eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
711 دنبال‌کننده
864 عکس
149 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
«ارتش عَیّارها» ✍طیبه فرید سلطان اعظم و خاقان افخم، شاهنشاه مملکت، مظفر الدین شاه قاجار، رفته بود توی کار واردات وزیر و وکیل! عین نُقل و نبات آدم های خارجکی می آورد سوار گُرده اجداد یک لا قبای من و شما می کرد، مملکت بی صاحب را می گذاشت به امان اجنبی‌ها و خودش با آن شکم گنده و یال و کوپال پشمکی با یک کاروان خدم و حشمی که اموراتشان را از جیب سوراخ ملّت یتیم و یسیر سر هم کرده بود، می‌رفت هفت ماه کل ممالک غرب را دور می زد و کیفور بر می گشت. نشئگی اش هم مال رعیت بدبخت بود. توی آن شلوغی اما کسی نمی دانست پشت آن سیبیل های کت و کلفت جوگندمی و آن درجه های عنتر و منتر روی سینه اش، پسر بچه نحیفی نشسته بود که از فوبیای تاریکی رنج می برد و اعتماد به نفسش از سطح کویر لوت هم پایین تر بود. قجر زاده ی مریض احوالِ بی حوصله، رفته بود آن مرتیکه دیو صفتِ کج و کوله «مسیو نوز» را از بلژیک وارد کرده بود که بشود رییس گمرکات! بی اصل و نسبی از چشم هایش می‌بارید. لباس پیغمبر را می کرد تنش وسط رقص بالماسکه توی دل طهرانِ غریب، قِر و اَطوار می‌آمد. کم از این فسق وفجورها نداشت، مردم بینوا بارها دیده بودنش دم در کافه می‌ایستد مشروب تعارف طلبه ها می کند. یکی نبود به مظفرشاه بگوید حالا که ملت را یک هِل پوک هم حساب نکردی حداقل چشم بازار را در نمی آوردی! ارواح عمه ات تو پادشاهی، پادشاه پدر رعیت است! خودش بارها گفته بود: «ایرانی جماعت آن قدر از قافله پیشرفت عقب افتاده که هیچ راه جبرانی ندارد، برای اداره مملکت ناچاریم از خارجه آدم بیاوریم!» این بود که از وکیل و وزیر گرفته تاقزاق را وارد می کرد. خدا می داند این دست مملکت داری ها چقدر شرافت و غرور رعیت یتیم را لکه دار کرد. پهلوی‌ها هم از قجرها کژ پسندتر وبی‌ذائقه تر بودند. هم از حاکمان کندند هم از گوشت تنمان. بگذریم که سلاطین سر و ته یک کرباسند. مورخان تاریخ را یک‌جوری می نویسند که به تریج قبای فاتحان بر نخورد. اما شما یادتان نرود اگر کسی انقلاب پنجاه و هفت را مسخره کرد، سرگذشت رعیت را در عصر سلاطین بکنید توی چشم و چالش! تا فرق مملکتی که پدرشاهش نان از حلق رعیت می‌کشید و می‌رفت دور دنیا می‌چرخید و قزاق‌ها امنیت خاکش را تامین می‌کردند را با آبادانستانی که امام خمینی ره فهمیده بود جوان‌های با غیرتش مشتِ نمونه خروارند و نژاد ایرانی قابلیت ارتش بیست میلیونی شدن را دارند بفهمد! القصه «فرزاد بادپا» جوانی که عین رستم دستان، دیو سفید را توی حرمِ شاه چراغ جانمان خِفت کرد و قصه‌اش این روزها نَقل محافل است مشتِ نمونه خروار است. حکایت قهرمان های دهه شصت، فهمیده‌ها و بهنام محمدی‌ها و..... قصه هزار و یک شب نسل‌های بعد ماست. این قهرمان‌ها و عَیارانی که عددشان به شماره درنمی‌آید ثمرات انقلاب پدران ما در سال پنجاه و هفت است و ملت ما از همان نژاد ارتش بیست میلیونی‌اند که امام خمینی گفته بود. ارتش هشتاد میلیونی برای دفاع از آیین و خاک منتظر کسی نمی ماند. @AFKAREHOWZAVI
. 💠 حضور بیش از ۱۹۰۰ طلبه و فاضل حوزوی در شبکه اجتماعی ویراستی ✍️ اینجا مجبوریم کوتاه‌ بنویسیم و گویا 🔍دنیای کوتاه‌نویسی، دنیای هنر و احترام به مخاطب امروزین است. 🏙نشانی خانه‌ی ما در ویراستی👇 https://virasty.com/HOWZAVIAN @HOWZAVIAN
. «غرب زدگان انقلابی نما» ✍فاطمه شکیب رخ گاهی دلم می خواهد، مانند برخی از بانوان هم وطنم، از خویش و روزگار خویشتن بنویسم، از نگهداری و پرورش گل و‌گیاه بگویم و یا از اصول مراقبت پرندگانی زینتی سخن گویم... راستی از بچه داری، همسرداری، خانه داری و یا درس و تحقیق هم می توان بسیار گفت! اما جای تمام این موارد ذهن مرا اشکالات لایحه عفاف و حجاب پر کرده است! حذف یک متر پارچه از روی سر آن دختر جوان، در حالی که مثل ویروس در حال انتشار است؛ غلیان فکری مرا به خود اختصاص داده است! می خواهم بگویم، آن لایحه ای که تربیت دختر زیر ۱۸ سال را در نظر نگرفته است! در واقع تربیت دینی را از دختران ما گرفته است! تاریخ خوانده را نمی توان در پهنای روزگار، بی درد تماشا نمود! آنهم در روزگاری که بند بند تاریخ معاصر در کمتر از یک قرن درحال تکرار است! درست بعد از مشروطه بود که حقوق زنانگی با بی بند و باری، نسبیتی نزدیک یافت! مردان و زنان نواندیش و مخالف حجاب، موافق بی بندباری و آزادی در پوشش شدند! و هرگاه که مورد عتاب دین مداران قرار می گرفتند، با توجیحات خویش، آسمان ریسمان را بهم می بافتند تا اثبات کنند که عفاف از حجاب جدا است و بی حجابی ما، عفت ما را دچار نقصان نخواهد کرد! آنقدر گفتند که این تز به یک باور نخبگانی تبدیل شد! و تاسف بار تر آنکه، علوم روز در بین همین قشر رشد و انتشار یافت! همان ها ترور اسلام و نمادهای اسلامی را در راس باورهای خویش بیان کردند و چه اندوه بار که شاگردهای بسیار نیز تربیت کردند! همان ها بودند که مسئولیت های دولتی را تصاحب نمودند و متناسب با افکار خویش برای عموم مردم برنامه ریزی کردند! و جالب تر از همه آنکه، امروز بعد از گذشت یک قرن، صدای تربیت آن قشر غرب زده، از لابه لای عنوان انقلابی نماها نیز به صدا در آمده است! اگر وجود باور حجاب اختیاری، درباره یک واجب شرعی، حاصل نفوذ نیست، پس چه می تواند باشد؟! اگر قانونی کردنِ اهمال، در اجرای قانون خداوند در جامعه اسلامی، خیانت در حق دین نیست، پس چه می تواند باشد؟! چرا وقتی رد نفوذ به این واضحی نمودار گشته، به اسم حمایت از دولت انقلابی، نباید فریاد کشید؟! بدون تردید مطالبه اجرای قانون خداوند در جامعه امروز، پاسداری از خون شهدا در برابر نفوذِ تربیت یافتگان عصر رضاخان است! آنهم در زمانی که با نزدیکی به قله های موفقیت، گام ها باید با تمرکز بیشتر برداشته شود تا مبادا با تغافل، دست یابی به مقصد طولانی گردد! @AFKAREHOWZAVI
