eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.5هزار دنبال‌کننده
234 عکس
136 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. من یه کاری دارم تو یه کاری داری من قراری دارم تو قراری داری هرکدوم از ما رو با قراری ، واسه کاری انتخاب کرده حسین بد به حال کسی که برا نوکریش جواب کرده حسین یکیمون چای ریزِ شبای هیأت شد یکیمون واسه ی روضه خونیاش دعوت شد یکی پرچم‌ میده یکی اون آخر سینه زنیا دم میده به‌‌ همه غم میده اشکِ نم نم‌ میده مزد بعضیا رو شبهای محرم میده به یه عده توی سال کربلا هم میده به‌ تموم نوکراش وعده ی خلاصی از بین جهنم میده # بعضیامون شبای جمعه مسافر میشن همه زائر میشن بعضیا روضه خونن‌ ، مدّاحن بعضیا میان و شاعر میشن بعضیا گریه کنن توو خیمه حاضر میشن بعضیا حر میشن از خدا پُر میشن حتی سنگم باشن با یه نم اشک‌ عزا همه شون دُر میشن روضه آدم سازه با دل مرد و زن و پیر و جوون دمسازه چرا حیرون‌ موندیم بخدا ، در بازه خونه ی آقامون جا فراوون‌ داره سفره ی روضه همیشه پهنه بسکه مهمون داره چه کسایی که بلد بودند و توو همین خیمه گدایی کردن دلاشون و باهم کربلایی کردن سیم دل وصل شد و براشون حرفِ ولی ، اصل شد و وسط گریه یه‌ حاجت خواستن توو‌ دلاشون ، یه شهادت خواستن توو سیاهیای دنیا بودیم که اونا رفتن و رو سفید شدن ما که جا موندیم اونا شهید شدن ______________________ .
. عاشقانت می‌فروشند عیش را، غم می‌خرند دل به پاى روضه می‌ریزند ماتم می‌خرند باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده‌ایم* باز درهم آمدیم و باز درهم می‌خرند ماه‌ها در یک طرف ماه محرم یک طرف بیشتر از ماه‌ها ماه محرم می‌خرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم می‌خرند تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم بچه‌هاى ما در این خانه حاتم می‌خرند این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد اشک کالایى‌ست که در هر دو عالم می‌خرند گریه بر مظلوم تکوینا تقرب‌آور است در حسینیه مرا، حتى نخواهم، می‌خرند مطمئنا روضه‌اى یا گریه‌اى در کار هست هر کجا عصیانى از فرزند آدم می‌خرند عده‌اى دم می‌دهند و عده‌اى دم می‌زنند پنج تن هم این وسط دارند از دم می‌خرند گریه‌کن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم باز با این حال شکل گریه را هم می‌خرند اولین گریه‌کن مسلم رسول الله بود گریه بر دندان مسلم را مُسَلَّم می‌خرند ✍ .
. برخیز ، سرود همدلی باید خواند پیروز نشد هرآنکه در تفرقه ماند دیروز هرآنچه بود دیروز گذشت امروز به اتحاد باید گذراند ✍ .
. جنگ حق و باطل است امروز این ، یک رأی نیست نور یا ظلمت شود پیروز ، این یک رأی نیست یک طرف خشنودی ابلیس و یأس است و نفاق یک طرف امّید جان افروز ، این یک رأی نیست «حسین رئوفی»✍ .
521.5K
📣📣 اطلاعیه 🎤 توضیحات کوتاهی در خصوص جدیدترین اثر تالیفی استاد تابع منش تحت عنوان: مذبوح فرات ------------------------- پاسخ به سؤالات/ فروش و ارسال: 📱 +989905338276 🆔 @m_h_tabemanesh ------------------------------- کانال استاد تابع منش در ایتا @zameneashk1
پیام استاد اسکندری به مجمع الذاکرین سراسر کشور درباره کتاب مذبوح فرات. 👆👆👆
. به فکر دولت فرسوده و کهنسالی دلت خوش است به برجام پوچ و پوشالی کلام صاحب نهج البلاغه می خوانی؟؟!!! ولی خبررزعمل نیست؟ناخوش احوالی؟ برای یاری مستضعفان؛دفاع؛ضعیف برای یاری دزدان؛دفاع تو عالی بجای پاسخ هر پرسشی ، طلب کاری ؟؟!! شبیه دولت تزویریان تو می نالی میان کاخ ،نشان نیست از گرانی وفقر برای سرکشی از شهرها چه بی حالی برای نسل جوان ازدواج کابوس است برای رهن وجهیزیه دست ها خالی همه نه ، اغلبِ بازاریان به حجرة خویش نشسته اند به شغلِ شریفِ دلّالی نظامِ ما شده فخرش ، به حاج قاسم ها توبررفاقت با اهل فتنه میبالی دیار مابه ولی فقیه حساس است قسم به مدرک پوچت ،هنوز هم کالی به تار موی سپید امیرمان سوگند نمیکنیم دمی پشت رهبری خالی شبیه برگهء خوانده ای از رو همه عقائد مزدور های توخالی .
. مُسمّط مربّع سلام اللّه علیها‌‌ هر چند مانده رویِ گونه جایِ پنجه چشم‌انتظاری کشته من را نَه شکنجه عمّه پس از آن غصّه‌ها و درد و رنجِ ..... کرب‌وبلا و کوفه و شام است گنجِ ..... پُر اَرزشی بر رویِ زانوهایِ خسته امّا غبار و دود بر رویش نشسته آن گنجِ پنهانی که بر نیزه عیان شد دیدی هدف با سنگهایِ کوفیان شد لبهایِ خشکی جابه‌جا با خیزران شد آمد خرابه عاقبت مهمانمان شد هر کس که این رگ‌هایِ پاره پاره دیده حتماً به خود گفته که سر را بد بریده !!! از هر رگِ پاره شده گل‌بوسه چیدم قرآن که می‌خواندی تو رویِ نِی شنیدم بر رویِ پنجه ایستادم آه دیدم افتاد از نیزه سرِ یارِ شهیدم آرامشم از رویِ نی افتاده با سنگ به گیسویم زد بی‌حیایی پایِ سر چنگ وای از غروبی‌‌ که تو رفتی وای بر ما بعد از تو شد پایِ حرامی در حرم واٰ آنقدر سیلی خورده‌ام در راه بابا دیگر نمی‌بیند دو چشمم مثلِ زهرا جایِ لگد مانده به پهلویِ رقیّه می‌سوخت معجر بر رویِ مویِ رقیّه خسته شدم از طعنه و زخمِ زبان‌ها کرده نفوذ این دردها تا استخوان‌ها ای وای از شمر و شَبَث زجر و سنان‌ها پایِ سرت چه بر سرِ این قدکمان‌ها ..... آورده دنیا که شدیم از جانمان سیر در روضه‌ها شد عمّه‌جانِ ندبه‌خوان پیر ✍ .
. سلام اللّه علیها چه در خانه  چه ویرانه  چه در میدانِ مردانه شما بنتُ‌الاسد هستید  اِی بانویِ دُردانه تمامِ آسمان گیرِ خَمِ اَبرویِ اربابم دلِ اربابِ ما گیرِ خَمِ اَبرویِ دُردانه اگر چه ظاهراً از زائرانِ شاه جا مانده تمامِ کربلا دارد سراسر بویِ دُردانه خرابه  معرکه  این هِقْ‌هِقِ بی‌بی  رَجزخوانی‌ شبیهِ هوُهوُیِ شمشیرِ مولا هوُیِ دُردانه همین شیرین‌زبانی‌ها دلِ عبّاس را برده گِره خورده دلِ ساقی به تارِ مویِ دُردانه اگر خواهی که باشی راهیِ کرب‌وبلایِ شاه دو دستِ خالیِ خود را ببر تو سویِ دُردانه مَبادا اربعین از کاروانت جا بمانم شاه به حقِّ رویِ زهرا وُ پَر وُ پهلویِ دُردانه فداییِ حرم قاسم سلیمانی و یارانش میانِ ندبه گریانِ غمِ گیسویِ دُردانه   ✍ ................... علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به نوح، کشتی کرببلا ثُبات دهد به خضر، گریه به ارباب ما حیات دهد نوشته‌اند که یک قطره اشک ماتم او امان ز نار به مجموع کائنات دهد به زیر قُبه‌ی آن‌کس نماز می‌خوانم که آبرو ز هر آیینه بر صلات دهد غلام بیرق فرزند آن شهنشاهم که در رکوع نماز از کرم زکات دهد به وقت واهمه "فَرّو اِلَی الُحسَین" بخوان که او خودش به همه برگه‌ی برات دهد جنازه ام شَب جمعه رود حریم حسین که خاک چادر زهرا مرا نجات دهد ... .
