eitaa logo
المرسلات
10هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
525 ویدیو
38 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
مراتب حکم.mp3
27.41M
🔊| نگاهی به مساله مراتب حکم و تاثیر آن در برخی مسائل اصولی 🎙استاد علی فرحانی 🌀استاد در این صوت، شاکله کلی مراتب حکم از نگاه مشهور را توضیح داده و جایگاه مسائلی همچون واجب تخییری و اجتماع امر و نهی را در این سیستم نشان داده و در ضمن یکی از اشکالات حضرت امام به این سیستم مشهور را بیان می کنند‌. حتما ! 📚تعادل و تراجیح رسائل. سال 95 @almorsalaat
♻️مقدار نیاز یک طلبه به ادبیات عرب 🔰حجت الاسلام عباس افروزی @A_Afrouzi133 ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄ ▫️یکی از مشکلات مبتلابه طلاب در عصر حاضر -به خصوص طلاب مستعدّی که مشغول تحصیل در مقدمات هستند- این است که وسوسه کم کاری در علم ادبیات گریبان گیر آن ها شده و دغدغه و وقت خود را در علوم گوناگون ادبی صرف می کنند. خصوصا که برخی از اساتید نیز به این مشکل دامن زده و طلبه را به خواندن هر چه بیشتر این کتب تشویق، و فکر و دغدغه و عمر طلبه را در این علم محدود و متوقف می کنند. ▫️چنان ذهن طلبه را مشغول به مباحث (به ظاهر) پر طمطراق این علم می کنند که علوم دیگر در ذهن طلبه کم رنگ شده که این علم با اینکه یک و ابزاری است کم کم رنگ یک و مستقل را به خود می گیرد. ▫️به عنوان مثال طلبه پایه پنجمی که باید در آن پایه دغدغه علم اصول و فقه را داشته باشد، هنوز در فکر ادبیات بوده و به بنده می گفت مکتبی در مصر به وجود آمده که ملاک در تجزیه و ترکیب را لفظ و معنا معاً می داند، بر خلاف بعضی مکاتب دیگر که تنها لفظ را معیار در تجزیه و ترکیب می دانند و برخی دیگر تنها معنا را.!! ▫️بنده خودم چون از سیکل وارد حوزه شده بودم و با فضاهای متشتت حوزوی آشنایی نداشتم، یکی از اساتید دائما مرا به خواندن بلکه خریدن کتب متعدد ادبی تشویق می کرد، می گفت حتما باید کتب «الانصاف فی مسائل الخلاف»، «العلوم العربیه»، «حدائق الندیه» و ....را داشته باشی!. ▪️اما حقا معیار و ملاک در مقدار نیاز یک طلبه به ادبیات عرب چیست؟ آیا لازم است که بدین صورت وارد کتب ادبی شده و عمر و وقت خود را در فراگیری آن کتب صرف کند؟ ▪️بهترین و منصفانه ترین پاسخ از برای پرسش فوق، پاسخی است که استاد علی فرحانی در این زمینه بیان فرمودند. ایشان برای پاسخ به این سؤال مهم -با اینکه خود بسیاری از کتب مرجع و اصلی ادبیات عرب را در همان زمان اشتغال به سطح مقدماتی، خوانده و کار کرده بودند- با بیان یک معیار اصلی، عمر تحصیلی طلبه را به دو دوره تقسیم کرده و با توجه به اقتضائات خاص آن دو دوره، مقدار نیاز به ادبیات عرب را مشخص می کنند. ▫️ایشان می فرمودند: قبل از ورود در بحثِ از مقدار خواندن ادبیات عرب یا هر علم دیگری از علوم حوزوی، اول باید دانست که هدف اصلی و نهایی از تحصیل علوم حوزوی رسیدن به ملکه و قدرت فهم صحیحِ کتاب و سنت است. یعنی اهمیت و تقدّس علوم حوزوی فقط و فقط به خاطر این است که این علوم اند برای رسیدن به توانایی و قدرت فهم آن مقدس. و الا اگر این حیثِ از علوم حوزوی در نظر گرفته نشود، هیچ تفاوتی بین علوم حوزوی مثل: صرف و نحو، منطق، فلسفه، اصول و... با علوم غیر حوزوی مثل: فیزیک، شیمی، زیست، ریاضیات و... نخواهد بود. ▫️قطعا هر کدام از علوم حوزوی در جنبه تخصّصی خودش، شعاع بسیار وسیع و گسترده ای را شامل شده و مسائل گوناگون زیادی را در بر می گیرد. اما باید دانست که مسائل مطرح شده در آن گسترۀ وسیع، بتمامها دخیل در آن غرض مقدس از علوم حوزوی نیستند. و اساسا قرار نیست که طلبه همه مسائل و اقوال گوناگون این علوم را یاد بگیرد و تبدیل به یک ادیب زبردست یا فیلسوف قوی و یا یکی از علماء منطقی مسلط بر تمام اقوال و نظرات بشود. از این رو بسیار لازم و ضروری است که با این دید طلبه را از حیث آموزشی تربیت کرده و با حساسیت تمام جلوی صرف شدن عمر و وقت طلبه در مسائلی که (فعلا) ضرورتی برای تحصیل آن هدف مقدس ندارد، را گرفت. ▫️ایشان می فرمودند: متاسفانه یکی از مشکلات واقعی در حوزه این است که اساتید غالبا چنین قدرت و ملکه ای را نداشته و این راه را طی نکرده اند، و نمی دانند که طلبه را تا چه اندازه از هر علمی باید وارد کنند و چه اندازه را اساسا مطرح نکرده و فکر و ذهن طلبه را درگیر نکنند. لذا ناخواسته طلبه را درگیر مسائلی می کنند که اساسا نباید برای آن طلبه مطرح می شد و ذهن و فکرش را درگیر می کرد. ▫️اگرچه فراگیری بعضی از آن مسائل در نهایت کار –نه در ابتدا- شاید لازم و ضروری باشد، اما اگر طلبه با سیر صحیح و منطقی –با توجه به آن هدف نهایی مقدّس- مقدار مورد نیاز از هر علمی را فرا بگیرد، وقتی به توانایی و قدرت فهم صحیح از منابع رسید، تازه نوبت به آن مسائل رسیده و می تواند با داشتن نظام فکری و استانداردهای لازم (ملاک حجیت) در بحر وسیع و عمیق آن علوم غواصّی کند. لکن فرق این نحوۀ ورود با ورود در ابتدای کار –ورود نا بهنگام- تفاوت از زمین تا آسمان است. در این نحوۀ ورود، طلبه نظام فکری داشته و با دست برتر وارد آن مسائل می شود و بدون سردرگمی و غرق شدن در اقوال و نظرات، می تواند با مبانی و استانداردهای لازم با دقت و ظرافت تمام نظریۀ صحیح تشخیص دهد. ▪️از میان علوم حوزی آن علمی که مستقیماً متکفّل تحصیل آن است می باشد. این علم ولو خود یکی از علوم ابزاری و مقدمی است لکن مسائل و مباحث مطروحۀ در علوم دیگر تا از گذرگاه این علم نگذرند و استاندارد های لازم را به دست نیاورند و در نهایت از علم اصول مُهر با ارزش حجیت را نستانند، به هیچ وجه اعتبار نداشته و اجازۀ ابزار قرار گرفتن در راه فهم صحیح منابع دین را نخواهند داشت. از این رو علم اصول جایگاه و ارزش والایی در میان دیگر علوم حوزوی داشته و علوم دیگر را باید با توجه به این علم تنظیم و تشریح کرد. ▪️با توجه به مطالب فوق می توان عمر تحصیلی طلبه را به دو دوره تقسیم کرد: یک دوره قبل از فراگیری علم اصول و تسلط کافی بر آن علم و یک دوره بعد از آن. ▫️طلبه در دوران اول عمر تحصیلی خود یعنی زمانی که هنوز یک دور علم اصول کار نکرده و تسلط کافی (نه به صورت نهایی) را به دست نیاورده، باید ملاک و معیار در تحصیل علوم دیگر را علم اصول قرار دهد. به این صورت که ببیند که برای فراگیری و تسلط در علم اصول چه مقدار از علم منطق، چه مقدار از علوم ادبی، چه مقدار از علم فلسفه و دیگر علوم نیاز دارد. تا با تحصیل آن پیش نیازها بتواند علم اصول را به خوبی بخواند و تسلط کافی پیدا کند. ▫️در این دوره، طلبه تنها به اندازه ای نیازمند ادبیات عرب می باشد که بتواند راحت و روان کتب عربی مورد نیاز در این مسیر مقدّس را بخواند. چه کتب حوزوی مرسوم (لمعه، اصول فقه، رسائل، مکاسب، کفایه و...) چه کتب غیر مرسوم مانند نهایة الأفکار و نهایة الدرایه و... . پس همین اندازه که طلبه بتواند از پس عبارات عربی کتب مورد نیاز بربیاید، کافی بوده و لازم نیست عمر و فکر و دغدغه او را در کتب ادبی مختلف تلف کرد. ▫️در دورۀ دوم عمر تحصیلی، طلبه بعد از خواندن یک دور علم اصول و تسلط کافی بر آن علم، به یک نظام فکریِّ بنیادین و استانداردهای لازم مجهّز شده و در صورت لزوم می تواند با قدرت کافی و دستِ برتر -بدون سردرگمی و غرق شدن در اقوال- وارد مسائل ریز و درشت علوم مختلف شده و انجام وظیفه کند. ▫️به عنوان مثال، طلبه بعد از تحصیل قدرت مذکور برای فهم دقیق و صحیح قرآن کریم که یکی از جنبه های اعجازش حیث ادبی و لغوی است، لازم است در دوره دوم عمر خود با تجهّز کامل وارد علوم ادبی لغوی شده تا با اتخاذ مبنا و تشخیص قول صحیح، بتواند فهم صحیح و مصیب از آیات این کتاب شریف را داشته شود. ✅تخصّص گرایی صحیح 🔸اساسا بعد از تحصیل علم اصول و تسلط کافی بر آن است که تحقیق و پژوهش در هر علمی از علوم، معتبر و دقیق و عمیق می شود. چرا که در این صورت محصّل و پژوهشگر با دقت نظر بالا در هر قول و نظری به دنبال دلیل اعتبار و حجیتش می گردد و سریع آن مساله را جزو پیش فرض های تصوری خود قرار نمی دهد. 🔸شهید مطهری در مورد تاثیر شگرف علم اصول می فرماید: «علم اصول، نظر به اينکه سروکارش با محاسبات عقلي و ذهني است و موشکافي زياد دارد، علمي شيرين و دلپذير است و ذهن دانشجو را جلب مي‌‌‌‌‌کند. براي ورزش فکري و تمرين در رديف منطق و فلسفه است. طلاب علوم قديمه دقت نظر خود را بيشتر مديون علم اصول مي‌‌‌‌‌باشند.» کلیات علوم اسلامی، اصول فقه، ص۲۹ ▫️نقش آفرینی شگرفِ علم اصول تنها در کتب ادبیات و دیگر علوم مرسوم حوزوی نبوده بلکه به خاطر «من جهت العامه» و «قاعده مند» بودن مسائلش، در هر علمی از علوم تاثیر شگرف خود را در محصّل و پژوهشگرِ آن علم به وجود می آورد. 🔸استاد فرحانی می فرمودند: می توان برای لمس کردن این تاثیر شگرف، علم تاریخ را مد نظر قرار داد و کتب تاریخی ای که با داشتن این قدرت نوشته شده اند را با دیگر کتب تاریخی که مولّفشان چنین قدرتی نداشته است مقایسه کرد. 🔸ما نباید بخواهیم طلبه را به عنوان یک ادیب مدقّق یا یک عالم منطقی یا فیلسوف مسلّط بر تمام کتب و اقوال تربیت کنیم، بلکه تمام این علوم مقدمه و ابزار اند از برای رسیدن به قدرت و توانایی فهم صحیح منابع دین. تعیین نهایی وظیفه، دست خود طلبه است. طلبه بعد از رسیدن به آن قدرت و ملکه، تازه می تواند با توجه به وظیفه ای که در عرصه های اجتماعی بر دوش خود احساس می کند، وارد میدان انجام وظیفه شود. چه بسا که در زمانی دفاع از حریم مقدس دین اسلام ورود عمیق و دقیق در علم ادبیات عرب باشد. اما تنها طلبه ای می تواند در این میادین عالمانه و صحیح جولان دهد که این توانایی و قدرت را به همراه داشته باشد. 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalat
☑️تلاش ۳۵ساله در راستای تحقق حکومت اسلامی 👈(جهتگیری کلی امام سجاد (ع) در طول دوره امامت) 🔰آیت الله العظمی امام خامنه ای 🔸سیره هرکسی به معنای واقعیِ کلمه، آن گاه روشن میشود که ما جهتگیری کلی آن شخص را بدانیم و سپس به حوادث جزئی زندگی او بپردازیم. اگر آن جهتگیری کلی دانسته شد، آن حوادث جزئی هم معنی پیدا میکند؛ اما اگر چنانچه آن جهتگیری کلی دانسته نشد یا غلط دانسته شد، آن حوادث جزئی هم بی معنی یا دارای معنی نادرستی خواهد شد، و این مخصوص امام سجاد یا سایر امامان نیست بلکه این اصل در مورد زندگی همه صدق میکند. 🔸به نظر ما پس از صلح امام حسن، اهل بیت پیامبر به این قانع نشدند که در خانه نشسته و تنها احکام الهی را آنچنانکه میفهمند بیان کنند، بلکه از همان آغاز صلح، برنامه همه امامان این بود که مقدمات را فراهم کنند تا حکومت اسلامی به شیوه ای که مورد نظرشان بود، بر سر کار آورند، و این را به روشنی در زندگی و سخنان امام مجتبی میبینیم. 🔸کار امام حسن کار بنیانی و بسیار عمیق و زیربنایی بود. ده سال امام حسن با همان چگونگی ها زندگی کردند. در این مدت افرادی را دور خود جمع کرده و پرورش دادند. عده ای در گوشه و کنار با شهادت خودشان، با سخنان مخالفت آمیز خودشان با دستگاه معاویه مخالفت کرده و در نتیجه آنها را تضعیف نمودند. 🔸پس از آن نوبت به امام حسین رسید. آن بزرگوار نیز همان شیوه را در مدینه و مکه و جاهای دیگر دنبال کردند، تا اینکه معاویه از دنیا رفت و حادثه کربلا پیش آمد. گرچه حادثه کربلا قیامی بسیار مفید و بارور کننده برای آینده اسلام بود، اما به هرحال آن هدفی را که امام حسن و امام حسین دنبال می کردند به تأخیر انداخت، برای اینکه مردم را مرعوب کرده، یاران نزدیک امام حسن و امام حسین را به دم تیر برده و دشمن را مسلط نمود و این جریان به طور طبیعی پیش می آمد. اگر قیام امام حسین به این شکل نبود، حدس بر این است که پس از او و در آینده ای نزدیک امکان حرکتی که حکومت را به شیعه بسپارد وجود داشت. 🔸البته این سخن بدین معنا نیست که قیام امام حسین باید انجام نمیگرفت بلکه شرایطی که درقیام امام حسین بود، شرایطی بود که ناگزیر باید آن قیام در آن هنگام انجام میگرفت و در این هیچ شکی نیست. لکن اگر آن شرایط نبود و اگر امام حسین در آن جریان شهید نمیشد، احتمال زیادی بود که آینده مورد نظر امام حسن به زودی انجام گیرد. 🔸ائمه دنبال این خط و این هدف بودند و همواره برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش میکردند. وقتی امام حسین در ماجرای کربلا به شهادت رسیدند و امام سجاد با آن وضعِ بیماری به اسارت در آمدند، در حقیقت مسؤولیت امام سجاد از آن لحظه آغاز شد. اگر تا آن تاریخ قرار بر این بود که امام حسن و امام حسین آن آینده را تأمین کنند، از آن وقت قرار بر این شد که امام سجاد قیام به امر کند، و سپس امامان پس از آن بزرگوار. بنابراین در کلِ زندگی امام سجاد ما باید در جستجوی این هدف کلی و خط مشی اصلی باشیم و بی تردید بدانیم که امام سجاد درصدد تحققِ همان آرمانی بودند که امام حسن و امام حسین آن را دنبال میکردند. 🔸اگر چنانچه با این توجه، وارد زندگی امام سجاد بشویم، آن بزرگوار را انسانی می یابیم که در راه این هدف مقدس که عبارت است از تحقق بخشیدن به حکومت خدا در زمین، و عینیت بخشیدن به اسلام، تمام کوشش خود را به کار برده و از پخته ترین و کارآمدترین فعالیتها بهره گرفته است، و قافله اسلامی را که پس از واقعه عاشورا در کمال پراکندگی و آشفتگی بود، تا اندازه چشمگیری پیشبرده است. و چون همه پیامبران و مردان موفق تاریخ، پس از سی و پنج سال مبارزه خستگی ناپذیر و به انجام رساندن بار رسالت، سرافراز و سربلند از دنیا رفته است و پس از خود، مأموریت را به امام بعد، یعنی امام باقر سپرده است. 📚انسان 250ساله، ص 189 @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀در هر کجای عالم که به منافع جمهوری اسلامی تعرض شود، پاسخ خواهیم داد/ جمهوری اسلامی بلد است که راه دفاع را به بچه مسلمانهای جبهه مقاومت یاد دهد. 🎙سردار قاآنی 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
هدایت شده از گفتمان توحید
♨️ صوت سلسله نشست های در قرآن 🌀بر اساس اندیشه رهبر معظم انقلاب و شهید مطهری (ره) 📣برگزار شده توسط مرکز با همکاری موسسه برگزار می‌کند: ✅۱- نیاز، آغاز خضوع 🎙حجت‌الاسلام علی فرحانی 🕰سه‌شنبه ۲۳فروردین، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/618 ✅۲- اطاعت، بندگی، پرستش 🎙حجت‌الاسلام میثم قاسمی 🕰چهارشنبه ۲۴فروردین، ۱۷:۳۰ ✅۳- بندگی، ذاتی انسان 🎙حجت‌الاسلام سیدمهدی موسوی 🕰پنجشنبه ۲۵فروردین، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/610 ✅۴- خدای یگانه یا خدایگان 🎙حجت‌الاسلام سیدمحمد هاشمی 🕰جمعه ۲۶فروردین، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/614 ✅۵- نبوت و یکپارچگی حیات 🎙حجت‌الاسلام رضا خانجانی 🕰شنبه ۲۷فروردین، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/617 ✅۶- ولایت رکن زندگی توحیدی 🎙حجت‌الاسلام سیدمجتبی جواهری 🕰یکشنبه ۲۸فروردین، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/622 ✅۷- توحد جامعه‌ساز توحیدی 🎙حجت‌الاسلام سیدعلی موسوی 🕰دوشنبه ۲۹فروردین، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/626 ✅۸- هویت توحیدی اجتماع 🎙حجت‌الاسلام امین اسدپور 🕰یکشنبه ۴اردیبهشت، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/644 ✅۹- ابعاد حیات جدید انسانی افقهای نوین لذّت و سعادت 🎙حجت‌الاسلام رحمانی 🕰پنجشنبه ۱ اردیبهشت، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/635 ✅۱۰- ظرفیّت جامعه توحیدی در بسترسازی سلوک جمعی توحیدی 🎙حجت‌الاسلام عالم زاده نوری 🕰سه‌شنبه ۶اردیبهشت، ۱۶:۴۵ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/662 ✅۱۱- تمدّن توحیدی، اهداف، راهبردها و راهکارها 🎙حجت‌الاسلام محسن ابراهیمی 🕰چهارشنبه ۷اردیبهشت، ۱۷:۳۰ 📌eitaa.com/goftemane_tohid/666 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🔰گفتمان توحید👇 https://eitaa.com/joinchat/3998351448C73bf29b9e1
📚کتاب در آمدی بر روش شناسی و اندیشه شناسی حقوقی استاد دکتر جعفری لنگرودی ✍نویسنده: دکتر علیرضا آبین دکتری حقوق خصوصی و عضو هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه ♨️♨️♨️ نخستین کتاب در تاریخ حقوق ایران که مزین به تقریظ و تایید استاد دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی شده است. 🔹همراه با تقریظ، تاییدیه و دیباچه سایر بزرگان حقوق یعنی دکتر سید حسین صفایی، دکتر سید مصطفی محقق داماد و دکتر محمد درویش زاده. ♨️ برخی از نظرات استاد دکتر جعفری لنگرودی در خصوص محتوای کتاب و نویسنده آن: ✅کتابی خیلی خیلی عالی است دارای یکنوع اصالت است دارای مطالبی وصف ناشدنی است کار نویسنده ماهرانه بوده نویسنده دارای دقت نظر بالای علمی است. ♨️ گفتنی است که نویسنده تنها محققی است که استاد جعفری لنگرودی اجازه کار بر روی کتابها و آثار حقوقی خود را به او داده است و برای ایشان در این مسیر آرزوی توفیق نموده است. 🔸این کتاب به سفارش پژوهشکده حقوق و قانون ایران و در راستای پروژه کلان (مکتب شناسی حقوقی استاد دکتر جعفری لنگرودی) نگاشته شده است. 📌جهت تهیه کتاب میتوانید با شماره تلفن۰۲۱۶۳۸۷۷۱۰۱ تماس حاصل فرمایید. @almorsalaat
1.41M
🎙توضیحات دکتر علیرضا آبین مولف کتاب در آمدی بر روش شناسی و اندیشه شناسی حقوقی استاد دکتر لنگرودی درباره کتاب @almorsalaat
دوره های کوتاه مدتی که تا کنون در مدرسه مجازی المرسلات برگزار شده است: ♦️۱- اولین دوره ادبیات کاربردی/ استاد مقدسی eitaa.com/m_almorsalaat/7710 ♦️۲- دومین دوره ادبیات کاربردی/ استاد مقدسی ♦️۳- سومین دوره ادبیات کاربردی/ (مهارتهای متن‌خوانی و ترجمه)/ استاد محمدمهدی مقدسی eitaa.com/m_almorsalaat/7720 ♦️۴- دوره چگونه تفسیر المیزان بخوانیم؟/ استاد هاشمی eitaa.com/m_almorsalaat/7666 ♦️۵- دوره ظرفیت شناسی علوم اسلامی در تولید علوم انسانی/ استاد هاشمی eitaa.com/m_almorsalaat/7667 ♦️۶- دوره سیر تطور فقه و اصول/ استاد هاشمی eitaa.com/m_almorsalaat/7664 ♦️۷- دوره تبیین مبانی نظام اندیشه شهید مطهری/ استاد هاشمی eitaa.com/m_almorsalaat/7668 ♦️۸- دوره تدریس کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی/ استاد هاشمی ♦️9- دوره انسان شناسی قرآنی/ استاد علی فرحانی eitaa.com/almorsalaat/2136 ♦️10- مرور و جمع‌بندی کتاب المنطق/ استاد سیدمحمد هاشمی eitaa.com/m_almorsalaat/7719 ♦️11- بایسته های مطالعه و فهم آثار شهید مطهری/ استاد سیدمجتبی امین جواهری eitaa.com/m_almorsalaat/7718 🌀این فهرست در حال تکمیل است و لینک تهیه صوت و فیلم دوره‌ها قرار داده خواهد شد. 🌐مدرسه مجازی المرسلات 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1705705472C63999eac19
🌀داستان شیخ بهایی در تخت فولاد اصفهان‏ ◽️مجلسی اول (پدر مرحوم مجلسی معروف) که او هم مرد بسیار جلیل‏ القدر و عالم و متقی و فوق‌العادهای بوده و از شاگردان شیخ بهایی است نقل می‌کند که شش ماه قبل از وفات شیخ بهایی، روزی ما در خدمت ایشان به زیارت اهل قبور در تخت فولاد اصفهان رفتیم. یک وقت دیدم ایشان رو کرد به ما و گفت: شما چیزی نشنیدید؟ گفتم: نه. دیگر سکوت کرد و حرفی نزد، راه افتاد و آمد. ◽️از آن روز ما دیدیم حال شیخ تغییر کرده، بیشتر به خود پرداخته، حال توبه و انابه پیدا کرده و یک حال دیگری غیر از حال سابق دارد. همه ما شاگردها حدس زدیم هرچه بود، آن روز اتفاق افتاد. ایشان می‌گوید من از سایر شاگردها جسورتر بودم، قرار شد من از ایشان بپرسم که منشأ این تغییر حالت شما چیست؟ رفتم از ایشان پرسیدم، ایشان گفت: من آن روز وقتی از کنار قبر عبور می‌کردیم این صدا را از قبر شنیدم که «شیخ در فکر خود باش، مرگت نزدیک است، چرا به خودت نمی‌‏پردازی؟» و شش ماه بعد مرد. ◽️حال می‌بینید که از یک گروه، یک صدا را یکی می‌‏شنود و دیگری نمی‏‌شنود. عالم ما عمیق‌‏تر و پیچیده‌‏تر و رشته‏‌دارتر از این حرفهاست که وقتی قرآن به ما گفت تمام ذرات عالم تسبیح می‌کنند، بگویید من که گوشم را می‌گذارم نمی‌‏شنوم! و چرا در لابراتوارها هرچه تجزیه کرده‌اند، این صدا را نشنیده‌اند؟! این حرفها [از روی] نادانی است، حقیقتْ چیز دیگری است. 📚آشنایی با قرآن ، ج۴ ، ص ۱۷۷ @almorsalaat
عظمت بوعلی.mp3
1.9M
🔊| از بوعلی بعید نیست، ره چند ساله را یک شب طی کند! 🎙استاد علی فرحانی 📚بدایه الحکمه. سال 89 @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️کونوا دعاة إلي الله بغير ألسنتکم 🎙آیت‌الله بهجت قدس‌سره 🔹با عملتان دعوت به‌سوی خدا بکنید، نه با زبانی که آیا عمل بکنیم یا نکنیم. خود آن کسی که می‌گوید معلوم نیست عمل بکند یا نکند. فضلاً از آن کسی که می‌شنود. نه! [با گفتار نیست] با عمل است. 🔹به آن کسانی که اعتقاد دارید به عملشان نگاه کنید، از عملشان سرمشق بگیرید. همین دعوت است. ⚠️ با کسی نشست‌وبرخاست بکنید که همین که او را دیدید، به یاد خدا بیفتید، به یاد طاعت خدا بیفتید، نه با کسانی که در فکر معاصی هستند. انسان را از یاد خدا باز می‌دارند. @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️آیا وجدانیات ارزش معرفت شناختی بیشتری از محسوسات دارند؟! 🔰 حجت الاسلام سجاد انتظار 👈آیدی @entezarsajjad ┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄ 🔺چنانچه روشن است نقطه آغاز علم فلسفه، دفع سفسطه و اثبات اجمالی حقایق است و حکمای عالم اسلام از گذشته در مقدمه این علم، ادعای شکاکانی که در وجود حقایق تشکیک می ورزیدند را به اندازه مقتضی پاسخ می دادند سپس وارد علم فلسفه می شدند اما دفع سفسطه در دوران معاصر شکل جدیدی به خود گرفته است. در عصر حاضر و با ارتقاء اشکالات شناخت شناسی به ایده آلیسم، مقدمه کوتاه فلاسفه قدیم، دفع سفسطه را نتیجه نمی دهد از این رو واکنش معاصرین به اندیشه های غربی در قالب علم معرفت شناسی با بررسی های تفصیلی و به عنوان علمی مقدم بر فلسفه بروز یافته است و مسائل این علم متناسب با جنس اشکالات، کمتر به اثبات اصل وجود حقایق می پردازد و بیشتر به بررسی مورد به مورد ادراکات و تطابق آن ها بر محکیاتشان معطوف است و به همین جهت دفع سفسطه در عصر کنونی اصطلاحی است که اعم از انکار واقعیات و انکار انطباق ادراکات بر واقعیات است بنابراین صرف اثبات اینکه حقائقی در عالم وجود دارد برای ورود به فلسفه کافی نمی نماید بلکه باید انطباق موردی ادراکات نیز تضمین گردد. 🔺کتاب شریف آموزش فلسفه از جمله کتب نظم یافته بر اساس توضیح فوق است که دروسی را به عنوان مقدمه علم فلسفه و در قالب عنوان کلی شناخت شناسی مطرح کرده است. دغدغه اصلی این کتاب در آغاز آن، اثبات اصل اجمالی واقعیت سپس بررسی انواع ادراکات و بحث پیرامون انطباق آن ها بر واقعیات و تامین ضمانت تطابق آن ها است. طبیعی است که اشراف کامل بر این مباحث تنها با مطالعه متن تفصیلی کتاب حاصل می شود و در این نوشتار تنها از جهتی که مد نظر است به این کتاب نظر می افکنیم که آن جهت، سیری است که در مقدمه ی آن برای تامین مبادی ادارکی طی شده است می باشد. به طور خلاصه پیش فرض مباحث شناخت شناسی این کتاب چنین به نظر می آید که ابتدا باید انسان را موجودی گنگ و فاقد دسترسی به واقعیات عالم تصویر کرد و آنگاه با مبادی یقینی و خلل ناپذیر و متقن راهی برای او به سمت حقایق باز کرد. 🔺سیری که در این مباحث طی می شود ابتدا استفاده از علم حضوری برای اثبات خود انسان به عنوان واقعیتی قابل توجه در عالم است که به همین مناسبت راز خطا ناپذیری آن نیز بیان می شود اما از آن جا صرف علم به نفس به صورت حضوری برای ورود به فلسفه کافی نیست، در بخش دوم سمت و سوی مباحث به علم حصولی و خواص آن می گراید تا از این طریق ارتباط انسان با عالم خارج از خود نیز تامین شود؛ به همین مناسبت مبادی برهان که منطقیین به عنوان یقینیات برمی شمرند ذکر شده و از میان آن ها تنها دو دسته از ادراکات به عنوان ادراکاتی که قابلیت دارند ارتباط علمی انسان را با خارج از خود به صورت مطابق با واقع تامین کنند انتخاب می شوند که عبارتند از اولیات و وجدانیات. 🔺رویکرد فوق از جهات سه گانه یا بیشتر مورد سوال و ابهام قرار دارد؛ ابهام نخست سنگ بنا قرار دادن علم حضوری برای دفع سفسطه است که با رویکرد حکمای اسلامی حتی معاصرین همچون علامه طباطبایی(ره) مغایرت دارد. ابهام دوم محدود کردن مبادی برهان و یقینیات به دو مورد محدود اولیات و وجدانیات است که اشعار به غیر یقینی بودن سایر یقینیات و عدم شمول مقیاس تطابق ادراکات نسبت به آن ها است که با رویکرد حکما و مناطقه اسلامی از بوعلی سینا و خواجه نصیر تا معاصرینی همچون علامه طباطبایی مغایرت دارد. جهت سوم ابهام خلل موجود در نظم ریاضی این مباحث است که منجر به تقدیم برخی از مباحث بسیار عمیق و درجه اعلای فلسفی به جهت نظری بودن و تاخیر مباحث ابتدائی و منوط کردن آن ها به مسائل متاخر است که از این جهت نیز با رویه علامه طباطبایی به خصوص در دو کتاب رئیسی بدایه الحکمه و نهایه الحکمه مغایر است. 🔺گرچه هر کدام از مغایرت های فوق باید در محل مناسب خود مورد بررسی قرار بگیرند اما هدف این نوشتار بررسی جهت دیگر رویکرد فوق است و آن ضابط واقع نمایی اولیات و وجدانیات است که گمان می شود در این دو مورد وجود دارد اما سایر مبادی برهان همچون محسوسات یا حدسیات و... فاقد آن معیار هستند. 🔺در این جا لازم است کمی در مورد این ضابطه از نظر این کتاب توضیح دهیم و سپس به اشکال جدی که در این رابطه وجود دارد بپردازیم اما قبل از آن لازم است به این نکته اشاره کنیم که این نوشتار از مباحث مختلف فلسفی بهره می برد که چه بسا از نظر نظم منطقی مخالف سیر ریاضی مسائل فلسفه باشد اما از آن جا که متن منظور الیه این نظم را بر هم زده است حرجی بر ما نخواهد بود بنابراین ما در این نوشتار در صدد سیر ریاضی از بدیهی به نظری نیستیم هم چنانکه چه بسا از مباحثی نظیر وجود ذهنی استفاده کنیم که اساسا مورد قبول حضرت آیت الله مصباح (حفظه الله) نباشد. 🔺چنانکه گفتیم پیش فرض مباحث معرفت شناسی که در این کتاب ارائه شده است، انسانی گنگ و منقطع از حقایق است که باید برای او راهی باز کنیم اما از آن جا که علم حضوری محدوده ی اندکی را که تنها شامل خود مدرک است برای او روشن می کند ناچار باید سراغ ادراکات حصولی نیز رفت اما در این حیطه نیز پیش فرضی در ارتباط با ادراکات وجود دارد و آن عدم احراز انطباق ادراکات بر واقع است مگر مواردی که ضمانت انطباق آن ها احراز شود. 🔺همین پیش فرض باعث شده است که تامین این ضابط از درون ادراکات حصولی انجام نگیرد بلکه از جای دیگری استمداد شود که طبعا آن منبع، ریشه ی اصلی این مقیاس خواهد بود گویی که قانون «کلما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات» حکم فرما است. تنها منبعی که می توان آن را خطا ناپذیر دانست و آن را مقیاس ادراکات خطا پذیر قرار داد همان علم حضوری است که در آن عالم عین معلوم است بنابراین علم حضوری مابالذات و علم حصولی تابع آن خواهد بود. 🔺در این کتاب آمده است: «مشكل اساسى در باب ارزش شناخت اين است كه چگونه مى توان اثبات كرد كه شناخت انسان مطابق با واقع است و اين مشكل در موردى رخ مى نمايد كه بين شناسنده و متعلق شناخت واسطه اى در كار باشد كه به لحاظ آن فاعل شناسايى متصف به عالم و متعلق شناسايى متصف به معلوم گردد و به ديگر سخن علم غير از معلوم باشد اما در موردى كه واسطه اى در كار نباشد و عالم وجود عینى معلوم را بیابد طبعا جاى چنين سؤالى هم نخواهدبود . بنا بر اين شناختى كه شانیت حقیقت بودن يعنى مطابق با واقع بودن و خطا بودن يعنى مخالف با واقع بودن را دارد همان شناخت حصولى است و اگر شناخت حضورى متصف به حقیقت شود به معناى نفى خطا از آن است.» 🔺اکنون که راه تامین ضمانت انطباق، بازگشت علم حصولی به حضوری دانسته شد باید به چگونگی این اتصال و ارتباط بین دو سنخ علم بپردازیم که بر اساس آن روشن شود که این چنین ارتباطی تنها در رابطه با اولیات و وجدانیات مطرح است نه سایر ادراکات یقینی که منطقیین برشمرده اند. از آن جا که عبارت کتاب کاملا گویا است به نقل عبارت در این زمینه بسنده می کنیم و نیازی به توضیح بیشتر نیست. آیت الله مصباح (حفظه الله) در این رابطه می فرمایند: «نقطه اصلى اشكال در علوم حصولى اين است كه چگونه مى توان مطابقت آنها را بامتعلقات خودشان تشخیص داد در حالى كه راه ارتباط ما را با خارج همواره همين صورتهاى ادراكى و علوم حصولى تشكیل مى دهند. بنابراين بايد كلید حل اشكال را در جايى جستجو كرد كه ما بتوانیم هم بر صورت ادراكى و هم بر متعلق ادراك اشراف يابیم و تطابق آنها را حضورا و بدون وساطت صورت ديگرى درك كنیم و آن قضاياى وجدانى است كه از يك سو متعلق ادراك را كه مثلا همان حالت ترس ست حضورا مى يابیم و از سوى ديگر صورت ذهنى حاكى از آن را بى واسطه درك مى كنیم و از اين روى قضیه من هستم يا من مى ترسم يا من شك دارم به هیچ وجه قابل شك و ترديد نیست پس اين قضايا وجدانیات نخستين قضايايى هستند كه ارزش صد در صد آنها ثابت مى شود و خطا و اشتباه راهى به سوى آنها نمى يابد» 🔺نیز می فرمایند:«اگر بتوانیم ضمانت صحتى براى بديهیات اولیه به دست بیاوريم به موفقیت كامل رسیده ايم زيرا در پرتو آنها مى توانیم قضاياى نظرى و از جمله قضاياى حسى و تجربى را بازشناسى و ارزشیابى كنیم . براى اين كار بايد در ماهیت اين قضايا بیشتر دقت كنیم از يك سوى مفاهیم تصورى آنها را مورد بررسى قرار دهیم كه از چگونه مفاهیمى هستند و از چه راهى به دست مى آيند و از سوى ديگر در رابطه آنها بینديشیم كه چگونه عقل حكم به اتحاد موضوع و محمول آنها مى كند. اما جهت اول را در درس هفدهم روشن كرديم و دانستیم كه اين قضايا از مفاهیم فلسفى تشكیل مى يابند مفاهیمى كه به علوم حضورى منتهى مى شوند يعنى نخستين دسته از مفاهیم فلسفى مانند احتیاج و استقلال و سپس علت و معلول را از معلومات بلا واسطه و وجدانیات انتزاع مى كنیم و مطابقت آنها را با منشا انتزاعشان حضورا مى يابیم و ساير مفاهیم فلسفى هم به آنها بازمى گردند. و اما جهت دوم يعنى كیفیت حكم به اتحاد موضوع و محمول آنها با مقايسه موضوعات و محمولات اين قضايا با يكديگر روشن مى شود به اين معنى كه همه اين قضايا از قبیل قضاياى تحلیلى هستند كه مفهوم محمول آنها از تحلیل مفهوم موضوعشان به دست مى آيد مثلا در اين قضیه كه هر معلولى احتیاج به علت دارد هنگامى كه به تحلیل مفهوم معلول مى پردازيم به اين نتیجه مى رسیم كه معلول عبارت است از موجودى كه وجود آن وابسته به موجود ديگرى باشد يعنى احتیاج به موجود ديگرى داشته باشد كه آنرا علت مى نامیم پس مفهوم احتیاج به علت در مفهوم معلول مندرج است و اتحاد آنها را با تجربه درون ذهنى مى يابیم به خلاف اين قضیه كه هر موجودى احتیاج به علت دارد زيرا از تحلیل مفهوم موجود مفهوم احتیاج به علت به دست نمى آيد و از اين روى نمى توان آن را از قضاياى بديهى به حساب آورد بلكه از قضاياى نظرى صادق هم نیست. بدين ترتیب روشن مى شود كه بديهیات اولیه هم منتهى به علوم حضورى مى شوند و به سرچشمه ضمانت صحت دست مى يابند.» 🔺این عبارات به اندازه روشن است که توضیح بیشتر از وضوح آن ها می کاهد؛ ایشان کلید حل مشکل شناخت شناسی را در اشراف نفس به حاکی و محکی در ادراکات علی الخصوص وجدانیات می داند به گونه ای که حاکی و محکی به صورت هم عرض در برابر نفس قرار دارند و انطباق آن ها بر هم به صورت حضوری، معلوم نفس است. 🔺این تلاش علی رغم ظاهر آن، ناقص بلکه غلط بوده و مشتمل بر خلطی بسیار عجیب است که می توان آن را از مرحله وجود ذهنی علم فلسفه و سپس مرحله علم و عالم و معلوم ریشه یابی کرد. در ابتدا به صورت خلاصه می گوییم که قانون «کلما بالعرض...» که از شئون قانون علیت است و مراد از بالعرض در آن، بالتبع است تنها در سلسله امور عینی و واقعی قابل اجرا است در حالی که علم حصولی و مفهوم در سنخ خود با علم حضوری که از جنس وجود است هیچ اشتراکی ندارد. 🔺برای توضیح این مطلب باید از مساله وجود ذهنی بهره ببریم؛ گرچه آیت الله مصباح این باب را از رسوبات اصالت ماهیت می داند و در فلسفه خود از آن بحث نمی کند و چه بسا بتوان همین رویکرد را به عنوان ریشه خلط فوق الذکر دانست. 🔺باب وجود ذهنی گرچه با این عنوان شروع می شود که «المشهور ان للماهیات وراء الوجود الخارجی وجودا آخر لا تترتب علیه الآثار یسمی وجودا ذهنیا» لکن توجه به استدلال حاکم به این باب نتیجه ای در بردارد که اختصاصی به ماهیات ندارد بلکه تکلیف سایر مفاهیم را نیز روشن می کند و برخلاف پندار ابتدایی که از ظاهر عبارت فوق به ذهن می آید این باب تنها با ملاحظه ی آن با نزاع اصالت وجود و ماهیت -فارغ از اختیار یکی از دو قول ماهیت یا وجود- تصویر نهایی خود را پیدا می کند و اشکالات موجود در این باب تنها با اعتقاد به اصالت وجود قابل دقع است. توضیح تفصیلی این مطلب در این جا ممکن نیست و باید به متن اسفار و بدایه الحکمه مراجعه کرد اما به صورت اختصاری می توان چنین توضیح داد که: خود عنوان یاد شده را اگر به این قانون ضمیمه کنیم که «ما کانت حقیقته عین الخارجیه یمتنع ان یحل فی الذهن» این نتیجه را می دهد که ماهیتی که در هر دو موطن ذهن و عین ضمن انحفاظ ذاتیات در تردد و سیلان است نمی تواند امری اصیل باشد ناچار عنصر بی اثر است و همانند سایر مفاهیم تهی از خواص عینیت می باشد. 🔺اکنون باید پرسید که چگونه می توان بین علم حضوری که به عین و متن و حقیقت تعلق دارد و علم حصولی که مفهوم و عنصر بی اثر است رابطه ای علی و معلولی برقرار کرد؟ چگونه علم حضوری که بر محور عنصر اصیل و اثردار-وجود- است به مفهوم و عنصر بی اثر تعلق پیدا می کند؟بنابراین، این تصویر که در وجدانیات، نفس به حاکی و محکی به صورت هم اشراف دارد خلط بین حیث مفهومی ماهیات و حیث اندراج آن ها است؛ در فرض مذکور نفس با یک مفهوم و یک محکی مواجه نیست بلکه با دو محکی و دو موجود و دو عین که هر یک از آن ها موضوع اصالت وجود یا ماهیت اند و هر کدام دارای حاکی جداگانه اند مواجه است. 🔺اشکال فوق که بر پایه تصویر صحیح دو جهت واقعی موجود در مفاهیم(حمل اولی و حمل شایع) استوار است ما را به اشتباه دیگری در بیان آیت الله مصباح رهنمون می کند و آن اینکه در علم حصولی و هر جایی که انسان با مفهوم تعامل دارد رابطه سه عنصر الف-انسان ب- حاکی ج- محکی به صورت طولی است و نباید حاکی و محکی را به صورت هم عرض تصویر کرد. طبق این بیان هیچ تفاوتی بین وجدانیات و محسوسات و به طور کلی علوم حصولی وجود ندارد زیرا در تمام این موارد انسان از پس پرده ی مفاهیم با واقعیات مرتبط است بنابراین وجدانیات هیچ مزیتی بر محسوسات ندارند و ضابط تطابق ادراکات باید چیزی باشد که انطباق مفهوم بر مصداق را در هر دو تامین کند. نهایتا اینکه چاره ای نیست به جز بازگشت به پس پرده ی مفاهیم و تامین ضابط انطباق از درون ادراکات حصولی؛ چنانکه قدما نیز قاعده کلما بالعرض را در ارتباط با ادراکات حصولی و ترتب آن ها بر هم به کار برده اند نه برای ارتباط بین ادراکات حضولی و حضوری و تفریع حصولی بر حضوری. 🔺بازگشت علم حصولی به حضوری تقریر دقیق تر و صحیحی دارد که از جانب علامه طباطبایی ارائه شده است لکن مطابق آن تقریر، اشکال اساسی دیگر به بیان آیت الله مصباح وارد می شود که اساس علم حصولی را به شکلی که ایشان بیان می کنند برمیکَند زیرا مطابق توضیح علامه طباطبایی، حقیقت علم حصولی مبتنی بر توهم و اعتباری است که عقل پس از ارتباط با جواهر عقلی یا مثالی، به خاطر اتصال با عالم ماده توسط ادوات حسی، انجام می دهد بنابراین صور علمی اموری وهمی بیش نیستند تا چه رسد به این که متعلق علم حضوری قرار گیرند. 🔺البته لازم به ذکر است که این مطلب نیاز به تعمیق دارد و صرفا نمایی کلی از آن در این جا بیان شده است که هیچ ارتباطی با سفسطه و... ندارد و از عالی ترین مباحث فلسفی است که متعلم را به افق عرفان نزدیک می سازد بنابراین ظاهر معوج آن نباید مد نظر قرار گیرد. 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalat
اشکال شرور به خاطر خلط انسان شناسی و هستی شناسی است.mp3
2.34M
🔊| اشکال شرور نسبت به عالم خلقت، ناشی از خلط انسان شناسی و هستی شناسی است. 🎙استاد علی فرحانی 📚بدایه الحکمه. سال 89 @almorsalaat
🌐اسلام و سیاست (دین و دولت) یک چیز هستند. 🔰رهبر معظم انقلاب ۸۵/۵/۳۱ ◽️یک عده‌ای اسلام را فقط مسأله‌ی فردی دانستند و سیاست را از اسلام گرفتند. این، چیزی است که امروز در بسیاری از جوامع اسلامی و در معارف دنیای مهاجمِ مستکبرِ مستعمرِ غربی، ترویج میشود که: اسلام از سیاست جداست! سیاست را از اسلام گرفتند؛ ◽️در حالی که نبی مکرم اسلام در آغاز هجرت، در اولی که توانست خود را از دشواریهای مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، سیاست بود. بنای جامعه اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، تشکیل قشون اسلامی، نامه‌ی به سیاستمداران بزرگ عالم، ورود در عرصه‌ی سیاسی عظیم بشری آن روز، سیاست است. ◽️چطور میشود اسلام را از سیاست جدا کرد؟! چطور میشود سیاست را با دست هدایتی غیر از دست هدایت اسلام، معنا و تفسیر کرد و شکل داد؟! «الّذین جعلوا القرآن عضین»؛ بعضی قرآن را تکه پاره میکنند. «یؤمن ببعض و یکفر ببعض»؛ به عبادت قرآن ایمان می‌آورند؛ اما به سیاست قرآن ایمان نمی‌آورند! «و لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط». قسط چیست؟ قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه. چه کسی میتواند این کار را انجام دهد؟ ◽️تشکیلِ یک جامعه‌ی همراهِ با عدالت و قسط، یک کار سیاسی است؛ کارِ مدیران یک کشور است. این، هدف انبیاست. نه فقط پیغمبر ما، بلکه عیسی و موسی و ابراهیم و همه‌ی پیغمبران الهی برای سیاست و برای تشکیل نظام اسلامی آمدند. ◽️آن وقت یک عده‌ای از روی مقدس‌مآبی عبایشان را جمع کنند و بگویند: ما به سیاست کاری نداریم! مگر دین از سیاست جداست؟! آن وقت تبلیغات خباثت‌آمیزِ غربی هم دائم دامن بزنند به این حرف، که: دین را از سیاست جدا کنید؛ دین را از دولت جدا کنید. اگر ما مسلمانیم، دین و دولت به یکدیگر آمیخته است؛ نه مثل دو چیزی که به هم وصل شده باشند. دین و دولت یک چیز است. @almorsalaat
هدایت شده از بینش مطهر || مطهَرین
22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔰 آفت شبهه محوری در تبلیغ و پژوهش دینی 🔰 بخشی از جلسه « راز موفقیت در مواجهه با اندیشه های رقیب» 🎙استاد سید محمد هاشمی ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
📌كلام رفيع ميرداماد در قبسات در معجزه قولى و فعلى 🌀علامه حسن زاده آملی ◽️مرحوم ميرداماد قدس سره را در آخر قبسات كلامى منيع و رفيع در معجزه قولى و فعلى است. ◽️درباره فرمايد: ◽️و بالجملة تنافس الحكماء فى الرغائب العقلية اكثر , و عنايتهم بالامور الروحانية او فر , سواء عليها اكانت فى هذه النشأة الفانية ام فى تلك النشأة الباقية و لذلك يفضلون معجزة نبينا صلى الله عليه و آله اعنى القرآن الحكيم و التنزيل الكريم و هو النور العقلى الباهر , و الفرقان السماوى الزاهر على معجزات الانبياء من قبل , ◽️اذ المعجزة القولية اعظم و ادوم و محلها فى العقول الصريحة اثبت و اوقع , و نفوس الخواص المراجيح لها اطوع و قلوبهم لها اخضع . ◽️و در معجزه فعلى فرمايد: ◽️و ايضا ما من معجزة فعلية مأتى بها الا و فى افاعيل الله تعالى قبلنا من جنسها اكبر و ابهر منها و آنق و اعجب و احكم و اتقن , فخلق النار مثلا اعظم من جعلها بردا و سلاما على ابراهيم , و خلق الشمس و القمر و الجليدية و الحس المشترك اعظم من شق القمر فى الحس المشترك . ◽️و لو تدبر متدبر فى خلق معدل النهار و منطقة البروج متقاطعين على الحدة و الانفراج لا على زوايا قوائم و جعل مركز الشمس ملازما لسطح منطقة البروج فى حركتها الخاصة و ما فى ذلك من استلزام بدايع الصنع و غرائب التدبير و استتباع فيوض الخيرات و رواشح البركات فى آفاق نظام العالم العنصرى لدهشته الحيرة و طفق يخر مبهورا فى عقله مغيشا عليه فى حسه و ذلك ان هو الا فعل ما من و صنع ما من صنايعه عز سلطانه , ❇️فاما نور القرآن المتلالا شعاعه سجيس الابد فلا صورت فى الاولين و لن يصادف فى الاخرين فيما تناله العقول و تبلغه الاوهام من جنسه ما يضاهيه فى قوانين الحكمه و البلاغة , او يداينه فى افانين الجزالة و الجلالة . 📚بررسی مستند در شناخت امام زمان عج، ص۶۵ ، ۶۶ @almorsalaat 🔊توضیحات استاد را حتما بشنوید👇👇👇
اعجاز خالده قرآن اعجاز محتوایی و قولی است نه اعجاز بلاغی و فعلی._01.mp3
4.93M
🔊| اعجاز خالده قرآن همان اعجاز قولی و‌ محتوائی قرآن است! 🎙استاد علی فرحانی 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی کسی بوده است که جریان سلوکىِ عرفان متشرعىِ خالصِ ناب از آن بزرگوار جوشیده. 🔰رهبر معظم انقلاب ۸۳/۴/۱۵ 🔅مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی کسی بوده است که جریان سلوکىِ عرفان متشرعىِ خالصِ ناب از آن بزرگوار جوشیده. 🔅مرحوم آقا سیدعلی شوشترىِ معروف که استادِ میرزا و استاد خیلی از بزرگان بود و خودش فقیه بزرگواری بود، توانست یک نفر را تربیت کند و او آخوند ملاحسینقلی همدانی است که این را به راه انداخته است. 🔅مرحوم آقاشیخ محمد بهاری، مرحوم آقا سیداحمد کربلایی، مرحوم آقا میرزا جواد آقای تبریزی، پدر مرحوم آقا میرزا علی آقای قاضی و بزرگان دیگر، هر کدام در این عرصه، تلاش فراوانی کردند. 🔅مرحوم آخوند ملاحسینقلی که علاوه‌ی بر مقام عرفانی و سلوکی و معنوی، فقیه بزرگواری هم بوده است؛ شاگرد شیخ و شاگرد میرزای شیرازی بوده است. @almorsalaat
📝| تفاوت اطلاق و عموم در نگاه حضرت امام رضوان الله علیه ◽️اصولیین در بدو باب عام و خاص و نیز مطلق و مقید همانند بسیاری از مباحث اصولی و فقهی دیگر؛ برای کنار گذاشتن اشکالاتی که به تعریف وارد است؛ تعریف را تعریفی لفظی معرفی می کنند. ◽️درواقع شروط باب تعریف در منطق متفرع بر بحث کلیات خمس و ماهیت است پس تعریف منطقی مختص تعریف حقائق است و تمام شروط آن در وادی اعتباریات جریان ندارد. ◽️اما در تعریف عام و خاص دو سیستم وجود دارد که این تفکیک به خاطر حل رابطه این بحث با مبحث اطلاق صورت میگیرد: 1⃣عام وخاص از مدالیل تصوری باب الفاظ اند و تعریف شان تصوری است. 2⃣عام وخاص از مدالیل تصدیقیه باب الفاظ اند و تعریف شان تصدیقی است. ◽️طبق تعریف اول الفاظ عام به تبادر محرز شده و مبتنی بر تبادر به سه قسم شمولی و بدلی و مجموعی تقسیم میشوند اما طبق تعریف دوم به وسیله مقدمات حکمت و در ظرف تصدیق شمول الحکم لجمیع افراده معنا پیدا کرده و اقسام عام هم در همین فضا شکل میگیرند. ◽️مرحوم آخوند قائل اند تعریف صحیح همان تعریف دوم است زیرا: ◽️موطن وضع، موطن مفردات و کلمات است در حالی که عمومیت مستفاد از ادات عموم بدون در نظر گرفتن مدخول آنها به دست نمی آید و می بایست مدخول آنها نیز لحاظ شود. حال با توجه به اینکه ظرف لحاظ مدخول همان ظرف تعدد دال و مدلول و موطن تصدیق و حکم است عام و مطلق را باید تصدیقی معنا کرد و تعریف تصوری را باید کنار گذاشت. ◽️اما مساله اساسی کیفیت تفکیک اطلاق از عموم است، آخوند هم در جواب می فرمایند اگر چه هم اطلاق و هم عموم مستفاد از مقدمات حکمت باشند اما این نحوه دلالت است که تفاوت کرده و موجب تفکیک اطلاق از عموم میشود. ◽️مرحوم مظفر هم در ابتدای باب مطلق در تفکیک بین این دو، سه حالت را بیان می کنند؛ در ابتدا مطلق را «ما دل علی شائع فی جنسه» تعریف کرده و ملاک آن را شیوع افرادی می دانند. اما بعد می فرمایند مطلق تنها شیوع احوالی است و نه شیوع افرادی بلکه شیوع افرادی عام است؛ در ادامه نیز ملاک جدیدی می دهند مبتنی بر اینکه مطلق اعم از شیوع افرادی و احوالی است و بر این اساس عموم افرادی مستفاد از عام نیز مطلق است. ◽️از این رو برخی عبارات ایشان ملاک تفکیک عام از مطلق را شیوع احوالی می داند، البته در این صورت تعریف مطلق به « ما دل علی شائع فی جنسه » صحیح نیست و برخی عبارات دیگر ملاک را مقدمات حکمت می داند که البته هر یک از این ملاکات نتائجی بس متفاوت دارد. ◽️جالب اینکه ایشان در انتهاء حرفی قریب به مبنای حضرت امام را بیان کرده و مطلق را از فضای وضع و استعمال و به طور کلی از فضای لفظ خارج می کنند اما متاسفانه تا آخر بر این توضیح باقی نمی مانند بلکه چندین صفحه بر سر اعتبارات ماهیت و موضوع له الفاظ مطلق بحث کرده که اصلا با مبنای اخیر ایشان سازگاری ندارد. ◽️اما برای اولین بار مرحوم امام به این مساله خاتمه داده و با طرح معنای صحیح اطلاق، تفاوت آن با عام را مشخص می کنند. ◽️امام قائل اند اطلاق یعنی تمام الموضوع للحکم و در مقابلش مقید یعنی جزء الموضوع للحکم است. اما عموم یعنی شمول مصادیق. ◽️در واقع اطلاق داشتن یا نداشتن اصلا ربطی به شمول مصادیق ندارد بلکه همین که موضوع قضیه صادر شده از مولا، تمام للحکم باشد اطلاق شکل می گیرد حال چه تک مصداقی باشد چه شمول داشته باشد و اطلاق هیچ دلالتی بر شمولیت و عمومیت لفظی ندارد.بر این اساس شمول اطلاق ربطی به باب ظواهر ندارد بلکه مولود حکم عقل آن هم در وادی امتثال است و به طور کلی از مقام لفظ و دلالت لفظی اجنبی است. ◽️بر این اساس تقسیم به استغراقی و مجموعی و بدلی در اطلاق قابل تصور نیست چه اینکه در اطلاق اصلا حکم بر افراد بار نمیشود و چیزی به نام « الفاظ مطلق» وجود ندارد و اینکه قدماء مقسم عام و مطلق را شمول لفظی دانسته و تنها اختلاف را در کیفیت دلالت می دانسته اند اشتباه است. ◽️به عبارت دقیق تر موضوع اطلاق لفظ نیست بلکه فاعل حکیم است. یعنی چون شارع حکیم است اگر بخواهد تکلیف مکلف را بیان کند بر او واجب است تمام الموضوع- هر آنچه دخیل در حکم است- را بیان کند تا مکلف در وادی امتثال دچار مشکل نشود. در این صورت اصل در کلام مولا اطلاق است و علاوه بر آن، اصاله الاطلاق تمام مباحث الفاظ را پوشش می دهد. ◽️در نتیجه اطلاق و تقیید اوصاف حکم اند و نه موضوع. یعنی این حکم است که نسبت به قیدی در موضوع خود مطلق می باشد و یا نسبت به آن قید مقید است به صورتی که اگر قید ذکر نشود حکم مرتفع میشود. ♨️ غرض این است اطلاق در دیدگاه امام با دیگر مبانی فرسنگ ها فاصله داشته و در میان اصولیین سابقه نداشته است و همانطور که معلوم گشت، آنچه گفته شد ابدا نزاعی لفظی نیست! ✍احسان چینی پرداز @almorsalaat 🔊توضیحات استاد را حتما 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊| تفاوت اطلاق و‌ عموم در نگاه حضرت امام رضوان الله علیه 🎙استاد علی فرحانی 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
| هر کسى که فردا را جزو مهلت عمر خود و زندگى خود بداند، مرگ را درست نشناخته؛ ♦️عن اسماعیل بن مُسلم السَّکونىّ؛ راوی این روایت معروف است که عامّى است؛ از روات و اصحاب امام صادق است؛ معروف به عامّى بودن است لکن بعضى احتمال داده‌‌اند طبق یک قرائنى که ایشان عامّى نباشد، شیعه باشد و بلکه از خواصّ امام صادق باشد؛ بعضى قرائنى بر این دارند و ذکر کرده‌‌اند؛ علی‌اىّ‌‌حالٍ ثقه است؛ همانى است که نوفلى از او نقل میکند. ♦️عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ قالَ، قالَ عَلىٌّ علیه‌‌السّلام: "مَا اَنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن اَجَلِه" ♦️تعبیر کوتاه و بسیار گویا و عبرت‌‌انگیزى است. می‌فرماید هر کسى که فردا را -مثلاً امروز روز یک‌شنبه است و فردا دوشنبه است- جزو مهلت عمر خود و زندگى خود بداند، مرگ را درست نشناخته؛ مرگ را در جاى حقیقى خود قرار نداده؛ ♦️اینکه ما خیال کنیم که حالا ما یک چند سال دیگر هستیم، از جمله‌‌ى چیزهایى است که در روایات متعدّد، در دعاهاى مختلف مأثور با این نگرش عامیانه‌‌ى ابلهانه مبارزه شده که شما خیال کنید که ما حالا که هستیم؛ حالا فردا مثلاً یا یک‌سال دیگر. میفرماید که چنین شخصی مرگ را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است، یعنی کسى که فردا را جزو اجل خود یعنى جزو مهلت خود و فرصت خود بداند مرگ را درست نشناخته است. ♦️ممکن است همین امروز، امشب، تا قبل از فردا ما نباشیم، کمااینکه نظائرش را فراوان دیده‌‌ایم!!! 🎙رهبر معظم انقلاب ۹۳/۱۰/۷ @almorsalaat
Tabvib_mabahes_aghli_halaghat.mp3
12.37M
✅ابداعات شهید صدر در تبویب مباحث عقلی علم اصول 🎙استاد محمدمهدی ستوده ⏰این جلسه دوشنبه ۰۱/۰۱/۲۲، ساعت ۱۷:۰۰ به مناسبت سالگرد شهادت شهید محمدباقر صدر به صورت زنده در کانال برگزار شد. @almorsalaat
🔰کمال نهایی انسان 🔰برهان علامه طباطبایی بر اثبات کمال حقیقی انسان 📌علامه طباطبایی در فصل چهارم رساله شریف الولایه، برهانی را بر اثبات اینکه کمال حقیقی انسان، رسیدن به و فنای فی الحق است، بیان می کنند. ایشان در پایان، می فرمایند که این برهان از مواهب الهی مختص به این رساله است. ایشان در ادامه مسیر رسیدن به کمال و کیفیت طی مسیر را نیز بیان می کنند که در پست های آتی بیان خواهد شد. ♨️♨️♨️♨️♨️ 🔅نقول: حيث إنّ نسبة الحقائق إلى ما في هذه النشأة المادية و النفس البدنيّة نسبة الباطن إلى الظاهر، و كلّ خصوصيّة وجوديّة متعلّقة بالظاهر، متعلّقة بباطنه بالحقيقة، و بنفس الظاهر بعرضه و تبعه، فالإدراك الضروري الذي للنفس إلى نفسها متعلّقة بباطنها أوّلا و بالحقيقة و بنفسها بعرضه و تبعه. 🔅فالحقيقة التي في باطن النفس أقدم إدراكا عند النفس من نفسها و أبده، و ما هي في باطن باطنها أقدم منها و أبده، حتّى ينتهي إلى الحقيقة التي إليها تنتهي كلّ حقيقة، فهي أقدم المعلومات، و أبده البديهيّات. 🔅و حيث إنّ الوجود صرف عندها لا يتصوّر له ثان و لا غير، فلا يتصوّر بالنسبة إلى إدراكها دفع دافع، و لا منع مانع، و هذا برهان تامّ غير مدفوع البتّة. 🔅ثمّ نقول: إنّ كلّ حقيقة موجودة، فهي مقتضية لتمام نفسها في ذاتها و عوارضها، و هذه مقدّمة ضروريّة في نفسها، غير أنّها محتاجة إلى تصوّر تامّ، فإذا فرضنا حقيقة مثل «أ» مثلا، ذات عوارض مثل «ب»، «ج»، «د»، فهذه الحقيقة في ذاتها تقتضي أن تكون «أ»، لا ناقصا من «أ»، و الناقص من «أ» ليس هو «أ»، و قد فرضناها «أ». و أيضا هي تقتضي عوارض مثل «ب»، «ج»، «د»، و هي هي، و الناقص‏ من «ب»، «ج»، «د»، ليس هو «ب»، «ج»، «د»، و قد فرضناها «ب»، «ج»، «د»، لا غير، و هو ظاهر. و هذا الذي تقتضيه كلّ حقيقة في ذاتها و عوارضها، هو الذي نسمّيه بالكمال و السعادة. 🔅ثمّ إنّ حقيقة كلّ كمال هي التي تتقيّد في ذاتها بقيد عدمي، و هو النقص، فإنّ كلّ كمال فهو في ذاته واجد لذاته، فلا يفقد من ذاته شيئا إلّا من جهة قيد عدمي معه بالضرورة. فحقيقة «أ» مثلا واجدة لما فرض أنّه «أ»، فانفصال وجود هذا الشخص من «أ» من ذلك الشخص من «أ» ليس إلّا لوجود قيد عدمي عند كلّ واحد من الشخصين، يوجب فقد حقيقة «أ» في كلّ منهما شيئا من ذاتها لا من عوارضها، و هو محال بالانقلاب أو الخلف، بالنظر إلى ذات «أ» المفروض في ذاته، بل الفاقد لخصوصيّة هذا الشخص هو ذلك الشخص من «أ». فلحقيقة «أ» مرتبتان: مرتبة في ذاتها لا تفقد فيها شيئا من ذاتها، و مرتبة عند هذا الشخص و عند ذلك الشخص فيها يصير شي‏ء من كمالها مفقودا. 🔅و ليس ذلك من التشكيك في شي‏ء، فإنّا إذا فرضنا هذا الشخص مرتبة منها، فهو أيضا «أ» و عاد المحال، بل الشخص بحيث إذا فرض معه الحقيقة كان هذا الشخص، و إذا قطع عنها النظر لم يكن شيئا؛ إذ لا يبقى معه إلّا قيد عدمي، فهو هو معها و ليس هو دونها، فليس في مورد الشخص إلّا الحقيقة، و الشخص أمر عدمي و همي اعتباري. و هذا المعنى، هو الذي نصطلح عليه بالظهور، فافهم. 🔅و يظهر من هنا أنّ حقيقة كلّ كمال هو المطلق المرسل الدائم منه، و أنّ قرب كلّ كمال من حقيقته بمقدار ظهور حقيقته فيه، أي اقترانها بالقيود و الحدود. فكلّ ما ازدادت القيود قلّ الظهور، و بالعكس. 🔅و يظهر من هنا أنّ الحقّ سبحانه هو الحقيقة الأخيرة لكلّ كمال، حيث إنّ له صرف كلّ كمال و جمال، و أنّ قرب كلّ موجود منه على قدر قيوده العدميّة و حدوده. 🔅و يظهر من ذلك أنّ وصول كلّ موجود إلى كمال الحقيقي مستلزم لفنائه، حيث إنّه مستلزم لفناء قيوده و حدوده في ذاته أو في عوارضه فقط، و بالعكس فناء كلّ موجود مستلزم لبقاء حقيقته في مورده فقط. قال تعالى: كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ* وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ. 🔅فالكمال الحقيقي لكلّ موجود ممكن هو الذي يفنى عنده، فالكمال الحقيقي للإنسان أيضا هو الذي يصير عند كماله الإنساني مطلقا مرسلا، و يفنى عنده الإنسان لا كمال له غير ذلك البتّة. 🔅و قد مرّ في البرهان السابق أنّ شهود الإنسان لذاته الذي هو عين ذاته، شهود منه لجميع حقائقه و لحقيقته الأخيرة، و حيث أنّه فان عند ذلك، فالإنسان شاهد في عين فنائه. و إن شئت قلت: إنّ حقيقته هي الشاهدة لنفسها، و الإنسان فان. 🔅هذا، فالكمال الحقيقي للإنسان وصوله إلى كماله الحقيقي ذاتا و عوارض؛ أي وصوله إلى كماله الأخير ذاتا و وصفا و فعلا، أي فنائه ذاتا و وصفا و فعلا في الحقّ سبحانه؛ و هو التوحيد الذاتي و الاسمي و الفعلي، و هو تمكّنه من شهود أن لا ذات و لا وصف و لا فعل إلّا اللّه سبحانه على الوجه اللائق بقدس حضرته جلّت عظمته، من غير حلول و اتّحاد- تعالى عن ذلك-. 🔅و هذا البرهان من مواهب اللّه سبحانه المختصّة بهذه الرسالة، و الحمد للّه. 📚الإنسان والعقيدة، ص: 232 @almorsalaat
اهمیت تفکر در مباحث فلسفی.mp3
984.1K
🔊| صعوبت فلسفه ناشی از سختی تصور مباحث فلسفی است نه سختی تصدیق / تصور صحیح مطالب فلسفی نیاز به تفکر عمیق دارد! 🎙استاد علی فرحانی 📚بدایه الحکمه‌‌. سال 89 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b