. 🔖«دردانه‌ی‌سه ساله، رقیه خاتون» ✍آمنه عسکری منفرد دردانه سه ساله‌ی امام حسین (علیه السلام) از شهدای قیام حسین است که نقش بسیار تأثیرگذاری در تبدیل واقعه عاشورا به یک جریان سیال تاریخی داشت. در جریان اسارت اهل‌بیت پیامبر بعد از واقعه عاشورا، شهادت جانسوز و مظلومانه‌ی «رقیه  خاتون»(سلام الله علیها) جانسوزترین واقعه‌ای بود که در خرابه‌های شام رخ داد. او که خسته‌ی اسارت و ظلم‌های یزیدیان در فراق پدر زانوی غم بغل داشت، در عالم رؤیا پدر را دید و با ناله و گریه، پریشان شده و با بهانه‌جویی‌ پدر را طلب کرد. صدای ناله‌ی او اهل حرم را به شیون انداخت و یزید ملعون برای آرام کردن این‌همه شیون و خاموش کردن صدای عزاداری اهل حرم، رأس بریده‌ی پدر را در طبقی برای رقیه خاتون فرستاد. دردانه‌ی سه ساله در نهایت بهت با مشاهده‌ی رأس مطهر، بر پیشانی، لب‌ها و رگ‌های بریده‌ی پدر بوسه زد و ناله سرداد که (مَنِ الذی أیْتَمَنی علی صِغَر سِنّی.) و آنقدر نوحه خواند و گریست تا خاموش شد. او نیز چون مادرش زهرا شبانه غسل شد و شبانه دفن شد.شهادت مظلومانه‌ی این خاتون سه ساله، باعث افشای عمق جنایت یزید گشت، چرا که دیگر نمی‌توانست از برگزاری مراسم عزای اهل‌بیت اسیر در خرابه‌های شام جلوگیری کند. او شهیده‌‌ای بود که با شهادتش ندای مظلومیت حسین و حقانیت راهش را در گوش تاریخ فریاد زد.( بر گرفته از: نفس‌المهموم، ص۴۶۵). @AFKAREHOWZAVI
. فاطمه مشهور به رقیه، مادرش ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله تیمیه بود و در سال پنجاه و هفت هجری در مدینه دنیا آمد. بعد از عاشورا در جمع اسیران حضور داشت و در چهار سالگی در صفر سال شصت و یک هجری چند روز بعد از دیدن سر مبارک پدرش، در خانه یزید( به نقلی خرابه شام) وفات کرد و همان جا به خاک سپرده شد. هنوز دل همراهان کاروان، به وجود این دختر خردسال شیرین زبان، گرم‌ بود و چشم امید به بازگشت وطن داشتند اما رقیه بی‌تاب وصال بود و زود بار سفر بست! حضرت رقیه سلام‌الله علیها که تربیت یافته "عزت حسینی" و "عفت زینبی" بود، یکی از جلوه‌های احساسی و عاطفی قیام امام حسین علیه‌السلام شد. از سده‌های نخست تا پایان قرن هفتم قمری علما و بزرگان در آثار خود از او و سرگذشتش یاد کرده‌اند. با توجه به اشعار صحابی امام صادق علیه‌السلام مانند سیف بن عمیره در رثای پیشوای سوم شیعیان و ثقه دانسته شدن او از سوی رجالیون شاخص نظیر نجاشی و گزارش بیهقی در کتاب لباب الانساب و نقل سید بن طاووس در اللهوف و گزارش عماد الدین طبری در کامل بهایی، می‌توان اثبات فرضیه وجود دختر خردسالی را برای امام حسین علیه‌السلام، به‌نام رقیه تقویت نمود. پ.ن: تصویر کاشی کاری اسرا در کاخ یزید، در بنای تکیه معاون الملک در سال 1320 هجری قمری که توسط دو برادر حسن و حسین خان معین الرعایا به خاطر عشق به امام حسین علیه‌السلام در کرمانشاه ساخته شده است. لینک مقاله برای مطالعه https://b2n.ir/j20888 @AFKAREHOWZAVI
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 📝 تقریظ رهبر انقلاب بر کتب و ❤️ رهبر انقلاب: مصطفی‌صدرزاده یک الگو برای جوانان امروز و فردای ماست. ✏️ شهید صدرزاده: حرف قاسم سلیمانی تو گوشمه! که شهدا شهر را آزاد کردند... 🗓 صبح دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ طی مراسمی با عنوان تقریظ بر کتب «سرباز روز نهم» و «اسم تو مصطفاست» منتشر شد‌. ☘️فروشگاه کتاب حماسه ✅ @Hamaseh_Book @AFKAREHOWZAVI
🔴 سفارش کتاب های اسم تو مصطفاست و سرباز روز نهم با 20 درصد از طریق ادمین 👇👇 🆔 @Store_Manager — — — — — — — — — — — — ☘️فروشگاه کتاب حماسه ✅ @Hamaseh_Book
. کفش هایم کو ✍طیبه فرید اول صبحی دل توی دلم نبود. اولش فکر کردم درها بسته است اما با حرکت در چوبی براق روی لولای برنجی فهمیدم دارند در رواق‌ها را باز می‌کنند. با خودم گفتم بالاخره طلسم فراق شکسته شد و رسیدم. خم شدم کفش‌هایم را بردارم بدهم کفشداری که دیدم کفش‌هایم مال من نیست!هاج و واج نگاهشان کردم و نگاهی به در باز رواق. با کفش مردم زیارت رفتن قربت نیست، غربت است. کفش‌ها را دستم گرفتم و برگشتم حسینیه. توی حسینیه بودم که از خواب پریدم! یک هفته به سفرمان مانده بود. پیش خودم گفتم: یا امام رضا دوباره داره چه بهانه‌ای درست می‌شه من نیااام؟! خواب را برای آقاجانم تعریف کردم و گفت: مصطفی را یک وقت توی سفرتان اذیت نکنی، یک وقتی نظرت را تحمیل نکنی!خندیدم و گفتم آقاجان باور کن مصطفی زورش می‌چربد، نظرش را یک جوری تحمیل می‌کند که من اصلا نمی‌فهمم، نگرانش نباشید. تمام طول سفر نگران بودم که نکند تعبیر کفش‌های اشتباهی‌ام توی نرسیدن باشد؛ اما همچین که پایم رسید به مشهد گنبد و گلدسته را که دیدم خیالم راحت شد و یادم رفت. یادم رفت کفش‌های اشتباهی پوشیده بودم. هنگام برگشتن مصطفی زورش چربید و بردمان شمال. تمام سال‌های بعد از ازدواج‌مان فرصت نکرده بودیم شمال برویم! تقصیر خودم بود که به سفر دور و دراز با ماشین شخصی ذهنیت منفی داشتم. خصوصا که مصطفی، کم سابقه‌ی تصادف ناشی از خوابیدن پشت فرمان نداشت! همیشه هم سمت من آسیب می‌دید! بگذریم که چند سال زندگی در شهر قم دست فرمانش را خوب کرد. شمال، هوا شرجی بود و ما که قوچان هوای اول زمستان را وسط مرداد تجربه کرده بودیم حسابی غافلگیر شدیم. عصر آخر رسیده بودیم چالوس. به مصطفی گفتم: تورو خدا مسیر معمولی را برای رفتن به تهران انتخاب کن. برمان نداری ببری توی جاده پیچ در پیچ! من بچگی‌هایم چند باری که از آنجا گذشتم نزدیک بود قالب تهی کنم. او هم صفحه گوشی‌اش را نشانم داد و گفت باشه نگران نباش ببین همه جایش صاف است، اصلا مارپیچ ندارد! راه که افتادیم به سمت تهران نماز مغرب را مرزن آباد خواندیم. کمی که از مرزن آباد گذشتیم سر و کله جاده پیچ در پیچ چالوس پیدا شد.مسیر برگشت جاده پر از ماشین بود. محاسبات و پژوهش مصطفی درباره مسیر غلط از آب درآمده بود.توی دل ظلمات برمان داشته بود آورده بود جاده مارپیچ چالوس.گاهی اتوبوسی از روبرو می‌چرخید و من حس می کردم الان است که کار تمام بشود و ما قولنج روح‌مان زیر چرخ های اتوبوس بشکند، تند تند دانه‌های تسبیح را می‌انداختم و با ذکر خودم را آرام می‌کردم و یواشکی دو تا «تو روحت صلوات» نثار مصطفی می‌کردم یک‌جوری که نشنود و تمرکزش توی تاریکی جاده به هم نریزد. با سرعت چهل مسیر یکی دو ساعته را از اذان مغرب تا دوازده شب طولش دادیم. نزدیک‌های یک نیمه شب رسیدیم شاه عبدالعظیم. داشتم از خواب می‌مُردم. عین شاگرد شوفرها تمام مسیر پا به پای مصطفی بیدار بودم که مبادا خوابش ببرد و برویم ته دره! صندل‌هایم را کندم که چند دقیقه سرم را زمین بگذارم و حالم جا بیاید. هنوز چشمم گرم نشده بود که با خنده زهرا از خواب پریدم که می‌گفت:مامان چرا صندلات تابه تا شده!؟ اولش فکر کردم بچه توی تاریکی چشم هایش آلبالو گیلاس چیده اما نور موبایل را که انداختم دیدم راست می‌گوید یک لنگه صندل خودم با یک لنگه صندل کهنه درب و داغان پیرزنی اشتباه شده و من از شدت خستگی نفهمیدم. تنها چیزی که یادم می‌آمد این بود که مرزن آباد صندل هایم را زیر فضای خالی جاکفشی جفت کرده بودم و وقتی بیرون آمدم دیدم جایشان عوض شده و با توجه به اینکه ما نفرات آخری بودیم که از مسجد خارج شدیم یحتمل یکی گیج‌تر از من اشتباهی پوشیده و رفته و من هم توی تاریکی به خیال جفت بودن پوشیده بودم‌شان... صبح که درهای شاه عبدالعظیم را باز کردند یادم آمد خواب دیده بودم رفتم زیارت، کفش های اشتباهی پوشیده بودم. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌. سنت عزاداری ✍🏻 زهرا کبیری پور خطبه‌های حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) در کوفه و شام بخشی از شکل‌گیری سنت عزاداری برای امام حسین(ع) بوده است تا به این وسیله هم یاد واقعه‌ی عاشورا از ذهن‌ها فراموش نشود و هم تبلیغات بنی‌امیه خنثی شود. در این خطبه‌های جان‌گداز و پر از صلابت، مخاطب امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) و بانوانی که در کاروان اسرا بودند، ذهن‌های بسته‌ای بود که غرق در تبلیغات بنی‌امیه شده بودند. همچنین این خطبه‌ها با هدف آگاهی‌بخشی در برابر جامعه‌ی مسلمانانی که منجر به واقعه‌ی کربلا شده بودند، ایراد می‌شد. آن گریه‌های جانسوزی که از اسرای آل‌الله در مقاتل نقل شده است، صرفا برای مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش نبوده است، بلکه آن اشک‌ها، با بصیرت و به‌منظور آگاهی‌بخشی نسبت به اوضاع جامعه‌ی آن دوران از چشم‌های زنان و کودکان کاروان اسرا جاری می‌شده است. در مقاتل آمده است که خبر واقعه‌ی کربلا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش در اوائل ماه صفر به ام‌ سلمه رسید و ایشان اولین اجتماع عزاداری برای امام حسین(ع) را در مدینه برگزار کردند. اهالی مدینه، بزرگان شهر و بنی‌هاشم در مجالس عزا حاضر می‌شدند و مجلس زنانه‌ی عزاداری نیز هم‌زمان برقرار می‌شد و بعد از آن به مدت سه سال هر روز مجلس روضه‌ی اباعبدالله(ع) برقرار بوده است. به گفته‌ی مقاتل حضرت ام‌البنین نیز برای پسران خود در بقیع مجلس عزاداری برپا می‌کردند و در این مجالس به روشنگری مردم نسبت به واقعه‌ی کربلا می‌پرداختند. همسران امام حسین(ع) نیز گروه دیگری بودند که مجالس روضه و عزاداری به راه می‌انداختند و با گریه‌ها و روضه‌های جانسوزشان نقاب از چهره‌ی پلید بنی‌امیه برمی‌داشتند. حضرت زینب(س) در همان سال اول به دلیل خطبه‌هایی که با هدف روشن‌گیری ایراد می‌کردند، از مدینه به شام و با ادعای برخی به مصر تبعید شدند، اما مجالس عزا تعطیل نشدند. اما با تمام آنچه که ذکر شد ما شکل‌گیری سنت عزاداری برای امام حسین(ع) را بیش از همه مدیون امام سجاد(ع) هستیم. ایشان به‌قدری گریه می‌کردند که هرکس می‌رسید به او می‌گفت: انقدر گریه نکنید، اما ایشان تا زمانی که جو فکری و سیاسی جامعه تغییری نکرد، به‌عنوان یکی از شاهدان واقعه مدام از کربلا می‌گفتند و یاران‌شان را تشویق به ذکر مصائب می‌کردند. ایشان حرمت روز عاشورا و گریه بر امام حسین(ع) را به عنوان راه نجات و ورود به بهشت توصیه می‌کردند. در نقلی آمده است که در همین دوره حضرت سکینه(س) که زنی فاضل و شاعر بودند، در تمام مجالس شعر و ادب به مدت پنجاه سال بدون ذکر واقعه‌ی کربلا حاضر نشدند. در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اوضاع جامعه برای اهل بیت کمی مساعدتر شد و در این دوران بود که پایه‌های عزاداری و اقامه‌ی مجالس عزای امام حسین(ع) شکل گرفت. امام محمد باقر(ع) به عنوان مرجع دینی و فکری آن دوران شعرخوانی و قصیده‌گویی در رثای اباعبدالله(ع) را رواج دادند و توصیه می‌کردند با حفظ جوانب احتیاط مجالس خانگیِ عزاداری هرچند اندک برگزار شود. همچنین سنت تعطیل شدن کسب و کار در روز تاسوعا و عاشورا نیز از دوره‌ی ایشان به یادگار مانده است. در دوران امام صادق(ع) سرودن اشعار آیینی رواج پیدا کرد و همچنین امساک کردند از خوردن غذای لذیذ در روز عاشورا و مشکی پوشیدن، از یادگاران این دوران است. و اما رسم یک دهه عزاداری برای اباعبدالله(ع) از امام کاظم(ع) به یادگار مانده است. در هر دوره‌ای هریک از امامان باتوجه به شرایط حاکم به‌نحوی یاد و خاطره‌ی واقعه‌ی کربلا را زنده نگهداشتن، تا شیعیان آن‌ها در ده‌ها و صدها سال‌ بعد بتوانند این سنت را ادامه دهند و به فرموده‌ی امام خمینی اگر نبود محرم و صفر اسلام زنده نمی‌ماند. ذکر مصیبت برای اباعبدالله الحسین(ع) مانند دستگاه شُکی است که دل‌های مرده را زنده می‌کند. منبع: محمد محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ. پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء. @AFKAREHOWZAVI
. 💠 خانه هویت‌ساز ✍فاطمه ابن‌علی 🔹از بچگی مسجد برای ما خانه خدا بود. همان مکان امن و پاکیزه‌ای که بوی خوش می‌داد و آرامشی عجیب داشت. با اینکه بچه بودم یادگرفته بودم حرمتش را حفظ کنم. چادر سفید قرقری‌ را می‌پوشیدم و به امید دیدار دوستان و بازی با آنها به مسجد می‌رفتم. نوجوان که شدم کشش همسالان بیشتر شده بود و بیشتر با آنها هم‌صف می‌شدم؛ علیرغم میل زنان مسن با هم صحبت می‌کردیم و ریزریز می‌خندیدیم. یکی ماه مبارک رمضان و یکی هم تابستان و کلاس‌های تابستانی‌اش بیشتر ما را به مسجد می‌کشاند. این کشش، زمینه تربیتی من را برای نرم‌افزار جبهه اسلام و انقلاب شدن می‌ساخت. شاکله هویتی من در مسجد شکل گرفته بود. حالا مغناطیس آن برایم آشنا بود و به راحتی سمت آن جذب می‌شدم. با ورود به دانشگاه خیلی زود گمشده خود را پیدا کردم و به سمتش جذب شدم. مسجد کوی دانشگاه تهران همان مکانی بود که به من «تاثیر فرهنگی و اجتماعی» مسجد را شناساند. آنجا دانشجویانی برای مراسم شب‌های قدر، عاشورا،کمیل و... می‌آمدند که در ظاهر نسبتی با آنجا نداشتند! اما رحمانیت مسجد باعث شده بود که هر موحد و عاشقی به سمتش جذب شود. آنجا بود که ما از بین همان دانشجویان ساده و بی‌آلایش نیروهای زبده فرهنگی را برمی‌گزیدیم. سال‌ها از آن روزها می‌گذرد و من معتقدم هنوز می‌توان از ظرفیت رحمانی مسجد برای گردآوردن مردم عادی جامعه دور اسلام ناب بهره برد؛ به شرطی که اصلاحات اساسی در رویه کارکردهای مسجد ایجاد شود. در مسجد محله ما محدودیت زیادی برای فعالیت وجود دارد. ما نتوانستیم از حیاط مسجد که الان فرش شده و مسقف است برای کلاس قرآن بچه ها و کلاس‌ها و کارگاه‌های دیگر استفاده کنیم. مسجد ما نیم ساعت به اذان باز می‌شود و نیم ساعت بعد از آن برق‌هایش خاموش می‌شود؛ یعنی به سلامت! برای عصر به ما اجازه برگزاری کلاس نمی‌دهند چون ممکن است ختم اموات برگزار شود! :/ سازمان اوقاف باید فکری به حال مساجد و هیئت امناها که گویی صاحبان مسجدند و ملکیت مسجد در اختیار آن‌هاست بکند. باید به این نکته توجه داشت که می‌توان نماز را در منزل اقامه کرد اما جلسات تبیین، آموزش و تبلیغ را نه! جای خالی گردهمایی آحاد مردم در مسجد به بهانه‌های مختلف مشهود است و دارد به شکل‌گیری هویت دینی ایرانیان بخصوص فرزندان این مرز و بوم خدشه وارد می‌کند. همان نسلی که باید برای خدایی شدن پایش به خانه خدا باز شود تا بتواند تمدن بسازد. پس باید کاری کرد و طرحی نو درانداخت! @AFKAREHOWZAVI
. غم غربت کبریای سخا نجمه صالحی سلام بر نور خدا، کبریای سخا، روح مسیحا! سلام بر راز دار آینه حُسن خدا، کریم آل طاها، پهلوان صفین و جمل! سلام بر او که صلحش پرچم شیطان را از جا بر کَند! سلام بر او که حتی پس از شهادتش دشمنان بر بدن مطهرش رحم نکردند! تفاوتی ندارد که روایت صحیح روز شهادتش کدام روز است هفتم یا بیست و هشتم صفر؟! همین‌ که شیعه دو روز خاص، به فکر غم‌های سفره‌دار سخا باشد، اویی که نخستین گل باغ حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، بود، خوب است! همین که کویر دل‌ها به دریای کرم مجتبای آل طه وصل شود، اویی یکی از مصادیق آیه مودّت، آیه مباهله و حاضر در بیعت رضوان بود*خوب است! همین که چشم دوستدارانش به جای شمع برای مزار بی ضریحش، پر آب شود، خوب است! سال‌هاست که برای غربتش گریسته‌ایم! پس از شهادت پدر، امامت و ولایت امت به او انتقال یافت. با توجه به شرایط عصرش، سیاست تثبیت و کنترل اوضاع را در پیش گرفت، حداقل شش نامه* اعتراضی خطاب به معاویه نگاشت! صلح او یکی از اقدامات مهم در جهت تثبیت شرایط بود اما حتی یاران نزدیکش متوجه اهمیت موضوع نشدند و به ایشان بی‌احترامی کردند! به‌نقل اغلب گزارش‌های تاریخی، همسر امام، جعده بنت اشعث، به تحریک معاویه، دومین پیشوای شیعیان را مسموم کرد؛ اما چقدر در تاریخ‌نگاری و نقل گزارش‌های تاریخی، تعصب مورخ دخیل بوده که برخی رویدادها نقل نمی‌شده است! شاهد سخنم در تحلیل مستشرق معروف مادلونگ هویداست که می‌نویسد: محمد بن جریر طبری، [صاحب کتاب تاریخ طبری] واقعهٔ مسموم شدنِ حسن را به‌خاطر ترس از ایجاد تفرقه در امت اسلامی نقل نکرده‌است!* قال الصادق(ع):إنّ الحسن بن علیّ(ع) کان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم و افضلهم و کان اذا حجّ، حجّ ماشیاً ».* ➖➖➖➖ منابع: *ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۴۰۶ـ۴۰۷. *احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، دار الحديث‏ قم. Madelung, Succession to Muhammad, 331–332. *جُوینی، فرائد السمطین ج2ص68 ح 392 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. دچار که می‌شوی... ✍مرضیه برزگر دچار که می‌شوی، دنیا رنگ و بوی انار می‌گیرد. سرخ، زیبا، ملس! دچار که می‌شوی، تلاطم‌ها تکانت نمی‌دهند؛ آرام می‌گیری! نگاهت در به در یک اشاره و تپش‌های نامنظم قلبت روی ریتم دوست داشتن تتظیم می‌شود. مهربانی از سر و روی احساست بالا می‌رود و مهرورزی هنرت نه؛ عادتت می‌شود. گل‌ها را، آسمان را، آدم‌ها را؛ حتی موجودات ریز ذره‌بینی را سهیم می‌کنی در لبخندِ کش‌آمده‌ی از سر ذوقت... دچار که می‌شوی هوای نامطبوعِ دود زده را می‌بلعی و اکسیژن عشق را به دنیای مه‌گرفته خاکستری تزریق می‌کنی. دچار که می‌شوی، حتی جنس غمت هم فرق می‌کند. «مصیبتا ما اعظمها» برایت «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» می‌شود و صلابت و اقتدار و عظمت را در نگاهت به ارمغان می‌گذارد. و من این روزها سخت دچارم! دچارم به تو! دچار به هر خیمه‌ای که عزای تو را به یادم می‌آورد. دچار به عطر چای معطر روضه‌هایت! دچارم به تو! پرده‌دری اشک هنگام بردن نام زیبایت! من دچارم به تو...نه تنها من که تک تک اعضا و جوارحم! من و این دچار شدن، الحمدلله ... @AFKAREHOWZAVI
