eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. با سر رسیدی، بی سر گودال، باباجان ار ذوق، دارم میروم از حال، بابا جان حس میکنم جا خوردی از وقتی مرا دیدی راحت بگو در صورتم بابا چه ها دیدی پا تا سرم را بعد تو غمها عوض کرده آن دختری که داشتی خیلی بد آورده یادت میاید شانه و موی کمندم را دربین دختر بچه ها قد بلندم را شانه به غارت رفت مویم سوخت درهم شد قدم دم خیمه به زیر چکمه ها خم شد یادت می آید چشمهایم آسمانی بود کارم فقط در پیش تو شیرین زبانی بود حالا ببین خونمردگی چشمهایم را لکنت زبان و لرزش بین صدایم را یادت میاید بازوی من بوسه گاهت بود هرروز طاق ابروی من بوسه گاهت بود شلاق ها پییچیده محکم دور بازویم حالا رد انگشتری مانده به ابرویم یادت میاید دست بوست میرسیدم من بین حیاط خانه دائم میدویدم من نه لب برایم مانده تا که بوسه بردارم نه میدوم! از بس پدر درد کمر دارم یادت میاید که ستاره گوش من کردی روز تولد گوشواره گوش من کردی پاره شده در وقت غارت لاله ی گوشم شد گوشواره آلت قتاله ی گوشم یادت میاید بود پشت پرده ها جایم با دستهای خود حنا بستی به پاهایم چشم تو روشن بین هربازار میگردم انگار خلخالی زجنس خار پا کردم یادت می آید ای پدر زهرای تو بودم پیش همه انسیه الحورای تو بودم در کوچه ی بن بست سیلی بی هوا خوردم روی شتر از پیرزن ها من عصا خوردم یادت میاید چند معجر داشتم روزی یک چادر گلدار بر سر داشتم روزی بازور چادر را کشیدند از سرم بابا یک آستین پاره میشد معجرم بابا یادت می آید عزت شاهانه مارا امنیتی که بود دور خانه مارا اینجا خرابه درمیان دید انظار است جایی که میخوابیم ما نزدیک بازار است یادت میاید حرمت ناموس حیدر را دور و بر عمه عمو عباس و اکبر را امروز ما زنها میان مردها رفتیم اصلا نمیگویم به تو بابا کجا رفتیم سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. یا دست ، رویِ سینه‌ی آزرده میزنی یا داد ؛ مثلِ پیرِ جوانمُرده میزنی داری کنارِ مادرِ خود آه می‌کِشی وقتی گلاب بر گُلِ پژمرده میزنی وقتی حسین میکِشی آقا به جان تو آتش به اینهمه دلِ افسرده میزنی ما بی حساب وقفِ حسینِ توایم و تو امضا به زیرِ نامه‌ی نشمرده میزنی ما زنده می‌شویم در این روضه‌ها ، سَری بر مجلسی که بارِ غمت بُرده میزنی ما را که میکُشی چقدر رویِ سینه‌ات با یادِ عمه‌های کتک خورده میزنی (حسن لطفی) ‌........................... تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کِشیم تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کِشیم نوبتِ ما می‌شود آیا ؟ به ما هم سر زنی رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کِشیم ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمه مِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کِشیم شرط یاری تو را فهمیده‌ام قبل از خودت باید اول بارِ این یارِ خراسانی کِشیم می‌شود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرد دست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کِشیم دست ما را رو نکردی دستِ رد کار تونیست دستگیری کن که دست از هرچه می‌دانی کشیم وای بر ما ما نمردیم  و شنیدیم از غمت زخمِ این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم مادرت غش کرد وقتی وا حسینت را شنید باید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم تازه می‌فهم اگر طفل یتیمی گم شود می‌شود صد خار را از بین دامانی کشیم (حسن لطفی) سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. آه از این راه که نیرویِ مرا با خود بُرد داد از این حلقه که بازویِ مرا با خود بُرد جایِ بازیِ من آغوشِ عمو جانم بود رفت با مَشک و هیاهویِ مرا با خود بُرد بویِ سیبِ تو مرا پُشتِ سرَت می‌آوَرد نیزه‌دارت گُلِ شب‌بویِ مرا با خود بُرد دختری با پدرش آمد و دستم انداخت داشت میرفت النگویِ مرا با خود بُرد آنقدر کوچه به کوچه به زمین اُفتادم سنگ ریزه رویِ زانوی مرا با خود بُرد سنگ برداشت کنیزی و به دندانت زد سنگِ دوم که زد اَبروی مرا با خود بُرد تازه با شانه‌یِ سوغاتیِ تو خوش بودم پنجه‌ی پیرزنی مویِ مرا با خود بُرد هرچه کردیم که خاموش شود طول کشید معجرِ سوخته گیسوی مرا با خود بُرد ناقه و خواب و بلندی و زمین خودنِ من مادرت دید که پهلویِ مرا با خود بُرد جایِ تو جایِ عمو   زجر سراغم آمد سویِ چشمانِ مرا سویِ مرا با خود بُرد ساربان زد ولی ای کاش نمی‌دیدم که ضربِ انگشترِ تو رویِ مرا با خود بُرد (حسن لطفی)✍ سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. آنقدر ناله زدم ، تا که طبق سر آورد آنقدر گریه شُدم، تا سَرت آخر آورد دیشب عمه چقدر گریه کنارم می‌کرد تا که از شانه‌یِ من مویِ مرا در آورد باز در گوشه‌ی ویرانه رُبابت غَش کرد باد از نیزه که بویِ علی‌اصغر آورد تازه آموخته بودم که بخوانم لالا تازه دلخوش شده بودم که برادر آورد هرکه از دستِ تو با اهل و عیالش نان بُرد رفت و نان خشک برایم دو برابر آورد ماکه مدیون همان مردِ مسیحی هستیم سرِ خاکستری‌ات بُرد و مُعطر آورد آمدی حیف تو را تشتِ شرابش انداخت چه بلایی به لبت چوبِ ستمگر آورد خیزران بود و تو بودی و مُکرر دیدم که چه‌ها بر سرِ دندان تو آخر آورد روسری‌هایِ مرا یک به یک آتش سوزاند خوب شد با خودش عمه دو سه معجر آورد زجر آنقدر مرا زد نفَسش بند آمد تا تلافیِ عمو را سرِ من در آورد (حسن لطفی) سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم سحری داشت پر از غم سحری مثل محرم سحری تیره تر از هر شب تاریک و سیه تر زِ سیاهی نَه چراغی نَه شهابی و نَه ماهی  در آن پهنه‌ی خالی و در آن ظلمت یک دست  فقط سوسوی یک تکه ستاره دل شب چشم نواز همگان بود در عالم و در این شب  شب تاریکتر از شب و زِ هر درد لبالب به صفی می‌گذرند از دل یک کوچه تَنی چند زِ اشراف خدایا چه خبر هست؟ که اینگونه شتابان و نمایان به میان دو صف از فوج نگهبان زِ گذر می‌گذرند آه کجا؟ آه چرا این دل شب اول این صف به کف دستِ کسی بود  طلایی طبقی نقش و نگارین شده زرین شده هرچند که یک خلعت سرخ است به روی طبق ، اما زِ دلش نور تلالو کند و راه شود روشن و اینان زِ گذرها گذرند آه کجا؟ آه چرا این دل شب؟ کیست خدا در کف این مرد مگر پیک سفیری است؟ مگر مقصدشان شخص امیری ست؟ مگر موسم مهمانی پیری ست؟ همه غرق تکلم پی دیدار و ملاقات شتابان و پریشان و نمایان به گذر می‌گذرند، آه چه راز است در این راه در این لحظه‌ی بیگاه که حیران شده بی خود شده همه‌ی ارض و سما را کمی صبر کمی صبر کن ای دل بِشنو صوت ضعیفی و ببین گریه‌ی بی جوهری و هِق‌هِقی از دور جگر سوز در این لحظه‌ی جانسوز زنَد چنگ به سینه به گمانم که شبیه است به آن گریه‌ی بانوی مدینه کمی صبر...  کمی صبر... ببین مقصد آن فوج به ویرانه‌ی آن شامِ خراب است ببین گریه‌ی این بَزم پُر آب است که غرق تب و تاب است پُر از شمع مذاب است طَبق آمد و ویرانه پُر از نور شد و طور شد و  وای ببین دخترکی را که به زانو و به سختی به سویش می‌رود و دست به زمین می کشد و خویش جلو می‌برد و ناله کُنان مویه کَنان سینه زنان محشری انداخته در آن دل ویرانه کشیدند از آن پرده و ناگاه سَری گشت هویدا  چه زیبا و دل آرا سَری سُرخ   سَری زخمی و صد غم  کجا بودی عزیزم؟ که در این گوشه‌ی پُر غم  به سراغم زِ سفر آمدی و باز زدی سر به یتیمی بنشین بر سر این دامنِ خاکی که بگیرم زِ سرت خاک و بشویَم زِ رُخت خون و اگر دست مرا یار شود شانه زنم بر سر مویت و زنم بوسه گلویت همه زخمم  همه دردم چه کنم با مژه‌هایت؟ چه کنم با تَرک روی لبانت؟ شده‌ام فاتحه خوانت  بگشا چشم دَهَم باز نشانت رُخِ مادر    رُخِ زهرا سر و پایی که شد از غصه کمانت راستی مادرت آمد به کنارم به همان شب که من از تب زِ تو و غافله جا ماندم و اُفتادم از آن ناقه زمین خسته ترین با خَس و با خار عجین آمد و بوسید رُخم بعد به سختی و  به دستی که کبودیش عیان بود از آن زد نفسی شانه به گیسویم و شد گرم دو چشمم ولی از خواب پریدم و دویدم که ندیدی که چه دیدم زجر بود و منِ تنها دلِ صحرا بی نفس و با تن مجروح دویدم و بریدم.. که بریدم... که بریدم... حال سنگین شده گوشم  شده کم سوی دو چشمم بنگر باز به رویم که بگویم به کجا رفته عمویم؟ دست را رنجه مکن تاکه زنی شانه به مویم نه غذایی و نه آبی ولی هرچه بخواهی ستم و زخم زبان.... سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. دردِ غروب ، گریه‌ی ما را بلند کرد این گریه ، آهِ طشتِ طلا را بلند کرد در خوابِ ناز بودم و من را صدا نزد در بینِ خواب بودم و پا را بلند کرد در راه  کارِ زجر فقط این دو کار بود یا پشتِ دست یا که صدا را بلند کرد همسایه‌ی یهودی ما صبح تا غروب هنگام پخت بویِ غذا را بلند کرد او را شناخت عمه به گودال دیده بود وقتی که پیرمرد عصا را بلند کرد این خونِ تازه  رنگِ حنای مرا که بُرد عمه گریست تا کفِ پا را بلند کرد دیدی میان مجلس نامحرمانِ شام طفلت نشست و دستِ دعا را بلند کرد از من گرسنه‌تر که رُباب است عمه جان آنجا کباب بعد کباب است عمه جان شانه نکش به موی سرم میخورَد گره با خارهای دور و برم میخورَد گره "خیلی یواش"لاله‌ی خود را بغل بگیر آرامتر سه ساله‌ی خود را بغل بگیر گلبرگ‌های لاله کبودی ندیده بود این دخترِ سه ساله یهودی ندیده بود پا را گذاشت روی پرِ من پرم شکست نوشید آب و کاسه‌ی آنهم سرم شکست زنجیر را که بست النگوی من کشید زنجیر را گشود به پهلوی من کشید از لابه لای گیسویِ من خار را بکِش من خورده‌ام به در نوکِ مسمار را بکِش خوردم زمین و دخترِ شامی نگاه کرد بال و پَرم که سوخت حرامی نگاه کرد حتی به یک سلام محلم نمی‌دهند این دخترانِ شام محلم نمی‌دهند اصلا صدا کنند مرا هم ،  نمیرَوَم من جز به روی دوش عمویم نمیرَوَم عمه به گریه گفت که راضی نمی‌شود با زخمهای آبله بازی نمی‌شود دیدم که باز هدیه‌ای از خود گرفته بود عمه برام جشن تولد گرفته بود باید کشید پارچه از  رویِ این طبق بویِ تنور می‌رسد از بویِ این طبق بابا رسیده پاره گلو رویِ دامنم عمه چقدر ریخته مو رویِ دامنم این هدیه خوب  گریه‌ی ما را بلند کرد این زخمِ چوب ، گریه‌ی ما را بلند کرد سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دمشق چون صدف و گوهر است این بانو تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد خدا گواست که پیغمبر است این بانو زبان الکن ما عاجز است از وصفش چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم برای کشتی او لنگر است این بانو بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند‌ چرا که فاتح صد خیبر است این بانو دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او سلام هر شب هر نوکر است این بانو کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط شبیه مادرمان، کوثر است این بانو سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بنا نبود که گیسوی من کشیده شود به ساعتی شب گیسوی من سپیده شود قرار بود ببافی تو گیسوانم را نه اینکه در اثر لخته خون تنیده شود!! بنا نبود که خط خط تازیانه زجر به روی این تن کوچک چنان قصیده شود چنان قصیده بخوانند این کبودی ها ... که سیل اشک تو جاری ز هر دو دیده شود به نوبری دو گوشم رسید و گفت به خود چه بهتر اینکه به دستان شمر چیده شود شکسته است؛ ولیکن به رو نمی آرد به عمه حق بده اینگونه قدخمیده شود لباس پاره طفلی که مُرد بر سرم است چه چاره است اگر روسری دریده شود؟ . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ باز امشب در دلِ بابا خودت را جا بده در خرابه بوسه ای بر صورتِ بابا بده بر همان صورت که جای زخم شمشیر است و سنگ دست هایت را بکش! دردانه را معنا بده دست هایت را سپس بر روی پاهایت بکش مرهمی بر التهابِ تاول پاها بده گریه کن دردت به جانم! با تنور و خیزران شعله ور کن! داغ، بر این ماتم عُظمی بده جانِ آن مَشکی که جایِ آب، چندین تیر خورد حاجتم را با عموجان، حضرت سقّا بده جانِ هر کس دوست داری قسمتم کن کربلا تا ابد سهم مرا اینگونه از دنیا بده یارقیه! باز جاماندم بگو تکلیف چیست؟ یا براتم را بده یا اینکه صبرش را بده! سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بعدِ تو ، دنیایی از آزار بود و دخترت کینه‌های لشکری خونخوار بود و دخترت روبرویم رقصِ یک نیزار بود و رأس تو روبرویت یک بیابان خار بود و دخترت در تمامِ این سفر شلاق بود و خواهرت شرم از زخمِ امانت‌دار بود و دخترت چهره‌ام شد زخم‌بازاری پر از تیرِ نگاه لحظه‌ای که چشمِ یک بازار بود و دخترت در طوافم؛ استلامِ سنگ‌ها بود و سرت نیزه‌دارِ کعبه‌ی سیّار بود و دخترت پیکرم از ترسِ کابوسِ کنیزی آب شد لحظه‌ای که صحبت از اصرار بود و دخترت زخم‌هایم را شمردم؛ باز هم خوابم نبرد نیمه‌شب‌ها، شب فقط بیدار بود و دخترت شیشه‌ی بغضم شکست و جای کوهِ شانه‌ات شانه‌های سنگی دیوار بود و دخترت گرچه جانم بر لب آمد؛ زنده ماندم باز هم آرزوی بوسه‌ی دیدار بود و دخترت . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چقد شب تا سحر، از صبح تا شب نخوابیدم، کتک خوردم، نشستم برا اینکه نشونت داده باشم هنوز زخم رو ابرومو نبستم ... "بمونه چیزی واسه بستنش نیست" تو هم که مثل من ابروت زخمه بمیرن این همه لامذهبی رو حالا که توی آغوش منی، پس بیا آروم باشیم امشبی رو "در گوشت یه حرفایی رو می‌گم" نشستم دسته کردم گفته هامو شروعش از غروب سرخ صحراست بابا راس گفته بودی این سه سالت یه جورای زیادی مثل زهراست "جوون بوده ولی خیلی شکسته" نشستم دسته کردم گفته‌هامو بذار از گم شدن تو راه رد شیم نمی‌خوام لابلای درد دل‌هام مکدر واسه‌ اون حرفای بد شیم " تنفر دارم از لفظ کنیزی" نبوسیدی منو، رفتی، خدایی!! نگفتی بی تو تنهایی می‌میرم ولی من عهد کردم زنده باشم تا یک بار دیگه دستاتو بگیرم "شنیدم ساربون بی رحم بوده" آخی! یادت میاد دست تو بابا همه شب بالش زیر سرم بود؟ یادت هست قد و بالای بلندت چه تکیه‌گاهی واسه مادرم بود؟ "تمام مادرم از نیزه افتاد" می‌گفتم اومدی هر جور باشه باید از جام واسه بابام پاشم مث زهرا که هستم؛ حالا دیگه می‌خوام یه ذره هم مثل تو باشم "بذار لب های من هم پاره باشه" حقیقت اینه که نشناختمت؛ آه! چکار کردن با این سر تا خرابه تنور خولی، سنگ و چوب و نیزه رسیدی دستِ آخر تا خرابه ... "منم چشمام یه خورده تاره بابا" . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ با آتش خیمه، تن اهل حرم سوخت بابا کجا بودی؟ نبودی معجرم سوخت از داغ هجرانت، چهل منزل شب و روز آن قدر گریه کرده ام، پلک ترم سوخت دیدی حمیده دختر هم بازی من در زیر سم اسب ها پشت حرم سوخت هر بار نامت را به لب با گریه گفتم با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت دیگر توان پر گشودن هم ندارم از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم آتش گرفت و آیه های کوثرم سوخت ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت دارم خبر در خانه ی خولی سرت سوخت داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟ وقتی سرت را بر درختی بسته دیدم آتش گرفتم؛ آن چنان خاکسترم سوخت بر ما اشاره کرد مرد سرخ مویی خیلی اهانت کرد؛ قلب خواهرم سوخت بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت از سوز سرمای شب و گرمای روزش کنج خرابه استخوان لاغرم سوخت بس که گرسنه مانده ام، سرگیجه دارم از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت شعر وصال من: رگ خشک گلویت بوسیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ویرانه ام پُر می شود از عطر گیسویت بابا کجا بودی؟ چرا خاکی شده مویت؟ پیدا نکردم جای سالم در سرت بابا تا بوسه ای برچینم از مابِین ابرویت پرواز کردم سوی تو؛ اما زمین خوردم این روزها زخمی شده بال پرستویت سجاده ام را پهن کردم کنج ویرانه من هم شبیه عمه ام هستم دعاگویت این است روز و شب دعایم: کاش من را باز یک بار دیگر می نشاندی روی زانویت . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ هنوز یادمه لحظه یِ رفتنت نشد بوسه بردارم از گونه هات نشد باز بگیرم بغل آسمونو نشد پر بگیرم من از شونه هات دلم تنگه موهامه که دستِ تو تویِ آبشارش وضو میگرفت دلم تنگه دستایِ پُر مِهرته که موهام ازش رنگ و بو میگرفت تو رفتی تو میدونو خوب یادمه از اون بالا محکم به خاک افتادی دیدم رو تنت داره گل می شْکُفه زدی دست و پا بی رمقْ جون دادی حالا روضه خونم برایِ سرت نکن فکر من رو فدایِ سرت همه افتخارم همینه بابا چقد سیلی خوردم بپایِ سرت آتیش شعله زد رو پرِ دامنم چرا بر نمی داره دست از سرم میخوام خوب بدونی مثه عمه جون «جونم رو دادم پا نخِ معجرم» شده کابوسِ هر شبِ دخترت بابا از رو ناقه زمین خوردمو سرم گرمِ زخمِ پرم بود یه هو لگد از یه مردِ لعین خوردمو من این شام و شامِ بلا می کنم با اشکام قیامت به پا می کنم بابا خاطرت جمع باشه خودم دمشقو مثه کربلا می کنم بابا بی بهونه من و میزدن بابا اغلبِ لحظه ها میزدن بدون هر دفعه که صدات میزدم من و با تهِ نیزه ها میزدن نپرسیدی از زخمِ چشمام چرا که از چشمِ تارِ تو رو می گرفت چقد رو زدم من به شمرِ لعین همینکه سرت رو زِ مو می گرفت . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پیر شد؛ از حال او بابا خبر دارد فقط در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط با مشقّت راه میرفت و امان از آبله از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط راه طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط بیشتر اهل کمینند و تمام ِ راه را- واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش "زجر" زجرش داد و دائم دردسر دارد فقط گریه میکرد و حرامی بُرد پیش ِ او گذاشت غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت عمّه زینب از غمش خونِ جگر دارد فقط! . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. زبان حال حضرت رقیه علیهاالسلام باعموجانش حضرت عباس علیه السلام بر روی نیزه حال مرا کن نظر عمو از دوریت رقیه شده خون جگر عمو تا روی خارها نرود پای زخمی ام تو باش بر مسیر شب ِمن قمر عمو قدّم نمی رسد که شوم آب آورت انگار هستی از همه لب تشنه تر عمو بالای نیزه اشک خجالت دگر مریز بنگر لبم به اشک تو گردید تر عمو بعد از تو خورد سیلی محکم اگر به من دیده عدو نمانده کفیلی دگر عمو ای غیرت خدا به سر نی نظاره کن با زجر و حرمله شده ام همسفر عمو کمتر شده ست از همه گر زخم های من شد عمه در تمام مسیرم سپر عمو دیگر من از تو آب نخواهم فقط بگو از چه گذاشتی همه را بی خبر عمو در وقت بازگشت پدر از کنار تو دستی گرفته بود چرا بر کمر عمو دیدم زمان ِرد شدن از بین قتلگاه در هر کجا ز پیکر تو یک اثر عمو بر لب نشست حاجت ِ(عَجّل وَفاتی)ام وقتی که دیدمت شده ای مختصر عمو ✍عبدالمحسن ( علی مهدوی نسب ) . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ اِنَّ کَمَن زارَ العَلی مَن زار زینب عالم نمی بیند دگر تکرار زینب تاریخ جای صبر زینب می نویسد معنا گرفت ایثار از ایثار زینب با دست بسته باز کرد از دست ما بند پر شد زمین از عزت سرشار زینب یکبار حتی سایه ی او را ندیده همسایه ی دیوار به دیوار زینب چشم زمان در غیر او هرگز نبیند این حجم حسن خلق از رفتار زینب مریم مقدس شد اگر در بین زن ها در عالم زر بوده خدمتکار زینب پشت همه لرزید با یک اسکتوایش دشمن هلاک نحوه ی پیکار زینب هم میشود قبله نمای ما عقیله هم قبله ی ما کعبه ی سیار زینب هرکس نمک گیرش شود اخر شهید است چشمان ما بر سفره ی پربار زینب چشمان ما بر لطف و احسان عقیله دستان ما بر دامن سالارزینب با این که خودگرمی بازارحسین است عون و محمد گرمی بازار زینب ماهی دریا هم برایش گریه کرده وقتی فلک دارد سر آزار زینب از نور چشمانش به سختی چشم پوشید جانسوز یعنی غربت بسیار زینب با هر چه می شد در دل میدان بریدند بال و پر از دو جعفر طیار زینب باید تمام روضه را از سر بخواند مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو در بین میدان میکند خشمش هیاهو مانند زهرا می زنم بر اب و اتش دختر فقط از مادرش می گیرد الگو افتاده اند از شوق جان دادن برایت امروز محسن های زینب در تکاپو عون و محمد را کفن کردم برایت سرباز تو هستند در قحطی نیرو قاسم فدایی تو باشد عون من نه ؟؟ زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو با دست خود راهی شان کن سمت میدان قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او از پا می اندازد مرا این داغ اما در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو بگذار از موی محمد گیرد اخنس بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو مثل تو یاد مادرم کردم همین که بیرون کشیدی نیزه را از بین پهلو داغ جوان دیدی منم دیدم عزیزم دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو بهتر که فردایی نباشند و نبینند. از مادرشان شمر می گیرد النگو بهتر که فردایی نباشند و نبییند از کعب نی دارم نشانی روی بازو غرق خجالت می کشی بر سر عبا را می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. امان از دل زينب(س) باز شور تو در سرم افتاد اشک از چشم مضطرم افتاد خود به خود تشنه می شوم زیرا تشنه بر خاک دلبرم افتاد * دل من بی هوا هوایی شد با نگاه شماخدایی شد این دل بی قرار آلوده ناله ای کرد و کربلایی شد * گوش من پر شد از صدای کسی در نمی آید از کسی نفسی قافله آمده مهیا شو همتی کن به کاروان برسی * خواهری خسته دل غمین آمد صاحب نطق آتشین آمد کاروان آمد و قیامت شد محشر عالم اربعین آمد * از شترها تمام افتادند مثل صیدی به دام افتادند بین گرما و خاک تفدیده روی قبر امام افتادند * هر کسی روی قبر دلبر خود برسر خاک می نهد سر خود آه از آن لحظه ای که خواهرها یاد کردند از برادر خود * شور محشر دوباره بر پا شد لب زینب به روضه ها وا شد ای برادر بلند شو از جا تا بگویم به تو چه با ما شد * من کی ام زینب ستم سوزم کشته داغهای آن روزم گرچه قلبم شکسته شد اما زینبم سربلند و پیروزم * کوفه رفتم ولی علی بودم غرق ذکر سینجلی بودم بین نامحرمان که جایم نیست بین نامحرمان ولی بودم * ابرخونبار کاروان بودم من علمدار کاروان بودم زینب و چند کودک زخمی من پرستار کاروان بودم * گریه کردم تمام خندیدند پای رأس امام خندیدند گفتم این سر سر حسین من است بی حیاها مدام خندیدند * خواهرت را به شام می بردند بین آن ازدحام می بردند پسرت را به تازیانه شان با غضب چون غلام می بردند * کس نکرده به ما وفا هرگز بین شان صحبت از خدا هرگز همه را می برم ز یاد اما ستم نیزه دار را هرگز * بی وضو دست بر سرت می زد پنجه بر موی اطهرت می زد تیشه می زد به ریشه قلبم دخترت را برابرت می زد * همه را با تو رو به رو می کرد نیزه را در گلو فرو می کرد سر عباس را زمین می زد دختر تو عمو عمو می کرد * کشته دور از وطن برخیز عشق من پاره پیرهن برخیز پیکر بین بوریا مانده بهرت آورده ام کفن برخیز * ابر غم روی ماه می افتاد دخترت بین راه می افتاد جسم تو در خیال من دائم بین آن قتلگاه می افتاد * کربلا کربلا چه حالی بود عطر زهرا در آن حوالی بود همه بودند دور قبر حسین حیف جای رقیه خالی بود * روی خود را به لطمه آزردند بر سر هر مزار پژمردند بعد از آن بانوان اهل حرم عمه را سوی علقمه بردند *** نفس پاک و پر اثر زینب نافله خوان هر سحر زینب قد خود نه، که قد دشمن را خم نموده است تا کمر زینب مجتبي شكريان همداني✍ .
. یابن الحسن، فدای تو و شال ماتمت قسمت نشد که من بشوم یار و همدمت ماه عزا رسیده ولی ای غریب شهر یک شیعه نیست مستمع خیمه ی غمت ای روضه خوان ِصبح و مسای تمام سال با گریه سر شده شب و روز مُحرّمت آقا دوباره روضه ی اولاد زینب است خرج دو یاس او شده اشک دمادمت زینب رسید نزد برادر به ناله گفت : این دو کبوترم به فدای قد ِ خَمت بگذار تا شهادت این لاله های من باشد نشان عزّت من زیر پرچمت در خیمه می روم که نبینم در این زمین وقت شهادت دو گلم ، ناله ی دمت شکر خدا شهید شدند و ندیده اند درد اسارت من و آل مکرّمت در داغ اکبرت شده موی سرت سپید من هم شدم شریک، در این داغ اعظمت ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ای روضه خوان صبح و مساء،صاحب الزّمان ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده او را عدو برای رضای خدا زده دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است آغاز ِ اشک ِ هرشب و هرروز ِ عمّه است باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود در ازدحام کوفه و شام بلا رود باید میان هلهله ی کوچه های شام پیش همه شود سپر ِ کینه های بام باید رود به غربت ِ بازار شامیان مهمان شود به بزم شراب حرامیان خون از لبان رأس بریده شود روان در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. برگرد ای مسیح نفس های فاطمه به انتها رسیده دگر طاقت همه بنگر نصیب شیعه شده درد لاعلاج آقا به یک نگاه شما دارد احتیاج تنها نگاه حیدری ات شد شفای ما تنها شده ظهور تو درمان ما بیا ای حق مدار ِ دار مکافات، العجل بر انتقام ِ عمّه ی سادات، العجل ای روضه خوان که از نظر شیعه غائبی صاحب عزای حضرت امّ المَصائبی هستی میان خطبه ی دردآشنای عرش هستی مواظب دل ِ اهل عزای عرش آرام‌ میکنی دل تب دار عرش را اما خودت همیشه شدی دائم البکاء در طول سال صبح و مساء گریه می کنی بر دردهای شام بلا گریه می کنی از لحظه ای که عمّه گرفتار شام شد خنده به روی لعل لب تو حرام شد گویا که رفته روبه رویت بین شامیان در بین رقص و هلهله های حرامیان گویی مقابل تو سرش سنگ خورده است او را عدو میانه ی بازار برده است در مجلس شراب ،دلت رفته روز وشب دیدی شبیه عمّه شکافی به روی لب وقت نزول چوب به روی لب حسین لطمه زنی به روی لبت مثل زینبین آقا به حق عمّه ی قامت کمان بیا از داغ روی داغ، گلش شد خزان بیا ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. باید که راه بر دل تو واکنم حسین تا کِی به غربت تو مُدارا کنم حسین یک گوشه می‌نشینم و هِی گریه میکنم شاید میان قلب تو غوغا کنم حسین حالا که از غم علی‌اکبر تو تا شدی باید به محضر تو کمر تا کنم حسین موی سفید بعد علی در سرت نماند هر غصّه تو را به دلم جا کنم حسین پیش زنان و اهل حرم خجلتم نده پیش تو من چقدر تقلّا کنم حسین من حاضرم به جای تلافی خنده ها با خون دوای غربتت امضا کنم حسین طفلان خانه زاد مرا هم قبول کن خواهم که سر به پیش تو بالا کنم حسین *" وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست" مجبورم اینکه صحبت زهرا کنم حسین راضی مشو که همره طفلان بیایم و... در زیر سنگ جسم تو پیدا کنم حسین راضی مشو که ببینند بر سرت با قاتلان مست تو دعوا کنم حسین راضی به مو کشیدن من پیش شان مشو دیگر چگونه درد خود افشا کنم حسین پیش پسر کشیده به مادر زدن رواست؟ آیا دوباره فاشِ مُعمّا کنم حسین *مصرعی از محمد سهرابی شاعر: محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. نور چشمم فدای طفلانت جان زینب همیشه قربانت زندگی من و تب و تابم دست من خالی است دریابم حیف شد بیش از این توانم نیست حاصلی جز دو نوجوانم نیست تو که دریای رحمتی آقا تحفه ام را عنایتی آقا این دو فرزند نازنین،هدیه من و شرمندگی از این هدیه این دو گرچه تعلقات منند حاصل عمر من حیات منند تو ولی زندگی و جان منی من زمینم تو آسمان منی دوست دارم به راه تو بروند پیش مرگ سپاه تو بروند لحظه لحظه اگر سترگ شدند این دو با عشق تو بزرگ شدند من نبینم غریب خواهی شد لحظه ای بی حبیب خواهی شد فکر این دو نشسته بر آهم فکر غیر از تو را نمی خواهم بعد از این خستگی نباید داشت جز تو وابستگی نباید داشت ای که آهنگ التماس منی بعد از این تو فقط حواس منی می شوم بی سپر فدای سرت مادری خون جگر فدای سرت سر تو نازنین سلامت باد سر این دو پسر فدای سرت اشک هایم فقط به خاطر توست این همه چشم تر فدای سرت سر طفلم اگر شود فردا روی نی جلوه گر فدای سرت تن اینها اگر ز هم پاشید آه من را کسی نخواهد دید نوه ی مرتضی همان بهتر که نبیند اسیری مادر 🔸شاعر: محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. می رود سمت برادر به تنش تب دارد دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد   به فدای سر تو ! هرچه که دارم این است چه کنم؟هست همین هرچه که زینب دارد   ارث زینب قد خم بود ، قسم داد و گرفت إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد   پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد   رفت و فریاد برآورد برادر ! بشتاب تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد   حق همین است که قربانی اکبر بشویم زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد از یمین می روم از سمت یسارش با تو دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد   بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم مادر ماست که در خیمه ، مرتّب دارد:   زیر لب زمزمه ناد علی می خواند دارد از هیبت اولاد علی می خواند   تکیه دادند به هم هردو برادر اینبار هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار دور خود ساخته اند از سر دشمن کوهی تن بی سر چقدر ماند و در این انبوهی   خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای ناگهان هردو برادر به کمین افتادند زیر باران جفا هر دو زمین افتادند بدن هر دو پر از تیر ، به هم دوخته شد چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد   اول از ترس در آن حال رهاشان کردند بعد با تیغه شمشیر جداشان کردند   این طرف ، حادثه از چشم زنی دور افتاد آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد   گَرد ، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم چشم مادر نگران شد به پسرها کم کم   عاقبت واقعه ، شد آنچه که زینب می خواست نذر او گشت اَدا ! شکر ، حسینش برجاست   پسرانم به فدای سر تو ، غم نخوری هر دو قربان علی اکبر تو ، غم نخوری   پسرانم که بماند ! خودِ زینب هم هست جان من نذر علی اصغر تو ، غم نخوری   تو سفارش شده مادرِمانی ، قَسمت می دهم جان من و مادر تو ، غم نخوری   هرچه غم مال من و قول بده تا آخر هرچه غم خورد اگر خواهر تو ، غم نخوری.. 🔸شاعر: محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af