eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
⬅️نکشاندن روابط فضای مجازی به فضای ؛ جوانان مخصوصا نباید روابط در فضای مجازی را به دنیای سرایت دهند و با کسانی که آشنایی در دنیای واقعی ندارند، و مدار در پارک و دانشگاه و ... بگذارند جو به راحتی می‌توانند با کشاندن افراد به مکانهای مختلف از ایشان استفاده نموده و یا مورد آزار و قرار دهند. 20
مدافع ، مجید خدابنده لو 🍃🌷🍃 درتاریخ ۱۳۶۵/۱۱/۱ ای متدین ومذهبی متولدشد.از ۲۱۰ پایانه شرق تهران بود. 🍃🌷🍃 بود و یک فرزند به نام سوگند به یادگار دارد. 🍃🌷🍃 ایشان و مخصوصا بود.چون پدرش فوت کرده بودند 😔 دست مادرش شده بود، در مسائل حال خانواده‌ام بود و از کاری دریغ نمی‌کرد. 🍃🌷🍃 وقتی ایشان چشم‌هایش را عمل کرده بود، به خانه پدری می‌رفت و مادرش را انجام می‌داد، حتی برایش پیاز سرخ می‌کرد تا مادرش نشود. 🍃🌷🍃 بود هر چه در زندگی دارد از 🌷 است. این عقیده را از که هر هفته شرکت می‌کرد به دست آورده بود. 🍃🌷🍃 ایشان به و و بسیج رفت‌وآمد زیادی داشت. شدن آرزوی را هم در همان طلب کرده بود. 🍃🌷🍃
مدافع ، مجید خدابنده لو 🍃🌷🍃 درتاریخ ۱۳۶۵/۱۱/۱ ای متدین ومذهبی متولدشد.از ۲۱۰ پایانه شرق تهران بود. 🍃🌷🍃 بود و یک فرزند به نام سوگند به یادگار دارد. 🍃🌷🍃 ایشان و مخصوصا بود.چون پدرش فوت کرده بودند 😔 دست مادرش شده بود، در مسائل حال خانواده‌اش بود و از کاری دریغ نمی‌کرد. 🍃🌷🍃 وقتی ایشان چشم‌هایش را عمل کرده بود، به خانه پدری می‌رفت و مادرش را انجام می‌داد، حتی برایش پیاز سرخ می‌کرد تا مادرش نشود. 🍃🌷🍃 بود هر چه در زندگی دارد از 🌷 است. این عقیده را از که هر هفته شرکت می‌کرد به دست آورده بود. 🍃🌷🍃 ایشان به و و بسیج رفت‌وآمد زیادی داشت. شدن آرزوی را هم در همان طلب کرده بود. 🍃🌷🍃
قبل از این هم چند بار شده بود اما به ما نمی‌گفت. گاهی هم بابت همین می‌شد اما هیچ وقت آن را ، مثلاً می‌گفت "از موتور افتادم" و یا "یک تصادف ساده بوده و چیز مهمی نیست".😭😭 🍃🌷🍃 هیچ موقع حرف را هم نمی‌زد حرف‌هایش را در دل نگه می‌داشت از  سوغاتی هایی که می آورد فهمیدم به رفته.😭😭 🍃🌷🍃 به روایت از خواهر : ۱۵  سال از بزرگترم، پدر و مادرم سال ها قبل فوت شدند😔من «برای یدالله مادری  کردم»😭😭 🍃🌷🍃 10 سال پیش وارد شد، آموزش دید. هیچ موقع حرف را هم نمی‌زد و هر موقع می‌رفت، می‌گفت: "می‌روم جنوب" 🍃🌷🍃 هیچ وقت از و هم چیزی نمی‌گفت و نمی‌گفت کجا می‌رود و می‌آید، تا اینکه حدود دو سال پیش وقتی آمده بود برای همه آورده بود. 🍃🌷🍃 گفتم: "داداش، کربلا رفتی؟" گفت: "یک همچین چیزی. زیارت بودم". گفتم: "نکند رفتی و به ما چیزی نمی‌گویی؟ 🍃🌷🍃 بسیار بود. با واقعاً بود. کاری کرده بود که بچه‌های برادرشوهر من به بچه‌های من می‌گفتند: "دایی فقط دایی شما نیست ما هم هست"😭 🍃🌷🍃
قبل از این هم چند بار شده بود اما به ما نمی‌گفت. گاهی هم بابت همین می‌شد اما هیچ وقت آن را ، مثلاً می‌گفت "از موتور افتادم" و یا "یک تصادف ساده بوده و چیز مهمی نیست".😭😭 🍃🌷🍃 هیچ موقع حرف را هم نمی‌زد حرف‌هایش را در دل نگه می‌داشت از  سوغاتی هایی که می آورد فهمیدم به رفته.😭😭 🍃🌷🍃 به روایت از خواهر : ۱۵  سال از بزرگترم، پدر و مادرم سال ها قبل فوت شدند😔من «برای یدالله مادری  کردم»😭😭 🍃🌷🍃 10 سال پیش وارد شد، آموزش دید. هیچ موقع حرف را هم نمی‌زد و هر موقع می‌رفت، می‌گفت: "می‌روم جنوب" 🍃🌷🍃 هیچ وقت از و هم چیزی نمی‌گفت و نمی‌گفت کجا می‌رود و می‌آید، تا اینکه حدود دو سال پیش وقتی آمده بود برای همه آورده بود. 🍃🌷🍃 گفتم: "داداش، کربلا رفتی؟" گفت: "یک همچین چیزی. زیارت بودم". گفتم: "نکند رفتی و به ما چیزی نمی‌گویی؟ 🍃🌷🍃 بسیار بود. با واقعاً بود. کاری کرده بود که بچه‌های برادرشوهر من به بچه‌های من می‌گفتند: "دایی فقط دایی شما نیست ما هم هست"😭 🍃🌷🍃
وقتی ، اجرای قانون رو تلقی میکنه طبیعیه که با افتخار اش رو پشت میکروفون فریاد می‌زند و حتی جای و عوض میشه و مجرم میشه.