eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
225 دنبال‌کننده
679 عکس
33 ویدیو
72 فایل
☑️ کسی که حرفای این کانال را جدی بگیره، خره. 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
عقل یشمی خال‌خال پشمی
📌 #دعای_هفتم #صحیفه_سجادیه ☑️ دعا وقت مهمات و رنج و اندوه 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 🔸به برکت ، از اسفند پارسال (۹۸) که خواندن صحیفه را توصیه کردند، ناخواسته صحیفه آمد کنار دستم. قدری دعای قبل و بعدش را هم گاهی می‌دیدم. آرام‌آرام خودکار به دست، شروع کردم از دعای یک خواندن. کمی بعد ماژیک فسفری هم به کمکم آمد و امروز تقریبا تا دعای 30‌ام مطالعه کرده‌ام. 🔸زیر بعضی از عبارات را خط کشیده‌ام و روی برخی را هم ماژیکی کرده‌ام. بعضی قسمت‌ها را هم حاشیه زده‌ام و پشت جلد کتاب هم شماره صفحه بعضی از مدخل‌ها را مشخص کرده‌ام؛ بعضی از عبارات صحیفه را هم با پیوند شماره صفحه‌ای، به هم‌دیگر دوخته ام. 🔸سیر انفسی بسیار جالبی بود که در حال حاضر واژگانی برای توصیفش پیدا نمی‌کنم. تجربه زیست زیبایی با صحیفه داشتم. امیدوارم امسال بتوانم دوره صحیفه را تمام کنم. نتیجه‌ی این انس یک‌ساله، ایجاد یک نگرش، بازخوانی و بازسازی چندین‌باره‌ی سیستم ذهنی و همچنین ایجاد یک ارتباط جدید با خدا بود. یک‌سری مطالب هم دستگیرم شده که امیدوارم توفیق پیدا کنم با همین هشتک در کانال منتشر کنم. 🔹 از آقا علی‌بن‌الحسین ع در روز میلادش عاجزانه مسئلت دارم انس و حقیقت معارف این کتاب را به همه ما ارزانی بدارند. 🌐 @aliebrahimpour_ir
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خُطْبَتِهِ الزَّهْرَاءِ: «وَ اللَّهِ لَقَدْ عَهِدَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ ص غَيْرَ مَرَّةٍ- وَ لَا اثْنَتَيْنِ وَ لَا ثَلَاثٍ وَ لَا أَرْبَعٍ- فَقَالَ: "يَا عَلِيُّ! إِنَّكَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِيَ النَّاكِثِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَ الْقَاسِطِين"...‏» (تفسیر قمی، ج1: 283) 🏴 شهادت مولی الموحدین، آقا امیرالمومنین علیه‌السلام، بزرگ رهبر در تاریخ را تسلیت عرض می‌کنم. 21 رمضان 1442 قمری 13 اردیبهشت 1400 شمسی 🌐 @aliebrahimpour_ir 🌐 @currents_studies
🔶سخنرانی دیروز آقا، دوگانه دیپلماسی-میدان را عوض کرد: 🔸دوگانه جدید که دوگانه صحیحی هم هست، و است. 🔸این دوگانه جدید، قدرت اثرگذاری عینی بیشتری در جامعه دارد. 🌐@aliebrahimpour_ir ۱۴۰۰.۲.۱۳
💭کباب کوبیده نجف‌آباد💭 🔵دقیق یادم نیست؛ حدس می‌زنم سه یا چهار سال پیش بود که دو هفته‌ای مهمان حوزه علمیه نجف‌آباد بودم. داستان از آن‌جا شروع که امام جمعه محترم نجف‌آباد، حجت الاسلام و المسلمین حسناتی، از استاد بزرگوارم، دکتر سید مهدی موسوی، برای تدریس نظام فکری اسلام و جریان‌شناسی حوزه دعوت کردند. بنده هم صدقه سر استاد موسوی و به عنوان استادیار، راهی این شهر شدم. 🔵مثل همه جوان‌های معمولی، بعد از ساعات درسی راهی بازار و اماکن تفریحی می‌شدیم و کوله‌بار تجربیاتم را با آزمون و خطاهای جدیدی سنگین‌تر می‌کردم. تجربه زیستن با مردم نجف‌آباد بسیار لذت‌بخش بود؛ قطعا یکی از گزینه‌های احتمالی مکان زندگی آینده‌ام این شهر است. بگذریم...؛ از کوله‌بار تجربه گفتم... . یکی از عجیب‌ترین چیزهایی که در نجف‌آباد دیدم و تأثیر زیادی روی زاویه دید بنده به دنیا گذاشت، کباب کوبیده‌های این شهر بود! 🔵تا اونجایی که یادم است چند دفعه با دوستان قصد کردیم دلی از عزا دربیاوریم؛ کوبیده انتخاب اول بود؛ اما دوستان نجف‌آبادی ممانعت می‌کردند؛ می‌گفتند: "کوبیده‌های نجف‌آباد گوشت خالصه؛ خیلی به مزاج مسافرها خوش نمیاد!" ذهنم خیلی درگیر این نکته شد! چرا هر چه قدر خلوص بیشتر باشد، مزاج کراهت بیشتری پیدا می‌‌کند؟ چرا حتما باید دنبه و پیاز و پیه و نون خشکه به گوشت اضافه بشه تا طبع ما اون کوبیده را بپسنده؟! مشکل از خالص بودن کباب کوبیده‌های نجف‌آباد بود یا از عادات غذایی و طبع ما؟! 🔵داستان کباب کوبیده‌های نجف‌آباد عبرتیست برای روزگار ما! در این روزگار و این جامعه هراندازه خلوص شما بیشتر باشد، میزان سنگ‌اندازی‌ها هم بیشتر می‌شود؛ تا حدی که اگر شما خالصانه دل به کاری بدهی تهمت‌ها و حرف و حدیث‌های بیشتری به وجود می‌آید؛ انگار خلوص زیاد را طبع انسان‌ امروزی نمی‌پسندد؛ اما کافی است در کنار میزان مشخصی از خلوص، مقداری هم ناخالصی و شیطنت اضافه بشود! جالبه! به عینه دیده‌ام که یک شبه ره صد ساله طی خواهد شد... . ⚫️شخصا دوست دارم کباب کوبیده نجف‌آبادی باشم؛ گوشت خالص؛ بدون یک ذره ناخالصی؛ مهم نیست انسان‌ها بپسندن یا نه؛ مهم این است که خدا بپسندد! به قول معروف " سلطان محمود خر کیه؟!" //پایان// 📝 یادداشتی از دوست فاضلم، آقا حسین عباسی ✅ پ.ن: البته خود نویسنده، از پر شیطنت‌های روزگار است؛ چنان‌که آشنایان همگی نیک می‌دانند! 😅 🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
#توییت #انتخابات 💠 نظر من امّا، اینه: 🔹 #قدرت، ولایت‌الله است؛ مال‌الله است. به جای دعوای بچگانه، ا
