eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
252 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شعر مادر شهیدی که « آقا» تصحیح کردند 🔺جمعی از خانواده شهدای مدافع حرم به دیدار مقام معظم رهبری رفتند. در این دیدار مقام معظم رهبری انگشتر و یک جلد کلام الله مجید به خانواده شهید محمد حسین محمدخانی هدیه کردند. مادر شهید نیز در محضر رهبری این شعر را خواندند: ◾️سر که زد چوبه ی محمل، دل ما خورد ترک ◾️غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک ◾️و چنان سوخت که بر سر در آن، این شده حک ◾️سر (س) به سلامت، سر نوکر به درک 🔹مقام معظم رهبری در جواب این مادر شهید شعر را تصحیح کرده و فرمودند: چرا به درک؟! به فلک ❤️ http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
1 سلام استاد یه سوال داشتم در مورد شعر عمان سامانی که در گروه اشعار گذاشته شده با بضاعت کمی که دارم از فهم اشعار این شعر یه نکته داره اینکه حضرت علی اکبر علیه السلام، چرا بعد از پسران خانم ام البنین س به میدان رفتن؟ پاسخ👇👇 مطلبی عنوان نشده که حضرت بعد از حضرت عباس ع به میدان رفته. اگر منظورتون این قسمت شعر هست که قاسم و عبدالله و عباس و عون آستین افشان زِ رفعت بر دو کون دلیل نمیشه که اینها شهید شدند و حالا آقا علی اکبر ع میخواد بعد از اینها بره. حضرت دارند، مقام این افراد رو میگویند،که اینها میخواهند بروند و به این مقامات برسند،اما من عقب موندم. اشاره دارد به قاسم ، عبدالله... نمیشه گفت اول حضرت عبدالله ع شهید شد بعد آقا علی اکبر ع. کسی که یک روضه ی گودال خوانده یا گوش داده باشه میدونه که عبدالله ابن الحسن ع توی آغوش امام، در گودال و در لحظات آخر به شهادت رسید. چرا عبدالله رو در اینجای شعر آورده ؟ میگه این ها رفعت و مقامات دارند ، اجازه بده منم به اون مقامات برسم.(مقام رفعت در این دنیا و آن دنیا) احتمال اینکه به شهدای اصحاب هم بگه همینه. چون میدونید که اصحاب تا نفر آخر به شهادت رسیدند بعد به روایت قوی ، امام خواستند به میدان بروند که بنی هاشم نگذاشتند و آقا علی اکبر ع اذن خواستند. یه نکته هم در مورد احباب ، که منظور اصحاب هستند. در این قسمت زیارت وارث (السلام علیکم یا اولیاءالله و احبائه)که دقیقاً زیارت شهدای اصحاب هست نه بنی هاشم. هر یک از احباب سرخوش در قصور و غبطه ی آقا علی اکبر ع به مقام شهدای اصحاب و اشاره میکند به اینکه آنها رفته و در قصرها سرخوش هستند. ‍ ‍ ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و اینستاگرام @m_h_tabemanesh1 @m_h_tabemanesh2 کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk1 برای دیدن مطالب عرفانی آقا علی اکبر علیه السلام ، هشتکهای و 1203 را در کانال ضامن اشک تلگرام 👇👇👇 @zameneashk http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
اشعار حسینی و آموزش مداحی
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 1 #اشعار_عرفانی #عرفان_و_عاشوراء سلام استاد یه سوال داشتم در مورد شع
1 ذکر حضرت علی اکبر (ع) بازم اندر هر قدم،در ذکر شاه از تعلق گردی آید سد راه پیش مطلب، سد بابی می‌شود چهر مقصد را، حجابی می‌شود ساقی ای منظور جان­‌افروز من ای تو آن پیر تعلق سوز من در ده آن صهبای جان پرورد را خوش به آبی بر نشان، این گرد را  تا که ذکر شاه جانبازان کنم روی در، با خانه‌­پردازان کنم آن به رتبت، موجد لوح و قلم و آن به جانبازی ، ز جانبازان علم  بر هدف، تیر مراد خود نشاند گرد هستی را، به‌کلی برفشاند کرد ایثار آنچه گرد، آورده بود سوخت هرچ آن آرزو را پرده بود  از تعلق، پرده­‌ای دیگر نماند سد راهی؛ جز علی­‌اکبر نماند اجتهادی داشت از اندازه بیش کان یکی را نیز بردارد زِ پیش  تا که اکبر با رخ افروخته خرمن آزادگان را، سوخته ماهِ رویش، کرده از غیرت، عرق همچو شبنم، صبحدم بر گل ورق بر رخ افشان کرده زلفِ پر گِرِه لاله را پوشیده از سنبل، زره نرگسش سرمست در غارتگری سوده مشک تر، به گلبرگ‌ِ تری آمد و افتاد از ره، با شتاب همچو طفلِ اشک، بر دامان باب کای پدر جان! همرهان بستند بار ماند بار افتاده ­اندر رهگذار هر یک از احباب سرخوش در قصور وز طرب پیچان، سَرِ زُلفِین حور گام‌زن، در سایۀ طوبی همه جام‌زن، با یار کروبی همه قاسم و عبدالله و عباس و عون آستین افشان ز رفعت؛ بر دوکون از سپهرم، غایت دلتنگی است                      کاسب ، اکبر را چه وقت لنگی­ است  دیر شد هنگام رفتن ای پدر رخصتی گر هست باری زودتر http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
2 بسمه تعالی سلام حاجی جان .ببخشید مزاحم شدم. تلفیق در خواندن یعنی چی؟ سلام علیکم تلفیق مصدر باب تفعیل است که ریشه آن ل ف ق است در ثلاثی مجرد به معنی وصله دوزی کردن * سردوزی کردن است.و وقتی به باب تفعیل می رود دارای مفعول می شود به معنی ساختن * جعل*تحریف*سخن ساختگی*خبر جعلی و اینکه سخن و حدیث را مزین کرد و با باطل مخلوط کرد حدیث را دست کاری کرد ص 591 رائد ال طلاب و ص 622فرهنگ عربی آذر تاش نتیجه با توجه به شرح لغات تلفیق در خواندن به دو صورت است 1- مطلب روضه را و یا شعر را مزین کنیم به مطالبی که در رابطه با آن شعر است یا شرحی در حین خواندن بر شعر و مقتل بدهیم که مطلب واقعی و صحیح باشد و دور از کذب و خارج از موضوع نباشد که این هنر مداح در مداحی است. 2- روضه و شعر را از شرح و توضیح و زبان حال دروغ خارج کنیم و عاری از حاشیه های بی ربط کنیم که این هنر ذاکر امام حسین ع است. درباره ی آنچه گفته شد اگر مطلب دیگری هم هست دوستان در خصوصی ادمینها ارسال کنند. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
قاسم آن نو باوه ی باغ حسن‏ گوهر شاداب دریاى محن‏(1) شیر مست جام لبریز بلا تازه داماد شهید کربلا چارده ساله جوان نونهال‏ برده ماه چارده شب را به سال‏ قامتش شمشاد باغستان عشق روُش مرآت نگارستان عشق‏ در حیا فرزانه فرزند حسن‏ در شجاعت حیدر لشگر شکن با زبان لابه نزد شاه شد خواستار عزم قربانگاه شد گفت شه کِاى رشک بستان اِرَم‏ رو تو در باغ جوانى خوش به چم(2)‏ همچو سرو از باغ غم آزاد باش‏ شاد زى وُ شاد بال و شاد باش‏ مهلاً اى زیبا تذر و خوش خرام‏ این بیابان سر به سر بند است و دام‏ الله ‏اى آهوى مشگین تتار(3) تیر بارانست دشت و کوهسار بوى خون می‌آید از دامان دشت‏ نیست کس را زان امید بازگشت‏ چون تو را من دور دارم از کنار اى مرا تو از برادر یادگار کى روا باشد که این رعنا نهال‏ گردد از سم ستوران پایمال‏ کى روا باشد که این روى چو ورد غلطد اندر خون به میدان نبرد گفت قاسم کِاى خدیو مستطاب‏ اى تو ملک عشق را مالک رقاب‏ گرچه خود من کودک نو رسته‏ ام لیک دست از کامرانى شسته‏ ام‏ من به مهد عاشقى پرورده‏ ام‏ خون به جاى شیر مادر خورده‏ ام کرده در روز ولادت کام من باز، با شهد شهادت مام من‏ گرچه در دور جوانى کام‏ها است‏ کام من رفتن به کام اژدها است‏ کام عاشق غرقه در خون گشتن است‏ سر به خاک کوى جانان هشتن است‏ ننگ باشد در طریق بندگى‏ بر غلامان بى شهنشه زندگى‏ زندگى را بى تو بر سرخاک باد کامرانى را جگر صد چاک باد لابه‏ هاى آن قتیل تیر عشق مى ‏نشد پذرُفته نزد پیر عشق‏ بازگشت آن نو گل باغ رسول از حضور شاه نومید و ملول‏ شد به سوى خیمه آن گلگون عذار از دو نرگس بر شقایق ژاله بار چون نگردد گفت سیر از زندگى آن که نپسندد شهش بر بندگى‏ چوُن زِ بى قدرى نکردت شه قبول‏ رَخت بر بند از تن اى جان ملول‏ سر که فتراکش نبست آن شهسوار گور سر خود گیر و بر سر خاکبار سر به زانوى غم آن والا نژاد کآمدش ناگه ز عهد باب یاد که به هنگام رحیل آن شاه فرد هیکلى بر بازویش تعویذ کرد گفت هر جا سخت گردد بر تو کار نامه بگشا و نظر بر وى گمار هر کجا سیل غم آرد بر تو رو این وصیت باز کن بنگر در او گفت کارى سخت‏تر زین کار نیست‏ که به قربانگاه عشقم بار نیست‏ یا چه غم زین بیش‏تر که شاه راد ره به خلوتگاه خاصانم نداد نامه را بگشود و دیدش کَش پدر کرده عهدش کاى همایون رخ پسر اى تو نور چشم عم و جان باب وى مرا تو در وفا نایب مناب‏ من نباشم در زمین کربلا بر تو بخشیدم من این تاج ولا چون ببینى عم خود را بى معین در میان کارزارِ اهل کین‏ زینهار اى سرو رعناى سهى لابه‏ ها کن تا به پایش سر نهى‏ جهد کن فردا نباشى شرمسار در حضور عاشقان جان نثار جان به شمع عشق چون پروانه زن خود بر آتش چابک و مردانه زن بر قد موزون کفن میکن قبا اندر آن صحرا قیامت کن بپا شاهزاده خواند چون عهد پدر با ادب بوسید و بنهادش به سر مینگنجد از خوشى در پیرهن حجله ی داماد شد بیت الحَزَن عقده هاى مشکلش گردید حل وان همه اَندُه(اندوه)به شادى شد بدل‏ از شعف چون غنچه خندان شکفت‏ شکر ایزد را به جاى آورد و گفت اى همایون قرعه ی اقبال من‏ کآیه ی لاتَقنَط آمد فال من شکرُ لِله کِافتتاح این مثال‏ کوکب به ختم بر آورد از وبال‏ در فضاى عشق بال افشان شدم لایق قربانى جانان شدم‏ عهده نامه برد شادان نزد شاه‏ با تضرع گفت کاى ظل اله سوى درگاهت به کف جان آمدم نک ز شه در دست فرمان آمدم‏ مگر خط امضا ده این منشور را وز جسارت عذر نه مامور را دید چون شاه آن خط مینو نگار شد بسیم(4) از جزع مروارید بار گفت کاى صورت نگار خوب و زشت‏ جان فداى دست توکاین خط نوشت جان فداى دست تو اى دست حق که گرفته بر همه دستى سبق‏ این بگفت و راند سوى رزمگاه‏ با تعنت گفت به امیر سیاه‏ کاسب خود را داده‏ئى آب اى لعین‏ گفت آرى گفت ویحک شرم بین اسب تو سیراب و فرزند رسول نک زتاب تشنگى از جان ملول‏ سر به زیر افکند از شرم آن عنید که به پاسخ حجتى در خور ندید شامئى را گفت ساز جنگ کن‏ سوى روزم این صبى آهنک کن‏ گفت شامى ننک باشد در نبرد کافکند با کودکى پیکار مرد خود تو دانى که مرا مردان کار یک تنه همسر شمارد با هزار دارم اینک چار فرزند دلیر هر یکى در جنگ ز اوى شیر گیر نک روان دارم یکى بر جنگ او با همین از چهره شویم ننک او گفت اینان زادگان حیدرند در شجاعت وارث آن سرورند خردسال از بینیش خرده مگیر که ز مادر شیر زاید زاد شیر از طراز چرخ بودى جوشنش گر بخردى تن بر این دادى تنش این شررها کن نژاد آتشند خرمنى هر لحظه در آتش کشند نسل حیدر جملگى عمر و افکنند که به نسبت خوشه آن خرمنند آن که از پستان شیرى خورد شیر گرچه خرد آمد شجاع است و دلیر گر نبودى منع زنجیر قضا تنگ بودى بر دلیریشان فضا داد شامى از سیه بختى جواز پور را بر حرب آن ماه حجاز شاهزاده راند باره سوى او یافت ناگه دست بر گیسوى او مرکشان بربود از زین پیکرش داد جولان در مصاف لشگرش‏
آنچنانش بر زمین کوبید سخت کُاستخوان با خاک یکسان گشت وُ پخت‏ هم یکایک آن سه دیگر زاد وى رو به میدانگه نهاد او را ز پى‏ در نخستین حمله آن میر راد پاى پیکارش نماند و سر نهاد ساکنان ذوره عرش برین‏ ز آسمان خواندند بر وى آفرین‏ شامى آمد با رخ افروخته دل ز داغ سوگوارى سوخته‏ اهرمن چون با فرشته شد قرین‏ کرد رو بر آسمان سلطان دین‏ کای مهین یزدان پاک ذوالمنن‏ این فرشته چیره کن بر اهرمن‏ لب بهم ناورده شه سبط کریم‏ کرد شامى را به یک ضربت دو نیم‏ زان چنان دعوت نبود این بس عجیب‏ بود عاشق صوت داعى را مجیب‏ اى خوش آن صوتى که او جوایاى اوست‏ رأى این در هر چه خواهد رأى اوست‏ نى معاذالله خطا رفت اى عجیب‏ صوت داعى بود خود صوت مجیب‏ داند آن کز سرّ عشق آگه بود کاین همه آوازها از شه بود رو حدیث کنت سمعه باز خوان‏ تا بیابى رمز این سر نهان‏ شد چو از تیغش دو نیم آن رزم کوش‏ مرحبا آمد ز یزدانش به گوش‏ تافت شهزاده عنان از رزمگاه شکوه بر لب از عطش تا نزد شاه‏ دید چون خوشیده یاقوت ترس‏ بر دهان بنهاد شاه انگشترش‏ در صدف گفتى نهان شد گوهرى‏ یا هلالى شد قرین مشترى‏ کرد آگاهش ز رمز عشق شه بر دهانش مهر زد یعنى که صه(5) چشمه ‏جوشید از آن چو سلسبیل‏ زندگى بخش دو صد خضر دلیل‏ چون لب لعلش از او سیراب شد تشنه دیدار جد و باب شد تاخت سوى رزمگه با صد شتاب‏ باد یا چون تشنه مستعجل بر آب‏ شیر بچه تیغ مرد افکن به مشت‏ کشت از آن رو به مردان آنچه کشت‏ حیدرانه تیغ در لشگر نهاد پشته‏ها از کشته‏ها ترتیب داد ظالمى زد ناگهش تیغى به فرق‏ تن ز زین برگشت در خون گشت غرق‏ کرد رو با شیر حق کى داورم‏ وقت آن آمد که آئى بر سرم‏ شاه دین آمد به بالین حبیب‏ دید دامادى دو دست از خون خضیب‏ سر بریدن را ستاده بر سرش‏ قاتلى در دست خونین خنجرش دست او افکند با تیغى ز دوش‏ لشگر از فریاد او آمد به جوش‏ زد به لشگر شاه دین با تیغ تیز گرم شد هنگامه جنگ و گریز پیکر آن تازه داماد گزین‏ شد لگدکوب ستور اهل کین‏ شه چو آمد بار دیگر بر سرش‏ دید با حالى دگرگون پیکرش‏ برک برک نو گل باغ هدى‏ از سموم کین شده از هم جدا گفت با صد حسرت و خون جگر کاى همایون فال و فرخ رخ پسر قاتلانت در دو عالم خوار باد خصم شان پیغمبر مختار باد سخت صعب آید به عمت زندگى که تواش خوانى گهِ درماندگى‏ بهر یارى تو بر ناید فرود یا نه بخشد بر تو آن یاریش سود پس کشیدش بر کنار از لطف شاه‏ برد نالانش به سوى خیمه گاه‏ گفت مهلا ای عزیزان گزین که هوان واپسین ماست این یارب این قوم سیه دل خوار باد بر جبینشان داغ ننگ و عار باد اى جهان داور ملیک هفت و چار وا نمان دَیّار از ایشان در دیار http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
4_6001202376424303649.mp3
3.34M
3 (شبهه ی عروسی حضرت) سلام علیکم استاد طاعاتتون قبول در شعر استاد نیّر تبریزی که در مورد حضرت قاسم علیه السلام در گروه اشعار هست ، اشاره به تازه داماد بودن حضرت شده . بنده پاسخ صوتی شما در این مورد رو در گروه مقتل شنیدم‌. اما با توجه به مستند بودن اشعار جناب نیّر ، میشه در مورد این شعر توضیح بفرمایین ؟ آیا این قضیه بعد عرفانی داره؟ ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و اینستاگرام @m_h_tabemanesh1 @m_h_tabemanesh2 کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk اشعار حسینی،آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
هدایت شده از کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با سلام خدمت دوستان عزیز لطفا برای دسترسی به کتب در کانال کتابخانه ضامن اشک این هشتک ها را بزنید👇👇 کتابخانه ضامن اشک تلگرام @zameneashkbook کتابخانه ضامن اشک ایتا @zamenashkbook1
پایان سال و وقت حساب و کتاب شد پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته ام بین من و تو این همه عصیان حجاب شد گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی حال شما ز دیدن نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد امسال هم گدای شب جمعۀ حرم با یک دعای مادرتان بی حساب شد ما را بخر عزیز دل شاه کربلا جان کسی که صورتش از خون خضاب شد نازم به بانویی که به معراج قتلگاه در پاسخش نوای الیّ خطاب شد گودال فوق عرش و تجلی رب آن در پاره حنجر پسر بوتراب شد عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم زینب چگونه وارد بزم شراب شد http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
مرثیه شهادت حضرت موسی بن جعفر ع گل باغ ولا موسی بن جعفر عزیز مصطفی موسی بن جعفر زنسل حیدر کرار هستی گل زهرا نما موسی بن جعفر به ایثار و سخا و جود و رحمت تویی وجه خدا موسی بن جعفر تو هفتم نور پاک اهل بیتی امید ما سوا موسی بن جعفر بوددر سینه ما حب و مهرت زالطاف خدا موسی بن جعفر گل زهرا به چشم و قلب زارم تویی نوروضیا موسی بن جعفر حریم با صفایت بهر شیعه بود دارالشفا موسی بن جعفر به تو باشد چه در عالم چه محشر همه امید ما موسی بن جعفر تمام مرقدوصحن وسرایت بودرضوان ما موسی بن جعفر روا گردد همه حاجات شیعه در آن صحن وسرا موسی بن جعفر چوجد اطهرت حیدر در عالم تویی مشکل گشا موسی بن جعفر حریمت بهرشیعه تا به محشر بود دارالولا موسی بن جعفر تمام شیعیان مرتضی را تو هستی مقتدا موسی بن جعفر به اذن خالق یکتا تو هستی به درد ما دوا موسی بن جعفر زطفلی گشته ام ای نور یزدان به درگاهت گدا موسی بن جعفر دعایم کن که محتاج دعایم تویی روح دعا موسی بن جعفر نگاهی گر کنی از لطف و رحمت شوم حاجت روا موسی بن جعفر خدا داند که با یک نظره تو زغم گردم رها موسی بن جعفر برات کربلا و کاظمینت نما بر من عطا موسی بن جعفر بود امید من بر آل عصمت صف روز جزا موسی بن جعفر ز درگاه تو ای باب الحوائج روم مولاکجا موسی بن جعفر به پاس آن همه لطف و عنایت شده حقت ادا موسی بن جعفر شدی کشته براه دین و قرآن تو بی جرم و خطا موسی بن جعفر بریزدازغم و داغ تو مولا سرشک از دیده‌ها موسی بن جعفر تویی در کنج زندان و سیه چال شهید اشقیا موسی بن جعفر هنوز آن نغمه های یارب تو رسد بر گوش ما موسی بن جعفر به لب بودت در آن تاریکی حبس فقط ذکر خدا موسی بن جعفر شدی مسموم کین در کنج زندان تو از زهر جفا موسی بن جعفر به راه دین به دست سندی پست شده جانت فدا موسی بن جعفر نمی‌دانم چرا آن خصم بیدین نکردازتوحیا موسی بن جعفر گل حید،ر چنین ظلم و ستم ها نبودت این سزا موسی بن جعفر همه گریان و شهر کاظمین است زداغت کربلا موسی بن جعفر تمام عالم هستی زداغت شده ماتم سرا موسی بن جعفر سیه پوش غم داغ تو گشته همه ارض و سما موسی بن جعفر به یاد غربت و مظلومی تو گرفته دل عزا موسی بن جعفر نبوده لحظه جان دادن تو به بالینت رضا موسی بن جعفر تو را کشتنداززهرستم، لیک نگشتی سرجدا موسی‌بن‌جعفر شده تشییع جسم تو، نبوده سرت بر نیزه ها موسی بن جعفر سر جدت حسین بن علی را بریدند از قفا موسی بن جعفر منم از لطف خاص حی سرمد غلام تو(رضا) موسی بن جعفر کنم هر صبح و شام از لطف دادار تو را مدح وثنا موسی بن جعفر من بی مایه و لطف تو مولا ز تو دارم بها موسی بن جعفر http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
مرثیه شهادت حضرت موسی بن جعفر ع شب شام غریبان است امشب که خون قلب محبان است امشب تمام شیعیان در شور و شینند همه در سوگ ماه کاظمینند همه گریند امشب با دل خون شده موسی خلاص از حبس هارون گل زهرا امام بی قرینه شده مسموم کین دور از مدینه زده سندی دون آتش به جانش بسوزانده است،مغز استخوانش امام هفتمین راحت شداز غم زداغ اورضا بگرفته ماتم دگر راحت شداز هر ظلم و بیداد تنش مانده به روی جسر بغداد اگر چه هر دلی در کاظمین است به یاد کاظم و جدش حسین است اگر چه گشته تشییع جنازه دوباره داغ جدش گشته تازه تن او بر زمین خواهر ندیده ندیده روی نی راس بریده میان موج خون غمدیده دختر ندیده پیکر موسی بن جعفر تن پاکش به روی دوش یاران تن جدش به زیر سم اسبان بمیرم کربلا حرمت دریدند سر فرزند زهرا را بریدند زدند آتش به خیمه وحشیانه یتیمان را زدند با تازیانه به جای تسلیت زخمش نمک خورد کنار قتلگه زینب کتک خورد (رضایم) نوکر موسی بن جعفر دهد مزد مرا زهرای اطهر http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
زمزمه یا نوحه شهادت موسی بن جعفر ع ز زندان بلا ، ( شدم راحت خدا ) ۲ کنون پر می کشم ( به سوی کبریا ) ۲ گل خیر النساء ، در این ماتم سرا ، به بالینم بیا ۲ رضا جانم بیا ۳ در این زندان غم ( شکسته بال من ) ۲ بیا یا فاطمه ( ببین احوال من ) ۲ در این هجران و غم ، بیاد مادرم ، کشم آه از دلم ۲ رضا جانم رضا ۳ در این ماتم سرا ( منم دور از وطن ) ۲ غل و زنجیر کین ( شده تسبیح من ) ۲ به یاد کربلا ، در این شهر بلا ، نمایم ناله ها ۲ رضا جانم رضا ۳ http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
زمزمه یا شور شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سبک : سلام آقا دلم خونه_چشام بارونه بازم من به تن دارم _دوباره رخت ماتم من ⚫️ گرفتاره _توهستم یا ابا السلطان(ع) عزاداره _توهستم یا ابا السلطان(ع) ⚫️ چهارده سال_ زندان بود جای تو اقا بستن زنجیر_به دست و پای تو اقا ⚫️ چهار ده سال _ازین زندون به اون زندون بمیرم که_نداره غصه هات پایون غریب آقام غریب آقام 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅بنددوم چهار ده سال _چه زجرایی کشیدی تو چهار ده سال _چه دشناما شنیدی تو ⚫️ چهار ده سال _اسیر طعنه و آزار چهار ده سال _سیلی خوردی جای افطار ⚫️ چهار ده سال کشیدی سختیا اقا چهار ده سال دیدی رنج ومصیبت ها ⚫️ بمیرم که _کسی نشنیدصدا ها تو شنیدم که_شکستن ساق پا هاتو 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅زبانحال امام کاظم غریبم من _اسیر این سیاه چالم غریبم من_میره تا آسمون نالم ⚫️ رضا جانم _کجایی هستی بابا رضا جانم_دارم میرم ازین دنیا ⚫️ خلاصم کن _خداوندا ازین زندان خلاصم کن_ازین زندان و زندان بان ⚫️ خلاصم کن_ازین درد و ازین هجرون خلاصم کن _خدا از ظلمای هارون غریب آقام غریب آقام 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅بندچهارم گریزبه کربلا می سوزونه_ شرار زهر وجودم رو زده آتیش_ تموم تارو پودم رو 😭 می سوزم من _ به یاد لبهای سقا یادجدم_ بیاد روز عاشورا 😭 میسوزم من _به یاد راس بریده لب تشنه_ که عمه م اونو بوسیده 😭 می افتم من_به یاد لحظه ی اخر یاد عمه م _به یاد رگ های حنجر حسین جانم حسین جانم حسین جانم http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
شب جمعه شده یاد تو هستم خدا را شاکرم دل بر تو بستم شب جمعه شده چشم انتظارم برای دیدن تو بیقرارم شب جمعه شده کردم هوایت به گوش جان رسد شور و نوایت شب جمعه شده ، قلبِ شکسته ... امیدم را به درگاه تو بسته شب جمعه شده یاد تو کردم کجایی تا که من دورت بگردم شب جمعه شده از هجر، سوزم درون سینه آتش برفروزم شب جمعه شده، یارِ غریبم .. بیا ای مونس و تنها طبیبم شب جمعه شده تنها و خسته به امید وصال تو نشسته شب جمعه شده کم شد توانم کجایی یار خوب و مهربانم شب جمعه شده بنگر بحالم ز سوز داغ هجرانت بنالم شب جمعه شده من بی شکیبم کجایی یار تنها و غریبم شب جمعه شده جای تو خالی است نگر اشکم زهجران تو جاری است شب جمعه شده بر تو پناهم به حق مادرت بنما نگاهم شب جمعه شده گر بی بهایم دعایم کن که محتاج دعایم شب جمعه شده ای ماه کنعان شدم از داغ هجران تو گریان شب جمعه شده ای مه جبینم ز سوز هجر رویت دل غمینم شب جمعه شده اشکم نثارت شود آیا نشینم در کنارت ؟ شب جمعه شده مهدی کجایی شود آیا نظر برمن نمایی شب جمعه شده بر من دعا کن به حق فاطمه دردم دوا کن شب جمعه شده هستم هوایی دعا کن تا شوم من کربلایی شب جمعه شده ای نور عینم خدا داند که گریان حسینم شب جمعه شده بنگر نوایم بیاد سر جدای کربلایم شب جمعه شده حساس هستم به یاد غربت عباس هستم شب جمعه شده اشک دو دیده بریزد یادِ دستان بریده شب جمعه شده اشکم چکیده به یاد جسم در خون آرمیده شب جمعه شده جان بر لبم من به یاد عمه جانت زینبم من شب جمعه شده بنما دعایم گدای رو سیاه تو (رضایم) http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
هدایت شده از  کلیپ و تصاویر کربلاء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کانال مخصوص زیباترین تصاویر و کلیپ های عاشورایی جهت استفاده عاشقان سید الشهداء در پروفایل و کانال و گروهشان است . زیر مجموعه کانال ضامن اشک @zameneashk1 http://eitaa.com/joinchat/1482752010C901aaa4c91
سیدالشهداء علیه السلام به ی ای از همه بریده بریده بریده تر   بنگر به پای تو نفس من بريده تر   از من دو دست بر کمر و از تو بر زمین     از تو دو دیده خونی و از من دو دیده تر    بالای پیکر پسرم خم شدم ولی     پائین جسم تو شده ام قد خمیده تر   من با اميدِ ديدنِ رويت دويده ام اما عمود زن به سراغت دويده تر   داري براي مشكِ حرم ضجّه ميزني  مشكت دريده ، بين دو ابرو دريده تر   رنگِ تمام منتظرانت پريده است اما رباب از همه رنگش پريده تر (حبيب نيازي) http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
آسمان پیش نگاه تر من می لرزد  تو زمین می خوری و پیکر من می لرزد خبرت را به سوی خیمه هراسان بردند خیمه از حال دل مضطر من می لرزد دست من نیست کنار تو زمین می افتم زانویم از غم آب آور من می لرزد تیر در چشم تو چون خورد سپاهم آشفت صف مژگان تو نه لشکر من می لرزد چون عطش شعله کشد لرزه به تن می افتد بین گهواره علی اصغر من می لرزد بعد تو دست حرامی به حرم باز شده بی سبب نیست تن دختر من می لرزد دشمن از کشتن تو فکر جسارت کرده  رفتی و بی تو دل خواهر من می لرزد http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غم هایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان...مادرسادات چه شد؟؟ خون مسمار مرا از نفس انداخته است یاد زهرا که می افتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا غم سنگین علی صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما، مهدی گفت درد خود را همه شب فاطمه با، مهدی گفت ✍ http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
شب و روزم همه با از تو شنیدن سِپری شد عُمرم ای دوست به روی تو ندیدن سپری شد همه گفتند زِ بازار گذر کردی و رفتی دیده ام کور شد و وقتِ خریدن سپری شد همه جا بودی و یک ثانیه هم با تو نبودم گرچه ایّام برایم به دَویدن سپری شد نِشتَری هست نیازم که وَرَم کرده رَگِ غم با خبر باش، وِصالم به بُریدن سپری شد! دست بَر دامنِ هرکس که رسیدم زدم امّا راه ها بی تو، به مَقصد نَرسیدن سپری شد! اوّلِ عاشقی ام را دَمی از یاد نبردم سَحَری را که به از خواب پَریدن سپری شد ✍ http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
وَلأََبْكِيَنَّ‌‌‌عَلَيْكَ‌بُكَاءَالْفَاقِدِينَ ... 😭 [برایٺ‌گریه‌‌‌مےڪنم مثل‌آنهایےڪه دنبال‌ٺومےگردند وخودشان‌‌گم‌شده‌‌اند] 🌱 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
4 👇👇👇 منظور از زبان حال بین روضه خوان ها که مرسوم شده چیست؟ آنچه که در لسان ذاکران و مداحان اهل بیت(ع) به عنوان زبان حال بیان می‌شود، کلامی است که نه احادیث و نه تاریخ، شرح حال واقعه یا مصیبت خاندان اهل بیت(ع) را بیان نکرده اند و مداح با قرار دادن خود در جایگاه آنان سخنانی را از لسان آن بزرگواران نقل می کند. در زبان حال، آشفتگی هایی وجود دارد که با مراجعه به اشعار مداحان و شاعران حماسه عاشورا می توان به تزلزل آن پی برد و خطر انحراف آن را لمس کرد، زیرا انسان عادی که از درک حقیقت خویش غافل و از احساس نگرانی ها و مسائل دیگر آن عاجز است، چگونه می تواند انسان های آسمانی و ملکوتی را درک کند و خود را جایگزین آن نماید و بیان مصائب آنان را با جایگزین کردن خود در جایگاه آنان ترسیم کند؟ احساسات ما در مواجهه با مسائل مختلف زندگی اعم از غمها و شادی ها، منحصر به شخص ماست. مثلا ممکن است احساس من در برخورد با یک مصیبت امروز به گونه ای باشد و در برخورد با همان مصیبت در زمان دیگری به گونه‌ای دیگر واکنش نشان دهم. در مواجهه با یک خبر ناگوار، عکس‌العمل من با واکنش شخص دیگر متفاوت است و نمی‌توانیم احساس خود را تعمیم دهیم. آیا می توانیم در قالب نوحه یا نظم یا نثر بگوییم سید الشهدا(ع) در مواجهه با فلان مصیبت این گونه می اندیشید؟ تردیدی نیست که ما مُجاز نیستیم ادراکات خود را تعمیم دهیم، آن هم در مورد آنان که آسمانی و دگرگون می اندیشند. همانگونه که مجاز نیستیم در زبان قال از خود تصرفی داشته باشیم در زبان حال نیز به طریق اقلام مجاز به برداشت های شخصی و قیاس به نفس نیستیم اما دیده می‌شود که مدیحه سرایان به منظور ترسیم موقعیت گاهی اقوالی را به ویژه درباره حادثه عاشورا به عنوان زبان حال نقل می‌کنند که جای تامل دارد و نگران کننده تر از آن اینکه گاهی زبان حال هایی گفته می شود که به هیچ روی با مبانی اعتقادی و آموزه‌های اسلام و شأن معصوم سازگاری ندارد. زبان حالی که حاکی از تردید اضطرار نگرانی امام حسین(ع) در روز عاشورا به یقین با انگیزه اراده و سیره و از آن حضرت ناسازگار و تحریف آشکار است و نقل آن گناه به شمار می‌رود. در طی قرون گذشته، در عالم تشیع کسی به سادگی نمی‌توانست روایتی را از معصوم نقل کند، بدین منظور سال‌ها در محضر بزرگان علم حدیث تلمذ می‌کردند و پس از گذراندن سطوح مختلف علمی نهایت اگر از طرف اساتید واجد شرایط شناخته می‌شدند، به داشتن اجازه نامه نقل حدیث مفتخر می‌شدند اما متأسفانه کمبود آگاهی از اهل بیت(ع) سبب شده خود را در مقام آن بزرگواران انگاشته و شرح حال واقعی خویش را جایگزین متون تاریخی کنند و اشعاری را بخوانند که در کتب تاریخی معتبر نگارش نشده و به بهانه زبان حال به مدیحه سرایی های سخیف و نادرست بپردازند. بهتر است به جای بیان این‌گونه سخنان مجهول الحال از مطالب متقن تاریخی که با اهداف و سیره اهل بیت(ع) در تضاد نیست بسنده کنند و اعلام خطر تحریف در تاریخ به خصوص در تاریخ کربلا توسط ذاکران اهل بیت(ع) پدید می آید، که قطعا مرضیّ امام زمان(عج) نخواهد بود.(۱) 👤ابا ربیع شامی می گوید : امام باقر(ع) خطاب به من فرمود : 📋《وَیْحَكَ یَا أَبَا الرَّبِیعِ! ..لَا تَقُلْ فِینَا مَا لَا نَقُولُ فِى أَنْفُسِنَا فَإِنَّكَ مَوْقُوفٌ وَ مَسْئُولٌ لَا مَحَالَةَ فَإِنْ كُنْتَ صَادِقاً صَدَّقْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً كَذَّبْنَاكَ!》 ♦️واى بر تو اى ابا ربیع! درباره ی ما آنچه خود نگفته ایم مگو! زیرا ناچار تو در قیامت بازداشت و بازخواست شوى، پس اگر راست گو باشى تصدیقت كنیم، و اگر دروغگو باشى تكذیبت می كنیم.(۲) باید بدانیم که ما مسئوليم و از ما درباره آنچه گفتیم و بیان کردیم، سوال خواهند کرد. در دعاى مكارم الاخلاق مي خوانيم : 📋《وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ》 ♦️پروردگارا! فردا (قيامت)، از من سوال خواهى كرد؛ مرا یاری كن كه آن چيزى را كه بناست فردا از من سئوال كنى، من جوابش را امروز در عملم آماده كنم!(۳) 📚منابع : ۱)احکام مداحی و سوگواری عابدینی، ص۵۶ ۲)الكافى شیخ کلینی، ج۳، ص۴۰۶ ۳)الصحیفه السجادیه، دعای بیستم http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
🔸ماجرای شنیدنی ملا عبدالله و امام حسین (ع) 🔹حاج اصغر روشن دوست نقل می کرد، یک روز در مجلس ناظم آقا به همراه دیگر هیئتی ها نشسته بودیم که ایشان ماجرای ملاعبدالله را برایمان نقل کرد و آن ماجرا این است: 🔸روضه خوان پیری بنام ملاعبدالله قبلا در تبریز وجود داشت و من ایشان را دیده بودم. خودش برایم نقل می کرد که چند روز به ایام محرم مانده بود و من در حیاط خانه حصیری پهن کرده و زیر درخت بادام نشسته بودم و با خود فکر میکردم که امسال از هیچ جا برایم جهت روضه خوانی دعوتی به عمل نیامده است و با خود گفتم: یا حسین، من اگر در دستگاه بیلر بیگ (فرماندار وقت) بودم، تا به حال او دست مرا گرفته بود و اینچنین درمانده و مستاصل نمی شدم. 🔹در همین حال به خواب رفتم و در خواب به محضر مولا آقا اباعبدالله الحسين (ع) رسیدم، ایشان رو به من کردند و فرمودند: «ملا عبدالله هر جا روضه خواندی، پولش را گرفتی و بابت آن از من طلبی نداری». 🔸در همین حال ناگهان از خواب پریدم، بسیار ناراحت و پشیمان بودم، و از شدت عصبانیت و ناراحتی سرم را به درخت بادام زدم، به طوری که سرم شکست و خون زیادی از من رفت، در همان حال به شدت گریه می کردم، اهل و عیالم از سر و صدای من به حیاط آمدند و جلویم را گرفتند، شب شد و من به رختخواب رفتم ولی هر لحظه که بیاد آن صحنه می افتادم، آرام و قرار از من سلب می شد و بر خود لعنت می فرستادم. 🔹صبح زود دیدم درب منزل را می زنند، جلوی در که رفتم، دیدم دو نفر از مامورین بیلر بیگ هستند و می گویند بیلر بیگ با شما کار دارد، کمی ترسیدم ولی به هر حال لباسهایم را پوشیدم و عمامه ام را روی سر گذاشته به همراه مامورین حرکت کردم. 🔸وقتی پیش بیلر بیگ رسیدم، ایشان رو به من کرد و گفت: ملا عبدالله توئی؟ گفتم: بله. مرا بسیار تفقد و تکریم کرد و گفت: برایم روضه امام حسین (ع) را بخوان. 🔹گفتم: من پیر شده ام و صدای خوبی ندارم، به این خاطر نمی توانم خوب روضه بخوانم. بیلر بیگ گفت: می خواهم شما برایم روضه بخوانی. 🔸ملا عبدالله میگفت: همین که شروع به روضه خواندن کردم و گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله، دیدم من ملاعبدالله دیروز نیستم، صدایم عوض شده است و مثل یک جوان شروع به روضه خواندن کردم. 🔹در حین روضه بیلر بیگ غش کرد و از هوش رفت، اطرافیان بیلر بیگ جمع شدند و گفتند: دیگر بس است ایشان از حال رفت، سپس او را به هوش آوردند، بیلر بیگ دستور داد ۵۰۰ سکه نقره (که در آن زمان پول زیادی بود) به من دادند. 🔸ملا عبدالله پول را قبول نمی کند و می گوید با خود عهد کرده ام برای روضه خواندن از کسی پول نگیرم. 🔹بیلر بیگ می گوید: من کسی نیستم که برای روضه پول بدهم و اصلا به روضه هم اعتقادی نداشتم تا اینکه دیشب در عالم خواب خدمت حضرت زهرا عليها السلام رسیدم و ایشان به من دستور دادند که «باید ملا عبدالله را برای روضه خواندن دعوت کنی و به او هدیه ای بدهی، او دلش شکسته و بین او و پسرم حسین کدورتی پیش آمده که باید حل شود، (با دلدادگان حسین علیه السلام ص 18 - 17) http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af