eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.8هزار دنبال‌کننده
259 عکس
163 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. جهان افتاده از پا و علی از پا نیفتاده شکسته قامت هفت آسمان، اما نیفتاده شکسته ساقه‌ی یاس کبود، اما بگو «اسما» نگاه باغبان بر صورتش آیا نیفتاده؟! علی آیینه‌ی خاک است و زهرا مادر آب است پس این آتش به جان حضرت دریا نیفتاده لگد، تهدید، سیلی، تازیانه، هیزم و آتش در این فهرستِ خونین، هیچ ظلمی جا نیفتاده چگونه آب را با آب می‌شویند نه جز اشک از اوجِ آبشاران بر تن دریا نیفتاده من از تفسیرهای سوره‌ی «زلزال» می‌ترسم بگیرد «فضه» ای‌کاش آسمان را، تا نیفتاده! همین که ماهِ کامل پشت در روی زمین افتاد نمی‌دانم چرا خورشید ازآن بالا نیفتاده چهل جنگاور وحشی‌تر از کفتار در آن سو در این سو بر زمین جز مادری تنها نیفتاده تفاوت دارد اینجا با زمینِ کربلا، یعنی کسی اینجا نیفتاده؛ کسی آنجا نیفتاده در این بیت از گریزی کربلایی ناگزیرم، آه... که هرگز اتفاقی مثل عاشورا نیفتاده نباید بی طهارت از حدود کربلا رد شد مگر اکبر تنش بر کل این صحرا نیفتاده؟! عمو جان هست! پس لشکر هنوز از هم نپاشیده علم از دست‌های خسته‌ی سقا نیفتاده بنازم چشم زیبابینِ زینب را که می‌فرمود: به عالم اتفاقی این چنین زیبا نیفتاده... ✍ .
. حرمتت می سوخت بین شعله های فتنه ها غربتت در شهر بابا...یک نفس تکفیر شد پشت در زندان گل های بهشتی پا گرفت قطره قطره ناله های خسته ات تقطیر شد مرد میدان بودن از تو بر میاید مادرم ای شریک روز و شب های ابر مرد جهان کهکشان زندانی این آسمان خسته نیست کهکشان معراج دارد تا شروعی ناگهان جهل نامردان امت...زور نیرنگ بشر با تو بد تا کرد ای زیباترین تقدیر ما حق فداکار همیشه،حق شده خانه نشین روضه شد...محراب...حنجر...روضه شد تکبیر ما چادر خاکی و گریه سهم میراث تو نیست حق تو حرف غدیر است و زمین های فدک تا کدامین روز جور فتنه را دنیا کشد؟ تا به کی حرفی نباشد از سقیفه...از کتک؟ عدّه ای سرکش...پر از سرپیچی از حرف خدا از سپاه حق گریزان....فخر آنان در فرار در مدینه مانده و سردسته ی گردان کفر در مدینه مانده با فکر تعصب های زار دشمن طوبی و سدره....رهبران توطئه لشکر شیطان به جز آنان....نبوده...نیست هم غیر او و او و او با لذت حب علی تشنه ی خون علی یاران....نبوده....نیست هم انتظار کوچک شش ماهه ات را باد برد در میان موج هوهوی پر از افسانه اش چشم پر خون تو ماند و دردهای بی قرار در میان بیت الاحزان کنار خانه اش .
بسم الله با همین قامت خم نور امید همه ای باهمین حال بمان جان علی،فاطمه ای چشم ما پنج نفر خیره به لب های تو است آتش جان همه،ناله ی شب های تو است نکند پر بزنی حادثه ایجاد شود نکند دشمن من فاطمه جان شاد شود تو اگر اذن دهی من به فدایت بشوم پر و بالت شده یا بلکه عصایت بشوم ای بزرگی که سر حق شما جنگ شده دل این خانه برای قدمت تنگ شده همه هستند ولی هیچ کسی پیدا نیست زن این زندگی و خانه به جز زهرا نیست نفسم کاش برای تو اثر بخش شود عطر نان های تو یک بار دگر پخش شود رو نگیری دگر از چشم پر از غصه ی من ای تمام شرف زندگی و قصه ی من با تو حتما گره از کار علی وا بشود زیر لب فاطمه جان ذکر بگو...تا بشود.... به مدد و لطف آل الله و امام علی ابن موسی الرضا علیهم السلام .
