داغش به دل خاندان زند بماند و سلسله زندیه هم به زمینِ خیلی گرم بخورد. البته سلاطین سر و ته یک کرباسند.آقا جانم می‌گوید« این‌ها همه تصرف در حق اولیا کردند ملکت و حکومت حق هیچ‌کدام‌شان نبود.همه‌شان در حق خدا خیانت کردند». این‌ها را گفتم یک وقت نروید پشت ارگ کریمخان برای لطفعلی خان زند شمع روشن کنید و زانوی غم بغل بگیرید، بگذریم که به گواه تاریخ آدم خوش‌نامی بین مردم فارس و حومه بود. اصلا آغا محمد خان برای همین در اسارت، جانِ شیرینش را داد دست غلام ها اما گویا اساس در آوردن چشم خلق الله را خودش باب کرده. رشته کلام از دستتان در نرود! نقل خیانت و گربه صفتی حاج ابراهیم خان کلانتر بود که الهی حجش به کمرش بزند. شاید اگر ویار صدارت و وزارت نمی کرد، زندیه می‌ماند و آغا محمد خان آن همه در کرمان فسق و فجور نمی‌کرد و چشم مردهای کرمانی را در نمی‌آورد و زن و بچه مردم که عیال خدا بودند را اسیر و عبیر خودش نمی‌کرد. آغا محمد خان به محض جلوس بر مسند سلطنت قاجار، ابراهیم خان کلانتر را کرد اعتماد الدوله. هر چه نباشد او «تاج بخش» سلسله قاجار بود و با خیانت، تاج شاهی زندها را برداشته بود و گذاشته بود روی سر تاس آغای قوانلوی قاجار. حالا آرزوهای حاج ابراهیم خان برآورده شده بود و پت و پهن لم داده بود روی کرسی نیم بند صدارت.خوش نشینی که به احدی وفا نکرده بود. اثر بعضی چیزها را هر کاری هم بکنی با هیچ شوینده ای نمی توانی پاکش کنی. مثل خیانت که علاج ندارد و آخرش مسکنت و بدبختی و فلاکت و ازین جور الفاظ رکیک است، این‌ها را گفتم که اگر خائن‌ها را زیر مشت و لگد نظمیه‌های آلبانی دیدید فکر نکنید معجزه شده. این طبیعت دنیاست که عین دریا زباله هایش را پس بزند. مخلص کلام اینکه آغا محمد خان که سرش را گذاشت زمین، فتحعلی شاه تکیه زد بر صندلی عاریتی شاهی، حاج ابراهیم خان اعتماد الدوله آنوسی الاصل هنوز داشت برای خودش صدارت می کرد و با استفاده از بندِ پ(پارتی) همه فک و فامیلش را آورده بود توی دم و دستگاه قاجار، بالاخره از جنس ناجور خودش هم یکی پیدا شد و زیرابش را زد. عاقبت دل فتحعلی شاه از او چرک شد و از ترس اینکه مبادا همان‌طور که به سلطان زند خیانت کرد به او هم خیانت کند، دستور داد توی غربت طالقان چشم‌هایش را به میل کشیدند و به شیوه‌ای نگفتنی و در خور خائن‌ها دخلش را آوردند! تا سرنوشت شومش را مستعدین خیانت ببینند و عبرت بگیرند که آدم خائن به‌قول آقا جانم بی‌وطن است! هیچ کس او را نمی‌خواهد. توی دست مصرف کننده‌ها دستمال چرکی است که کارشان تمام بشود دورش می اندازند. بگذریم که عبرت زیاد است و عبرت گیرندگان اندک. سوم ذی الحجه ۱۴۴۴ @AFKAREHOWZAVI
🌺🌺🌺🌺 باید‌برای‌سینه‌دلی‌دست‌و‌پاکنم وانگه‌فدای‌حضرت‌خیرالنساء‌کنم باید‌تمام‌قد‌بنشینم‌به‌راهِ‌تو عقده‌زِعقده‌از‌دل‌تنگم‌جدا‌کنم رنگ‌پریده‌ازلبم‌این‌سینه‌سرخ‌ها راهی‌شدند‌حق‌دعارااداکنم رَم‌کرده‌‌است‌دشت‌جنون‌در‌نگاه‌تو موجِ‌چمن‌اگربرسدمن‌چه‌هاکنم! دل‌رابه‌گوشه‌ی‌وطنی‌جاگذاشتم بایددلی‌برای‌خودم‌دست‌وپاکنم @shaeranehowzavi
. ✔️با حضور نویسندگان «مجله‌ی افکار بانوان حوزوی» برگزار می‌شود؛ 💠 هم‌اندیشی نویسندگان حجاب 🔻بیان راهکارهای بانوان نویسنده در مواجهه با مسأله بی‌حجابی ☑️ با حضور اعضای تحریریه‌ی «بانو مجتهده امین» و «عصر زنان» زمان: 6 تیرماه 1402، ساعت 17 🔸این رویداد به همت کانون فرهنگی تبلیغی مدادالفضلاء، مجموعه رسانه‌ای فکرت و ستاد کانون‌های مساجد استان قم برگزار می‌شود. @AFKAREHOWZAVI
. «کام شیرین» ✍سیده ناهید موسوی ازدواج یکی از مهم‌ترین انتخاب‌ها در طول عمر هر انسان می‌باشد و این سنت پسندیده باعث شکل گیری خانواده است. والبته ساختار اصلی جامعه را تشکیل می‌دهد.از دیدگاه قرآن، زندگی زناشویی و خلقت انسان بر مبنای «زوجین» از نشانه‌های خداوند در آفرینش به شمار می‌رود. در سوره روم شش مسئله در عالم خلقت به عنوان نشانه‌های وحدانیت خداوند در ربوبیت و الوهیت شمرده شده که یکی از آن‌ها خلقت «زوج» برای آدمی است. «و از نشانه‌های او این است که همسرانی از نوع خودتان برای شما آفرید....»* جفت آفرینی زن و مرد، از اهدافِ بلند آفرینش و زمینه رشد و کمال آن‌ها است. چه اینکه، هر یک از زن و مرد به تنهایی ناقص بوده و به دیگری نیازمند است. و همین نقص و احتیاج است که آن‌ها را به سوی هم جذب می‌کند و با رسیدن به یکدیگر به آرامش و سکون دست می‌یابند. این امر اختصاص به انسان‌های عادی و معمولی ندارد. بلکه پیامبران نیز که وارستگان جامعه هستند برای رعایت اصول تکوینی خویش به ازدواج روی آورده و جامعه کوچک «خانواده» را تشکیل می‌دادند. در سوره نساء آمده ازدواج، یک میثاق غلیظ است. ضرورت و اهمیت تشکیل خانواده و ازدواج به قدری والاست که قرآن از ازدواج به «میثاق غلیظ» یاد کرده است. میثاق غلیظ حاکی از پیوند روحی میان زن و شوهر است. و در کل خانواده هسته طبیعی و سنگ بنای اجتماع بشری است. قرآن و کتب آسمانی به این واحد پر اهمیت، عنایت خاص داشته و شیوه‌های تحکیم آن را به طرق مختلف متذکر شده‌اند. وقتی ما به عظمت عقد ازدواج که در قرآن آن را «میثاق» نامیده است، پی می‌بریم که توجه کنیم واژه میثاق در قرآن، بیانگر رابطه میان خدا و بندگانش درمورد اعتقاد به توحید و التزام به احکام الهی است و نیز بیانگر رابطه میان دولت و دولتی دیگر درباره کارهای عمومی و بزرگ است. پس قرآن برای عقد ازدواج از همه مواردی که واژه میثاق را به کاربرده، اهمیت بیشتری قائل است. جامعه امروزی، شاهد افزایش آمار طلاق است که خود دلایل متعددی دارد. با توجه به وجود دو مقوله «ازدواج سنتی» و «ازدواج مدرن» و تمایل بیشتر جوانان به ازدواج مدرن و اعتقاد برخی به این که ازدواج‌های گذشته پایدارتر از ازدواج های امروزی هستند. اما همگی به عواملی مانند، فرهنگ، آداب و رسوم، سبک زندگی و اعتقادات خانواده باز می‌گردد. ازدواج سنتی که با واسطه و خواستگاری خانواده آغاز می‌شود در مقابل آن ازدواج مدرن که با آشنایی طرفین و پررنگ بودن روابط آن‌ها برای شروع زندگی مشترک است. اما اگر در هردو مدل ازدواج به تمامی معیارها بطور دقیق و مشخص پرداخته شود، و فضایل فراوان ازدواج همانند؛ عامل حفظ دین، تضمین کننده رزق و روزی انسان،مایه حفظ عفت و پاکدامنی،حافظ آبروی انسان و عامل بقای نسل در نظر گرفته شود،مشکلات به حداقل رسیده و در این صورت تجربه تلخ شکست و طلاق نیز کمتر دیده می‌شود.بی شک خانواده از عوامل اساسی شکل گیری ویژگی های شخصیتی افراد است، فرد عواطف و حالات هیجانی خود را از خانواده به ارث می‌برد و ارزش‌ها و ویژگی های خانواده را در خود درونی می‌کند. شخصیت و الگوهای رفتاری خود را در رابطه با سایرین شکل می‌دهد. نحوه اتخاذ تصمیمات توسط اعضای خانواده بر چگونگی برقراری ارتباط فرزندان در روابط آینده و موقعیت های دیگر بیرون از خانواده اصلی تاثیر می‌گذارد. بنابراین خانواده می‌تواند اثرات مثبت و منفی بر ازدواج فرزندان داشته باشد چنانچه الگوی خانواده سالم، به اعضای خود استقلال داده می‌شود و این استقلال با تاکید بر صراحت بیان، مسولیت، احترام به سایرین، باز بودن با دیگران و قبول جدایی و فقدان بوجود می‌آید.اگر اینگونه مسائل فراهم باشد بحث و تبادل نظر درباره گستره وسیعی از موضوعات و مشکلات بدون محدودیت زمانی به یک جهت گیری سازنده برای حل مشکلات و نیز اتخاذ تصمیمات مربوط به اقدام به ازدواج دست می‌یابند.و در مقابل هرچه شدت و فراوانی وقایع التهاب‌زا‌ در خانواده اصلی گسترده، بیشتر و سطوح اضطراب وارده بالاتر باشد، بلوغ عاطفی ‌به تبع آن استقلال از خانواده کمتر بوده و احتمال شکست در ازدواج و تعارضات زناشویی بیشتر خواهد بود. پس اگر در محیط خانواده برای ایجاد ارتباطات باز و گسترده و امکان پذیرش رغبت‌ها و عقاید وجود داشته باشد، فرزندان برای استقلال از خانواده و تمایل به ازدواج مناسب، بیشتر کمک خواهد کرد. *روم،21 *نساء،21 @AFKAREHOWZAVI
زن غربی از عفاف زدائی تا عفاف خواهی با حضور: سرکار خانم دکتر روح افزا (تجربه زیسته خانم روح افزار را در این نشست بشنوید). زمان: دوشنبه ساعت۱۸ در کانال دختر حوا به صورت مجازی این نشست را ببینید 👇👇👇👇 https://eitaa.com/dokhtarehavva
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
. ❕«لاتاری‌نو» لاتارینو می‌شود ✍مهتا صانعی مستند «لاتارینو» توجهم را به خودش جلب کرد. آن‌چنان که ذهنم دوست داشت آن را مجزا از هم ببیند. «لاتاری» اولین پلان مجزا شده از «لاتارینو» بود که به ذهنم رسید. همان معنای قرعه‌کشی یا بلیط بخت‌آزمایی معروف که داستان خودش را دارد. انگار من هم می‌خواستم فرم مخصوص لاتارینو را از اسمش دریابم. پلان بعدی واژه‌ی «نو» بود، هم به معنای نه و هم به معنای نو و تازه. آنچه در فن‌آوریِ روز شاهد هستیم. چرا می‌گویم «نَه» ! مستند می‌خواهد بگوید که فن‌آوری‌های روز ترسناک هم هستند، مال‌باخته هم هستند، افتضاح هم می‌شوند، دردِسر هم می‌آفرینند. بیا برویم تا آشناتر شویم. بیا به محتوا نزدیک شویم. مستند لاتارینو درباره‌ی استارت‌آپ‌ها حرف زد. مجموعه‌ای از خلقِ بی‌انتهای رقابت‌ها در جهان تکنولوژی بود. صحبت از آپ‌هایی که خیلی وقت‌ها به گوشمان خورده بود اما توجه خاصی به آن‌ها نداشتیم یا صرفا توجهمان برای حل مسایل جاری مان بود که وظیفه‌ی آن‌ها بود که برایمان زانو بزنند تا ما از دنیای آپ و تاپ عقب نمانیم. لاتارینو می‌خواست بگوید تکنولوژی را دوست داشته باشیم اما نه به اندازه‌ی طغیان داده‌ها و سرمایه‌ها. نه به اندازه‌ی از دست دادن اصالت‌ها و فرهنگ‌ها. لاتارینو از تجهیز علم و تکنولوژی توام با فرهنگ استفاده از آن‌ها صحبت کرد تا به آدم مدرن بگوید همه چیز استارت‌آپ نیست و اینطور نخواهد بود که اگر بلیط بخت‌آزمایی‌ات در این ورطه شانس نیاورد تو دیگر نخبه نیستی یا حرفی برای گفتن نداری. مستند از استارت‌آپ‌هایی چون دیجی‌کالا صحبت می‌کند. یک استارت‌آپ موفق در ایران. باید به الگوها توجه کرد تا بلیط بخت‌آزمایی‌مان سوخت نشود. «لاتاری داستان تخیلی دهکده‌ای‌ست که هر سال مردمان دهکده دور هم جمع می‌شدند و آیین قربانی کردن را با لاتاری یا همان بلیط بخت خودشان انجام می‌دادند» برای من پیوند خوبی بین اسم و معنای مستند پیدا شد. @AFKAREHOWZAVI
. بی تفاوتی مسئولین در جمع آوری سگ‌ها، لزوم اجرای فرمان آتش به اختیار(قسمت ۱) ✍سادات حمیدی دولت روزانه 770 میلیون تومان برای جلوگیری از انتقال بیماری هاری در اثر سگ ‌گزیدگی در ایران هزینه می‌کند.(خبرگزاری میزبان) تبلیغات مشمئز کننده خواص غربگرا تحت عنوان "سلبریتی" در نگهداری سگ‌ و غذا دادن مردم به سگها فرع بر این قضیه هست و پیرو حدیث «النّاسُ عَلي دينِ مُلُوكِهِمْ» مدیریت ناشایسته در این موضوع را از طرف مسئولین مربوطه آشکار می سازد. متاسفانه علیرغم این همه اطلاع رسانی خبرهای تهدید سگ‌های ولگرد و شخصی به نظر می رسد، مسئولین هیچ دغدغه ای بابت به خطر افتادن جان مردم خصوصا کودکان و زنان ندارند مثل اینکه با زبان بی زبانی به مردم گفته می شود :" شما بزنید زار خود ما می کنیم کارخود". این اخبار بسیار فاجعه بار نیز عموما جز از طریق برخی فعالان دلسوز مردمی و منابع غیر رسمی اطلاع رسانی نمی شود. اصلا به نظر می رسد جان سگ‌ها اولویتش بیشتر از جان انسان‌ها است و در مورد این موضوع فقط توصیه هایی دارندکه بیشتر به نفع حیوانات به نظر می رسد الگویی از سازمان صهیونیست بهداشت جهانی :1-کنترل !جمعیت سگ‌های بلاصاحب، 2- خدمات پیشگیری پس از تماس برای همه3- واکسیناسیون دسته جمعی سگ‌ها 4-شستشوی فوری و کامل زخم انسان سگ گزیده با آب و صابون 5- پرهیز از نزدیک شدن به سگ‌های ولگرد 6- تحریک نکردن حیوان (همشهری -7 مهر 1401) مسئولان وزارت بهداشت ایران تحت تاثیر این سازمان علنا بر خلاف نص صریح قرآن و کلام ائمه اطهار علیهم السلام اولویت را در مقابل انسان به حیوان داده است غافل از اینکه جان انسان اینقدر اهمیتش زیاد است که خداوند می فرماید: وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ﴿مائده 32﴾ ؛ و هر کس انسانی را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گویی همه انسان ها را زنده داشته است. حال اگر این انسان مومن باشد که ارزش جانش را نمی توان حساب کرد معصومین علیهم السلام ارزش مومن را از سه جهت جان و حتی مال و بدگمانی نسبت به او از کعبه بالاتر می دانند( ر.ج کنید- پایگاه خبرگزاری رسمی حوزه )، ارزش کعبه را چه کسی می تواند قیمت گذاری کند که بتوان ارزشمند تر از آن را که جان مومن است را قیمت گذاری کرد؟! آنها با کوتاهی‌هایشان اگر آسیب خصوصا از دست رفتن جان اتفاق بیفتد در گناه این امر شریک هستند(مائده32) انسان خون گریه کند جا دارد،آیا این جمهوری اسلامی است که اینگونه آلوده به ضلالت سران نظم نوین شده است؟! @AFKAREHOWZAVI
. بی‌تفاوتی مسئولین در جمع آوری سگ‌ها، لزوم اجرای فرمان‌ آتش به اختیار(قسمت۲) ✍سادات حمیدی هزینه نزدیک به یک میلیارد تومان در روز هزینه بسیار قابل توجهی است تازه این آمار مربوط به سال گذشته است و امسال با توجه به گرانی ها و بیشتر شدن آمار گزیدگی حتما خیلی بیشتر شده است. این خبر قابل تأمل است با هزینه سالانه سگ گزیدگی می توان قریب به 6 بیمارستان در تراز نخست جهانی یا 60 مدرسه با ابعاد وسیع ساخت و یااینکه 30 هزار وام عادی 100 میلیون تومان ازدواج به جوانان پرداخت کرد( موسسه مصاف)البته این غیر از هزینه هایی است که صرف سگهای شخصی می شود. چه کسی از این هزینه های شگفت آور سود می برد که قربانی شدن کودکان در مقابلش ارزش دارد؟ مایه خجالت است که بخواهیم با مسئولین اینگونه صحبت کنیم : "ما را به امید شما خیری نیست شر مرسانید". نخواستیم کودکان گرسنه را پشتیبانی کنید فقط مواظب باشید این کودکان مظلوم خوراک سگها نشوند. حال با این وضع مسئولین وزارت بهداشت که سالهاست چند فقره اطاعت محضشان از این سازمان شیطانی که اخیرا کاملا صلاحیتش را با برافراشته کردن پرچم هم جنس گرایی و به رسمیت شناختن هرزگی قوم لوط برای مسلمانان از دست داده است، فاجعه جمعیتی و گرفتاری های عوارض واکسن و اجرای مخفیانه سند ننگین ۲۰۳۰ را برای مردم ایران به ارمغان آورده است و در قضیه معضل سگ نیز اعتراف می کنند که: اقدامات و فعالیت‌هایی که هر سال برای پیشگیری از حیوان‌گزیدگی در کشور انجام می‌شود، به حد کفایت موثر و کارآمد نبوده است.(همشهری - ۷ مهر ۱۴۰۱) فرمان آتش به اختیار مقام معظم رهبری در این قضیه کاملا مصداق دارد. معتمدین و دلسوزان شهر و روستا و محله خصوصا بسیج و طلبه ها افسران جنگ نرم که در مشکلات مختلف خصوصا بیماری کرونا به داد مردم رسیدند آتش به اختیار به داد فرزندان مظلوم شیعه برسند، برای جمع کردن سگها و پاک کردن سرزمین متبرک به خون مطهر شهدا از نجاست سگ وارد عمل شوند، بعد از سالها کاملا مسجل شده است گوش شنوایی نیست، صبر مردم لبریز شده است ، جان مردم خصوصا فرزندان معصوم ایران مستضعفین نورچشم امام در خطر است، مگر مقام معظم رهبری نفرمودند : خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتش‌به‌اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.( امام خامنه ای ۱۳۹/۰۳/۱۷) اصلا چرا هرسال این سازمان شعار بی ربط به مسائل مهم و حتی بعضا تهدید برای جهان ارئه کند شعار: ""امحای سگ نجات کودک عزیز ایرانی بلکه کودکان معصوم در سراسر جهان " شعاری خوب هدیه پیروان و دوستداران امیرالمومنین ع در ایام عید مبارک غدیر باشد برای ملت جهان، تبلیغی بر نوع دوستی این امام عظیم الشأن و زمینه سازی برای ظهور و مبارزه با شیطان و سگ پرستان در مقابل شعار مبهم به نفع سرمایه داری این سازمان صهیونیستی: "پایان مرگ ناشی از هاری با رویکرد سلامت واحد". @AFKAREHOWZAVI
سوم تیر، سالروز برکناری وثوق‌الدوله از دور دوم نخست‌وزیری (1299 شمسی) ✍زينب نجیب وثوق الدوله طی دو دوره نخست وزیر ایران بود که دوره دوم او از مرداد 1297 تا تیر 1299 ادامه داشت و به واسطه قرارداد 1919 این دور نخست وزیری وی حائز اهمیت بیشتری است. قرارداد 1919 یک قرارداد استعماری بود که اداره امور نظامی،سیاسی و اقتصادی کشور را به دست مستشاران انگلیسی می‌سپارد و نقش مهمی در بدنامی وثوق‌الدوله داشت. پیش از آن بسیاری از شخصیت‌ها و رجال سیاسی کشور، وثوق را فردی میهن‌پرست می‌دانستند و حتی بارها از او برای رسیدن به مناصب سیاسی حمایت کرده بودند حتی آیت‌الله مدرس در سال اول زمامداری وثوق‌الدوله، او را تقویت می‌کرد و در تمام کارها به او مشورت می‌داد، ولی پس از اعلام انعقاد قرارداد 1919، مدرس در رأس مخالفان قرارداد و وثوق‌الدوله قرار گرفت و تمام تلاش خود را برای عدم اجرای قرارداد به‌کار برد. هرچند وثوق‌الدوله سعی داشت نشان دهد که با توجه به وضعیت کشور در زمان انعقاد قرارداد بهترین کار ممکن را مبتنی بر منافع ملی انجام داد اما بعدها تاریخ نشان داد که منافع شخصی وثوق بر مصالح کشور ارجحیت داشته است؛ زیرا او بابت امضای قرارداد 1919 رشوه زیادی از انگلیس دریافت کرده بود. بااین‌حال خبر انتشار این قرارداد، پایان دوره دوم نخست‌وزیری وثوق را رقم زد و باعث برکناری او شد. پ.ن عجیب تاریخ تکرار می‌شود. البته گاهی تکرار تاریخ همیشه با یک نیت واحد و مقصد مشترک وقوع نمی‌یابد. یعنی یک اتفاق به دو شکل صورت می‌گیرد اما یک نتیجه در بر دارد. مثلا گاهی فردی همچون وثوق‌الدوله به اسم "منافع ملی" اما به کام خود قراردادی امضا می‌کند که جز "مضار ملی" چیزی ندارد و گاهی فردی همین مسیر را می‌پیماید اما نه برای رشوه و منفعت شخصی بلکه به دلیل استعمار فکرش. آری، نوع دوم از نوع اول بسیار خطرناک‌تر است چراکه در نوع اول همچون وثوق‌الدوله، با افشای رشوه و فساد، حقیقت، خودش را نشان می‌دهد و حق و باطل نزد آحاد مردم مشخص می‌شود اما در نوع دوم مانند قضیه برجام و یا قضیه موشکی تحریف منافع ملی چنان صورت می‌گیرد که ذهن‌ها به غلط اقناع شده و نه‌تنها منفعت ملی و شخصی، تأمین نمی‌شود بلکه یک ملت متحمل خسارت جبران‌ناپذیری خواهند شد. بنابراین باید به‌هوش بود که دشمنی دشمن همچنان باقی‌ست فقط روش‌ها پیچیده‌تر و هوشمندانه‌تر شده است. @AFKAREHOWZAVI