. عشقِ بچگیسمیه مشهودی، با ارسال متنی به جمع نویسندگان افکار بانوان حوزوی پیوست. چند روزی‌است، دلم غمگین است، بغض، گلویم را می‌فشارد. خورشید، گرمایش سوزان‌تر و سیاهی شب‌ها، تیره‌تر... آسمان هم سیاه‌پوشِ عزای حسین ( ع) است! سیاهی‌اش، با شب‌های دیگر فرق دارد! صدایِ ناله ابرها به گوش می‌رسد! این چه سِرّی‌است! آب طعمی دیگر دارد، انگار می‌خواهد از بغض دیرینه‌اش بگوید! هوای شهر چه دلگیر شده؛ اما شوری عجیب در دل مردمانش و عشقی که در چشم‌ها موج می‌زند و اشک‌های جاری بر گونه‌ها. صدای طبل و دوقل در فضا پیچیده، بوی عطرِآبِ گلاب مشکِ سقا هوش وحواسم را می‌برد. باد گرمی‌ وزید و جانم را برد به بچگی‌هایم! در این شب‌ها چه عاشقانه لباس مشکی بر تن‌مان می‌کرد، مادر! دوان دوان تا سرکوچه می‌رفتیم تا هیئت ببینیم! با هر ضربه‌ی طبل دلِ کوچک‌مان می‌لرزید. آشوبی در آن می‌شد و ناخواسته اشکانم جاری! چه حس پاک و نابی بود! او عشق بچگیِ من است که در رگ‌هایم تزریق شده، با شیری که طعم اشک می‌داد! اشکِ روضه‌ی ارباب! ارباب من ! با دل‌ها چه کرده‌ای، آقا... حقا که!چه زیبا گفت، شاعر این حسین (ع) کیست که عالم همه دیوانه ی اوست این چه شمعی ست که جان‌ها همه پروانه‌ی اوست... @AFKAREHOWZAVI
. تبسم امامسیده فاطمه موسوی، با ارسال متنی به جمع نویسندگان کانال افکار بانوان حوزوی پیوست. آفتاب سوزان کربلا در اوج حرارت و‌ جنون بود. حس غم انگیزی سرتا پای وجودش را فراگرفته بود. راه امام را سد کرده بود؛ قلبش اما آماده‌ی تلنگر! وقتی امام حسین علیه‌السلام به او گفت:ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ! ...به احترام مادرسادات و به رسم ادب چیزی نگفت. سرش را به نشانه‌ی شرم پایین انداخت.شاید دلش لرزید! نمی‌دانم آن لحظه چه اتفاقی برایش افتاد. تبسم امامش با دل او چه کرد که همه چیزش را گذاشت و به او پیوست. شاید ادب او در مقابل مادرسادات پناه زندگی‌اش شد و او را از منجلاب گناه و عصیان نجات داد. زبان قاصر است و کلمات گویای زبان حال او در آن زمان نیست، لحظه‌ای که خودش را در آغوش امام حسین علیه السلام دید! از شیخ انصاری پرسیدند: "چگونه می‌شودیک ساعت‌فکر‌کردن، برتر از هفتاد سال عبادت باشد؟" پاسخ دادند:" فکری مانند فکر جناب حُر در ؛ روزعاشورا ..." ما کجای این قصه‌ها جا داریم؟ @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«جاده ظهور بدون شک، از شاهراه اربعین می‌گذرد!» ✍زهرا نجاتی نه فقط میان هزار و چهارصد ستون کربلا تا نجف، بلکه درتمام مسیر، از همین ایران خودمان گرفته، خانه‌هایی که به قدر وسعشان در خدمت زایرند یا بین راه بی هیچ چشم‌داشتی نان و چای و غذا به هزاران و شاید میلیون‌ها زایر فراهم می کنند، هرلحظه تبلوری از دنیای بعد از ظهور را برای ذهن‌های دود اندود ما، تداعی می‌کنند. ذهن‌هایی که گاهی پرشده از سختی‌های آخر‌الزمان، امتحانات سخت، بی‌وفایی دنیا، فراگیری گناه و سختی دینداری. اما مومن، همان مومنی که دشواری حفظ دین مانند شعله میان کف دست را به جان چشیده، وقتی پای در مسیر عشق می‌گذارد و در کوچه پس کوچه‌های کردستان و ایلام گرفته تا کوچه‌های خاکی عراق، به یک باره، گویی از زندان سختی و انتظار، رها می‌شود و قدم در دنیای پس از ظهور می‌گذارد. دقیقا مثل روزهایی که اهل بیت ترسیم می‌کردند که مومن از برادرش، به قدر نیاز پول بر می‌دارد و او حتی نمی‌گوید: «چقدر برداشتی و کی پس می‌دهی!؟» خیلی از کسانی که در خانه‌هایشان چیزی جز مقداری آبلیمو یا خاکشیر و آب و شکر یافت نمی‌شود، یا کسانی که از امکانات خانه، خیلی از آنچه برای ما عادی شده را ندارند و از قضا کم‌ترین بهره از دنیای مادی، را برده‌اند، با اشک درچشم، خلوص در عمل، عشق بین خودشان و اباعبدلله در طَبَق اخلاص می‌گذارند و به کسانی مثل خودشان، تنها به خاطر عشق به امامشان، خدمت می‌کنند. آیا این چیزی جز درک صحیح از ولایت امام است؟ آیا تمام توقع اهل بیت از ما و اعتقادمان، چیزی فرای این است که به اماممان عشق بورزیم و دوستانشان را با نهایت خلوص به عشق آنان دوست بدارید و از دشمنانشان به عشق آنان، بیزازی بجوییم؟! آیا غیر این است که در مکتب ما،«حب فی الله و بغض فی الله»، اصل دین شمرده شده؟ و برای «اعقل مجانین الحسین»، چه تجربه‌ای بهتر از این که اگرچه چون زمان متوکل دست نمی‌توانند در راه عشق حسین بدهند، اما تمام طول سال، خرج‌های زندگیشان را که خوب می‌دانند متنعم از اوست، جوری مدیریت کنند که به نقش آفرینی در حادثه اربعین برسند! و باز تو خود بگو، آیا تمام این‌ها چیزی فرارتر از درک ولایت، درک معنا و معرفت امام، اخلاص و ازجان و راحتی ولو درگرما گذشتن، به عشق امام است؟ بگذار ساده بگویم؛ آیا تمام اربعین چیزی جز تمرین الفبای دنیای پس از ظهور است؟ پس باید به هر نحو به این حادثه ملحق شد، کسی با مال، کسی با همراهی، کسی با زیارت خانوادگی، کسی با موکب‌داری! الان زمان نقش‌آفرینی مدیران پس از ظهور است مهم است که خودت را چگونه اثبات کنی. و این است که باید حواسمان باشد، خیلی زود دیر می‌شود. باید زرنگ بود و چنان جوانمردی که خودش را کشان کشان، به گودی قتلگاه رساند و آخرین شهید پیش از امام شد، باید خود را هرجور که می‌شود، به امام رساند... یادمان نرفته که:«المومن کیس». @AFKAREHOWZAVI
. قهرمان اوّل کربلا ✍چمن‌خواه [۱] در آیین اسلام قانون واحدی به نام جنگ و جهاد وجود ندارد. اسلام در شرایط خاص دستور می‌دهد مسلمانان با دشمنان بجنگند و در جای دیگه دستور داده که اگر نبرد برای پیشبرد هدف مؤثر نیست، صلح کنند. پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در جنگ بدر، احد، احزاب، حنین و ...دست به نبرد زدند و در شرایط دیگری صلح کردند، مثل صلح حدیبیه با اهل مکه. حال این سؤال پیش می‌آید چه شرایطی برای امام حسن(علیه‌السّلام) پیش آمد که تن به صلح دادند؟ به اجمال باید گفت: حضرت مجتبی(علیه‌السّلام) در واقع صلح نکردند، بلکه صلح بر او تحمیل شد. یعنی اوضاع و شرایط نامساعد داخلی و خارجی کشور اسلامی و دیگر عوامل، وضعی به وجود آورد که صلح به عنوان یک مسئله ضروری بر امام تحمیل گردید و باعث شد بزرگترین و مهمترین ضربه‌ بر اسلام وارد شده و حکومت اسلامی از امامت به سلطنت تبدیل شود. [۲] پس از شهادت امام علی(علیه‌السّلام) در ماه رمضان سال ۴۰ هجری، مسلمانان با فرزند ارشد امام به عنوان رهبر حکومت اسلامی بیعت کردند. این در حالی بود که معاویه در شام مدعی خلافت گردید و حاضر به بیعت با امام حسن(علیه‌السّلام) نشد؛ لذا با فراهم نمودن لشکری برای جنگ با امام به سوی عراق حرکت کرد. نفوذ روحیه دنیاگرایی و ضعف ایمان؛ که آثار زیانباری در رفتارهای عوام و خواص از خود به جای گذاشته و سرانجام به ضعف شدید جبهه صالحان انجامید، از یک طرف و حضور خوارج و عدم بصیرت لازم در خواص و بزرگان قبایل و خیانت برخی از سران سپاه که زمینه‌ساز تضعیف روحیه سپاهیان امام شد، از سوی دیگر، موجب از بین رفتن انسجام درونی در جبهه یاران امام حسن (علیه‌السّلام) گردید تا آنجا که حتی حاضر به تسلیم یا قتل امام خود بودند. امام حسن(علیه‌السّلام) با سنجش دقیق شرایط و اوضاع، معقول‌ترین و خردمندانه‌ترین راهکار را، صلح تشخیص داده و به تکلیف الهی خویش در برقراری معاهده صلح با معاویه اقدام نمودند؛ تا از این طریق اصل دین اسلام و جان شیعیان و مسلمانان را حفظ نمایند. [۳] به همین جهت در سال ۴۱ هجری قرارداد صلحی میان امام حسن (علیه‌السّلام) و معاویه به امضاء رسید که مهم‌ترین بند این توافقنامه سلب حق تعیین خلیفه بعدی برای معاویه و سپردن خلافت پس از او به امام حسن (علیه‌السّلام) بود. البته امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) آن روز به خاطر یک مصلحت بزرگتر، که حفظ اصل اسلام بود، مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد. در نتیجه حکومت را از امام حسن گرفتند و حکومت از مرکز دینىِ خودش خارج و در اختیار دنیاطلبان و دنیاداران گذاشته شد. و معاویه با زیر پا گذاشتن تمامی بندهای معاهده، به جامعه اسلامی و مسلمانان خیانت کرد و حکومت امام حسن(علیه‌السّلام) و حکومت علی‌بن ‌‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) به سلطنت شام تبدیل شد! البته صلح، برای معاویه حکم شمشیر دو لبه را داشت که هر دو لبه اش به زیان وی بود؛ زیرا اگر او به مفاد صلحنامه عمل می‌کرد، هدف امام تا حدودی تأمین می‌شد و اگر آن را نقض می کرد، نتیجه آن ایجاد تنفر عمومی از حکومت اموی بود و پیشوای دوم این مسئله را از نظر دور نداشت. [۴] بعد از صلح امام حسن مجتبی‌(علیه‌السّلام)، کار به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تنظیم شد که اسلام و جریان اسلامی، وارد کانال خلافت به معنای سلطنت نشود.  امام حسن(علیه‌السّلام)، جریان اصیل اسلام، که از مکه شروع و به حکومت اسلامی و به زمان امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) و زمان خود او رسیده بود، در مجرای دیگری قرار داد تا به شکل نهضت باقی بماند. یعنی در زمان امام حسن (علیه‌السّلام)، تفکر انقلابی اسلامی،که دوره‌‌ای را طی کرده و به قدرت و حکومت رسیده بود، دوباره برگشت. البته کار نهضت در این دوره به مراتب مشکل‌تر از دوره‌ی خود پیامبر بود؛ زیرا شعارها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تن کرده بودند؛ درحالی‌که مذهبی نبودند. مشکل کار ائمه‌ی هدی‌ (علیهم‌السّلام)، این‌جا بود. باید بدانیم، اگر امام مجتبی‌ این صلح را انجام نمی‌داد، اسلام ارزشی نهضتی از بین می‌رفت؛ چون معاویه با در اختیار داشتن دستگاه تبلیغاتی بالاخره غلبه پیدا می‌کرد. چهره‌ی او در اسلام، چهره‌یی نبود که نتوانند موجه کنند و نشان بدهند. اگر امام حسن(علیه‌السّلام) صلح نمی‌کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر(صلی‌الله ‌علیه‌وآله) را از بین می‌بردند و کسی را باقی نمی‌گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
. قهرمان اوّل کربلا ✍چمن‌خواه [۵] گاه این سوال در اذهان پیش می‌آید. چرا امام حسن (علیه‌السّلام) با معاویه بیعت نکرد؟ در جواب باید گفت: زمان امام حسن (علیه‌السّلام) مسأله بیعت مطرح نبود. بیعت یعنى امضاى خلافت آن شخصی که رأس کار است. در قرارداد آتش‌بس یا صلحى که بین امام حسن (علیه‌السّلام) و معاویه نوشته شد، یکى از شرایط این بود که امام حسن(علیه‌السّلام) به معاویه، امیرالمؤمنین نگوید، با او بیعت نکند، معاویه حق تعیین جانشین نداشته باشد. در بعضى از روایات آمده است، معاویه بعد از خودش امام حسن(علیه‌السّلام) را به خلافت بگذارد و بعد امام حسین(علیه‌السّلام) را. در زمان امام حسن (علیه‌السّلام)،  ادعای معاویه، عمل براساس اسلام بود. او در ملأ عام کار خلاف قران و شرع انجام نمی‌داد؛ که اگر انجام می‌داد مصداق این روایت می‌شد. پیغمبر فرموده بودند: «مَن راىَ سُلطاناً جائراً مُستحلاً لِحرمَ الله ناکثاً لِعهداللهِ یَعملُ فى عِباداللهِ بالجورِ وَ الطُغیانِ وَ لَم یُغیرُ عَلیه بفعلِ و لاقولِ کانَ حَقاً عَلى اللهِ اَن یُدخله مُدخله» یعنى کسى که ببیند یک حاکمى دارد ظلم مى‌کند، به حقوق مردم تجاوز، حرام خدا را حلال و احکام الهى را دگرگون مى‌کند بر او واجب است که با این حاکم مقابله کند، این در زمان امام حسین(علیه‌السّلام) بطور کامل وجود داشت. ولی در زمان امام مجتبی(علیه‌السّلام)، حاکم(معاویه) اینگونه نبود. [۶] گرچه امام حسن(علیه‌السّلام) به علم امامت می‌دانست که معاویه یک روزی این کارها را خواهد کرد. ولی معاویه ادعا مى‌کرد که مى‌خواهد بر طبق احکام الهى عمل کند و امام حسن،(علیه‌السّلام) در همان صلحنامه نوشتند: باید براساس حکم خدا و سنت پیغمبر عمل بکنى. او هم قبول کرد که بر طبق این عمل خواهد کرد. حضرت مجتبی(علیه السّلام) حتی پس از انعقاد پیمان صلح؛ که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد. بعد از ورود معاویه به کوفه بر فراز منبر نشست و انگیزه‌های صلح خود و امتیازات خاندان علی(علیه السّلام) را بیان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد. (کتاب احتجاج، طبرسی) [۷] امام خامنه‌ای دلایل انتخاب صلح را اینگونه بیان کردند. «من معتقدم امام حسن (علیه‌السّلام) شجاع‌ترین چهره تاریخ اسلام است؛ چون شجاعت واقعی این است که انسان بر طبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژی او است اقدام بکند، اگرچه کسی نفهمد. امام حسن(علیه‌السّلام) حاضر شد خود و نام خود را در میان دوستان نزدیکش، فدای مصلحت واقعی کند و تن به صلح دهد؛ برای اینکه بتواند کارش را، یعنی دیدبانی اسلام، حفاظت از قرآن و هدایت نسل‌های آینده تاریخ را به موقع انجام دهد.» (کتاب دو امام مجاهد سال ۵۱ و ۵۲) با امید به اینکه خداوند به همه ما بصیرت عنایت کند تا بتوانیم این بزرگوار را بشناسیم و بدانیم که صلح امام حسن (علیه السّلام) همانقدر ارزش دارد که شهادت برادر بزرگوارشان امام حسین (علیه السّلام). این دو سبط پیامبر(صلی‌الله ‌علیه‌وآله)با قعود و قیام خود به اسلام خدمات زیادی کردند. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
🔶 کلامی دلسوزانه با عزیزان حوزویمهندس شکوهیان راد در چند ماه اخیر، بارها و بارها شاهد بوده‌ایم که از اساتید تا مسئولان عالی‌رتبه‌ی حوزه‌ی علمیه، اظهار نظرهایی کاملاً اشتباه و غیرعلمی درباره‌ی داشته‌اند. برای مثال: 1⃣ یکی از امام جمعه‌های سابق بیان کرده: «کسانی که هوش مصنوعی را تهدید می‌دانند، خودشان تهدیدی برای جامعه هستند» ❇️ پی‌نوشت یک چنین اظهاری، حاصل بی‌اطلاعی از مبانی فلسفی تا تکنولوژی‌های عملیاتی هوش مصنوعی است. هوش مصنوعی صرفاً تکنولوژی نیست، بلکه مبنای انقلاب صنعتی چهارم است که الگوی نوینی از حکمرانی را به نفع غرب دنبال می‌کند. لذا قطعاً به همان نسبت که رد کامل هوش مصنوعی عاقلانه نیست، تأیید چشم بسته‌ی آن و نادیده انگاشتن تهدیداتش از سطح فردی تا ملی و حتی تمدنی، به دور از عقل است‌. 2⃣ از اهم مسئولان حوزۀ کل کشور بیان کرده: «به‌دنبال تأسیس دانشگاه هوش مصنوعی هستیم» ❇️ پی‌نوشت دو 🔻 اولاً هوش مصنوعی یک رشته‌ی وابسته است و شأنیت دانشگاه شدن ندارد. ما حتی برای که دانش مادر و مولد هوش مصنوعی است قائل به دانشگاه نیستیم. 🔻ثانیاً برخی مسئولان حوزوی بر اساس کدام سیر تخصصی به‌دنبال ورود به هوش مصنوعی هستند؟ آیا برآورد و سنجش علمی صورت گرفته یا این قبیل اظهارات، حاصل مشاوره‌های غیر علمی برخی اطرافیان است که این روزها به‌دلیل جو زدگی تکنولوژیک زیاد شده؟ 🔻 ثالثاً وقتی یک مسئول حوزوی به‌دنبال تأسیس دانشگاه است، آیا نوعی بی‌اعتبارسازی حوزه نیست؟ مسئولیت شریف‌تان تعمیق و گسترش حوزه‌ی علمیه بر مدار تبلیغ است یا توسعه‌ی دانشگاه‌های کشور که در حیطه‌ی وزارت علوم است؟! 3⃣ اظهارات متعدد در تأیید تمامیت هوش مصنوعی و مطلق‌انگاری آن با این استدلال که «هوشمندی، همواره مفید است و هیچ انسان عاقلی خود را از هوش و خرد محروم نمی‌کند» ❇️ پی‌نوشت سه اساساً ترجمه‌ی اینتلیجنس به هوش اشتباه بوده و اصطلاح رایج هوش مصنوعی، یک غلط عرفی است؛ همانگونه که ترجمه‌ی ویرچوال اسپیس به فضای مجازی کاملاً غلط است. اینتلیجنس، عالی‌ترین سطح در سطوح چهارگانه‌ی اطلاعات ذیل دانش سایبرنتیک است و در اصل به معنای ایجاد تحکم مبتنی بر قواعد اطلاعاتی است. به همین دلیل است که عموم سازمان‌های امنیتی - اطلاعاتی از واژه‌ی اینتلیجنس در عنوان خود استفاده می‌کنند، مانند: CIA: Central Intelligence Agency MI-6: Military Intelligence - Section 6 آیا در ترجمه‌ی نام سازمان سیا، می‌گوییم آژانس هوش مرکزی؟!! یا MI-6 به هوش نظامی اشاره دارد؟!! در مجموع استمرار این اشتباه، اعتبار حوزه به‌عنوان پیشران تبلیغ انقلاب اسلامی را نزد جامعه‌ی دانشگاهی و آحاد مردم خدشه‌دار می‌کند. امید است این رویه که حاصل شتابزدگی در فهم بیانات دو سال اخیر امام خامنه‌ای است و عده‌ای، به‌جای فهم ذات و عمق منظور ایشان، ولع تکنولوژیک را توسعه می‌دهند؛ بر اساس اصلاح شود. @HOWZAVIAN
🔖پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه‌ی تاریخ ✍آمنه عسکری منفرد ▪️حادثه‌ی صلح امام حسن (علیه السلام) با معاویه، حماسه‌‌ای سرنوشت‌ساز و بی‌نظیر در کل روند انقلاب در صدر اسلام بود که حادثه‌ای دیگری نظیر آن وجود نداشت. این حرکت امام حسن (علیه السلام) باعث حفظ اسلام به‌ عنوان ‌یک نهضت ارزشی گشت. اگر امام حسین (علیه السلام) هم به‌جای ایشان بود، در جهت حفظ نهضت عظیم انقلابی که پیامبر اکرم به راه انداخت و امام علی (علیه السلام) از آن صیانت کرد، همین کار را می‌کرد. ▪️این حرکت امام مجتبی صددرصد بر استدلال منطقی غیرقابل تخلف انطباق داشت، زیرا در دوران ایشان جریان مخالف اسلام معاویه به‌قدری رشد کرده بود که می‌توانست به‌عنوان یک مانع ظاهر شود و به‌ دلیل ضعف نیروهای شیعیان حامی امام، بر اسلام غلبه می‌یافت. بنابراین «حتی اگر خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم به‌جای امام مجتبی بود، در آن شرایط ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن کرد... امام حسین (علیه السلام) در این صلح با امام حسن شریک بودند، اگر امام حسن صلح نمی‌کرد تمام ارکان خاندان پیامبر را از بین می‌بردند و کسی را باقی نمی‌گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اسلام باشد.» (بیانات رهبر انقلاب، ۲۳ فروردین ۶۹).لذا اگر این صلح تحمیلی از جانب امام مجتبی که خود یک مکر الهی بود «و مکروا مکر الله» (آل عمران/ ۵۴) قبول نمی‌شد، مکر معاویه قوت می‌گرفت و به شهادت خاندان پیامبر و اصحاب او منتهی می‌شد.- به احتمال قوی به‌دست اصحاب امام که جاسوسان معاویه آن‌ها را خریده بودند، کشته می‌شدند-و معاویه به بهانه‌ی خون‌خواهی عزاداری کرده، تمام اصحاب امیرالمؤمنین را هم ازمیان بر‌می‌داشت و دیگر چیزی به‌نام تشیع باقی نمی‌ماند، تا عده‌ای بعد از ۲۰ سال امام حسین را در کوفه دعوت کنند. امام حسن (علیه السلام) شیعه را حفظ کرد تا بعد از ۲۰ الی ۲۵ سال حکومت به اهل‌بیت برگردد.» (بیانات رهبر انقلاب، ۱۳ خرداد ۷۹). ▪️بنا روایتی از امام صادق (علیه السلام) «و قطع هذا الأمر فی سبعین» (اصول کافی، جلد ۱، ص۳۶۸). تقدیرات الهی چنین بود که با فاصله‌ی سی سال از شهادت حضرت امیر و ده سال بعد از شهادت امام حسین امر حکومت به دست اهل‌بیت برگردد تا مردم مقدمات حکومت اسلام را با اراده و تصمیم خودشان فراهم کرده باشند. اما چون در قضیه امام حسین خواص -از جمله عبدالله جعفر و عبدالله عباس- وظیفه خود را به‌خوبی انجام نداده بودند، حادثه‌ی کربلا نیز آن‌چنان رقم خورد. ▪️ بر این اساس در ماجرای صلح و بعد از آن امام مجتبی به عنوان مرد جنگی، مرد سیاست و مرد تدبیر، با مباحثات و مجادلات بسیار قوی و قدرتمندانه با کلماتی قاطع و کوبنده‌تر از کلام مولا علی، برای دفاع از اسلام، استوار ایستاد و با تغییر روش و مانور در انتخاب روش‌ها (قبول صلح ) کاری اساسی و لازم برای حفظ اسلام انجام داد. @AFKAREHOWZAVI
«ترندینگ(روند) حجاب استایل ها» ✍سیده ناهید موسوی 📌پوشش و حجاب یک امر، فطری است که تاریخ آن به آدم و حوا می‌رسد. و از سوی دیگر با نگاهی تحلیلی به تاریخ فرهنگی زنان جامعه ایران که نشان می‌دهد در طی تاریخ همواره مردم ایران از فرهنگ غنی و استواری در توجه به رعایت پوشش ظاهری و نوع لباس متناسب بافرهنگ و عرف خود می‌باشد، برخوردار بودند. به نحوی که انتخاب پوشاک مناسب و آراسته منزلت اجتماعی و موازین فرهنگی آنان را نیز نمایان‌تر می‌نموده است. 🔖رویش پدیده حجاب استایل‌؛در چندسال اخیر و با گسترش فضای مجازی در دهه هشتاد به بعد همزمان با دوره‌ای که صنعت پوشاک تقریبا در دهه نود به مرحله اشباع رسیده بود. و دغدغه لباس مناسب برای قشر محجبه جامعه افزایش یافت. با پدیده‌ای به نام حجاب استایل مواجه شدیم. «مُد حجاب» یا «حجاب استایل» که در فضای مجازی و با تاثیر گذاری فراوان به راحتی در حال جولان است. گروهی که هدف آن‌ها ترویج و تبلیغ حجاب و سبک زندگی اسلامی بود، و اما حالا آن روی سکه حجاب استایل‌ها چیز دیگری را نشان می‌دهد. معضل حجاب استایل که هیچ شباهتی با فرهنگ عفیفانه و اصیل ایرانی_ اسلامی ندارد. در واقع حجاب استایل، کلمه‌ای با تعبیری وارونه و در جهت منافع شخصی که هر لحظه این تعبیر در مکان و موقعیت های مختلف تغییر می‌کند. حجابی که این افراد به اصطلاح حجاب استایل خود را مُبلغ آن می‌دانند و بر آن مفتخر هستند. حجابی که همراه با «خودنمایی» و نقطه‌ی مقابل حجاب «شرع مقدس» است. 🔖بلاگرها و مخاطبین؛ بلاگرها با نشان دادن جذابیت‌های زیاد کاربر را مجذوب کرده و او خواسته یا ناخواسته وادار به همزادپنداری و همانند سازی با عناصر ارائه شده توسط بلاگر می‌شود. و او برای یافتن جایگاه خود شروع به تقلید از نوع «پوشش»، «آرایش»، «تغذیه» و... می‌کند. همه این عوامل تاثیر مستقیم در سبک زندگی دارد و به تدریج باعث تغییر ذائقه افراد دنبال کننده می‌شود. تأثیرگذاری و شهرت بلاگرها از کجا به اوج رسید؟ تاثیرگذاری بلاگرهای حجاب استایل، به جایی رسید که بسیاری از فروشگاه‌های نوپا، برای معرفی «برندها» توسط آن‌ها به صف شدند و بابت هر تبلیغ، مبلغ قابل توجهی را به شکل غیر رسمی و غیرقراردادی پرداخت کردند. تا لباس‌ها و محصولاتشان در یکی از استوری ها توسط بلاگر حجاب استایل پوشیده و معرفی شود. 🔖ذائقه و مدل سازی به سبک حجاب؛ حجاب استایل‌ها حجابی را که برای بعضی از افراد دافعه دارد با مدل‌ها و ابزارهای متفاوت جذاب و به اصطلاح امروزی می‌کنند. به طوری که حتی افرادی که به «اصل حجاب» اعتقادی ندارند، برای بیشتر دیده شدن از این پوشش استفاده «ابزاری» می‌کنند. این افراد اصطلاح «مُد اسلامی» را به حجاب ایجاد کردند وحجاب را به شکل یک صنعت و برند درآوردند تابرای مخاطب «مدل سازی» کنند. آن‌ها برای مخاطب مهره‌هایی می‌سازند که با هر عقیده‌ای می‌تواند در این زمین بازی کند و برای جذب مخاطب از هر روشی اما با پوشش دین و حجاب استفاده می‌کنند. 🔖بلاگری ابزاری برای شهرت و دیده شدن؛ اصل کار بلاگرها بر جذاب دیده شدن است. هرچقدر بیشتر دیده بشوند موفق‌تر خواهند بود و اساس حجاب بر پوشش زیبایی‌ها و جذابیت ها است. بلاگر حجاب یک تناقض است که تنها با تغییر مفهوم بنیادین حجاب دست یافتی است. بی شک،دستورات و توصیه‌ های دینی به عنوان یک عامل تاثیرگذار در اصلاح سبک زندگی فعلی مسلمانان وجود دارد.شاید مشکل اصلی در شیوه ارائه آن است که به روز وجدید، و البته نیازها و تغییرات روانی که در نسل‌های جدید ایجاد شده در آن‌لحاظ نگردیده است. پس لازم است مواردی همچون، اقتدار بخشی به خانواده و احترام به پدر و مادر و همسر، به سبک نوینی آموزش داده شود. نهادهای مرتبط با آموزش و تولید محتواهای آموزشی و البته متنوع در آموزش باعث کمک در جهت مهارت آموزی و توانمند کردن فرزندان در جامعه برای ایفای نقش در خانواده و اجتماع و از جهتی دیگر ترغیب و تشویق به استفاده از معارف اسلامی نمایند. 📌و در آخر؛ حجاب استایل‌ها «مروج حجاب» نیستند بلکه، «مانکن لباس» و دست نشانده «کمپانی های لباس» هستند و با قرارگیری در رده محجبه ها، سطح توقعات پوشش یک خانم را به راحتی دست‌خوش تغییر می‌دهند. و هر روز با یک نسخه جدیدی متناسب با اقتضائات ،فضای جامعه، و افکار عمومی پیاده سازی می‌کنند. و این درحالیست که حجاب استایل با فلسفه حجاب در اسلام در تعارض است.اما امروزه شاهد هستیم که‌مافیای ضد دینی عفاف و حجاب و البته چادر همانند بختک بر فرهنگ جامعه رخنه کرده است. در این‌صورت وظیفه گروه‌های مُد و لباس کشور، نهادهای امنیتی و قضایی برای ساماندهی و حذف صفحات مجازی و عدم حضور حجاب استایل ها را در صحنه می‌طلبد. تا بیش از این هزینه‌های جبران ناپذیری برای متولیان امر عفاف و حجاب به بار نیاورد. نصرٌ من الله و فتحٌ قریب @AFKAREHOWZAVI