eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام الله علیها پناه هر دو جهان است چادر زهرا امید کون و مکان است چادر زهرا شبی دلیل نجات چهل یهودی شد که منجی همگان است چادر زهرا چه سایه ای که شده مهد ِ یازده خورشید چه قدر خیر رسان است چادر زهرا زبان همیشه ز وصفش به مِن مِن افتاده همیشه فوق بیان است چادر زهرا قسم به زینب و صبر و وقار و غیرت او سلاح شیر زنان است چادر زهرا همیشه محرم و مرهم به کوه غم های ِ دل امام زمان است چادر زهرا اگر چه سوخت ، اگر گشت خاکی اما باز پناه هر دو جهان است چادر زهرا آبان ۱۴۰۲ ✍ .
. السلام علیکِ ایتها الصدیقة الشهیدة ای عشق بی تکرار ، ای بهترین دلدار زیباترین جلوه ، از رحمت دادار ای لطف بی منت ، ای کوثر رحمت ای بودنت نعمت ، ای مادر غمخوار ای ابر پربارش ، زیباترین خواهش همواره در جوشش ، چون چشمه ی پربار ای آیه ی برتر ، ای سایه ات بر سر بالا سرم مادر ، هر نیمه شب بیدار نامت بهار من ، یادت قرار من دار و ندار من ، ای چاره ی هر کار ای مهربان یارم ، تنها طرفدارم بودی پرستارم ، با زحمت بسیار ای دیده هایت تر ، تا لحظه ی آخر لالایی ات مادر ، زیباترین گفتار ای مهر بی پایان ، بر درد من درمان ای در دلم مهمان ، ای خوبی سرشار عمری تو در خانه ، گشتی چو پروانه در بین گلخانه ، بودی گل بی خار ای روح و ریحانم ، ای نور چشمانم گهواره ی جانم ، دستانت ای دلدار ای بهترین مادر ، ای اولین یاور ای از جهان برتر ، ای سرور و سالار ای مهر و ای ماهم ، ای نور دلخواهم ای حسرت آهم ، بی تو شوم بیمار یاد تو مهمانم ، در قلب و در جانم نام تو می خوانم ، با دیده ای غمبار ای عشق بی همتا ، زیباترین رؤیا بی تو همه دنیا ، شد بر سرم آوار ای جان و ای جانان ، رفتی مه خوبان قلب من از هجران ، شد نقطه ی پرگار ای دختر طه ، ای هستی مولا ره می روی اما ، با یاری دیوار ای معنی قرآن ، والاترین انسان از پستی دوران ، دیدی چرا آزار ای روح پیغمبر ، ماه شب حیدر ای مظهر داور ، در سیره و کردار ای ماه و خورشیدم ، ای روح امّیدم حال تو پرسیدم ، از سرخی مسمار هستم به فتوایت ، مست تولایت گردیده مولایت ، تنهاترین سردار ای مظهر ایثار ، ای محرم اسرار من جان دهم ای کاش ، در لحظه ی دیدار ای سوره ی کوثر ، هستم من ای مادر تا صحنه ی محشر ، از دشمنت بیزار من بی تو می میرم ، از زندگی سیرم هر لحظه دلگیرم ، با این دل خونبار ای دیدنت هر بار ، زیباترین دیدار ای بهترین دلدار  ، ای عشق بی تکرار  تقدیم به بهترین مادر دنیا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از طرف مادرم ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7619 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. زهرا که تر شد عالمی از لطف بارانش با چادرش حتی یهودی شد مسلمانش زهرا اناری خواست، اما دید در خانه آمد اناری از جنان در بین دستانش از مرد نابینا گرفته "رو" اگر زهرا این جلوه یک قطره است از دریای ایمانش طبق روایت آمده وقت نماز او تا آسمانها میرود نور از شبستانش داده خدا رزق دوعالم را به دست او یک عمر روزی خورده ایم از آب و از نانش یک عمر شیعه داغدار داغ یک کوچه است آن کوچه ای که مجتبی بوده است گریانش از مجتبی گفتم که آه... از سینه ام برخواست بابا ندید او را در این ایام خندانش مادر بیا، مادر بیا، اینجا خطرناک است... این است کابوسی که میکرده پریشانش ✍ .
. به چشم روشنی شام تار منتظرم به صبح – آن قسم آشکار- منتظرم بیا که عید بیاید به خانه‌ی دل ما حضور سبز تو را ای بهار منتظرم اگرچه دیر شده با گذشت اینهمه سال به حکم مطلق پروردگار منتظرم تورا نخواستم آنگونه‌ای که باید خواست شبیه مردم اهل شعار منتظرم زمانه می‌گذرد نا امید ؛ اما من به رغم خستگی روزگار – منتظرم هنوز آمدنت آرزوی عقربه هاست به دیرپایی این انتظار منتظرم تو را ندارم و از هرکسی ندارترم کجاست آن کرم بی‌شمار ؟ منتظرم میان روضه هوای مدینه پیچیده به خاک چادر آن بی مزار منتظرم   ✍ .
. در اصلِ غدیر، خدشه ناممکن بود کشتند هرآنکس به علی (ع)مومن بود از شُوْر سقیفه سهم سادات جهان بی مادری و شهادت محسن(ع) بود .
. آتش افتاده به جان همه اما چه شده؟ همه جمعند در خانه ی مولا چه شده؟ آسمان ناله زدو گفت درآن جا چه شده؟ فاطمه پشت افتاده خدایا چه شده؟ دودی از آتش آن در به سماوات رسید گل یاس نبوی را چه جراحات رسید به فلک ناله ای از مادر سادات رسید که خبر داشت که درعالم بالا چه شده؟ آسمان دید که برعرش طنین افتاده شعله بربال وپر روح الامین افتاده غنچه پرپر شده وگل به زمین افتاده وای فضه توبگو پهلوی زهرا چه شده؟ فضه میگفت که از چشم گهربار بپرس من نگویم چه شده از درودیوار بپرس فاطمه روی زمین است زمسمار بپرس آه مسمار درخانه دراین جا چه شده؟ درهیاهو که همه فتنه گران همدستند ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند عده ای دست علی را به طنابی بستند بی حیا مردم بی شرم شمارا چه شده؟ گرچه مأمور به صبراست تواناست علی دربر کوه مصیبات شکیباست علی خیزای فاطمه ازجای که تنهاست علی خیزازجا وببین حرمت مولا چه شده؟ نظر گل به سوی خرمنی ازخارافتاد مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد بازوی فاطمه با ضربتی ازکار افتاد یارتنهای علی در براعدا چه شده؟ به خداوند ،گل لم یزلی زهرا بود درشب غربت وغم نورجلی زهرا بود تا که جان به تن یار علی زهرا بود ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟ ✍ .
. ای گل یاسین گل باغ عفاف کعبه نماید حرمت را طواف شمه ای از جلوه ی ایثار توست بخشش پیراهن شام زفاف هست جنان خانه ی دربست تو جودوکرم می چکد ازدست تو ای که تویی چشمه ی خیر کثیر وقت عطا وکرمی بی نظیر جز تو چه کس قوت وغذای سه شب داده به مسکین ویتیم واسیر برکرمت دوست نظر داده است آیه به شأن تو فرستاده است ای که تویی جلوه ای ازکبریا آیتی از عصمت تو شد حیا نیست عجب گرکه بخوانم تو را لیله ی قدر همه ی انبیا نورتو شد باعث اشراق هور راز سماواتی والله ونور ای همه نور وهمه حُسن صفات نورتو خیزد به فلک درصلات ناز تورا خالق تو می خرد ناز کنی گربه همه کائنات عرش برین قبله ی حاجات توست فخر خداوند مناجات توست گل همه جا برتو توسل کند نام تو را زمزمه بلبل کند بانوی گل های بهشتی وباز نام توبه روی لبم گل کند ای که وجود تو وجود علیست نام شریف تو سرود علیست فاطمه ای جان من وروح من ای تو به طوفان بلا نوح من جز تو کسی نیست دراین بی کسی مرهم زخم دل مجروح من ای سند غربت ودرد علی شاهد رخساره ی زرد علی ای که توهستی همه جا یار من دلبر من یاور وغمخوار من دست تو را ضربت دشمن شکست تا نگشاید گره از کارمن رفع غم از خاطر غمناک کن اشک مرا بار دگر پاک کن ای به همه درد گواه علی ای همه جا رهرو راه علی خیززجا بهر تسلای من راه برو پیش نگاه علی عقده زکار دل من باز کن ای تو مسیحای من اعجاز کن بامن اگر باز تکلّم کنی غربت من راتو تجسُم کنی زنده شود باردگر جان من گربه رویم باز تبسُم کنی ارلب تو دور چولبخند شد هم نفس من نفسم بند شد تاکه نظر برتو وحالت کنم گریه به زخم روی بالت کنم من زتو شرمنده شدم فاطمه ازچه تو گویی که حلالت کنم دره من روی توگشته کبود جرم توجز محبت من چه بود ازغم خود بی تب وتابم مکن از شرر داغ کبابم مکن اینقدر از رفتن ومُردن مگو آه مرو خانه خرابم مکن هیچ مگو شمع من از خامشی ورنه علی را زغمت می کُشی ای ملک خاک نشینم مرو داغ تو ماند به جبینم مرو گرکه روی سوی فلک ،هجرتو می زند آخر به زمینم مرو روشنی ازچشم من آخرمگیر با پربشکسته ی خود پرمگیر رفتن توپشت مرا خم کند قلب مرا آینه ی غم کند داغ توای مایۀ هستی من عمرعلی رابه خدا کم کند آه کجا می روی آهسته تر همره خود جان مرا هم ببر بی تو رود از دل وجانم شکیب بی تو دراین شهر غریبم غریب با تو پراز کوثر نورم ولی بی تو پراز آیه ی امن یجیب جان به لب آمد زجدایی مگو بس کن ازاین درد «وفایی» مگو ✍ .
. ای باخبر ز زندگیِ موبه‌موی من چشمِ خدا تویی همه جا، کوبه‌کوی من می‌بینی اَم نفَس به نفَس، لحظه لحظه اَم ایکاش روبراه شود، سمت و سوی من رفتارِ من، مؤیدِ گفتارِ من نشد با یک نظر، درست شود خلق و خوی من بوی گناه، گاه احاطه کند مرا یادِ تو باز، تازه کند عطر و بوی من آب از سرم گذشت، نجاتم دِه ای عزیز ای در میان موجِ بلا، چاره جوی من عادت بده زبانِ مرا هم به ذکرِ خود ای همزبانِ فطرتِ تسبیح گوی من هرچند بر تو نوکرِ نالایقم، ولی... رویی نشان بده دگر، ای ماهروی من بگذار با تو گریه کنم، بهرِ مادرت پر کن ز اشکِ روضه دوباره سبوی من می‌گفت پشتِ دربِ حرم، با زبانِ حال: در قتلگاهِ من، شده با خون وضوی من مسمار، خونِ سینۀ من را زیاد ریخت خوشحال شد ز لِه شدنِ من، عدوی من این دنده های پهلوی من، از لگد شکست بهرِ علی شهیده شدن، آرزوی من ارثیۀ شهادتِ من را حسین برد باشد شهیدِ کرب و بلا، راهپوی من می‌گفت: جای بوسۀ مادر نمی‌بُرد خنجر مَکِش دوباره به زخمِ گلوی من بس کن، سرم به پیشِ حرم از جفا مَبُر لب تشنه را، سر از بدنش از قفا مَبُر ✍ .
. با یاد حرم مطهر سلام الله علیها تا نظر داری بما در عشقِ تو گُل می‌کنیم گر نباشد لطفِ تو، در دَم تنزل می‌کنیم دوره های سخت را با امتحان های عجیب با دعاهای خودت یکسر تحمل می‌کنیم بُردِ ما این است در اوجِ مصیباتِ زیاد زود بر دردانه ی زهرا توسل می‌کنیم نامِ بانوی حرم، رمزِ عبور از فتنه هاست با غمِ بانوی قم، در دل تغزل می‌کنیم آبرو دار است بانو، نزد درگاه خدا اِشفَعی لی را بوقتِ هَمّ و غم، پل می‌کنیم عمه اَت بر شیعیانت، روز و شب دارد نظر اینچنین داریم احساسِ تکامل می‌کنیم آری از اُختُ الرضا حاجات می‌گیریم ما همجو او در عالَم، ایجاد تحول می‌کنیم قم، خراسان، ری، همه ارضی است از مِلکِ فدک کِی ز ملک حضرت زهرا تغافل می‌کنیم وانگهی اینجاست، ایرانِ امیرالمؤمنین بهر حفظ این حرم، با جان تبادل می‌کنیم با همه هستی بپایت ایستادیم ای حرم با امامِ عصر در حفظت تعقل می‌کنیم ✍ .
. اگر چشمِ فتنه، درآوردَنی است... چرا نزد برخی، رها کردنی است؟ در آنجا که فتنه، شرر می‌زند سکوتِ زبانها، ضرر می‌زند چگونه ست، در اوجِ گرد و غبار... نمودند خوبان، سکوت اختیار؟ کجا رفت، فریادِ عمارها؟ زبانِ چو شمشیرِ تمارها؟ چه شد، عهد و میثاقِ رزمندگان؟ مبادا بمانند، شرمندگان! خواص از چه شد دور، از بندگی؟ پیِ چرب و شیرینِ این زندگی! عوام از خواصند، فهمیده تر قدم می‌گذارند، سنجیده تر □ □ □ اَلا ای خواصِ زمانه، بگوش! بزرگان، جوانان، دلیران، بهوش! ندیدید! آتش به قرآن زدند؟ لگد بر زنانِ مسلمان زدند؟ ندیدید! کشتند بس بی گناه؟ جوانانِمان را، به هر قتلگاه؟ ندیدید! با چند قبضه سِلاح؟ نمودند، هتکِ حرم را مباح؟ ندیدید! بی غیرتی سر گرفت؟ به یک نقشه، بی عفتی سر گرفت؟ ندیدید! با لطفِ پروردگار؟ که شد چهره های نفاق آشکار؟ □ □ □ چه تکرارِ تاریخ، دیدیم باز! که سَبّ علی را، شنیدیم باز! بجای علی، با معاویه ها نشستند و گفتند از او چه ها دروغِ معاویه، تکرار شد اَراجیفِ شان، پُر خریدار شد ز تهدید و تطمیع و تحریم ها به کفار، کردند تکریم ها در آنجا که غم، تا نهایت رسید اِهانت، جسارت، به غایت، رسید در آنروزها، خانه آتش زدند در این روزها، خصمِ مسجد شدند پس از ناسزاها و اقدام ها... چه شد رفت شیطان، سرِ بامها؟! علی، باز اگر دست بسته شود... خواص از چه در کار، خسته شود؟! در آنجا که زهرا، چهل نیمه شب به یاریِ مولا، شود در تَعَب چگونه به تنهائی اَش، تن دهیم به رسوائیِ خویشتن، سر نَهیم □ □ □ علی دوستان، حامیِ حیدرند همه جان به کف، رَهروِ کوثرند اگرچه عدوی علی، یاغی است دفاع از علی، تا ابد باقی است وفاداریِ خود، نشان می‌دهیم به فرمانِ زهراست، جان می‌دهیم □ □ □ هنوز از جفا، فاطمه شاکی است هنوز اشک، بر چادرِ خاکی است هنوز آهِ زهرا، به مسمار هست هنوز اشکِ مولا، به دیوار هست هنوز اَبروی مرتضا اَخمی است! چرا گونه ی فاطمه زخمی است؟ چه شد، ضربه ای بر گُلِ یاس خورد؟ چه شد، بر رخَش دستِ خناس خورد؟ خدایا! قسم بر ولای ولی ز دشمن بگیر انتقامِ علی ✍ .
. فاطمه را کِی توان به جاه و جلالت پِی ببرد معرفت به کنهِ اِصالت یک صفت از مدحِ اوست، دختِ رسالت عالم و آدم گرفته تحتِ کفالت مادر عالم مگو، حقیقت عالم کارِ شِناساندَنَش، طریقت عالم جلوه ای از نور فاطمه ست، قیامش معجزه ی هَل اَتاست، وحیِ تمامش شعله خنک میشود، ز برد و سلامش گوشه ای از مدحِ اوست، جانِ کلامش مصحفِ او چون کتابِ وحیِ رسول است خطبه ی غرای او شبیهِ نزول است نکته در آن خطبه ی محدثه این است اینکه دفاعی تمام عیار، ز دین است فاطمه در منظرش، غدیر چنین است مقصد و مقصودِ دین، امامِ مبین است با دلِ آتش گرفته، از غمِ مولا گفت به مردم، ز حبلِ محکمِ مولا آنچه برای شما، خدای جلی گفت آنچه ز آیات، ذاتِ لم یزلی گفت هر سخنِ وحی، حضرت ازلی گفت آنهمه را مصطفی به مدحِ علی گفت هرچه مدیح است در کتابِ خدا اوست مسجد و محراب و دینِ نابِ خدا اوست از چه، ز حقِ تمامِ خویش گذشتید؟ عهد شکن، از دوامِ خویش گذشتید در که زدم، از سلامِ خویش گذشتید از سر و جانِ امامِ خویش گذشتید از چه، عبور از همه خطوط نمودید؟ حقِ علی غصب شد، سکوت نمودید! حال که تنها شده، پناه گزیدید تیرگیِ شب، بجانِ خویش خریدید فاطمه زیرِ در و به خانه دویدید سرورِ اَبرار را به کوچه کشیدید در وسطِ معرکه، نفاق و جنایت... کرد عبور از همه خطوطِ ولایت فاطمه در خانه اَش، پناه ندارد جز بسوی رهبرش نگاه ندارد غیرِ فدائی شدن که راه ندارد محسنِ شش ماهه اَم، گناه ندارد مرهمِ این قلبِ داغدیده نمک نیست مزد رسالت مگر به غیرِ کتک نیست بازوی من هست وقف یاریِ حیدر نیروی من نذرِ غصه داریِ حیدر صبر علی، عینِ بیقراریِ حیدر این من و این شامِ سوگواریِ حیدر ضربِ غلاف عاقبت، توانِ مرا برد غربتِ حیدر، ز سینه جانِ مرا برد ✍ .
. ای بفدایت سر و جان همه بنت اَبَاالفاطمه، یافاطمه ای تو سرآمد به همه بندگان رزمِ تو الگوست به رزمندگان ای به صف معرکه ها با علی رمزِ قیامِ تو فقط یاعلی نصرتِ اسلام، ز اقدامِ توست زنده ز فریادِ به هنگامِ توست کیست گِره بازکنِ کردگار؟ غیرِ تو ناموسِ خداوندگار مادری و در همه جا پیشران کِسوتِ تو، رهبریِ رهبران ما همه فرزند و شما مادری کوثری اَم، کوثری اَم، کوثری خطبۀ تو بر هم آموزگار تیغِ زبانِ تو چنان ذوالفقار یاد گرفتیم ز تو راه را رَهرُویِ معرفةُ الله را هر که شود طالبِ راه خدا خلقتِ نوریِ تواَش رهنما نور صفت، راهِ ترا میرویم همدل و همراهِ علی میشویم حامیِ حیدر تویی ای فاطمه قبله نمایی تو، برای همه پشتِ درِ کوچۀ باغِ اِرم ثبت شده با تو دفاع از حرم درس گرفتیم از این رهبری حیدری اَم، حیدری اَم، حیدری مادرِ اربابی و ما رهروَت مامِ شهیدانی و ما پِیروَت خَیرُالعمل، مَظهرِ پاکیِ توست شاهدِ ما چادرِ خاکیِ توست آه، چه جانکاه گذشتی ز جان پشت درِ خانه شدی بی توان تا که زد آتش به حرم، خیره سر خنجرِ خود، زد به تو از لای در زیر در خانه چها دیده ای؟ محسنِ شش ماهه رها دیده ای با قلم خویش نوشت آن پلید نالۀ زهرا که به گوشم رسید با لگدم، کار نشد یکسره هِی‌ زدم از میمنه و میسره بد زدم و سخت شکست استخوان کار نیامد دگر از این و آن گفتم از این در همگی رد شوید عیب ندارد، همه مرتد شوید گفتم اگر لِه بشود فاطمه کارِ علی هم بشود خاتمه گفت: معاویه مبادا دگر شعلۀ آتش نکنی بیشتر راهِ مرا تا دَمِ آخر برو کمتر از این واقعه راضی مشو فرقِ علی و جگرِ مجتبا باز کند، راهِ تو تا کربلا منتقمِ خندق و بدر و حنین خنجرِ شمر است و گلوی حسین پیر و جوانش، همه را سر بُرَند پردگیانش به اسیری بَرَند ✍ .