📌 پاسِ گل [بخش اول] 🔸 این یک مطلب درون گفتمانی ست 🍀 این روزها ما دیگر وارد میدان مسابقه شده‌ایم، البته میدان مسابقه را ما نچیده‌ایم، چند کاندید انقلابی به صورت همزمان وارد عرصه انتخابات شده‌اند آن هم به هر ترتیب و آدابی که خودشان تشخیص داده‌اند واین ایده آل ما نیست ، اصلن در اصل برگزاری انتخابات خیلی چیزها ایده‌آل ما نیست و این شیوۀ برگزاری انتخابات قطعن و حتمن باید اصلاح شود. این همه عدم پاسخگویی و شفافیت در مسئولین و مراکز هم غیرقابل قبول است و باید تغییر کند ولی ما شهروندان هم در طول سال این خواسته‌هایمان را مطالبه نکردیم و مشغول روزمره ‌گی‌های خودمان بودیم تا وقت مسابقه فرا رسید.بنابراین ما هم در ساخت این میدان به این شکل کنونی سهیم هستیم. 🍀روز مسابقه فوتبال جای اثبات و یاد دادن نظریات یا گفتمان ما در خصوص شیوه اداره کردن فدارسیون فوتبال نیست. روز مسابقه ما باید گل بزنیم و پیروز بشویم. حالا یک عده بگویند نخیر، ما می‌خواهیم قهرمانانه و حماسی شکست بخوریم، خیلی هم کیف دارد. وقتی امکان پیروزی هست، امکان و فرصت پیروزی با اختلاف گل بالا هست. انتخاب شکست قهرمانانه، عین باخت از سر ضعف و نشانۀ عدم برنامه و تشخیص صحیح ما از موقعیت است. 🍀در مسابقه باید به بازیکنی که جلوی دروازه است توپ را برسانیم که گل بزند، حالا شاید آن بازیکن دروازه‌بانی باشد که در دقایق پایانی دروازه را رها کرده و جلو کشیده، یا دفاعی باشد که جلو آمده تا از قد بلندش استفاده کند برای توپ‌های بلند... نه اینکه در آن موقعیت فقط بگردیم دنبال فوروارد و مهاجم و بگوییم الّا و لابد،‌ ‌زمین و زمان به هم بریزد من فقط به او پاس می‌دهم چون اون برنامۀ گل زنی دارد؛ حالا هرجای زمین و درهر موقعیتی که نسبت به دروازه باشد برایم مهم نیست. این کار را می‌کنم تا همه یاد بگیرند باید فقط به فوروارد پاس بدهند. یا الّا و لابد من توپ را به بازیکنی که برنامه‌های خوبی برای ادارۀ فدراسیون فوتبال دارد پاس می‌دهم چون باید گفتمان تغییر کند. بعد از بازی هم زل بزنیم در چشم طرفداران باشگاه خودمان و بگوییم درسته که امکان پیروزی داشتیم ولی دیدید که ما از پاس دادن به فوروارد کوتاه نیامدیم حتی وقتی فرصت گل‌زنی برای دفاع و دروازه‌بان فراهم بود. اصلن تا چشم باز کنیم وقت مسابقه تمام می‌شود و نتیجه را به رقیب واگذار کرده‌ایم و چندتا گل هم خورده‌ایم و حالا حالاها فرصت مسابقه نداریم تا آن فوروارد بیچاره بتواند توانایی ‌هایش را در مسابقات بعدی نمایش دهد. هم تیم حذف می‌شود هم فوروارد . 🍀در این انتخابات با مختصات کنونی، جریان انقلابی باید پیروز شود و سکان اداره کشور را به دست بگیرد. صِرف مطرح کردن گفتمان یا برنامه کفایت نمی‌کند. ما باید پیروز شویم، ‌عرصه را به دست بگیریم، خوب عمل کنیم، راه را برای ادامه حیات و عملیات سایر نیروهای جریان انقلاب هموار کنیم و آنها را به بدنه مدیریت کلان کشور تزریق کنیم. اگر فقط دنبال مطرح کردن گفتمان و بی‌تفاوت به نتیجه باشیم می‌شود چیزی شبیه همان «شکست اخلاقی آمریکا» که توسط آقای روحانی به عنوان نشانۀ پیروزی در مذاکرات مطرح شد و آقای دکتر جلیلی در مناظرات و حضرت آقا هم قبل‌تر در جواب این شبهه افکنی و عدم تشخیص عرصه و میدان، توسط آقای روحانی فرمودند که بله آمریکا از جهت تئوری اخلاق شکست خورد ولی هدف ما مگر شکست اخلاقی آمریکا بود؟ مگر ما می‌خواستیم بیانیه اخلاقی یا گفتمانی در این میدان صادر کنیم؟ و بعد بنشینیم در کشورمان و از شکست تئوریک و اخلاقی(گفتمان) آمریکا و پیروزی درعرصه تئوریک و اخلاقی(گفتمان)خودمان کیف کنیم؟ مگر ما برای این وارد میدان و عرصه مذاکرات شدیم؟ هدف ما از وارد شدن در این میدان و نبرد رفع تحریم‌ها بود. مشخصا می‌خواستیم در این مذاکرات پیروز شویم و دستاورد ملموس رفع تحریم‌ها را روی زمین، در صنعت، کشاورزی، در داروخانه‌ها، در قیمت‌ها و چه و چه مشاهده کنیم. (ادامه در پست بعدی) @aliebrahimpour_ir
📌 تاخیر و تعلل - ۱ 🌼مهم‌ترین اتفاق زندگی من در 1400، چاپ اولین کتابم، یعنی روش‌شناسی جریان‌شناسی بود. نتیجه‌ی 5سال تلاش علمی و تقریبا یک‌سال پیگیری برای چاپ. کار نسبتا دشواری که دوست می‌دارم اگر بخت یار بود، تجربه‌هایش را مکتوب کنم، شاید برای خودم و دیگران مفید بود. 🌼12 خرداد، جلسه رونمایی کتاب در معاونت علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد با حضور دکتر خسروپناه، دکتر پیغامی و دکتر موحد ابطحی برگزار شد. از آن زمان در کانال اختصاصی کتاب تقریبا مطلب جدیدی بارگزاری نشد. دلیل این تعطیلی، پیگیری تقریبا دوهفته‌ای برای پوشش خبری گزارش نشست بود. متاسفانه آنچنان که توقع می‌رفت برای دعوت از خبرگزاری در نشست، پیگیری نشده بود و به جز خبرگزاری مهر و خبرگزاری دانشگاه آزاد (آنا) خبرنگاری نیامد. همین باعث شد خودم پیگیری کنم تا نشست به میزان مطلوب، رسانه‌ای شود. 🌼فایل صوتی جلسه را دقیق پیاده و ویراستاری کردم و برای خبرگزاری فارس، تسنیم، حوزه، رسا، ایبنا، شبستان، روزنامه صبح‌نو، روزنامه فرهیختگان فرستادم. فرستادم. ناز و نوازش خبرنگارها مجبورم کرد فرم گزارش‌نویسی هم یاد بگیرم! حتی مجموعه عکس‌های اختصاصی هم برای هر کدام آماده کردم که به اسم خودشان کار کنند؛ هرچند هیچ کدام نکردند! 🌼فارس خبر را کار کرد. دوستم، آقا مهدی یوسفی هم به کمکم آمد و شفقنا و ایبنا را پیگیری کرد. ایبنای قم گفت چون خبر برای تهران است، من دسترسی ندارم! ولی بعدا کار شد. شفقنا در کسری از دقیقه خبر را کار کرد. صبح‌نو و فرهیختگان هم خبر را کار کردند در یک صفحه از روزنامه‌شان. مهر و آنا هم که همان روز اول کار کرده بود. حوزه‌نیوز چون کلاس کارشان خیلی بالاست، گفتند خبر سوخته است و کار نمی‌کنند. شسبتان هم معذرت خواست ولی قول داد در ترویج کتاب کمک کند. رسا هم بعد از چند روز کار کرد. تسنیم هم که هیچ. 🌼قبول کنید پرفراز و نشیب بود. 😃 بعد هم که تنور انتخابات داغ شد و دیدم بین اخبار گم می‌شود. گذاشتم سر فرصت خردخرد بازنشر کنم. (البته من با مشکل دیگری هم مواجه شدم که در مطلب تاخیر و تعلل ۲ خواهم گفت) 🌼ابتدا گزارش‌هایی که خبرگزاری‌ها منتشر کردند را تقدیم می‌کنم. بعد هم متن کامل نشست را با گزارش تصویری در کانال منتشر می‌کنم. @aliebrahimpour_ir @currents_studies
📌 حاجت انسان به - حاج آقای مکرر می‌‌فرمودند وقتی ما حاجت داریم خدا نمی‌‌تواند بدون دعا حاجت ما را بدهد؟! قدرت که دارد، خزینه او هم که کم نمی‌‌آید، ما محتاج هستیم، خب چرا می‌‌گویند برو این دعا و این صلوات را بخوان؟! حاج آقا چندبار می‌‌فرمودند -خیلی جمله عجیبی می‌‌فرمودند-: «می‌‌خواهند به ما بگویند "حاجتت هر چه بزرگ است، نیازت به این دعا از آن حاجت بالاتر است."» الآن نمی فهمی حالا انجام بده. بعد می‌‌فهمی حاجت من خیلی بزرگ بود اما نیاز من به آن خیلی بیشتر بود. این خیلی قشنگ است. تعبیری بود که حاج آقا چندبار می‌‌فرمودند. ان‌‌شاءالله به برکت خود این‌‌ها آدم می‌‌بیند که [اصل دعا] از حاجت بالاتر است. 👤 آیت‌الله ، آخر درس خارج فقه جلسه ۲۳ مهر ۱۴۰۱ @aliebrahimpour_ir
📌 روضه میلاد¹ 💚بچه که به دنیا می‌آید، مادر از همه خوش‌حال‌تر می‌شود. گویی لحظه‌لحظه‌ی روزهای بارداری، منتظر این لحظه بوده که « » را به کودکش هدیه بدهد. روزبه‌روز برایش نقشه کشیده؛ حتما بزرگ‌شدن بچه‌اش را هم تصور می‌کند و با هزاران آرزوی خوش‌بختی. یعنی تمام امید مادر به این است که به فرزندش « » بدهد. همین است دیگر. ❤️ اما آیه 15 سوره احقاف درباره می‌فرماید: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً؛ مادرش او را با باردار شد و با ناخوشی به‌دنیا آورد»! کدام مادری با ناخوشی بچه‌اش را به دنیا می‌آورد؟ 🖤 جواب را آقا امام صادق فرموده: هیچ‌مادری در دنیا دیده نشده که پسری به دنیا آورد که او را خوش نداشته باشد؛ ولی فاطمه سلام‌الله‌علیها او (یعنی حسین) را خوش نداشت! [لَمْ تُرَ فِي الدُّنْيَا أُمٌّ تَلِدُ غُلَاماً تَكْرَهُهُ وَ لَكِنَّهَا كَرِهَتْه‏] 💛 حسن و حسین، شیربه‌شیری‌اند! ² چندروزی از به دنیا آمدن حسن نگذشت که جبرئیل نازل می‌شود. خانم فاطمه‌زهرا و آقا امیرالمومنین با تولد حسن تازه طعم شیرین پدر و مادرشدن را چشیده‌اند و زندگی‌شان رنگ تازه‌ای گرفته. جبرئیل بر تازه‌پدربزرگ –پیامبر- که او هم طعم نوه‌ی فاطمه‌اش را چشیده، نازل می‌شود و می‌گوید: محمد، خداوند تو را به مولودی مژده می‌دهد که از فاطمه به دنیا می‌آید و امتت پس از تو او را می‌کُشند. [يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِمَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ] 🧡پیامبر می‌فرماید: سلام من را به خدا برسان و بگو من را به چنین مولودی نیازی نیست. [عَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي‏] جبرئیل به عالم بالا می‌رود و برمی‌گردد. همان حرف را تکرار می‌کند. پیامبر هم تکرار می‌کند. می‌رود و برمی‌گردد. این‌بار اضافه می‌کند که امامت و ولایت و وصایت هم در نسل اوست. پیامبر اعلام رضایت می‌کند. ❤️ این‌بار پیامبر مسئول خبر دادن و راضی‌کردن حضرت زهرا می‌شود: «خداوند مرا به مولودی مژده می‌دهد که از تو به دنیا می‌آید و امتم او را می‌کشند. فاطمه پیام می‌فرستد: من چنین بچه‌ای را نمی‌خواهم که امتت بعد از تو او را بکشند. پیامبر او را راضی می‌کند. 🧡 فاطمه راضی به حکم خدا می‌شود؛ ولی خب مادر است دیگر. مادری که تازه طعم مادرشدن را هم چشیده! من نمی‌دانم اینکه در چندروزگی حسن این خبر را خدا به فاطمه داد، برای فاطمه بهتر شد یا بدتر. شاید شیرینی نوزاد، وقت و ذهن مادر را پُر می‌کرده و کراهت را کم کرده؛ ولی چه می‌دانی؟ چه بسا بارها دست روی شکمش کشیده و قربان‌صدقه حسینش رفته و برای سلامتی‌اش چهارقل و آیت‌الکرسی خوانده. شاید هم گاهی یواشکی –مثلا دور از چشم کسی- گردن نوزادش حسن را وارسی و نوازش هم کرده و جگرش برای حسین در شکمش پاره‌پاره شده. 💙 فاطمه راضی به حکم خدا شده، ولی خب مادر است دیگر؛ مادر هویتش به حیات‌دادن است. لحظه‌به‌لحظه که شیره‌جانش را به جنینش می‌دهد، غصه‌ی بچه‌اش را هم می‌خورد. به‌ اجرای حکم‌الله رضایت داد ولی خب دل مادری‌اش که رضایت نمی‌دهد؛ غصه خودش می‌آید. غصه می‌شود غذای هر روز مادر و بچه! 💜 خب غصه و فشار عصبی برای مادر سمّ است؛ خطر دارد. شاید همین‌ها هم بود که حسین، شش‌ماهه به دنیا آمد؛ غصه امان نداد، بدن تحمل نکرد. [لَمْ يُولَدْ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ إِلَّا ... الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع‏] مادر ما، موقع زایمان هم غصه خورد؛ «...حِينَ وَضَعَتْهُ كَرِهَتْ وَضْعَهُ؛ به دنیا آوردنش را خوش نداشت»! 💚 غصه البته شیر را هم خشک می‌کند؛ من نمی‌دانم فاطمه شیر نداشت یا حیای حسین بود که بیش از این از شیره جان مادر غصه‌دار تغذیه نکند؛ هرچه بود حسین از فاطمه شیر نخورد. شاید این هم شد غصه دیگر برای فاطمه؛ خب دوست داشت نوزادش را در دامنش شیر بدهد؛ مادر است دیگر! حسین را پیامبر به انگشت پیامبری تغذیه می‌کرد. 💔 بمیرم برایت مادر! 💔بمیرم که چقدر غصه خوردی! 💔بمیرم که شب میلاد نوزادت هم غصه خوردی... 💔بمیرم برای تو و حسینت... ¹. منبع تمامی های این روضه، کتاب اصول کافی، کتاب الحجه، باب مولدالحسین بن علی است. ². عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «كَانَ بَيْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع طُهْرٌ» @aliebrahimpour_ir
📌 «جایگاه قاتل زبیر آتش است» !! 💥 ماجرای زبیر خیلی عجیب است. حقا پر است از پیام و پند و عبرت. ☘️ بن عوام، جزو اقوام پیامبر و امیرالمومنین بوده. از نوجوانی مسلمان شده. در تمامی جنگ‌های دوران پیامبر، شرکت کرده. سلمان می‌گوید وقتی امیرالمومنین کمک طلبید، فقط «4» نفر آمدند: من، مقداد، ابوذر و زبیر. وقتی امیرالمومنین را برای بیعت به مسجد می‌برند، برای دفاع از حضرت شمشیر می‌کشد ولی از پشت به او حمله می‌کنند و عمر شمشیرش را می‌گیرد و می‌شکند. از معدود افراد حاضر در تشییع جنازه حضرت زهراست. در شورای شش‌نفره به نفع امیرالمومنین کنار کشید. امیرالمومنین درباره او می‌گوید: از ما «اهل‌بیت» بود، (تا قبل از پسرش عبدالله)! ☘️ شنیده‌اید که در هنگامه جمل، کسی آمد به امیرالمومنین گفت آقا این‌طرف شما، آن‌طرف زبیر و طلحه و همسرپیامبر! مگر می‌شود این سه نفر بر باطل اجتماع کنند؟ از کنار این جمله نمی‌شود ساده رد شد. چون زبیر همان حالتی داشته که عمار داشته! عمار در جنگ صفین، ملاک حق و باطل بود. چون حدیثی از پیامبر بود که "قاتل عمار، باغی است". معاویه به خاطر قتل عمار مورد شماتت بود. همین موقعیت عمار، برای زبیر هم در جنگ جمل بود! چون حدیثی از پیامبر بود که "جایگاه قاتل زبیر آتش است". ☘️ قبل از آغاز جنگ جمل، امیرالمومنین با یک لباس پارچه‌ای و عمامه مشکی و سوار بر قاطر به میانه میدان می‌آید. زبیر را می‌طلبد. مردم می‌گویند چطور زبیر را می‌طلبید در حالی که شما بی‌زره هستید و او پوشیده از آهن؟ می‌فرمایند آسیبی از طرف او بر من نیست. زبیر جلو می‌آید. آنقدر نزدیک هم می‌آیند که سر دو حیوان به کنار هم می‌رسد. امیرالمومنین می‌فرمایند تو را به خدا قسم، یادت می‌آید یک روز دست من و در دست تو بود و پیش پیامبر بودیم و از تو پرسید: «زبیر؛ علی را دوست داری؟» گفتی چرا دوست نداشته باشم؟ پیامبر فرمود: «پس چطور یک‌روزی می‌آید و تو ظالمانه با او می‌جنگی؟». حالا امروز آمده‌ای با من بجنگی؟ زبیر تصدیق می‌کند و می‌گوید اگر این جمله یادم بود، به این راه نمی‌آمد و وارد این معرکه نمی‌شدم. والله با تو نخواهم جنگید. ☘️ برگشت و گفت می‌خواهد جنگ را ترک کند. به پسرش عبدالله می‌گوید برگردیم؛ من غفلتی داشتم و علی من را آگاه کرد؛ با من برگرد. عبدالله می‌گوید نه بابا، تو بدون آگاهی نبودی! شجاعان‌شان را دیدی و ترسیدی! زبیر می‌گوید چقدر تو شومی بچه. عبدالله می‌گوید من شوم نیستم، بلکه تو یک جوری ما را در عرب رو سیاه کردی که تا ابد نمی‌توانیم سرمان را بالا بگیریم. زبیر غصب می‌کند و به اسبش ضربه می‌زند و شمشیرچرخان به سمت سپاه امیرالمومنین می‌آید. حضرت می‌گوید کاری با او نداشته باشد که او تحت‌فشار است. صف را برایش باز می‌کنند و او وارد صف و سپس خارج می‌شود. برمی‌گردد به سمت عبدالله و می‌گوید بچه‌جان، این حمله آدم ترسوست؟ من عار را بر نار ترجیح دادم (فاخترت العار على النار) ☘️ در هر حال، زبیر بر می‌گردد. اینکه او توبه کرد یا نه، نمی‌دانم. اما عَمرو بن جُرموز او را غافلگیرانه می‌کشد. نزد امیرالمومنین می‌آید و به دربان می‌گوید برای قاتل زبیر جایزه ورود بگیر. حضرت می‌فرمایند به قاتلش مژده آتش جهنم بده! که از پیامبر شنیدم: «أنّ قاتل الزبير في النار» @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
📌 خمس و زکات را در جامعه‌اسلامی قانونی و الزامی کنید در این پویش #فارس_من شرکت کنید👇 https://www.fa
- ۱ این پیام را با این متن در گروه‌هایی منتشر کردم. بازخوردهایی داشت که برخی را تقدیم می‌کنم. از تک‌تک اعضا خواهشمندم در این پویش شرکت کنند و لینک آن را در سایر گروه‌ها نیز به اشتراک بگذارند که ان‌شاءالله تلاشی کنیم برای اقامه احکام‌الله در جامعه اسلامی. 🙏🌹 ان‌شاءالله حکومت اسلامی را به نقطه‌ای برسانیم که حتی یک کافر هم وارد آن شود، با اجرای احکام اسلامی، چه بخواهد و چه نخواهد، مومن از آن خارج شود. 🤲 📝 به لحاظ فقهی دچار چالش است. زکات را می‌توان به زور گرفت ولی خمس چه؟ خمس را خود طرف با قصد قربت باید بدهد. اگر هم نداد خودش گناه کرده نمی‌توانی به زور بگیری. مگر اینکه برویم اثبات کنیم حق امام و سادات است و این حق را خود امام یا نائب او می‌تواند حتی بدون اذن بردارد. اما در مورد اینکه حساب بانکی و تراکنش و... با توجه به قضیه معونه سال و اختلاف فتاوی و... اساسا ناکافی است. ثالثا کم کاری حوزه در تدین افزایی مردم را با جرم انگاری اعمال مردم و قانون گذاری برای هرچیز و ناچیزی جبران نکنید 👈پاسخ‌من: در پاراگراف آخر ذکر کردم: چالش‌های جزئی نیز ممکن است به ذهن بیاید که همگی با مراجعه به کارشناسان دلسوز قابل رفع و حل هستند. 📝 خمس را باید با نیت بدهی نه نرم افزار از تو برداشت کند! 😐 👈 پاسخ‌من: با نیت همگی ذیل ولایت حق قرار گرفته‌اند و با نیت استدامی اجازه برداشت می‌دهند. اصلا همینکه کسی به سمت ولایت‌حق، هجرت می‌کند، نیت قهری استدامی برای تمامی احکام‌الله دارد. مثل اینکه شب اول ماه رمضان نیت روزه کل ماه را می‌کنید. 👌🏻 📝خیلی خوب بود ... 😂 👈پاسخ‌من: چرا می‌خندید آقا؟ همگی برای احکام معطَّل الهی تلاش کنیم. این تلاش، را به نیت زمینه‌سازی ظهور انجام دهیم که یکی از صفات حضرت، مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ است. 📝خواسته یا خواسته کافر مومن شود؟! 1. شدنی است؟ 2. بهتر نیست فعلا کاری کنیم که مومنان و مسلمانان کافر نشوند؟! 👈 حضرت آقا در کتاب طرح‌کلی، جمله‌ای در توصیف جامعه‌اسلامی دارند که من این جمله‌ام را از آن الهام گرفتم. 👌🏻 🌹 📝چی شد که طلبه ها، همه مزیتهای نرم اجتماعی دین که مزیت دین است را فراموش کردند و تکنولوژی توسعه اجتماعی دین را فقط در الزام و قانونی که ضامنش مجازات و تحریم و تهدید است یافتند؟!!!! 👈 با مزیت‌های نرم اجتماعی انقلاب کردیم. در مابعد انقلاب دیگر با ساختار جلو می‌رویم. 👌🏻 اینکه حکومت دست شما باشد و بعد بخواهید با تفکر سنتی عمل کنید، تعرب بعد الهجره است. 🌹 📝خب ایتدا این ایده را با مالیات هم جمع کنید که متدینین یکبار ملزم به پرداخت مالیات نباشند و یکبار ملزم به پرداخت خمس و زکات 👈ان‌شاءالله در فاز سوم می‌شود به سوی این طرح جامع حرکت کرد 👌🏻✌ 📝این ایده و پیشنهاد تعارض جدی با نامه ۲۵ نهج‌البلاغه(آداب دریافت زکات از مردم) دارد. 👈 من منافاتی بین آداب نمی‌بینم. آداب متناسب با شرایط به‌روزرسانی می‌شود. در اصل اینکه حاکم، کسی را برای اخذ زکات می‌فرستاده و زکات ستانده می‌شده، شکی نیست. طرح هم به دنیال اصل حکم است. 📝 گیر و گور های فقهیش به اون محدودی که فرمودید نیست. مشکلات زیادی دارد. 👈به خاطر چالش‌های ریز، اصل ایده را نباید زیر سوال برد... ✌ 📝علی آقا ریز نیست. اولا مسئله ی زکات خیلی دست خوش تغییراته زمانه شده و اکثریت قاطع مواردش موضوع پیدا نمی کنه جدا از درهم و دینا دام ها هم الآن علوفه می گیرن و به صحرا نمی رن. حداقل بخشی از سال زکات گرفتن از موارد موجود ممکنه نظام اقتصادی کشور رو متغیر کنه و مردم دیگه سمت تولید اجناسی که زکات دارن نرن. لذاست که بعضی می گن موارد زکات از امور ولایی هست و به ید حاکمه. خب مراجع شما چنین چیزی رو قبول دارن؟ در بحث خمس هم باب دور زدن ها و... رو باز خواهد کرد و ... که دیگه مفصله. اول مشکلات علمی کار رو حل کنید بعد فکر اجرا باشید. 👈بالاخره یک حکمی حکم ولی‌فقیه/مشهور هست! هرچه هست، اجرا بشه!! وقتی اجرا بشه، زمینه برای تولید علم و پژوهش‌های جدید در این حوزه فراهم میشه و سرصحنه‌تر میشه کار فقیهانه کرد. @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
🌳« #معرفی فعالیت‌های کانال #عقل_سرخ » 🌿 من، علی‌ابراهیم‌پور با افتخار از نسل همان وبلاگ‌نویس‌هایی
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 📌 پایان عقل‌سُرخ ☘در مباحثه اصول‌فقهی که با آقاسید داشتم، ذیل بحث اصول‌لفظیه، یک نتیجه‌ی جالبی گرفتیم و آن اینکه بازگشت همه‌ی اصول لفظیه به این اصل بر می‌گردد که: "آدم‌ها در هر جایگاهی که قرار بگیرند، می‌کوشند از جایگاه‌شان دفاع و حفاظت کنند". یعنی مثلا اگر من در موضع یک آدم حکیم باشم -خواه در پیش‌خودم، خواه در نگاه مخاطبین-، حرفی می‌زنم که حکیم‌بودنم حفظ شود. یا اگر در مقام شوخی باشم، حرف جدی نمی‌زنم و می‌کوشم طنازبودنم را متناسب با شرایط به‌نحواحسن تثبیت و حفظ کنم. ☘بعدا دیدم گافمن در نظریه نمایش‌اش، با استعاره‌ای زیبا می‌گوید آدم‌ها در صحنه‌های مختلف زندگی، نقش‌های گوناگونی بازی می‌کنند. هرکسی روی صحنه می‌رود، به بهترین شکل از تکنیک‌های صحنه استفاده می‌کند تا نقش‌اش را بازی کند: "مردم نسبت به این‌که دیگران چگونه آن‌ها را می‌بینند، حساس هستند، و از شکل‌های متعدد مدیریت تصویر استفاده می‌کنند تا دیگران را وادار کنند واکنش‌های مطلوب و دلخواه آن‌ها را نشان دهند." (جامعه‌شناسی گیدنز: ص۱۳۸) ☘من در آستانه‌ی ۳۰سالگی -که شاید نیمه‌عمر من باشد- می‌خواهم نقش/رُل/مقام را عوض کنم. من تا امروز نقش خودم را یک آدم فرهیخته‌ی کنشگر در میدان علم می‌دیدم؛ می‌خواستم یک استادِ فعال در علوم انسانی اسلامی بشوم و باشم. خودم را برای یک استاد حرفه‌ای آماده می‌کردم. ☘خب، طبیعی هم هست که متناسب با این نقش، فعالیت می‌کردم؛ می‌خواندم و می‌نوشتم و از این نقشم دفاع می‌کردم و می‌کوشیدم بهترینِ این صحنه جلوه کنم. ☘لازمه‌اش هم این بوده، من حتی در ذهنم هم می‌ترسم آزاد فکر کنم! این بدترین نوع اسارت است!! همیشه -حتی در پستوی ذهنم- یک جمع فرهیخته دور میز نشسته‌اند و افکارم را نقد علمی می‌کنند؛ و من حرفی نمی‌توانم بزنم و چیزی بنویسم، جز وقتی از زیر دست این اعزه رد شده باشد. حالا می‌خواهم زیر این میز بزنم! ☘اما امروز در سلامت کامل عقل، از این نقش استعفا می‌دهم. دیگر نمی‌خواهم خودم را در این مقام تعریف کنم و نقش فرهیخته بازی کنم. دیگر نمی‌خواهم با رعایت قواعد صحنه‌ی آدم‌های خیلی‌عاقل، خودم را در جمع‌شان فرو کنم و آدابی رعایت کنم که آن‌ها من را از خودشان بدانند. ☘شاید این حرف باعث نگرانی اهالی فرهیختگی شود اما من به هیچ عنوان جسارتی نمی‌کنم و خود را لایق نگرانی نمی‌بینم. آقا امام سجاد تعبیری در دعای ابوحمزه تعبیری را تکرار می‌کند که زبان حال من است: "مَا أَنَا يَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِي" یعنی من کی‌ام و چه ارزشی دارم؟ من هیچ سمت رسمی و عنوان خاص از جایی ندارم و هیچ مرجعیتی برای کسی ندارم که پیاده‌شدنم از این اتوبوس و زبان‌درازی‌ام به اعضای آن، خراشی روی کسی یا چیزی بیندازد! ☘پایان بازی این نقش و اعراض از این مقام، مساوی است با پایان ماموریت کانال عقل‌سُرخ. بنابراین وظیفه‌ی انسانی و اخلاقی خودم می‌دانم این پایان را اعلام کنم تا بیش‌ازاین وقت اعزه مخاطب را در این کانال تلف نکنم. ☘در صحنه فرهیختگی، مخاطب بیشتر کانال، مثل پامنبری بیشتر، خوشحالم می‌کرد؛ اما دیگر اشتیاقی به تعداد ندارم. بعضی از خیلی‌فرهیخته‌ها را خودم حذف کردم. مابقی اعزه انتخاب با خودشان است! ☘من می‌خواهم خودم باشم: یک آدم خیلی‌معمولی با درجات بالایی از حماقت. دوست دارم خودم را در یک جمع رفقای صمیمی‌ام تصور کنم که بی‌آلایش دری‌وری بگویم. علی ابراهیم‌پور نگارش: اردیبهشت۱۴۰۲ ارسال: ۲۸خرداد۱۴۰۲ @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
📌 شبّر یا مجلسی‌ثانی، عالم پرنویس ☘ علامه سید عبدالله بن محمدرضا شبّر حسینی کاظمی، مشهور به #شبّر،
📌 ☘ کثرت تالیفات شبر در عین قوت‌علمی، از همان زمان سوال همگان بوده! 🍀 او خود می‌گوید: کثرت تالیف‌های من، به دلیل عنایت است؛ ایشان در خواب قلمی به من داد و گفت: . از آن زمان موفق به این کار شدم و هرچه می‌کنم، همگی از برکت آن قلم است. (إن کثره مؤلفاتی من توجه الإمام الهمام موسی بن جعفر علیه‌السلام، فإنّی رأیته فی المنام فأعطانی قلماً، وقال : ، فمن ذلک الوقت وفقت لذلک، فکل ما برز منی فمن برکه هذا القلم) 🍀 همچنین نقل شده است که بعد از یکی از جلسات، شبر به زیارت کاظمین و سپس قبور شیخ مفید و ابن‌قولویه مشغول می‌شود. یکی از شاگردان بعد از همراهی از ایشان دو سوال می‌پرسد: ۱.چطور با این حجم مشغله و تمرکز کار علمی، شما بی‌مشکل روان است و رفع‌ورجوع می‌شود؟ ۲.چطور در زمان کم، اینقدر کتاب می‌نویسید؟ شبر اینطور پاسخ می‌دهد: 🔹اولا، معیشت و و روزی دست خداست و او وکیل است. (أنّ أمر المعیشه موکول إلی الله عزوجل) 🔹 اما نگارش‌ها، ریشه در این دارد که: در خواب، آقا سیدالشهداء را دیدم و ایشان فرمود: « وَ صَنّف فَاِنّهُ لا یجفُ قلمُکَ حتّی تَموت!؛ و کتاب پدید آور! همانا قلمت تا هنگام مرگ خشک نخواهد شد.» https://lohedana.ir/books/reader/12378/1/1/33 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
سگ چو بی صاحب شود، با سنگ او را می‌زنند بازگو بر اهل عالم صاحبم هستی، رضا ❤ أَلسَّلٰامُ‌عَلَیکَ یٰا
آقا من عمرم را با شما و برای شما، کامل قمار کردم؛ خودتان شاهدید وكَفَىٰ بِکُم شَهِيداً رفقای‌م یکی قاضی شده، یکی وکیل، یکی معلم، یکی مدیر، و یکی... ؛ من اینجا ایستاده‌ام؛ روا مدار که در دل خودم، و پیش خانواده‌ام و اطرافیان، و در تاریخ، بی‌ ¹ و مغبون و مخذول ² به حساب بیایم؛ که بگویند حیف شد؛ روا مدارید که در این معامله ³، احساس ضرر کنم؛ به شغلی⁴ بگماریدم که امضا و نگاه و نور خودتان پایش باشد ⁵، تا شیرینی لحظه‌لحظه کارم⁶ را حس کنم. ¹. وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ؛ اگر خدا به کسی نوری نداده باشد، قطعاً او نوری نخواهد داشت. (نور: ۴۰) ². مَنْ وَاَلَيْتَ‌ لَمْ يَضْرُرْهُ خِذْلاَنُ‌ اَلْخَاذِلِينَ‌ (د۵: ۱۳) ³. فَسُبْحَانَكَ‌! مَا أَبْيَنَ كَرَمَكَ فِي مُعَامَلَةِ مَنْ أَطَاعَكَ أَوْ عَصَاكَ‌ (د۳: ۱۰)؛ يَرۡجُونَ تِجَٰرَةٗ لَّن تَبُورَ فِي مَوَدَّتِهِ‌.(د۴: ۵) ⁴. اِكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي اَلاِهْتِمَامُ بِهِ‌، وَ اِسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ‌ ، وَ اِسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ‌ (د۲۰: ۳) ⁵. مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ‌ لاَ أَسْتَبْدِلُ بِهِ‌، وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لاَ أَزِيغُ عَنْهَا، وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لاَ أَشُكُّ‌ فِيهَا (د۲۰: ۵) ⁶. أَسْأَلُكَ عَمَلاً تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ‌ (د۵۴: ۳)؛ اِجْعَلْ‌ لَنَا مِنْ صَالِحِ اَلْأَعْمَالِ عَمَلاً نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ اَلْمَصِيرَ إِلَيْكَ‌، وَ نَحْرِصُ‌ لَهُ عَلَى وَشْكِ‌ اَللَّحَاقِ بِكَ (د۴۰: ۳) @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۲.۰۵.۱۹ - ۲۰:۰۰
عقل یشمی خال‌خال پشمی
#رونوشت #توییت استاد معماری بود،‌ گفت من دوست دارم با آدم‌هایی که دنبال پول هستند کار کنم، چون حداق
پی‌نوشت: ما هم یک استاد داشتیم که می‌گفت وقتی جایی پروژه‌ای می‌دهند، سر قیمت همان اول باهاشون طی می‌کنم. چون نشون میده اونا چقدر برای کارشون ارزش قائلند. عطف کنید به یادداشت زیبا و دقیق آقا سیدیاسر تقوی با عنوان "چرا اسکلِ نظام مقدس به نظر می‌رسیم؟" https://eitaa.com/sedyaser/537 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
#عکس_یادگاری به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست قاب پایانی تبلیغ دهه محرم ۱۴۰۲ شاهین شهر ا
📌 مرگ منبری [گزارشی از پدیدار یک طلبه معمولی] ☘ شب‌های محرم امسال (۱۴۰۲) در یکی از مساجد قدیمی یکی از شهرهای کوچک اصفهان، نماز و منبر داشتم. راستش ی عجیبی بود. انگیزه‌ای برای نوشتنش نداشتم تا اینکه حضور در هیئت انصارالحجه و تجربه‌ای که گزارشش کردم، باعث شد فهم جدیدی برایم شود و آن را بنویسم. 🍀 مخاطب من، تعدادی پیرمرد محترم بودند و مسئول مسجد که اتفاقا او هم پخته‌مردی بود. از شب اول متوجه شدم هیچ چشم باتوجهی، متوجه من نیست. رئیس گوشه‌ای می‌نشست و با چپ و راستی‌هایش حرف می‌زد. چند نفر بقیه چای می‌نوشیدند. من از شب سوم برایم شبهه شد که آیا این مجلس من، مصداق عنوان مجلس است؟ من البته خودم را به زن‌های پشت پرده امیدوار کرده بودم، بلکه گوشی آنجا باشد که نتیجه روزی چندساعت مطالعه‌ام، کاملا هدر نرفته باشد! 🍀 برخورد جوری بود که اصل حرف من را انگار کسی نمی‌شنید! انگار یک کار روتینی را که بارهاوبارها دیده‌اند، دارم تکرار می‌کنم. ارتباط نه انسانی، که مکانیکی است و نقشم را یک ربات هم می‌تواند ایفا کند! انگار اصلا مهم نیست چه دارم می‌گویم! دقایقی چند را باید با ردیف‌کردن واژگانی که ذهن‌شان کاملا با آن‌ها آشناست، پر کنم. 🍀 من این حس سنگین را داشتم، اما یش را نمی‌فهمیدم. تا اینکه شب دهم، حضور چند دقیقه آخر پای منبر رفیقم -اباالفضل- چراغ ذهنم را روشن کرد: پنج‌شب دوم، او در مسجد دیگری در همان شهر -که از قضا یادم رفت تاکید کنم که شهر به شدت مذهبی‌ای هم است- منبر می‌رفت و بعد از منبرش می‌آمد دنبالم و با هم بر می‌گشتیم. او به مراتب منبری بهتری نسبت به من است؛ از تکنیک‌های خطابه و ارتباط موثر آگاه است و به زیبایی آن‌ها را به کار می‌بندد. استثنائا آن شب آخر نیامد دنبالم. من رفتم و به دقایق پایانی منبرش رسیدم. 🍀 مسجدش بزرگ بود. آخر مجلس و نزدیک در نشستم. دورتادور مسجد آدم نشسته بود، از بچه و نوجوان تا جوان و میانسال و سالمند؛ برخلاف مسجد من. شیخ ابوالفضل با تمام وجود داشت منبرش را اجرا می‌کرد، ولی هامِ پچ‌پچ جمعیت رقابت سرسختی با ولوم میکروفن داشت! 🍀 نیمی از جمعیت سر درگوشی، نیم دیگر درحال صحبت با هم. منبری هم آن بالا بال‌بال می‌زد! چند دقیقه گذشت، صاحب مجلس، منِ معمم را دم در دید. کنارم نشست و دعوت کرد که: حاج آقا وقت داریم؛ بعد از حاج‌آقا از شما هم (!). 🌸 دیدن آن صحنه (چهره سرخ منبری، چهره آرام و طبیعی مردم، التفات مسئول مجلس به زمان برنامه) تازه دوزاری من را جا انداخت: "منبری باید منبر برود، برای شکل‌دهی به فُرم مجلس، و ملت هم حاضر می‌شوند که با حضورشان مجلس را شکل دهند." 🍀 در این ، سخنرانی و منبر رفتن، وسیله‌ی تبلیغ و انتقال پیام نیست! یک قالب است که باید سین برنامه را پُر کند. مردم قرار نیست پامنبری باشند و حرف سخنران را گوش کنند؛ مردم می‌آیند تا با نفس حضور جسمانی‌شان مجلس اباعبدالله شکل بگیرد و نام‌شان در لیستی که ملائکه می‌نویسند، ثبت شود. همین. 🍀 من البته نافی ارزش هر نوع جمعیت/گعده‌/مجلس ی که به نام اهل‌بیت شکل بگیرد نیستم؛ همچنین ارزش حضور هر فردی به هر شکلی که این مجلس را شکل بدهد -حتی منبری صوری بدون مخاطب باتوجه-. 🍀 اما عمیقا به عنوان یک طلبه ساده و معمولی متاسف هستم که منبر به‌عنوان یک رسانه/ابزار تبلیغ و انتقال عمومی پیام، کاملا جایگاه خودش را از دست داده. به غیر از جمع‌های خاص نخبگانی و روضه‌های کوچک خانگی و منبر‌های مرکزی (هیئات بزرگ کشور)، مردم دیگر در اعماق وجود خودشان نسبت معنایی با منبری برقرار نمی‌کنند. 🍀 البته هر پدیده‌ای حیاتی دارد: تولدی و عمری و مرگی. تاسف برای امور طبیعی آن‌چنان معنی ندارد. واقعیت اینکه در کلان سیستم حیات انسان امروز، منبر و منبری هویت جدیدی گرفته‌اند. این را باید پذیرفت. تاسفم بابت دست خالی بودن خودم است که فکر می‌کردم می‌توانم با ، انسان مفید و باشم؛ لکن هرچند منبر هست، ولی معنابخشِ منبری مرده و منِ دست‌کوتاه، مانده‌ام. @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۱.۰۶.۱۴
عقل یشمی خال‌خال پشمی
✨ #نمودار #باب_دوم کتاب شریف #صحیفه_کامله_سجادیه - ورژن 1.5 📌 عنوان: پیامبرشناسی و الگوی زیست مامور
🌺 عرض ارادت به 🌺 ☘ به بیان آقا سیدالساجدین ☘ [ ] 🌸 (۱) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلینَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیهِ -صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ- دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِیةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ، بِقُدْرَتِهِ الَّتِی لَا تَعْجِزُ عَنْ شَی‏ءٍ وَ إِنْ عَظُمَ، وَ لَا یفُوتُهَا شَی‏ءٌ وَ إِنْ لَطُفَ. (۲) فَخَتَمَ بِنَا عَلَی جَمِیعِ مَنْ ذَرَأَ، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی مَنْ جَحَدَ، وَ کثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَی مَنْ قَلَّ. 🌟(۳) اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَمِینِک عَلَی وَحْیک، وَ نَجِیبِک مِنْ خَلْقِک، وَ صَفِیک مِنْ عِبَادِک، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَیرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَکةِ. (۴) کمَا نَصَبَ لِأَمْرِک نَفْسَهُ (۵) وَ عَرَّضَ فِیک لِلْمَکرُوهِ بَدَنَهُ (۶) وَ کاشَفَ فِی الدُّعَاءِ إِلَیک حَامَّتَهُ (۷) وَ حَارَبَ فِی رِضَاک أُسْرَتَهُ (۸) وَ قَطَعَ فِی إِحْیاءِ دِینِک رَحِمَهُ. (۹) وَ أَقْصَی الْأَدْنَینَ عَلَی جُحُودِهِمْ (۱۰) وَ قَرَّبَ الْأَقْصَینَ عَلَی اسْتِجَابَتِهِمْ لَک. (۱۱) وَ وَالَی فِیک الْأَبْعَدِینَ (۱۲) وَ عَادَی فِیک الْأَقْرَبِینَ (۱۳) و أَدْأَبَ نَفْسَهُ فِی تَبْلِیغِ رِسَالَتِک (۱۴) وَ أَتْعَبَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَی مِلَّتِک. (۱۵) وَ شَغَلَهَا بِالنُّصْحِ لِأَهْلِ دَعْوَتِک (۱۶) وَ هَاجَرَ إِلَی بِلَادِ الْغُربَةِ، وَ مَحَلِّ النَّأْی عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ، وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ، إِرَادَةً مِنْهُ لِإِعْزَازِ دِینِک، وَ اسْتِنْصَاراً عَلَی أَهْلِ الْکفْرِ بِک. (۱۷) حَتَّی اسْتَتَبَّ لَهُ مَا حَاوَلَ فِی أَعْدَائِک (۱۸) وَ اسْتَتَمَّ لَهُ مَا دَبَّرَ فِی أَوْلِیائِک. (۱۹) فَنَهَدَ إِلَیهِمْ مُسْتَفْتِحاً بِعَوْنِک، وَ مُتَقَوِّیاً عَلَی ضَعْفِهِ بِنَصْرِک (۲۰) فَغَزَاهُمْ فِی عُقْرِ دِیارِهِمْ. (۲۱) وَ هَجَمَ عَلَیهِمْ فِی بُحْبُوحَةِ قَرَارِهِمْ 💥(۲۲) حَتَّی ظَهَرَ أَمْرُک، وَ عَلَتْ کلِمَتُک، «وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ‏». (۲۳) اللَّهُمَّ فَارْفَعْهُ بِمَا کدَحَ فِیک إِلَی الدَّرَجَةِ الْعُلْیا مِنْ جَنَّتِک (۲۴) حَتَّی لَا یسَاوَی فِی مَنْزِلَةٍ، وَ لَا یکافَأَ فِی مَرْتَبَةٍ، وَ لَا یوَازِیهُ لَدَیک مَلَک مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ. 🌼(۲۵) وَ عَرِّفْهُ فِی أَهْلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ أُمَّتِهِ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ حُسْنِ الشَّفَاعَةِ أَجَلَّ مَا وَعَدْتَهُ (۲۶) یا نَافِذَ الْعِدَةِ، یا وَافِی الْقَوْلِ، یا مُبَدِّلَ السَّیئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ إِنَّک‏ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‏. @aliebrahimpour_ir
⚡️ سجادیه ⚡️ 🌟 بنده موسس مکتب و از نحله‌های تشیع هستم! 😎😇 🌟 مطابق باور این مذهب، حضرت سیدالساجدین علیه‌السلام، تک امام مذهب ماست. امامان قبل، همگی مقدمه امام سجاد و امامان بعد، مفسر امام سجاد هستند. بنابراین این مذهب تک‌امامی، در عین تک‌امامی‌بودن، دوازده‌امامی است! (چیزی شبیه وحدت در عین کثرت یا توحید در عین تثلیث و از این حرف‌ها) 🌟 ما معتقدیم، هیچ علمی جز صحیفه‌کامله‌سجادیه نیست و هیچ کتابی جز صحیفه‌کامله نیست! ، عین نور و حق است و نور، عین صحیفه! لاکتاب‌الاصحیفه. ⭐️قرآن‌کریم هم، حقیقتی متعال و پیچیده است که نور اصلی آن برای انسان‌ها تنها در صحیفه و صرفا از طریق صحیفه دریافت می‌شود. ⭐️لذا شرّقاغرّبا، لن‌تجدا علما صحیحا الا صحیفه‌کامله (شرق و غرب را بگردید؛ هیچ علم صحیحی جز نمی‌یابید)! 🌟ما در مذهب ، دست در دست آقا سیدالساجدین می‌گذاریم، و ایشان: 🔸 ما را پهلوی پدربزرگشان، سلطان عالم، آقاامیرالمومنین می‌برند که در حالت عادی، راهی بدو نداریم؛ 🔸ما را پیش مادربزرگشان خانم فاطمه‌زهرا می‌برند و ایشان عافیت دنیا و آخرت ما را تضمین می‌کنند؛ 🔸ما را با عمویشان آقاحسن‌مجتبی و ابالفضل‌عباس آشنا و همراه می‌کنند؛ 🔸ما را به پدرشان آقاسیدالشهدا معرفی می‌کنند و جواز سوارشدن به کشتی‌شان را صادر می‌کنند. 🔸ما را با برادرشان آقاعلی‌اکبر و عبدالله‌رضیع و خواهرشان رقیه، رفیق می‌کنند. 🔸ما را با پسر و نوه و نتیجه و نبیره (خصوصا نبیره💖) و ندیده و پسر ندیده و نوه ندیده و درنهایت، نتیجه ندیده‌شان همراه می‌کنند. 🔸آن‌وقت همگی با هم به پابوس آقارسول‌الله می‌رویم که در حالت عادی حتی راهی به گرد پای نورش نداریم. @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
#ذوب_در_صحیفه ❤ خدایا! من را در #صحیفه_کامله_سجادیه و #صحیفه_سجادیه را در من #ذوب کن! حل کن! ممزوج
💚 ولادت -آقا امام محمد باقر علیه‌السلام- را به پدر بزرگوار و شریف‌شان آقاجانم سیدالساجدین امام زین‌العابدین علیه‌آلاف‌التحیه‌والسلام تبریک می‌گویم. 💜 ان‌شاءالله آقا، عیدی میلاد فرزندشان را، و انحلال، اندماج، غرق و عجین‌شدن در صحیفه قرار بدهند و بین من و صحیفه، در دنیا و آخرت جدایی نیندازند. @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۲.۱۰.۲۳
💚 استاد اعلی‌الله‌مقامه‌الشریف : ☘اگر ما می‌شنیدیم یک پیراهن از علیه‌السلام در فلان کشور هست، و یقین داشته باشیم که حضرت این پیراهن را به تنش کرده است. [چه می‌کنیم؟] آقا ما گذرنامه می‌گیریم، بریم اون پیراهن را ببینیم، به چشممون ببمالیم. 🍀والله این کار را می کنیم. ☘الان ببینید یک ضریح ساختن برای سیدالشهداء علیه‌السلام، به نیت امام حسین، هنوز روی قبر منور قرار نگرفته، [ولی] مردم دارن فداکاری می‌کنن؛ چون به نام سیدالشهداست. ☘عزیز من! حالا که اینطور است، یک کتابی که تمام کلماتش از میان دو لب نازنین یک معصوم بیرون آمده و این کتاب در بین ماست، . ما تا حالا در این ممکلت چه قدر درس صحیفه خوندیم؟ ☘این صحیفه افتخار شیعه است... [چقدر در این کتاب تدبر کردیم؟]... امیدوارم در این کتاب تعمق بکنیم، تدبر بکنیم. @aliebrahimpour_ir
📌 من / من ✅ هدف: ذوب‌شدن، نوشیدن، بلعیدن، قورت‌دادن، حل‌شدن، غرق‌شدن، ممزوج‌شدن، مندمج‌شدن، عجین‌شدن، مزه‌مزه‌کردن، فرورفتن، نوازش‌کردن، بوسیدن، چُفیدن، هم‌آغوش‌شدن در تک‌تک کلمات و عبارات کتاب ✳️نتیجه‌ی هدف شدن: 🟦 اگر آخرتی در کار نباشد: 🔹عمرم را پیش خودم عشق کرده‌ام. 🔹مردم متخصص می‌بینی که عمرشان را روی می‌گذرانند؛ این کتاب، کم از سکه‌های اشکانی که نیست! پس کار غیرمعقولی نیست. 🔹با معانی‌ای دم‌خور هستم که کم از علم روان‌شناسی روز نیست. حال آدم را خوب می‌کند. انرژی می‌دهد. درمان می‌کند و کُلی فایده دیگر! 🟦اگر آخرتی در کار باشد: 🔹بعد از مرگم، صحیفه به دست، منتظر امام سیدالساجدین می‌مانم. بحکم ، منتظر می‌مانم بیاید و دستم را بگیرد. من در زندگی‌ام تنها چیزی که دستم داشتم، همین صحیفه‌ی او بود. همین حرفش و کتابش را جدی گرفتم و در این ادعا دروغ نگفتم. هرکاری می‌توانستم کردم. او آقاست. دستم را می‌گیرد. 🔹خودش معارف حقیقی صحیفه‌اش را به من می‌آموزد. جلسه خصوصی صحیفه برایم برقرار می‌کند. 🔹دستم را می‌گیرد و پیش پدرش و عموهایش می‌برد. پیش مادرمان حضرت زهرا س می‌برد. پیش پدربزرگش اقا امیرالمومنین می‌برد. از می‌خواهد که اجازه دهد دستش را ببوسم؛ خدارا چه دیدی، شاید آقا رسول‌الله هم پیشانی‌ام را بوسید. 🔹سفارشم را پیش امام زمان می‌کند که بعد از ظهورش من را بیاورد در مسجدش، بعد از نماز جماعتش، صحیفه بخوانم. 🔹تا روز ظهور هم من را خادم حرم نوه‌اش آقا امام رضا و پدرش و عمویش و مادربزرگش می‌کند. 🌟به نظرم بازی تمام بُردی است. 🤩💞 خدایا؛ من از این برای زندگی کاملا راضی هستم. 😎✌️ @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۲.۱۱.۱۲
از همین زاویه، به نیابت از تک‌تک ۱۹۰ پامنبری ایتا و ۷۷ پامنبری تلگرام، دانه‌دانه به آقا ، سلام دادم و دعای خیر کردم. @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۲.۱۱.۱۵
من اخیرا فکر می‌کنم تا آمدم به کاری نشده، نباید انجامش بده. چرا آدم باید بره زیر بار کاری که وظیفه نداره؟ چرا وظیفه‌سازی کنه؟ وظیفه‌سازی، از پایین است، ولی بعثت از بالاست. آقا در صحیفه، می‌فرماد خدایا به تو پناه می‌برم از . یعنی اینکه خودم رو بندازم در سختی. با دست خودم، به خودم فشار بیارم. خیلی از این وظیفه‌سازی‌های ما، است. الکی‌الکی خودمون رو بدبخت می‌کنیم. مثلا میگیم من باید مرجع‌تقلید بشم؛ من باید آیت‌الله بهجت بشم؛ من باید مجتهد بشم؛ من باید مفسر بشم؛ من باید سرباز خاص امام زمان بشم. من باید قاضی بشم. من باید استاد مبرز بشم. من باید کوفت و زهرمار بشم. خب اصلا کی گفته تو باید حتما مجتهد بشی؟ کی گفته تو باید مالک‌اشتر امام زمان بشی؟ یعنی امام زمان نشسته و کارش لنگ توهه؟ بشین دوغت را بنوش بابا! 🥛 هی خودت رو باد می‌کنی که من باید مجتهد بشم، در حالی که در ابتدائیات زندگیت موندی! کی به تو گفته اصلا باید بشی؟ چرا فکر می‌کنی حتما باید چیزی شد؟ ۲۰-۳۰-۴۰-۵۰-۶۰-۷۰ سالی هستیم و قراره بریم به ابدیت. این زمان بسیار بسیار کمیه برای اینکه فکر کنی می‌تونی توش چیزی بشی!! تازه بشی هم معلوم نیست واقعا به درد بخوری! معلوم نیست راضی بشی. چون خودت ساختی. از بالا نیست. توش و و و نیست. بجاش یکم تماشا کن. یکم زندگی کن. یکم نفس بکش. یکم شنا کن. یکم غرق شو. چه دردته که خودتو بندازی در لایه‌ی بعثت؟ چه د مرگته که بری بالای ساختمان و بعد خودتو پرت کنی پایین؟ بشین. بشین و دوغت را بنوش. ولی؛ ولی -اگر خدایی نکرده- وقتی مبعوث شدی، دیگه تمامه و شوخی بردار نیست. کل جهت‌گیری زندگی‌اش را باید بر اساس اون تنظیم کنی؛ همون‌طور که کرد و در گزارشش اومده. ولی الحمدالله عموما معمولی‌ها، مبعوث‌مپعوث نمی‌شن. یک گوشه نان و ماستشونو می‌خورن و رد می‌شن. چیزی هم به گردنشون نیست. 😇 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
📌 روضه میلاد¹ 💚بچه که به دنیا می‌آید، مادر از همه خوش‌حال‌تر می‌شود. گویی لحظه‌لحظه‌ی روزهای باردا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ جانم به فدای آقا/بابا اباعبدالله و مادرش/مان خانم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بمیرم برای دل پُر از شادی [☺️] و غصه [😔] مادر برای تولد پسرش حسین... اگر دوست داشتید را بخوانید و در دلتان به آقا عرض ادب کنید. ⚘ @aliebrahimpour_ir
میلاد 💚پدر آقاسیدالساجدین [آقا سیدالشهدا ع] 💙و عموی آقاسیدالساجدین [آقا اباالفضل ع] ❤️و خود آقاسیدالساجدین ع 💛و برادر آقاسیدالساجدین [آقا علی‌اکبر ع] مبااااارک 🌟 چرا ما از شادی دریافت این نورهای آسمانی، غش نمی‌کنیم و نمی‌میریم؟!؟ 🤩🥰 @aliebrahimpour_ir