. خسته ام بر دلم فتاده شرر از بلاها به خون نشسته جگر خسته از این سکوت حزن آلود خسته  از غصه ی نگاه پدر خسته از دیدن در و دیوار خسته از بوی دود و خاکستر زخمی ام از شکستن عطری که فقط بود معنی اش مادر خسته از حال و روز مادرمان که بد است و نمی شود بهتر خسته از درد بی دوای دلش با نفسهای سخت و ضجرآور خسته از این خسوف طولانی که نشسته به روی قرص قمر خسته از فکر عهد کودکی ام که در آشوب خلق گشته هدر خسته از کوچه ی خسته از خاطرات تلخ گذر خسته از دیدن اراذل شهر اولی، دومی ، نفر به نفر خسته از شام سرد یلدایی که نویدی نمی رسد ز سحر خسته  از قصه ای که کابوسش جان ز ما بُرد تا رسید به سر خسته ام از طنین ضرب غلاف بر حریر وجود پیغمبر (ص) خسته از ماجرای آتش و گل قصه ی باغ و هجمه ی تندر یک طرف بود کوه صبر و سکوت اسدالله  و فاتح خیبر آن طرف هم ایادی شیطان ریسمان و چهل نفر لشکر وای از ظلم و خدعه ی دژخیم که چه مکری گرفته او در سر نشنیدیم کافران بزنند همسری را مقابل شوهر آتش کینه شعله ها افروخت که نگنجد به عقل یا باور خاک بر سر کنید از این غم باب وحی است گشته خاکستر آتش افتاده می رسد به مشام عطر سندل و یا گل قمصر؟ غنچه پژمرد و گل شکست و شکست رونق گل رسید بر آخر با هجومی حرامیان کشتند پسری را به قصد جان پدر وای بر محکمِ کتابِ علی (ع) که از آن رفت سوره ی بر کدامین مصاب گریه کنیم؟ وای بر حال آل پیغمبر (ص) من چو موسی (ع) شناختم ناری آورم از حرارتش بخبر قصد من از قصیده تنها بود گفتن گوشه ای از آن محشر شرح این غم نمی شود کامل گر نویسم هزارها دفتر .
. 🏴 ۱۴۰۲ سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ هر زمان قصد ربنا می‌کرد ابتدا، شهر را دعا می‌کرد خانه اش مهبط ملائکه بود گرچه سائل برو بیا می‌کرد غصه‌ها را خودش نگه می‌داشت هرچه را مانده بود عطا می‌کرد «ای رسول خدا» نه! «یا ابتاه» پدرش را چنین صدا می‌کرد هم پیمبر به وجد می‌آمد هم خداوند را رضا می‌کرد (*) درد و غم کم نداشت، با این حال یاد غم های مرتضی می‌کرد شهر، یارش نبود ... اگر می‌بود مرتضی، محشری به پا می‌کرد کعبه ی اهل‌بیت، تنهایی ... دور حیدر، خدا خدا می‌کرد یک نفر تازیانه ای در دست حق پیغمبری ادا می‌کرد مادری بین شعله‌ها می‌سوخت یاد غم‌های کربلا می‌کرد پشت آن "در" چه شد؟ چه گویم ... آه فاطمه، فضه را صدا می‌کرد ... * رسول خدا به صدیقه طاهره علیهماالسلام فرمود: قولي يا أبةِ فانّها أحيى للقلب و أرضى للربّ (دخترم همچنان مرا "پدرجان" صدا بزن. اینگونه هم من خوشحال‌تر ام، هم خداوند راضی تر ! 📚 (تفسیر صافی/ ج ۳ / ذیل آیه ۶۳ سوره نور) . https://eitaa.com/asharehoseini14/7570
. السلام علیکِ ایتها الصدیقة الشهيدة زهرا که جانش نذر غم های علی است لحظه به لحظه در تمنای علی است روزی سه بار از نور او خورشید مات است نور و فروغی که ز سیمای علی است با هر نگاهش می بَرَد غم های او را با یک نگاهی که مسیحای علی است راز و نیازِ نیمه شب ها و سحرها وقت مناجاتش به نجوای علی است گفتا پیمبر که علی اصل نماز است او در نماز عشق و سودای علی است پشت درِ شعله ور و بر خاک کوچه اوج سجودِ یار والای علی است سجده به آدم از ملائک را شنیدی زهرا کنون افتاده بر پای علی است ردّی که مانده روی میخ درب خانه تیری میان قلب شیدای علی است گفتا که هر کس جان دهد بیند جمالش آری کنون وقت تماشای علی است اشک از دو چشم مرتضی بر چهره اش ریخت یعنی که این آغاز غم های علی است روح علی و فاطمه از هم جدا نیست کفو علی و یار و همتای علی است زهرا علی است و علی زهراست آری یعنی علی مرآت زهرای علی است ✍ روز شهادت روایت اول سیزدهم جمادی الاول ۱۴۴۵ دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ .
. السلام علیکِ یا ام‌الائمه و النُجَباء ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غافلان آیه‌ی تطهیر خدا را نزنید شعله‌ی کینه به کاشانه مولا نزنید حامل وحی بر این خانه ادب‌ها می‌کرد به در خانه ام‌النجبا پا نزنید شرمتان کو؟ ز رسول مدنی ای مردم شعله بر خانه آن عصمت کبرا نزنید این که بر گردن او حلقه زده دست طناب فاتح بدر بود همسر او را نزنید دینتان کو؟ چه شد انسانیت و مردی‌تان؟ سیلی کینه به انسیه‌ی حورا نزنید چل نفر یک طرف و یک طرف آن منصوره ضربه بر بازوی صدیقه‌ی عذرا نزنید تازیانه، لگد و سیلی و آن ضرب غلاف دل ندارید مگر؟ این قدر او را نزنید ✍ .
. السلام علیکِ یا ام‌الائمه و النُجَباء ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آسمان لرزید وقتی خانه‌ام آتش گرفت عرش می‌گریید وقتی خانه‌ام آتش گرفت در هیاهوی چهل نامرد، ابلیس پلید فاش می‌خندید وقتی خانه‌ام آتش گرفت زهره‌ی زهرا منم نور تمام خلقتم ناله زد ناهید وقتی خانه‌ام آتش گرفت من که خود منصوره‌ام دیدم که فوج شعله‌ها گرد من پیچید وقتی خانه‌ام آتش گرفت پشت در، در تنگنای شعله‌ها و دودها شعله هم نالید وقتی خانه‌ام آتش گرفت خواستم تا حافظی باشم به پشت در ولی ضرب پا غرّید وقتی خانه‌ام آتش گرفت زد لگد افتادم از پا آن خبیث بی حیا ناله‌ام نشنید وقتی خانه‌ام آتش گرفت دست مولا بسته بود و فضه را کردم صدا او غمم فهمید وقتی خانه‌ام آتش گرفت چشم‌های دخترم را مجتبای من گرفت او مرا می‌دید وقتی خانه‌ام آتش گرفت ✍ .
. السلام علیکِ یا ام‌الائمه و النُجَباء ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زنده‌ام من به تولای شما یا زهرا صحن دل پر ز تمنای شما یا زهرا نیست در عالم ایجاد زنی تا باشد هم‌قد رتبه و همتای شما یا زهرا پا گرفـتم ز طفولیت و انشاء الله مرگ من باد فقط پای شما یا زهرا چادر خاکی تو بیرق شوریده دلان سینه سوختگان ‌جای شما یا زهرا نشود لحظه‌ای آرام دل شیعه‌تان از غم همسر تنهای شما یا زهرا نشنیده است کسی در همه عالم بی‌بی غمی اندازه غم‌های شما یا زهرا جلوه کن بر دل بی‌تاب گدایان درت پرشکوه است تجلای شما یا زهرا در شگفتم که سماوات چرا برجا ماند بعد آن سیلی و سیمای شما یا زهرا لگد از یک سو و هوهوی غلافی نامرد متحد بهر تسلای شما یا زهرا شاعر ✍ .
. بسیج است و طریق پایداری بسیج است و مسیر اقتدارش بسیج است و بلندای نگاهش بسیج است و شکوه بی شمارش به اخلاصِ عمل دیده بسیجی طلوع بی نظیر قلّه ها را ز مرز بودن و ماندن گذشته ست وَ طی کرده مسیر قلّه ها بسیجی یک طریق است و تفکّر که دارد با خودش فرهنگ ایثار ز میدان رشادت بی محابا به گوش آید ازو آهنگ ایثار بُود از آنِ او نَصْرُ مِنَ الله به قدرت شرحی از فَتْحٌ قَریِب است بتازد بر صف دشمن ، ببینید به میدان شجاعت بی رقیب است بسیجی در عراق آورده نیرو به لبنان جِیْشِ حزبُ الله دارد بسیجی چشمِ بیدار زمان است بصیر است و دلی آگاه دارد بسیجی می خروشد بر ستمگر بُوَد گاهی ( یَمَن ) گاهی به ( غَزّه ) چو حاضر می شود در جاده ی عشق از اینجا می بَرد راهی به غَزّه اگر غَزّه به خون غلتیده امّا بُوَد پیروز میدان شهادت تأسی کرده بر آیات قرآن وفا کرده به پیمان شهادت به غَزّه بنگرید و آه و دردش چه شب هایی که در خون و خطر خفت اگر مظلوم امّا مقتدر اوست به خون غلتید و از فتح و ظفر گفت بسیجی پیرو زهراست آری دفاعِ از ولایت شیوه ی اوست درختی پُر ثمر باشد که هر دَم فتوحات مکرّر میوه ی اوست چو بُردم نام زهرا را ، دلم سوخت به یاد مادری پهلو شکسته به یاد مادری لبریز اندوه به یاد مادری بازو شکسته ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. آتش گرفته سینه ام از ماجرای تو ابرم همیشه مادر من در عزای تو پاک ست فرش قلب من از آفت ریا شکر خدا که شسته شده زیر پای تو از داغ محسنت جگرم پاره پاره است بیچاره آن کسی که نسوزد برای تو یا "فضةُ خُذینیِ" تو می کشد مرا باید که مُرد از غمِ در روضه های تو زخم تو جانگدازترین داغ شیعه است ای جانِ شیعه جانِ جهانی فدای تو تا روز حشر مادر شیعه نمی رود از قلب بچه های تو سوز صدای تو ابلیس رو سفید شد از دشمن علی آتش کشید از حسدش تا سرای تو می میرم از غم پسری که به کوچه ها با اشک و رنج و بغض شد آنجا عصای تو ✍ .
. السلام علیک ِ ایتها الصدیقه الشهیده دریغ می کنی ای ماه، یک نگاه از من نگاه کن به من و جان ِمن بخواه از من درست حدس زدم، روی تو کبود شده اگرچه پوشاندی صورت ِ سیاه از من میان ِ خانه عجب روضه ای به پا کردی دو چشم ِپُر اشک از تو، دل ِ پُر آه از من تو می روی به کدامین فراق گریه کنم گرفت دشمن تو طفل ِ بی‌گناه از من به قدر ِلحظه‌ای از یاد تو رها نشدم چقدر ناله شنیده است گوش چاه از من سپید بخت ِ من، آتش به خانه ام زده‌اند تو را گرفت سیاهی ِ یک سپاه از من ✍      .
. همین‌که روح زخمی‌ات، سبک شد از لباس‌ها زدند روی دست‌شان، مکاشفه شناس‌ها چه سایه‌های مبهمی نشسته زیر پلک تو چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاس‌ها به وقت غسل، هم‌چنان گوش تو زنگ می‌زند تو را رها نمی‌‌کند هنوز این تماس‌ها جان سه تا امام را به لب رسانده‌ای؛ مرو! توجّهی نمی‌‌کنی چرا به التماس‌ها؟ جز پر قو، چه بستری مطابق است با تنت؟ بیم خراش دارم از خواب تو روی یاس‌ها برو ولی حلال کن؛ جهان مزاحم تو شد به درک تو نمی‌‌رسد شعور آس‌و‌پاس‌ها خدا در بهشت را، محو کند نبینی‌اش مباد باز در دلت، زنده شود هراس‌ها به یاد قبر مخفی‌ات چو ابر گریه می‌کنم گاه که می‌روم سر مزار ناشناس‌ها تو درد و روضه نیستی؛ تو راز آفرینشی تو را زدند کافران، پرت شود حواس‌ها ✍ .
. سلام‌الله‌علیها ✍ باز هم دل، بی قرار روضهٔ مادر شده باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده بازهم آتش به جان ما رسیده از دری کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک روضه‌خوانِ رنج‌های دخت پیغمبر شده مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط سوره‌ی کوثر فدایِ ساقیِ کوثر شده ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت بعد زهرا خود بگو از غنچه‌ی پرپر شده غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلوم‌تر، نیست در عالَم، غمت از هر غم افزون‌تر شده کی به پایان می‌رسد شب‌های بی مهتاب تو وعد‌ه‌ی دیدارتان درعالم دیگر شده * * دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محشر شده «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. گریز می زنم از مادری به فرزندش ز فاطمه، به گل نرگس ِ برومندش گریز می زنم از وصفِ غربت زهرا به وصفِ غربتِ موعود عترت زهرا گریز می زنم از اشک دیده ی مادر به گریه‌های ولیّ ِ زمانه ی داور گریز می زنم از ناله های دُخت رسول به ناله های امام زمان، اُمید بتول گریز می زنم از مادری که شد مظلوم به ظلمها که روا شد به آخرینْ معصوم برای حضرت مهدیست مادرش الگو به درد حضرت زهراست مهدی اَش دارو رسد به دست امام زمان، به اذنِ خدا همان درفش ِ جهادی که داشت خیرِ نِسا زمین که خورد صدا زد: کجایی مادرجان! برای یاری مادر، می‌آیی مادرجان؟! به کوچه ها، به پس ِ در، به بسترش زهرا به حال زار، یقیناً صدا زده او را اگر برای حسین است صبح و شب، گریان برای حضرت زهراست خونجگر، هر آن ظهور،نقطه ی پایان حـُزن و درد و عزاست ظهور، باعث خوشحالیِ دل زهراست کسی که شرق به غرب جهان،حکومت اوست سراجِ عزّت زهرا به طاقِ نصرت اوست دعا کنیم بیاید نه بهر شادی ما فقط به خاطر قلبِ شکسته‌ی زهرا ۳ آذر ۱۴۰۲ .
کلاس های درسی مقتل حضرت زهرا (س) را روی کانال ضامن اشک مشاهده بفرمایید کانال مقتل ضامن اشک👇👇👇 https://eitaa.com/zameneashk1
. آن زمان که پشت در میسوخت مادر مثل شمع گوئیا میسوخت یک دنیا سراسر مثل شمع آب شد عالم برای چشم پر اشک حسن تا جلوی چشم او شد آب، مادر مثل شمع زد علی پر پر برای فاطمه پروانه وار ذوب شد زهرا هم از غم‌های حیدر مثل شمع حکم دلدار است جان دادن به پای دلبرش عشق یعنی سوختن از پای تا سر مثل شمع شعله‌ی خوشبختی این خانه روشن بود، حیف در مسیر تندباد افتاد آخر مثل شمع روضه‌های فاطمه تفسیرشان قتل علیست کل قرآن جان سپرد از داغ کوثر مثل شمع غافل از حال دل پروانه‌های خویش نیست گرچه دارد مادر ما شعله در بر مثل شمع ✍ 📝گروه ادبی یاقوت سرخ .
بسم الله الرحمن الرحیم رونق بعد از تو خانه دیگر از رونق می‌افتد چون خانه‌ی بی‌مادر از رونق می‌افتد باتو به هرترتیب رونق دارد، اما تو می‌روی و آخر از رونق می‌افتد هم خانه‌ی حیدر ندارد بی‌تو لطفی هم خانه‌ی پیغمبر از رونق می‌افتد بعد از فدک اهل ریا فهمیده بودند با خطبه‌هایت منبر از رونق می‌افتد درد عجیبی نیست این خانه‌نشینی چون مرغ بی‌بال‌وپر از رونق می‌افتد حال علی آیینه‌ی بیماری توست بی‌تو جهان حیدر از رونق می‌افتد بیمار باشی خانه‌ات رونق ندارد اما نباشی بدتر از رونق می‌افتد... 📝گروه ادبی یاقوت سرخ .
. گاه حتی در مصیبت آه کم می آورد پیش بغض مرد گاهی چاه کم می آورد زخم کاری باعث تحلیل نیرو می شود شیر بین چند تا روباه کم می آورد تکیه بر دیوار دادن چاره ی ناچاري است سینه ی مجروح بین راه کم می آورد در سپر بودن برای ضربه های بی هوا مطمئنا قامت کوتاه کم می آورد خانه بی مادر شبیه گور دسته جمعی است مثل توحیدی که "الا الله" کم می آورد چند روزی پشت ابر آستین پنهان شده صورتی که پیش نورش ماه کم می آورد داغ زهرا کوه را هم از کمر خم می کند زانوی خیبر گشا هم گاه کم می آورد فاطمه پشت و پناه اشک های حیدر است بعد سرلشگر ، سپاه شاه کم می آورد هیچ کاری بر نمی آید بغیر از صبر از آنکه در احقاق حق همراه ، کم می آورد .
. همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض همیشه آب خوردم لحظه‌ی افطار با گریه به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را به جای شانه ات بر شانه‌ی دیوار با گریه دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد چَکُش را می‌زند بر میخ در نجار با گریه .
. عزای حضرت عبدالله بن عبدالمطلب پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چشم سقای حرم زمزم شده قامت عبدالمطلب خم شده دیده ی یعقوب مکه سوی دشت وا اسف که یوسف او بر نگشت مکه ای درد آشنای این پدر نام عبدالله نزد او مبر گریه با قد کمان سخت است سخت داغ فرزند جوان سخت است سخت آنکه تابد نور از سیمای او شد میان خاک تیره جای او کاش میشد صد شتر قربان کند یوسفش رو جانب کنعان کند.... ✍ .
. و خدا خدایا ببخش ما را به حقّ زهرا ببخش ما را به صبح طاعت به شام رحمت به اشک و نجوا ببخش ما را به دست بسته به حال خسته به خیل غم ها ببخش ما را به آتش و در به طفل و مادر به یار تنها ببخش ما را به یاس پرپر به اشک حیدر به چشم دریا ببخش ما را به زخم پهلو به درد بازو به سوز دل ها ببخش ما را به قلب نالان به قبر پنهان به داغ پیدا ببخش ما را به آه بر لب به اشک زینب به جان مولا ببخش ما را دلم چو «یاسر» تو راست ذاکر کنم تمنّا ببخش ما را ** «یاسر»✍ .
. در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده ام به هوایِ دعای تو همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم از بسکه خالی ست در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو شاعر: ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7589 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یا شرمنده اگر دعای من کار نکرد آنجور که باید دلم اصرار نکرد عجل لولیک الفرج گفت لبم اما دل من درست رفتار نکرد .
🏴 عجل الله تعالی فرجه ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چه می شود که ببینم رسیده روز ظهور و آفتاب امیدم دمیده روز ظهور دوباره جمعه گذشت و غروب شد اما نگاه منتظر من ندیده روز ظهور بگو به منتظرانش نگار می آید بده به منتظرانش نوید روز ظهور چه میشود که بیاید ز راه و من بکشم قدوم صاحب خود را به دیده، روز ظهور کسی که منتظرش شد، شهید می میرد چه می شود که شوم من شهید روز ظهور امیرِ صاحبِ صمصام می رسد از راه و فاطمیه به پایان رسیده روز ظهور می آید و دل زهرا قرار می گیرد و هر که روضه ی او را شنیده روز ظهور - - به یاد واقعه کوچه اشک می ریزد برای مادر قامت خمیده، روز ظهور به انتقام نگاهی کبود می آید به انتقام دلی داغدیده ... ، روز ظهور به انتقام لگدهای کوچه می آید ‌ به انتقام رخی که پریده ... ، روز ظهور . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7591 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab