eitaa logo
المرسلات
10.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
573 ویدیو
41 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
المرسلات
♨️ #تدریس #فلسفه: کتاب نهایه الحکمه 🔰استاد علی فرحانی استاد علی فرحانی در سال تحصیلی ۹۷-۹۶ تدریس ن
📝| عرض ذاتی در نگاه علامه طباطبایی (مبتنی بر مدخل نهایه الحکمه) 📌تقریر تدریس نهایه الحکمه استاد علی فرحانی 🌀حکماء و اصولیین در باب نظام پیکربندی علوم و عرض ذاتی مباحث بسیار زیادی را مطرح کرده اند و اگرچه برخی اشکالاتی گرفته اند اما حکماء از قدیم الایام قائل اند اولا ملاک برهانی در تمایز و تبویب علوم وجود دارد و ثانیا قابل کشف هم هست و ثالثا این ملاک، عرض ذاتی است. 🌀تفسیری که ایت الله فاضل در ایضاح الکفایه از عرض ذاتی دارند مبنی بر اینکه عرض همان عرض کلیات خمس باشد، صحیح نیست بلکه همانطور که منطقیین میگویند عرض از باب عروض و به معنای است، ذاتی هم از باب علیت است یعنی محمولی که معلول موضوع خود باشد. 🌀همانطور که در باب برهان مطرح است، برهان یا إن است یا لم است. برهان لم دو قسم است یا حدوسط علت ثبوت الاکبر است و یا علت ثبوت اکبر برای اصغر است. برهان إن هم دو قسم است یا اینکه حدوسط معلول حداکبر است یا هر دو معلولین لعله ثالثه هستند. 🌀مصب این دو برهان، اتحاد خارجی دو پدیده است یعنی علیت به عنوان یک رابطه حقیقی و یک اضافه مقولی بین آن دو پدیده برقرار است. 🌀به عبارت دیگر یکی از شروط باب برهان منطق، ذاتی بودن محمول برای موضوع است ذاتی بودن یعنی وجود و علیت مقولی(علیت صورت نوعیه برای اثر و عرض خود) بین موضوع و محمول که در نتیجه آن، موضوع و محمول در خارج به وسیله وجود ربطی با هم متحد شده اند مانند گزاره «انسان ضاحک»! 🌀بر همین اساس است که تفکیک علوم حقیقی از اعتباری معلوم میشود زیرا این علوم اعتباری هستند که این ضابط برهانی در آنها جاری نشود.(حاشیه اسفار. ج اول. ص 30) 🌀ولی همانطور که علامه در حاشیه اسفار(جلد اول ص 24) تبیین میکنند این نظام برهانی، اجنبی از فلسفه است بلکه تبویب و تمایز فلسفه با نظام مختص به خود صورت میگیرد. 🌀راز این مطلب در نگاه خاص علامه به فلسفه است: ❇️ اولا علامه مصر اند فلسفه به عنوان اعم العلوم، با اولین ادراکات بشر (علوم حسی) شروع شده و مبتنی بر یک آن هم بدون کوچکترین اصل موضوعی، طی مسیر میکند. ❇️ ثانیا علامه مبتنی بر تدقیق موضوع فلسفه (بدون اینکه وارد اصالت الوجود شوند) قائل اند: 🌀بوعلی در الهیات بالمعنی الاخص شفا (مبحث توحید صفاتی) تصریح میکند که براهین منطقی، مشکل خداشناسی را حل نمی کند. چه اینکه در فضای خداشناسی، حاکم است نه اتحاد زیرا هیچ شائبه کثرت و دوئیتی نیست. 🌀به عبارت دیگر بر اساس اینکه واجب تعالی «علمٌ کله و حیاةٌ کله و قدرةٌ کله بوجود واحد بسیط بحت جمعی» ذاتی در باب خداشناسی با ذاتی در باب برهان منطق، مشترک لفظی اند، یکی در فضای وحدت(نفی دوئیت) و یکی در فضای اتحاد بین دو موجود است. 🌀حال مرحوم علامه در تصریح می کند همین مطلب فوق الذکر که بوعلی در خداشناسی بیان کرده است در جاری میشود زیرا موضوع گزاره های فلسفی عین محمول خودش است و چیزی خارج از آن نیست. 🌀به عبارت دیگر موضوع فلسفه عین همه واقعیات است زیرا موضوع آن است نه . هیچ مفهومی در علم فلسفه که دوئیت با موجود داشته باشد نداریم. بلکه همه محمولات مساوی و مساوق با موضوعات خود اند. 🌀لذا حاکم بر گزاره های فلسفی، وحدت و تساوق است نه اتحاد به همین خاطر تمام براهین فلسفی مانند براهین خداشناسی، نه برهان إن اند نه برهان لم! بلکه از سنخ اند که در فضای تساوق جاری میباشند. 🌀 البته آیت الله مصباح (امر ثالث تعلیقه 8 بر نهایه) اشکال می کنند مراد فلاسفه از «علیت» اعم از علیت در فضای اعتبارات عقلی (تقرر ماهیت) و علیت در وجود خارجی است. پس جائی که دو مفهوم هم با هم تساوق خارجی دارند اما بین انها در مرحله عقل زایش علی باشد، برهان لم برقرار است. لذا در خداشناسی و فلسفه هم برهان لم جاری است. 🌀اما این اشکال وارد نیست زیرا اولا وجود علیت در ذهن بدون وجود علیت در خارج مستلزم سفسطه در ادراکات است. ثانیا مقام تقرر ماهوی، ذهن و علم حصولی نیست بلکه یک رتبه از نفس الامر است. ثالثا نفس الامر، رتبه ای از عالم واقع است. لذا قدماء فلسفه اساسا چیزی به نام علیت مفهومی و علیت بین مفاهیم ندارند. 🌀من هنا یظهر: 1⃣ مبتنی بر آنچه گفته شد، ماهیت در هلیات بسیطه، ماهیت و حد نیستند بلکه عین محمول خود هستند لذا جمیع هلیات بسیطه، فلسفی و داخل فلسفه اند اما چون عمر و توان ما کفاف بحث از جمیع آنها را نمیدهد بحث از آنها را کنار میگذاریم 2⃣ آنچه علامه نسبت به نفی براهین منطقی در فلسفه گفتند صرفا ناظر به هلیات بسیطه نیست بلکه علامه در امر تاسع از اصاله الوجود، تصریح میکنند حتی با نظر به هلیات مرکبه ای که در فلسفه هست، لا مجری للبرهان اللم فی الفلسفه الالهیه. 3⃣ موضوع فلسفه اعم از سائر علوم است اما این اعمیت یک است نه اثباتی. ثبوت جمیع علوم متوقف بر فلسفه است اگرچه اثبات آنها متوقف بر آن نباشد، زیرا علوم از (ماحقیقیه) بحث می کنند در حالی که این ماهیات، واقعیت خود را از موضوع فلسفه گرفته اند لذا به خلاف آنچه آیت الله جوادی در رحیق مختوم( ج اول ص 216) میفرمایند، علامه قائل اند فلسفه بر جمیع علوم دارد و با هر علمی حاضر است نه اینکه مرز ان تمام شده و مرز علم بعد شروع شود. 4⃣ به خلاف آنچه آیت الله فیاضی در تفسیر عبارت علامه فرموده اند، در نگاه علامه اعمیت فلسفه را نباید بنابر تقسیمات حکمت توضیح داد زیرا مرحوم علامه اساسا را و میداند و به همین خاطر نه در بدایه الحکمه و نه نهایه الحکمه اسمی از آن نمی آورد.(اشکالات متعدد علامه به تقسیمات حکمت، محتاج متن مستقلی است) 5⃣خامسا مبتنی بر اینکه غایت، موجودی است که در اثر علم برهانی و مبتنی بر برهان اثبات میشود، هیچ غایتی و هیچ موجودی «خارج از فلسفه» وجود ندارد تا فلسفه آن را اثبات کند زیرا موضوع فلسفه عین همه موجودات است لذا اساسا علم فلسفه . ❇️ آنچه‌ گفته شد مبتنی بر مدخل نهایه الحکمه و مساله عرض ذاتی به معنای ملاک برهانی اکتشاف جدید و نیل به معلوم جدید بر اساس نظام واقع است اما این مبحث به طور کلی فارغ از (تمایز و تبویب) علم فلسفه است. زیرا در نگاه علامه، علم ما بین الدفتین که مسمی به علم فلسفه است مرکبی اعتباری است و پیکربندی آن بر اساس ملاک است. ✍️احسان چینی پرداز (@Chinipardaze) @almorsalaat
اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى أَخْشاكَ كَأَنِّى أَراكَ، وَأَسْعِدْنِى بِتَقْواكَ، وَلَا تُشْقِنِى بِمَعْصِيَتِكَ، وَخِرْ لِى فِى قَضائِكَ، وَبارِكْ لِى فِى قَدَرِكَ، حَتَّىٰ لَاأُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَلَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ اللّٰهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فِى نَفْسِى، وَالْيَقِينَ فِى قَلْبِى، وَالْإِخْلاصَ فِى عَمَلِى، وَالنُّوْرَ فِى بَصَرِى، وَالْبَصِيرَةَ فِى دِينِى، وَمَتِّعْنِى بِجَوارِحِى، وَاجْعَلْ سَمْعِى وَبَصَرِى الْوارِثَيْنِ مِنِّى، وَانْصُرْنِى عَلَىٰ مَنْ ظَلَمَنِى، وَأَرِنِى فِيهِ ثارِى وَمَآرِبِى، وَأَقِرَّ بِذٰلِكَ عَيْنِى اللّٰهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتِى، وَاسْتُرْ عَوْرَتِى، وَاغْفِرْ لِى خَطِيئَتِى، وَاخْسَأْ شَيْطانِى، وَفُكَّ رِهانِى، وَاجْعَلْ لِى يَا إِلٰهِى الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الْآخِرَةِ وَالْأُولىٰ @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
انجمن علمی فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی (ره) برگزاری میکند : 🔴🔴🔴 نشست مجازی «بررسی مبانی علامه طباطبائی ( ره) در اصول فقه» سخنران : حجت‌الاسلام والمسلمین علی فرحانی (زید عزه) 📆تاریخ برگزاری نشست : دوشنبه ٢۴ مرداد ١۴٠١ ساعت ١۶ 💻لینک نشست : https://meeting.atu.ac.ir/ch/anjoman-afl 💻لینک ثبت درخواست صدور گواهی : https://digiform.ir/wcd44607a ☎️راه های ارتباطی با انجمن واتساپ انجمن : ٠٩٠۴۵۴٢٠١٢٩ اینستاگرام انجمن : jla.atu@ گروه واتساپ انجمن : https://chat.whatsapp.com/IYfj9JVG255L3Ra7avpGbE
💠 مقاله اعتباریات اصول فلسفه از شاهکارهای علامه طباطبایی است که تقریبا شالوده علم اصول را هم زیر و رو می کند / بازگشت همه اعتباریات به حقایق 🔰آیت الله شهید مطهری 🔺بحثي که آقاي طباطبائي در مقاله اعتباريات کتاب اصول فلسفه کرده‌‌‌‌‌اند- که از شاهکارهاي آقاي طباطبائي همين بحث مقاله اعتباريات ايشان است که تقريبا شالوده علم اصول را هم زيرورو مي‌‌‌‌‌کند- اين است که مي‌‌‌‌‌گويند تمام اعتباريات اقتباس از حقايق است به اين معني که انسان اين حقيقت را مجازا در جاي ديگر به کار مي‌‌‌‌‌برد. ايشان مي‌‌‌‌‌گويد روح تمام اعتبارات مجاز است. 🔺مثلا وقتي شما مي‌‌‌‌‌گوييد «رأيت اسدا يرمي» شما تصوري از شير داريد با آن خصوصياتش، با آن هيبت و عظمت و شجاعتش که اين شير خودش مصداق واقعي دارد که همان حيوان بياباني است؛ آن وقت مي‌‌‌‌‌آييد همين تصوري را که از اسد داريد روي انسان مي‌‌‌‌‌خوابانيد. 🔺... سکاکي در اينجا يک نظريه بسيار دقيق روانشناسانه دارد که ديگر بعد از او محققين پذيرفتند. سکاکي گفت اين حرف اشتباه است که بگوييم مجاز استعمال لفظ است در غير ما وضع له. ... اينطور نيست که ما فقط لفظ را برداشته‌‌‌‌‌ايم و در غير مورد خودش استعمال کرده‌‌‌‌‌ايم، بلکه لفظ را با معنايش برداشته‌‌‌‌‌ايم و در اينجا آورده‌‌‌‌‌ايم. او گفت هر استعاره‌‌‌‌‌اي فرد ادعائي است؛ يعني وقتي من مي‌‌‌‌‌گويم «رأيت اسدا يرمي» نه اين است که اسد را از معناي خودش تخليه کرده‌‌‌‌‌ام و فقط لفظ «اسد» را آورده‌‌‌‌‌ام روي زيد،... نه، اگر آن طور باشد که اصلا لفظي ندارد. لطفش به اين است که اين، حقيقت ادعائي است؛ يعني لفظ اسد را با همان تصوري که از معناي اين لفظ دارم آورده‌‌‌‌‌ام و زيد را مصداق معني لفظ قرار داده‌‌‌‌‌ام؛ نه اينکه لفظ را از معنايش جدا کرده‌‌‌‌‌ام و فقط لفظ را آورده‌‌‌‌‌ام در اينجا. بعد هم مي‌‌‌‌‌گويد حسن و زيبايي و لطافت و فصاحت و بلاغت همين است که يک فرد را به طور ادعا مصداق يک معني قرار مي‌‌‌‌‌دهم نه اينکه لفظ آن معنا را برمي‌‌‌‌‌دارم و روي اين به کار مي‌‌‌‌‌برم؛ 🔺که آقاي بروجردي به دنبال همين حرف سکاکي بود که مي‌‌‌‌‌گفت انسان در استعاره يک جمله را بجاي دو جمله به کار مي‌‌‌‌‌برد. مثلا وقتي شما مي‌‌‌‌‌گوييد «رأيت اسدا يرمي»؛ اين به منزله اين است که اول گفته‌‌‌‌‌ايد «زيد اسد» و بعد گفته‌‌‌‌‌ايد «رأيت هذا الاسد يرمي»؛ يعني در اينجا دو معني را القاء کرده‌‌‌‌‌ايد؛ اول آمده‌‌‌‌‌ايد اين را مصداق او قرار داده‌‌‌‌‌ايد، بعد گفته‌‌‌‌‌ايد او را ديدم که تير پرتاب مي‌‌‌‌‌کرد. منتها اگر انسان آن کار را بکند ديگر از لطفش مي‌‌‌‌‌افتد؛ لطفش به اين است که بگويد: «رأيت اسدا يرمي». 🔺به هر حال ايشان (علامه طباطبائي) به طور کلي مي‌‌‌‌‌گويد تمام اعتباريات از حقايق اخذ شده است. 🔺مثلا مالکيت يک امري است اعتباري. مالکيت اجتماعي امري اعتباري است. مگر بشر قدرت دارد که مفهوم مالکيت را به طور ابتدا به ساکن خلق کند؟! اصلا ذهن چنين قدرتي ندارد. ذهن صورتساز است، عکسبردار است. ذهن تا حقيقت مالکيت را در جايي ديگر درک نکرده باشد نمي‌‌‌‌‌تواند مفهوم مالکيت اعتباري را بسازد. 🔺حقيقت مالکيت اين است که يک شي‌‌‌‌‌ء بتمام وجوده متعلق به وجود ديگر باشد. ذهن‌‌‌‌‌ اين تعلق شي‌‌‌‌‌ء به حاقّ وجود خودش [به وجود ديگر] را که همان مالکيت حقيقي است درک مي‌‌‌‌‌کند و از اينجا مفهوم مي‌‌‌‌‌سازد. وقتي که مفهوم ساخت بعد برايش افراد مجازي مي‌‌‌‌‌سازد؛ يعني جايي را که يک شي‌‌‌‌‌ء واقعا به حاقّ وجودش تعلق به وجود ديگر ندارد. به منزله آن جايي فرض مي‌‌‌‌‌کند که شي‌‌‌‌‌ء واقعا به حاقّ وجودش تعلق به وجود ديگر دارد. 🔺انسان ابتدا در درون خودش تعلق قواي خودش را به خودش، تعلق احساسهاي خودش را به خودش درک مي‌‌‌‌‌کند و چون در آنجا تعلق يک تعلق واقعي است، يعني قواي نفس و ادراکات نفس به حقيقت وجودشان تعلق دارند به نفس، اين است که مالکيت را در آنجا به عين حقيقتش درک مي‌‌‌‌‌کند. 🔺اينکه من مي‌‌‌‌‌گويم دست من، فکر من، گرسنگي من، درد من، لذت من، اين اضافه‌‌‌‌‌هاي به «من»، اول در آنجا پيدا مي‌‌‌‌‌شود، بعد در اشيائي هم که تعلقشان تعلق اعتباري است اين مفهوم را به کار مي‌‌‌‌‌برم و مي‌‌‌‌‌گويم: لباس من، خانه من، کتاب من، ... 🔺بنابراين نه اين است که ذهن آمده و مفهوم مالکيت را خلق کرده است، بلکه ذهن در اينجا باز تابع يک وجود حضوري بوده است. اول در آنجا اين مفهوم را ساخته است و بعد فرد ادعائي را مصداق آن قرار داده است. اين مطلب همان است که ما مي‌‌‌‌‌گوييم اين مالکيت، اعتباري است؛ يعني اين فرد، فرد ادعائي مالکيت حقيقي است که مالکيت حقيقي براي خود مصداقهايي در عالم دارد. 📚 شرح مبسوط ج1 ص 287 @almorsalaat
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔉🔉 ⚡️چرایی و چیستی مراقبه 🔰استاد علی فرحانی ♨️استاد در این صوت پس از تحلیل حقیقت علم حصولی و بازگشت آن به علم حضوری از نگاه علامه طباطبایی، چیستی و چرایی مسئله مراقبه در عرفان و سلوک را تبیین می کنند. ایشان می فرمایند که حضرت امام (ره) نیز همین دیدگاه را قائل اند. همچنین نتیجه میگیرند که بدون فلسفه، عرفان به معنای واقعی آن امکان ندارد. @almorsalaat
♨️♨️ فکر دین و سیاست را هم در و هم در عمل دنبال بکنید 🔰 رهبر معظم انقلاب 💢💢💢💢💢💢 💠 فکر وحدت دین و سیاست را، هم در تفقه و هم در عمل دنبال بکنید.... ما بایستی این فکر را در حوزه ریشه دار کنیم 🔻 به این شکل که هم فقاهت را اینطور قرار دهیم ... یعنی استنباط فقهی، بر اساس فقهِ ادارۀ نظام باشد؛ نه فقه ادارۀ فرد. 💠 فقه ما از طهارت تا دیات، باید ناظر به ادارۀ یک کشور، ادارۀ یک جامعه و ادارۀ یک نظام باشد. شما حتی در باب طهارت هم که راجع به ماء مطلق یا فرضاً ماء الحمّام فکر می کنید، باید توجه داشته باشید که این در یک جا از ادارۀ زندگی این جامعه، تأثیری خواهد داشت 🔻 تا برسد به ابواب معاملات و ابواب احکام عامّه و احوال شخصی و بقیّۀ ابوابی که وجود دارد 🔻 بایستی همۀ این ها را به عنوان جزئی از مجموعۀ ادارۀ یک کشور، استنباط بکنیم. 🔻 این در استنباط اثر خواهد گذاشت و گاهی تغییرات ژرفی را به وجود خواهد آورد 📚 بیانات در ابتدای درس خارج 70/06/31 @almorsalaat
🔰علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف ❇️إنَّ‌ الله لم يَزَل بلا زمانٍ‌ و لا مكانٍ‌، و الآن كما كان ❇️ معنای قاعده بسيطُ‍‌ الحقيقة كُلُّ‌ الاشياء وَ لَيْسَ‌ بِشَىءٍ مِنْهَا ◽️همچنان كه در «توحيد» صدوق ، از علىّ‌ بن أحمد بن محمّد بن عِمران دَقَّاق ، از محمّد بن أبى عبد الله كوفى ، از محمّد بن إسمعيل برمكى ، از علىّ‌ بن عبّاس ، از حَسَن بن راشد، از يعقوب بن جعفر جعفرى ، از حضرت أبا ابراهيم موسى بن جعفر عليهما السّلام روايت مى‌كند كه: ◽️إنَّه قال : إنَّ‌ الله تَبارك و تَعالى كان لَم يَزل بِلَا زمانٍ‌ و لا مكانٍ‌؛ و هو الآن كَمَا كَانَ‌. لَا يَخْلُو منه مكانٌ‌ و لا يُشْغَلُ‌ به مكانٌ‌، و لا يَحِلُّ‌ فى مكانٍ‌. ◽️مَا يَكُونُ‌ مِنْ‌ نَجْوَى ثَلَاثَة إِلَّا هُوَ رَابِعُهُم ، وَ لَا خَمْسَة إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ‌، وَ لا أَدْنَى مِن ذَلِكَ‌ وَ لَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ‌ أَيْنَمَا كَانُوا . ◽️لَيْسَ‌ بَيْنَهُ‌ و بين خَلْقِه حِجابٌ‌ غيرُ خَلْقِهِ‌. احتَجَبَ‌ بِغَيْرِ حجابِ‌ مَحْجُوبٍ‌ ، و اسْتَتَر بغير سِترٍ مَسْتُورٍ. لَا إِلَهَ‌ إِلَّا هُوَ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ‌. ◽️و بنابراين سعه و گسترش وجود ذات حقّ‌ تعالى به قدرى است كه تمام أشياء را فرا گرفته است ؛ و هيچ موجودى از آن خارج نيست . ◽️و مراد از اينكه خداوند در لا زمان و لا مكان يعنى قبل از پيدايش أشياء بوده است ؛ و الآن هم همين طور است ، اين است كه وجود أزلى و أبدى و لا يتناهى حضرتِ‌ وى ، از شمول شىء و چيزى فروگذار ننموده است ؛ و همه را شامل شده است . ◽️ و اين است معناى بسيطُ‍‌ الحقيقة كُلُّ‌ الاشياء وَ لَيْسَ‌ بِشَىءٍ مِنْهَا . ◽️يعنى وجود اوست كه همه را فرا گرفته است ؛ و وجودات متعيّنۀ إمكانيّه ، نسبت وجود به آنها به واسطۀ در عروض است . و اين همان مَنشأيّت و مصدريّت و صَمَدِيَّتى است كه مرحوم سيّد از آن تعبير فرموده است. 📚توحید علمی و‌ عینی. ص 311-312 @almorsalaat
💢 دستور تازه اى نيست، تو بايد حالت اصلاح شود تا از همين دستورات شرعى بهره مند شوى/ كتاب مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است 🔰 علامه حسن زاده 💠 از بعضى از اهل سلوک منقول است كه آقا ميرزا جواد آقا بعد از دو سال، خدمت آقا سركار آخوند مولى حسينقلى همدانى عرض مى كند: من در سير خود به جائى نرسيدم. 💠آقا در جواب از اسم و رسمش سؤال مى كند او تعجب كرده مى گويد: مرا نمى شناسيد؟ من جواد تبريزى ملكى هستم. ايشان مى گويند شما با فلان ملكى ها بستگى داريد؟ آقا ميرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شايسته نمى دانسته از آنان انتقاد مى كند. آخوند ملا حسينقلى در جواب مى فرمايند: هروقت توانستى كفش آنها را كه بد مى دانى پيش پايشان جفت كنى من خود به سراغ تو خواهم آمد. 💠آقا ميرزا جواد آقا فردا كه به درس مى رود خود را حاضر مى كند كه در محلى پائينتر از بقيه شاگردان بنشيند تا رفته رفته طلبه هايى كه از آن فاميل در نجف بودند و ايشان آنها را خوب نمى دانسته مورد محبت خود قرار مى دهد تا جايى كه كفششان را پيش پاى آنها جفت مى كند. چون اين خبر به آن طايفه كه در تبريز ساكن هستند مى رسد رفع كدورت فاميلى مى شود. 💠بعدا آخوند او را ملاقات مى كند و مى فرمايد: دستور تازه اى نيست، تو بايد حالت اصلاح شود تا از همين دستورات شرعى بهره مند شوى. ضمنا يادآورى مى كند كه كتاب مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است. 📚 هزار و يك كلمه، ج3، ص: 27 به نقل از تاريخ حكما و عرفا (ص 133، ط 1) تأليف صدوقى سها @almorsalaat
💢 گرایش سلوکی و معنوی شهید مطهری 🔰رهبر معظم انقلاب 🔅من لازم مى دانم و بارها هم اين نكته را گفته ام كه همه طلاب و همه اهل منبر، يك دور آثار آقاى مطهرى را بخوانند. مرحوم شهيد مطهری گرايش سلوكى و معنوى هم داشت؛ يك مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردى امام، يك مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردى مرحوم علامه طباطبايى، يك مقدار هم بعدها با بعضى از اهل دل و اهل حال مأنوس و آشنا شده بود. ايشان اهل گريه و تضرع و دعاى نيمه شب بود؛ بنده از نزديك اطلاع داشتم. در آثار ايشان اين رشحه معنوى، توحيدى و سلوك كاملًا مشهود است. 83.04.15 💠💠💠💠 💢 آمیزش عرفان و معنویت 🔰رهبر معظم انقلاب ، پايه و دستگاهى بوده كه انسان را به دين، خدا و معرفت دينى نزديك مى كرده است. فلسفه براى نزديك شدن به خدا و پيدا كردن يك معرفتِ درست از حقايق عالم وجود است؛ لذا بهترين فلاسفه ما- مثل ابن سينا و ملّا صدرا- هم بوده اند. اصلًا آميزش عرفان با فلسفه در فلسفه جديد- يعنى فلسفه ملّا صدرا- به خاطر اين است كه فلسفه وسيله و نردبانى است كه انسان را به معرفت الهى و خدا مى رساند؛ پالايش مى كند و در انسان اخلاق به وجود مى آورد. ما نبايد بگذاريم فلسفه به يك سلسله ذهنيّات مجرّد از معنويت و خدا و عرفان تبديل شود. راهش هم تقويت ؛ يعنى راهى كه ملّاصدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است كه انسان را وادار مى كند هفت سفر پياده به حج برود و به همه زخارف دنيوى بى اعتنايى كند. البته نمى خواهيم بگوييم هركس در اين دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنياست؛ نه، اما اين راه خوبى است. راه فلسفه بايد راه تديّن و افزايش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ اين را بايد در آموزش فلسفه، در تدوين كتاب فلسفى، در درس فلسفى... رعايت كرد. اهل فلسفه اى كه ما قبلًا ديده بوديم، همه همينطور بودند؛ كسانى بودند كه از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند، از بقيه افرادى كه در زمينه هاى علمىِ حوزه كار مى كردند، بهتر و زبده تر و شفّافتر بودند.82.10.29 💠💠💠💠 💢 التَّقْوَى مَاءٌ يَنْفَجِرُ مِنْ عَيْنِ الْمَعْرِفَةِ بِاللَّهِ تَعَالَى 🔰امام صادق (ع) 🔅قَالَ الصَّادِقُ ع اتَّقِ اللَّهَ وَ كُنْ حَيْثُ شِئْتَ وَ مِنْ أَيِّ قَوْمٍ شِئْتَ فَإِنَّهُ لَا خِلَافَ لِأَحَدٍ فِي التَّقْوَى وَ التَّقْوَى مَحْبُوبٌ عِنْدَ كُلِّ فَرِيقٍ وَ فِيهِ اجْتِمَاعُ كُلِّ خَيْرٍ وَ رُشْدٍ وَ هُوَ مِيزَانُ كُلِّ عِلْمٍ وَ حِكْمَةٍ وَ أَسَاسُ كُلِّ طَاعَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ مَاءٌ يَنْفَجِرُ مِنْ عَيْنِ تَعَالَى يَحْتَاجُ إِلَيْهِ كُلُّ فَنٍّ مِنَ الْعِلْمِ وَ هُوَ لَا يَحْتَاجُ إلا إِلَى تَصْحِيحِ الْمَعْرِفَةِ بِالْخُمُودِ تَحْتَ هَيْبَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُلْطَانِهِ وَ مَزْيَدُ التَّقْوَى يَكُونُ مِنْ أَصْلِ اطِّلَاعِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى سِرِّ الْعَبْدِ بِلُطْفِهِ فَهَذَا أَصْلُ كُلِّ حَقٍّ وَ أَمَّا الْبَاطِلُ فَهُوَ مَا يَقْطَعُكَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ أَيْضاً كُلُّ فَرِيقٍ فَاجْتَنِبْ عَنْهُ وَ أَفْرِدْ سِرَّكَ لِلَّهِ تَعَالَى بِلَا عِلَاقَةٍ (مصباح الشريعة، ص: 60) @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰| داستانی از شیخ محمد تقی آملی (ره) و آیت الله سیدعلی (ره) درباره تکریم قرآن 🎙استاد علی فرحانی @almorsalaat
: انسان شناسی قرآنی 🔰استاد علی فرحانی 👈 ارائه شده برای اساتید دانشگاه قم 🔹سال 94-95 🔸تعداد: 8 جلسه ✅ استاد در این جلسات بر اساس آیات قرآن پس از تبیین هرم هستی، به جایگاه انسان در هستی می پردازند و انسان شناسی قرآنی را تبیین می نمایند. 📌 لینک دانلود👇👇👇 🆔 http://ostadfarhani.ir/maaref/ensandarghoran/ @almorsalaat