. رایِ ما سنگین‌تر از موشک، سبک‌تر از علَم فتنه را نابود کن، بایَست بَرداری قلَم رایِ خود بنویس خوش، با جوهرِ خونِ شهید تا بماند پرچمِ دین، سبز و هم سرخ و سفید هست جمهوری اسلامی ایرانی، حرم حفظ کن با رای دادن چون سلیمانی، حرم رَهروِ راه شهیدان، در مسیرِ رهبر است کیست هر رای اَوّلی، رزمنده‌ای در سنگر است برترین نقشِ خواص امروز، تبیین است و بس هر که دارد آبرویی، کار او این است و بس پایِ ما ثابت قدم، تا دستِ ما بی لَرزش است رای دادن با بصیرت، خدمتی با اَرزش است رایِ ما گامی بسویِ، حذفِ درد و رنج هاست انتخابات این زمان، چون کربلای پنج هاست فتحِ خرمشهرها امروز، پای صندوق است جنگ با مستکبران، در دست‌های صندوق است امپراطوریِ استکبار، دشمن با خداست روز و شب در فکرِ نابودیِ جمهوریِ ماست اتحاد و همدلی، تکلیف هر ما و من است وحدتِ جمهورِ ما، تنها حریفِ دشمن است نایب مهدیِ ما، در انتظارِ رایِ ماست هر که با مسلم بماند، با حسین و کربلاست باشد این لبیک بر رهبر، همان امرِ امام حال، مائیم و امامِین و شهیدان، والسلام ✍ .
. و با تمام توان رو به روی فتنه بایست به انقلاب قسم هر چه هست جبهه یکی ست مباد اینکه به شک فرصت سوال دهی مجال اندک خود را به قیل و قال دهی کجا؟ چگونه؟ چرا؟ کی؟ چه طور؟ آیا؟ چیست؟ همین که گیج سوالات می شوی کافی‌ست نقاب بسته به جنگ روانی آمده‌اند به نام هر که شده، بی‌نشانی آمده‌اند به خواب خوش نروی، تا سپیده دم مانده به فتح خیمه‌ی تزویر یک قدم مانده ببین کدام دهان، غرغر است در همه حال؟ غبار کرده که رایی نیاورد غربال □ به زخممان چه نمک‌ها که زد دوباره پزشک نمک اگر که بگندد بگو چه چاره پزشک؟ به کرد و ترک، وطن را هزار پاره نکن چقدر می‌کنی این کار را دوباره نکن بدانکه غرب‌پرستی مسیر قرآن نیست برای هر چه که باشد نیست به حرف دوروبری‌های خود حساب نکن برای رای، خودت را چنین خراب نکن که رای تو زد و بند سیاسی‌ است فقط رقیب! اینکه است فقط سوال شد که چه برنامه ای...؟ دهان بستی عزیز ملت ما را به طالبان بستی دهان منتقدت را به حرف می‌بندی به طفره رفتن و توهین چه طرف می‌بندی؟ به لای لای، خودت را اسیر خواب نکن به حرف دور و بری‌های خود حساب نکن مشخص است که اصلح کدام یک بوده‌ست چقدر فرق میان سعید و مسعودست و با تمام توان روبه روی فتنه بایست به انقلاب قسم هر‌چه هست جبهه یکی‌ست به خواب خوش نروی، تا سپیده دم مانده به فتح خیمه تزویر یک قدم مانده ✍ .
. علیه‌السلام 🔹 آغاز حیات🔹 روز و شب در دل دریایى خود غم داریم اشک، ارثى‌ست که از حضرت آدم داریم شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟ گاه در هیأت رعدیم و پر از طوفانیم گاه در خلوت خود بارش نم‌نم داریم تازه آغاز حیات است شهید تو شدن ما فقط غمزهٔ چشمان تو را کم داریم عقل در دایرهٔ عشق تو سرگردان است عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داریم در قیامت دل ما در پى قَد قامتِ توست ما چه کارى به بهشت و به جهنم داریم.... از ازل شور حسین بن على در سر ماست تا ابد در دل خود داغ محرم داریم 📝 .
. علیه‌السلام 🔹 آغاز حیات🔹 روز و شب در دل دریایى خود غم داریم اشک، ارثى‌ست که از حضرت آدم داریم شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟ گاه در هیأت رعدیم و پر از طوفانیم گاه در خلوت خود بارش نم‌نم داریم تازه آغاز حیات است شهید تو شدن ما فقط غمزهٔ چشمان تو را کم داریم عقل در دایرهٔ عشق تو سرگردان است عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داریم در قیامت دل ما در پى قَد قامتِ توست ما چه کارى به بهشت و به جهنم داریم.... از ازل شور حسین بن على در سر ماست تا ابد در دل خود داغ محرم داریم 📝 .
. علیه‌السلام 🔹 آغاز حیات🔹 روز و شب در دل دریایى خود غم داریم اشک، ارثى‌ست که از حضرت آدم داریم شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟ گاه در هیأت رعدیم و پر از طوفانیم گاه در خلوت خود بارش نم‌نم داریم تازه آغاز حیات است شهید تو شدن ما فقط غمزهٔ چشمان تو را کم داریم عقل در دایرهٔ عشق تو سرگردان است عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داریم در قیامت دل ما در پى قَد قامتِ توست ما چه کارى به بهشت و به جهنم داریم.... از ازل شور حسین بن على در سر ماست تا ابد در دل خود داغ محرم داریم 📝 .
. هستیم به فکر ریشه، خواهیم آمد چون شیر میان بیشه خواهیم آمد این بار برای انتخاب اصلح پر شور تر از همیشه خواهیم آمد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. علیه‌السلام 🔹بوی چادر زهرا🔹 شکر خدا دعای سحرها گرفته است دست مرا کرامت آقا گرفته است شکر خدا که چشم همیشه حسینی‌ام اشکی برای روز مبادا گرفته است بالِ فرشته است برای تبرکش اطراف چشم‌های ترم را گرفته است اینجا حسینیه‌ست ملائک نشسته‌اند جبریل هم برای خودش جا گرفته است این دستمال گریۀ ماه محرمم امروز بوی چادر زهرا گرفته است... ✍ .
521.5K
📣📣 اطلاعیه 🎤 توضیحات کوتاهی در خصوص جدیدترین اثر تالیفی استاد تابع منش تحت عنوان: مذبوح فرات ------------------------- پاسخ به سؤالات/ فروش و ارسال: 📱 +989905338276 🆔 @m_h_tabemanesh ------------------------------- کانال استاد تابع منش در ایتا @zameneashk1
پیام استاد اسکندری به مجمع الذاکرین سراسر کشور درباره کتاب مذبوح فرات. 👆👆👆
. علیه‌السلام ای فصل لاله‌های معظًم خوش آمدی شهر همیشه سرخ محرم خوش آمدی در چشم‌های تشنۀ با شب عجین من سیل شدید، آتش نم‌نم خوش آمدی در جان زخم‌خورده‌ام از جور روزگار ای مهربان‌ترین غم عالم خوش آمدی ای از حجاز آمده تا دشت کربلا اشک فرات،گریۀ زمزم خوش آمدی.. ای ابر بی‌امان، قدمت روی چشم ما طومار نوحه‌های دمادم خوش آمدی ای کاروان که یاد تو و داغ‌های تو بر هر مصیبتی شده مرهم، خوش آمدی بر پرچم حسینیه زهرا نوشته است «به مجلس عزای حسینم خوش آمدی» ✍ .
. و بر دوش توست شال عزا، صاحب العزاء ماه محرّم آمده یا صاحب العزاء قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب روضه گرفته ای تو کجا صاحب العزاء ای صاحب عزای محرم بیا دگر یک سر بزن به مجلس ما صاحب العزاء روضه برای حضرت مسلم گرفته ایم مجلس به پاست بی تو چرا صاحب العزاء بین کدام خیمه تو خون گریه می کنی در کوفه یا که کربوبلا صاحب العزاء بنگر سفیر جدّ تو شد مثل تو غریب از کوفیان ندیده وفا صاحب العزاء با اشک چشم، نامه نوشته به روی بام گفته حسین کوفه نیا صاحب العزاء ای منتقم، سرش شده از پیکرش جدا در راه عشق خون خدا صاحب العزاء افتاده پیکرش به زمین از فراز بام از کینه های قوم ریا صاحب العزاء شکر خدا نرفته تنش زیر سمّ اسب انگشت او نگشته جدا صاحب العزاء دیگر نشد مقابل چشمان خواهرش در زیر آفتاب رها صاحب العزاء ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. کاروان به کربلا وقتی که تو برای همه نور رحمتی از چه همیشه ساکن صحرای ظلمتی غافل شدیم از تو که این گونه ای طرید بیش از هزار سال تو در بند غیبتی تنها شدی چرا پدر مهربان ما در خیمه های بی کسی ات غرق محنتی ای مجری عدالت حیدر ظهور کن پر شد بدون تو همه جا بی عدالتی آقا بیا که رزق حلالی نمانده است در فکر ثروتند همه با چه قیمتی!؟ حق می دهم اسیر هزاران بلا شویم وقتی غریب عصر، گرفتار غربتی حالا که پای عمه به کربوبلا رسید دیگر نمانده در دل تو صبر و طاقتی داری کنار عمه به خود لطمه می زنی گویا به فکر روز دهم، عصر غارتی آقا نه اینکه ماه محرم، تمام سال صبح و مساء تو شاهد عصر جسارتی آقا بگو به عمه که قدری صبور باش امروز در کنار محارم، تو راحتی عمّه هنوز پیکر بی سر ندیده ای بر حنجر حسین ندیدی جراحتی از کعب تازیانه که حرفی هنوز نیست نشنیده ای هنوز تو سبّ و اهانتی در ازدحام و کوی یهودی نرفته ای از رقص و هلهله تو نداری شکایتی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. علیهاالسلام ای روضه خوان ماه محرم بیا پدر دیگر بس است روضه ی صبر و رضا پدر بی تو شده ست عین زمستان؛ بهارمان بی تو چه فرق می کند عید و عزا ،پدر بیش از هزار سال گذشت و تویی هنوز در کوه و دشت بی کس و تنها چرا، پدر شرمنده ایم چون شده ای از جفای ما عمری اسیر غربت بی انتها پدر آقا قسم به موی سفید رقیه جان دیگر برای آمدنت کن دعا پدر آقا قسم به زخم لب و روی نیلی اش دیگر بگیر اذن فرج از خدا، پدر بین خرابه،منتظرت مانده عمه ات بنگر تو را صدا زده همراه ِبا پدر سر را گرفته در بغل و گفته بین آه خوش آمدی به خانه ی ویران ما پدر دیگر چرا به روی سرت جای بوسه نیست مانده به روی آن، اثر ردّ پا ؛ پدر پرسم کدام دشمن بی شرم و بی حیا در پیش عمه کرده سرت را جدا پدر پاسخ نده؛ لبی که نمانده برای تو بعد از جفای مجلس شام بلا پدر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ................... . بنا نبود که از یاد او جدا باشیم هزار سال به مظلومی اش رضا باشیم بنا نبود که باشیم عبد این و آن فقط به فکر رضای ولیجه ها باشیم بنا نبود در این عشق های دنیایی به عشق حضرت دلدار، بی وفا باشیم بنا نبود که باشیم غرق در غفلت و غافل از پدر  ِ غرق در بلا باشیم بنا نبود که جای دعا برای او برای حاجت خود تشنه ی دعا باشیم بنا نبود که ما آتش دلش گردیم دلیل گریه ی هر صبح و هر مساء باشیم بنا نبود بگیریم روضه، بی مهدی و بی خیال غم  ِصاحب  ِعزا باشیم بنا نبود رقیّه بگوید ای عمّه چگونه ما وسط قوم بی حیا باشیم بناد نبود که زیر شکنجه های شام پر از کبودی و مجروح؛ از جفا باشیم بنا نبود که با شمر همسفر گردیم به زیر سایه ی هجده سر  ِجدا باشیم بنا نبود که در مجلس شراب شام چنین شکسته دل از سبّ مرتضی باشیم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. علیهم السلام عمری غریب فاطمه، صبح و مساء گریست وقت مرور محنت آل عبا گریست از دست دشمنان نه فقط، بلکه روز وشب وقت گناه شیعه ی پرمدّعا گریست خیلی برای غصه ی ما غصه خورده است در فتنه ها به سختی احوال ما گریست در مجلس دعای فرج حاضر است او هر دم شنید ناله ی:« مهدی بیا» گریست گاهی میان علقمه، گاهی به خیمه گاه گاهی کنار مقتل کربوبلا گریست یک دم به یاد حنجر شش ماهه ی رباب یک دم برای پیکر روی عبا گریست در روضه ی شهادت گلهای عمّه اش خیلی برای غربت آن لاله ها گریست حاضر شده حسین به میدان، کنارشان وقتی زدند در بَر ِاو دست و پا گریست تا که خجالتی نکشد شاه کربلا زینب درون خیمه ی خود بی صدا گریست اما زمان رد شدن از قتلگاهشان وقتی که دید پیکرشان را رها گریست بر روی نیزه، مادر خود را صدا زدند زینب کنار حرمله ی بی حیا گریست وقتی که اشک آن دو غیورش به نیزه دید در ازدحام ِکوچه ی شام بلا گریست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .