eitaa logo
المرسلات
10.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
502 ویدیو
38 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
📝| علامه معتقدند «الجزئی بما انه متغیر زائل» داخل در فلسفه نیست! 📌تقریر تدریس نهایه الحکمه استاد شیخ علی فرحانی(1396). 🔰مقرر: احسان چینی پرداز (@Chinipardaze) 💢مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه نهایه الحکمه می فرمایند که فلسفه از «جزئی بما أنه متغیر زائل» بحث نمی کند. 💢آیت الله مصباح به این عبارت اشکال می کنند: 1⃣اولا حرف علامه مبتنی بر الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا است اما آیت الله مصباح در برهان شفا و بالتبع آیت الله فیاضی قبول می کنند که برهان در جزئی جاری است لذا قاعده «الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا» صحیح نیست. 💢شاهدش این است که برخی قیاس ها در عین اینکه مقدمه اولشان جزئی است اما قیاس، یک قیاس صحیح و منتج است: ◽️صغری: ارسطو انسان است ◽️کبری: انسان ضاحک است ◽️نتیجه: ارسطو ضاحک است 2⃣ثانیا سلمنا که این قاعده صحیح باشد اشکال بعدی این است که علامه خواستند این قاعده را منشا قرار بدهند که فلسفه بحث از کلیات میکند در حالی که همه علوم بحث از کلیات می کنند و این قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا اختصاص به فلسفه ندارد و این قاعده از منطق که خادم العلوم است گرفته شده است لذا باید در جمیع علوم جاری باشد. 3⃣ثالثا کلیت فلسفی یک کلیت اختصاصی است یعنی معقولات ثانیه فلسفیه؛ اما کلیت در علوم دیگر کلیت معقولات اولی و محصورات اربعه است کما اینکه ریاضی در مورد عدد و فیزیک در مورد حرکت سخن میگوید و اینها کلی ماهوی اند اما در فلسفه کاری به معقولات اولی نداریم 📌الجواب: 💢در ابتدا نسبت به اشکال سوم باید گفت: 1⃣اولا این کلام نقض مبنای خود مستشکل است زیرا خود مستشکل قائل است که اثبات موضوعات علوم به دست فلسفه است در حالی که موضوعات علوم، هل بسیطه و ماهیات اند، پس در نگاه خود مستشکل فلسفه باید در مورد ماهیات و معقولات اولی هم بحث کند. 2⃣ثانیا علامه دنبال کلیت به معنای معقول ثانی فلسفیه نیست. چه اینکه علامه قائل است که هل بسیطه هم از احوال موجودیت اشیاء است و تمام هل بسیطه ها حتی هل بسیطه های علوم تجربی، فلسفی اند 💢زیرا حتی در نظام مشاء «ماهیت وقتی در هل بسیطه می آید اسم اش معقول اولی نیست بلکه از عوارض خاصه موجود بما هو موجود است» لذا فلسفه می تواند آن را اثبات کند یعنی در گزاره «الانسان موجود» موجودیت عین انسان است و انسان، ماهیت و حد نیست به خلاف ماهیت در هل مرکبه که به علیت مقولی بازگشت میکند. 💢 یعنی در هل بسیطه تفاوت بین معقول اولی و ثانی منطقی و ثانی فلسفی نداریم. تفاوتی که بین معقول ثانی فلسفی با سائر مفاهیم در فلسفه هست این است که فلسفه هل مرکبه معقولات ثانیه فلسفیه را هم متکفل است اما هل مرکبه هیچ یک از مفاهیم دیگر را متکفل نیست. 💢اما از طرفی امکان ندارد که بخشی از این هل بسیطه ها را بحث کنیم و بخشی را کنار بگذاریم و از طرفی امکان ندارد که همه هل بسیطه را بحث کنیم زیرا هم عمر کفاف نمی دهد و هم احاطه و علم به جمیع موجودات نداریم به همین خاطر بحث از هل بسیطه ها را کنار می گذاریم. 💢لذا علامه تصریح می کند «فإذا بحثنا هذا النوع من البحث- أمكننا أن نستنتج به- أن كذا موجود و كذا ليس بموجود- و لكن البحث عن الجزئيات » 📌اما نسبت به اشکال اول و دوم باید گفت: 1⃣اولا عبارت علامه جزئی بما هو جزئی نیست بلکه تصریح به جزئی «بما هو متغیر زائل» کرده اند در حالی که موضوع قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا، جزئی بما هو جزئی است. 💢به عبارت دیگر مستشکل بین جزئی و کلی باب برهان با جزئی و کلی صورت قیاس اشتباه کرده است. زیرا قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا جزء قواعد عامه اقترانی است و از قواعد باب صورت است نه قواعد باب ماده. اما جزئی و کلی در شروط مقدمات برهان به معنای کلیت در صدق است نه کلیت در اندراج. 💢لذا اینکه ایشان میفرماید جزئی در برهان استفاده میشود صحیح است اما ربطی به قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا ندارد. 💢توضیح اینکه همانطور که علامه در جلد اول حاشیه اسفار (ص 30) تبیین میکنند: 💢الجزئی لایکون کاسبا و لا مکتسبا از قواعد عامه اقترانی است و ربطی به گزاره ندارد بلکه مرتبط با قالب قیاس است. بنابر اینکه تمام قواعد عامه اقترانی به یک قاعده یعنی «لزوم تکرار حدوسط» باز می گردند، الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا شأن حدوسط است یعنی حدوسط نمی تواند جزئی (مانند زید) باشد و الا اندراج صغری تحت کبری شکل نمیگیرد و اتصال حداصغر و حداکبر برقرار نمیشود. 💢به عبارت دیگر زید و عمرو خصوصیت مشترکه و مختصه دارند و «جزئی» یعنی لحاظ خصوصیت مختصه. پس اگر از خصوصیت مشترکه زید (مانند انسانیت) به خصوصیت مشترکه عمرو سیر کنیم که حدوسط جزئی نیست اما خصوصیت مختصه هر یک با خصوصیت مختصه دیگری متباین اند و از یکی به دیگری سیر نمیشود. لذا نه با جزئی می شود برهان اقامه کرد نه میشود بر آن برهان اقامه کرد. 💢اما در مثالی که مستشکل بیان کرد، این اشکال وجود ندارد زیرا حدوسط آن قیاس، انسان است که البته کلی است نه جزئی. پس قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا قاعده صحیحی است و محال است که در آن خدشه شود و خود مستشکل هم نمی تواند در آن تشکیک کند. 💢از این رو جزئیت در قاعده «الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا» ربطی به قضیه شخصیه ندارد کما اینکه در باب برهان همه منطقیین قبول دارند که قضیه شخصیه هم می تواند مقدمه و هم می تواند نتیجه برهان واقع شود زیرا کلیت در شروط مقدمات برهان به معنای کلیت در صدق است که منافاتی با قضیه شخصیه ندارد. 💢مضاف به اینکه این مطلب مربوط به منطق مادی است و جزئی به معنای قضیه شخصیه مربوط به باب برهان است در حالی که قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا مختص به منطق صوری بوده و اجنبی از آن است. به عبارت دیگر جزئیت و کلیت در منطق صورت صفت مفاهیم و تصورات است در حالی که باب برهان بحث از قضایا و تصدیقات است لذا معنا ندارد که الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا را در فضای باب برهان بیاوریم. 💢ملاک در اینکه قضیه ای بتواند در مقدمات برهان اخذ شود کلیت در صدق و دوام در صدق و ضرورت در صدق است زیرا برهان باید مفید یقین بالمعنی الاخص باشد که یقین بالمعنی الاخص تابع علم علت موجبه بوده و علم به علت موجبه همیشه همراه معلول اش هست لذا هم کلیت در صدق دارد(1) و هم دوام در صدق دارد(2) و هم ضرورت در صدق دارد(3) 💢البته که قضیه شخصیه (مثلا زید ضاحک است) هر سه شرط را دارد. 💢زیرا کلیت در صدق یعنی زید تا زید است ضاحک است یعنی در هر حالتی و هر شرائطی و هر جائی زید ضاحک است و این مطلب دوام هم دارد یعنی از جهت زمانی، دائمی است. ضرورت هم که تابع علیت است باز موجود است زیرا ضحک (عرض خاص) معلول جوهر انسانیت (صورت نوعیه) است و زید هم انسان است. 💢پس کلیت در باب برهان یعنی کلیت در صدق اما کلیت در فضای حدوسط و صورت قیاس، کلی (ما یصدق علی کثیرین) در مقابل جزئی است (یعنی الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا) 💢اما اینکه علامه قید زده است «الجزئی بما هو متغیر زائل» یعنی دوام در صدق ندارد به همین خاطر است که برهانی نبوده و وارد در فلسفه نمی باشد. 💢از این رو‌ هیچ یک از اشکالات مستشکل وارد نبوده و عبارت علامه در نهایت صحت و دقت است 💢مضافا به خلاف اینکه آیت الله جوادی در رحیق به طور کلی جزئیات مادی را برهان پذیر نمی دانند باید گفت اگر قید «بما هو متغیر زائل» نباشد جزئیات مادی هم برهان پذیرند یعنی عالم ماده که عین الحرکه است، اگر از منظر حرکت توسطیه، ایست پیدا کند برهان پذیر است. 💢به همین خاطر به جزم می توانیم بگوییم که «ارسطو در قرن 4 قبل از میلاد مسیح علیه السلام می زیست» این جمله صحیح و برهانی است زیرا «بما هو متغیر زائل» نیست. 💢لذا در نگاه علامه هم جزئی از حیث ثبات اش (زید موجود) و هم ماهیت (الانسان موجود) و هم معقول ثانی فلسفه (العلة موجودة) و حتی گزاره «الکلی العقلی موجود» که معقول ثانی منطقی است، گزاره های فلسفی اند. 💢از این رو علامه تعبیر به «بما هو متغیر زائل» می کند که به خاطر اینکه شرط دوام در صدق را ندارد برهانی نیست و این کلام هم کاملا صحیح و بدون اشکال است. @almorsalaat
♨️ : مجموعه گفتارهای در موضوع: ✅راهکارها و مهارت های موفقیت و جهت دستیابی به اهداف ✅این مجموعه صوتی منحصر به فرد که از دروس و جلسات حضرت استاد شیخ علی فرحانی انتخاب و جدا شده است، مجموعه ای کامل در موضوع روش زندگی و تحصیل طلبگی است. ✅با این مجموعه صوتی امید است که سوالات مختلف در مورد روش تحصیل و برنامه‌ریزی علوم حوزوی مرتفع شود و مسیر تحصیل تا قله اجتهاد مشخص گردد. ♨️دانلود کنید و بشنوید 👇👇 1️⃣اهداف و چشم اندازهای حوزوی eitaa.com/almorsalaat/4158 2️⃣راهکارها و مهارت های برنامه ریزی eitaa.com/almorsalaat/4183 3️⃣روش ها و مهارت های علم آموزی eitaa.com/almorsalaat/4238 4️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4296 5️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4337 6️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4361 7️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4435 8️⃣ آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4475 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| آیت الله آقا محمد رضا قمشه ای؛ عارف و‌حکیمی بسیار بزرگ 🎙استاد معظم شیخ علی فرحانی 📚گزیده تدریس نهایه الحکمه(سال ۹۶) @almorsalaat
📌تنعموا بمعرفه الله و تلذذوا بها 🔰قاضی سعید قمی رضوان الله علیه 🌀و بالجملة: جنّة المُقرّبين النظر إلى وجه اللَّه ذي الجلال، و الرجوع إلى مبدأ الكلّ بالكمال، و التقرّب إليه بالاتّصال، و التخلّق بصفاته الحسنى‏ بالتفصيل و الإجمال، و مشاهدة جمال ربّ العالمين، الّذي هو مبدأ كلّ حسن و جمال، و عدم رؤية ما سوى الحقّ المُتعال، بل عدم خطوره بالبال، 🌀فقد ورد في «الكافي» عن الصادق جعفر بن محمّد عليه السلام أنَّه قال: 🌀(لو يعلم الناس ما في فضل معرفة اللَّه تعالى ما مدّوا أعينهم إلى ما متّع اللَّه به الأعداء من زهرة الحياة الدنيا و نعيمها، و كانت دنياهم أقلّ عندهم ممّا يطؤونه بأرجلهم، 🌀و تنعّموا بمعرفة اللَّه، و تلذّذوا بها تلذّذ من لم يزل في روضات الجنان مع أولياء اللَّه) 📚التعليقة على الفوائد الرضوية، ص: 81 @almorsalaat
💠 دروس اساتید المرسلات ⭕️ فهرست دروسی که در مقدمات و سطح عالی توسط اساتید المرسلات تدریس می شود 🔵 صوت این تدریس ها در این کانال بارگذاری می شود: https://eitaa.com/joinchat/1721434112C7e17979da1 @almorsalaat
📌نگاه اسلام به ثروت و عدالت 🔰رهبر معظم انقلاب ۹۸/۸/۲۸ 🔸در نظام اسلامی، اقتصاد نقش بسیار مهمّی دارد. اینکه بعضی تصوّر کنند که در نظام اسلامی به مقوله‌ی تولید ثروت و گسترش رفاه عمومی و تولید بنگاه‌های مهمّ ثروت‌ساز بی‌اعتنائی شده، خطای بزرگی است؛ چنین چیزی نیست. یکی از ارکان مهمّ نظام اسلامی ثروتمند کردن جامعه و کشور است؛ ثروت ملّی. 🔸البتّه نوع نگاه نظام اسلامی به ثروت با نوع نگاه حکومتهای مادّی و سیستم‌ های مادّی -چه با آنچه در دنیا، سرمایه‌داری و تحت عنوان لیبرالیستی شناخته میشود؛ چه با آنچه تحت عنوان مارکسیستی و نظام سوسیالیستی و مانند اینها شناخته میشود- تفاوت دارد. 🔸در نظام اسلامی، تولید ثروت ملّی یک ارزش است، توزیع ثروت ملّی به نحو عادلانه هم یک ارزش است. آن مساواتی که در نظام سوسیالیستی ادّعای آن میشد و البتّه هرگز تحقّق پیدا نکرد، آن مساوات را اسلام قبول ندارد. 🔸در اسلام، مساوات به آن معنای سوسیالیستی‌اش اصلاً معنی ندارد، امّا برخورداری عمومی چرا؛ عموم باید برخوردار باشند. آنهایی هم که شعار مساوات میدادند، عملاً، با اطّلاع روشن و کاملی که ما داریم از حکومتهای کمونیستی -چه حکومتهای اصلی و مادر کمونیستی مثل شوروی و بقیّه، و چه حکومتهای تبعه‌ی کمونیستی، حکومتهای آمریکای لاتین و حکومتهای آفریقایی و بعضی از حکومتهای آسیایی- [در آنها] مطلقاً آن مساوات وجود نداشت و اصلاً قابل تحقّق هم نبود. اسلام اینها را قائل نیست؛ 🔸اسلام معتقد است به تولید ثروت ملّی و بالا رفتن سطح رفاه عمومی جامعه. البتّه در جامعه، یک عدّه‌ای بیشتر دارند، یک عدّه‌ای کمتر دارند؛ این اشکالی ندارد؛ منتها منابع عمومی بایستی عادلانه توزیع بشود؛ این نگاه اسلام به ثروت است. 🔸طبعاً در نظام اسلامی، شکاف طبقاتی پیش نمی‌آید؛ آن شکاف و آن درّه‌های طبقاتی دیگر تحقّق پیدا نمیکند؛ تفاوت هست، امّا آن شکاف طبقاتی دیگر نیست. @almorsalaat
💢جلسات تدریس الموجز استاد معظم شیخ علی فرحانی، بهترین طریق برای شروع تحصیل علم اصول ⁉️ 🔹سلام علیکم 🔹ببخشید بنده رشته ی تخصصی ام فلسفه است و به تازگی وارد این رشته شده ام... 🔹این رشته برایم اولویت دارد ولی از طرفی احساس نیاز شدید به اصول میکنم چون منطق فهم متون دینی است... 🔹از آنجا که امکان جمع این دو درس برایم نیست چون درس های خودم به میزان زیادی وقت گیر و سنگین هستند،بنده تصمیم داشتم یک سیر تدریجی در طول سال داشته باشم مخصوصا ایام تعطیلات،که از اصول بی بهره نمانم. 🔹ولی چند مساله وجود دارد. 🔹مثلا اینکه بنده چون امکان حضور در کلاس های اصول را ندارم،به ناچار باید صوت گوش بدهم. این خیلی مشکل ایجاد نمی کند در فهم و اینکه تاثیرات کلاس حضوری نیست و.....؟؟ 🔹و دوم اینکه بنده نمی دانم دقیقا چه کتبی را باید مطالعه کنم تا به سطح خوبی از اصول پیدا کنم؟در واقع نمی دانم چه برنامه ای را با چه شیوه ای باید در پیش بگیرم؟به گونه ای که اگر خواستم درس خارج هم شرکت کنم،دچار مشکل نشوم. 🔹ولی خیلی مهم است که برنامه ی مطالعه اصولم خیلی سبک باشد چون واقعا فرصت ندارم... 🔹کتابهای اصولی هم که تا اینجا خوانده ام،فقط حلقه اولی و ثانیه شهید صدر است. 🔹ممنون می شوم راهنمایی بفرمائید. 💢💢💢💢💢💢 ✅ : حجت‌الاسلام سید محمد هاشمی @smhashemi128 🔅سلام علیکم 🔅برای اصول مانند هر علم دیگری مثل خود فلسفه فهم اولیه مفاهیم علم بسیار مهم و مقدم است. 🔅اما اصول در حوزه با کتابهای متعدد مواجه است که گاهی با ترتیبهای مختلفی به طلبه ارائه میشود. صحنه درس خارج هم معمولا برای فهم اقوال و نظر نهایی مناسب است نه فهم اولیه مفاهیم علم. 🔅به همین دلیل خوب است شما یک دوره اصولی کار کنید که هم شما را با مفاهیم اولیه علم اصول آشنا کند و هم مقداری با اصول فقه مرحوم آخوند و شاگردانش در نجف و اصول مرحوم امام و بروجردی در قم آشنا شوید. این دو بخش ساختار اصلی درس خارج را هم تشکیل میدهد. 🔅برای این مطلوب ما معمولا جلسات الموجز استاد معظم شیخ علی فرحانی را برای شروع پیشنهاد میکنیم که یک دوره کامل اصول با همین خصوصیات است. 💢💢💢💢💢💢 📌 لینک دانلود صوت دروس الموجز استاد شیخ علی فرحانی 👇👇👇👇 🌀http://eitaa.com/almorsalaat/3959 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalaat
📌واقعیت های غیر مستقل 🔰علامه طباطبایی 🔅فرض كنيد: با دلى آسوده و حواسى جمع در فضايى آرام نشسته و اين جهان پرجنب و جوش را در برابر خود گذاشته و به تماشاى هر پستى و بلندى، دور و نزديك، گوشه و كنار، بيرون و درون، ريز و درشت آن پرداخته چشم‌چرانى مى‌كنيد. فضايى است بيكران، كهكشان‌هاى عظيم و شورانگيز، انبوه منظومه‌ها، خورشيدهاى درخشان، ستارگان و اقمار فروزان.   🔅نزديك‌تر بياييم: زمين و افق‌هاى نيلگون آن، جنگل‌هاى انبوه و درياهاى خروشان، بيابان‌هاى پهناور، جانوران زنده و سازمان‌هاى درونى آنها، روابط زندگى و افكار و انديشه‌هاى دامنه‌دار آنها، عناصر و تركيبات، اتم‌هاى‌ متراكم و ملكول‌هاى بى‌شمار، فعاليت‌هاى فردى و دسته‌جمعى و تكاپوى حيرت‌انگيز تحولى و تكاملى آنها ... و بالجمله اين نظام بديع را با همه بند و بارش كه از مشاهده آن پاى خر در گل حيرت فرو مى‌رود تماشا مى‌كنيد و هر چه مى‌يابيد بدل مى‌سپاريد.  🔅در اين بين يك باره به خود آمده و منتقل مى‌شويد كه اين‌همه را كه مى‌بينيد، داريد در آيينه مى‌بينيد، نه به‌نحوى كه مى‌پنداشتيد مستقيماً مى‌بينيد.  🔅اكنون در اثر اين پيش آمد مفروض حال شما چگونه خواهد بود؟ البته همه آنها كه مى‌ديديد و به دل مى‌سپرديد، عوض خواهد شد.  ولى نه اين كه همه معلومات و مشهودات شما و حتى يك واحد از آنها تبديل به دروغ يا اشتباه شود يا معدوم گردد، نه، هرگز.  بلكه با حفظ همه ذوات و فعاليت‌هاى مشهود آنها، انتقال دومى مفروض، تنها استقلال وجودى را از دست مشهودات نخستين شما مى‌گيرد.  هر يك از مشهودات شما پيش از انتقال نامبرده استقلال وجودى داشت كه در سايه آن در ميدان عمل خود به فعاليت مى‌پرداخت، و پس از انتقال نامبرده همه استقلال‌هاى پراكنده در يك جا (آيينه) انباشه شده و تمركز مى‌يابد، بى‌آن كه يكى از آن استقلال‌ها گم شود. يا سر سوزنى از فعاليت مشهوده‌اش كم شود. 🔅اكنون بايد ديد كدام بيان منطقى يا برهان اطمينان بخشى است كه به ثبوت رساند كه: استقلال هستى اجزاى جهان كه در برابر ديدگان ما هستند حال محتويات آيينه‌ (تمثيل سابق) را ندارند؟ و با پشت گرمى كدام دليل مى‌توان اين احتمال را نفى كرد و گفت: استقلال هستى‌هايى كه در جهان مشهود هستند (نه اصل هستى‌ها) از آن چيزى ديگرى كه ما نمى‌بينيم نيست، بلكه هر واحد موجود يك استقلال جداگانه دارد؟  🔅«آيا واقعيت اين جهان گذران و هر يك از اجزاى آن،- با اين كه اصل واقعيت هرگز نابود نمى‌شود- از آن خود آن است يا واقعيت همه از آن يك واقعيت ديگر پابرجا و استقلال بوده و همه از آن سرچشمه مى‌گيرند؟»  🔅الهيون به اين پرسش پاسخ مثبت داده و چنين سرچشمه هستى را از براى جهان اثبات مى‌كنند و چنان كه هر متتبعى مى‌داند بيانات و ادله بى‌شمارى در اين مقام ذكر كرده‌اند.  📚 اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله 14 @almorsalaat
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| اصاله الوجود یعنی انکار حد و ماهیت از دار هستی/ تحفظ بر جمیع لوازم اصاله الوجود از حسنات و متفردات علامه طباطبایی است 🎙استاد معظم شیخ علی فرحانی 📚گزیده تدریس نهایه الحکمه @almorsalaat
📌دوست نزدیکتر از من به من است 🔰شهید آیت الله مطهری 🔅صدر المتألّهين ... در بسياري از کتابهايش و از جمله در اسفار و در کتابهاي ديگر شايد بيشتر از اسفار تصريح مي‌‌‌‌‌کند که قيام صور نفسانيه به نفس از قبيل قيام فعل به فاعل است نه از قبيل قيام عرض به موضوع، و مي‌‌‌‌‌گويد همان نسبتي که ميان باري تعالي و مخلوقات هست عينا همان نسبت ميان نفس و ادراکات خودش برقرار است. 🔅باري تعالي در عين اينکه به يک معنا در مرتبه ذاتش هيچ شيئي از اشياء بر او صدق نمي‌‌‌‌‌کند به يک معناي ديگر عين همه اشياء است. «بسيط الحقيقة کل الاشياء» و در عين حال «ليس بشي‌‌‌‌‌ء منها» . «و هو معکم اينما کنتم» (حديد/ 4). «هو الأوّل و الاخر و الظّاهر و الباطن» (حديد/ 3). از نظر اشياء اگر ما نگاه بکنيم اشياء «او» نيستند ولي «او» اشياء هست. مي‌‌‌‌‌گويد در اينجا تناقضي هم نيست. اشياء «او» نيستند ولي او اشياء هست. «اين» آن نيست ولي آن «اين» هست. 🔅اين نظير مسأله‌‌‌‌‌ «و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» (ق/ 16) است. «و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» معنايش چيست؟ مگر مي‌‌‌‌‌شود يک چيز به چيز ديگر نزديکتر باشد از خود آن چيز؟! چنين چيزي محال است. از دو امر مباين الوجود مگر مي‌‌‌‌‌تواند يکي از آنها نزديکتر باشد به ديگري از خود آن ديگري؟ مگر مي‌‌‌‌‌تواند دست من از خود کتاب به کتاب نزديکتر باشد؟ 🔅بلي، به يک نحو مي‌‌‌‌‌تواند معنا داشته باشد و آن اينکه يک چيز از خود کتاب بيشتر خود کتاب باشد. اين است آن تصور بسيار لطيفي که اينها در باب بسيط الحقيقة دارند. وقتي که يک شي‌‌‌‌‌ء از خود يک شي‌‌‌‌‌ء بيشتر خود او باشد و بيشتر مقوم ذات او باشد آن وقت اين معنا صدق مي‌‌‌‌‌کند که او از خودش به خودش نزديکتر است: «دوست نزديکتر از من به من است». ممکن است سعدي تصورش از اين سخن فقط يک تصور خيالي شاعرانه باشد ولي به نظر دقيق فلسفي اين مطلب درست است. 📚 شرح مبسوط منظومه ص392 @almorsalaat