eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. آخر ماه، گدا مانده و تنها مانده همه رفتند فقط بنده‌ی رسوا مانده درب مهمانی خود را کمی آرام ببند یک نفر از صف بخشیده‌شدن جا مانده دستگیری بکنی یا نکنی هر دو رواست دستِ تسلیمِ منِ غم زده بالا مانده هیچ‌کس واسطه‌ی بنده‌ی آلوده نشد مثل هر سال فقط یوسف زهرا مانده همه‌ی زندگی‌ام حاصل لطف مهدی‌ست تازه آقایی او در صف عُقبی مانده عاقبت آبرویم ریخت و در چشم امام... بی بها کرد مرا چشمِ بدِ وامانده سخت دلتنگ نجف هستم و ایوانِ علی بر دل غم زده‌ام، شوق تماشا مانده آخر ماه هم از غربت ارباب بگو بین گودالِ پر از خون، تن مولا مانده اکبر و قاسم و عبدالله و عون و عباس همه رفتند... فقط زینب کبری مانده چه کند زینب مضطر که سنان دور شود لب زخمی حسینش به دعا وا مانده ✍
. شبهای آخر ماه رمضان بتکان سفره و رزق سحرم را برسان نیمه شب روزی چشمان ترم را برسان سفره را جمع نکن تازه من عادت کردم وقت رفتن شده بار سفرم را برسان میدهی در رمضان توشه یکساله ی من برکت کاسبی بی ضررم را برسان کم منرا تو کریمانه زیادش کردی سود این سائلی مختصرم را برسان روزه ی ناقص منرا به علی کامل کن جلوی آتش دوزخ سپرم را برسان هر سحر یاد سحرهای نجف افتادم جان زهرا دم آخر پدرم را برسان از ازل کار مرا دست حسن جان دادی پس بفریاد من ارباب کرم را برسان غم ندارم که پناهم ابی عبدالله است فطرس سوخته ام بال و پرم را برسان دل من تنگ شده کرببلا میخواهد بر مشام سحری بوی حرم را برسان بارها خانه سلطان خراسان رفتم وقت جان دادن من تاج سرم را برسان وسط حجره غریبانه به خود میپیچید ناله میکرد خدایا پسرم را برسان دست و پا میزد و میگفت جوادم بابا با لبت چاره درد جگرم را برسان .
. چون پدر که روز و شب در فکر آب و نان ماست حضرت ارباب فکرِ حالِ روح و جانِ ماست مادرش دلسوزِ ما بوداست، گر که نوکریم جان ما قربان بابایش که او ایمان ماست خط به خطِ روضه هایش معجزه در معجزه خط به خطِ خطبه هایش آیه‌ی قرآن ماست نام او شاه است و ارباب است و مولا و حسین نوکر و عبد و غلامِ شاه هم عنوان ماست دوریِ از کربلا، یا در حرم زانو زدن اولی درد است اما دومی درمان ماست ای سر و سامان عالم، آه... سامانم بده بی‌سر و سامانم و ایوان‌طلا سامان ماست روضه های کربلا نور اَند اما بیشتر... روضه‌ی اصغر خروش مرثیه خوانان ماست وای..از وقتی که برده روی دستش طفل را گفته ای لشکر: علی بی آب هم قربان ماست.. گفت روزی عاشقی جوینده‌ی گنجی اگر.. «ملتمس» باب‌الحوائج گوهر تابان ماست .
. والسلام علیک یا رمضان چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت لحظه هایی مملو از الطاف رحمانی گذشت سی سحر نام عزیزش بر لبانم داغ بود آه آه آن عشق بازی های پنهانی گذشت رفت از کوی و خیابان، سفره اش را جمع کرد ای دل غافل کجا  بودی؟ فراوانی گذشت تشنگی گاهی برایم روضه می‌خواند از حسین ظهر با لبهای خشک و چشم بارانی گذشت بعد از این سی روز روزه از خودت حتی بترس چند روزی را که شیطان بود زندانی گذشت شادی فطر آمد اما غم دلم را برده است. چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت ✍ .
. رفت ازدست مه صوم و عبادت،چه کنم ترک ما میکند این ماه ضیافت،چه کنم ای مه صوم،تو بگذر زمن بی سر وپا که به عصیان وگنه،کرده ام عادت،چه کنم من همانم که زعصیان وگنه کاری خود بر سیه روی من افتاده علامت،چه کنم چه مبارک سحری در تو نهان بود ولی نرسید از من آلوده اطاعت،چه کنم مانده ام گر تو عنایت نکنی روز جزا من چه سازم زگناهان به قیامت،چه کنم چه شود ای مه رحمت،ز کرامت ازمن روز محشر بنمایی تو شفاعت،چه کنم روزها روزه و با روضه ارباب گذشت شام ها گرم دعا بودم و طاعت،چه کنم وقت افطار،نشد آب بنوشم ،اما نکنم یاد حسین،وقت شهادت،چه کنم عوض آنکه دهند آب بر آن حنجر خشک نیزه شدسهم گلویش زقساوت،چه کنم اف براین چرخ فرومایه که اتمام نمود ظلم خود را ز ره بغض وشقاوت،چه کنم میشود یاد نکرد از دل سوزان حسین آنکه ازجورفلک،داشت شکایت،چه کنم میشود یاد نکرد از تن عریان حسین بدنی که شده پامال جسارت،چه کنم وای از زینب و طفلان سراسیمه،که شد چهره ها نیلی از سیلی غارت،چه کنم چقدر سخت بود پیش پدر شش ماهه؟ میخورد تیر، ز دستان عداوت،چه کنم ✍ .
. بعد سی شب صله ای ازتو،گدامیخواهد عبد درمانده ی بیمار ، شفا میخواهد درد دوری ز مناجات سحر سخت بود سائل نیمه شبت از تو دوا میخواهد دست خالی مشوراضی که ازاین خانه رویم پشت در مانده گدایی که عطا میخواهد بینوایی به در خانه تان آمده است کرمی کن که زتو نان و نوا میخواهد دیده گریان و دو چشمم شده اشک آلوده عبد بیچاره ی تو حال دعا میخواهد آه ای ماه عبادت که ز ما دل کندی دل غمدیده ی ما باز تو را میخواهد دل ما تنگ هوای حرم یار شده بنده ات یک سفر کرببلا میخواهد ✍ . .......................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شعر -( گذشت ماه خدا و رسید عید صیام ) گذشت ماه صیام و رسید عید صیام کنیـد یکسـره بهـر نمـاز عید، قیام اگرچـه رفت مـه روزه و مـه تسبیح مبارک است به اهل صیام، عید قیام شراب کوثـر و باغ بهشت و جلوۀ یار به روزهدار حلال و به روزهخوار حرام بـرات عفـو بگیریـد از خـدای کریم که گشته عفو عمومی به دوستان اعلام هزار حیف! دریغا! چه زود پایان یافت مهی که دست الهی به ما خوراند طعام سلام بـاد بـه ماهی که بود ماه درود درود باد به ماهـی که بود ماه سلام سلام بـاد بـه ماهـی که بـود لیلۀ قدر سلام بـاد بـه ماهـی که بـود ماه تمام سلام باد به ماهی که از نسیم خوشش رسید بوی خداوند، دمبـهدم بـه مشام بـه وسعت همـه عالـم برای مهمانان گشـوده بـود خداونـد، سفــرۀ اطعـام ثواب روزه خودش بود؛ بهتر از این چیست؟ ز هـر کرامت و لطف و عنایت و اکرام اگرچه مـاه خـدا بـود ایـن مه پر فیض بدان جلالت و قدر از علی گرفت طعام سلام باد به ماهی که هر شبش دل ما به افتتاح و ابوحمزه میگرفت آرام مهـی کـه بود لیالیش بهترین شبهـا مهـی کـه بـود در ایـام، بهترین ایـام مهی که هر شب و هر روز در بهشت وصال خدای، ریخت شراب طهورتان در جام مه ولایت سبط نبی، امام حسن مه شهـادت مـولا علی، امـام همام علی که ذات خـداوند بـود مـداحش علی کـه بعـد پیمبـر امـام بـود امام علی حقیقت قرآن، علی حقیقت دین علی ولـی خـدا و وصـی خیـرالانام علی معلـم آدم، علـی سفینـۀ نـوح علی روان مسیح و علـی کلیم کلام علی که مدح و ثنایش حقیقت توحید علی که مهر و ولایش تمامی اسلام علی فـروغ بـه جـان بشر دهد دائم علی که رحمت موصولۀ خداست مدام علی که ماه، سـلامش کند ز اوج سپهر علی که مهر، به انگشت او سپرده زمام نماز و روزه و حـج و زکات بـی او هیچ کتـاب و دین و نبـوت از او گرفت قوام نهاده بوسه شجاعت به دست و بازویش عبــادت همــۀ اولیــاش در هـر گـام چه حاجتی چه نیازش بر این خلافت بود کسی که بود به کویش امین وحی، غلام فقط نه این که به دام جهـان اسیر نشد ببین بـه گـردن دنیـا نهـاد، مـولا دام چقـدر دور حـرم راه میروی میثم! به طوف خانـۀ مـولا علـی ببند احرام شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار شاعر: . آقای برنامه ماه من۱۴۰۱ https://telewebion.com/episode/0x2876772
تا داشت باز میشد باب رفاقت ما گفتند سفره جمع است..کم بود فرصت ما امشب شب وداع است گریه زیاد داریم ساقی جوابمان ‌کرد تا گشت نوبت ما چشمی به هم‌زدیم‌ و سی شب ز دستمان رفت بدبخت کرد مارا کفران نعمت ما دیگر‌کجا بیاییم با تو سخن بگوییم دیدی که شام غم شد شبهای رحمت ما از این به بعد مارا در خانه ات نگه دار ما با تو خوب خوبیم اینجاست جنت ما هرشب حسین گفتیم هرشب علی کشیدیم یادش بخیر باشد، خوش بود دولت ما ماه خدا ثوابش با گریه بر حسین است درروضه گریه کردیم این شد عبادت ما فعلا خدانگهدار دیدار ما محرم! شد هرشب محرم روز قیامت ما وقت وداع زینب با دلبرش چنین گفت دیدی رسید اخر وقت مصیبت ما شمر آمد این حوالی مارا ببر مدینه گودال رفتن توست شرح اسارت ما عباس جان کجایی؟!  نامحرمان زیادند راضی نشو بخندند وقت اسارت ما .
🔹شام آخر🔹 آمدیم از سفر دور و دراز رمضان پی نبردیم به زیبایی راز رمضان... سر به آیینهٔ الغوث زدم در شب قدر آب شد زمزمهٔ راز و نیاز رمضان دیدم این قدر همان آینهٔ خلّصناست دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان بیش از این، ناز نخواهیم کشید از دنیا بعد از این، دست من و دامن ناز رمضان نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک نکند بسته شود دیدهٔ باز رمضان صبح با بادهٔ شعبان و رجب آمده بود آن که دیروز مرا داد جواز رمضان شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان 📝 .
. 🔹بی‌خبر گذشت🔹 عطر بهار از سر کوه و کمر گذشت پروانه‌وار آمد و پروانه‌تر گذشت آبی‌تر از زلالی ترتیل‌ها رسید جاری‌تر از طنین دعای سحر گذشت پیمانه‌های لب به لب از تشنگی کجاست؟ دورِ شکسته‌حالی چشمانِ تر گذشت من زنده‌ام به شادی این دست خاطرات من زنده‌ام به گرمی این‌گونه سرگذشت کو آسمان؟ کجاست رهایی؟ کجاست ماه؟ دردا دو روز عمر که بی‌بال‌و‌پر گذشت زُل می‌زند به لحظۀ دلتنگی غروب نخلی که روزگار بر او بی‌ثمر گذشت یک مصرع است و قصۀ هر سالۀ من است: در خواب بودم و رمضان بی‌خبر گذشت خوش باد حال آن‌که در این ماه زنده شد خوش باد حال آن‌که در این ماه درگذشت 📝 .
. يَابْنَ الـعَسْكرى! آخرینْ ساعاتِ مهمانیست، با ناباوری مهربان! این آخرِ کاری مرا هم می خَری؟ راست فرموده خدا درباره اَت: " خَیرٌ لَکُم " من ندیدم خیر، از غیر تو يَابْنَ العَسْكرى! صُبحِ اهلِ کبریا! کی می رسی از راه ها؟ تا در آری خلق را از این همه شب‌پروری می شود که یک رکوعی میهمان تو شوم؟ من، گدای دیگریّ و تو علیّ دیگری می شود بر این گدایت، حیدرانه رو کنی؟ چینم از نخلِ رُکوعت میوه ی انگشتری در یَمانِ هِجر تو لب‌تشنه ی روی تو اَم من، اویس ِ دیگری، تو بچّه ی پیغمبری آن‌ سَبیلی که عطش دارم به آن در " هَلْ اِلَیك " این بُوَد: من بنْگرم بر تو، تو بر من بنْگری آه، " مالي لا - اَنا - اَبکي " ز داغ غیبتت! رزقِ چشمم کُن ببارم از فراقت، گوهری آخرینْ ساعاتِ مهمانیست، جانِ نوکرت... می روی... آیا مرا هم در کنارت می بری؟ شد جوان، آن کودکی که شعر می‌خوانْد از غمت شد میان‌سال، آن جوان، شد پیر در این نوکری آخرینْ ساعات، یادِ آخرین ساعاتی اَم... که غریبی بود تنها در حصارِ لشکری هلهله می کرد از سویی سپاه از دیدنِ... لحظه‌ای که خورْد با سر بر زمین، تاج سری می‌بُرید از یک طرف، سر از تنِ او دشمنش می‌بُرید از یک طرف، دل از برادر، خواهری     ✍ پنج‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۲ ............................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. من و دعای پیمبر چه ماه خوبی بود کنار سفره ی حیدر چه ماه خوبی بود که دیده بر سر یک سفره نوکر و ارباب و همنشینی مادر چه ماه خوبی بود من و غریب مدینه، چه خلوتی، بَه بَه به میزبانی کوثر چه ماه خوبی بود به افتتاح و ابوحمزه و کمیل و مجیر شدیم جوشنِ یکسر چه ماه خوبی بود به خاطر شبِ قدرش گناه ما بخشید و یک تولد دیگر چه ماه خوبی بود چقدر گریه به غم های کربلا کردیم برای چادر و معجر چه ماه خوبی بود شدیم یاور مظلومه ای به گودالی که بوسه داشت به حنجر چه ماه خوبی بود گریستیم به لب های خشک سقا تا گلوی اکبر و اصغر چه ماه خوبی بود شبی خرابه نشین سه ساله ای بودیم سر پدر، شب دختر، چه ماه خوبی بود سری زدیم گهی در تنور و گاهی دِیر سری زدیم به یک سر، چه ماه خوبی بود ز کوچه های مدینه عبور می کردیم کمک شدیم به مضطر چه ماه خوبی بود برای پاره جگرها چه خوب گرییدیم امان ز گریه ی خواهر چه ماه خوبی بود گهی میان مناجات های نخلستان شدیم همدم حیدر چه ماه خوبی بود چه خوب شد که گرفتیم عبرت از کوفه شدیم حامی رهبر چه ماه خوبی بود برای ماه مُحرَّم ببند بارم را رسیده ماه به آخر چه ماه خوبی بود و کاش چون پسر مهزیار می گفتند: بیا به خیمه ی دلبر چه ماه خوبی بود وداع ماه مبارک چه سخت و جانفرساست شبیه روضه ی سخت وداع کرب و بلاست .
. آقا سلام! ماه مبارک تمام شد شب‌های آخر من و ماه صیام شد درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی پشت درِ نگاهِ شما ازدحام شد سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد بین دعای آخر سفره دعا کنید شاید که سال، سالِ ظهور امام شد آقا دعا کنید که شب‌های آخر است شاید که مهمانی ما هم به کام شد .
. ای ماه تنزل ملائک! بدرود نور ملکوتِ جان سالک! بدرود ای خواهش عارفان، بهار قرآن! ای مطلع فجر «َامرِ رَبِّک»! بدرود ▪️ ما را به تبسم دعا بردی تو تا روشنی فرشته‌ها بردی تو ما را ز فریب اهرمن کوچاندی تا حضرت دوست، تا خدا بردی تو ▪️ ای ماه عزیز! حق نگهدارت باد خورشید، فدای چشم بیدارت باد ای لیله ی قدر! در دل بیداران تا صبح وصال، شوق دیدارت باد ▪️ ای فرصت ناب عشق‌بازی با او تفسیر فصیح آیه " الّا هو " حقا که فراق جانگدازی داری ای ماه عزیز! مژده ی وصل‌ات کو؟! ▪️ ای سوره ی دل‌نواز! نشناختمت ای مایه ی سوز و ساز! نشناختمت سی روز شکوه «رَبَّنَا» را دیدم یک ماه گذشت و باز نشناختمت! ▪️ یک ماه، فرشته همنشین ما بود آیینه و نور، سرزمینِ ما بود از خویش تهی و از خدا پُر بودیم اخلاص، رفیق نازنین ما بود ▪️ سی روز تمام، با خدا خوش بودیم با شوق تبسم دعا، خوش بودیم در لیله ی قدر، زیر سقف توبه با هلهله ی فرشته‌ها خوش بودیم ▪️ سی روز به شهر جان غزل‌خوان گشتم دنبال ظهور نور انسان گشتم در ظلمت جسم، من پریشان بودم در پرتو روزه، من پری شان گشتم ▪️ سی روز خدا ز بام و در گل می‌ریخت با دست فرشته، در گذر گل می‌ریخت با تکیه کلام: "من تو را بخشیدم" از باغ تبسم سحر گل می‌ریخت ▪️ یک ماه تمام، بندگی می‌کردیم افطار و سحر، پرندگی می‌کردیم بر سفره ی نور، معرفت می‌خوردیم با روزی روزه، زندگی می‌کردیم ▪️ در لیله ی قدر، بیکران را دیدیم در جسم زمین، نزول جان را دیدیم با چشم فرشته سی بهارستان از- زیبایی ماه رمضان را دیدیم ▪️ با ظلمت نَفس، با هوس جنگیدی با هرچه که «من»، نَفس نَفس جنگیدی سی روز تو آسمان تبسم کردی ای روح پرنده! با قفس جنگیدی ▪️ "هو" گفتم و جانِ من شد از تن خالی از حیله ی رنگ رنگ دشمن خالی سی روز فضای سینه پر شد از دوست از همهمه و هی هی «من، من » خالی ▪️ در ماه خدا، خانه تکانی کردیم همپای فرشته، مهربانی کردیم جان را که اسیر تخته‌بند تن بود در فرصت روزه، آسمانی کردیم ▪️ بر سفره ی روزه، ما مُکرم گشتیم در خلوت انسِ دوست، مَحرم گشتیم از دخمه ی نَفس، سر برون آوردیم در مکتب صبر روزه، آدم گشتیم ▪️ بیداری ماه رمضان رفت، دریغ این آینه از دست جهان رفت، دریغ جان بود به جسم مُرده ی این دنیا ای دلشدگان! جان جهان رفت، دریغ .
. شیعه باید خدا نشان باشد با بد و خوب مهربان باشد پیش از توبه بی گمان باید به خداوند خوش گمان باشد در سحرگاه، کسب رزق کند دست هایش به آسمان باشد جای نان طالبِ نیاز شود وقت افطار نکته دان باشد اولِ متن آرزوهایش نامی از صاحب الزمان باشد رمضان با سکوتِ پی در پی فکر تربیتِ زبان باشد در فراز «علی ولی الله» غرق در لذت اذان باشد خوش به حال کسی که در محشر با علی راهیِ جنان باشد بعدِ مهمانیِ خدا هر آن از بدِ نفْس در امان باشد رو به پایان رسید مهمانی ماهِ مان را بگو عیان باشد کاشکی رؤیتِ گل نرگس عیدیِ عید فطرمان باشد! ✍ .
. همیشه وقت خداحافظی دلم تنگ است و پای بندگی ما هنوز هم لنگ است دعای از سر عادت و گریه از سر ترس اثر نداشت به قلبی که سخت، چون سنگ است تمام عمر به قلبم رجوع کردم و باز میان منطق و احساس، عقل و دل، جنگ است گذشت ماه خدا و هنوز هم باقیست وجود من که برای تو مایه ی ننگ است تمام آرزویم بود ...، با شما بودن ولی میان من و تو هزار فرسنگ است کلافه هستم از این عیدهای بی موعود و تا نیامدنت آسمان همین رنگ است... ✍ .
. پاک در بندگی ام قافیه را باخته ام فرصتی را که به من داد خدا، باخته ام یک طرف دست تهی ازطرفی فرصت رفت باز هم عمر دو سر باخته را باخته ام من که از دوست به غیر از خودِ او خواسته ام متن دل را به همین حاشیه ها باخته ام مست از میکده ها سهم خودش را برده من ولی حال دعا را به ریا باخته ام نفس هر طور که می خواست مرا بازی داد سر و پا را به همین بی سر و پا باخته ام در پسِ پرده حنایم چقَدَر بی رنگ است آبرویی که تو دادی همه جا، باخته ام باختن در همه اوقات ولیکن بد نیست من دلم را به غم کرب و بلا باخته ام باختم دل به حسین و به حقیقت بردم سجده ی شکر کنم بس که به جا باخته ام از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد دل جدا باخته و عقل جدا باخته ام ✍ .
. مناجات آخر ماه مبارکِ رمضان و فطر باز دستم را گرفتی تا نَلغزد پایِ من باز لطفِ تو شده حلّالِ مشکلهایِ من باز هم جرم و خطایم دیدی و ستاری‌اَت‌ پوششی شد بر رویِ سیمایِ نازیبایِ من آنقَدَر لطف و کرم کردی نیاید در شمار باز هم شرمندگی پیداست در نجوایِ من آفتابِ رحم و رحمت بر یخِ قلبم بتاب‌ باز از روحت بِدَم بر تک‌تکِ اعضایِ من تو بخواهی راه پیدا می‌کند این گمشده باز هم یاری کُن این بیچاره را سودایِ من آخرِ ماه آمد و من اوّلِ راهم خدا باز راهی‌اَم به سویِ قبله کُن اعلایِ من کاش روزِ عید با دیدار می‌شد عیدتر‌ باز هم هجران و دردِ دوری‌ات آقایِ من .
. من رو سیاه و بد اما تو مهربان با این همه گنه گفتی بیا بمان دنیای من شدی ای منجی جهان نام تو جاری است همواره بر زبان الغوث و الامان یا صاحب الزمان الغوث و الامان یا صاحب الزمان اهل قرابت و اهل رفاقتی اهل عنایت و اهل کرامتی هرگز ندیده ام از تو ملامتی دیوانه ات شده ام با هر شفاعتی الغوث و الامان یا صاحب الزمان الغوث و الامان یا صاحب الزمان از مهربانیت جایی کسی نگفت از جنگ و عدل تو عالم فقط شنفت هرگز نمی شود عشق تو را نهفت باید جوانه زد در عشق تو شکفت الغوث و الامان یا صاحب الزمان الغوث و الامان یا صاحب الزمان چشم انتظار تو عالم شده بیا دنیا پر از غم و ماتم شده بیا ایمانمان اگر مبهم شده بیا حجب و حیای ما گر کم شده بیا! الغوث و الامان یا صاحب الزمان الغوث و الامان یا صاحب الزمان .
. من اگر لب به دعا وا نکنم پس چه کنم ناله از دوری مولا نکنم پس چه کنم من دراین جمعه ی دلگیر و غم عصرظهور یادی از یوسف زهرا نکنم پس چه کنم ✍ ............................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. کاش در شور و نوای رمضان می‌ماندیم کاش در ذکر و دعا ی رمضان می ماندیم تا رسیدن به طلوع رمضانی دیگر کاش در حال و هوای رمضان می‌ماندیم🤲
. ماه شوال آمد و عید است !؟ بی تردید نیست! بی حضورت ماه عالم هیچ عیدی، عید نیست می رسی از راه و می گویند رؤیت شد هلال عید ما آنروز و دل در رنج و غم تبعید نیست . ............................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. دردا كه ماه رحمت حق باز هم گذشت باآن كه لحظه لحظه ی او مغتنم گذشت درهای مغفرت به روی ما گشوده بود مهمانی اش به وسعت جود وكرم گذشت شب های قدر او چقدر با شكوه بود ساعات غرق عفو گنه دمبدم گذشت برخرمن گناه من آتش كشيد دوست باآن كه ديد معصيتم از رقم گذشت دست مرا گرفت خدا و نجات داد وقتي زپا فتادم و آب ازسرم گذشت ای دل بهوش باش پس از ماه مغفرت ماهی كه می زدند گنه را قلم گذشت هركس نبُرد بهره ازاين چشمه ی زلال باوركنيد زندگی اش درعدم گذشت درعيد فطر خوان كرم چيده می شود گرماه رحمت وكرم ذوالكرم گذشت يارب به وصل يار،سروری به ما ببخش اين روزهای هجر كه با دردوغم گذشت همسايه ی رضاست «وفایی»و می سرود اوقات خوب ما همه دراين حرم گذشت ✍ .
. جلوه ها از ماه قرآن دارد اکنون عید فطر روشنی چون ماه تابان دارد اکنون عید فطر سفره ی رحمانی اللّه رحمت خیز شد این طعام از بهر مهمان دارد اکنون عید فطر بوی عطر ناب دارد مسجد و محراب عشق بس که گل در باغ ایمان دارد اکنون عید فطر شاد باش ای دل که می جوشد زلال مغفرت چون بشارت ها ز غفران دارد اکنون عید فطر لطف حق را می توان دریافت از هر معبری رهگذاری عطر افشان دارد اکنون عید فطر ماه غفران بود بر هر بنده ای ماه صیام از پی اش رحمت به دامان دارد اکنون عید فطر یک جهان لطف و کرامت از خداوند کریم در خودش پیدا و پنهان دارد اکنون عید فطر روزه داران را نوید وصل جَنّاتُ النَّعیم از خدای حیِّ سبحان دارد اکنون عید فطر در فرا روی زمین روشن تر از خورشید و ماه چهره ای «یاسر» درخشان دارد اکنون عید فطر ** «یاسر»✍ .
. مژده هلا عاشقان ، هلال عید آمده روشن چشم شما ، عید سعید آمده عید قبول دعا ،عید نزول عطا عید سرور و صفا به صد نوید آمده خانه تکانی کنید صحبت خورشید را آینه در آینه ، نور پدید آمده تا که گشاید درِ رحمت خود را به ما حضرت غفار با شاه کلید آمده اگرچه شبهای قدر روشنی محض بود برای اهل نظر صبح امید آمده نوشته در فال ما ز حسن اقبال ما صفحه ی اعمال ما پاک و سپید آمده فرصت بالندگی بهانه ی زندگی عید خوش بندگی فصل جدید آمده ✍ ............................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab