eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ''چشم انتظار'' ای ستاره  همچو سیّاره دچارت گشته ایم عاشق و سرگشته درگرد مدارت گشته ایم ازهمان بدو تولّد گریه مان از هجر توست با شروع زندگی چشم انتظارت گشته ایم گاه  مخفی  می شوی  در  پرتو  مهر  علن گه  شکار  جلوه های  آشکارت   گشته ایم ای  قرار جان  و دل  با ما  قراری  داشتید برقرار  آن  قرار  و  بی قرارت   گشته ایم در   هوای   آرزوی   تو  دل   ما   آب   شد خاک  پای شاهدان  شعله بارت  گشته ایم سر زده ،سر زد به روی گونه ی ما  آب دل ای  ستاره   گریه  دنباله دارت   گشته ایم چشم ما روشن در این شبها نما باچشمکی گرچه ازفرط گناهان شرمسارت گشته ایم کرده شیطان کفررا تزئین به چشم مردمان اینطرف ماعدّه ای کم کار یارت گشته ایم عاشقیم  و  منتظر   اما  عقب  افتاده   از پاکبازان    ره   پر    افتخارت   گشته ایم آشنا کن جان و دل را با طپش های طلوع چشم  در  راه  طلوع  نوبهارت  گشته ایم 📝شاعر:مجید صبوری(آشنا)✍ ۱۴۰۲/۵/۲۰ ......┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مرثیه امام سجاد علیه السلام روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد .
. 💢 قسم به اشک، به بارانِ سیدالشهدا (ع) که می رویم به قربانِ سیدالشهدا به یا حسین ، جهان را حسینیه سازیم قسم به ذکرِ حسن جان سیدالشهدا به گریه ، خنده کنند عده ای و در محشر به خنده آید ، گریان سیدالشهدا شبیهِ کوه بمانیم ، پای این پرچم به دست ماست چو دامان سیدالشهدا چو بود ، پرده نگه دار غارتش کردند گواه ما ، تن عریان سید الشهدا تنور رفت که نانش به اربعین برسد شدیم سیر به احسان سیدالشهدا حرم نرفتن و شک را ، محل نده اصلا که می رویم به فرمان سید الشهدا بگو به شادیِ ارواحِ کربلائی ها سلام بر لبِ عطشان سیدالشهدا - ۱۴۰۲ .
. جانم فدایت ای همه ی حاصلم حسین هر لحظه بر زیارت تو مایلم حسین دل گشته کربلا و تو ساکن به کربلا روشن شود به ذکر تو این محفلم حسین دردم اسارت و سفر و کعب نیزه نیست تنها فراق روی تو شد مشکلم حسین گاهی ز راه دور تو را بوسه می زنم گر شمر و حرمله نشود حائلم حسین هر لحظه با طواف سرت ای هلال من گردد نگاهت از سر نی شاملم حسین خاکستر است و خون به رخت همچو هاله ای کی می شوی تو ماه شب کاملم حسین تو بر فراز نیزه به هر سو روانه ای من هم سوار ناقه به هر منزلم حسین با هر قدم که به همراه هم رویم زخم زبان و طعنه شود قاتلم حسین سنگی که خورد بر سر تو بر دلم نشست یعنی شکست قبل سر تو دلم حسین آری شکست قلب و دلم با سرت ولی خون شد لبان سرخ تو ای حاصلم حسین حال مرا ز چوبه ی محمل سؤال کن خون دلم روان شده از محملم حسین ای اسم اعظمت شده آب حیات ما هم کشتی نجاتی و هم ساحلم حسین هر جا که نام تو ببرم می شود حرم گاهی اگر چه از حرمت غافلم حسین ردّم مکن ز بارگه ات ای پناه من من تا ابد به درگه تو سائلم حسین . .
یا ایهاالحبیب ای یوسف زهرا پیمانه شکستیم ، مشغول تو هستیم ما از می چشمت ، دیوانه و مستیم مستی همه از توست ، هستی همه از توست بی تو همه هیچ و ، با تو همه هست ایم جز تو نگزینیم  ، رو به تو نشینیم تا روی تو بینیم ؛ آیینه شکستیم جانا شَهِدَالله ، همراه تو ای ماه با هر نفس و آه ، ما دل به تو بستیم حق است گواهت ، دل دیده به راهت ما مست نگاهت ، از روز الستیم اصلیم و بدل نه ، هر شهد و عسل نه اسباب و علل نه ، نه باده پرستیم دنیا همه با تو ، تنها همه با تو هر جا همه با تو ، هر لحظه که هستیم هم وجه خدایی ، هم قبله نمایی نه ، قبله ی مایی ، از غیر تو رَستیم تو چشمه ی نوری ، سینایی و طوری تو اوج حضوری ، ما یکسره پستیم تو آب حیاتی ، در اوج صفاتی کشتی نجاتی ، ما با تو نشستیم بی تو همه دردیم ، پژمرده و زردیم گمراه نگردیم ، تا دست به دستیم جان های همه هست ، از ذکر تو سرمست دل ها به تو پیوست ، از غیر گسستیم از غیر تو جانان ، هستیم گریزان دیدیم هزاران ، بیراهه و جَستیم ای یوسف زهرا ، محبوب و نگارا با غیر تو مولا ، هرگز ننشستیم .
. غریب مادر خار غم را به گل و یاسمن تو زده اند یا که آتش به میان چمن تو زده اند در مسیری که درِ بیت مدینه می سوخت داغ ها بر حرم پرمحَن تو زده اند به تلظی لبش ماهی بی آب چه گفت که سه شعبه به گل نغمه زن تو زده اند هر چه از عشق خدا گفتی و از دعوت حق سنگ ها را به جواب سخن تو زده اند تیرها جمع شد از کوفه و آماده شده هر چه تیر است به سوی بدن تو زده اند یک نفر بودی و یک لشکر و یک پهنه ی دشت هر چه شمشیر به پهنای تن تو زده اند گر چه هم کهنه و هم پاره و هم پر تیر است دست غارت به همان پیرهن تو زده اند نعل ها بر تن پاکت به طواف آمده یا بوسه ها بر بدن بی کفن تو زده اند سرخی خون لبت همچو عقیق یمن است نیزه ای را به عقیق یمن تو زده اند نیزه ای که سر تو بر سر آن بالا رفت نیزه ای بود که بین دهن تو زده اند بین خیمه گه تو خیمه ی زینب هم سوخت شعله هایی به دل انجمن تو زده اند زلف خونین تو بر نی شده در باد رها رنگ بر زلف شکن در شکن تو زده اند .
. السلام علیک یا اباعبدالله   جز همین جا خبری نیست بیایید همه هیچ جای دگری نیست بیایید همه     جز به نور رخ مهتابِ دل بی تابم شب غم را سحری نیست بیایید همه غیر مهر و غم آن حضرت جانانه ی ما به دو عالم اثری نیست بیایید همه جز درِ خانه ی ارباب که عشق دل هاست جای دیگر خبری نیست بیایید همه جز زیارت به حریم حرم کرببلا جای دیگر سفری نیست بیایید همه گِرد خورشید جمال رخ زیبای حسین غیر سقا قمری نیست بیایید همه به خدا جز غم عشق گل زهرا و علی عشق جانانه تری نیست بیایید همه .
. غریب مادر خار غم را به گل و یاسمن تو زده اند یا که آتش به میان چمن تو زده اند در مسیری که درِ بیت مدینه می سوخت داغ ها بر حرم پرمحَن تو زده اند به تلظی لبش ماهی بی آب چه گفت که سه شعبه به گل نغمه زن تو زده اند هر چه از عشق خدا گفتی و از دعوت حق سنگ ها را به جواب سخن تو زده اند تیرها جمع شد از کوفه و آماده شده هر چه تیر است به سوی بدن تو زده اند یک نفر بودی و یک لشکر و یک پهنه ی دشت هر چه شمشیر به پهنای تن تو زده اند گر چه هم کهنه و هم پاره و هم پر تیر است دست غارت به همان پیرهن تو زده اند نعل ها بر تن پاکت به طواف آمده یا بوسه ها بر بدن بی کفن تو زده اند سرخی خون لبت همچو عقیق یمن است نیزه ای را به عقیق یمن تو زده اند نیزه ای که سر تو بر سر آن بالا رفت نیزه ای بود که بین دهن تو زده اند بین خیمه گه تو خیمه ی زینب هم سوخت شعله هایی به دل انجمن تو زده اند زلف خونین تو بر نی شده در باد رها رنگ بر زلف شکن در شکن تو زده اند .
. صلی الله علیک یا اباعبدالله صبح محشر شده از صورت نورانی تو شد قیامت ز نظر بر رخ عرفانی تو ای که بالاتری از مهر و مه و اختر ها وه چه گسترده شده مُلک سلیمانی تو دِیر تاریک مرا کن به حضورت روشن دل من خون شده از بی سر و سامانی تو نور رخسار تو بر نی دل من را برده شده ام واله ی گیسوی پریشانی تو راهب خسته و غم دیده ی خود را بنگر که شده نیمه ی شب عاشق پنهانی تو از سر نیزه به طفلان چو نظر اندازی می چکد اشک از این دیده ی بارانی تو جمع جبریل و ملائک به طواف آمده اند به چه زیبا شده این محفل مهمانی تو تا که با لحن حجازی به سخن می آیی می برد دل ز همه لهجه ی قرآنی تو دل سرگشته ی من نزد تو ایمان آورد بس که زیباست مرا رسم مسلمانی تو گاه با آب و گلاب و گهی از اشک بصر شستم این خون به جا مانده به پیشانی تو چه گذشته به دل خواهرت از دیدن تو لحظه لحظه سفر سخت بیابانی تو جای جای سر تو از چه پر از زخم شده جای سنگ است چرا بر رخ نورانی تو ز چه رو این همه رگ های گلو ناصاف است چه گذشته به تو در مقتل طوفانی تو بد بریدند رگ حنجر قربانی خود دل مادر چه شد از لحظه ی پایانی تو ✍ .
. بگذار تا برایِ تو باشم عزیزِ من مجروحِ های هایِ تو باشم عزیزِ من از دست پختِ مادرتان لقمه‌ای خورَم پاگیرِ قند و چایِ تو باشم عزیزِ من بگذار تا‌ که ریشه بگیرم در این دَهه تا ریشه‌یِ عبایِ تو باشم عزیزِ من فرموده است حضرتِ صادق به گریه‌ام مشمولِ ربنایِ تو باشم عزیزِ من کاری اگر که هست بگو کار می‌کنم تا پیشِ چشمهایِ تو باشم عزیزِ من بگذار کفش جفت کنم یا غذا کِشَم یا خرجِ کربلای تو باشم عزیزِ من با دیگ شُستَنم به تو نزدیکتر شوَم بی منت آشنایِ تو باشم عزیزِ من پیشِ سماوری که زِ غَم جوش میزنَد ماندم که در هوایِ تو باشم عزیزِ من این استکانِ چای مرا قُرب می‌دهد تا عاشقِ خدایِ تو باشم عزیزِ من پا منبری بزرگ شدم لطفِ مادرم تاکه فقط گدایِ تو باشم عزیزِ من مانندِ پیرهای جوانمُرده می‌شوم بگذار همصدایِ تو باشم عزیزِ من پیراهنی که غرقِ بخون است دستِ توست امشب شود که جایِ تو باشم عزیزِ من سر را گرفت کنجِ خرابه به گریه گفت : در فکرِ بوریایِ تو باشم عزیزِ من .
. غم روی غم آمده تلنبار شده وای از غم مهلکی که تکرار شده در آتش فتنه ایم وبا عکس شهید هر روز مزین در و دیوار شده... .
. وقتی که در آغوش تو آرام گرفتند ازجام شهادت همگی کام گرفتند باشوق رسیدند به پابوس ضریحت از زلف پریشان تو الهام گرفتند گلهای شقایق همه درگلشن شیراز از خون شهیدان وطن وام گرفتند آن ساقی لب تشنه خودش مرحمتی کرد این بار که از دست شما جام گرفتند جمهوری اسلامی ایران حرم توست مردان حق ازدست توپیغام گرفتند توشاهچراغی وکنارحرم تو یاران شهیدت همه آرام گرفتند در محکومیت حمله تروریستی به .
. فرموده اند : «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الاْیمانِ»؛ علاقه به وطن، از نشانه هاى ایمان است . 📚 سفينةالبحار، ج ۲ ص ۶۶۰ . قسم به نام خداوند مهربان عزیز قسم به آیه ی والشمس و این بیان عزیز قسم به سوره طه و کوثر و یاسین قسم به ماه و ستاره به آسمان عزیز قسم به خاک مدینه به قبة الخضراء قسم به وقت نماز و به آن اذان عزیز قسم به مرقد و ایوان باصفای نجف به خون فرق شکسته و خون فشان عزیز به آیه های سفارش به حق ذِی القربی قسم به عترت طاها به دودمان عزیز قسم به آه نفس گیر پشت درب حرم به آه مادر مظلوم و مهربان عزیز به لحظه های غم انگیز کوی تنهایی به خاک تربت مخفی و بی نشان عزیز قسم به پیرُهن کهنه ای که غارت شد به خاک کرببلا و به آن مکان عزیز قسم به پای پر از خون و زخم و تاول ها به دست بسته ی طفلان کاروان عزیز به آه سرد اسیران بی کس و تنها به اشک گرم یتیمان و کودکان عزیز قسم به سنگ مزار شهید گمنام و به خاک پاک دلیرانِ جاودان عزیز قسم به نام ولی نعمتم امام رضا قسم به گنبد زرد و قسم به جان عزیز جدا نمی شوم از خاک پاکت ای ایران قسم به عصر ظهور و به این زمان عزیز به عالمی نفروشیم مشتی از خاکت به خون سرخ شهیدان به آرمان عزیز بیست و ششم محرم ۱۴۴۵ یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ .
. شراره بر دل ناموس مصطفی نزنید نمک به زخم عیالات مرتضی نزنید سر پدر که به نی شد،زپی دگر سیلی به روی دختر غمدیده، بی هوا نزنید برای خاطر زهرا و مصطفی و علی کلوخ و سنگ و لگد بر زنان ما نزنید تو را قسم به خدا،سنگ کینه خود را ز بام خانه به سقای خیمه ها نزنید اگر چه با رخ ما آشنا شده سیلی دگر به اهل حرم تازیانه ها نزنید به پیش دیده سقای خیمه ها،مردم زنان و دخترکان را به هر کجا نزنید قسم به حق،که به حق،مازآل طاهاییم برای خاطر او سیلی از جفا نزنید ✍ .
. حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره دلم درموج خون همرنگ مجنون شد دگرباره به دست داعشی نامرد نااهل ستمکاره حرم در خون نشست این گونه گلگون شد دگرباره به یاد کربلای تشنه کامان بلا دیده نگاه زائران آن لحظه محزون شد دگرباره خشاب ازکینه وجهل ونفاق وناکسی پر شد به قصد قتل دلداران چه بیرون شد دگرباره حرم می گرید از این داغیاد زائران اینک ز دیده جاری غمگین کارون شد دگرباره بگو هیهات من الذله از کرب و بلا باشد که بااین انقلاب عشق مقرون شد دگرباره الهی اشک می باریم و میگویم به غمناله حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره .
. تا آخرین حجم نفس در سینه باقیست تا دامن میهن پر از یاس و اقاقیست من هم برایت خون خود را می‌فشانم اصلا مگر امنیت ما اتفاقیست؟!
. ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم بــا راه بنده گـی خـدا آشــنا شدیم هرکس وسیله داشت برای هدایتش ما با نســیم روضـهء تو با خــدا شدیم وقتی که جاه ومال وهوس راهمان گرفت با رمز یاحسین(ع) ز شیطان جدا شدیم ذکر حسین(ع) اشرف اذکار عالم است گفتیــم و همـدم همهء انبیــا شدیم مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد با کیمیـای مهر شمــا پر بها شدیم اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم ما را خدا برای غمت برگزیده است با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم شبهای جمعه مادرتان روضه خوان ماست با ناله های دل شکنش هم نوا شدیم شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست با یک سلام ، راهی کرب و بلا شدیم مصطفی هاشمی نسب✍ .
. قرارِ دل! ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم، تاب انتظار ندارم به احتضار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسیده، دگر تاب احتضار ندارم ز بس گریستم و دیده­ام ندید رخت را گمان برند گروهی به من که یار ندارم اگر بهار شود چار فصل سال برایم خدا گواست که بی­روی تو بهار ندارم به سلطنت ندهم رتبة گدایی خود را که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت صبرم چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم دیار من نبود غیر خاک مقدم یارم چو دُور غیبت یارم بود دیار ندارم به اشک دیده بیارم مگر به دست، دلت را عزیز دل، چه کنم چشم اشکبار ندارم اگر تو سوز دهی جز به آتشت نگدازم اگر تو اشک ­دهی غیر گریه کار ندارم به دار عشق تو "میثم" مگر قرار بگیرد وگرنه تا به تنم جان بود، قرار ندارم *استادحاج غلامرضاسازگار*✍ .
. وقتی نهاد نام شما را خدا حسن گفتند عرش و فرش همه یکصدا حسن در اوج تلخ کامی و آوار غصه ها طعم عسل دهد به دهان ذکر یا حسن دریای لطف و معدن جودند اهل بیت اهل کرامتند همه منتها حسن... تقسیم مال و بخشش آن کار کوچکی است وقتی فقط کریم گره خورده با حسن اوج هنر نمایی تان بوده در جمل وقتی نشانده شور و شر فتنه را حسن از آن زمان چه سخت برایت گذشت عمر آنهم جوار زور و زر و کینه ها حسن حرفی گزاف نیست که تاریخ گفته است از تو کلید خورده اگر کربلا حسن حتی بدون گنبد و گلدسته و ضریح داری گره گشایی و دارالشفا حسن .
. گفته نبیِ ما که سلمان ، ز خاندان اهل بیت است فقط نه سلمان که ابوذر ، ز دودمان اهل بیت است فقط نه سلمان و ابوذر ، پیمبر این گونه بفرمود همه بدانید که مقداد ، ز آستان اهل بیت است فقط نه سلمان و ابوذر ، فقط نه مقداد که عمار بگفته ی پیمبر ما ، ز بیکران اهل بیت است کسی که پیرو ولایت ، به محور فاطمه باشد ز خاندان اهل بیت و ، ز عاشقان اهل بیت است کسی که در روضه نشسته ، ساکن روضه ی حرم شد هر که به کربلا سفر کرد ، ز کاروان اهل بیت است قسم به زینب صبورش ، که هر شهید خان طومان ستاره ای به زینبیه ، ز کهکشان اهل بیت است خون دل و این همه داغ و ، در حرم شاهچراغ و خون نشسته بر ضریحش ، چو ارمغان اهل بیت است چو قلب عاشقان ایران ، همت و آوینی و چمران به سینه ی سرخ شهیدان ، داغ گران اهل بیت است قسم به انگشتر و دستی ، که همچو علقمه جدا شد به جای جای کشور ما ، نام و نشان اهل بیت است نام سلیمانی عارف ، چه جاودانه می درخشد قسم به حق که هر شهیدی ، چه میهمان اهل بیت است از حججی سری بریدند ، که حجتی بر همگان شد ستاره ی سرخ ولایت ، به آسمان اهل بیت است قسم به خون آن شهیدی ، که روحش از روح خدا بود اگر چه بود از عجمیّان ، ز خاندان اهل بیت است شبیه ارباب غریبی ، که بی کفن مانده به صحرا به قتل صبر می کشندش ، کسی که جان اهل بیت است اشاره ی پیر خرابات ؛ حوادثی که گشته ظاهر طلیعه ی عصر ظهور و ، زمان زمان اهل بیت است ۲۷ محرم ۱۴۴۵ دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ .
. سزد به تیغ غزل سر دهم کنون سخنی یزیدیان همه مستند از فرافکنی بریده اند سر از حق به دادخواهیِ حق هزار مرتبه لعنت به داعشِ وطنی! سزاست مویه کنی سالگردِ جهلت را که بر هجای «امین» باز کرده‌ای دهنی وطن برای تو ناموس نیست زن‌باره! مدافع چه کسی؟ ای که فکر خویشتنی! از آن زمان که به خون خفت خاتمِ سردار تو در سرای سلیمان صدایِ اهرمنی ببین که ظالم و مظلوم کیست القصّه محرم است و به هر سو عزای دل‌شکنی ✍ .
. سه روز است آب و غذایی نخوردیم نشستیم و جای کبودی شمردیم سه روز است ما جای خوابی نداریم به جز آستین ها حجابی نداریم دعا کن کسی بین معبر نباشد اگر هست از مردم شر نباشد ببین باز کردند دروازه هارا دعا کن من و  بچه هارا... نگارا! عجب ازدحامی عجب پست هایی عجب لات هایی عجب مست هایی عجب جای تنگی عجب طبل جنگی عجب دستهایی عجب چوب و سنگی دل شام ازینکه اسیریم شاد است دلم سوخت.. رقاصه دورم زیاد است بگو نیزه دارت نخندد به دردم قرار است تا کی به کوچه بگردم؟! کسی نیزه میزد به پهلوم در راه.. کسی درمیاورد ادای مرا آه.. امان از اسیری امان از غریبی روی صورتم چنگ زد نانجیبی چه میشد درآن کوچه دیگر نبودی که من هو شدم بین مشتی یهودی خودت کور کن چشم آن ساربان را خودت لال کن آن زن بد دهان را ابالفضلِ ما بود و خشمی خروشان که رفتیم بازار برده فروشان.. من از دخترانت خجالت کشیدم چگونه بگویم چه حرفی شنیدم ✅سید پوریا هاشمی-محرم۱۴۰۲
. یا رب الحسین ما کشته ی عشقیم که آرام نداریم با یار نیازی به می و جام نداریم در سایه ی او جز دل گمنام نداریم جز پیرهن مشکی ات احرام نداریم سرگشته و آشفته و حیران تو هستیم پیمانه شکستیم و به پیمان تو هستیم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ طوفان فراق تو چو کشتیِ شکسته چون موج به دریای دل خسته نشسته با تو شده همراه و ز اغیار گسسته آن کس که دلش را به تولای تو بسته عشق آمده و گشته چه شیدای نگاهت خورشید شده همچو قمر بر رخ ماهت ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ آیینه ی رخسار تو مرآت الهی است ذکر تو همان ذکر مناجات الهی است رخساره ی تو معنی مشکات الهی است قلبی که شده مست رخت مات الهی است با نیمه نگاه تو شود محشر کبری با گوشه ی چشم تو قیامت شده برپا ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ ای در ره دین گشته فدا جان و سر تو   ای روح حماسی علی در نظر تو ای در ره قرآن شده قربان پسر تو ای قافله ی دل همه جا در سفر تو ای کرببلا جلوه ای از روح بلندت ای مرغ دل اهل دو عالم به کمندت ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ گاهی به سرِ نیزه تماشاگه راز است گه مقتل تو غرق دعا ، سوز و گداز است گه کنج تنوری به مناجات و نماز است زینب همه جا سوی تو در راز و نیاز است گر چه ز خدا قبله گه اهل وجودی بر بی کسیِ نیزه دمی تکیه نمودی ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ سنگی به سرت خورده و خونت ز جبین ریخت گویا به زمین بال و پر روح الامین ریخت یا آتش سرخی به دل اهل یقین ریخت چون خون شهیدی که ز عشقت به زمین ریخت جمع شهدا جلوه ای از غیرت عشق اند آیینه ای از نام تو در خلوت عشق اند ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ در پرتو نور تو به هر راه چراغیم با قلب پر از یاد تو چون ماه چراغیم با ذکر تو در هر نفس و آه چراغیم ما گر چه عزادار غم شاهچراغیم تا روز قیامت غم عشق تو به دل هاست خون شهدا هدیه ی عشاق به مولاست : ؟ .
. خورشید به خاک آرمیده‌ست بیا قدقامت آسمان خمیده‌ست بیا از خون شهیدان حرم، آقاجان یک بار دگر لاله دمیده‌ست بیا. .
هدایت شده از نوای مقتل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از نامهایی که روی پرچم حضرت مهدی عج است نام مقدس الدولة الزهرائیة است یعنی دولت فاطمی http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84