eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
به روایت از همسر : در تابستان ۱۳۸۰ ازدواج کردند که  حاصل آن  دو فرزند به نام های زهرا و ابوالفضل است. که زهرا ۱۱ ساله و ابوالفضل ۷ ساله. 🍃🌷🍃 با شروع های منطقه، در آرزوی پیوستن به حرم تابی می کرد. در ترین شرایط می گیرد. اما بیشتر از همه پیوستن به حرم زینب سلام الله علیها🌷 را داشتند. 🍃🌷🍃 که در و هفتمین روز از ۹۴# برآورده شد و ستار تونست داوطلبانه در سوریه حضور پیدا کند. اما ظاهرا او برای بازگشت نرفته بود.😭 🍃🌷🍃 با وجود اینکه بود، شب قبل از به همه افراد داد و تا صبح روز بود ،لحظه ای دست از و بر نداشت. با که در یک مورد به کار برد، توانست از و حتمی نفر از خودی کند. 🍃🌷🍃 بیت🌷 و بود. همواره به اطرافیان خود توصیه می کرد که راه باشند. در نامه خود هم به نحو به این داشت. 🍃🌷🍃
در همه و ها بحث را مورد قرار می داد و مسائل را داشت تا اگر شده نفر را به راه وارد کند. 🍃🌷🍃 می گفت دوست دارم مثل ابوالفضل🌷 همه زندگی ام را فدای کنم. اگرچه هایم برایم عزیزند و ام را دارم اما هست که بیش از اینها می دارم.😭 🍃🌷🍃 آموخته رشته دانشگاه شیراز بود. سپس وارد شده و بعد از تولد زهرا ارشد خود را در مدیریت اجرایی از دانشگاه قشم گرفت. 🍃🌷🍃 اهل بود و هرچند درگیر نظامی بود، ولی اصلا را نمی کرد. یک به تمام معنا بود. 🍃🌷🍃 روز برای هر دوی ما سخت بود اما با تمام توان سعی کردم به روی خود نیاورم. بغض داشتم اما جلوی خودم را گرفتم تا با ناراحتی از ما جدا نشود. الان خیلی خوشحالم که آن لحظه ناراحتش نکردم.😭😭 🍃🌷🍃
چند سالی می شد که خود را برای آماده کرده بودم، وقتی بطور ناگهانی ما  را به سفر مشهد فرستاد دیگه مطمئن شدم که  چه در سر دارد. از سفر که برگشتیم به استقبال مون اومد. 🍃🌷🍃 وقتی از باخبر شدم ، سکوت کردم که مبادا چیزی بگم که ذره ای عزم برای رفتن را متزلزل کنه😭بعد از اذان صبح ستار به تهران رفت😭 🍃🌷🍃 و دو روز بعد خبر داد که توفیق زینب (س)🌷 نصیبش شده. که خبر به را داد، هم خوشحال بودم هم ناراحت، گفتم به🤍سپردمت.😭😭 🍃🌷🍃 برای تعطیلات پایان ماه صفر به شهرستان رفتیم. گفتند دیگر به پایان رسیده و گفته می خواهد به پدر و مادرش سر بزند و او هم به شهرستان می آید. 🍃🌷🍃 در راه بودیم که تماس گرفتند و پرسیدند اتفاقی برای افتاده اما من از هیچ چیز اطلاع نداشتم. خیلی ناراحت شدم. گفتم جایی توقف کنند تا نماز بخوانم. نفسم حبس شده بود.😭 🍃🌷🍃 با منطقه تماس گرفتیم، گفتند فقط کمی و به تهران منتقل شده، تمام مسیر آرام و قرار نداشتم. آن شب تا صبح بیدار بودم. صبح مجددا با منطقه تماس گرفتم که گفتند هنوز اطلاع دقیقی نداریم.😭😭 🍃🌷🍃
من در منزل خواهرم بودم. سر سفره صبحانه شوهر خواهرم شروع به صحبت کرد و گفت باید زینب🌷را داشته باشید که من متوجه شدم شده.😭😭 🍃🌷🍃 همیشه می گفت اگر خواست و من شدم مبادا را بشنود. همه حرف هایش در لحظه از . خودم را کردم و فقط کردم.😭😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام# سردار شهید ستار محمودی هم درتاریخ    ۱۳۹۴/۹/۲۴# در به آرزویش که همانا در راه 🤍بود رسید. 🍃🌷🍃 : شیراز گلزار زادگاه ایشان، روستای مهرنجان و در خاکسپاری شد. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز    💠 شهید ستار محمودی💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد