eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم ، صفتِ کمال تو یا علی شده مات عقل موحدین ، همه در جمالِ تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی نبرد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یا علی هله ‌ای مُجلّیِ عارفان ، تو چه مطلعی تو چه منظری که ندیده‌ام به دو دیده‌ام ، چو تو گوهری چو تو جوهری هله ‌ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری چه در انبیا چه در اولیا ، نه تو را عدیلی و هم¬سَری به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی توئی آنکه غیر وجود خود ، به شهود وغیب ندیده‌ای فَقرات نفس شکسته‌ای ، سُبحاتِ وَهم دریده‌ای همه دیده‌ای نه چنین بود شه من تو دیده‌ی دیده‌ای ز حدودِ فصل گذشته‌ای ، به صعودِ وصل رسیده‌ای ز فنای ذات به ذاتِ حق ، بُوَد اتّصال تو یا علی چو عقول و افئده را نشد ، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف همه گفته‌اند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف ز بیانِ وصف تو هر کسی ، رقم گمان زده مختلف فصحای دهر به عجز خود ، ز ادایِ وصف تو معترف بُلغای عصر به نطقِ خود ، شده‌اند لالِ تو یا علی تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین تویی آن که از کُشِفَ الغطا ، نشود ترا زیاده یقین ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن بدلیل این که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی تو همان درخت حقیقتی ، که در این حدیقه‌ی دنیوی أنا ربّکم تو زنی و بس ، به لسان تازی و پهلوی ز بروق نورِ تو مُشتعل ، شده نارِ نخله‌ی موسوی ز تو در لسانِ موحّدین ، بُوَد این ترانه‌ی معنوی که انا الحق است به حقِ حق ، ثمرِ نهالِ تو یا علی تویی آن تجلّیّ ذوالمنن ، که فروغ عالم و آدمی هله ‌ای مشیّتِ ذاتِ حق ، که به ذات خویش مُسلّمی ز بروز جلوه ما‌خلق ، به مقام و رتبه مقدّمی به جلالِ خویش مُجلّلی ، ز نوالِ خویش مُنعّمی همه گنج ذاتِ مقدّست ، شده مُلک و مالِ تو یا علی تو چه بنده‌ای که خدائیت ، ز خداست منصب و مرتبت احدی نیافت ز اولیا ، چو تو این شرافت و منزلت رسدت ز مایه‌ی بندگی ، که رسی به پایه‌ی سلطنت همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت شده ختم دوره‌ی عِلم و دین ، به کمالِ آل تو یا علی  تو همان مَلیکِ مُهیمنی ، که بهشت و جنّت و نه فلک پیِ جستجوی تو سالکان ، به طریقت آمد یک به یک  شده ذکرِ نام مقدّست ، همه وِردِ اَلسنه‌ی مَلَک به خدا که احمدِ مصطفی ، به فلک قدم نزد از سَمَک مگر آنکه داشت در این سفر طلبِ وصالِ تو یا علی تویی آن¬که تکیه‌یِ سلطنت ، زده‌ای به تخت مؤبّدی ز شکوه شأن تو بر مَلا ، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی به فرازِ فرقِ مبارکت ، شده نصب تاج مُخلّدی متصرّف آمده در یَدَت ، ملکوتِ دولتِ سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت ، بود اعتزالِ تو یا علی به می خُمِ تو سِرشته شد ، گِل کاس جانِ سبوکشان به پیاله‌ی دلِ عارفان ، شده ترکِ چشمِ تو می‌فشان ز رَحیقِ جام تو سرگران، سِر سرخوشان،دل بیهُشان نه منم ز باده‌ی عشق تو ، هله مست و بی‌دل و بی‌نشان همه کس چشیده به قدرِ خود ، ز میِ زُلالِ تو یا علی منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می زنم  ره کوه و دشت گرفته ام قدم از برای تو میزنم  به همین نفس که تو دادیم نفس از ثنای تو می زنم  شب و روز حلقه التجا بدر سرای تو میزنم  نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یا علی تویی آن¬که سِدره‌ی مُنتهی ، بُودَت بلندیِ آشیان به مکان نیائی و جلوه‌ات ، به مکان ز مشرقِ لا‌مکان رسد استغاثه‌ی قدسیان ، به درت ز لانه‌ی بی‌نشان چو به اوج خویش رسیده‌ای ‌، ‌ز عِلوّ قدر و سُموشّان همه هفت کرسی و نُه طبق ، شده پایمال تو یا علی نه همین بس است که گویمت ، به وجودِ جود مکرّمی تو مُنزّهی ز ثنای من ، که در اوجِ قُدس قدم نَهی نه همین بس است که خوانم اَت ، به ظهورِ فیض مقدّمی به کمال خویش معرّفی ، به جلالِ خویش مُسلّمی نه مراست قدرت آنکه دم ، زنم از جلال تو یا علی تویی آن که میم مشیّتت ، زده نقشِ صورتِ کاف و نون به کتابِ عِلم تو مُندرج ، بُوَد آن چه کان و ما‌یکون فلک و زمین به اراده‌ات ، شده بی‌ سکون شده با سکون تویی آن مُصوّرِ ما‌خَلَق ، که من الظّواهر و البطون بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی تویی آن که ذات کسی قرین ، نشده است با احدیتّت نرسیده فردی و جوهری ، به مقام مُنفردیتت تویی آن که بر احدیّتت ، شده مُستند صمدیّت نشناخت غیر تو هیچ‌کس ، ازّلیتت ابدّیتت تو چه مبدأ‌یی که خبر نشد ، کسی از مآلِ تو یا علی تو که از علایق جان و تن ، به کمالِ قُدس مُجرّدی تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی تو که بر سرائرِ معرفت ، به جمالِ اُنس مُخلّدی به شؤنِ فانیِ این جهان ، نه مُعطّلی نه مقیّدی بود این ریاست دنیوی ، غم و ابتهالِ تو یا علی  .
. مي گذرد روز و شب ، زندگي ام با علي بنده این در شدم ، بنده مولا علي عرش خدا كرده است ، شهر نجف را علي فاضل و افضل علي ، عالي و اعلی علي جان علي فاطمه ،  هستي زهرا علي‌. بنده بنده نواز ، خاكي بالا نشين وصله نعلين او ، نقطه ثقلِ زمين مالک روز جزا ، حاكم في يوم دين موقع طوفان كه شد ، گفت خدا اينچنين.. نوح ! پريشان نباش ، زود بگو يا علي ای دل اگرعاشقی درپی دلدارباش پشت درخانه حیدرکرار باش جان بده پای علی میثم تمار باش خسته نشو در بزن عاشق این کار باش دل بکن و دل ببر  از همه الا علی دست گدا خالي و ، دست كريمان طلاست بر سر خوان علي ، روزي مهمان طلاست در نجف مرتضي ، قطره باران طلاست شكر خدا بر سرم ، ساية ايوانْ طلاست  عزت امروز علي ، عزت فردا علي ساقي كوثر علي ، نَفْسِ پيمبر علي زينت منبر علي ، فاتح خيبر علي از همه بهتر علي ، ظاهر و مظهر علي يا علي حيدر علي ، يا علي حيدر علي شيعة حيدر بگو ، يكصد و ده تا علي چشم علي روشن است ، تا قمرش فاطمه است شكر خدا می‌كند ، دور و برش فاطمه است پشت نكرده به جنگ ، پشت سرش فاطمه است كِيْ به زمين مي خورد ، تا سپرش فاطمه است فاطمه وقتي كه رفت ، شد تك و تنها علي     ✍ .
. و ☘ عید غدیر و روز تجلی مرتضاست آری علی ز بعد محمد امیر ماست خورشید آسمان ولایت علی بود او نایب رسول خداوند کبریاست ................................................ در عید غدیر شاد و خرم باشیم همچون گل و بلبل همه با هم باشیم با شربت و شیرینی و چائی و نبات در جشن غدیر یار و همدم باشیم ................................................ عید غدیر آمده با شوکت و جلال دین خدا ز آیه اکملت با کمال روح الامین ز عرش معلی خبر دهد تبریک بر علی رسد از حی لا یزال ................................................ علی حقست و پیغمبر حقیقت محمد رهبر و حیدر شریعت پیمبر شهر علم است و علی در بیا از در به شهر ای با فضیلت ................................................‌ عید غدیر مولا بر شیعیان مبارک بر عاشقان احمد بر دوستان مبارک مولا چنین فرمود هرروز روز عیدست گر معصیت نباشد عصر و زمان مبارک ................................................ سروده های محمود حلوائی نوش آبادی .کاشان .
. سیاهی زینت شب نیست، شب را زینت از ماه است اگر هادی او باشی خوشا هرکس که گمراه است من از آیینه‌ی "بَل هُم أَضَل"ها خوب فهمیدم از انسان برتر آن حیوان که از شأن تو آگاه است هزاران ابن‌اَکثَم از حضورت فیض می‌بردند که ریگی در میان کوه چیزی کمتر از کاه است تویی بالاتر از بالا و ما پایین‌تر از پایین میان ما و تو بیش از زمین تا آسمان راه است نخواهد رفت تا معراج درک تو خیال ما که نخل قدر تو بالا و دست عقل کوتاه است تمام گوش‌ها را تشنه‌ی جام سخن کردی که در دنیا هرآن‌چیزی که شیرین‌است، دلخواه است به هر تصویر از آیینه‌های "جامعه" خواندیم که هر معصوم یک آیینه‌ی شفافِ الله است روایات شما آنقدر دل‌برده از این شاعر که تنها از مضامین شما دم می‌زند تا هست. علیه‌السلام .
. 🍀 🍀 💠 💠 🌸 کلید آسمان ها و زمین در دست های توست که جبرائیل با آن جایگاهش خاک پای توست شب معراج پیغمبر همین که گرم صحبت شد تعجب‌کرد از این که‌صدای حق صدای توست تو را صفحه به صفحه خط به خط هر روز میخوانند تمام قصه ی تاریخ شرح ماجرای توست کسی سر از مقام شامخ تو در نیاورده که از روز ولادت خانه ی کعبه حرای توست تمام چشمه ها و سلسبیل و زمزم و تسنیم فلک لب تشنه ی یک قطره از آب بقای توست تو اینجا نان جو خوردی و آدم نان گندم را یقینا گندم ممنوعه ی جنت برای توست و گویم جنتُ الْاعلی که دارد آن همه زینت تمامش جلوه ای از تابش ایوانْ طلای توست خدایی که ز انوارش دو عالم میشود معنا خودش دلداده و دلبسته ی صحن و سرای توست نه تنها آسمان ها و زمین بلکه قیامت هم کلید دوزخ و جنت به دنبال رضای توست تو خود مشکل گشای عالم و مِفتاح الابوابی ولی لبخند زهرایت دوای دردهای توست تویی والا تویی والی تویی اعلا تویی عالی و این بس در مقامِ تو زهرا مقتدای توست چه جان میثم و بوذر چه جان قنبر و سلمان که جان انبیا از اول خلقت فدای توست تن بیمار ایوب و دو چشم کور یعقوب و دل مجروح یوسف ها به امید شفای توست دوعالم ریزه خوارِ سفره احسان تو هستند چرا چون روزی کل خلایق از عطای توست شدیم مجنون لیلی و ولی لیلی نمی داند که دل مجنون ناز یک نگاه با صفای توست نگاه ما به دستان تو بوده از همان اول شفای درد بی درمانمان، خاک عبای توست نفس در سینه خواهد ماند با دیدار ایوانت و راه دیدن صحنت فقط در یک دعای توست تصدق کن بر این بیچاره های زار و آواره دعای ما فقیران مستجاب از ربنای توست شب عیدی هوای صحن و ایوان نجف داریم برات ما به دستان شهید کربلای توست به شوق گوشه ی چشمی نشستیم و غزل گفتیم جواز_نوکری ما به دست مرتضای توست همکاری جمعی از شاعرین:جواز_نوکری .
. امروز مدینه غرق شادی شده است جبریل در آسمان منادی شده است روز صلوات است که خورشید دهم بر شیعه طلوع کرد و‌ هادی شده است ✍ .
. باز وقت عطای زهرا شد گره هامان یکی یکی وا شد تو رسیدی و روز میلادت پیشواز غدیر مولا شد ✍ .
. ایام اَلسَّلامُ عَلَیْکُم یا اَهْلِ بَیْتِ النُّبُوَّةِ --------- ای تشنه بیا آب بقا را دریاب در سوره ی عشق اِنَّما را دریاب از راه غدیر کربلا باید رفت یعنی که غدیر و کربلا را دریاب *** نور ازلی ز کهکشان می تابد الطاف خدایْ ، بیکران می تابد از پنجره ی عشق نگاهی انداز خورشیدِ دهم ز آسمان می تابد . ✍ .این کانال زیر مجموعه کانال ضامن اشک است مطالب مقتل را در اشعار در کانال مقتل ببینید. دوستان اگر در خصوص اشعار سوال داشتند در خصوصی استاد سوالشان را ارسال کنند. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af @Yaghoubian1349 آیدی استاد @m_h_tabemanesh
. به نام خدا اِمامُ الْهُدا یا عَلیَّ النَّقی سَمیعُ الدُّعا یا عَلیَّ النَّقی اَلا نورُ عَیْنی وَ اَنْتَ الْعَزیز بِخَیْرُالْوَرا یا عَلیَّ النَّقی به هر کوی و برزن به هر رهگذر بجویم تو را یا عَلیَّ النَّقی تو شَمْسِ سپهر و تو خورشید دل مَهِ سامرا یا عَلیَّ النَّقی بُوَد ذکرِ نامت شفا بخش جان وَ اسمت دوا یا عَلیَّ النَّقی به غیر از شِفا دل ندارد نظر ز دارُالشِّفا یا عَلیَّ النَّقی تَرُدُ جَوابیِ به هر خسته دل عزیز خدا یا عَلیَّ النَّقی کرامت گدایی به درگاه توست سپهر سخا یا عَلیَّ النَّقی گدایی به درگاه تو آمده ست منم آن گدا یا عَلیَّ النَّقی تو دریایی از جود و احسان و من پُرم از خطا یا عَلیَّ النَّقی تویی ناصِح و عالِم و مُؤتَمَن تویی مرتضی یا عَلیَّ النَّقی نجیب و فقیه و امین و امام وَ گنج عطا یا عَلیَّ النَّقی شدم در حریم جنان خیز تو چو مرغی رها یا عَلیَّ النَّقی نشستیم در قاب صبح و سحر من و سامرا یا عَلیَّ النَّقی عزیز جوادی ، مُلَقّب به عشق به اِبْنُ الرِّضا یا عَلیَّ النَّقی بلا را خریداری و گفته ای تو قالُوا بلی یا عَلیَّ النَّقی چو اجدادِ خود هادی امّتی سپهر ولا یا عَلیَّ النَّقی الهی نیفتم همه عمر خود ز چشم شما یا عَلیَّ النَّقی شهید ولای تو گردم ، همین کنم جان فدا یا عَلیَّ النَّقی زند شعله ها بر وجودت هنوز غم کربلا یا عَلیَّ النَّفی رسد سوی تو مُحرم کربلا ز سعی و صفا یا عَلیَّ النَّقی شما را ز زهری که داده عدو جفا شد جفا یا عَلیَّ النَّقی منم «یاسر» و با همه عاشقات شدم هم‌نوا یا عَلیَّ النَّقی ** «یاسر»✍ .
. آمده دنیا ،گل «ابن الرضا» محو جمالش شده ارض و سما لطف خدا شامل دنیا شده آینه ای آمده ایزد نما راه خطا را نرود هیچکس «هادی» راه است اگر مقتدا آمده خورشید دهُم در زمین نور کند قسمت دل مرده ها «موتَمَن» و «متّقی» است و «نقی» «راشد» و مانند علی «مرتضی» «جامعه» اش درس امامت دهد وصف قشنگی است از آل ولا او علی و مکتب او حیدری است غیر علی نیست «غدیریه» را هرکه به ادراک مقامش رسید خاک صفت آمد و شد کیمیا نیمه ی ذیحجه شده کاش که قسمت ما هم بشود سامرا ✍ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ .
. ➖➖➖ آب از مرکب امواج می‌افتاد زمین یا که انگار می انداخت سرش را پایین تا بپیچد همه جا از نفس عشق شمیم برکه پیش قدم ماه می‌انداخت گلیم باد می‌تاخت که پیش از همه آن جا برسد به تماشای تلاقی دو دریا برسد خاک، خوشحال که سنگ کف این صحن شده فرش نورانی خورشید بر آن پهن شده وسعت دشت به اندازه ی تاریخ بزرگ لاله لاله به تماشای دو تا کوه سترگ آسمان صاف چنان صفحه ی نقاشی بود ابر ماهی وسط حوض پر از کاشی بود دل خورشید در آنجا به تلاطم افتاد بی خود از خود شد و از روی لبش خُم افتاد لب به لب برکه پر از بارش باران شده بود قطره ها رود نه! دریای خروشان شده بود پلکان چیده شد و ماه به معراج شتافت کعبه این بار برای دو نفر سینه شکافت دست، خورشید شد از دامنه بالا آمد رودی از بیعت مردم، سوی دریا آمد دست در دست هم آنگونه که انگار یکی است در حقیقت نبی و حیدر کرار یکی است دست در دست چنان آینه در آیینه سر یکی، دست یکی، جامه و دستار یکی است هر کجاییم به این واقعه بر می‌گردیم ما خط دایره و نقطه ی پرگار یکی است حرف!! در سینه نمان، نوبت فریاد شده هم صدا با دم هوهو زدنت باد شده نیست یک آینه در شهر که حیران تو نیست چیست مهتاب اگر آینه گردان تو نیست شک ندارم همه منظومه ی شمسی، پیشت وسعتش بیشتر از پینه ی دستان تو نیست ابر باران شد و یک عمر به پایت افتاد تا نگویند که او دست به دامان تو نیست باد! برخیز و سر مأذنه از راه بگو اشهد ان علیاً ولی الله بگو ➖➖➖ .
. چمن خوش است که جایش کنار سرو سهی است کنار ماه نشستن علاج روسیهی است به نزد اهل نظر احترام،  بی کُلَهی است گدای سامره بودن مقام پادشهی است خراب و مست سبو هرکه هست آبادی است چه غم ز مستی و میْ تا که ساقی اش هادی (ع) است ز ساغرش قدحی هرکه خورده پاک شده به طرفه منکر خمر و شراب تاک شده چو ذرّه در پیِ خورشید تابناک شده و هرکه نقض شرابش کند هلاک شده  به وصف حضرت ساقی جز این روایت نیست: "به محفلی که تو باشی به باده حاجت نیست" شراب اهل نظر پاک و کهنه و صافی است و یک پیاله ی آن بهر عالَمی کافی است به شهر عشق فقط عیش و نوشِ اشرافی است سخن ز غیر پیاله گزاف و حرّافی است سماع اهل طریقت به گرد دلدار است "طواف کعبه چه حاجت که چاردیوار است" تو نفحه نفحه دمیدی که هست باور ما ز معرفت شده لبریز باده ساغر ما چنان که مست شده ابتدا و آخر ما خدا کند نرود سایه ی تو از سر ما دمی که جامعه خواندم دلم ولایی شد چقدر حال و هوای دلم رضایی شد زیارتت شده اصل مدیحه خوانی ما شده توسل  قلبی و هم لسانی ما ارادتِ به شما شهرت و  نشانی ما دخیلْْ حضرتِ ابن الرضای ثانی ما شبیه جد رئوفت تو مهربانی کن غدیر می رسد از راه، میزبانی کن . ..................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. دوری از يار مرا بی سر و سامان کرده مبتلايم به غم و غربت هجران کرده سالها رفت و دلم طالب ديدار نشد غفلت از دوست مرا سخت پشيمان کرده در خور شأن کريمان نبُوَد راندن من چشم‌هايم طمع دست کريمان کرده هرچه با کرده ی خود خاطر او آزردم در عوض او به گدا لطف فراوان کرده جاودانه بشود خير ز عمرش بيند هرکه ما را ز غم يار پريشان کرده چه کسی خواست که سينه‌ زن جدّش باشم؟ چه کسی بود که اينگونه دعامان کرده؟ دست خالی ز عزاخانه ی آقا نرود هرکسی را که خود فاطمه مهمان کرده روضه‌ها فرصت خوبی است که ره گم نکنم کسری سال مرا اين دهه جبران کرده دلم اينگونه اگر شور محرّم دارد... هرچه کرده نمک ذکر (حسين‌جان ) کرده   ✍ .
. . حق روز ازل كل نعم را به علی داد بین حكما حكم حكم را به علی داد معنای یدالله همین است و جز این نیست كاتب كه خدا بود قلم را به علی داد می‌خواست به تصویر كشد قدرت خود را  در معركه شمشیر دو دم را به علی داد عمال شیاطین همه ماندند تهی‌دست تا احمد محمود علم را به علی داد یاران ولایت به خدا اهل بهشتند الله كریم است ، كرم را به علی داد هر مملكتی تابع فرمان امیری است ایران دل افتاده به غم را به علی داد از نسل علی یک علی آمد به خراسان یعنی كه خدا كل عجم را به علی داد كوچك‌تر از آن است عجم فخر فروشد گو حیدری‌ام ، یار دلم را به علی داد سبقت بگرفت ام علی ز ام مسیحا روزی كه خدا حق قدم را به علی داد مملوک ببین مالک دین در شب میلاد تنظیم سند كرد و حرم را به علی داد بودی همه اشراف عرب طالب زهرا طه گهر عهد قدم را به علی داد بگذاشت كف فاطمه را بر كف حیدر با فاطمه شش دنگ ارم را به علی داد از یُمن همین وصلت فرخنده كلامی! حق زینب آزاده‌شیم را به علی داد .
. الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السلام ای مسلمانان مبارک روز عید اکبر است روز جشن انتخاب نائب پیغمبر است روی دستان نبی دستان صاحب منبر است روز پیمان ،روز میثاق جهان با حیدر است طبق دستور خدا بعد از نبی او رهبر است افضل الاعیاد شد قلب همه گردیده شاد بر علی عید ولایتعهدی اش تبریک باد شیعه لبخندی بزن یومُ التّبسّم آمده روز شادی و سرور قلب مردم آمده حضرت روح الامین در وادی خُم آمده با صدای مصطفی' او به تکلّم آمده گفته روز عهد با معصوم دوّم آمده اختیار این جهان بر بهترین نائب رسید حق به حقدارش علی بن ابیطالب رسید او به عالم عروةالوثقی'ست بلّغ یا نبی بعد تو او بر همه مولاست بلّغ یا نبی او امام حضرت زهراست بلّغ یا نبی شیعه را او مهربان باباست بلّغ یا نبی هرکه باشد با علی والاست بلّغ یا نبی وال ِمَن والاه ، رحمت بر محبّش تا ابد عاد ِمَن عاداه ،لعنت بر عدویش بی عدد تا بساط شادی شیعه فراهم آمده در دل آل سقیفه کوهی از غم آمده اولین روز ولای جان خاتم آمده ذکر یامولاعلی بر لب دمادم آمده بهترین آمادگی قبل از مُحرّم آمده شد همه حرف محرّم اعتقاد ِ بر غدیر جمع این دو می دهد هر شیعه را خیرکثیر سفره ی احسان و رحمت پهن شد روی زمین سفره دار اصلی اش شد حضرت روح الامین کلّ عالم پر شد از نجوای ختم المرسلین حجّت حق شد دگر کامل برای مسلمین کوری دشمن شده حیدر امیرالمؤمنين پیشوا بر مسلمین شد ابن عَمّ المصطفی' دم گرفته هر ملک روحی فداک مرتضی' شد قرائت آیه ی اکمال دین روز غدیر شد همه عالم پر از لطف خداوند قدیر شد امیرالمؤمنین بر شیعیان نعم الامیر بر همه مولا و سرور،بر نبی یار و وزیر تا ابد دل های ما شد بر ولای او اسیر می کشد شیعه نفس تنها به حبّ مرتضی' راه ما از منکر عید ولایت شد جدا آن که دارد تا ابد بر ما ولایت حیدر است آن که دارد بر همه حقّ امامت حیدر است آن که در دستش بُود کوه سخاوت حیدر است آن که با بغضش شود رد هر عبادت حیدر است اهل عالم! لایق امر خلافت حیدر است نیست در عالم کسی چون او امیر ومقتدا اوست تنها آیة العظمی' امیر الاولیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. علی علیه السلام به جز حب علی ما را نجاتی نیست یا الله به جز راه علی ما را صراطی نیست یا الله بده از لطف بی حدت نجف یا کربلا امشب که غیر از این مرا میل براتی نیست یا الله به جز پیغمبر و آلش در این دنیای وانفسا همی دانم که مصباح الهداتی نیست یاالله اگر حب علی داری بناز ایدل، که غیر از آن تو را سودی زصومی وصلاتی نیست یاالله در اوصاف علی بنگر تو اوصاف خداوندی که دراوغیروصف حق صفاتی نیست یاالله به بازار عمل باز آر عشق ناب حیدر را که بی حب علی خیر از حیاتی نیست یاالله به روزحشر میدانم که غیر از جانب حیدر نجاتی و امید و التفاتی نیست یا الله بیا دل را رهین لطف حیدر کن که با حیدر خدا داند که درد و مشکلاتی نیست یاالله بسوز ای روزگار بی مروت کز ره کینه نصیب طفل، از آب فراتی نیست یاالله ✍ .
. علی علیه السلام به جز کوی تو ما را جان پناهی نیست یاحیدر به جز نام تو ما را تکیه گاهی نیست یا حیدر شدم سرگشته ی کویت، بیا راهی نشانم ده قسم بر تو، که جز راه تو راهی نیست یا حیدر منم عبد سیه رو و گرفتار و اسیر نفس ببخشایم که جز من دل سیاهی نیست یاحیدر منم آن سائل کویت ، غلام حلقه بر گوشت برای این گدا غیر از تو شاهی نیست یا حیدر تو ای مظلوم دوران،از غم تنهایی ات عمری نصیب دل به جز اندوه و آهی نیست یاحیدر فدای دیده ی اختر فشانت ای مه تابان چرا سهم گدا از تو نگاهی نیست یا حیدر؟ اگر چه عاصی ام آقا، اگر چه من گنهکارم ولی میخواهمت، اینکه گناهی نیست یا حیدر بدون حب تو هرگز مقام قرب حاصل نیست بدون تو جلال و شأن و جاهی نیست یا حیدر ✍ .
. 🌸🌸 بنده ی خاص کبریاست علی نوری از پرتو خداست علی در‌ حقیقت محمد دگرست جانی ازجان مصطفاست علی من چه گویم به مدح آن مولا سوره ی قدروهل اتسات علی قاسم دوزخ و بهشت است او مظهر عدل کبریاست علی هادی دین و رهنمای بشر رهبر کل ما سواست علی بعد احمد امیر دین خداست هم امام و بزرگ ماست علی حامی دین کردگار است او اسدالله با وفاست علی نور چشمان حضرت زهراست شمع محفل به انبیاست علی گفته ی احمد است این جمله مظهر دین و رهنماست علی غرق عشق علیست حلوائی یم بی ساحل وفاست علی قم 🌷
. بده مژده به یاران که غدیر است چه عیدی آمده که بی نظیر است دلا شادی بکن در کوی جانان که بر عالم دگر حیدر امیر است 💐💐💐💐💐💐💐 خدا را شکر مولایم علی شد به دنیا عشق والایم علی شد امیدم این بُود تا آخر عمر شفیع روز عقبایم علی شد 💐💐💐💐💐💐💐 عاشق روی تو هستم عشق تو باشد هدف سُرمه ی چشمان من مولا شده خاک نجف با نگاهت گشته ام شوریده و شیدای تو شکر حق من حیدریَم دل شده غرق شعف 💐💐💐💐💐💐💐 ✍ .
. غدیر و (ع) غدیر آمد دلم دریای نور است زمین و آسمان غرق سُرور است صد و ده مرتبه تو (یا علی) گو که ذکر ( یا علی) راه عبور است بیا تا مدح مولا را بگوئیم که وصف مرتضی شور و شعور است به پیش حیدر کرار و صـَفدر برایش عَبدُوَدها مثل مور است ولای او قبولیِ عبادات ولایت را ندارد آن که کور ‌ است علی تفسیر و تبیین رسالت علی قرآن و انجیل و زبور است خدا را شکر گدای حیدر هستیم دل هر بچه شیعه پُر غرور است خدا را شکر که ما مست غدیریم و این مستی تماماً ناب و نور است خدا را شکر که نامش بر لب ماست بدان ذکر علی رمزِ ظهور است تمام حرف یزدان این چنین است فقط حیدر امیرالمومنین است .
. تقدیم به بانو هاجر(سعی صفا و مروه) ۱۵ذیحجه ۱۴۴۴مصادف با ۱۴۰۲/۴/۱۲مکه مکرمه به همدل شدم دلتنگی ات را هفتمین دفعه هر بار نومیدی است الاّ هفتمین دفعه همراه بودم با همه دلواپسی هایت از اولین و دومین تا هفتمین دفعه پایان هر سعی ام که می شد ناامید از شعر می شد قلم پابوس آقا هفتمین دفعه گهواره یاد علی اصغر تکان می خورد در سعی من هر بار حتی هفتمین دفعه نومید بودم با رباب از آب وقتی که نوشیدم از زمزم در اینجا هفتمین دفعه بانو تو هم مثل ربابی، مادری هاجر اما رسیدی که به دریا هفتمین دفعه هر بار باریدم من اشکی با رباب آرام یکباره آمد نام سقا هفتمین دفعه .
. 🌺تقدیم به سادات بزرگوار🌺 هستند همه والا ساداتِ بَنِی الزًّهرا سبزند چنان طوبا ساداتِ بَنِی الزًّهرا از نسل سپیدارند از آینه سرشارند صبح اند و پُر از رؤیا سادات بَنِی الزَّهرا سرچشمه ی جوشانند چون رود خروشانند با وسعت یک دریا سادات بَنِی الزَّهرا باشند به هر دوران سرسبزتر از بستان در دامنه ی صحرا سادات بَنِی الزَّهرا چون کوکب و چون ماهند با آینه همراهند خورشید رخ و رخشا سادات بَنِی الزّهرا این طایفه جاویدند از خطّه ی خورشیدند پاینده و پا برجا سادات بَنِی الزَّهرا این ها ز تبار گل ، آرام و قرار گل یعنی همگی زیبا سادات بَنِی الزّهرا از نسل علی باشند از نور جلی باشند وصل اند به آن مولا سادات بَنِی الزَّهرا خون علوی در تن پاکیزه ترین دامن در عشق همه پویا سادات بَنِی الزَّهرا در گلشن حق "یاسر" هم اوّل و هم آخِر گیرند همه مأوا سادات بَنِی الزَّهرا □□□□□♡♡♡◇◇◇ ✍محمود تاری "یاسر" .
. نه تنها من، نه تنها تو، نه تنها آنکه دین دارد که عالم هر چه دارد از امیرالمومنین دارد بگو در چنته‌ی خود هر چه دارد رو کند، اما مگر دنیا چه خیری جز علی(ع) در آستین دارد؟ بگو موسی، بگو عیسی، بگو آدم، بگو خاتم... که هرچه انبیا دارند امام المتقین دارد خودش گفته‌ست مخلوق است، اگرنه باورم این بود که اوصافی شبیه ذات رب‌العالمین دارد ید الله و لسان الله و عین الله و وجه الله کدام انسان در این دنیا صفاتی اینچنین دارد؟ بخوان آیاتی از نهج البلاغه، کاملا پیداست که او هم یک کلامُ‌اللهِ اعجازآفرین دارد زمانی که به پیغمبر تمام قوم شک کردند فقط حیدر، فقط حیدر، فقط حیدر یقین دارد خدا را شکر حیدر هست... عیدُالله اکبر هست پیمبر خاطرش تخت است از اینکه جانشین دارد بگو با یار و با اغیار، غیر از حیدر کرّار ردای جانشینی را نه آن دارد، نه این دارد حکومت بر شما کمتر از آب بینی بز بود زمانی که علی(ع) اشراف بر عرش برین دارد تمام کهکشان می‌چرخد آری روی انگشتی که هر چه خواهی انگشتر برای سائلین دارد چه حاجت دارد این مولا به انگشتر زمانی که رکاب عرش از یاقوت چشمانش نگین دارد از اشک چشم او یک قطره بر خاک نجف افتاد از آن اشک است آری، هر چه دُرّ این سرزمین دارد خدا بی‌شک برای شیعیان در جنت الاعلی از انگور ضریحش خوشه‌ خوشه دست‌چین دارد خدا را شکر هم کفوی برایش هست در عالم علی(ع)، خیرالبشر، خیر نساءِالعالمین دارد بگو تا سوره ی کوثر بخواند، تازه می‌فهمی چقدر این قاری قرآن صدایی دلنشین دارد درست از لحظه‌ای که آسمان روی زمین افتاد علی(ع) چشمی پر از خون و دلی اندوهگین دارد اگرچه هیچ کس زهرای مرضیه نبود... اما خدا را شکر بعد از فاطمه(س)، ام‌البنین دارد اگر پشت و پناهی نیست، راهی هست... چاهی هست... اگر در چاه، ماهی نیست، ماهی بر ‌جبین دارد؛ جبین... آری! همان پیشانی بر سجده افتاده که جای بوسه‌ای از حضرت روح‌الامین دارد همان پیشانی «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» در مسجد کز آن «شق القمر»، محراب، برهانی مبین دارد و در کرب و بلا ... پیشانی غرق به خون از سنگ که آن آیینه‌ی افتاده بر روی زمین دارد همان پیشانی گودال و "وَالشِّمرُ..." زبانم لال و زینب(س) رفت از حال و چه حالی بعد از این دارد! همان پیشانی چین‌خورده‌ای که ماه عالم‌تاب میانِ روضه‌خوانی‌های زین العابدین(ع) دارد همان پیشانی سربندهای سرخ یا زهرا (س) که حالا امتدادی در قیام اربعین دارد ... زبانم قاصر است اما حکایت همچنان باقی است به پایان آمد این دفتر، ولی نه! نقطه چین دارد... شاعر: ✍ ایام .
. آزاده شود هرکه اسیرش باشد سلطان بشود آنکه فقیرش باشد در هر دو جهان سعادتش تضمین است هر کس که "مُبلغ غدیرش" باشد ✍ .
. با دشمن تو تضاد داریم علی تنها به تو اعتماد داریم علی بر اینکه تو اصلی و فلانی ها هیچ ... در هر نفس اعتقاد داریم علی ✍ .